دریا.
203 subscribers
8 photos
5 videos
214 links
دریا: daryā [=دریاب] (اِ. ) آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته باشد و به اقیانوس راه دارد، بحر.
فرهنگ فارسی.
برای آن‌وقت‌ها که کسی نمی‌بیند.
شعرها سروده‌ی ما نیستند.
Download Telegram
نازنینا؛
رخ چه می‌پوشی ز من؟
آخر این مسکین کم از بیگانه نیست... ( :
🐳5
همه مهتاب بجویند به تاریکی شب
من به دنبال هلال رخ تو می‌گردم :)
🐳5
ارغنون
خمار صد شبه دارم، شرابخانه کجاست؟
شادی‌ام با ديگران است و غمم سهم خودم
باغِ انگورم که در دردِ خماری مانده‌ام
🐳5
شبی به خنده کنارم نشست و آخر کار
لبی به «مِی» زد و با من گریست خوش‌بختی
🐳6
غرق یک خاطره باشی و به آخر برسی
به غم‌انگیزترین صفحه‌ی دفتر برسی
به سرت هی بزند تا بروی رو به عقب
که به یک حادثه با یک غم بهتر برسی
🐳6
«روبروی دریا
‏بر روی نیمکتی چوبی،
‏سرم را بر شانه‌ات نهادن
‏با صدای تو گوش‌دادن به شعر؛
‏خواسته‌های کودکانه‌ای داشتم
‏مرا ببخش...»
‏‌ - ناظم حکمت
🐳8
دریا. pinned ««روبروی دریا ‏بر روی نیمکتی چوبی، ‏سرم را بر شانه‌ات نهادن ‏با صدای تو گوش‌دادن به شعر؛ ‏خواسته‌های کودکانه‌ای داشتم ‏مرا ببخش...» ‏‌ - ناظم حکمت»
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند
🐳5
قصه‌ی روز و شب من سخنی مختصر است
روز در خواب و خیالاتم و شب بیدارم
🐳6
مانند باد که بیفتد به جان بید
آرام خاطر ما را به باد داده‌ای...
🐳6
‏پرسید: از عشق چه بدست آوردی؟
گفتم: حالا تمام شعرهای غمگین جهان را می‌فهمم.
-ندانم
🐳7
به نامت می‌رسم هر دم زبانم بند می‌آید...
🐳6
عشق تو کیمیاست که حاصل نمی‌شود؟
🐳8
ای تو به دلبری سَمَر
شیفته‌یِ رُخَت قمـر
بسته به کوه بر کَمَر
مـوی‌میانِ کیـستـی؟
🐳9
از گُلِ سـُـرخ رستـه‌ای
نَرگس ِدسته بستـه‌ای
نرخِ شکر شکستــه‌ای
پستـه‌دهـانِ کیستی؟
🐳8
شهد و شکر لبـانِ تـو
جمله جهان از آنِ تـو
در عجبـم به جانِ تـو
تا خود از آنِ کیستی؟
🐳8
تو روحتم خبر نداره که من چقدر بعد از تمام این اتفاقات از ته دلم آرزو کرده‌مت.
🐳10
Forwarded from هنر؛
جای کفن، مرا تو در آغوش خود بگیر
این پیرهن کمی به تنم زار می‌زند
🐳6