🌺
هر زمان که از جور روزگار
و رسوایی میان مردمان
در گوشه ی تنهایی بر بینوایی خود اشک می ریزم
و گوش ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل خویش می آزارم
و بر خود می نگرم و بر بخت بد خویش نفرین می فرستم
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است
و ای کاش هنر این یک
و شکوه و شوکت آن دیگری از آن من بود
و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم
❤️ اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم
از بخت نیک، حالی به یاد #تو می افتم
و آنگاه روح من
همچون چکاوک سحر خیز
بامدادان از خاک تیره اوج گرفته
و بر دروازه ی بهشت سرود می خواند
و با یاد #عشق_تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شأن سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام خود با پادشاهان ، عار دارم
#ویلیام_شکسپیر
هر زمان که از جور روزگار
و رسوایی میان مردمان
در گوشه ی تنهایی بر بینوایی خود اشک می ریزم
و گوش ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل خویش می آزارم
و بر خود می نگرم و بر بخت بد خویش نفرین می فرستم
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است
و ای کاش هنر این یک
و شکوه و شوکت آن دیگری از آن من بود
و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم
❤️ اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم
از بخت نیک، حالی به یاد #تو می افتم
و آنگاه روح من
همچون چکاوک سحر خیز
بامدادان از خاک تیره اوج گرفته
و بر دروازه ی بهشت سرود می خواند
و با یاد #عشق_تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شأن سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام خود با پادشاهان ، عار دارم
#ویلیام_شکسپیر