🌞رکیک نامه:
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):
#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
@rakik_nameh
🌞™
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):
#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
@rakik_nameh
🌞™
Forwarded from رستاخیز سیمرغ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شماره 13
🔴🔴 بخش #سیزدهم سخنرانی بسیار مهم #شاهزاده_رضا_پهلوی
🔶 ۱ : سخنان #شاهزاده_رضا_پهلوی با ملت ایران
🔶 ۲ : سخنان #شاهزاده_رضا_پهلوی خطاب به #جهانیان
✅✅ ۳ : پاسخ به پرسش رسانه های خبرگزاری : #ایران_اینترنشنال ، #ایران_فردا ، #ایران_وایر ، #ایندیپندنت_فارسی ، #بی_بی_سی_فارسی ، #صدای_آمریکا ، #منوتو ، #کیهان_لندن
🔵🔵قدرت اتحاد مردم
✅✅ #بزودی سقوط نظام و پیروزی ملت ایران نزدیک است و نظام تبهکار جمهوری اسلامی قطعی و حتمی رفتنیست به شرط گسترش انقلاب و حضور مداوم ملت ایران در کف خیابان ها
🔺پنجشنبه ۲۸ مهر ۲۵۸۱ شاهنشاهی
🔴🔴 بخش #سیزدهم سخنرانی بسیار مهم #شاهزاده_رضا_پهلوی
🔶 ۱ : سخنان #شاهزاده_رضا_پهلوی با ملت ایران
🔶 ۲ : سخنان #شاهزاده_رضا_پهلوی خطاب به #جهانیان
✅✅ ۳ : پاسخ به پرسش رسانه های خبرگزاری : #ایران_اینترنشنال ، #ایران_فردا ، #ایران_وایر ، #ایندیپندنت_فارسی ، #بی_بی_سی_فارسی ، #صدای_آمریکا ، #منوتو ، #کیهان_لندن
🔵🔵قدرت اتحاد مردم
✅✅ #بزودی سقوط نظام و پیروزی ملت ایران نزدیک است و نظام تبهکار جمهوری اسلامی قطعی و حتمی رفتنیست به شرط گسترش انقلاب و حضور مداوم ملت ایران در کف خیابان ها
🔺پنجشنبه ۲۸ مهر ۲۵۸۱ شاهنشاهی
Forwarded from نهضت جنگل
☑️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):
⚜ #کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
⚜ پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
⚜ کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
⚜ به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
🎋🎋🎋
#این_داستان_ادامه_دارد
🆔 @Nehzate_Jangal
⚜ #کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
⚜ پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
⚜ کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
⚜ به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
🎋🎋🎋
#این_داستان_ادامه_دارد
🆔 @Nehzate_Jangal