Hesare Aseman
98 subscribers
410 photos
16 videos
2 files
7 links
💠 در زندگی هیچ چیز مهمتر از این نیست که با قلب و وجدان خودت در آرامش باشی. #کارین_مونسن

🌐Blog: Hesare-Aseman.blog.ir
📷 Insta: Instagram.com/hesare.aseman
Download Telegram
آرامشم با تو نشان زنده بودن بود
بی تو تمام زندگی انگار پژمرده
اغراق نیست بانو، با چشم خود دیدم
در سنگری تنها، شبی تیره، کسی مرده

در کوچه دنیا، کمی آنسوتر از این شب
قلبم به سویت قایقی در آبها انداخت
نور امیدی در دلی با عشق روشن شد
پروردگارم با تو بر من هم نظر انداخت

باید برای فهم دردم آسمان باشی
شاید توانستی، کمی نزدیکتر بنشین
عشقم گواهی می دهد، نور امیدی هست
ای روشنایی غریب، نزدیک تر بنشین

#حصار_آسمان
ساعت 9 و 30 دقیقه صبح، اینجا ...
نه تهران است، نه اهواز، نه کردستان، نه مشهد مقدس، نه تورنتو، نه مکزیکو سیتی، نه سواحل دریای سیاه!
اینجا یک مکان نیست!
زمان است ...
زمانی برای دوست داشتن، زمانی برای عشق ورزیدن، زمانی برای مرهم شدن بر زخم های قلب آدمی!
مکانها کهنه میشوند، محو میشوند، از بین می روند اما زمان ...
هرگز از بین نخواهد رفت! کهنه نمیشود، و یا تاریخ انقضا ندارد! اما تمام میشود ...
مانند برخی از آدم ها
قبول کنی یا نه، روزی خواهد رسید که با تمام وجودت به این جمله معتقد خواهی شد:
"زمان بعضی از آدم ها که سر بیاید، فرقی نمیکند کجا باشی! هر جای ممکن این دنیا، تو برای همیشه فرصت عشق ورزیدن به آنها را برای ابد از دست داده ای"
و چه دردی میکند، جای زمانهای از دست رفته ای که با آدم های تکرار ناشدنی سپری شد!

#حصار_آسمان
خوشبختی
راستش نمیدانم چیست
اما بهتر است تا ابد دست کسی به آن نرسد!
آنقدر که به بهانه داشتنش؛
زندگی خودمان را جهنم کرده ایم؛
و همدیگر را تحریم!
شاید بهتر بود آنرا عشق می نامیدیم
تا اندکی مهربانی در دنیا باقی می ماند ...

#حصار_آسمان
عقل چون حصاری است
محافظ و مستحکم
اما روحی که در کالبد آدمی دمیده شده؛
در این #حصار جای نمیگیرد!
مقصدی میجوید به بزرگی و بی کرانگی #آسمان

بال هایت را باز کن
من مدتهاست حصار را ترک گفته ام
و اکنون جایی میان زمین و آسمان؛
در جستجوی اویم
هنوز نشانه ای هست ...
و این شد حکایت #حصار_آسمان
اینو به یاد داشته باش
آدم کسی رو که دوست داره، امتحان نمیکنه!
همه آدما نقاط تیره دارن
همه آدما یه چیز مخفی تو زندگیشون هست که از همه مخفیش کردن
به قول حاج اسماعیل دولابی؛
حتی اگه پاک ترین باغچه ها رو هم بیل بزنی، حداقل یه کرم توش پیدا میکنی!
خودت هم از این قاعده مستثنا نیستی!
پس اگه دوستش داری، هرگز امتحانش نکن!
اگه یه جایی امتحانت رو رد بشه،ممکنه واسه همیشه از چشمت بیفته!
و این در حالیه که ممکنه توی اون لحظه نتونسته باشه راه درست رو پیدا کنه و اما این به معنی بد بودن اون آدم نیست!
همه دچار لغزش و خطا میشن
مهم اینه تو اینو بدونی و سعی کنی به جای بر ملا کردن عیب های دیگران، اونها رو بر طرف کنی و بپوشونی!
آیینه خدا باش رفیق! خدا هزار عیب از من و تو دید و افشا نکرد!
این یعنی عشق!
نه عشق به یه شخص! چرا که اون جنبه محدودی از بی کرانگیه یه عشقه!
بلکه عشق به همه مخلوقات خدا
خدا از روح خودش در تو دمیده پس دوست داره مثل خودش بشی! نگو اون خداس و من یه بنده! تو میتونی به قدر تلاشت، خدا رو در خودت به وجود بیاری!
هرگز کسی که دوست داری رو امتحان نکن!

#حصار_آسمان
در دنیایی که چراغ عشق در آن روشن نیست
چه دلگرمم می کند
چراغی که در سینه دارم ...
همچو فانوسی دریایی
گمشدگان محکوم به غرق در این دریای ژرف را
به سوی خود میخواند!
آنجا که چراغ راه تو باشی
نیست گمشدگی در طریقت ما
هر کجا رویم؛
در میانه هر تاریکی؛
نور تو ما را به خود میخواند
اصلا تو جای من؛
این دلگرم کننده نیست؟!
وقتی می گویی:
الله نور السماوات و الارض

#حصار_آسمان
#اینها_شعر_نیستند
ای تراوش مهتاب بر شانه های تکیده دشت
ای روشنایی جاری در اعماق سنگ واژه های موهوم بی بدیل
ای صداقت محض
در بر بگیر مرا
آن هنگام که شب تا لای چشم هایم رخنه کرده
و سکوتم را با صدای آوایی گنگ از دوردست ها می شنوی
در بر بگیر تمام آنچه هستم را
در بر بگیر و از آن خود کن
چرا که از ازل، برای دیگری نبوده ام

حال که ندای پرنده ای نمی آید
حال که شب ها تا نوک قله مملو از سیاهی شده
حال که دیوارهای کاهگلی کوتاه در زیر نور رنگ پریده ماه، دیگر دیده نمی شوند
ای روشنایی غریب، در بر بگیر مرا ...

قلب غم را نشانه بگیر
آنجا که مرکز اتحادهای شوم دنیاست
و بازگردان عشق را از این تبعید
فاصله ای اگر هست
بین من و تو نیست!
بین تو و من است ...
و همین است که ما را در گوری که اسم ندارد، دفن کرده
که با حصار های سنگی محصور شده ایم
و دیواری به بلندای زمان بین ما کشیده اند
و آواز ها را ساکت و دست ها را بسته اند
بغض را در نهانی ترین مخفیگاه قرن دفن کرده اند
تا هرگز نبارد
تا هرگز نیاید
میدانی که؟
تا بغض باشد، گریه ای هم هست
و تا گریه ای باشد، اجابتی هم هست ...


دلبرکم!
میدانی؟
من و تو باید بباریم
صدای باران که به گوش غم برسد
به امید اجابت
به امید درمان؛
شاید دعایی بکند
شاید بغض آزاد شود
شاید این حنجره های غم گرفته را نوایی ملکوتی به لرزش آورد
شاید باران این سیاهی های سرد را بشورد
شاید این چشم ها یکدگر را در آغوش کشیدند
شاید قلب هامان تپیدن آغاز کند
شاید ...
شاید به هم بازگردیم...

بازگشت ما به هم، قدری دعا میخواهد
تا شاید این بار بدانیم خدا در کجای این قصه ایستاده
و بدانیم هرگز رها نشده ایم
و بدانیم هر سیاهی، هر سیاهی مطلق؛ نقطه بازگشتی است به نور

#حصار_آسمان
#اینها_شعر_نیستند
می توانی شعر باشی
و جرعه جرعه معرفت را به قلبم بچشانی
و همینطور میتوانی آتش باشی
ذره ذره روحم را خاکستر کنی
انتخاب با توست

اما تو باران باش
و قطره قطره مرا خیسِ دریا کن
اصلا تو دریا باش یا آسمان
بی کرانِ بی کران
بگذار غرق تو باشم

#حصار_آسمان
ابتدا آرزو میکنم آنقدر لیاقت داشته باشی که
عاشق شوی!
"یک عشق واقعی"
و پس از آن؛
آنقدر شجاعت داشته باشی که بگویی "دوستت دارم"
و بعد؛
آنقدر محبت و وجدان و شهامت داشته باشی
که در خوبی و بدی او را همراهی کنی
و سپس؛
آنقدر سعادت داشته باشی که تا آخر عمر با اوی قصه هایت دلدادگی کنی
و پایدارترین عشق جهان را رقم بزنی!
و اگر همه اینها برآورده شد، دیگر آرزویی برایت ندارم!
از قلبت شروع کن!
پاک که باشد، لیاقتش را پیدا خواهی کرد
.
#حصار_آسمان
#آرزو_به_سبک_حصار_آسمان
برگرفته از آرزوی زیبای #ویکتور_هوگو
گاهی با خود می اندیشم
که اگر امشب، آخرین شب دنیا بود؛
چه کسی حسرت کش روزای رفته بود؟
من؟ که تا آخرین نفس، به یادش اشک ریختم و عشقش را چون تاجی بر سر نهادم
یا او؟ که تا آخرین نفس، در شکستن دل عاشقش، تردید نکرد!
دنیا همین است
یک روز هست ... هست ... و هست
اما یک روز ....
نه تنها نیست، بلکه دیگر هرگز نخواهد بود
بدون شک شبی هست که پس از آن دیگر روزی نیست
چه سعادتی از این بالاتر، که تا آخرین نفس، پایبندش باشی؟!
هستم تا آخرین نفس ...!
.
#حصار_آسمان
اگر سمت تو راهی هست
پس عمری است سر به راهم
و اگر امشب، پایان همه چیز باشد
خوشحالم که با تو بوده ام
اینجا ...
در پایان همه چیز

آنجا که عشق رنگ می بازد
و هستی جای خود را به نیستی می دهد
من با توام!
چنان تنفسی آرام
در خساخس سینه ای گرفته

پس آنگاه که دلتنگ شدی
مرا در میان سینه ات جستجو کن
چرا که هرگز از آنجا دورتر نرفته ام

#حصار_آسمان
با بالهایت به همه طعنه میزنی
اهل بهشتی و به ما دوزخیان طعنه میزنی

عمری با فراغت بال و در کنار یار
بر ما بی کس و یاران طعنه میزنی

همت آفتاب بخت ما گر بلند نیست
بر خورشید کم فروغ دیار ما چرا طعنه میزنی؟

آیا روا بود که بیایی و چنین دلبری کنی؟
زان پس به پاکبازی و وفای ما طعنه میزنی

عمری ست با جنون تو سوختیم و همچنان
عشق است دلیل جنون ما چرا طعنه میزنی؟

ای عشق ای آشنای غریبم ای هم زبان
بر منِ از همه کس بریده ات چرا طعنه میزنی؟

#حصار_آسمان