چون بنايي كه فرو ريخته شد روي خودش
معنيِ واضحِ ويراني و درماندگي ام
منِ مدفون شده در خِشت و گِل و لاي خودم
خيره بر عابرِ وامانده ز ويرانِگي ام!
شكلِ يك جسمِ پُر از تركشِ بي جان شده ام
شد "فراموش شدن" ماحصلِ زندگي ام
مثلِ يك زخم كه از شُره ي خونْ خسته شده
بي امان، منتظرِ لحظه ي خون مُردگي ام!
خسته ام ... خسته از اين رابطه ي بي سر و ته
بس كه همخوابِ همه روزه ي "افسردگي ام"!
من در اين محكمه ي يك طرفه، با چه زبان
به چه كس شرح دهم وصفِ ستم ديدگي ام؟!
متولد شده ي شهرِ پُر از آتش و دود
ساكنِ دهكده ي ظُلمت و يخ بستگي ام!
تا به كِي مُشت به ديوارِ جهانم بزنم؟
شك ندارم كه كسي نيست در همسايگي ام
#مجيد_صادق_حسيني
معنيِ واضحِ ويراني و درماندگي ام
منِ مدفون شده در خِشت و گِل و لاي خودم
خيره بر عابرِ وامانده ز ويرانِگي ام!
شكلِ يك جسمِ پُر از تركشِ بي جان شده ام
شد "فراموش شدن" ماحصلِ زندگي ام
مثلِ يك زخم كه از شُره ي خونْ خسته شده
بي امان، منتظرِ لحظه ي خون مُردگي ام!
خسته ام ... خسته از اين رابطه ي بي سر و ته
بس كه همخوابِ همه روزه ي "افسردگي ام"!
من در اين محكمه ي يك طرفه، با چه زبان
به چه كس شرح دهم وصفِ ستم ديدگي ام؟!
متولد شده ي شهرِ پُر از آتش و دود
ساكنِ دهكده ي ظُلمت و يخ بستگي ام!
تا به كِي مُشت به ديوارِ جهانم بزنم؟
شك ندارم كه كسي نيست در همسايگي ام
#مجيد_صادق_حسيني