سلام ای عشق دیروزی،منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی،که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من،امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟!به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی،که از چشمم نیفتادی
قلم آبستنِ بغضی،که میپیچد به خود هرشب
و میزاید تو را با درد،شبیهِ حس ِ میلادی
اسیر عشق من بودی،زمانی لحظه ای.روزی
رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی!
نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی!!
#محمدرضا_نظری
که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی،که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من،امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟!به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی،که از چشمم نیفتادی
قلم آبستنِ بغضی،که میپیچد به خود هرشب
و میزاید تو را با درد،شبیهِ حس ِ میلادی
اسیر عشق من بودی،زمانی لحظه ای.روزی
رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی!
نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی!!
#محمدرضا_نظری
سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی، که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من، امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟! به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی، که از چشمم نیفتادی
قلم آبستنِ بغضی، که میپیچد به خود هرشب
و میزاید تو را با درد، شبیهِ حس ِ میلادی
اسیر عشق من بودی، زمانی لحظه ای، روزی
رهایت کردم و گفتم: پرستویم تو آزادی!
نوشتی: بی تو میمیرم، خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است، ببین حالا چه آبادی!!
#محمدرضا_نظری
که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادی
سلام ای رفته از دستی، که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من، امیدی رفته بر بادی
به خاطر داریَم آیا؟! به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی، که از چشمم نیفتادی
قلم آبستنِ بغضی، که میپیچد به خود هرشب
و میزاید تو را با درد، شبیهِ حس ِ میلادی
اسیر عشق من بودی، زمانی لحظه ای، روزی
رهایت کردم و گفتم: پرستویم تو آزادی!
نوشتی: بی تو میمیرم، خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است، ببین حالا چه آبادی!!
#محمدرضا_نظری