حـ؁ـرف زنـ؁ـدگـــے
811 subscribers
49.1K photos
43.7K videos
229 files
8.16K links
ڪاش مے شد...

حال خوب را
لبخند زیبا را
بعضے دوسـ❤️ـت داشتن ها را
خشڪ ڪرد !
لاے ڪ📕ـتاب گذاشت
و نگهشان داشت !

باماباشید.
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من همانجا که عشق بود، مهربانی بود
و آدم‌هایی خالصانه هم را دوست داشتند؛
خورشید را دیدم که طلوع می‌کرد،
زندگی را دیدم که جریان داشت
و شادی و امید را که به زیباترین حالت ممکن، تکثیر می‌شد..

#نرگس صرافیان طوفان

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄

تا حالا آدمِ امنِ زندگی‌ات ناامن شده؟ شده کسی را خودی‌ترین بدانی و ناخودی‌ترینت بشود؟ شده فقط به یک نفر اعتماد کنی و به او پناه ببری از شر بدخواهیِ آدم‌ها و همان یک‌نفر، بشود بدخواه‌ترین آدم برای تو؟ که دیگر حتی بترسی با کسی حرف بزنی؟ که شب‌ها دلت پر از بغض و اندوهِ کسی را نداشتن و با کسی حرف نزدن باشد و خودت را تنها و بی‌پناه بیابی و ردِ تنهایی‌ و بی‌اعتمادی‌ت را که بگیری به همان یک نفری برسی که روزی امن‌ترین و تکیه‌گاه‌ترین بود و ناگهان غیرقابل اعتمادترین شد و تو را ترساند از اعتماد کردن و نزدیک شدن به آدم‌ها؟
که پیش خودت فکر کنی او که اهلی‌ترین و آگاه‌ترین‌شان بود و مرا اینهمه می‌فهمید، گذر زمان اینگونه نااهلش کرد، وای به حال غریبه‌ها و نابلدها.
که هر آدمی نیاز دارد به مصاحبت با یک آدمِ امن.
که درد عجیبی‌ست نداشتنِ آدمی که کنارش خودت باشی و نترسی که به‌واسطه‌ی ابراز خودت و نشان دادنِ جای زخم‌هات آسیب ببینی.
شده؟ شده امن‌ترین آدم زندگی‌ات را ناامن‌ترین بیابی و احساس تنهایی و بی‌پناهیِ محض کنی و بترسی از تمام جهان و آدم‌ها؟

#نرگس_صرافیان_طوفان

✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾
    ❤️
@Harf_zendegi ❤️
✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾
من زنی را می‌شناسم که هیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یک‌تنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را می‌شناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیه‌گاه بود، هم تکیه زدن به شانه‌های مردانه‌ای را دوست داشت. هم گریه می‌کرد، هم می‌‌خندید، هم دوست داشت، هم دوست‌داشتنی بود.
من زنی را می‌شناسم که هم کودکانه شیطنت می‌کرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربه‌زیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را می‌شناسم که آرام بود و آرامش را به‌قدر دایره‌ی تأثیر خودش تکثیر می‌کرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درست‌ترین حرف‌‌ها را می‌زد و اصیل‌ترین رفتارها را داشت.
من زنی را می‌شناسم که مستقلانه می‌زیست و مستقلانه اقدام می‌کرد، که کمک می‌گرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندی‌های خودش حساب می‌کرد. که سنگفرش‌های یک خیابان معمولی با خیابان‌های پاریس براش فرقی نمی‌کرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرنده‌ها و کتاب‌ها و موسیقی خوب می‌شد. که برای حال خوب خودش می‌جنگید و لایه‌های زمخت عادت و روزمرگی را کنار می‌زد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشی‌ها را برای خودش بیرون می‌کشید و عمیقا ذوق می‌کرد.
من زنی را می‌شناسم که حضورش حال جهان را بهتر می‌کرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با دریاهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄

چقدر بعضی آدم‌ها امن و گرم و
دوست داشتنی‌اند.
مهم نیست چه نسبتی با آنان داری و چند ثانیه یا چند روز یا چند دفعه آن‌ها را ملاقات می‌کنی. به محض دیدن‌شان و همنشینی و برخورد هرچند کوتاه با آن‌ها، عطر ناب حضورشان جوری تو را به فضای هرچند دشوار زندگی بر می‌گرداند و تو را امیدوار و راغب می‌کند به دوام آوردن و زیستن، که از توان هر انسان دیگری خارج است.
بعضی آدم‌ها تکه‌ای از حضور خداوند را در نگاه و کلامشان دارند و به محض دیدن یا شنیدنشان، خداوند را به وضوح و از نزدیک‌ترین فاصله‌ی ممکن، حس می‌کنی...

#نرگس_صرافیان_طوفان

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
        
@Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
☀️🔸🔸🔸

اشکالی ندارد، خوب می‌شوم...
همیشه همین را در نهایت سختی‌ها و
مشکلات به خودم گفته‌ام، کودک خسته‌ی
درونم را آرام کرده‌ام، پوسته‌ی قوی بودنم
را کشیده‌ام روی خودم و با لبخندی کشدار
بازگشته‌ام به جریان پیش‌رونده‌ی زندگی و
صدایش را در نیاورده‌ام که چقدر دلم
می‌خواهد یکی مرا بکشد کنار و بگوید:
خوبی؟!

همیشه خودم خودم را دلداری داده‌ام و به
خودم وعده داده‌ام که صبح می‌شود و
آفتاب می‌تابد و شمعدانی‌ها گل می‌دهند و
بچه گنجشک‌ها پرواز خواهند کرد و همه
چیز خوب خواهد شد و هرآنچه روز سخت
که گذشت، ارزشش را خواهد داشت.

چیزی نیست، خوب می‌شوم/
خوب می‌شود/ خوب می‌شویم...

رگس_صرافیان_طوفان

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی همه چیز را
به حال خود رها کن
و راه خودت را برو
و در گوش روزگار بگو ،
حال من خوبست
و تو هرگز حریف حال خوب من
نخواهی شد! و بخند
به خوش باوری سایه‌های بخت برگشته‌ای
که هنوز جسارت آفتاب را ندیده اند.

#نرگس_صرافیان_طوفان

#روزتون_دلچسب 🌹

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
من زنی را می‌شناسم که هیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یک‌تنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را می‌شناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیه‌گاه بود، هم تکیه زدن به شانه‌های مردانه‌ای را دوست داشت. هم گریه می‌کرد، هم می‌‌خندید، هم دوست داشت، هم دوست‌داشتنی بود.
من زنی را می‌شناسم که هم کودکانه شیطنت می‌کرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربه‌زیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را می‌شناسم که آرام بود و آرامش را به‌قدر دایره‌ی تأثیر خودش تکثیر می‌کرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درست‌ترین حرف‌‌ها را می‌زد و اصیل‌ترین رفتارها را داشت.
من زنی را می‌شناسم که مستقلانه می‌زیست و مستقلانه اقدام می‌کرد، که کمک می‌گرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندی‌های خودش حساب می‌کرد. که سنگفرش‌های یک خیابان معمولی با خیابان‌های پاریس براش فرقی نمی‌کرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرنده‌ها و کتاب‌ها و موسیقی خوب می‌شد. که برای حال خوب خودش می‌جنگید و لایه‌های زمخت عادت و روزمرگی را کنار می‌زد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشی‌ها را برای خودش بیرون می‌کشید و عمیقا ذوق می‌کرد.
من زنی را می‌شناسم که حضورش حال جهان را بهتر می‌کرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با دریاهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾

چاره‌ی دیگری نداریم، باید سازگار شویم با جهان و با محیط و با آدم‌ها، باید گاهی هم برویم پشت پنجره‌ای که آدم‌ها از دریچه‌ی آن به جهان و به ما نگاه می‌کنند بایستیم و به جهان و به خودمان نگاه کنیم و ببینیم ایراد کار کجاست. باید وقتی دیدیم عاجزیم از تغییر جهان، از خودمان شروع کنیم و تا رسیدن به نتیجه، تغییر کنیم. باید جور دیگری فکر کنیم و جوری دیگری رفتار کنیم و جور دیگری به ادامه‌ی حیات بیندیشیم تا جهان‌مان تغییر کند.
باید خوب نگاه کنیم و ببینیم زبان روزگار چیست و با همان زبان از او درخواست کنیم، با همان زبان زندگی کنیم و با همان زبان به مقصد برسیم و خوشبختی بیشتری را احساس کنیم.
تو خیال کن روزگار ناشنواست، حالا تو هی حرف بزن و از او توقع توجه و پاسخ داشته‌باش، حالا تو هی بایست و فریاد بزن! کار خیلی‌هامان همین است، ایستاده‌ایم مقابل جهان و فریاد می‌زنیم بی‌آنکه در نظر داشته‌باشیم شاید نمی‌شنود! شاید زبان دیگری برای برقراری ارتباط لازم است تا به خواسته‌هامان برسیم، شاید این ماییم که سال‌هاست در یک مسیر اشتباه و بی‌مقصد در جا می‌زنیم و توقع مقصد داریم.
زبان کائنات، زبانِ انرژی‌ست، باید با زبان خودش با او حرف زد. هرچه انرژی‌ت بالاتر، صدات بلندتر، هدف‌هات نزدیک‌تر و آرزوهات دست‌یافتنی‌تر...
حالا فهمیدی چرا بعضی می‌رسند و بعضی نه؟ در حالی که استعدادها و تلاش‌ها و شرایط و امکاناتِ در دسترس یکسان بوده؟

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾
    ❤️
@Harf_zendegi ❤️
✾࿐༅🍃🌸🌺🌸🍃༅࿐✾
.
.
گاهی یک خلوتِ دنج و بی واسطه ،
یک لیوان چای ،
و چند صفحه کتاب ؛
برایِ خوشبختیِ آدم ، کفایت می کند ...
همین که قدم زدن ، چاره ی دردهایت باشد و
دلخوشی هایِ کوچک ، دلیلِ لبخندهایت ؛
یعنی تو خوشبختی!🤍

#نرگس_صرافیان_طوفان

   ┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
من برای تمام آدم‌ها حالِ خوب
آرزو می‌کنم،
برای تمام قفل‌ها کلید،
و برای تمام دل‌ها آرامشی که
تمام نشدنی باشد.
من برای تمام آدم‌ها آرزو می‌کنم که عاشق شوند، عاشق آدم‌ها و چیزهای خوب؛ آرزو می‌کنم هر صبح که چشم باز کردند، به اشتیاق هدفی لبخند بزنند، تلاش کنند و امیدوار باشند به رسیدن...
آرزو می‌کنم برای تمام آدم‌ها که زندگی کنند، که آرام باشند، که نگران نباشند.
آرزو می‌کنم همه یک‌نفر را داشته‌باشند که دوستشان داشته‌باشد، که بگوید؛ نگران چیزی نباش، درستش می‌کنیم...
آرزو می‌کنم عمرها طولانی باشد و زیستن‌ها عمیق! که آدم‌ها عمیقا زندگی کنند.
آرزو می‌کنم روزی برسد که جهان پر باشد از آدم‌های خوشبختی که به بزرگترین آرزوهاشان دست‌یافته‌اند و در کمال آرامش و بدون دغدغه‌های آزاردهنده، زندگی می‌کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─