| پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره |
1.16K subscribers
656 photos
16 videos
56 files
857 links
Download Telegram
Ali Haghrah - Gol Bano
Ali Haghrah
گول بانو
آواز: علی حق‌ره
آهنگ: محمد میرنقیبی
تنظیم تازه برای ارکستر: سینا رحیمی‌فطرتی
شعر: احمد عاشورپور
زبان: گیلکی
نشر: ۲۵ بهمن ۱۴۰۱

آی...
خودا خوداجان
بوگو تی ابره، بباره باران
بوگو بباره، به دشت و دامن،
به اَ بجاران...


#تک_ترانه
#ترانه_گیلکی
@aminhaghrah
6👏2
🔰چرا و چگونه تاریخ بخوانیم در گفت‌وگو با معصومعلی پنجه؛
طنز و قلم سحرانگیز باستانی پاریزی

🔸طی سی‌واندی سال، بیش از چهل کتاب از استاد باستانی پاریزی را خوانده‌ام. جدای از داده‌ها و یافته‌های تاریخی ایشان که برای من دانشجوی تاریخ بسیار خواندنی و آموزنده بود، طنز و ظرافت قلم سحرانگیز استاد بود که مرا به‌سوی خود می‌کشید.


🔸«تاریخ» شاید تنها دانشی است که درباره «سودمندی و ناسودمندی» آن بیش از هر دانش دیگری مناقشه و مباحثه درگرفته است. این حرف شاید خیلی ادعای بزرگی باشد؛ ولی به نظرم هیچ انسانی روی این کره خاکی نیست که به‌نحوی با تاریخ درگیر نباشد و با آن زندگی نکند! اگر دقت کنید، حتی دشمنان تاریخ و آنانی که درباره تاریخ احکام کلی و قطعی مانند اینکه «تاریخ همش دروغه!» و «تاریخ به‌هیچ دردی نمی‌خوره!» صادر می‌کنند هم خود درگیر و دلمشغول تاریخ هستند؛ اینان معمولاً وقتی می‌گویند تاریخ دروغه! منظورشان تاریخی است که توسط دیگران، دولت‌ها یا دیگر ملت‌ها و اقوام و گروه‌ها نوشته شده و درواقع منظورشان این است که تاریخی که شما می‌گویید دروغ است و تاریخی که ما می‌گوییم درست است!

🔸 ما در مواجهه با تاریخ با دوگانه «عشق و نفرت» روبه‌رو هستیم؛ مثلاً در جامعه به‌شدت دوقطبی‌شده خودمان همزمان عاشق تاریخ ایران باستان هستند و متنفر از تاریخ اسلام و گروهی دیگر دقیقاً برعکس! به‌طورکلی تاریخ از آن رشته‌هایی است که از یک طرف دست‌کم گرفته و بی‌فایده انگاشته می‌شود و از طرف دیگر همه مشتاقند که درباره آن اظهار نظر کنند


ibna.ir/x6B2y

@ibna_official
👍119
من کتابخوانی را با خواندن داستان‌های کهن ایرانی و رمان‌های عامه‌پسند عاشقانه و جنایی آغاز کردم، اما نخستین کتاب تاریخی‌ای که خوانده‌ام، غیر از کتاب‌های درسی دبستان و راهنمایی، تا آنجا که در خاطرم هست در دوره دبیرستان در کتابخانه شخصی برادرم کتابی دیدم از زنده‌یاد استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی، کتابی که نامی عجیب‌وغریب داشت: «مار در بتکدۀ کهنه» این کتاب مرا به جهان پررمزوراز و پرپیچ‌وخم تاریخ برد و تا هنوز در همین جهان در گشت‌وگذارم!

📕 در گفتگو با خبرگزاری کتاب ایران

🆔 t.me/HistoryandMemory
10👍2
در کل انتظار ما از تاریخ چه باید باشد؟

«تاریخ» شاید تنها دانشی است که درباره «سودمندی و ناسودمندی» آن بیش از هر دانش دیگری مناقشه و مباحثه درگرفته است. این حرف شاید خیلی ادعای بزرگی باشد؛ ولی به نظرم هیچ انسانی روی این کره خاکی نیست که به‌نحوی با تاریخ درگیر نباشد و با آن زندگی نکند! اگر دقت کنید، حتی دشمنان تاریخ و آنانی که درباره تاریخ احکام کلی و قطعی مانند اینکه «تاریخ همش دروغه!» و «تاریخ به‌هیچ دردی نمی‌خوره!» صادر می‌کنند هم خود درگیر و دلمشغول تاریخ هستند؛ اینان معمولاً وقتی می‌گویند تاریخ دروغه! منظورشان تاریخی است که توسط دیگران، دولت‌ها یا دیگر ملت‌ها و اقوام و گروه‌ها نوشته شده و درواقع منظورشان این است که تاریخی که شما می‌گویید دروغ است و تاریخی که ما می‌گوییم درست است! ما در مواجهه با تاریخ با دوگانه «عشق و نفرت» روبه‌رو هستیم؛ مثلاً در جامعه به‌شدت دوقطبی‌شده خودمان همزمان گروهی عاشق تاریخ ایران باستان هستند و متنفر از تاریخ اسلام و گروهی دیگر دقیقاً برعکس! به‌طورکلی تاریخ از آن رشته‌هایی است که از یک طرف دست‌کم گرفته و بی‌فایده انگاشته می‌شود و از طرف دیگر همه مشتاقند که درباره آن اظهار نظر کنند.
در پاسخ به پرسش شما از سی. بی‌ین مکالا، نویسنده کتاب ارزشمند بنیادهای علم تاریخ (ترجمه شادروان احمد گل‌محمدی) که خواندن آن را به دانشجویان و علاقه‌مندان تاریخ پیشنهاد می‌کنم، کمک می‌گیرم و خلاصه جمع‌بندی او را می‌آورم که تاریخ سه کارویژه دارد: ۱. هویت گروه‌های اجتماعی، نهادها و ملت‌ها را تثبیت می‌کند؛ ۲. تاریخ روندهایی را که ممکن است کیفیت زندگی فعلی ما را بهتر یا بدتر کند، به ما می‌شناساند؛ جهانی‌شدن سرمایه‌داری لیبرال، استثمار و تخریب محیط‌زیست، بی‌اعتنایی نگران‌کننده به حقوق بین‌الملل و ۳. تاریخ درس‌های زیادی دربارۀ ارزشمند بودن یا بی‌ارزش بودن باورها، کردارها، سنت‌ها و نهادهایی که به ارث برده‌ایم برای ما دارد؛ درس‌هایی که ما را قادر می‌کند بدانیم کدام یک از آنها ارزش حفظ کردن دارند و کدام یک ندارند.

📘 معصومعلی پنجه در گفتگو با طاهره مهری خبرگزاری کتاب ایران (ایلنا)

🆔 t.me/HistoryandMemory
7👍5
چرا به مطالعه در زمینه تاریخ علاقه‌مند شده‌اید؟

تا جایی که یادم می‌آید از همان کودکی و در مدرسه به دو درس بیش از درس‌های دیگر علاقه داشتم: ادبیات و تاریخ. هنوز هم تنها سه گونه کتاب را با ذوق‌وشوق بسیار می‌خوانم: رمان، زندگی‌نامه و تاریخ. نمی‌دانم که این علاقه از کجا آمد، امّا حافظه‌ای بسیار قوی دارم و خبرها و آمار و اطلاعات در خاطرم می‌ماند! پس از آنکه استاد باستانی پاریزی را در نوجوانی یافتم او را رها نکردم. پس از آن به‌ویژه در دوره کارشناسی به لطف کتابخانه کوی دانشگاه، کتابخانه دانشکده الهیات و کتابخانه شخصی یک دوست همشهری کرمانی، بسیاری از کتاب‌های استاد را خواندم یا به تعبیری خوردم. همین‌جا بگویم که من به وارونه بسیاری از همسالانم هیچگاه به سمت نوشته‌های روشنفکران دینی مثل آثار دکتر شریعی و دکتر سروش کشیده نشدم. فراموش نمی‌کنم در سال دوم کارشناسی در کوی دانشگاه تهران سه هم‌اتاقی داشتم که خواننده آثار دکتر سروش بودند، درحالی که آنان مشغول خواندن «فربه‌تر از ایدئولوژی»، «اوصاف پارسایان «یا «قبض و بسط تئوریک شریعت» بودند من داشتم «کلاه‌گوشه نوشیروان» یا «جامع المقدمات» می‌خواندم. دیروز که داشتم فهرست آثار استاد باستانی پاریزی را مرور می‌کردم، پی‌بردم که در طی سی‌واندی سال، بیش از ۴۰ کتاب از ایشان را خوانده‌ام. جدای از داده‌ها و یافته‌های تاریخی ایشان که برای من دانشجوی تاریخ بسیار خواندنی و آموزنده بود، طنز و ظرافت قلم سحرانگیز استاد بود که مرا به‌سوی خود می‌کشید. باستانی پاریزی به قول خودش: همانند «تِرنِشک [بلبل کوهی] روستایی» … به راه خود می‌رود و خواننده… را در کوه و دشت سیر می‌دهد…» (مقدمه نای هفت بند). باستانی پاریزی با اینکه عاشق زادگاهش کرمان است و طبق پیمانی که با خود بسته، در همه نوشته‌هایش از کرمان یاد می‌کند، امّا هیچگاه دچار تعصب و نفی و تحقیر دیگران نمی‌شود و همواره درس تساهل و تسامح می‌دهد. احتمالاً من در جوانی بیشتر از هر کسی تحت‌تاثیر این استاد نامدار و نادره‌کار تاریخ ایران بودم؛ شاید بزرگترین تاثیری که از وی پذیرفتم همین آسان‌گیری و رواداری در مقابل «دیگری» بود!

📘 معصومعلی پنجه در گفتگو با طاهره مهری خبرگزاری کتاب ایران (ایلنا)

🆔 t.me/HistoryandMemory
14👍6🔥1
📕
پنجشنبه شانزدهم شوّال - هشتم اردیبهشت [۱۳۰۵] - صبح زود از خواب برخاسته پس از قدری مطالعهٔ کتاب انگلیسی بمدرسۀ ادب رفتم. در سر درس تاریخ کلاس نهم مدتی راجع بدرست داشتن دین و زبان ملی خود صحبت کردم ولی افسوس که آهن سرد کوفتن است. چیزی که هست من وظیفه خود را انجام دادم و شاید در عدّهٔ بسیار کمی تأثیر نماید. ظهر بخانه آمده پس از صرف نهار و چای بمدرسه علمیه رفتم. یک ساعت بیشتر درس نداشتم پس از اتمام آن بمدرسۀ ادب آمده و بمطالعه کتاب فرانسه که جهت و سبب ترقی نژاد انگلیسی را بیان می‌نماید مشغول شدم. یزدان‌فر و معظمی آمدند و با هم بلغانطه رفتیم علوی و فرساد آنجا بودند. مدتی در لغانطه نشستیم. بعد باتّفاق بیرون آمدیم و بخانۀ نیک‌نفس رفته عدّه‌ای از معلّمین آنجا بودند و راجع بانتخابات صحبت می‌کنند. بیشتر از دو ساعت در خدمت آقایان گذشت. آنگاه بخانه آمده از صرف شام و مطالعهٔ کتاب فرانسه که ذکر آن گذشت پرداختم. آنگاه بخواب رفتم.
📓 فخرالدین شادمان، روزنوشت‌های شادمان: وقایع فروردین ۱۳۰۵ تا مهر ۱۳۰۷ خورشیدی، به کوشش عباس میلانی و کیومرث قرقلو،  تهران: نشر فروغ ایران، ۱۴۰۴، ص ۱۲.

#زندگی_روزانه_یک_معلم_ایرانی
#آموزش_و_مدرسه_در_آغاز_پادشاهی_پهلوی
#درس_تاریخ #دین_و_زبان_ملی
#داستان_تکراری_دلسردی_معلمان_از_شاگردان
#لغانطه #نخستین_کافه‌های_طهران #کافه‌نشینی

🆔 t.me/HistoryandMemory
5👍1🔥1
📕
▪️وَنَک: ۹۹ سال پیش

شنبه بیست و نهم ذیحجه - هجدهم تیر [۱۳۰۵]- صبح بسیار زود از خواب برخاسته در سر پامنار الاغی گرفته بعزم ونک از دروازه بیرون رفتم. الاغ راه نمی‌رفت و هوا گرم بود. در راه هم هیچ سایه‌ای پیدا نبود. باری دو ساعت بظهر مانده بونک رسیدم و بباغ آقا جلال‌الدین طهرانی وارد شدم. رفقا که عبارت بودند از یزدان‌فر، فرساد، نیک‌نفس و هورفر آنجا بودند. کمی بصحبت و مطایبه گذشت. آنگاه صرف نهار کردیم و و بعد بمطالعهٔ کتابهای لاروس پرداختم تا یک بعد از نصف شب هم بیدار بودیم و بصحبت و بصحبت گذرانیدیم. بالاخره خفتم ولی بواسطه گرمی اطاقی که در آنجا بودیم، خوابم نبرد.
یکشنبه سی ام ذیحجه - نوزدهم تیر - صبح از خواب برخاستم و پس از صرف شیر و چای بیرون رفتم. چون روز عید آب‌پاشان ارامنه بود، بونک ارامنه رفتم دختران زیبا هر یک دست جوانی را در دست گرفته در کنار سبزه و جوی نشسته بودند. یکی با نگاه عاشقانه بمحبوبه خویش می‌نگریست. آن سرمست شراب با معشوقه خویش می‌رقصید. همه در شادی و عیش بودند. یکی از لوطی‌های طهران نیز بساط پهلوان کچل را مهیا کرده بود و بر خرمی و سرور حاضرین می‌افزود نزدیک ظهر بخانه آمده پس از صرف نهار کمی بصحبت گذشته بعد ساعت ۵ بعد از ظهر دوباره آنجا رفتم. نسیم‌های خوشی می‌وزید. دختران زیبا که خود را بلباسهای قشنگ آراسته بودند گروه گروه در سبزه می‌خرامیدند. دسته‌ای ساز می‌زدند آنگاه غروب نزدیک شد و ساعتهای شادمانی رو برفتن گذاشت ولی در آخر این ساعات یک لحظه وجد و سروری پدیدار شد که هر باذوقی را مدهوش می‌کرد. چراغی کم نور می‌سوخت و دسته‌ای از ارامنهٔ قفقاز ساز می‌زدند در این میان دختران زیبا را بنوبت در میان کشیده برقص وا می‌داشتند. با آن حرکات و غرابت اگر سلمان فارسی بود، از راه راست منحرف می‌شد.* این دقایق را قلم نمی‌تواند شرح دهد. تنها یک اشاره لازم است تا صاحب ذوق باقی مطلب را خود درک نماید. باری، خواستم بشهر بیایم. مرکوبی پیدا نشد. ناچار با رفقا بباغ رفتیم و در آنجا تا نصف شب بخنده و شوخی گذشت. بعد از صرف شام خفتم.
📓 فخرالدین شادمان، روزنوشت‌های شادمان: وقایع فروردین ۱۳۰۵ تا مهر ۱۳۰۷ خورشیدی، به کوشش عباس میلانی و کیومرث قرقلو،  تهران: نشر فروغ ایران، ۱۴۰۴، ص ۴۴ - ۴۵.

*گفتنی است سید فخرالدین شادمان در این زمان نوزده ساله بوده و چنان‌که گفته‌ شده ملبس به لباس روحانیت بوده است (نک. مدخل «شادمان، فخرالدین» در دانشنامه جهان اسلام، نوشتهٔ محسن معینی).

#الاغ‌سواری_در_طهران_سال_۱۳۰۵
#باغ_جلال‌الدین_طهرانی #دورهمی_دوستان_در_باغ
#ارامنه_ونک #عید_آب‌پاشان
#رقص_و_شادی_و_عیش #بساط_پهلوان_کچل
#تاریخ_اجتماعی_تهران_در_آغاز_عصر_پهلوی

🆔 t.me/HistoryandMemory
4👍2🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#راوی (۸)
#بریدۀ_پادکست
#کاور_پادکست

▪️روایت کربلا در حافظۀ تاریخی مسلمانان

🔹شمارۀ هشتم پادکست راوی به روایت مقاله‌ای از #آنتوان_بورو، استاد تاریخ دانشگاه مریلند، اختصاص دارد. بورو معتقد است بیشتر روایت‌های موجود از وقایع اسلام آغازین تحت‌تأثیر روابط قدرت و سیاست و فرهنگ در دوران عباسیان ساخته شده‌اند. او در این مقاله، با بهره‌گیری از مفهوم «حافظۀ تاریخی» در فرآیندهای اجتماعی، می‌کوشد نشان دهد روایت واقعۀ کربلا در طول تاریخ بین فراموشیِ آگاهانه از سوی نویسندگان اموی و یادآوریِ ناگزیر از جانب عباسیان در نوسان بوده است.

🔹کاور این شماره تصویری است از تابلوی «عصر عاشورا»، اثر مشهور محمود فرشچیان (۱۳۰۸-۱۴۰۴ش)، که آن را در عاشورای ۱۳۵۵ ترسیم کرد. موضوع این اثر بازگشت اسب بی‌سوار حسین‌بن‌علی به خیمه‌ها در واقعۀ کربلا در عاشورای سال ۶۱ق است.

#ایمان_تاجی #رادیو_دورنما
#پادکست_دورنما #دورنما_بشنویم

@doornamaa
5👎1
Ravi 08--Doornamaa
#راوی (۸)
#پادکست

🔅رادیو دورنما
راوی ـ قسمت هشتم

🔹روایت کربلا در حافظۀ تاریخی مسلمانان
مقاله‌ای از آنتوان بورو
به‌روایت #ایمان_تاجی

🔺راوی را در کست‌باکس و شنوتو و سایر پادگیرها هم می‌توان شنید.
🔻همۀ شماره‌های راوی در یوتوب و آپارات نیز در دسترس‌اند.

#آنتوان_بورو
#کربلا #عاشورا
#روایت_کربلا
#حافظۀ_تاریخی
#اسلام_و_قدرت
#اسلام_و_سیاست
#رادیو_دورنما
#دورنما_بشنویم

@doornamaa
👍32👎1
Borrut_Remembering_Karbala_The_Construction_of_an_Early_Islamic.pdf
386.9 KB
#راوی (۸)
#منابع_پادکست

🔹مقالۀ اصلی قسمت هشتم راوی

آنتوان بورو، «یادآوری کربلا: ساختن حافظه‌گاهی از اوایل اسلام»، مطالعات اورشلیم دربارۀ زبان عربی و اسلام، ۴۲ (۲۰۱۵)، ص۲۴۹-۲۸۲.

Antoine Borrut, "Remembering Karbala. The Construction of an Early Islamic Site of Memory." Jerusalem Studies in Arabic and Islam, 42 (2015), pp. 249-282.

@doornamaa
👍52
عثمانی،حکومت.pdf
9.3 MB
📕 مدخل بسیار بلند «عثمانی، حکومت» در ج. ۳۳ دانشنامهٔ جهان اسلام (۱۴۰۳).

این مدخل به قلم شماری از برجسته‌ترین عثمانی‌پژوهان ایرانی و ترکیه‌ای، استادان مهدی عبادی، طاهر بابایی، حجت فخری و دیگران به رشتهٔ تحریر درآمده است. عثمانی‌پژوهی/ مطالعات عثمانی در ایران در دو دههٔ اخیر بسیار گسترده، ژرف و پربار شده و این مقاله بازتاب‌‌دهنده بخشی از این مطالعات است.

🆔 t.me/HistoryandMemory
9👍2
«جمعه یازدهم صفر - بیست و هشتم مرداد [۱۳۰۵] - از صبح تا نزدیک ظهر در خانه بخواندن کتاب مشغول بودم آنگاه برای عیادت نیک‌نفس بمنزل او رفتم. بیمار را به ونک برده بودند. بطرف منزل پرتو رفتم. از محلهٔ یهودیها گذشتم. حقیقتاً مصیبت و بلا سراسر ایران را گرفته است. فقر و فلاکت این مملکت را از بین برده، خانه‌های خراب مردم فقیر، لباسهای پاره و کوچه‌های کثیف همه دلیل از میان رفتن سعادت این مملکت است بدون اغراق بفاصلهٔ هر ده قدم در محلهٔ یهودیها موسسهٔ رهنی برای گرو گذاشتن اسباب مهیّاست. مسلمانان غیرمستقیم در تحت تبعیت یهودیها در آمده‌اند. علما، سیاسیون دولت و شاید خود مردم بفکر درمان این دردها نیستند. باری، پرتو نبود. بخانه آمدم و فصل اول از داستانی که می‌خواهم بنویسم  <را> در این روز شروع کردم. هوا زیاد گرم <است>. کمی خوابیده بعد از صرف چای سواره بمنزل فرّخی رفتم. عدهٔ زیادی از یزدیها در آنجا بودند تا سه ساعت از شب گذشته آنجا بودم. با میرزا علیخان سیاسی بطرف منزل آمده چون میل نداشتم، شامی نخورده خفتم».

📓 فخرالدین شادمان، روزنوشت‌های شادمان: وقایع فروردین ۱۳۰۵ تا مهر ۱۳۰۷ خورشیدی، به کوشش عباس میلانی و کیومرث قرقلو،  تهران: نشر فروغ ایران، ۱۴۰۴، ص ۵۸.

#ایران_۱۳۰۵ #فقروفلاکت
#یهودیان_ایران #موسسه_رهنی
#یزدی‌ها_در_تهران #فرخی_یزدی

🆔 t.me/HistoryandMemory
👍61
▪️بار دیگر، شاید برای هزارمین بار، در صداوسیما، یکی از بازیگران قدرت در ج. ا. را با یکی از بازیگران قدرت در صدر اسلام، همانندسازی کرده‌اند: حسن روحانی را با اشعث بن قیس کندی!

▫️برای شناخت اشعث،  بنگرید به مدخل خواندنی «اَشْعَث‌ِ بْن‌ِ قَیس‌ِ کِنْدی‌» در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نوشتهٔ استاد علی بهرامیان.

اَشْعَث‌ِ بْن‌ِ قَیس‌ِ کِنْدی‌، ابومحمد (د ح‌ ۴۰ یا ۴۱ق‌/۶۶۰ یا ۶۶۱م‌)، از مردان‌ مشهور در تاریخ‌ نیمه نخست‌ سده ۱ق‌. وي‌ بزرگ‌ قبيلۀ پر نفوذ كنده‌، از آغاز مسلمانى‌ تا هنگام‌ مرگ‌ در بسياري‌ حوادث‌ نقش‌ عمده‌ داشت‌ و مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ حضور او در پاره‌اي‌ مواقع‌ خود حادثه‌ساز بود. ملک‌داري‌ و فرمانروايى‌ در خاندان‌ او سابقه‌ای دراز داشت‌ و به‌ همين‌ سبب‌ توجه‌ به‌ وضع‌ و موقعيت‌ قبيلهٔ كنده‌ در شبه‌ جزيرهٔ عربستان‌، براي‌ شناخت‌ بسياري‌ از رفتارها و مواضع‌ سياسى‌ اشعث‌ مهم‌ مى‌نمايد (نک: ه د، كنده‌، قبيله).


🆔 t.me/HistoryandMemory
👍7😁3👎1
▪️تاریخ تکرار نمی‌شود
دکتر عباس احمدوند

مرسوم است در بیشتر مصاحبه‌های رادیویی، تلویزیونی و البته روزنامه‌ای با چهره‌ها و شخصیت‌های مطرح و موفق این پرسش را هم حتما بپرسند که اگر یک بار دیگر به دنیا می‌آمدید یا زندگی می‌کردید، دوباره همین شغل یا رشته و تخصص را انتخاب می‌کردید؟ تاآنجاکه من این نوع مصاحبه‌ها را دیده، شنیده و یا خوانده‌ام، بیشتر پاسخ‌ها هم این بوده که بله؛ من حتما همین می‌شدم که الان هستم و همین رشته و حرفه را بر می‌گزیدم. ظاهر این پرسش و پاسخ ساده است، اما خبر از ذهنیتی در زیر پوست شهر و پس پشت ذهن گوینده می‌دهد. این ذهنیت را بارها و بارها از راه های گوناگون دیده، شنیده و خوانده‌ایم، چه از کودکی به ما آموخته‌اند، تاریخ تکرار می‌شود؛ حوادث تاریخی از آب به آب شبیه تراست؛ فلان کس یا فلان حادثه مشابه فلان شخص یا حادثه تاریخی است و امثال این سخنان که ظاهراً مشتریان پر و پا قرص خود را هم دارد، تا آنجا که چهره‌ها و یا شخصیت‌های موفق و مطرح جامعه، می‌پندارند، امکان تکرار و یا طی کردن مسیر قبلی زندگی خویش را دقیقاً و بی کم و کاست دارند و بدین سبب می‌توانند دوباره همانی بشوند که الان شده‌اند.
بااین‌همه، اگر تاریخ را به مثابه حوادث تاریخی و نه دانش تاریخ بدانیم و بنامیم، باید با این ذهنیت‌های جاری و ساری در جامعه و در ذهن و زبان چهره های موفق و مطرح جامعه مخالفت کنیم. چرا که حوادث تاریخی رابطه‌ای تسلسل‌وار و یا به عبارت صحیح‌تر علی و معلولی با یکدیگر ندارند. بر خلاف تصور همگان، این گونه نیست که رخدادِ حادثه ب معلولِ (به معنای فلسفی) حادثهِ الف باشد و یا علتِ (به معنای فلسفی) رخدادِ حادثهِ ج باشد. در واقع اساساً حوادث تاریخی نمی‌توانند رابطه علی و معلولی با یکدیگر داشته باشند. بلکه حوادث تاریخی اتفاق می‌افتند و اصولاً قابل پیش‌بینی نیستند. این سخن البته به معنای انکار تأثیر شرایط یا زمینه تاریخی بر رخدادِ حوادث نیست، بلکه به این معناست که فی‌المثل شکست ایرانیان در نبرد چالدران (۳۱ مرداد ۸۹۳ خورشیدی) علتِ رخدادِ پیروزی بر پرتغالی‌ها (۱۰۰۱ خورشیدی) و آزادسازی مناطقی از ایران نیست. استدلال اصلی هم آن است که اموری اتفاقی یا امکانی وجود دارد که واقعاً اتفاق می‌افتد و مسیر حوادث را تغییر می‌دهد. ارزش و میزان تأثیر این امور اتفاقی نیز گاه چندان است که شکل و شمایل و همه چیز حادثه تاریخی را دگرگون می سازد. اگر بارش باران در نبرد واترلو (۱۸ ژوئن ۱۸۱۵ میلادی) یا سرمای طاقت‌کُش نبرد استالینگراد (۱۲ سپتامبر ۱۹۴۲- ۲ فوریه ۱۹۴۳) را در زمره این نوع امور اتفاقی تعیین کننده مسیر حوادث تاریخی ندانیم، چه باید بدانیم؟ اگر بیماری عباس میرزا (وفات ۱۲۱۲ خورشیدی) را در نبرد هرات (۱۲۴۹ قمری)، در سرنوشت خاندان شاهی قاجار و حتی ایران در تأثیر ندانیم، این امر اتفاقی، غیرعلّی و غیر برنامه‌ریزی شده را چه باید بدانیم؟ از همین روست که چهره‌های موفق و مطرح جامعه هم، بر فرض امکان زیست دوباره، امکان حرکت دقیق بر همین مسیر طی شده زندگی خویش را ندارند. اگر فلان استاد در فلان دانشگاه حاضر نباشد و یا باشد، اما در آن روز خاص فی‌المثل بیمار باشد و در کلاس درس حاضر نشود تا آن جمله تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز را به شاگرد بعداً چهره موفق شده‌اش بگوید چه؟ اگر خانه پدری فلان موسیقی‌دان مشهور، به جای نزدیکی به منزل استاد ابوالحسن صبا، در نقطه دیگری از تهران و در مجاورت بازاریان موفق و سرشناس باشد چه؟ می‌بینیم این امورِ اتفاقی و امکانی نمی‌گذارد مسیر حوادث بر همان منوالی رخ دهد که مورد پسند و رضایت ماست. نمی‌گذارد رابطه دقیق علّی و معلولی میان حوادث برقرار شود و ما را به این فرض یا توهم بکشاند که حوادث تاریخی تکرار می‌شوند و ما اکنون در حال تکرار دقیق فلان حادثه خاص و تجربه زیست با فلان شخصیت خاص تاریخی هستیم. تاریخ به معنای حوادث تاریخی، تنها و تنها یک بار رخ می‌دهد و بس. ما در تاریخ یک امیرکبیر (مقتول در ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی)، یک جنگ چالدران، یک محمّد مصدق (متوفی ۱۴اسفند ۱۳۴۵)، یک انقلاب مشروطه داریم و بس. چون این اتفاق‌های خاص در شرایطی خاص رخ داده‌اند و آن شخصیت‌های خاص در شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خاص بالیده‌اند که تنها یک بار رخ داده و دیگر امکان وقوع ندارد. اگر هم بخواهیم ادعا کنیم حادثه‌ای تاریخی عیناً در زمان ما رخ می‌دهد و تکرار می‌شود و فلان شخص و بهمان شخص، فلان شخص و بهمان شخص تاریخی‌اند، در واقع کاریکاتوری ناموزون از حادثه و یا شخصیت اصلی ساخته و پرداخته‌ایم که پوشالی است، غیر واقعی و موهوم.

▫️در انسان‌شناسی و فرهنگ، مرداد ۱۳۹۵.

🆔 t.me/HistoryandMemory
11👍2👎1
📘 <فاطمیان: سیمای یک سلسله/ سیمای سلسلهٔ فاطمیان>

📙Delia Cortese, The Fatimids: Portrait of a Dynasty, Reaktion Books, 2025.

https://reaktionbooks.co.uk/work/the-fatimids

#تازه_ها
#فاطمیان

🆔 t.me/HistoryandMemory
8
جمعه ۳ شهریور [۱۳۰۶] - ۲۸ صفر - صبح در خانه بودم. با علوی که آمده بود بمنزل یزدان‌فر رفتیم. از آنجا ببازار آمده مدتی گردش کردیم. آنگاه نهار را در رستوران مقدم بازار خورده با یزدان‌فر و علوی به «بیس»¹ روسها بشمیران رهسپار شده در تجریش پیاده گشتیم و تا دزآشوب پیاده رفتیم. مدتی در باغ بودیم و عصر بخانه دکتر رفته و برای گردش بیرون رفتیم. شب که برگشتیم نیز بمنزل او رفته تا ساعت ۹ آنجا بودیم. آنگاه بخانه آمده شام خورده خفتم. امروز روز قتل امام حسن علیه السلام بود و با وجودی که قتل بود ناهید شرحی فحش و دشنام بآخوندها نوشته بود ولی واقعه‌ای رخ نداد.


📓 فخرالدین شادمان، روزنوشت‌های شادمان: وقایع فروردین ۱۳۰۵ تا مهر ۱۳۰۷ خورشیدی، به کوشش عباس میلانی و کیومرث قرقلو،  تهران: نشر فروغ ایران، ۱۴۰۴، ص ۱۵۸.

۱. مقصود бис است در روسی معادل encore، نوعی از اجرای مکرّر قطعه پایانی یک کنسرت.

🆔 t.me/HistoryandMemory
7👍4
Forwarded from کاشانه ما
👤شمع‌های کاشانه
محفلی ست برای آشنایی با مفاخر ایران

«چه کسانی عمرشان را در راهِ فرهنگ و تمدنِ ایران صرف کردند؟»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
◀️شیلا آر. کَنبی (Sheila R. Canby) (۱۹۴۹-۲۰۲۵م)
•مورخ و پژوهشگر هنر اسلامی
•متخصص هنر عصر صفوی

🔻معرفیِ این شخصیت و آثارش را در صفحه اینستاگرام کاشانه ما بخوانید.

🌐kashanemag.com
@kashanemag
4👍1🔥1
▪️امروز سالروز درگذشت علی‌اصغر حکمت، ادیب و سیاستمدار بلندآوازهٔ عصر پهلوی است (۳ شهریور ۱۳۵۹).

▫️تأثیر راهنمایی علی‌اصغر حکمت در زندگی علمی و حرفه‌ایی احسان یارشاطر

«بعد از دریافت لیسانس حقوق قضایی، یک بار از دکتر علی‌اصغر حکمت که پیش‌تر وزیر آموزش و پرورش، و آن زمان وزیر دادگستری بود، خواستم اگر می‌تواند برای بازکردن یک محضر وکالت – برای ثبت قانونی امور به من کمک کند. زمانی که دوران لیسانس را می‌گذراندم حکمت که استاد من بود مشغول تصحیح کتابی بود با عنوان «مجالس النفایس»، اثر امیرعلی شیر نوایی، که شرح حال شعرای دوران تیموریان است. از من خواست برای مقابله نسخه‌ها کمکش کنم و نسخه نهایی کار را ادیت و برای چاپ تنظیم کنم. من برای این کار جمعه‌ها به منزل او می‌رفتم و به این ترتیب ما کم کم به هم نزدیک شدیم. حکمت هم‌چنین رئیس کمیسیون ملی یونسکو و انجمن آثار ملی بود. این‌ها انجمن‌های بزرگی بودند که وزرا در آن شرکت داشتند. انجمن آثار ملی برای چاپ کتاب‌های مورد نظرش قراردادهایی می‌بست. یک بار هم با من قراردادی برای طبع کتاب «اشارات و تنبیهات» تنظیم کرد. اصل این کتاب به زبان عربی و متعلق به ابن سیناست. در قرن سیزدهم کسی آن را به فارسی ترجمه کرده، ما همان ترجمه فارسی را تصحیح و چاپ کردیم. به هر حال، زمانی رسید که من فکر کردم اگر صاحب یک محضر باشم، می‌توانم تأمین مالی زندگی‌ام را تضمین کنم و به کارهای دیگری هم که دوست دارم برسم. حکمت صمیمانه وقت گذاشت و خیلی مفصل با من حرف زد. گفت که می‌تواند این کار را بکند، ولی فکر می‌کند که حیف است من که آنقدر در زمینه ادبیات مطالعه و تحقیق کرده بودم، محضردار شوم و کار زیاد محضر باعث شود از مطالعه بیشتر ادبیات دور بمانم. من دیدم درست می‌گوید و منصرف شدم.
سال‌هاست تا همین لحظه بارها فکر کرده‌ام که چقدر مدیون دلسوزی و راهنمایی او هستم. انسان وقتی به گذشته فکر می‌کند، نمی‌تواند نتیجه بگیرد اگر در هر مقطع زندگی جور دیگری رفتار می‌کرد، ادامه زندگی‌اش چگونه پیش می‌رفت. ولی حدس می‌زنم اگر دفتر وکالت داشتم ادامه تحصیلم برای دورانی به تأخیر می‌افتاد و شاید مسیر زندگی‌ام به کلی تغییر می‌کرد. در حقیقت همین که حکمت مرا از این کار منصرف کرد، من توانستم برای تأسیس بنگاه ترجمه و نشر كتاب فکر و وقت بگذارم و تمام وقتم را در یک مسیر مشخص که همه اجزایش به هم مربوطند صرف کنم. به این ترتیب، من هرگز از مدرک لیسانس حقوق قضایی‌ام استفاده نکردم».

📘 بخارا، نقل از کتاب احسان یارشاطر در گفت‌وگو با ماندانا زندیان، لس‌آنجلس، شرکت کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۵ ( ۲۰۱۶م).

🆔 t.me/HistoryandMemory
👍5🔥1👏1
Forwarded from گنجینه
مرحوم شريعت سنگلجی يك روز وارد مسجد شد و دید همه حضار مشغول وضو گرفتن برای ادای نماز شده‌اند، جز يك صاحب‌منصب که همانطور ایستاده و نگاه می‌کند.
( افسران آن روزها چکمه‌پوش بودند و تابستان و زمستان و تمام مدت کار چکمه و گاهی اوقات مهمیز هم در انتهای آن برپا داشتند!)
به هرحال، شریعت از آن صاحب منصب پرسید: «شما چرا مشغول نمی‌شوید؟»
افسر پاسخ داد: «والله من باید بروم منزل بخوانم، زیرا چکمه به پا دارم و درآوردن چکمه مشکل است.»
شریعت که مقصود خاصی داشت، به آن افسر گفت: «خوب، با چکمه وضو بگیر.»
افسر تعجب کرد و گفت: «درست نیست.»
مرحوم شریعت گفت: «تو از روی چکمه مسح بکش و نماز بخوان، به گردن من، خداوند قبول می کند»، و بدینطریق در حضور مردم آن افسر ناچار شد نماز بخواند. این حرف دهان به دهان گفته شد، و بعض روحانیان ایراد کردند که غیرممکن است و آقای شریعت هرگز چنین حکمی صادر نمی‌کرده است که مسح باید روی پا کشید نه چکمه. ایراد را به گوش شریعت رساندند، مرحوم شریعت در جواب پیغام داده بود: «حضرات آقایان علما، من نماز را تا روی چکمه‌ی صاحب منصب رساندم، شما اگر می‌توانید آن را به زیر چکمه برسانید!»

سنگ هفت‌قلم، باستانی پاریزی، نشر علم، چاپ چهارم، ۱۳۹۰، صفحه ۱۳۶

https://t.me/jongeadab
9👎1