Forwarded from ایران بریفینگ
غروب ۲۴ آبان ۱۴۰۱، پسر جوانی معترض روی زمین افتاده است،در کنارش هم زنی بر زمین افتاده که به پایش ساچمه شلیک کرده بودند.
ماموران مسلح با ضربات باتوم بر سر و روی زن و پسر جوان می‌زدند، مردم قصد کمک دارند، اما ماموران با شلیک تیرهوایی و ایجاد رعب و وحشت مردم را می‌ترسانند تا نزدیک آنها نشوند.
امید اما بی واهمه جلو می‌آید و ماموران را پس می‌زند تا به جوانی که کتک می‌خورد؛ کمک کند، دولا می‌شود دست جوان را بگیرد، اما دو گلوله به کمر وی اصابت می‌کند، امید روی زمین می‌افتد، اما گویی این برای ماموران کافی نیست، دوباره شلیک می‌کنند، تیر سوم به پهلوی او‌می‌خورد، اما انگار برای جنایتکاران این هم کافی نیست، افسری بالای سر او می ایستد و تیر خلاصی به پیشانی امید شلیک می‌کند.
#امید_مویدی، دانشجوی سال آخر تربیت بدنی شیراز در همان خیابان و‌مقابل چشمان ده‌ها شاهد جان می‌سپارد.
خانواده امید سه روز از او بی‌خبر بودند، پس از تماس‌های مکرر مادر امید در همان شب، مردی بالاخره موبایل امید را جواب داده و می‌گوید که پسرش بازداشت شده و باید به اطلاعات سپاه مراجعه کند اما پی‌گیری‌ها و مراجعات خانواده امید به اطلاعات سپاه، نیروی انتظامی، اداره اطلاعات و دیگر ارگان‌ها، تا سه روز بی‌جواب می‌ماند و در نهایت پس از سه روز از مرگ فرزندش مطلع می‌شود.
وقتی پدرش برای شناسایی پیکرش مراجعه می‌کند تنها صورت او را می‌بیند که در پیشانی‌اش جای گلوله بوده اما در اداره آگاهی به آنها گفته می‌شود که گزارش پزشکی قانونی تنها گلوله به کمر را ذکر کرده‌است.
بر اساس شهادت دست کم پنج نفر به خانواده امید آنها دیده‌اند که یک فردی با لباس نظامی و درجه سروانی بعد از شلیک به کمر او یک تیر خلاص نیز به پیشانی او شلیک کرده است.
سپاه پاسداران خانواده امید را برای بسیجی معرفی کردن و بازگو کردن روایت آنان تحت فشار قرار گذاشتند.
مادر امید را با کلی مأمور به دارالرحمه شیراز بردند. گفته بودند که می‌گذارند پیکر امید را ببیند اما وقتی رسیده دیده که پیکر امید را شسته و کفن کرده‌اند. فقط سرش باز بود. پیشانی‌اش که گلوله خورده بود را با یک پرچم یازهرا بسته بودند.
داستان قتل امید مویدی زارع یکی از تکان دهنده ترین قتل‌های معترضان سال ۱۴۰۱ است، اینکه یک نیروی مسلح با لباس فرم در مقابل دیدگان ده‌ها نفر با سلاح کمری بر پیکر نیمه جان یک زخمی معترض تیر خلاص بزند!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ماموران مسلح با ضربات باتوم بر سر و روی زن و پسر جوان می‌زدند، مردم قصد کمک دارند، اما ماموران با شلیک تیرهوایی و ایجاد رعب و وحشت مردم را می‌ترسانند تا نزدیک آنها نشوند.
امید اما بی واهمه جلو می‌آید و ماموران را پس می‌زند تا به جوانی که کتک می‌خورد؛ کمک کند، دولا می‌شود دست جوان را بگیرد، اما دو گلوله به کمر وی اصابت می‌کند، امید روی زمین می‌افتد، اما گویی این برای ماموران کافی نیست، دوباره شلیک می‌کنند، تیر سوم به پهلوی او‌می‌خورد، اما انگار برای جنایتکاران این هم کافی نیست، افسری بالای سر او می ایستد و تیر خلاصی به پیشانی امید شلیک می‌کند.
#امید_مویدی، دانشجوی سال آخر تربیت بدنی شیراز در همان خیابان و‌مقابل چشمان ده‌ها شاهد جان می‌سپارد.
خانواده امید سه روز از او بی‌خبر بودند، پس از تماس‌های مکرر مادر امید در همان شب، مردی بالاخره موبایل امید را جواب داده و می‌گوید که پسرش بازداشت شده و باید به اطلاعات سپاه مراجعه کند اما پی‌گیری‌ها و مراجعات خانواده امید به اطلاعات سپاه، نیروی انتظامی، اداره اطلاعات و دیگر ارگان‌ها، تا سه روز بی‌جواب می‌ماند و در نهایت پس از سه روز از مرگ فرزندش مطلع می‌شود.
وقتی پدرش برای شناسایی پیکرش مراجعه می‌کند تنها صورت او را می‌بیند که در پیشانی‌اش جای گلوله بوده اما در اداره آگاهی به آنها گفته می‌شود که گزارش پزشکی قانونی تنها گلوله به کمر را ذکر کرده‌است.
بر اساس شهادت دست کم پنج نفر به خانواده امید آنها دیده‌اند که یک فردی با لباس نظامی و درجه سروانی بعد از شلیک به کمر او یک تیر خلاص نیز به پیشانی او شلیک کرده است.
سپاه پاسداران خانواده امید را برای بسیجی معرفی کردن و بازگو کردن روایت آنان تحت فشار قرار گذاشتند.
مادر امید را با کلی مأمور به دارالرحمه شیراز بردند. گفته بودند که می‌گذارند پیکر امید را ببیند اما وقتی رسیده دیده که پیکر امید را شسته و کفن کرده‌اند. فقط سرش باز بود. پیشانی‌اش که گلوله خورده بود را با یک پرچم یازهرا بسته بودند.
داستان قتل امید مویدی زارع یکی از تکان دهنده ترین قتل‌های معترضان سال ۱۴۰۱ است، اینکه یک نیروی مسلح با لباس فرم در مقابل دیدگان ده‌ها نفر با سلاح کمری بر پیکر نیمه جان یک زخمی معترض تیر خلاص بزند!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing