This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوان نوروزی فیروزه ای
#هفت_سین_فیروزه_ای
کار بسیار زیبا و پسندیده ای میباشد،
تصاویر و یا ویدیوهای خوان نوروزی فیروزه ای خود را در فضای مجازی پخش کنید. شاهنامه و یا اوستا را در کنار خوان نوروزی خود فراموش نکنید.
پاینده ایران
#رنسانس_ایرانی

#جاویدشاه
#بگوبرگردشاه
#رستاخیز_فیروزه_ای
خوان نوروزی فیروزه ای
#هفت_سین_فیروزه_ای
تصاویر و یا ویدیوهای خوان نوروزی فیروزه ای خود را در فضای مجازی پخش کنید. شاهنامه و یا اوستا را در کنار خوان نوروزی خود فراموش نکنید.
پاینده ایران
رنسانس ایرانی
#جاویدشاه
#بگوبرگردشاه
#رستاخیز_فیروزه_ای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چالش خوان نوروزی فیروزه ای
#هفت_سین_فیروزه_ای
کار بسیار زیبا و پسندیده ای میباشد،
تصاویر و یا ویدیوهای خوان نوروزی فیروزه ای خود را در فضای مجازی پخش کنید. شاهنامه و یا اوستا را در کنار خوان نوروزی خود فراموش نکنید.
پاینده ایران
#رنسانس_ایرانی

#جاویدشاه
#بگوبرگردشاه
#رستاخیز_فیروزه_ای
چالش #هفت_سین_فیروزه_ای
تصاویر هفت سین خود را در فضای مجازی پخش کنید، شاهنامه و یا اوستا را در کنار هفت سین خود فراموش نکنید.
پاینده ایران
#جاویدشاه
چالش #هفت_سین_فیروزه_ای عجب زیبا چالشی شد
تیری بر قلب ایرانستیزان و ملایان تازی
نوروز ۲۵۷۸ بر همگان خجسته باد
سال پیروزی
#فیروز_جامگان
پاینده ایران
چالش #هفت_سین_فیروزه_ای عجب زیبا چالشی شد
تیری بر قلب ایرانستیزان و ملایان تازی
نوروز ۲۵۷۸ بر همگان خجسته باد
سال پیروزی
#فیروز_جامگان
پاینده ایران
#جاویدشاه
دردیده ما شاه بُوَدسایه یزدان
تا کور شود دیده بیگانه پرستان

فرتورهایی زیبا از هفت سین نوروزی ۲۵۷۸
#هفت_سین_فیروزه_ای
#جاویدشاه
#رستاخیز_فیروزه_ای
#فیروز_جامگان
#رنسانس_ایرانی
فلسفه سبزه 🌱 و نماد آن در پهنه سفره هفت سین چه چمی دارد.

فلسفه هفت سین سرمشقی از یک تاریخ کهن و نمادی از تاریخ برخوردار میباشد.
سبزه نیز که یکی از سین های سفره میباشد دارای فلسفه ویژه ای نسبت به خود را دربردارد.
در آئین کهن باستان به دستور پادشاه هر ساله پیش از آغاز کشت (بهار) از هر دانه ای به مقدار کافی نخست انرا درآب خیس میکردنند و پس از سبز شدن دانه ها و رشد و با چگونگی بهتر آن دانه نمودار سالی بود که در آن سال آن دانه بهتر رشد و یا بازده بهتری نسبت به دیگر دانه ها داشت و آن دانه بیشتر از دیگر دانه ها را میکاشتنند .
بر این پایه سبزه نمودار و دارای چم ویژه ای در #ایران باستان بوده .
سبزه نماد شادابى و طراوت و شادی و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پیوند او با زیست بوم است.
نه تنها سبزه بلکه تمامیه سین های سفره دارای نمادی است.
رستاخیز ما بازگشت به فرهنگ و هویت ماست

آیا سبزه #هفت_سین امسال را آماده کرده اید ؟

دل جهانست ایرانشهر 🔥
پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
🔥
💎
چرا ما ایرانیان میبایست سپاسگزار #فرودسی بزرگ باشیم و چرا هیچ نسکی ارزنده تر از شاهنامه برای سفره های #هفت_سین ما وجود ندارد..!
نگر شما را به خواندن و اندیشیدن به این چند بیت از شاهنامه جلب میکنم..!

به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای / خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست / نگارنده ی بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد / نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی / همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست / میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی / در اندیشه ی سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان / ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی / ز گفتار ب یکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه / به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخ نگاه نیست / ز هستی مر اندیشه را راه نیست

کنون ای خردمند وصف خرد / بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد / که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست / وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان / نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد / که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش / دلش گردد از کرده ی خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا / همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند / گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری / تو بی چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس / نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان / کزین سه رسد نیک و بد بی گمان
خرد را و جان را که یارد ستود / و گر من ستایم که یارد شنود

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود / ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کرده ی کردگار جهان / ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی / به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی / از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن / بدانی که دانش نیابد به من
از آغاز باید که دانی درست / سر مایه ی گوهران از نخست

تمام سخن فردوسی بزرگ از خرد و خردگرایی و دانش و اموختن است، و به روحانیت و متافیزیک هم پیوندی ندارد..!
این است نسکی که برازنده سفرهای هفت سین ماست..!

دل جهان است ایرانشهر 🔥

پاینده ایران
#جاویدشاه
#قهر_ملی
#رنسانس_ایرانی
🔥
💎
نگاهی ژرف داشته باشیم به تاریخچه تنگ ماهی بر سر سفره های #هفت_سین و ماهی کوچولوی نازنازی
این نبشتار مهند را با ریزبینی بخوانید ..!

نوروز 💐 و ماهی 🐟 :
چرا در پایان سال ماهی را که در فرهنگ ما استوار کننده هستی است میکشیم و میخوریم و سال نو را با نگاه به ماهی زنده آغاز میکنیم؟
ماهی های قرمز و دوست داشتنی، در آبگیرِ خانه ها، نه تنها زیبا، بلکه برای ما و بوم زیست هم سودمند هم بودند. آبهای راکد در آب انبارها و آبگیرها (حوضها) را پالایش میکردند تا پاک بمانند و ماندگار شوند. همچنین جانوران آبزی ریزِ و تخم پشه های آزار رسان در آبگیر (حوض) خانه ها را میخوردند که با کاهش آنها، بتوانیم در تابستان، با آسایش، زیر آسمان پر ستاره بخوابیم. برخی، برای درمانِ بیماریِ "یَرَقان"، ماهی های ریز و زرد رنگ یا قهوه ای قناتها را، زنده و نجویده میخوردند. ولی کسی ماهی های خانگی را نمی خورد. در آخرین روزهای زمستان، بچه ماهی های قرمز تازه به دنیا آمده را به خانه می آوردیم که در سرما نمانند. سپس، دو یا چند ماهی قرمز را درون تُنگ یا کاسه بلورین، بر خوان نوروزی (بر سفره هفت سین)، کنار سبزه، آینه و شمع می گذاردیم و پس از سیزده به در، هنگامی که دیگر هوا برای بچه ماهی ها سرد نبود، آنها را به آبگیرها باز می گرداندیم تا پایدار بمانند و افزون شوند. در کودکی ام، برای من، این میهمانِ قرمز کوچکِ آسمانی، یادآورِ شادیِ جشن نوروز و نو شدن پوشش و کفشهایم بود.
بخشی از سنگ کنده شکسته ای که از نزدیک دو هزار و هفتصد- هشتصد سال پیش در شوش به جا مانده و اکنون در موزه لوور است. نگاره بانویی با پوشش فاخر که بر کرسی نشسته، نخ میریسد و ماهی بزرگی روی میز در برابرش جای دارد، زن خدمتکاری با بادبزن پشت او ایستاده. برخی این بانو را یکی از خدابانوان عیلامی میدانند.
ماهی نمادین در فرهنگ ما، ریشه ای بسیار کهن با پیامهایی شگفت آور دارد. نمادهایی که هنوز بسیاری از آنها را به کار میبریم ولی نمی شناسیم. ماهی، در اِنگارش هایِ ما (تصَورهای ما)، نه تنها نیمه آدم، نیمه جانور، در آب و روی زمین، بلکه در آسمان جای داشته، بال داشته، پرواز میکرده و خودش بال بوده. ماهی در فرهنگ ما، پیام آور پایان سرمای زمستانی و در افسانه های بومی ما نمادی بوده از پری دریایی و در باورهایمان، باشنده ای (موجودی) مینوی و آسمانی. تندیس کوچک ماهی با سرشت استخوان، از نزدیک هفت هزار و پانصد سال پیش در زیورهای مردم شوش جای داشته و نمیدانیم چرا.
زیور و افسون (طلسم) پنج هزار ساله، به ریخت پیکرک ماهی باسرشت استخوان در شوش-موزه ملی ایران
همچنین نمیدانیم چرا از شش هزار سال پیش نگاره نمادین ماهی های چرخنده به دور یک کانون یا یک گیاه در درون و بیرون آوندهای (ظرفهای) سفالین شرق تا غرب این سرزمین، در زیستگاه های کوهستانی، کویری و کنار دریا جای داشته اند. از آن زمان تا کنون، نه تنها در روزگار مغولها بلکه هنوز در سفالهای صنایع دستی شهرضا و در فرشهایمان چنین نگاره هایی را می آفرینیم. (کسانی که نگاره های چند هزار ساله نیاکان ما در شوش، شهر سوخته، جیرفت و شهداد را نمی شناسند گمان میکنند نگاره ماهی چرخان در بشقابهای ما، پس از یورش مغولها، از هنر چینی گرته برداری و به فرهنگ ما وارد شده).
هنوز نمیدانیم نگاره های نمادین ماهی بر جامها یا تبرهای پنج هزار ساله آیینی ما (در شهداد) نماد چه بوده اند. همچنین نمیدانیم چرا شش هزار سال پیش ماهی را در کنار پهلوانان افسانه ای در شوش، سه هزار سال پیش در کنار چهره خدابانوان در لرستان نگارگری کرده و خدابانوی آبها را به ریختِ بانویی با دو دُم ماهی نمایش میداده ایم. از پانصد ششصد سال پیش تا کنون درفشهای (علمات) سوگواری حسینی را با پیکرک ماهی دولفین (که بومی خلیج فارس است) در هم آمیخته ایم. اینک آنکه پنج شش هزار سال پیش، در میانرودان، ماهی نماد اِآ (EA) خدای بزرگ دانایی و آبهای شیرین بوده (این خدا زن نبوده). روزگاری مصریان، پیکرک طلسم گونه ماهی را برای پیشگیری از مرگ کودکان در آب، به گیسوان فرزندانشان می آویختند و نگاره ماهی را روی بدن آنان خالکوبی میکرده اند. ولی گمان ندارم در ایران چنین بوده.