روزه، خودآزادی مقدس نیست!
(نقبی بر سخنرانی وقت لطیف شن ایرادشده توسط دکتر #سروش_دباغ)
همیشه از پیگیری آثار و افکار دکتر #سروش_دباغ و خصوصاً طرحوارهی ارزشمند او در باب #عرفان_مدرن لذت بردهام. بارها گفتهام که این پروژهی فکری یکی از علاقهمندیهای جدی من است و دوست دارم بیشتر و بیشتر دربارهی آن بخوانم. به گمانم اگر این فیلسوف اخلاق هیچ کار و بار و دغدغهی معرفتی دیگری جز همین پروژهی فکری نداشت، باز رسالت خود _در مقام یک اندیشمند یا روشنفکر_ را به انجام رسانده، و سنگ تمام گذاشته بود. "طرحوارهی عرفان مدرن" آنقدر ظرفیت دارد که تمام ذهن و ضمیر متفکری را به خود مشغول کند و او را به "زمانهای پیش از طلوع هجاها" ببرد. با این حال، درود و تبریک به سروش دباغ که میدانیم علاوهبر این طرحواره درخشان هم فیسلوف اخلاق زبردستیست، هم به ادبیات جهان مسلط است، و هم دغدغههای نیکویِ دینشناسانه دارد.
از این مقدمهی کوتاه درگذرم و به اصل قضیه بپردازم؛ نقبی بر سخنرانی اخیر سروش دباغ تحت عنوان: "وقت لطیفِ شن". این روشنفکر دینی گرانقدر در این اثر گفتاری بر آن است تا به تحلیل #روزهداری_ذهنی بپردازد و از دست بالاتر آن در برابر "روزهداری بدنی" و "روزهداری زبانی" سخن بگوید. مراد او از "روزهداری بدنی" همان روزهداری فقهیست و از طریق امساک در خوردن و آشامیدن محقق میشود. در این نوع روزهداری، فرد روزهدار با وجود خطاهای اخلاقی اگر در نخوردن و نیآشامیدن همچنان استقامت بورزد، روزهاش مقبول است و مستحق عقوبت الهی نیست. شاید روزهی چنین فردی از خوراکهای معنوی مشحون نباشد، اما میتوان همچنان آن را نگاه داشت.
ولی در باب "روزهداری زبانی" بحث کمی فرق میکند. این نوع روزهداری بسی ارزشمندتر از نوع اول است. چنانکه سروش دباغ نیز به خوبی متذکر میشود، در روزهداری زبانی فرد روزهدار تلاش میکند که علاوهبر نخوردن و نیآشامیدن بر زبان خود نیز مسلط باشد و از خطاهای اخلاقی دوری گزیند. در اینجا فرد روزهدار از اقتضائات جسمی فراتر میرود و افقهای بالاتری از معنویت را به نمایش میگذارد و...
اما در "روزهداری ذهنی" مراقبه و خودسازی معنوی بسیار نیرومندتر از حتا روزهداری نوع دوم است. در "روزهداری زبانی" اگرچه فرد روزهدار سعی بر آن دارد که خطاهای اخلاقی را مرتکب نشود، اما همیشه بیم چنین خبطی میرود. در نوع دوم روزهداری هنوز وسوسهها و تمناهای ذهنی جوشان و خروشانند و میتوانند زهر خود را بریزند. هنوز ذهن شیطنتهای خود را دارد و یاراست همهی رشتههای ما را پنبه کند. امری که البته در "روزهداری ذهنی" درصدد برمیآییم آن را از طریق ذهنآگاهی و تمارین معنوی-روحانی کنترل کنیم و چهرهی زیباتری از خودسازی و انسانیت را به منصهی ظهور برسانیم. توضیحات دلچسب و آموزندهی سروش دباغ در باب این نوع روزهداری به خوبی نشان میدهد که بسیاری از ناپسندیهای ما در زندگی خود به همین درخواستهایِ افسارگسیختهی ذهنمان برمیگردد و تنها از راه "روزهی ذهن" میتوان آنها را منتفی کرد.
اکنون مایلم در راستایِ دیدگاه سروش دباغ و در جهت تکمیل کلامم به استشهاداتی از کتاب مقدس مسیحیان و همچنین مسلمانان اشاره کنم و به ذکر آیاتی بپردازم. آنچه در ذیل میآید به نوعی میتواند ناظر بر ذهنآگاهی و "روزهی ذهن" باشد و نقشهی راه را نشانمان دهد. در انجیل متی آیهای وجود دارد که عیسی مسیح(ع) مستقیما پیروان خود را از هرزگی زبان و سپس ذهن برحذر میدارند و جملگی را نجاست میخواند:
"به سخنانم گوش فرادهید و سعی کنید آن را درک کنید. هیچکس با خوردن چیزی نجس نمیشود. چیزی که انسان را نجس میسازد، سخنان و افکار اوست".
و در قرآن سورهی حجرات نیز از مومنان خواسته میشود که از بسیاری از پندارها و ذهنیتهای سوء برکنار باشند و مرتکب گناه نشوند:
"ای مؤمنان از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، چرا که بعضی از گمانها گناه است...".
در پایان جادارد به سروش دباغ استاد ارجمندم به خاطر این تیزبینیها و نکتهسنجیهای دقیق تبریک بگویم و مطالعهی آثار او را به همهی دوستان توصیه کنم.
حسین پورفرج
چهاردهم خردادماه نودوهشت
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
(نقبی بر سخنرانی وقت لطیف شن ایرادشده توسط دکتر #سروش_دباغ)
همیشه از پیگیری آثار و افکار دکتر #سروش_دباغ و خصوصاً طرحوارهی ارزشمند او در باب #عرفان_مدرن لذت بردهام. بارها گفتهام که این پروژهی فکری یکی از علاقهمندیهای جدی من است و دوست دارم بیشتر و بیشتر دربارهی آن بخوانم. به گمانم اگر این فیلسوف اخلاق هیچ کار و بار و دغدغهی معرفتی دیگری جز همین پروژهی فکری نداشت، باز رسالت خود _در مقام یک اندیشمند یا روشنفکر_ را به انجام رسانده، و سنگ تمام گذاشته بود. "طرحوارهی عرفان مدرن" آنقدر ظرفیت دارد که تمام ذهن و ضمیر متفکری را به خود مشغول کند و او را به "زمانهای پیش از طلوع هجاها" ببرد. با این حال، درود و تبریک به سروش دباغ که میدانیم علاوهبر این طرحواره درخشان هم فیسلوف اخلاق زبردستیست، هم به ادبیات جهان مسلط است، و هم دغدغههای نیکویِ دینشناسانه دارد.
از این مقدمهی کوتاه درگذرم و به اصل قضیه بپردازم؛ نقبی بر سخنرانی اخیر سروش دباغ تحت عنوان: "وقت لطیفِ شن". این روشنفکر دینی گرانقدر در این اثر گفتاری بر آن است تا به تحلیل #روزهداری_ذهنی بپردازد و از دست بالاتر آن در برابر "روزهداری بدنی" و "روزهداری زبانی" سخن بگوید. مراد او از "روزهداری بدنی" همان روزهداری فقهیست و از طریق امساک در خوردن و آشامیدن محقق میشود. در این نوع روزهداری، فرد روزهدار با وجود خطاهای اخلاقی اگر در نخوردن و نیآشامیدن همچنان استقامت بورزد، روزهاش مقبول است و مستحق عقوبت الهی نیست. شاید روزهی چنین فردی از خوراکهای معنوی مشحون نباشد، اما میتوان همچنان آن را نگاه داشت.
ولی در باب "روزهداری زبانی" بحث کمی فرق میکند. این نوع روزهداری بسی ارزشمندتر از نوع اول است. چنانکه سروش دباغ نیز به خوبی متذکر میشود، در روزهداری زبانی فرد روزهدار تلاش میکند که علاوهبر نخوردن و نیآشامیدن بر زبان خود نیز مسلط باشد و از خطاهای اخلاقی دوری گزیند. در اینجا فرد روزهدار از اقتضائات جسمی فراتر میرود و افقهای بالاتری از معنویت را به نمایش میگذارد و...
اما در "روزهداری ذهنی" مراقبه و خودسازی معنوی بسیار نیرومندتر از حتا روزهداری نوع دوم است. در "روزهداری زبانی" اگرچه فرد روزهدار سعی بر آن دارد که خطاهای اخلاقی را مرتکب نشود، اما همیشه بیم چنین خبطی میرود. در نوع دوم روزهداری هنوز وسوسهها و تمناهای ذهنی جوشان و خروشانند و میتوانند زهر خود را بریزند. هنوز ذهن شیطنتهای خود را دارد و یاراست همهی رشتههای ما را پنبه کند. امری که البته در "روزهداری ذهنی" درصدد برمیآییم آن را از طریق ذهنآگاهی و تمارین معنوی-روحانی کنترل کنیم و چهرهی زیباتری از خودسازی و انسانیت را به منصهی ظهور برسانیم. توضیحات دلچسب و آموزندهی سروش دباغ در باب این نوع روزهداری به خوبی نشان میدهد که بسیاری از ناپسندیهای ما در زندگی خود به همین درخواستهایِ افسارگسیختهی ذهنمان برمیگردد و تنها از راه "روزهی ذهن" میتوان آنها را منتفی کرد.
اکنون مایلم در راستایِ دیدگاه سروش دباغ و در جهت تکمیل کلامم به استشهاداتی از کتاب مقدس مسیحیان و همچنین مسلمانان اشاره کنم و به ذکر آیاتی بپردازم. آنچه در ذیل میآید به نوعی میتواند ناظر بر ذهنآگاهی و "روزهی ذهن" باشد و نقشهی راه را نشانمان دهد. در انجیل متی آیهای وجود دارد که عیسی مسیح(ع) مستقیما پیروان خود را از هرزگی زبان و سپس ذهن برحذر میدارند و جملگی را نجاست میخواند:
"به سخنانم گوش فرادهید و سعی کنید آن را درک کنید. هیچکس با خوردن چیزی نجس نمیشود. چیزی که انسان را نجس میسازد، سخنان و افکار اوست".
و در قرآن سورهی حجرات نیز از مومنان خواسته میشود که از بسیاری از پندارها و ذهنیتهای سوء برکنار باشند و مرتکب گناه نشوند:
"ای مؤمنان از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، چرا که بعضی از گمانها گناه است...".
در پایان جادارد به سروش دباغ استاد ارجمندم به خاطر این تیزبینیها و نکتهسنجیهای دقیق تبریک بگویم و مطالعهی آثار او را به همهی دوستان توصیه کنم.
حسین پورفرج
چهاردهم خردادماه نودوهشت
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
دکتر #سروش_دباغ
عنوان؛ وقت لطیف شن - #روزه_ذهن از منظر
سروش دباغ مبتنی بر آثار سهراب سپهری
روزه، خودآزادی مقدس نیست!
(نقبی بر سخنرانی وقت لطیف شن ایرادشده توسط دکتر #سروش_دباغ)
همیشه از پیگیری آثار و افکار دکتر #سروش_دباغ و خصوصاً طرحوارهی ارزشمند او در باب #عرفان_مدرن لذت بردهام. بارها گفتهام که این پروژهی فکری یکی از علاقهمندیهای جدی من است و دوست دارم بیشتر و بیشتر دربارهی آن بخوانم. به گمانم اگر این فیلسوف اخلاق هیچ کار و بار و دغدغهی معرفتی دیگری جز همین پروژهی فکری نداشت، باز رسالت خود _در مقام یک اندیشمند یا روشنفکر_ را به انجام رسانده، و سنگ تمام گذاشته بود. "طرحوارهی عرفان مدرن" آنقدر ظرفیت دارد که تمام ذهن و ضمیر متفکری را به خود مشغول کند و او را به "زمانهای پیش از طلوع هجاها" ببرد. با این حال، درود و تبریک به سروش دباغ که میدانیم علاوهبر این طرحواره درخشان هم فیسلوف اخلاق زبردستیست، هم به ادبیات جهان مسلط است، و هم دغدغههای نیکویِ دینشناسانه دارد.
از این مقدمهی کوتاه درگذرم و به اصل قضیه بپردازم؛ نقبی بر سخنرانی اخیر سروش دباغ تحت عنوان: "وقت لطیفِ شن". این روشنفکر دینی گرانقدر در این اثر گفتاری بر آن است تا به تحلیل #روزهداری_ذهنی بپردازد و از دست بالاتر آن در برابر "روزهداری بدنی" و "روزهداری زبانی" سخن بگوید. مراد او از "روزهداری بدنی" همان روزهداری فقهیست و از طریق امساک در خوردن و آشامیدن محقق میشود. در این نوع روزهداری، فرد روزهدار با وجود خطاهای اخلاقی اگر در نخوردن و نیآشامیدن همچنان استقامت بورزد، روزهاش مقبول است و مستحق عقوبت الهی نیست. شاید روزهی چنین فردی از خوراکهای معنوی مشحون نباشد، اما میتوان همچنان آن را نگاه داشت.
ولی در باب "روزهداری زبانی" بحث کمی فرق میکند. این نوع روزهداری بسی ارزشمندتر از نوع اول است. چنانکه سروش دباغ نیز به خوبی متذکر میشود، در روزهداری زبانی فرد روزهدار تلاش میکند که علاوهبر نخوردن و نیآشامیدن بر زبان خود نیز مسلط باشد و از خطاهای اخلاقی دوری گزیند. در اینجا فرد روزهدار از اقتضائات جسمی فراتر میرود و افقهای بالاتری از معنویت را به نمایش میگذارد و...
اما در "روزهداری ذهنی" مراقبه و خودسازی معنوی بسیار نیرومندتر از حتا روزهداری نوع دوم است. در "روزهداری زبانی" اگرچه فرد روزهدار سعی بر آن دارد که خطاهای اخلاقی را مرتکب نشود، اما همیشه بیم چنین خبطی میرود. در نوع دوم روزهداری هنوز وسوسهها و تمناهای ذهنی جوشان و خروشانند و میتوانند زهر خود را بریزند. هنوز ذهن شیطنتهای خود را دارد و یاراست همهی رشتههای ما را پنبه کند. امری که البته در "روزهداری ذهنی" درصدد برمیآییم آن را از طریق ذهنآگاهی و تمارین معنوی-روحانی کنترل کنیم و چهرهی زیباتری از خودسازی و انسانیت را به منصهی ظهور برسانیم. توضیحات دلچسب و آموزندهی سروش دباغ در باب این نوع روزهداری به خوبی نشان میدهد که بسیاری از ناپسندیهای ما در زندگی خود به همین درخواستهایِ افسارگسیختهی ذهنمان برمیگردد و تنها از راه "روزهی ذهن" میتوان آنها را منتفی کرد.
اکنون مایلم در راستایِ دیدگاه سروش دباغ و در جهت تکمیل کلامم به استشهاداتی از کتاب مقدس مسیحیان و همچنین مسلمانان اشاره کنم و به ذکر آیاتی بپردازم. آنچه در ذیل میآید به نوعی میتواند ناظر بر ذهنآگاهی و "روزهی ذهن" باشد و نقشهی راه را نشانمان دهد. در انجیل متی آیهای وجود دارد که عیسی مسیح(ع) مستقیما پیروان خود را از هرزگی زبان و سپس ذهن برحذر میدارند و جملگی را نجاست میخواند:
"به سخنانم گوش فرادهید و سعی کنید آن را درک کنید. هیچکس با خوردن چیزی نجس نمیشود. چیزی که انسان را نجس میسازد، سخنان و افکار اوست".
و در قرآن سورهی حجرات نیز از مومنان خواسته میشود که از بسیاری از پندارها و ذهنیتهای سوء برکنار باشند و مرتکب گناه نشوند:
"ای مؤمنان از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، چرا که بعضی از گمانها گناه است...".
در پایان جادارد به سروش دباغ استاد ارجمندم به خاطر این تیزبینیها و نکتهسنجیهای دقیق تبریک بگویم و مطالعهی آثار او را به همهی دوستان توصیه کنم.
حسین پورفرج
چهاردهم خردادماه نودوهشت
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
دکتر #سروش_دباغ
عنوان؛ وقت لطیف شن - #روزه_ذهن از منظر
سروش دباغ مبتنی بر آثار سهراب سپهری
روزه، خودآزادی مقدس نیست!
(نقبی بر سخنرانی وقت لطیف شن ایرادشده توسط دکتر #سروش_دباغ)
همیشه از پیگیری آثار و افکار دکتر #سروش_دباغ و خصوصاً طرحوارهی ارزشمند او در باب #عرفان_مدرن لذت بردهام. بارها گفتهام که این پروژهی فکری یکی از علاقهمندیهای جدی من است و دوست دارم بیشتر و بیشتر دربارهی آن بخوانم. به گمانم اگر این فیلسوف اخلاق هیچ کار و بار و دغدغهی معرفتی دیگری جز همین پروژهی فکری نداشت، باز رسالت خود _در مقام یک اندیشمند یا روشنفکر_ را به انجام رسانده، و سنگ تمام گذاشته بود. "طرحوارهی عرفان مدرن" آنقدر ظرفیت دارد که تمام ذهن و ضمیر متفکری را به خود مشغول کند و او را به "زمانهای پیش از طلوع هجاها" ببرد. با این حال، درود و تبریک به سروش دباغ که میدانیم علاوهبر این طرحواره درخشان هم فیسلوف اخلاق زبردستیست، هم به ادبیات جهان مسلط است، و هم دغدغههای نیکویِ دینشناسانه دارد.
از این مقدمهی کوتاه درگذرم و به اصل قضیه بپردازم؛ نقبی بر سخنرانی اخیر سروش دباغ تحت عنوان: "وقت لطیفِ شن". این روشنفکر دینی گرانقدر در این اثر گفتاری بر آن است تا به تحلیل #روزهداری_ذهنی بپردازد و از دست بالاتر آن در برابر "روزهداری بدنی" و "روزهداری زبانی" سخن بگوید. مراد او از "روزهداری بدنی" همان روزهداری فقهیست و از طریق امساک در خوردن و آشامیدن محقق میشود. در این نوع روزهداری، فرد روزهدار با وجود خطاهای اخلاقی اگر در نخوردن و نیآشامیدن همچنان استقامت بورزد، روزهاش مقبول است و مستحق عقوبت الهی نیست. شاید روزهی چنین فردی از خوراکهای معنوی مشحون نباشد، اما میتوان همچنان آن را نگاه داشت.
ولی در باب "روزهداری زبانی" بحث کمی فرق میکند. این نوع روزهداری بسی ارزشمندتر از نوع اول است. چنانکه سروش دباغ نیز به خوبی متذکر میشود، در روزهداری زبانی فرد روزهدار تلاش میکند که علاوهبر نخوردن و نیآشامیدن بر زبان خود نیز مسلط باشد و از خطاهای اخلاقی دوری گزیند. در اینجا فرد روزهدار از اقتضائات جسمی فراتر میرود و افقهای بالاتری از معنویت را به نمایش میگذارد و...
اما در "روزهداری ذهنی" مراقبه و خودسازی معنوی بسیار نیرومندتر از حتا روزهداری نوع دوم است. در "روزهداری زبانی" اگرچه فرد روزهدار سعی بر آن دارد که خطاهای اخلاقی را مرتکب نشود، اما همیشه بیم چنین خبطی میرود. در نوع دوم روزهداری هنوز وسوسهها و تمناهای ذهنی جوشان و خروشانند و میتوانند زهر خود را بریزند. هنوز ذهن شیطنتهای خود را دارد و یاراست همهی رشتههای ما را پنبه کند. امری که البته در "روزهداری ذهنی" درصدد برمیآییم آن را از طریق ذهنآگاهی و تمارین معنوی-روحانی کنترل کنیم و چهرهی زیباتری از خودسازی و انسانیت را به منصهی ظهور برسانیم. توضیحات دلچسب و آموزندهی سروش دباغ در باب این نوع روزهداری به خوبی نشان میدهد که بسیاری از ناپسندیهای ما در زندگی خود به همین درخواستهایِ افسارگسیختهی ذهنمان برمیگردد و تنها از راه "روزهی ذهن" میتوان آنها را منتفی کرد.
اکنون مایلم در راستایِ دیدگاه سروش دباغ و در جهت تکمیل کلامم به استشهاداتی از کتاب مقدس مسیحیان و همچنین مسلمانان اشاره کنم و به ذکر آیاتی بپردازم. آنچه در ذیل میآید به نوعی میتواند ناظر بر ذهنآگاهی و "روزهی ذهن" باشد و نقشهی راه را نشانمان دهد. در انجیل متی آیهای وجود دارد که عیسی مسیح(ع) مستقیما پیروان خود را از هرزگی زبان و سپس ذهن برحذر میدارند و جملگی را نجاست میخواند:
"به سخنانم گوش فرادهید و سعی کنید آن را درک کنید. هیچکس با خوردن چیزی نجس نمیشود. چیزی که انسان را نجس میسازد، سخنان و افکار اوست".
و در قرآن سورهی حجرات نیز از مومنان خواسته میشود که از بسیاری از پندارها و ذهنیتهای سوء برکنار باشند و مرتکب گناه نشوند:
"ای مؤمنان از بسیاری از گمانها پرهیز کنید، چرا که بعضی از گمانها گناه است...".
در پایان جادارد به سروش دباغ استاد ارجمندم به خاطر این تیزبینیها و نکتهسنجیهای دقیق تبریک بگویم و مطالعهی آثار او را به همهی دوستان توصیه کنم.
حسین پورفرج
چهاردهم خردادماه نودوهشت
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
هفدهم خردادماه زادروز تولد استاد ارجمندم دکتر #سروش_دباغ بود. با اندکی تأخیر این روز مبارک را به ایشان و همهی اهالی قلم تبریک میگویم. از خداوند برای این مرد بزرگ طلب سلامتی و کامیابی میکنم. میدانید! برای کسی چون من که بعضا از فرط تردد در کوچه پسکوچههای افکار کوچک و بزرگ مسیر خانهاش را نیز فراموش میکند، چنین تأخیرِ غیرعمدی بعید نبوده و نیست، اما این کلام هیچگاه عذر تقصیر نمیشود. من خاسرم و شرمسار استاد گرانقدرم هستم. مگر میشود به کسی که دوستاش داری دو روز دیرتر لمس شیرین وجودش را مبارکباد بگویی و آنگاه توقع داشته باشی این دوست دارمِ به تأخیرافتاده همان مزهی اصلیِ شوقآفرین را بدهد، نمیشود؛ حقیقتاً نمیشود.
نهایتاً به سروش دباغ عزیز این استاد همیشه گشادهرویی و پرمحبتم سالروز تولدش را تبریک میگویم و سیاهمشقی از چکیدههای ذهنِ کمتوانم را با عشق تقدیم او میکنم. امیدوارم جان او سلامت و کام او همیشه روا باشد.
از گل لبخند قندافشانِ تو
چه جهانآراست آبادانِ من
از تو رقصان است و تابان و لطیف
بادِ من، خورشیدِ من، بارانِ من
آمدی، از ذوق و شوق این حضور
"فرشِ قرمز" پهن شد در جانِ من
قبلِ تو من بودم و زردیِ رنگ
بعد تو سبز است خارستانِ من
با وجود تو چرا باز آورند
زیره را سوغات تا کرمان من؟!
چشمهای من! چهاند این روزها
بیخودان از خویش و خوشرقصانِ من
تا نگاهِ تو مرا هی میکُشد!
زندگی جاریست در ارکان من
بامهر
حسین پورفرج
نوزدهم خردادماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
نهایتاً به سروش دباغ عزیز این استاد همیشه گشادهرویی و پرمحبتم سالروز تولدش را تبریک میگویم و سیاهمشقی از چکیدههای ذهنِ کمتوانم را با عشق تقدیم او میکنم. امیدوارم جان او سلامت و کام او همیشه روا باشد.
از گل لبخند قندافشانِ تو
چه جهانآراست آبادانِ من
از تو رقصان است و تابان و لطیف
بادِ من، خورشیدِ من، بارانِ من
آمدی، از ذوق و شوق این حضور
"فرشِ قرمز" پهن شد در جانِ من
قبلِ تو من بودم و زردیِ رنگ
بعد تو سبز است خارستانِ من
با وجود تو چرا باز آورند
زیره را سوغات تا کرمان من؟!
چشمهای من! چهاند این روزها
بیخودان از خویش و خوشرقصانِ من
تا نگاهِ تو مرا هی میکُشد!
زندگی جاریست در ارکان من
بامهر
حسین پورفرج
نوزدهم خردادماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
Forwarded from کانال نو اندیشی دینی کیان
پرونده: نگاهی به مقالات #سروش_دباغ در باب #ازدواج_عرفی، و نقدهایِ مطروح
مقالهی اول دکتر #سروش_دباغ | ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق: به کرّات در سالیان اخیر، از عمرو و زید شنیده ام که «هم باشی» و «ازدواج عرفی»، در حال حاضر بیش از آنکه برای طرفینِ رابطه، غریب و نأمانوس باشد، برای والدین آنها مشکل زا شده، احیاناً آن را هضم نکرده و نپذیرفته اند. چرا که دختران و پسران جوان مشکلی در برقراری رابطه ندارند و خصوصاً در شهرهای بزرگ، بدین نحو زندگی می کنند...
http://zeitoons.com/36616
نقد اول #حسین_پورفرج | ازدواج عرفی؛ اما و هزار اما: «ازدواج عرفی» وجود دارد و نمیتوان آن را پوشیده داشت. امّا با این وجود، جامعهی ایران همواره ذهن ما را ممکن است منحرف کند و از ما آتو بگیرد. جامعه ایرانی اگرچه بعضاً رنگ و بویی مدرن به خود دارد امّا عموماً سنتی به نظر میرسد. روند مدرنیزاسیون در ایران بیشتر در بخشهای تجاری و اقتصادی صورت گرفته و کمتر به ساحت فرهنگ و دیانت در رسیده. عموم ایرانیان همچنان از سنتهای کهن فرهنگی و دینی ارتزاق میکنند و البته ظاهراً میل یا انگیزهی دگرگونی نیز ندارند. اگر ظاهر ما مدرن است، افکار ما همچنان قدیمی و کهنگراست و ما چندان پیشرفته فکر نمیکنیم...
http://zeitoons.com/37676
نقد دوم #محمد_موسوی_عقیقی | انتقاداتی پیرامونِ «ازدواج شفاهی»: ازدواجِ سفید در مقابلِ ازدواجِ رسمی قرار گرفته است . ازدواجِ سفید نوعی است که زن و مرد به صورتِ شفاهی و صورتِ دائمی(توافقی) مانندِ دو زوج زندگی می کنند . چنین نوع ازدواجی از این جهت توجیه می شود که افراد در مقابلِ یکدیگر «تعهداتِ اخلاقی» می دهند و به لغوِ آن اخلاقاً منع می گردند . امّا به صورتِ اخلاقی ازدواجِ سفید توجیه پذیر نمی باشد، زیرا «امورِاخلاقی الزاماً اموری عقل پذیر» هستند ...
http://zeitoons.com/38257
مقالهی دوم دکتر سروش دباغ | ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق(۲):اگر مقتضیات موجود باشد و موانعِ فرهنگی و حقوقی مفقود، ازدواج عرفی به مثابۀ یک «امر واقع اجتماعی»در جامعه نهادینه می گردد. لازمۀ این سخن این است که نه ازدواج عرفی جا را بر ازدواج دائم تنگ می کند و نه بالعکس؛ بلکه هر یک به عنوان نهاد اجتماعی مستقل، در جامعه ایفای نقش می کنند. همانگونه که برخی از ازدواج های دائم دوام پیدا نمی کند و به جدایی منتهی می شود؛ برخی از ازدواج های عرفی نیز به جایی نمی رسد؛ در عین حال برخی دیگر از ازدواج های عرفی به ازدواج دائم منتج می شود. از اینرو نباید دل نگران این امر بود که «ازدواج عرفی» جای را بر «ازدواج دائم» تنگ می کند؛ بلکه ازدواج های دائمی که از پی ازدواج عرفی سر بر می آورد، به سبب شناخت عمیق طرفین نسبت به یکدیگر، دوام و بقا می یابد و نیک سرانجام می گردد.
https://zeitoons.com/41150
تمام مقالات بالا در سایت زیتون به چاپ رسیده است.
مقالهی اول دکتر #سروش_دباغ | ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق: به کرّات در سالیان اخیر، از عمرو و زید شنیده ام که «هم باشی» و «ازدواج عرفی»، در حال حاضر بیش از آنکه برای طرفینِ رابطه، غریب و نأمانوس باشد، برای والدین آنها مشکل زا شده، احیاناً آن را هضم نکرده و نپذیرفته اند. چرا که دختران و پسران جوان مشکلی در برقراری رابطه ندارند و خصوصاً در شهرهای بزرگ، بدین نحو زندگی می کنند...
http://zeitoons.com/36616
نقد اول #حسین_پورفرج | ازدواج عرفی؛ اما و هزار اما: «ازدواج عرفی» وجود دارد و نمیتوان آن را پوشیده داشت. امّا با این وجود، جامعهی ایران همواره ذهن ما را ممکن است منحرف کند و از ما آتو بگیرد. جامعه ایرانی اگرچه بعضاً رنگ و بویی مدرن به خود دارد امّا عموماً سنتی به نظر میرسد. روند مدرنیزاسیون در ایران بیشتر در بخشهای تجاری و اقتصادی صورت گرفته و کمتر به ساحت فرهنگ و دیانت در رسیده. عموم ایرانیان همچنان از سنتهای کهن فرهنگی و دینی ارتزاق میکنند و البته ظاهراً میل یا انگیزهی دگرگونی نیز ندارند. اگر ظاهر ما مدرن است، افکار ما همچنان قدیمی و کهنگراست و ما چندان پیشرفته فکر نمیکنیم...
http://zeitoons.com/37676
نقد دوم #محمد_موسوی_عقیقی | انتقاداتی پیرامونِ «ازدواج شفاهی»: ازدواجِ سفید در مقابلِ ازدواجِ رسمی قرار گرفته است . ازدواجِ سفید نوعی است که زن و مرد به صورتِ شفاهی و صورتِ دائمی(توافقی) مانندِ دو زوج زندگی می کنند . چنین نوع ازدواجی از این جهت توجیه می شود که افراد در مقابلِ یکدیگر «تعهداتِ اخلاقی» می دهند و به لغوِ آن اخلاقاً منع می گردند . امّا به صورتِ اخلاقی ازدواجِ سفید توجیه پذیر نمی باشد، زیرا «امورِاخلاقی الزاماً اموری عقل پذیر» هستند ...
http://zeitoons.com/38257
مقالهی دوم دکتر سروش دباغ | ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق(۲):اگر مقتضیات موجود باشد و موانعِ فرهنگی و حقوقی مفقود، ازدواج عرفی به مثابۀ یک «امر واقع اجتماعی»در جامعه نهادینه می گردد. لازمۀ این سخن این است که نه ازدواج عرفی جا را بر ازدواج دائم تنگ می کند و نه بالعکس؛ بلکه هر یک به عنوان نهاد اجتماعی مستقل، در جامعه ایفای نقش می کنند. همانگونه که برخی از ازدواج های دائم دوام پیدا نمی کند و به جدایی منتهی می شود؛ برخی از ازدواج های عرفی نیز به جایی نمی رسد؛ در عین حال برخی دیگر از ازدواج های عرفی به ازدواج دائم منتج می شود. از اینرو نباید دل نگران این امر بود که «ازدواج عرفی» جای را بر «ازدواج دائم» تنگ می کند؛ بلکه ازدواج های دائمی که از پی ازدواج عرفی سر بر می آورد، به سبب شناخت عمیق طرفین نسبت به یکدیگر، دوام و بقا می یابد و نیک سرانجام می گردد.
https://zeitoons.com/41150
تمام مقالات بالا در سایت زیتون به چاپ رسیده است.
Forwarded from عکس نگار
سهراب امتداد مولانا
اندکی با پروژهی عرفان مدرن دکتر سروش دباغ
روشنفکران دینی بسیار به شعر و شاعرانِ پارسی زبان همچون سعدی، مولانا، حافظ و... دلبستهاند. در نظر ایشان این قلل شعری نه صرفا شاعرانی بلندآوازه، بلکه متفکرانی نابغهاند که آدمی میتواند از لابهلای آثار آنها به معنایِ معنا و زیباییهای زیستن پی ببرد و بار خود را بار نماید. به گمان من، طرحِ اندیشه در قوالب شعری با وجود تنگناهای ساختاری آنها بسی دشوارتر از حالت معمول است و تفوق در چنین امری نشان از وسعتِ نظر و اندیشهی بلند این بزرگان دارد.
اما این سلسله را آخر نیست. در دوران معاصر نیز شاعران ما بعضا چنینند؛ نمونهاش #سهراب_سپهری. دکتر #سروش_دباغ در پروژهی #عرفان_مدرن خود به خوبی به ما میآموزد که چه اندیشههای نورانی و معنویای در دل واژهها و عبارات #هشت_کتاب سهراب نفهته است و آدمی نمیتواند تنها از خواندنِ آنها لذت ببرد و کار خود را تمامشده بپندارد.
نتیجتا، من برآنم که سروش دباغ ادامهدهندهی رسالتیست که سعی دارد پیامبرانِ عالم عرفان را (حتی در دوران مدرن و راززداییشده فعلی) بشناساند و کار و بار آنها را نظاممند معرفی کند. و این چنانکه گفتم از علایق و دغدغههای نیکوی جریان روشنفکری دینیست.
در پایان، معتقدم پروژهی #عرفان_مدرن سروش دباغ از جملهی آن تلاشهای محققانهایست که بسیار ارزش درنگریستن و توجه دارد و آدمی را از هشت کتاب سپهری به هشتاد و بیپایان جزیرهی معنویای میبرد که از هر سوی آیینهکاریها و چراغانیهای آن چشمدل آدمی را خیره میکند و او را با مناظر لطیف هستی آشناتر میسازد. و...
حسین پورفرج
دوم شهریور ماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
https://www.instagram.com/h.purfaraj
اندکی با پروژهی عرفان مدرن دکتر سروش دباغ
روشنفکران دینی بسیار به شعر و شاعرانِ پارسی زبان همچون سعدی، مولانا، حافظ و... دلبستهاند. در نظر ایشان این قلل شعری نه صرفا شاعرانی بلندآوازه، بلکه متفکرانی نابغهاند که آدمی میتواند از لابهلای آثار آنها به معنایِ معنا و زیباییهای زیستن پی ببرد و بار خود را بار نماید. به گمان من، طرحِ اندیشه در قوالب شعری با وجود تنگناهای ساختاری آنها بسی دشوارتر از حالت معمول است و تفوق در چنین امری نشان از وسعتِ نظر و اندیشهی بلند این بزرگان دارد.
اما این سلسله را آخر نیست. در دوران معاصر نیز شاعران ما بعضا چنینند؛ نمونهاش #سهراب_سپهری. دکتر #سروش_دباغ در پروژهی #عرفان_مدرن خود به خوبی به ما میآموزد که چه اندیشههای نورانی و معنویای در دل واژهها و عبارات #هشت_کتاب سهراب نفهته است و آدمی نمیتواند تنها از خواندنِ آنها لذت ببرد و کار خود را تمامشده بپندارد.
نتیجتا، من برآنم که سروش دباغ ادامهدهندهی رسالتیست که سعی دارد پیامبرانِ عالم عرفان را (حتی در دوران مدرن و راززداییشده فعلی) بشناساند و کار و بار آنها را نظاممند معرفی کند. و این چنانکه گفتم از علایق و دغدغههای نیکوی جریان روشنفکری دینیست.
در پایان، معتقدم پروژهی #عرفان_مدرن سروش دباغ از جملهی آن تلاشهای محققانهایست که بسیار ارزش درنگریستن و توجه دارد و آدمی را از هشت کتاب سپهری به هشتاد و بیپایان جزیرهی معنویای میبرد که از هر سوی آیینهکاریها و چراغانیهای آن چشمدل آدمی را خیره میکند و او را با مناظر لطیف هستی آشناتر میسازد. و...
حسین پورفرج
دوم شهریور ماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
https://www.instagram.com/h.purfaraj
Forwarded from عکس نگار
کتابِ "نبض خیس صبح"
این روزها مشتاقانه مشغول مطالعهی کتاب "نبض خیس صبح" آخرین اثر دکتر #سروش_دباغ هستم. ممنونم از ایشان که بلندنظرانه و از روی لطف این کتاب ذیقیمت را به من هدیه دادند و مرا "همنورد افقهای دور" کردند. کتاب به پروژهی ""سهرابشناسی" ایشان برمیگردد. حیقیتا وقتی جستارهای این اثر را میخوانم احساس میکنم با نابغهای حساس و ژرفاندیش مراوده دارم. سروش دباغ چنان دقیق به خلال اندیشههای سهراب نفوذ میکند که خوانندهی اثر را متعجب میسازد. آدمی به وجد میآید... با خود میگوید: "کفشهایم کو؟! سهراب مرا صدا میزند". آدم دلش میخواهد با او برود و برسد "جایی میان بیخودی و کشف". "به یک فضای باز ، شنهای ترنم، جای پای دوست ....". با خواندنِ این اثر تو گویی ناخواسته خود سهراب آهسته در گوش تو میگوید: "من به آغاز زمین نزدیکم..." با من بیا. آیا میدانی که "پشت هیچستان جایی است..."، "پشت هیچستان، چتر خواهش باز است..." بیا مطمئن باش "زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد....". مهاجرت کن. بیا تا "پشت دانایی اردو بزنیم. دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم. صبحها وقتی خورشید، در میآید متولد بشویم. هیجانها را پرواز دهیم..."
به توفیق خداوند، اگر عمر داشته باشم حتما مقالهای مفصل در راستای کتاب "نبض خیس صبح" خواهم نوشت و به قدر دانش، در باب پروژهی "سهرابشناسی" سروش دباغ مداقه خواهم کرد. من برآنم که با سرمایهگذاری بر روی پدیدهی "تنهایی وجودی" میتوان به بسیاری از ناشناختههای #هشت_کتاب سهراب معرفت یافت و در پی آواز آن دوان شد.
با تشکر از دکتر سروش دباغ و قدردانی از جهدِ نیکوی ایشان
حسین پورفرج
بیستم مهرماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
https://www.instagram.com/h.purfaraj
این روزها مشتاقانه مشغول مطالعهی کتاب "نبض خیس صبح" آخرین اثر دکتر #سروش_دباغ هستم. ممنونم از ایشان که بلندنظرانه و از روی لطف این کتاب ذیقیمت را به من هدیه دادند و مرا "همنورد افقهای دور" کردند. کتاب به پروژهی ""سهرابشناسی" ایشان برمیگردد. حیقیتا وقتی جستارهای این اثر را میخوانم احساس میکنم با نابغهای حساس و ژرفاندیش مراوده دارم. سروش دباغ چنان دقیق به خلال اندیشههای سهراب نفوذ میکند که خوانندهی اثر را متعجب میسازد. آدمی به وجد میآید... با خود میگوید: "کفشهایم کو؟! سهراب مرا صدا میزند". آدم دلش میخواهد با او برود و برسد "جایی میان بیخودی و کشف". "به یک فضای باز ، شنهای ترنم، جای پای دوست ....". با خواندنِ این اثر تو گویی ناخواسته خود سهراب آهسته در گوش تو میگوید: "من به آغاز زمین نزدیکم..." با من بیا. آیا میدانی که "پشت هیچستان جایی است..."، "پشت هیچستان، چتر خواهش باز است..." بیا مطمئن باش "زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد....". مهاجرت کن. بیا تا "پشت دانایی اردو بزنیم. دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم. صبحها وقتی خورشید، در میآید متولد بشویم. هیجانها را پرواز دهیم..."
به توفیق خداوند، اگر عمر داشته باشم حتما مقالهای مفصل در راستای کتاب "نبض خیس صبح" خواهم نوشت و به قدر دانش، در باب پروژهی "سهرابشناسی" سروش دباغ مداقه خواهم کرد. من برآنم که با سرمایهگذاری بر روی پدیدهی "تنهایی وجودی" میتوان به بسیاری از ناشناختههای #هشت_کتاب سهراب معرفت یافت و در پی آواز آن دوان شد.
با تشکر از دکتر سروش دباغ و قدردانی از جهدِ نیکوی ایشان
حسین پورفرج
بیستم مهرماه نودوهشت
@HosseinPourfaraj
https://www.instagram.com/h.purfaraj
Forwarded from پیوست
🔸مخاطب تنهای بادهایِ جهان
🔹تحلیلی بر کتاب #نبض_خیس_صبح اثر دکتر #سروش_دباغ
✍️حسین پورفرج
"طرحوارهی عرفان مدرن" و پروژهی "سهرابشناسی" دکتر سروش دباغ همیشه از علایق مطالعاتی من بوده و به من چیزهای فراوان آموخته. تا اکنون دو مقاله دربابِ این کاروبار ارزشمند تحت عناوین: "نقبی بر طرحوارهی سروش دباغ از عرفان مدرن" و "عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد" به قلم نگارنده به رشتهی تحریر آمده و پیشتر چاپ شده. این سومین مقالهای است که از من در این باب میخوانید. از همینجا به گرمی دست استاد عزیزم دکتر سروش دباغ را میفشارم و از ایشان کمال سپاس و امتنان را دارم. امیدوارم جدشان همچنان نیکو و پر محصول باشد.
از متن:
کتاب "نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهریست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گرانسنگ را به من هدیه دادند و مرا همنورد افقهای دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه میدانید کتاب حاضر پنجمین اثریست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجستهی اخلاق دربارهی "پروژهی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشتهی تحریر درآمده و به زیور چاپ آراسته گردیده. پیشتر آثاری همچون "در سپهر سپهری"، "فلسفهی لاجوردیِ سپهری"، "حریم علفهای قربت" و "آبی دریای بیکران" از این نواندیش دینی منتشر شده و در پیشگاه خوانندگان عزیز قرار گرفته. این آثار تماماً به طی طریق سالک مدرن در دوران راززداییشدهی کنونی میپردازد و ما را از دل سنت به سمت اینجا و اکنون زیستن میآورد...
اصل مقاله را در زیر بخوانید:
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
🔹تحلیلی بر کتاب #نبض_خیس_صبح اثر دکتر #سروش_دباغ
✍️حسین پورفرج
"طرحوارهی عرفان مدرن" و پروژهی "سهرابشناسی" دکتر سروش دباغ همیشه از علایق مطالعاتی من بوده و به من چیزهای فراوان آموخته. تا اکنون دو مقاله دربابِ این کاروبار ارزشمند تحت عناوین: "نقبی بر طرحوارهی سروش دباغ از عرفان مدرن" و "عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد" به قلم نگارنده به رشتهی تحریر آمده و پیشتر چاپ شده. این سومین مقالهای است که از من در این باب میخوانید. از همینجا به گرمی دست استاد عزیزم دکتر سروش دباغ را میفشارم و از ایشان کمال سپاس و امتنان را دارم. امیدوارم جدشان همچنان نیکو و پر محصول باشد.
از متن:
کتاب "نبض خیس صبح"آخرین اثر دکتر سروش دباغ در باب صاحبِ "هشت کتاب"، سهراب سپهریست. ابتداً ممنونم از ایشان که این اثر گرانسنگ را به من هدیه دادند و مرا همنورد افقهای دور کردند. امیدوارم بتوانم در این مجال اندکی شما را با این اثر خواندنی آشنا کنم و از زوایای معرفتی آن چیزکی بگویم. چنانکه میدانید کتاب حاضر پنجمین اثریست که مستقلاً توسط این فیلسوف برجستهی اخلاق دربارهی "پروژهی عرفان مدرن" و خاصه شاعر بنام معاصر سهراب سپری به رشتهی تحریر درآمده و به زیور چاپ آراسته گردیده. پیشتر آثاری همچون "در سپهر سپهری"، "فلسفهی لاجوردیِ سپهری"، "حریم علفهای قربت" و "آبی دریای بیکران" از این نواندیش دینی منتشر شده و در پیشگاه خوانندگان عزیز قرار گرفته. این آثار تماماً به طی طریق سالک مدرن در دوران راززداییشدهی کنونی میپردازد و ما را از دل سنت به سمت اینجا و اکنون زیستن میآورد...
اصل مقاله را در زیر بخوانید:
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
#سروش_دباغ
«حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود / من به آنان گفتم: / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد».[۱]
سالها پیش، در یکی از آثار آرنولد توین بی، مورخ انگلیسیِ برجسته معاصر خواندم بزرگ ترین ظلمی که حاکمان و زبردستان به محکومان و زیردستان می کنند، این نیست که در حقّ ایشان ظلم و جفا می کنند و حقوق بنیادین شان را نقض می کنند و نادیده می گیرند؛ بلکه عبارتست از کاریدنِ خلق و خوی ظالمانه و عادات رفتاریِ دل آزار و رماننده خود در ذهن و ضمیر محکومان.
متاسفانه این اتفاق در میان ما رخ داده و در حال نهادینه شدن است. جماعتی از هموطنان ما، دچار بلیه « تفکر سیاه و سفید» شده و در تحلیل ها و رفتارهای سیاسیِ خود، خشم آلود و کینه توزانه سخن می گویند؛ تو گویی که اگر دستشان برسد و مجالی بیابند، گریبانِ طرف مقابل را می درند و حیثیتی برای او بر جای نمی گذارند. در نوشتار « جور دیگر باید دید»[۲]، در وصف این خطای شناختیِ مهم آوردم:
« یکی از خطاهای شناختیِ[۳] رایج و جدی ای که انسانهای پیرامونی در داوریهای روزمره خود، به تفاریق مرتکب می شوند، عبارتست از« تفکر همه یا هیچ».[۴] تفکرهمه یا هیچ که از آن به « تفکر سیاه و سفید»[۵] نیز تعبیر می شود؛ متضمنِ تحلیل و داوری یک سویه و مطلق اندیشی و جوانب مختلفِ پدیده مورد بحث را ندیدن و به حساب نیاوردن و احیانا انکار کردن است. فردی که مرتکب این خطا می شود، وقتی درباره فرد الف یا پدیده ب قضاوت می کند، در پی صدور داوری های قطعی و تخطی ناپذیر و غیر منعطف است؛ داوری هایی که سویه های مختلف ماجرا را نمی بیند، مشحون از احساسات و عواطف است و از دیگران هم تحلیل و داوریِ یک سویه و قاطع و سیاه و سفید و « این یا آن» می طلبد. از اینرو، فلانی یا ابلیس صفت است، یا فرشته خصال؛ یا له فلان نظام سیاسیِ مستقرّ هستی یا علیه آن؛ یا با مایی، یا علیه ما؛ که شقوق دیگری متصور نیست و کسانی که آدمیان و پدیده ها را خاکستری می بینند و تحلیل می کنند، یا جاهل اند، یا خائن. مع الاسف، این خطای شناختی، راه را بر تحقق گفتگوهای سودمند و رهگشا می بندد و آنچه در این میان، البته به گوش نمی رسد و سر بر نمی آورد، آواز حقیقت است.»
پس از حادثه هولناک و مولمه سقوط هواپیمای اوکراینی، برخی ازهنرمندان سرشناس و نام آشنا، جشنواره هنری فجرِ را تحریم کردند و گفتند بنای شرکت در این جشنواره و عرضه آثار هنری خویش را ندارند. از سوی دیگر، برخی دیگر از هنرمندان مشهور، از جمله شهاب حسینی، بازیگر توانمندِ سینمای ایران، با این کار مخالفت کردند
متن کامل در زیتون:
🌐https://zeitoons.com/72298
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
#سروش_دباغ
«حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود / من به آنان گفتم: / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد».[۱]
سالها پیش، در یکی از آثار آرنولد توین بی، مورخ انگلیسیِ برجسته معاصر خواندم بزرگ ترین ظلمی که حاکمان و زبردستان به محکومان و زیردستان می کنند، این نیست که در حقّ ایشان ظلم و جفا می کنند و حقوق بنیادین شان را نقض می کنند و نادیده می گیرند؛ بلکه عبارتست از کاریدنِ خلق و خوی ظالمانه و عادات رفتاریِ دل آزار و رماننده خود در ذهن و ضمیر محکومان.
متاسفانه این اتفاق در میان ما رخ داده و در حال نهادینه شدن است. جماعتی از هموطنان ما، دچار بلیه « تفکر سیاه و سفید» شده و در تحلیل ها و رفتارهای سیاسیِ خود، خشم آلود و کینه توزانه سخن می گویند؛ تو گویی که اگر دستشان برسد و مجالی بیابند، گریبانِ طرف مقابل را می درند و حیثیتی برای او بر جای نمی گذارند. در نوشتار « جور دیگر باید دید»[۲]، در وصف این خطای شناختیِ مهم آوردم:
« یکی از خطاهای شناختیِ[۳] رایج و جدی ای که انسانهای پیرامونی در داوریهای روزمره خود، به تفاریق مرتکب می شوند، عبارتست از« تفکر همه یا هیچ».[۴] تفکرهمه یا هیچ که از آن به « تفکر سیاه و سفید»[۵] نیز تعبیر می شود؛ متضمنِ تحلیل و داوری یک سویه و مطلق اندیشی و جوانب مختلفِ پدیده مورد بحث را ندیدن و به حساب نیاوردن و احیانا انکار کردن است. فردی که مرتکب این خطا می شود، وقتی درباره فرد الف یا پدیده ب قضاوت می کند، در پی صدور داوری های قطعی و تخطی ناپذیر و غیر منعطف است؛ داوری هایی که سویه های مختلف ماجرا را نمی بیند، مشحون از احساسات و عواطف است و از دیگران هم تحلیل و داوریِ یک سویه و قاطع و سیاه و سفید و « این یا آن» می طلبد. از اینرو، فلانی یا ابلیس صفت است، یا فرشته خصال؛ یا له فلان نظام سیاسیِ مستقرّ هستی یا علیه آن؛ یا با مایی، یا علیه ما؛ که شقوق دیگری متصور نیست و کسانی که آدمیان و پدیده ها را خاکستری می بینند و تحلیل می کنند، یا جاهل اند، یا خائن. مع الاسف، این خطای شناختی، راه را بر تحقق گفتگوهای سودمند و رهگشا می بندد و آنچه در این میان، البته به گوش نمی رسد و سر بر نمی آورد، آواز حقیقت است.»
پس از حادثه هولناک و مولمه سقوط هواپیمای اوکراینی، برخی ازهنرمندان سرشناس و نام آشنا، جشنواره هنری فجرِ را تحریم کردند و گفتند بنای شرکت در این جشنواره و عرضه آثار هنری خویش را ندارند. از سوی دیگر، برخی دیگر از هنرمندان مشهور، از جمله شهاب حسینی، بازیگر توانمندِ سینمای ایران، با این کار مخالفت کردند
متن کامل در زیتون:
🌐https://zeitoons.com/72298
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
سایت خبری تحلیلی زیتون
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال | سایت خبری تحلیلی زیتون
«حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود / من به آنان گفتم: / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد».[۱] سالها پیش، در یکی از آثار آرنولد توین بی، مورخ انگلیسیِ برجسته معاصر خواندم بزرگ ترین ظلمی که حاکمان و زبردستان به محکومان و زیردستان…
وقت لطیف شن
آخرین اثر دکتر #سروش_دباغ
«وقت لطیف شن» که بیستمین کتاب و فرزند معنویام بحساب میآید و در سال دو هزار و بیست میلادی سر برآورده... در میرسد و متضمنِ جستارهایی در نواندیشی دینی، اجتماع و سیاست است؛ مکتوباتی که طی سالیان اخیر منتشر شدهاند. در فصلِ «نواندیشی دینی»، تاملات و تتبعاتِ هشت سال اخیرم در باب قرآن، متن مقدس مسلمانان گنجانده شده است. هنوز دانش آموز دبستان «نیکان» بودم که با قرآن آشنا شدم و به تشویق معلمان و از سر علاقه، جزء بیست و نهم و سییام قرآن را بارها خواندم و به خاطر و حافظه سپردم. پس از آن، روزگاری که دانشجوی رشته داروسازی بودم، به اتفاق تنی دیگر از دوستان همدل، جلسات منظمِ مباحثه در باب قرآن با محوریت تفسیر المیزان، نوشته مرحوم علامه طباطبایی، داشتیم. آن دوران، کم و بیش در دل جهان رازآلود نفس میکشیدم و از همان منظر در آیات و تفاسیر قرآن نظر میکردم...
@HosseinPourfaraj
https://telegra.ph/وقت-لطیف-شن-01-26
آخرین اثر دکتر #سروش_دباغ
«وقت لطیف شن» که بیستمین کتاب و فرزند معنویام بحساب میآید و در سال دو هزار و بیست میلادی سر برآورده... در میرسد و متضمنِ جستارهایی در نواندیشی دینی، اجتماع و سیاست است؛ مکتوباتی که طی سالیان اخیر منتشر شدهاند. در فصلِ «نواندیشی دینی»، تاملات و تتبعاتِ هشت سال اخیرم در باب قرآن، متن مقدس مسلمانان گنجانده شده است. هنوز دانش آموز دبستان «نیکان» بودم که با قرآن آشنا شدم و به تشویق معلمان و از سر علاقه، جزء بیست و نهم و سییام قرآن را بارها خواندم و به خاطر و حافظه سپردم. پس از آن، روزگاری که دانشجوی رشته داروسازی بودم، به اتفاق تنی دیگر از دوستان همدل، جلسات منظمِ مباحثه در باب قرآن با محوریت تفسیر المیزان، نوشته مرحوم علامه طباطبایی، داشتیم. آن دوران، کم و بیش در دل جهان رازآلود نفس میکشیدم و از همان منظر در آیات و تفاسیر قرآن نظر میکردم...
@HosseinPourfaraj
https://telegra.ph/وقت-لطیف-شن-01-26
Telegraph
وقت لطیف شن
« وقت لطیف شن»، بیستمین کتابم در آستانه انتشار است و تا چند هفته دیگر منتشر می شود. بخشی از مقدمه آن از این قرار است: 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 « طی پانزده سال اخیر در ژانرهای مختلف طبع آزمایی کرده و قلم زده ام. نوع نخست، آثارِ فلسفی ام است؛ کتابهایی نظیر «سکوت و معنا»،…
من خدایی تازه، دینی تازه میخواهم
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: علامه حلّی -از بزرگترین فقها و مفاخر جهان اسلام- در یکی از برداشتهای دینی خود، به این نتیجه رسیده بود که “جهاد” در اسلام هر ساله واجب است. او به استناد اینکه پیامبر (ص) در هر سال به جهاد میرفته نتیجه گرفت که هر سال به جهاد رفتن وجوب کفایی دارد. “اگر کفار در سرزمین خود هستند و قصد جنگ با مسلمانان را ندارند، جنگ با آنان واجب کفایی است نه واجب عینی، و حداقل در هر سال یک بار واجب است و هر چه بیشتر انجام شود فضیلت آن بیشتر خواهد بود”. به این معنا که اگر کافران در ممالک خود نیز آسوده نشستهاند و نزاعی با دینداران ندارند هم رواست که شمشیر بر کشیم و آنها را به دینِ خود مایل کنیم. اقتضائات جهانِ امروز اما بر ما بدیهی و مسلّم میکند که اجرای اینگونه احکام نه مقدور است و نه مقبول. شاید کمتر بحث و چالشی در این زمینه وجود داشته باشد و میتوان به بداهت دریافت که تحقق این عمل، امری است ناممکن. استنباط اینگونه احکام متعلق به دورانِ گذشته بود. میشد در نظر آورد که بیانِ اینگونه احکام، سابقاً خریدارانی داشته و شاید به کارِ مردمان هم میآمد و لا اقل تعجبِ آنان را بر نمیانگیخته است...
#سروش_دباغ در دورانِ اخیرِ اندیشه ورزی خود، به مسائل وجودیِ انسانِ معاصر معطوف شده است. از صِرف تئوری پردازی پا فراتر گذاشته و به مواجهه مستقیم با انسانهای دردمند مینشیند. از رنجِ انسانِ معاصر سراغ میگیرد. میداند که زمانهای نیست که صِرف نصایحِ اخلاقی به کار آید. دورانی نیست که سخن گفتن یک سویه از منابر مساجد، گرهی از کار انسان مدرن بگشاید. دباغ در یکی از آخرین نوشتارهای تلگرامیاش اینگونه میگوید که: “طی هشت ماه گذشته حدود 40 نفر مراجعه کننده داشتهام و در کسوت مشاور با مراجعان جلسات متعددی داشتهام… همچنان که هر کسی به تنهایی خواب میبیند و هیچکس با او در این فرایند مشارکت ندارد، معنا بخشیدن به زندگی نیز امری منحصر به فرد است و از مراجعه کنندهای به مراجعه کننده دیگر فرق میکند. همچنان که دو برادر و یا دو خواهر که رابطه سببی نزدیک با یکدیگر دارند و در یک محیط بالیده و در یک خانواده بزرگ شدهاند، باید هر یک جداگانه و به تنهایی این صلیب را به دوش کشند و شخصاً به زندگیِ خویش معنا بخشند”...
ادامهی مطلب در لینک زیر:
https://b2n.ir/313874
@dinonline | @HosseinPourfaraj
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: علامه حلّی -از بزرگترین فقها و مفاخر جهان اسلام- در یکی از برداشتهای دینی خود، به این نتیجه رسیده بود که “جهاد” در اسلام هر ساله واجب است. او به استناد اینکه پیامبر (ص) در هر سال به جهاد میرفته نتیجه گرفت که هر سال به جهاد رفتن وجوب کفایی دارد. “اگر کفار در سرزمین خود هستند و قصد جنگ با مسلمانان را ندارند، جنگ با آنان واجب کفایی است نه واجب عینی، و حداقل در هر سال یک بار واجب است و هر چه بیشتر انجام شود فضیلت آن بیشتر خواهد بود”. به این معنا که اگر کافران در ممالک خود نیز آسوده نشستهاند و نزاعی با دینداران ندارند هم رواست که شمشیر بر کشیم و آنها را به دینِ خود مایل کنیم. اقتضائات جهانِ امروز اما بر ما بدیهی و مسلّم میکند که اجرای اینگونه احکام نه مقدور است و نه مقبول. شاید کمتر بحث و چالشی در این زمینه وجود داشته باشد و میتوان به بداهت دریافت که تحقق این عمل، امری است ناممکن. استنباط اینگونه احکام متعلق به دورانِ گذشته بود. میشد در نظر آورد که بیانِ اینگونه احکام، سابقاً خریدارانی داشته و شاید به کارِ مردمان هم میآمد و لا اقل تعجبِ آنان را بر نمیانگیخته است...
#سروش_دباغ در دورانِ اخیرِ اندیشه ورزی خود، به مسائل وجودیِ انسانِ معاصر معطوف شده است. از صِرف تئوری پردازی پا فراتر گذاشته و به مواجهه مستقیم با انسانهای دردمند مینشیند. از رنجِ انسانِ معاصر سراغ میگیرد. میداند که زمانهای نیست که صِرف نصایحِ اخلاقی به کار آید. دورانی نیست که سخن گفتن یک سویه از منابر مساجد، گرهی از کار انسان مدرن بگشاید. دباغ در یکی از آخرین نوشتارهای تلگرامیاش اینگونه میگوید که: “طی هشت ماه گذشته حدود 40 نفر مراجعه کننده داشتهام و در کسوت مشاور با مراجعان جلسات متعددی داشتهام… همچنان که هر کسی به تنهایی خواب میبیند و هیچکس با او در این فرایند مشارکت ندارد، معنا بخشیدن به زندگی نیز امری منحصر به فرد است و از مراجعه کنندهای به مراجعه کننده دیگر فرق میکند. همچنان که دو برادر و یا دو خواهر که رابطه سببی نزدیک با یکدیگر دارند و در یک محیط بالیده و در یک خانواده بزرگ شدهاند، باید هر یک جداگانه و به تنهایی این صلیب را به دوش کشند و شخصاً به زندگیِ خویش معنا بخشند”...
ادامهی مطلب در لینک زیر:
https://b2n.ir/313874
@dinonline | @HosseinPourfaraj
Telegraph
من خدایی تازه، دینی تازه میخواهم
میباید حقیقت و مرادِ اصلیِ شارع را دریافت. نمیتوان به صِرف اعمالی سمبولیک بسنده کرد. درختِ گردویی را در نظر بگیرید که هیچ ثمری نمیدهد. به هنگام فصل ثمردهی، خشک است و هیچ میوهای بر آن نمیروید. اما باغبان، به داشتنِ آن درخت مفتخر است و درخت گردویش را به…
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
#سروش_دباغ
هیچ جای قرآن گفته نشده مقبره پیامبر دار الشفاء است، تا چه رسد به مقبره امامان و امام زادگان؟ در سوره «اسراء» هم که آمده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ مراد، شفا و رحمت بودنِ مضامین بلند قرآن برای مومنان است و لا غیر. بکار بستن عقل متعارف و از دستاوردهای علم زمانه بهره بردن و از آن تبعیت کردن، هم متناسب و متلائم با مضامین قرآنی است، هم با سیره پیامبر اسلام سازگار است؛ از اینرو روشن است که در وضعیت بغرنج کنونی باید به سیره عقلا رجوع کرد و سخنان بی مبنا و غیرعاقلانه را فرو نهاد. اسباب تاسف است که هر چه پیش آمده ایم، برخی از مسئولان و کارنابلدان، بر طبل خرافه گستری کوبیده و در بسطِ «جهل مقدس» کوشیده اند:
«جاهلان سرورشدستند و ز بیم / عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین / این خیال اندیشگان را تا یقین»
اصل مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
@HosseinPourfaraj
#سروش_دباغ
از متن
: سید محمد سعیدی، تولیت حرم حضرت معصومه که می گوید: «این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم، دارالشفا یعنی مردم بیایند و از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند»، لختی با خود نمی اندیشد که اگر اینگونه بود، چرا اولین مواردِ بیماری با ویروس کرونا در شهر قم دیده و ثبت شده است؟ مضافا بر این، چرا بیماران به بیمارستان های تهران منتقل شده و برای درمان در قم نمانده اند و شفا نگرفته اند؟! چگونه می توان در این شرایط، غیر مسئولانه و فارغدلانه، مردم را به آمدن به حرم و شفا گرفتن از امراض جسمی و روحی دعوت کرد و به تعبیر سعدی در گلستان، رونق مسلمانی را برد و اسباب طعن خلایق را فراهم کرد؟هیچ جای قرآن گفته نشده مقبره پیامبر دار الشفاء است، تا چه رسد به مقبره امامان و امام زادگان؟ در سوره «اسراء» هم که آمده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ مراد، شفا و رحمت بودنِ مضامین بلند قرآن برای مومنان است و لا غیر. بکار بستن عقل متعارف و از دستاوردهای علم زمانه بهره بردن و از آن تبعیت کردن، هم متناسب و متلائم با مضامین قرآنی است، هم با سیره پیامبر اسلام سازگار است؛ از اینرو روشن است که در وضعیت بغرنج کنونی باید به سیره عقلا رجوع کرد و سخنان بی مبنا و غیرعاقلانه را فرو نهاد. اسباب تاسف است که هر چه پیش آمده ایم، برخی از مسئولان و کارنابلدان، بر طبل خرافه گستری کوبیده و در بسطِ «جهل مقدس» کوشیده اند:
«جاهلان سرورشدستند و ز بیم / عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین / این خیال اندیشگان را تا یقین»
اصل مطلب را میتوانید در اینجا بخوانید.
@HosseinPourfaraj
Zeitoons
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟ | سایت مستقل تحلیلی خبری
باز این چه ابر بود که ما را فروگرفت
#سروش_دباغ
«حرفهایم مثل یک تکه چمن روش بود / من به آنان گفتم / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد»[۱]
سلام آقا فرید[۲]،
خاطرات انبوهی من و تو را به گذشته های دور وصل کرده، روزگاری که دبستانی بودیم و به مدرسه « نیکان» می رفتیم و همکلاسی و همشاگردی و همسایه بودیم و در سفر و حضر، تابستان و زمستان، اوقات را با یکدیگر سپری می کردیم. فلک به نحوی چرخید و اوضاع به گونه ای رقم خورد که میان ما فاصله ای عمیق افتاد؛ تو بالا رفتی و همصحبت صدر نشینانِ عالم سیاست گشتی و من هم، چنانکه افتد و دانی، به سبب فشارهای سیاسی سهمگینی که بر خانواده ام رفت، مجبور به ترکِ آن آب و خاک شدم و بیش از نُه سال است که در این سوی کره خاکی سکنی گزیده و به کار و بار و درس و مشق مشغولم.
سالهاست از احوالت بی خبرم. اخیرا در اخبار خواندم که آزمایش ویروس کرونایت مثبت شده، از این بابت ناراحت شدم؛ بهبود و سلامتیات را به دعا از جانِ جهان خواستارم. «تنت به ناز طبییان نیازمند مباد»، امیدوارم در اولین فرصت لباس عافیت بپوشی و بستر بیماری را ترک کنی. چند روز پیش، ویدئویی دیدم که در یکی از برنامه های تلویزیون در استان قم، فردی درباره بیماری و مثبت شدن آزمایش کرونایت که در نوشته ای بدان پرداخته بودی، به طنز نکاتی را طرح کرد. از نوشته بعدی ات بر می آمد که از آن برنامه ناراحت و ناخرسند شده ای. در اولین فرصت، فرد یاد شده در تلویزیون ظاهرا شد و تلویحا عذرخواهی کرد و تاکید کرد که جز مطایبه، قصد و غرضی نداشته است. می فهمم که از شنیدن آن سخنان ناراحت شده ای و خانوادگی ناراحت شده اید؛ خصوصا که می دانم مدرسه « فرهنگ» را برای تو نساخته بودند و آن سخنان ناروا بود و در جای خود، در یکی از درسگفتارهایم، از نفسِ تاسیس مدرسه « فرهنگ » دفاع کردم و آنرا خدمتی به نهادینه شدنِ علوم انسانی در کشور قلمداد کردم؛[۳] اما کاش قدری خویشتن داری می کردید و می گذاشتید و می گذشتید و عبور می کردید؛ چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم، عذرخواهیِ آن بنده خدا را به حساب باور شخصی اش نگذاشته؛ بلکه از چشم نزدیکِی خانواده شما به هسته سخت قدرت دیدند. از من می پرسی، این امر، کمکی نکرد و آب رفته را به جوی باز نگرداند و در مجموع آثار منفی اش بر نتایج مثبت احتمالی، غلبه داشت.
افزون بر این، اگر تاب آوردن و تحمل کردن یک برنامه طنز سخت است و آزاردهنده، بد نیست یکدم خود را به جای انبوه روشنفکران، هنرمندان و اهل قلمی بگذاری که طی چند دهه اخیر، بارها مورد طعن و تخفیف و توهین و تهمت توسط رسانه ملی قرار گرفته اند. یک بار به این انسانهای شریف و خدوم و بی پناه، اجازه ظاهر شدن و دفاع از خود در تلویزیون داده شده ؟ برنامه « هویت» در دهه هفتاد شمسی را خاطرت هست؟ همچنین، طی نُه سال اخیر، هجمه های مکرر و بی امانی علیه رهبران محصورِ جنبش سبز، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبیِ نازنین، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده؛ یکبار به آنها اجازه دفاع داده شده ؟؟ کلاهت را قاضی کن و با خودت در خلوت بیندیش که به مصداق:
متن کامل در زیتون
@HosseinPourfaraj
#سروش_دباغ
«حرفهایم مثل یک تکه چمن روش بود / من به آنان گفتم / آفتابی لب درگاه شماست / که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد»[۱]
سلام آقا فرید[۲]،
خاطرات انبوهی من و تو را به گذشته های دور وصل کرده، روزگاری که دبستانی بودیم و به مدرسه « نیکان» می رفتیم و همکلاسی و همشاگردی و همسایه بودیم و در سفر و حضر، تابستان و زمستان، اوقات را با یکدیگر سپری می کردیم. فلک به نحوی چرخید و اوضاع به گونه ای رقم خورد که میان ما فاصله ای عمیق افتاد؛ تو بالا رفتی و همصحبت صدر نشینانِ عالم سیاست گشتی و من هم، چنانکه افتد و دانی، به سبب فشارهای سیاسی سهمگینی که بر خانواده ام رفت، مجبور به ترکِ آن آب و خاک شدم و بیش از نُه سال است که در این سوی کره خاکی سکنی گزیده و به کار و بار و درس و مشق مشغولم.
سالهاست از احوالت بی خبرم. اخیرا در اخبار خواندم که آزمایش ویروس کرونایت مثبت شده، از این بابت ناراحت شدم؛ بهبود و سلامتیات را به دعا از جانِ جهان خواستارم. «تنت به ناز طبییان نیازمند مباد»، امیدوارم در اولین فرصت لباس عافیت بپوشی و بستر بیماری را ترک کنی. چند روز پیش، ویدئویی دیدم که در یکی از برنامه های تلویزیون در استان قم، فردی درباره بیماری و مثبت شدن آزمایش کرونایت که در نوشته ای بدان پرداخته بودی، به طنز نکاتی را طرح کرد. از نوشته بعدی ات بر می آمد که از آن برنامه ناراحت و ناخرسند شده ای. در اولین فرصت، فرد یاد شده در تلویزیون ظاهرا شد و تلویحا عذرخواهی کرد و تاکید کرد که جز مطایبه، قصد و غرضی نداشته است. می فهمم که از شنیدن آن سخنان ناراحت شده ای و خانوادگی ناراحت شده اید؛ خصوصا که می دانم مدرسه « فرهنگ» را برای تو نساخته بودند و آن سخنان ناروا بود و در جای خود، در یکی از درسگفتارهایم، از نفسِ تاسیس مدرسه « فرهنگ » دفاع کردم و آنرا خدمتی به نهادینه شدنِ علوم انسانی در کشور قلمداد کردم؛[۳] اما کاش قدری خویشتن داری می کردید و می گذاشتید و می گذشتید و عبور می کردید؛ چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم، عذرخواهیِ آن بنده خدا را به حساب باور شخصی اش نگذاشته؛ بلکه از چشم نزدیکِی خانواده شما به هسته سخت قدرت دیدند. از من می پرسی، این امر، کمکی نکرد و آب رفته را به جوی باز نگرداند و در مجموع آثار منفی اش بر نتایج مثبت احتمالی، غلبه داشت.
افزون بر این، اگر تاب آوردن و تحمل کردن یک برنامه طنز سخت است و آزاردهنده، بد نیست یکدم خود را به جای انبوه روشنفکران، هنرمندان و اهل قلمی بگذاری که طی چند دهه اخیر، بارها مورد طعن و تخفیف و توهین و تهمت توسط رسانه ملی قرار گرفته اند. یک بار به این انسانهای شریف و خدوم و بی پناه، اجازه ظاهر شدن و دفاع از خود در تلویزیون داده شده ؟ برنامه « هویت» در دهه هفتاد شمسی را خاطرت هست؟ همچنین، طی نُه سال اخیر، هجمه های مکرر و بی امانی علیه رهبران محصورِ جنبش سبز، میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبیِ نازنین، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده؛ یکبار به آنها اجازه دفاع داده شده ؟؟ کلاهت را قاضی کن و با خودت در خلوت بیندیش که به مصداق:
متن کامل در زیتون
@HosseinPourfaraj
ادیان و "دنیای کاریکاتوری"
نقبی بر یکی از تعبیرات #سروش_دباغ
#حسین_پورفرج
دکتر سروش دباغ تعبیر جالبی از خرافات دینی دارد؛ "دنیای کاریکاتوری". دنیایی که در آن قوانینِ طبیعت هیچکارهاند و گویی محلی از اعراب ندارند. کلام زیر از این روشنفکری دینی را بخوانید:
یک "دنیای کاریکاتوری" (دنیاییست) که در آن همه چیز اتفاق میافتد و قوانین طبیعت در آن محلی از اعراب ندارند. اینکه از ضریحی چوبی و فلزی انتظار معجزه و شفا به معنای متعارفش را داشته باشیم، آنهم بگونهی الگوپذیر، در زمرهی امور ناموجه است... کما اینکه حوادث اخیر نیز موید و مکمل همین معناست...*
البته این سخن هرگز به معنای حذف سویههای متعالی هستی نیست و از منظری خداناباورانه بیان نشده است. دوباره از این فیلسوف اخلاق بخوانید:
"اینکه (خرافات دینی) بلمره اعتقاد به ساحت قدسی در هستی را پس بزند، من چنین باوری ندارم".**
برای من اصطلاح "دنیای کاریکاتوری" بسیار جذاب و برگرفتنیست. بیتردید همهی ادیان جهان در مسیر تاریخی خود کم و بیش "دنیایی کارکاتوری" را تجربه کردهاند و اینگونه از کارکرد و معنای اصلیشان کمی یا بسیاری دور ماندهاند. وجود خرافات گوناگون در ادیان هیچگاه به نقطهی صفر نمیرسد و تا ادیان پا برجایند، خرافات نیز پابرجایند. دورکیم در باب خودکشی چه میگفت؟! این ادعا بسیار نزدیک به ادعای اوست. این جامعهشناس فرانسوی مدعی بود که جامعهی بدون خودکشی محلی از اعراب ندارد و شما در هر جامعهای میزان استانداردی از این عمل اجتماعی را میبینید. نسبت خرافه با دین تاریخی نیز تقریباً همینگونه است. البته فاجعه زمانی رخ میدهد که خرافات دینی (چنانکه سروش دباغ نیز میآورد)، الگویِ درست دینداری، و"دین اصیل" لقب بگیرند و مبدل به "دینداری معیار" شوند. اگر با مضامین نهجالبلاغه آشنا باشید، این امام همام در توصیف حضور و غیاب خوارج در جامعهی اسلامی نیز دقیقا همین نگاه را دارند و معتقدند هیچگاه جامعهی اسلامی عاری از جماعت خشکمذهبان نخواهد بود: "به خدا سوگند، آنها نطفههای در پشت مردان و رحم مادران خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر برآورد و آشكارا شود قطع مىگردد تا اينكه آخرشان دزدها و راهزنان خواهند شد"(نهجالبلاغه، خطبه شصتم).
نتیجتاً، همهی ادیان به تعبیر درست "سروش دباغ" واجد "دنیایی کاریکاتوریاند" و در خود انواع خرافات را پروراندهاند. البته من برآنم که شیوع خرافات دینی عموماً به مسئلهی "جهل عاشقانه" و دینداری بیدانش و بینش برمیگردد و کمتر غرضورزانه و از سر دشمنی است.
پینوشت:
* و ** کنفرانس تلگرامی با موضوع ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیدهی کرونا/در تالار گفتگو و مدارا.
@HosseinPourfaraj
نقبی بر یکی از تعبیرات #سروش_دباغ
#حسین_پورفرج
دکتر سروش دباغ تعبیر جالبی از خرافات دینی دارد؛ "دنیای کاریکاتوری". دنیایی که در آن قوانینِ طبیعت هیچکارهاند و گویی محلی از اعراب ندارند. کلام زیر از این روشنفکری دینی را بخوانید:
یک "دنیای کاریکاتوری" (دنیاییست) که در آن همه چیز اتفاق میافتد و قوانین طبیعت در آن محلی از اعراب ندارند. اینکه از ضریحی چوبی و فلزی انتظار معجزه و شفا به معنای متعارفش را داشته باشیم، آنهم بگونهی الگوپذیر، در زمرهی امور ناموجه است... کما اینکه حوادث اخیر نیز موید و مکمل همین معناست...*
البته این سخن هرگز به معنای حذف سویههای متعالی هستی نیست و از منظری خداناباورانه بیان نشده است. دوباره از این فیلسوف اخلاق بخوانید:
"اینکه (خرافات دینی) بلمره اعتقاد به ساحت قدسی در هستی را پس بزند، من چنین باوری ندارم".**
برای من اصطلاح "دنیای کاریکاتوری" بسیار جذاب و برگرفتنیست. بیتردید همهی ادیان جهان در مسیر تاریخی خود کم و بیش "دنیایی کارکاتوری" را تجربه کردهاند و اینگونه از کارکرد و معنای اصلیشان کمی یا بسیاری دور ماندهاند. وجود خرافات گوناگون در ادیان هیچگاه به نقطهی صفر نمیرسد و تا ادیان پا برجایند، خرافات نیز پابرجایند. دورکیم در باب خودکشی چه میگفت؟! این ادعا بسیار نزدیک به ادعای اوست. این جامعهشناس فرانسوی مدعی بود که جامعهی بدون خودکشی محلی از اعراب ندارد و شما در هر جامعهای میزان استانداردی از این عمل اجتماعی را میبینید. نسبت خرافه با دین تاریخی نیز تقریباً همینگونه است. البته فاجعه زمانی رخ میدهد که خرافات دینی (چنانکه سروش دباغ نیز میآورد)، الگویِ درست دینداری، و"دین اصیل" لقب بگیرند و مبدل به "دینداری معیار" شوند. اگر با مضامین نهجالبلاغه آشنا باشید، این امام همام در توصیف حضور و غیاب خوارج در جامعهی اسلامی نیز دقیقا همین نگاه را دارند و معتقدند هیچگاه جامعهی اسلامی عاری از جماعت خشکمذهبان نخواهد بود: "به خدا سوگند، آنها نطفههای در پشت مردان و رحم مادران خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر برآورد و آشكارا شود قطع مىگردد تا اينكه آخرشان دزدها و راهزنان خواهند شد"(نهجالبلاغه، خطبه شصتم).
نتیجتاً، همهی ادیان به تعبیر درست "سروش دباغ" واجد "دنیایی کاریکاتوریاند" و در خود انواع خرافات را پروراندهاند. البته من برآنم که شیوع خرافات دینی عموماً به مسئلهی "جهل عاشقانه" و دینداری بیدانش و بینش برمیگردد و کمتر غرضورزانه و از سر دشمنی است.
پینوشت:
* و ** کنفرانس تلگرامی با موضوع ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیدهی کرونا/در تالار گفتگو و مدارا.
@HosseinPourfaraj
جهان پس از کرونا، آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تغییر میکند؟!
برنامهای تلویزیونی با حضور دکتر #سروش_دباغ
دیروز در برنامه « جهان پس از کرونا: آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تعبیر می کند؟» ، به اتفاق عرفان کسرایی و منصور برجی در تلویزیون « ایران اینرنشنال» شرکت کردم. هنگام نقد سخنِ دوست گرامی،عرفان کسرایی، نکته ای را توضیح دادم که خوش دارم از منظری دیگر بدان بپردازم. کارن آرمسترانگ، مورخ خوش قلمِ ندانم انگار ( agnostic)، در کتاب خواندنیِ The Case for God که هشت سال پس از واقعه یازده سپتامبر منتشر شده، از دوگانه خداناباوری مهاجم ( militant atheism) و بنیاد گرایی دینی ( religious fundamentalism) یاد می کند و به درستی آنها را دو روی یک سه می انگارد. به نزد من، اگر بنیادگرایی دینی، باطل و رماننده است، که هست؛ به همان میزان خداناباوری مهاجم هم نادرست و رهزن است و راهی به جایی نمی برد. اعتقادات دینداران را « افسانه های کودکانه» خواندن، متضمنِ خارج شدن از جاده انصاف و تدبیراست و فرو نهادنِ آداب گفتگو؛ همچنانکه تخفیف کردنِ عقاید خداناباوران توسط خداباوران نادرست است. به عنوان فردی خدا باور که با خدای تنزیهی و الاهیات تنزیهی بر سر مهر است و در این باب نوشته و سخن گفته و خداناباوری را به لحاظ معرفتی ناموجه می داند؛ درعین حال هیچوقت معتقداتِ خداناباوران را در زمره افسانه های کودکانه قلمداد نکرده ام.
تربیت فلسفیِ روشمند اقتضاء می کند که طمانینه و خویشتنداریِ بیشتری داشته باشیم و از هیچ موضعی به نحو ایدئولوژیک دفاع نکنیم و جزمیتی در کار و بار فکری مان دیده نشود. لحن و نحوه استدلالِ عرفان کسرایی، که نسب نامه نئوداروینیستیِ پررنگی دارد؛ مرا به یاد سخنان پوزیتویست های اوایل قرن بیستم می اندازد که گویی کشف تازه ای و فتح خیبری کرده و طوری از علم تجربی سخن می گفتند که گویی وحی منزل است و الفِ اول و یای آخر و تنها منبع معرفت بخش؛ مدعایی که بطلانش توسط فیلسوفان و معرفت شناسان زیادی در قرن بیستم بر آفتاب افکنده شد. آلفرد ائر، از اعضای مشهور حلقه وین، که در بسط و نشر آراء پوزیتیوست های منطقی سهم بسیاری داشت؛ در سالهای آخر عمرش در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم، درگفتگوی با برایان مگی، صادقانه گفت: اشکال ما این بود که امور را بیش از آنچه بودند، ساده میانگاشتیم.
روزگاری که ایران بودم و فلسفه تحلیلی تدریس می کردم؛ چند جلسه به آراء فیسلوفان حلقه وین می پرداختم؛ آرائی که تشت بطلانشان از بام برافتاده و امروز قائلان کمی دارد. اسباب تعجب است که دوست فلسفه خوانده ما، در روزگار کنونی، با جزمیت از آرائی دفاع می کند که در ترازوی تحقیق، به نزد کثیری وزنی ندارد. فیلسوفان دینِ طراز اولِ خداباوری در دنیای کنونی، افرادی نظیر آلستون، پلنتینگا، سوئین برن، تریگ... از مدعیات خود در آثار خویش دفاع کرده و ادله ای له وجود ساحتِ قدسی هستی اقامه کرده اند. می توان با ادله ایشان مخالف بود؛ اما بعید می دانم بتوان این فلاسفه هوشمند را که در مراکز معتبر آکادمیک در دهه های اخیر مشغول تحقیق و تدریس بوده اند، افرادی قلمداد کرد که دل در گروی « افسانه های کودکانه» دارند. قصه، پیچیده تر و تو برتو تر است و این نزاع معرفتیِ درازآهنگ، هنوز پاسخی فیصله بخش نیافته است؛ که « هزار باده ناخورده در رگ تاک است»:
«چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید».
لینک تماشای برنامه در اینجا.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
برنامهای تلویزیونی با حضور دکتر #سروش_دباغ
دیروز در برنامه « جهان پس از کرونا: آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تعبیر می کند؟» ، به اتفاق عرفان کسرایی و منصور برجی در تلویزیون « ایران اینرنشنال» شرکت کردم. هنگام نقد سخنِ دوست گرامی،عرفان کسرایی، نکته ای را توضیح دادم که خوش دارم از منظری دیگر بدان بپردازم. کارن آرمسترانگ، مورخ خوش قلمِ ندانم انگار ( agnostic)، در کتاب خواندنیِ The Case for God که هشت سال پس از واقعه یازده سپتامبر منتشر شده، از دوگانه خداناباوری مهاجم ( militant atheism) و بنیاد گرایی دینی ( religious fundamentalism) یاد می کند و به درستی آنها را دو روی یک سه می انگارد. به نزد من، اگر بنیادگرایی دینی، باطل و رماننده است، که هست؛ به همان میزان خداناباوری مهاجم هم نادرست و رهزن است و راهی به جایی نمی برد. اعتقادات دینداران را « افسانه های کودکانه» خواندن، متضمنِ خارج شدن از جاده انصاف و تدبیراست و فرو نهادنِ آداب گفتگو؛ همچنانکه تخفیف کردنِ عقاید خداناباوران توسط خداباوران نادرست است. به عنوان فردی خدا باور که با خدای تنزیهی و الاهیات تنزیهی بر سر مهر است و در این باب نوشته و سخن گفته و خداناباوری را به لحاظ معرفتی ناموجه می داند؛ درعین حال هیچوقت معتقداتِ خداناباوران را در زمره افسانه های کودکانه قلمداد نکرده ام.
تربیت فلسفیِ روشمند اقتضاء می کند که طمانینه و خویشتنداریِ بیشتری داشته باشیم و از هیچ موضعی به نحو ایدئولوژیک دفاع نکنیم و جزمیتی در کار و بار فکری مان دیده نشود. لحن و نحوه استدلالِ عرفان کسرایی، که نسب نامه نئوداروینیستیِ پررنگی دارد؛ مرا به یاد سخنان پوزیتویست های اوایل قرن بیستم می اندازد که گویی کشف تازه ای و فتح خیبری کرده و طوری از علم تجربی سخن می گفتند که گویی وحی منزل است و الفِ اول و یای آخر و تنها منبع معرفت بخش؛ مدعایی که بطلانش توسط فیلسوفان و معرفت شناسان زیادی در قرن بیستم بر آفتاب افکنده شد. آلفرد ائر، از اعضای مشهور حلقه وین، که در بسط و نشر آراء پوزیتیوست های منطقی سهم بسیاری داشت؛ در سالهای آخر عمرش در دهه هشتاد میلادی قرن بیستم، درگفتگوی با برایان مگی، صادقانه گفت: اشکال ما این بود که امور را بیش از آنچه بودند، ساده میانگاشتیم.
روزگاری که ایران بودم و فلسفه تحلیلی تدریس می کردم؛ چند جلسه به آراء فیسلوفان حلقه وین می پرداختم؛ آرائی که تشت بطلانشان از بام برافتاده و امروز قائلان کمی دارد. اسباب تعجب است که دوست فلسفه خوانده ما، در روزگار کنونی، با جزمیت از آرائی دفاع می کند که در ترازوی تحقیق، به نزد کثیری وزنی ندارد. فیلسوفان دینِ طراز اولِ خداباوری در دنیای کنونی، افرادی نظیر آلستون، پلنتینگا، سوئین برن، تریگ... از مدعیات خود در آثار خویش دفاع کرده و ادله ای له وجود ساحتِ قدسی هستی اقامه کرده اند. می توان با ادله ایشان مخالف بود؛ اما بعید می دانم بتوان این فلاسفه هوشمند را که در مراکز معتبر آکادمیک در دهه های اخیر مشغول تحقیق و تدریس بوده اند، افرادی قلمداد کرد که دل در گروی « افسانه های کودکانه» دارند. قصه، پیچیده تر و تو برتو تر است و این نزاع معرفتیِ درازآهنگ، هنوز پاسخی فیصله بخش نیافته است؛ که « هزار باده ناخورده در رگ تاک است»:
«چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید».
لینک تماشای برنامه در اینجا.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
YouTube
چشم انداز: جهان پساکرونا ، آیا نگاه انسان به خدا و مذهب تغییر می کند؟
در این برنامه همراه با سروش دباغ ، پژوهشگر دین و فلسفه، کشیش منصور برجی، پژوهشگر دینی، عرفان کسرائی، پژوهشگر فلسفه علم به بررسی نگاه انسان به خدا و مذهب پس از کرونا می پردازیم.
کانال یوتیوب ایران اینترنشنال رو دنبال کنید:
https://www.youtube.com/c/IRAN…
کانال یوتیوب ایران اینترنشنال رو دنبال کنید:
https://www.youtube.com/c/IRAN…
سروش دباغ؛ قدم در طریقتِ تفسیر
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: #سروش_دباغ معتقد است که دو گونه تفسیر از قرآن، سبب شده تا روح کلام وحی در نظر نیاید و در پسِ تفسیرهای ناروا، قربان شود. یکی تفسیرهای سنتی از وحی است و دیگری تفسیر علمی از آن. در نگرش سنتی به وحی، مفسر انتظار هرگونه رطب و یابسی را از قرآن میبرد. ظاهر کلام را در نظر میآورد و هرچه در متن وحی است را بر میکشد و برای امروز دینداران قابل تأسی میداند. در این نگرش، نه زمینه و زمانهی وحی در نظر آورده میشود و نه گره گشاییهای متن برای امروز بشر مورد توجه قرار میگیرد. اگر در قرآن سخن از قطع دست و پا رفته، اگر از تنبیه زنان سخنی در میان آمده، اگر احکام کنیز و برده را پیش کشیده، در تفسیر سنتی، ظاهرِ همهی آیات را مقبول و معقول دانسته و آن را مو به مو برای دوران معاصر نیز قابل تبعیت میدانند. دباغ این نحوه نگرش به متن را باور ندارد. او با موضوع «قرائت داعشی از قرآن»به نقد اینگونه تلقیها پرداخته و آن را تفسیری ناروا از متن میداند.
دباغ حتی دلبستن و بسنده کردن به جنبههای فقهی قرآن را نیز مورد نقد قرار میدهد. به باور او، کسانی که با سویهای صرفاً فقهی به سراغ قرآن میروند، در خوانش قرآن و فهمیدنِ جامعِ آن دچار خطاهایی جدی خواهند شد. وی بر همین اساس عنوان میکند که: اگر این کتابِ مقدس فقط متضمن احکام فقهی بود، بعید بود که ماندگار شود و دلی را برباید. نمیشود بوسیله ی باید و نباید، دل کسی را جذب کرد. مخاطبانِ پیامبر(ص) نیز در ابتدا مفتون احکام فقهی قرآن نشدند، بلکه این مخاطبان به دلیل این که تغییر جهت و پیامهای هستی شناسانه و اخلاقی در پیام پیامبر(ص) دیدند، مفتون و مسحور او شدند.
اصل مقاله را در اینجا بخوانید.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
#سیدهادی_طباطبایی
از متن: #سروش_دباغ معتقد است که دو گونه تفسیر از قرآن، سبب شده تا روح کلام وحی در نظر نیاید و در پسِ تفسیرهای ناروا، قربان شود. یکی تفسیرهای سنتی از وحی است و دیگری تفسیر علمی از آن. در نگرش سنتی به وحی، مفسر انتظار هرگونه رطب و یابسی را از قرآن میبرد. ظاهر کلام را در نظر میآورد و هرچه در متن وحی است را بر میکشد و برای امروز دینداران قابل تأسی میداند. در این نگرش، نه زمینه و زمانهی وحی در نظر آورده میشود و نه گره گشاییهای متن برای امروز بشر مورد توجه قرار میگیرد. اگر در قرآن سخن از قطع دست و پا رفته، اگر از تنبیه زنان سخنی در میان آمده، اگر احکام کنیز و برده را پیش کشیده، در تفسیر سنتی، ظاهرِ همهی آیات را مقبول و معقول دانسته و آن را مو به مو برای دوران معاصر نیز قابل تبعیت میدانند. دباغ این نحوه نگرش به متن را باور ندارد. او با موضوع «قرائت داعشی از قرآن»به نقد اینگونه تلقیها پرداخته و آن را تفسیری ناروا از متن میداند.
دباغ حتی دلبستن و بسنده کردن به جنبههای فقهی قرآن را نیز مورد نقد قرار میدهد. به باور او، کسانی که با سویهای صرفاً فقهی به سراغ قرآن میروند، در خوانش قرآن و فهمیدنِ جامعِ آن دچار خطاهایی جدی خواهند شد. وی بر همین اساس عنوان میکند که: اگر این کتابِ مقدس فقط متضمن احکام فقهی بود، بعید بود که ماندگار شود و دلی را برباید. نمیشود بوسیله ی باید و نباید، دل کسی را جذب کرد. مخاطبانِ پیامبر(ص) نیز در ابتدا مفتون احکام فقهی قرآن نشدند، بلکه این مخاطبان به دلیل این که تغییر جهت و پیامهای هستی شناسانه و اخلاقی در پیام پیامبر(ص) دیدند، مفتون و مسحور او شدند.
اصل مقاله را در اینجا بخوانید.
@Soroushdabbagh_Official
@HosseinPourfaraj
دینآنلاین
سروش دباغ؛ قدم در طریقتِ تفسیر | دینآنلاین
Forwarded from سروش دباغ
سخنرانی سروش دباغ:
" طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی"
حلقه مجازی " دیدگاه نو" ، شهریور ۹۹
با حضور:
عبدالکریم سروش
علی میرسپاسی
حسن یوسفی اشکوری
نوید بازرگان
داوود فیرحی
احمد صدری
یاسر میردامادی
حسین کمالی
حسین قاضیان
و .....
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
" طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی"
حلقه مجازی " دیدگاه نو" ، شهریور ۹۹
با حضور:
عبدالکریم سروش
علی میرسپاسی
حسن یوسفی اشکوری
نوید بازرگان
داوود فیرحی
احمد صدری
یاسر میردامادی
حسین کمالی
حسین قاضیان
و .....
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
Forwarded from Deleted Account
مجموعه جستارها با موضوع "مضامین اخلاقی و اگزیستانسیل قرآن کریم"
دکتر #سروش_دباغ
(در ۷ بخش)
بخش اول
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5199
بخش دوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5221
بخش سوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5259
بخش چهارم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5274
بخش پنجم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5295
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@SoroushDabbagh_official
دکتر #سروش_دباغ
(در ۷ بخش)
بخش اول
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5199
بخش دوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5221
بخش سوم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5259
بخش چهارم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5274
بخش پنجم
https://t.me/Soroushdabbagh_Official/5295
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔@SoroushDabbagh_official
Telegram
سروش دباغ
🔻مضامین اخلاقی و اگزیستنسیلِ قرآن(۱)
✍ سروش دباغ
✔️عنوان بحث را «مضامینِ اخلاقی و اگزیستنسیل قرآن» گذاشتهام. در این مباحث عموماً به سُوَر مکّی قرآن عنایت دارم. پیش از طرح این بحث، به بخش قرآنشناسی سایتم نگاه میکردم. مباحثی بود که در سالیانِ گذشته در مرکز…
✍ سروش دباغ
✔️عنوان بحث را «مضامینِ اخلاقی و اگزیستنسیل قرآن» گذاشتهام. در این مباحث عموماً به سُوَر مکّی قرآن عنایت دارم. پیش از طرح این بحث، به بخش قرآنشناسی سایتم نگاه میکردم. مباحثی بود که در سالیانِ گذشته در مرکز…
Forwarded from سروش دباغ
جلسه نقد و بررسی کتاب " رد آبی روایت"،
دیماه ۹۹
با حضور:
حسین پورفرج
فرهاد روئین
حسین کاجی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
دیماه ۹۹
با حضور:
حسین پورفرج
فرهاد روئین
حسین کاجی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
Forwarded from سروش دباغ
جلسه نقد و بررسی کتاب " رد آبی روایت"،
جلد دوم، اسفند ۹۹
با حضور:
احسان ابراهیمی
حسین پورفرج
فرهاد رویین
سروش علوی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
جلد دوم، اسفند ۹۹
با حضور:
احسان ابراهیمی
حسین پورفرج
فرهاد رویین
سروش علوی
و:
سروش دباغ
دکتر #سروش_دباغ
@SoroushDabbagh_official
🔻🔻🔻
📚لینک خرید"کتاب شوخطبعیخدایان"کلیک کنید.
کتاب "#شوخطبعی_خدایان" به قلم #حسین_پورفرج به همت #نشر_اریش به زیور چاپ آراست.
سخن نویسندهی کتاب:
کتاب #شوخطبعی_خدایان حاصل تاملات من در باب "ایمان و اخلاق" است؛ کتابی آسیبشناختی و انتقادی. کتابی که در آن از ایمان فریضهمدار و تکلیفی فراتر رفتهام، و نیز چنگ به اخلاق عملی زدهام. در این اثر کوچک، شاید شگفتیهای بزرگی بیابید. مطالعهی آن را به شما پیشنهاد میکنم.
اما چند تقدیر و تشکر؛ در چاپ اثر حاضر سخت مدیون دوستانی فرهیختهام. ابتدا دکتر #سروش_دباغ. (چنانکه در کتاب نیز آوردهام،) معلمی ایشان بر من افتخاریست بس بزرگ. نکتهسنجیهای عالمانهی ایشان همیشه دستگیر این خام رهنیافته بوده است. دوم و سوم، دوستان نازنینام #سیدهادی_طباطبایی و #رضا_سجادینژاد. در این سالیان این دو عزیز همیشه حامی و همراه من بودهاند. از ایشان فروتنانه سپاسگزارم. دست هر سه عزیز را به گرمی میفشارم. در پایان، از خانم دکتر تقیزاده، مدیریت نشر اریش نیز کمال سپاس و امتنان را دارم.
با مهر و ادب
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
@arishpub
کتاب "#شوخطبعی_خدایان" به قلم #حسین_پورفرج به همت #نشر_اریش به زیور چاپ آراست.
سخن نویسندهی کتاب:
کتاب #شوخطبعی_خدایان حاصل تاملات من در باب "ایمان و اخلاق" است؛ کتابی آسیبشناختی و انتقادی. کتابی که در آن از ایمان فریضهمدار و تکلیفی فراتر رفتهام، و نیز چنگ به اخلاق عملی زدهام. در این اثر کوچک، شاید شگفتیهای بزرگی بیابید. مطالعهی آن را به شما پیشنهاد میکنم.
اما چند تقدیر و تشکر؛ در چاپ اثر حاضر سخت مدیون دوستانی فرهیختهام. ابتدا دکتر #سروش_دباغ. (چنانکه در کتاب نیز آوردهام،) معلمی ایشان بر من افتخاریست بس بزرگ. نکتهسنجیهای عالمانهی ایشان همیشه دستگیر این خام رهنیافته بوده است. دوم و سوم، دوستان نازنینام #سیدهادی_طباطبایی و #رضا_سجادینژاد. در این سالیان این دو عزیز همیشه حامی و همراه من بودهاند. از ایشان فروتنانه سپاسگزارم. دست هر سه عزیز را به گرمی میفشارم. در پایان، از خانم دکتر تقیزاده، مدیریت نشر اریش نیز کمال سپاس و امتنان را دارم.
با مهر و ادب
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
@arishpub