🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
326 subscribers
1.33K photos
92 videos
172 files
1.88K links
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷
Holilan in the course of history
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy

💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..

🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
Download Telegram
paetakhthai_nami_iran_pdftarikhema_com.pdf
2.1 MB
📘#پایتخت های نامی ایران در تاریخ شاهنشاهی
#احمد محمدی
https://t.me/Holilan_History
   
       بشقاب سیمین  پیروز یکم
            یا کواد(قباد) یکم

  محل کشف :  سوادکوه مازندران
روش ساخت : چکش‌کاری، کنده‌کاری.
بلندی: ۴سانتیمتر. پهنای دهانه: ۲۴ سانتیمتر. وزن:۸/۳۶۴گرم.
نگاره‌های درون بشقاب  :
شهبازی خرگوشی را شکار کرده خرگوش نیز با پاهایی آویزان به همراه شهباز به هوا رفته است و در این زمان شاهنشاه با تیر و کمان خود،خرگوش گرفتار را رهایی می‌بخشد، پس شهباز پایین نگاره همان شهباز شکارچی در حال پرواز است که اکنون با تیر شاهنشاه سرنگون شده و خرگوش نیز خود را به زیر درختی بلند رسانده که از گزند او دور باشد.

از سنجش تاج شاهنشاه روی آوند با سکه‌ها و دیگر استک‌های ساسانی گمان می‌رود که این استَک ازآنِ پیروز یکم یا کواد(قباد) یکم باشد.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت دهم ۱۲-۳-۱۴۰۲ در کتاب تاریخ مغول در ایران نوشته برتولد اشپولر چنین آمده: که خلیفه پس از نابودی قراختایان و غوریان توسط خوارزمشاهیان، به چنگیزخان مغول نامه نوشته و او را علیه…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت یازدهم
۱۳-۳-۱۴۰۲

سلطان محمد به سمت پایتخت باز می گردد و می داند که چنگیز قدرت و هیبت او را پس از این ماجرا محک خواهد زد و همین اتفاق نیز می افتد. چون پسر بزرگ چنگیز (جوچی) به بهانه سرکوب گروهی از تاتارها به نام مرکیت ها به سمت بخش هایی از قلمرو قراختایان که خوارزمشاهیان بر سر مالکیت آن ادعا داشتند - می شوند و سلطان محمد نیز به محض برخورد با آنان وارد نبرد می شود و نتیجه جنگ با پیروزی خوارزمشاهیان به پایان می رسد.
این نبرد چنگیز را به وحشت می اندازد و چند سفیر صلح را به نزد دربار خوارزمشاهی می فرستد. اما به جای سلطان محمد، ترکان خاتون در پایتخت (گورگنج، اورگنج، گرگانج) است. این فرستادگان در واقع سفیر صلح هستند اما لحن صحبت کردن مغولان و توهین به زن بودن، ترکان خاتون باعث میشود که ترکان خاتون دستور دهد تا ریش سفیران را زده و بیشتر آنان را به رود جیحون پرتاب نمایند.
نوع تنبیه مغولان و انداختن آنان به جیحون نشان می دهد که آن کسی که چنین برخوردی با مغولان داشته ترکان خاتون بوده نه سلطان محمد
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مروری مختصر بر زندگی نامه شاعر مهر مقاومت زنده یاد محمد مامی زاده منبع دیوان اشعار: اثر دکتر بهروز چمن آرا چاپ اول سال ۱۳۹۹ تدوینگر : هادی نورملکی قسمت ششم ص ۲۵ ۱۱-۳-۱۴۰۲ عرصه نماید. ناگفته نماند که در ادبیات عامه ی کردی جنوبی وبه ویژه ادبیاتی که مرتبط باکودکان…
مروری مختصر بر زندگی نامه شاعر مهر مقاومت
زنده یاد محمد مامی زاده
منبع دیوان اشعار: اثر دکتر بهروز چمن آرا
چاپ اول
سال ۱۳۹۹
تدوینگر : هادی نورملکی
قسمت هفتم
ص ۲۶
۱۳-۳-۱۴۰۲
متفاوت سروده اند.
مامی زاده تمامی اشعار کردی اش را در وزن کهن ده هجایی سروده است.

۳-۲-قوالب شعری
الف) مثنوی :
مثنوی قالبی است کهن و پر کاربرد. در این قالب هربیت دارای قافیه ای جدا گانه است وبه همین دلیل به آن مثتوی ( دوتادوتا) گفته می شود.از آنجا که با محدودیت قافیه مواجه نیستیم از این قالب برای سرودن مطالب طولانی وداستانها استفاده می شود.مامی زاده به پیروی از سنت بومی منطقه، که در میان شاعران زاگرس نشین در چند سده ی اخیر، در غرب ایران رایج بوده، تمامی اشعارش را در قالب مثنوی و وزن ده هجایی سروده است؛ نمونه از اشعارش

سخورمه ی سوار له مه رز عه ره و
ئه و شنه ی ئه سبان، باد له نیمه ی شه و
بلاچه ی ئاگر ژیر پای ئه سبان
شن ریز راخیز مه رز سه رهه دان
ئه و ته قه ی پانال ئه و زرنگه ی رکاو
مه ر شه و وه حه زره ت دی بو نم وه خار
ترجیع بند:
در قالب شعری ترجیع بند، یک بیت مصرع یکسان،مجموعه ای از ابیات با قوافی
https://t.me/Holilan_History
📷 تصویر کمتر دیده شده از بزرگترین سردار آزادیخواه و وطن پرست در غرب ایران زمین زنده یاد مرحوم علی اکبرخان بختیار سنجابی ملقب به سردار مقتدر سنجابی (فرزند زنده یاد مرحوم شیرمحمدخان صمصام الممالک سنجابی حاکم قصرشیرین و سرحدات مرزی غرب ایران و رئیس و حکمران ایل مقتدر سنجابی)

(سردار ملی غرب ایران) 🇮🇷
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه فریناز جلالی قسمت پنجاه ششم ۱۱-۳-۱۴۰۲ 💠 زاده شدن رستم(بخش اول) 🔸بعد از مدتی آثار بار در رودابه نمایان شد و او به شدت سنگین و ناراحت و زرد شده بود تا اینکه یک روز از هوش رفت و در کاخ ولوله شد . سیندخت ناراحت بود و زال به بالین رودابه…
📖 #داستانهای_شاهنامه
فریناز جلالی
قسمت پنجاه هفتم
۱۴-۳-۱۴۰۲


💠 زاده شدن رستم(بخش دوم)

🔸سیندخت از دیده خون فرو می ریخت و می گفت : کجا ممکن است از پهلو بچه بدنیا آید ؟ وقتی بچه بدنیا آمد پسری بود مانند پهلوانی بالابلند با موهای سرخ و صورتی گلگون مانند خورشید رخشان و دو دستش پرخون بود . از این بچه پیلتن همه متعجب شدند.

🔸وقتی رودابه به هوش آمد بچه را نزدش آوردند .در یک روزگی چون بچه ای یکساله بود و همتایی نداشت . کودک را رستم نام نهادند. رودابه دستور داد عکس رستم را بر حریر دوختند و برای سام فرستادند . وقتی سام عکس را دید شاد شد و جشنی برپا کرد.

🔸رستم ده دایه داشت که او را شیر می دادند ولی با این حال از شیر سیری نداشت . وقتی شیرخوارگی او پایان یافت و به خوردن نان و گوشت افتاد به اندازه پنج مرد غذا می خورد و به سرعت رشد می کرد.
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مروری مختصر بر زندگی نامه شاعر مهر مقاومت زنده یاد محمد مامی زاده منبع دیوان اشعار: اثر دکتر بهروز چمن آرا چاپ اول سال ۱۳۹۹ تدوینگر : هادی نورملکی قسمت هفتم ص ۲۶ ۱۳-۳-۱۴۰۲ متفاوت سروده اند. مامی زاده تمامی اشعار کردی اش را در وزن کهن ده هجایی سروده است. …
مروری مختصر بر زندگی نامه شاعر مهر مقاومت
زنده یاد محمد مامی زاده
منبع دیوان اشعار: اثر دکتر بهروز چمن آرا
چاپ اول
سال ۱۳۹۹
تدوینگر : هادی نورملکی
قسمت هشتم
ص ۲۶
۱۴-۳-۱۴۰۲
متفاوت رابه هم پیوند می زند. ترجیع بندی که مامی زاده سروده دو ویژگی عمده دارد: نخست آنکه تمامی مصرع های دوم در تمامی ابیات ترجیع، یکسان اند( در اینجا مصرع " پیری نامه وقه بوه وه میمانم" ) ودوم آنکه ابیات ترجیع بندبه صورت دو - دو توسط بیت ترجیع، پیوند خورده اند:
(هامسه ران پیری هامسه ران پیری
سه د هاوار له ده س دوران
پیری
دل نه رم و نازک بهانه گیری
پا ها له پاون نیه زه نجیری )
محتاج وه عه سا وده س وه گه ز دانم
" پیری نامه وقه بوه وه میمانم"
قامه تم خه م بو فامم چی له سه ر
دلم سیا بو له زیب؟ و زیو ه ر
تاقه تم تاق بو چهره م به دمه نزه ر
به شاشی چهره تیر و مکه ده ر
قه درم نه مایه کالا ئه رزانم
" پیری نا مه وقه بوه وه میمانم "

" توره " : در کردی [ جنوبی] به معنای رد و اثر ممتداست؛ ظاهرا " توره" صفت نسبی این واژه می باشد اما از لحاظ ادبی به غزلی تمام مطلع اطلاق می شود. این قسم شعر، از قالب های کهن کردی گورانی است که شاعران برخلاف غزل متعارف با آوردن قافیه های یکسان برای تمام مصرع ها، فضای کاملا موسیقایی و مطنطن و گوشنواز ایجاد می نمایند ( سنایی، ۱۲۸۷: ۱۲)
با تدقیق در اشعار مامی زاده می توان پی برد که " توره" در آغاز، میان و یا پایان مثنوی به کار رفته و مستقل سروده نشده اند. همین کاربرد در اشعار دیگر شاعران نیز به چشم می خورد که نظیرش را در دیوان ولی محمد امیری می توان جست. نمونه ی ذیل، برگرفته از سروده ای است از مامی زاده با عنوان " خه منا مه ی مانشت" ( ۲)

ئه وسا چون بهه یشت تو قاپی واز بود
جای میره مالان میمان نه واز بود
جای مینگه و مه کان ئیله یل خاس بود
جای مه رد و ژنه یل فره ئخلاس بود
جای زره ی زه نقوو گه له ی سه نگین بود
جای میره مالان تفاق ره نگین بود

۴-۲-درونمایه اشعار
زیست بوم طبیعی و اقتضائات زندگی عشایری، بیشترین تاثیر را بر تارک اشعار مامی زاده برجای نهاده است. از همین رو مضامین شعری اش نیز بازتابی هستند از خوشی ها ورنج های خود و جامعه اش واز افسوس های شخصی و نامهربانی ها و بداقبالی ها ی فلک. طبیعی است که در برخی موارد، مرز زندگی شخصی و شاعرانه ی شاعر در هم بیامرزد وبه رسم شعرای دیرین، با روایت های رسمی حکومت از رخدادها همراه شود؛از همین رو در دفاتر شعری اش با سروده هایی مواجه می شویم که ظاهرا به ضرورت مناسبت های تقویمی - و شاید نوعی جبر محیطی- سرود شده اند ؛ غالب اشعار مذکور - که در این مجموعه نیامده اند- جنبه ی آرایه های ادبی شان کم رنگ است.

*واگویه با " مانشت" و " میمک"
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مسیر تقریبی لشکرکشی‌های مرداویج و سردارانش از سال ۳۱۹ هجری.
📚فتح اصفهان و خوزستان




📚در این هنگام نبردی میان «لشکری» و «احمد بن کیغلغ» در شهر اصفهان در جریان بود که نهایتاً احمد بن کیغلغ در آن پیروز شد؛ ولی خلیفه حکومت اصفهان را به مظفر بن یاقوت سپرد. در ذی‌الحجه ۳۲۱ هجری مرداویج لشکری به رهبری برادرش، وشمگیر،به سمت آن شهر روانه کرد و به سادگی اصفهان را فتح کرد، سپس همراه با سپاه چهل الی پنجاه هزار نفرهٔ خود وارد آن شد و در قصر «احمد بن عبدالعزیز ابی دلف عجلی»، که برایش مهیا کرده‌بودند، بر تخت نشست و سپاهیانش با مردم بدرفتاری کردند.



📚عده‌ای از مردم اصفهان برای شکایت به پایتخت رفتند ولی خلیفه وقعی ننهاد. پس از این تا چهار ماه خلیفه در قبال حمله سکوت کرد و پس از آن ضمن تعیین محمد بن یاقوت به حکومت اصفهان، به مرداویج دستور داد که اصفهان را تخلیه نماید تا حکومت ری و جبال را به او واگذار کند و از جمله دوستان خلیفه شود و نامش از لیست سرکشان خارج شود.



📚این نامه نشان می‌دهد دستگاه خلافت دوباره مرداویج را یک سردار شورشی دانسته و نه تنها حکومتش بر اصفهان را به رسمیت نشناخته بلکه او را تهدید کرد که در صورت تخلیه نکردن اصفهان، همان شهرهای قبلی را هم از او پس می‌گیرد. مرداویج در پاسخ سریعاً شهر را از نیروهای خود خالی کرد و حتی منتظر نماند که شهر را به حاکم بعدی تحویل دهد. در نتیجه اصفهان ۱۷ روز بدون حکمران بود. تا این که در جمادی‌الاول ۳۲۲ هجری خلیفه به قتل رسید و مرداویج مجدداً به اصفهان بازگشت. مشخص نیست که خلیفه بعدی، الراضی بالله، با مرداویج چگونه رابطه‌ای داشته است.



📚پس از آن مرداویج «محمد بن وهبان فضیلی» را برای فتح شوشتر، ایذه و اهواز فرستاد. بن وهبان نیز با پیروزی بر اهواز، خراجی تهیه کرد و نزد مرداویج گسیل داشت. پس از فتوحات در خوزستان، مرداویج غنایم بسیاری که به دست آوردند را میان سپاهیان تقسیم کرد و در حالی که با پایتخت خلافت همسایه شده بود،مرداویج پس از فتح اصفهان برای خود دو تخت، یکی زرین و دیگری سیمین، ساخت و هر روز بر روی یکی از آن دو می‌نشست.



منابع


 رضازاده لنگرودی، «جنبش مرداویج گیلی»

عماری، «آل زیار»

 مفرد، ظهور و سقوط آل زیار،
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
تاریخ ایران به خاطر دارا بودن وضعیت ممتاز مکانی و آب و هوایی و نیزقرار داشتن در مسیر جاده شاهی ( ابریشم ) حائز اهمیت بوده است. زبان این قوم به جای مانده از زبان پهلوی ساسانی می باشد و برخی مورخین نژاد آنان را از اقوام کاسی می دانند.لکی زبانیست مملو از واژه…
از هگمتانه تا شوش
تحقیقی پیرامون تاریخ، فرهنگ، زبان، موسیقی در قوم کهن لک از عصر حجر تاکنون
اثر استاد رشید کوچکی نویسنده شهیر هلیلانی
تدوینگر: هادی نورملکی بالاوند
انتشارات افلاک
چاپ اول۱۳۸۷
ص۱۳
۲۲۴
۱۴- ۳-۱۴۰۲

۵- لکان : دهی از دهستان گرمارود بخش گلییر شهرستان اهر.
ب- سرلک: دهی از بخش چاپلق شهرستان الیگودرز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم داستانی بلند هرنگ

نویسنده و کارگردان محمود پیری
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت یازدهم ۱۳-۳-۱۴۰۲ سلطان محمد به سمت پایتخت باز می گردد و می داند که چنگیز قدرت و هیبت او را پس از این ماجرا محک خواهد زد و همین اتفاق نیز می افتد. چون پسر بزرگ چنگیز (جوچی)…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت دوازدهم
۱۴-۳-۱۴۰۲
گرچه منابع اسلامی و منابع دوران ایلخانی اصرار دارند تا سلطان محمد خوارزمشاه را ترسو و در حال فرار جلوه دهند. اما بررسی روایت های تاریخی چندان با منطق سازگار نیست.
آنچه که از روایت های تاریخی در می یابیم. این است که چنگیزخان مغول به نام تجارت، چند صد جاسوس مسلمان را به فاراب فرستاد تا از این شهر وارد مسیر راه ابریشم شوند و از اوضاع ایران جاسوسی نمایند. اما حاکم اترار (فاراب) تمام جاسوسان را دستگیر می نماید و ماجرا را به اطلاع سلطان محمد خوارزمشاه که در در عراق عجم و در شهر همدان و لشکرش در حال جنگ و پیشروی و فتح قلمرو خلیفه عباسی بود،  میرساند و سلطان نیز دستور قتل همه آنان را صادر می نماید.
سلطان محمد به سمت پایتخت باز می گردد و می داند که چنگیز قدرت و هیبت او را پس از این ماجرا محک خواهد زد و همین اتفاق نیز می افتد. چون پسر بزرگ چنگیز (جوچی) به بهانه سرکوب گروهی از تاتارها به نام مرکیت ها به سمت بخش هایی از قلمرو قراختایان که خوارزمشاهیان بر سر مالکیت آن ادعا داشتند - می شوند و سلطان محمد نیز به محض برخورد با آنان وارد نبرد می شود و نتیجه جنگ با پیروزی خوارزمشاهیان به پایان می رسد.
این نبرد چنگیز را به وحشت می اندازد و چند سفیر صلح را به نزد دربار خوارزمشاهی می فرستد. اما به جای سلطان محمد،  چون پرتاب مجرمین به داخل جیحون شیوه تنبیهی مخصوص ترکان خاتون بودەاست.
سلطان خوارزمشاه با شنیدن این ماجرا متوجه میشود که جنگ با چنگیز حتمی است. برای همین با وزیران جنگ مشورت می نماید. جلال الدین خوارزمشاه بر این عقیده بود که باید با تمام قوا به نبرد با چنگیز رفت. اما مشخص نیست که مغولان از کدام مسیر حمله خواهند کرد. همچنین چاپکی مغولان مانع از شیوه جنگ روبرو با مغولان می شود. پس به پیشنهاد مناسب تری که از طرف وزیران جنگ ارائه میشود. مورد پسند سلطان قرار می گیرد.
این پیشنهاد بر این محور استوار است که چنگیز را در حال محاصره یکی از شهرها به دام بیندازند.  گمان می رفت، شهر سمرقند هدف اصلی چنگیز است پس 60 هزار نیرو در سمرقند و  20 هزار نیرو به بخارا فرستاده میشود با این استراتژی مردم هم در دفاع از شهرها به مدافعین کمک خواهند کرد و شیوه جنگی کمانداران مغولی نیز بی اثر می شود و خبری نیز از شبیخون سواران سبک اسلحه مغولی نیست.
همچنین محاصره شهرها نیروهای چنگیز را خسته و فرسوده خواهد کرد.
یک نیروی 50 هزار نفره نیز بە شمال فرستاده می شود تا در صورت ورود نیروی کمکی به چنگیر با آنان مقابله نماید.
یک نیروی 30 هزار نفره نیز برای شیطنت های احتمالی خلیفه عباسی یا حشاشین در عراق نگه داشته می شود و سلطان محمد نیز در اطراف بلخ با نیروی بزرگی به کمین می نشیند تا با رویت چنگیز و آغاز محاصره سمرقند، او را از دو طرف محاصره کرده و مانع از فرار چنگیز شود.
همه چیز آماده است تا شهر سمرقند به قتلگاه چنگیز تبدیل شود و سر انجام روباه مغولی یعنی چنگیز ظاهر می شود.  اما دو اتفاق باعث بر هم خوردن تمام استراتژی سلطان محمد می شود. اول اینکه چنگیز ابتدا به بخارا حمله می کند.
دوم لشکر ترکان در بخارا و سمرقند به علت هم نژادی و خویشاوندی تباری با مغولان تسلیم چنگیز می شوند و چند ده هزار نیروی ترک به چنگیز ملحق می شوند و گروه بزرگی از سربازهای خوارزمشاهی به سمت نواحی داخلی ایران فرار کرده و قبل از حمله مغولان، به غارت مردم مشغول می شوند.
سلطان در شوک تسلیم زود هنگام سمرقند است و اتفاق وحشتناکی که سلطان محمد را متوجه خطر می کند این است که سربازان ترک تبار اردوی او نیز به جای آمادگی برای حمله به چنگیز و تمام پسران او که در اردو محاصره سمرقند هستند به سلطان خیانت می کنند و قصد دارند او را دستگیر و تحویل چنگیز دهند و این اصلی ترین دلیل فرار سلطان محمد به سمت نواحی داخلی ایران است، نه ترس او از حمله چنگیز، او در ابتدا قصد نداشت که به جزیره آبسکون بگریزد اما برای تحویل نیروی 30 هزار نفره خود در عراق به سمت همدان حرکت نمود.

سلطان محمد خوارزمشاه حاکمی  ایدئولوژیک بود که نه او و نه جانشینش جلال الدین زیاد مورد پسند مردم ایران نبودەاند. اما حکامی ترسو نبوده اند.
در صفحه 137 و 138 از جلد بیست وشش کتاب الکامل ابن اثیر (ترجمه ابولقاسم حالت) چنین آمده که خوارزمشاه پس از اینکه فرستاده چنگیز را به قتل رساند. به سرزمین مغولان لشکر کشید و زنان و کودکان آنها را به اسارت گرفت و اموالشان را غارت نمود چون سربازان مغولی به جنگ کوچلک خان رفته بودند. غایب بودند و سلطان محمد منتظر بازگشت آنان باقی ماند و پس از اینکه سربازان مغولان برگشتند بین دو سپاه جنگ در گرفت و نهایتاً بدون نتیجه از هم جدا شدند. یعنی مغولان نیمه شب محل نبرد را ترک نمودند و سلطان دیگر
https://t.me/Holilan_History
#فرهنگ_عامه

گردآورنده:رضاگراوند

#ضرب‌المثل_لکی

📝((گرگی مِردوی،کاوِر لَرّی وَ پِتا میا))

ترجمه👇

گرگی مرده بود،بره ای لاغری بر او پوزه می زد

توضیحات 👇

گرگ و گوسفند در ادبیات لکی نماد ظالم و مظلوم، زور دار و بی زور و غالب و مغلوب هستند.همیشه گرگ غالب و گوسفند
مغلوب است.این تا زمانی که گرگ زنده و سالم باشد،اما اگر گرگ بمیرد،گوسفند می تواند به او نزدیک شود و جنازه اش را بو کند و لگد مال کند.

کاربرد ضرب المثل👇

ضرب المثل وقتی گفته می شود که یک آدم زور دار،رئیس ایل،خان،شجاع و با جربزه که همیشه دیگران از او می ترسیدند و به خودشان اجازه نمی دادند در مقابل او عرص اندام کنند،حالا به دلایلی وضعیتی پیش آمده که مثلا به علت پیری،فقر و تهیدستی،تغییر اوضاع جامعه و یا مواردی این چنین،ضعیف و ناتوان شده و دیگران به او زور می گویند.این شخص چون چون هنوز آن ابهت گذشته را در رگ و خون خود احساس می کند،خود را هنوز گرگ و دیگران را گوسفند می داند.زیر بار زور نمی رود و رفتار زیر دستان گذشته را مسخره می کند.

#ضرب_المثل #فال_چلسرو #قوم_لک
#فال_چلسرو #زبان_لکی #چیستان #مویه

#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📚فتح اصفهان و خوزستان 📚در این هنگام نبردی میان «لشکری» و «احمد بن کیغلغ» در شهر اصفهان در جریان بود که نهایتاً احمد بن کیغلغ در آن پیروز شد؛ ولی خلیفه حکومت اصفهان را به مظفر بن یاقوت سپرد. در ذی‌الحجه ۳۲۱ هجری مرداویج لشکری به رهبری برادرش، وشمگیر،به…
🛑مرداویج در دیلم و طبرستان




📚در این زمان ماکان بن کاکی، متحد پیشین مرداویج، در گرگان و طبرستان حکومت می‌کرد و اختلافاتی میان این دو به وجود آمده بود؛ من جمله آن که «ابوجعفر ناصر بن احمد بن حسن» از گیلان به ری رفت و علی‌رغم اختلافاتی که با ماکان داشت، مرداویج او را گرامی داشت.



📚مرداویج به بهانهٔ شکنجهٔ شخصی به نام «ابوالفضل شاگرد»، که از اقوام مُطرّف (وزیر مرداویج) بود، به سمت طبرستان راهی شد. هم‌زمان مرداویج، در سال ۳۲۰ هجری، پیکی نزد برادر کوچک‌ترش، وشمگیر، فرستاد و از او دعوت کرد که نزدش آید. وشمگیر ابتدا به علت اطاعت مرداویج از خلیفه، که مذهب متفاوتی داشت، حاضر نشد به او بپیوندد ولی نهایتاً در ری به او ملحق شد.



📚در سال ۳۲۱ هجری، مرداویج به طبرستان لشکر کشید. گرچه منابع اولیه گزارش کافی از این اردوکشی نداده‌اند؛ ولی مسلماً نبردهایی میان ماکان و مرداویج ابتدا در طبرستان و سپس در گرگان رخ داد که مرداویج هر بار پیروز شد و نهایتاً ماکان به دیلم گریخت. در این نبردها، ابوجعفر نیز شرکت داشت و در «دلاوه رود» با همراهانش توسط ماکان به قتل رسید. همچنین مادر ابوجعفر برای انتقام، یکی از یاران ماکان به نام «اسمعیل» را کشت.



📚نهایتاً ماکان در دیلم نزد ابوالفضل ثائر رفته، با او متحد شد. مرداویج نیز «بلقسم بن بانجین» را به جانشینی خود و حاکم طبرستان و گرگان منصوب کرد و سرخاب، پسر بالقسم که دامادش می‌شد، را امیر گرگان نامید. پس از بازگشت مرداویج به اصفهان، ماکان و ثائر به طبرستان حمله کردند ولی از بالقسم شکست خوردند و به خراسان گریختند.



📚در نیشابور، به فرمان نصر سامانی، سپاهی به فرماندهی ابوعلی احمد بن محتاج چغانی از سوی سامانیان برای ماکان گسیل شد. بالقسم این بار هم ماکان و متحدین تازه‌اش را شکست داد.لشکر شکست‌خوردهٔ سامانی قصد عزیمت به دامغان داشتند ولی بالقسم راهشان را بست و ناچار شدند به خراسان بازگردند. امیر سامانی با این وضع از ماکان ناامید شد و او را همراه با لشکری به کرمان فرستاد.



📚در همین سال سامانیان این بار با لشکری به فرماندهی سپهسالار خراسان، ابوبکر مظفر، توانستند گرگان را فتح کنند. مرداویج با شنیدن خبر سقوط گرگان، سریعاً عازم گرگان شد. ابوعلی بلعمی در این هنگام نامه‌نگاری‌هایی با مطرّف انجام داد و سعی کرد از طریق مطرف، مرداویج را از حمله به گرگان منصرف کند ولی مرداویج با اطلاع یافتن از مکاتبات این دو، مطرف را به زندان انداخت و اموالش را مصادره کرد.



📚بلعمی پس از آن با خود مرداویج به مکاتبه پرداخت و گناه لشکرکشی را به گردن مطرف انداخته و از مرداویج خواست که به ری بازگردد. مرداویج صلح با سامانیان را پذیرفت، مطرف را اعدام کرد و به امیر سامانی خراج داد.



منابع

 مفرد، ظهور و سقوط آل زیار، 

 مهجوری، تاریخ مازندران،
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت دوازدهم ۱۴-۳-۱۴۰۲ گرچه منابع اسلامی و منابع دوران ایلخانی اصرار دارند تا سلطان محمد خوارزمشاه را ترسو و در حال فرار جلوه دهند. اما بررسی روایت های تاریخی چندان با منطق سازگار…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت سیزدهم
۱۶-۳-۱۴۰۲
به تعقیب آنان نپرداخت و در واقع سلطان محمد پیروز این نبرد بوده و سفیران صلح دیگری با لحن ملایم تر از جانب چنگیز به سمت دربار خوارزمشاه فرستاده شد که این گروه توسط ترکان خاتون به آب انداخته شده اند.
برخی منابع از جمله کتاب جهانگشای جوینی و رشیدالدین و تاریخ نسوی به خوبی نشان میدهند که سلطان پس از کشتن جاسوسان مغولی از رفتار سفیران مغولی که برای تهدید او آمده بودند به شدت عصبانی شده و به قصد قدرت نمایی و به قلمرو مغولان لشکر کشی نموده است.
چنگیز همیشه از حمله خوارزمشاهیان به قلمرو خود وحشت داشت چه برسد به اینکه به ایران حمله کند و اگر به خود اجازه حمله به ایران را داد به این خاطر بود که از قبل با سفیران جنگی خائن ملاقات نموده بود و از آنان اطمینان خاطر گرفته بود که در هنگام حمله مغولان پشت خوارزمشاه را خالی خواهند نمود.
سلطان محمد در یک استراتژی درست که قرار بود به سمت لشکر چنگیز هجوم بَرد، تصمیم گرفت. شکست سنگینی بر مغولان وارد آورد و پس از کشتن چنگیز به سمت چین لشکر کشی نماید.
https://t.me/Holilan_History
💢دولت خاتون، اتابک لر


در سال ۸۵۰ هجری قمری یکی از روسای لر کوچک به نام شجاع‌الدین‌خورشید طوایف لر کوچک را تحت امر خود در آورد و در قلعه مستحکم مانرود از قلعه‌های مستحکم لرستان استقرار یافت . پس از او سلسله امرای لرکوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین آنها که نامی از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که گفته شده‌است داماد شاه طهماسب بوده و در زمان صفویه بر لرستان حکومت داشته‌است.دولت خاتون زن عزالدین محمد دوازدهمین اتابک لر بود که بعد از مرگ همسر خود تا چند سال اتابک لر کوچک شد.گستره حکومت این شیرزن لر از بغداد تا رود سزار بعنوان مرز اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک بود و بعد از او برادرش عزالدین حسین به اتابکی لر کوچک رسید.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🛑مرداویج در دیلم و طبرستان 📚در این زمان ماکان بن کاکی، متحد پیشین مرداویج، در گرگان و طبرستان حکومت می‌کرد و اختلافاتی میان این دو به وجود آمده بود؛ من جمله آن که «ابوجعفر ناصر بن احمد بن حسن» از گیلان به ری رفت و علی‌رغم اختلافاتی که با ماکان داشت، مرداویج…
🛑پسران بویه در رکاب مرداویج زیاری




📚سه برادر، که با عنوان پسران بویه شناخته می‌شوند، از فرماندهان وفادار به ماکان بودند که پس از شکست‌های متوالی ماکان با کسب اجازه از او، نزد مرداویج رفتند و به لشکریان زیاری پیوستند انان در رکاب مرداویج بودند و پس از او، ترقی کردند. مرداویج در ابتدا از آنان استقبال کرده و شهر کرج ابودلف را به برادر بزرگ‌تر، علی بویی، سپرد ولی اندکی بعد پشیمان شد و در نامه‌ای به عمید قُمی، مشاور و کاتب وشمگیر، به او دستور داد که حُکم علی بویی را لغو کند.



📚عمید فرمان مرداویج را به علی بویی اطلاع داد ولی به علت علاقه‌ای که به برادران بویه یافته‌بود، به آن‌ها فرصت داد که به ابی‌دلف حمله کنند. علی بویی کرج ابی‌دلف و دژهای اطرافش را تصرف کرده و غنائم را میان لشکریان تقسیم کرد و مردم شهر را از خود راضی نگهداشت؛ لذا مردم و سپاهیان در نامه‌هایی به مرداویج، از علی بویی اعلان حمایت کردند. مرداویج به شهر ری رفت و برای فشار وارد کردن به بوییان، تهیه بودجهٔ بخشی از سپاهیانش را به عهده آن‌ها گذاشت.



📚علی بویهی ضمن پرداخت حواله‌ها، مقادیری انعام نیز بر میزان مقرر افزود و محبوبیتش کماکان افزایش می‌یافت.مرداویج سردارانی که مشکوک بودند را فراخواند و عده‌ای را برای دستگیری علی بویی فرستاد ولی سران ناراضی به علی بویی پیوستند و بدین گونه نیرویش افزون یافت.علی بویی با لشکریان اندکی اصفهان را بگرفت.



📚در سال ۳۲۲ هجری مرداویج از او خواست که مطیع باشد و به نام او خطبه بخواند و از طرفی برادرش، وشمگیر، را برای سرکوب به اصفهان فرستاد. لشکریان وشمگیر بسیار بودند و علی بویی توان مقابله را در خود ندید و از ترس لشکریان به ارجان رفت و وشمگیر در اصفهان منزل کرد. در این هنگام علی بویی و مرداویج زیاری رقابت یافتند تا خود را به خلیفه نزدیک‌تر کنند تا حکومتشان بر مردم را مشروعیت بخشند.



📚علی در ادامه برادرش، حسن بویه ای، را برای فتح سرزمین فارس فرستاد. حسن در برابر لشکر یاقوت پیروز شد و یاقوت با حمایت مرداویج به تعقیب علی پرداخت ولی مجدداً از بوییان، این بار در نزدیکی کرمان، شکست خورد. علی شیراز را فتح کرد و با غنائم لشکرش را اصلاح کرد و با پرداخت یک میلیون دینار از خلیفه، برای فارس، خلعت و لوا دریافت کرد.



📚 مرداویج خود به اصفهان آمد و وشمگیر را به ری فرستاد، سپس در حالی که یاقوت با حُکم خلیفه حاکم خوزستان شده‌بود، در شوال ۳۲۲ هجری کسی را برای فتح آن نواحی اعزام کرد تا در آن ناحیه حائلی میان بوییان و بغداد گردد. مرداویج غنائم به‌دست آمده را تقسیم نمودمقداری به اتباعش بخشید، خراجی برای خلیفه فرستاد تا خلعت خوزستان را ستاند و الباقی را ذخیره کرد.علی ناگزیر فرمانروایی مرداویج را پذیرفت و به نام وی خطبه خواند و هدیه‌ای گرانبها برای او فرستاد و برادر خود رکن‌الدوله حسن را نیز به عنوان گروگان به وی سپرد.


منابع

سجادی ، آل بویه

 عماری، «آل زیار»

مفرد، ظهور و سقوط آل زیار

 مهجوری، تاریخ مازندران
۱۷ خرداد ۱۳۳۸ روز پرده‌برداری از #مجسمه_فردوسی در میان فردوسی تهران است. این مجسمه ساخته ابوالحسن صدیقی، نقاش و مجسمه‌ساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمال‌الملک است و برای پایه آن تخته سنگی ۵۹ تنی از کوه الوند به تهران منتقل شد.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه فریناز جلالی قسمت پنجاه هفتم ۱۴-۳-۱۴۰۲ 💠 زاده شدن رستم(بخش دوم) 🔸سیندخت از دیده خون فرو می ریخت و می گفت : کجا ممکن است از پهلو بچه بدنیا آید ؟ وقتی بچه بدنیا آمد پسری بود مانند پهلوانی بالابلند با موهای سرخ و صورتی گلگون مانند خورشید…
📖 #داستانهای_شاهنامه
فریناز جلالی
قسمت پنجاه هشتم
۱۸-۴-۱۴۰۲
💠 زاده شدن رستم(بخش پایانی)

🔸وقتی خبر به سام رسید که پسر زال شیر مردی شده است آرزومند دیدار کودک شد و به زابلستان رفت پس زال و مهراب به پیشوازش آمدند و از او استقبال کردند . وقتی سام از دور رستم را دید چهره اش شکفت. بدو آفرین کرد سام دلیر که تهما . هژیرا .بزی شاد دیر دلیرا!گوا !پورزالا !شها ! سرافراز تاجا ! بلند اخترا !رستم تخت او ببوسید و تعظیم کرد و به ستایش نیای خود پرداخت.

🔸پس رفتند و جشنی گرفتند و مهراب از بس ” می” نوشیده بود می گفت : من ترسی از زال و سام و منوچهرشاه ندارم من رستم را دارم و دوباره آئین ضحاک را زنده می کنم و زال و سام از صحبتهای او به خنده درآمدند.

🔸زمان خداحافظی سام رسید و او با چشمانی اشکبار خداحافظی کرد . به دلش افتاده بود که دیگر چندصباحی به پایان عمرش نمانده است . پس به زال سفارش کرد که جز دادگری پیشه مکن . فرزندان را بدرود گفت و رفت .
زال و رستم تا سه منزلی او را بدرقه کردند و با چشمانی اشک آلود بازگشتند.