Forwarded from Calbed
You were too cowardly to love me
تو برای دوست داشتن من خیلی ترسو بودی
تو برای دوست داشتن من خیلی ترسو بودی
Forwarded from ᶠⁱʳˢŢاتحادیه تب لیست تلگرام ᶠⁱʳˢŢ
با حمایت شما چنلمون 2 ساله شد. مرسی از تک تک تون بابت حمایت بی دریغ
یه لیست vip پولی میزارم واستون امیدوارم گوشه ای از این محبتتون رو جبران کرده باشم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بیگانه گی شده است ز عالم مراد ما
یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما..!🤍🍃
یادش به خیر، هر که نیفتد به یاد ما..!🤍🍃
Forwarded from RAMIN
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ᴴᴱᴬᴿᵀᵞ /دلـ 💙ــدار
#رمان عاشقم بمان❤️ #پارت_34 گریه کردم و گریه کردم در حدیکه فکر میکردم حنجره مه ضربه دیده باشه از بس هق هق کردم. هردیقه به یادم میاماد بدتر میشدم، چری به ای روز فکر نکرده بودم چری احمق شدم؟ چری چشم و گوش بسته عاشق عمر شدم؟؟ خدایاا نمیتونم تحمل کرده ای درد…
#رمان عاشقم بمان❤️
#پارت_35🥰
از شدت خنکی از خاو بیدار شدم. بدرقم خنک میخوردم از بس ناراحت بودم یادم رفته بود بخاری روشن کنم و موها خورم خشک نکرده بودم. از رو تخت وخیستم سرم گیج میرفت و چشمامه بدرقم میسوخت نمیتونستم درست راه برم. به زور خور بسر زینه ها رسوندم و مادر خو صدا کردم ولی صدامه از بس گرفته بود خودمم به سختی تونستم بشنوم. دوباه بلندتر صدا کردم و مادرمه تیز بیامادن مر که دیدن گفتن:" تو کی آمادی که مه نفهمیدم؟"
هیچی نگفتم در اصل نمیتونستم گپ بزنم، مادرمه که متوجه حال مه شدن دست خور به پینک مه گرفتن و گفتن:" ایشته تاو کردی؟ توکه هی میسوزی، بریم تیز به پیش داکتر"
به سختی گفتم:" نمام مادر"
مادرمه:" چی چی نمایی، البد به دست تونه تیز شو"
بابامه هم بخونه بودن و اوناهم گفتن باید بریم پیش داکتر. چادرمه چون تر بود هنوز از رعنا بسرخو کردم و با مادر و باباخو حرکت کردیم. برفتیم شفاخونه مهربان و وقتی نوبت ما شد داکتر گفت:" خیلی شدید سرماخوردی" و بعد به مادرمه گفتن:" خوب شد که وقت آوردین و گرنه ممکن بود حالیو خیلی خراب بشه" بعد از یک عالم توصیه و نوشتن نسخه بابامه برفتن که نسخه مه بگیرن. الهی شکر که زودتر از شفاخونه بیرون شدیم، بعد ازی که خونه رسیدیم مادرمه گفتن پله کورسی بشینم و تا هوا کاملا گرم نشده حق ندارم بالا برم و بعد چون گشنه بدم برفتن بمه سوپ پخته کنن حتما هم سوپ زردک و شلغمه دگه😑.
تا نمازدگر به پله کورسی غلتیده بودم و سعی میکردم که گپا عطیه یادم نیایه ولی مگه میشد؟؟؟
رعنا هم پیشمه بود و از هر طرف یک چیزی میگفت تا سعت مه تیر کنه. ساعت تقریبا چهار بود که رومینا و مجید با علی بیامادن، از دیدن علی انرژی پیدا کردم و حس کردم بهتر شدم. رومینا برفت آشپزخونه پیش مادر و مه هم از دور خودی علی گپ میزدم و اوهم با میرویس بازی میکرد، میترسیدم بغل خو کنم اوهم مریض بشه.
مجید:" کمتر درس بخون دختر، چی حال بسر خو اوردی"
خنده کردم و گفتم:" درس خوندن کجا بود، هنوز یک هفته نشده از شروع پوهنتون، معاینه خونه دست کی سپردین شما؟؟"
مجید داکتر دندون بود و مدام به معاینه خونه خو بود غیر روزا پنجشنبه و جمعه.
مجید:" هستن بچه ها، هر روز که روحینا ناجور نمیشه که بیام عیادت"
از گپایو خیلی خندیدم و حال مه کمی بهتر شد.
#پارت_35🥰
از شدت خنکی از خاو بیدار شدم. بدرقم خنک میخوردم از بس ناراحت بودم یادم رفته بود بخاری روشن کنم و موها خورم خشک نکرده بودم. از رو تخت وخیستم سرم گیج میرفت و چشمامه بدرقم میسوخت نمیتونستم درست راه برم. به زور خور بسر زینه ها رسوندم و مادر خو صدا کردم ولی صدامه از بس گرفته بود خودمم به سختی تونستم بشنوم. دوباه بلندتر صدا کردم و مادرمه تیز بیامادن مر که دیدن گفتن:" تو کی آمادی که مه نفهمیدم؟"
هیچی نگفتم در اصل نمیتونستم گپ بزنم، مادرمه که متوجه حال مه شدن دست خور به پینک مه گرفتن و گفتن:" ایشته تاو کردی؟ توکه هی میسوزی، بریم تیز به پیش داکتر"
به سختی گفتم:" نمام مادر"
مادرمه:" چی چی نمایی، البد به دست تونه تیز شو"
بابامه هم بخونه بودن و اوناهم گفتن باید بریم پیش داکتر. چادرمه چون تر بود هنوز از رعنا بسرخو کردم و با مادر و باباخو حرکت کردیم. برفتیم شفاخونه مهربان و وقتی نوبت ما شد داکتر گفت:" خیلی شدید سرماخوردی" و بعد به مادرمه گفتن:" خوب شد که وقت آوردین و گرنه ممکن بود حالیو خیلی خراب بشه" بعد از یک عالم توصیه و نوشتن نسخه بابامه برفتن که نسخه مه بگیرن. الهی شکر که زودتر از شفاخونه بیرون شدیم، بعد ازی که خونه رسیدیم مادرمه گفتن پله کورسی بشینم و تا هوا کاملا گرم نشده حق ندارم بالا برم و بعد چون گشنه بدم برفتن بمه سوپ پخته کنن حتما هم سوپ زردک و شلغمه دگه😑.
تا نمازدگر به پله کورسی غلتیده بودم و سعی میکردم که گپا عطیه یادم نیایه ولی مگه میشد؟؟؟
رعنا هم پیشمه بود و از هر طرف یک چیزی میگفت تا سعت مه تیر کنه. ساعت تقریبا چهار بود که رومینا و مجید با علی بیامادن، از دیدن علی انرژی پیدا کردم و حس کردم بهتر شدم. رومینا برفت آشپزخونه پیش مادر و مه هم از دور خودی علی گپ میزدم و اوهم با میرویس بازی میکرد، میترسیدم بغل خو کنم اوهم مریض بشه.
مجید:" کمتر درس بخون دختر، چی حال بسر خو اوردی"
خنده کردم و گفتم:" درس خوندن کجا بود، هنوز یک هفته نشده از شروع پوهنتون، معاینه خونه دست کی سپردین شما؟؟"
مجید داکتر دندون بود و مدام به معاینه خونه خو بود غیر روزا پنجشنبه و جمعه.
مجید:" هستن بچه ها، هر روز که روحینا ناجور نمیشه که بیام عیادت"
از گپایو خیلی خندیدم و حال مه کمی بهتر شد.
ᴴᴱᴬᴿᵀᵞ /دلـ 💙ــدار
#رمان عاشقم بمان❤️ #پارت_35🥰 از شدت خنکی از خاو بیدار شدم. بدرقم خنک میخوردم از بس ناراحت بودم یادم رفته بود بخاری روشن کنم و موها خورم خشک نکرده بودم. از رو تخت وخیستم سرم گیج میرفت و چشمامه بدرقم میسوخت نمیتونستم درست راه برم. به زور خور بسر زینه ها رسوندم…
نچ نچ از درس خوندن که نیه از درد عاشقیه😉😁
# یه دونه پارت تقدیم نگاه تون خوشملاااااا🥰🩵
# یه دونه پارت تقدیم نگاه تون خوشملاااااا🥰🩵
#توجه 👋
هرکس ادیتور یا بلاگر است !
دیدگاه بگذارد !
با ادیت کردن فیلم های کوتاه برنده چالش ۱ سال پریمیوم شوید 🫴😍
ارسال کنید برای دوستای ادیتور یا بلاگر تان 🤗
و اینکه بهترین ویدیو ها و کلیپ های ادیت ترند باشه !
هرچقدر ادیت بهتر درصد برنده شدن بیشتر 💫🔥
هرکس ادیتور یا بلاگر است !
دیدگاه بگذارد !
با ادیت کردن فیلم های کوتاه برنده چالش ۱ سال پریمیوم شوید 🫴😍
ارسال کنید برای دوستای ادیتور یا بلاگر تان 🤗
و اینکه بهترین ویدیو ها و کلیپ های ادیت ترند باشه !
هرچقدر ادیت بهتر درصد برنده شدن بیشتر 💫🔥
ᴴᴱᴬᴿᵀᵞ /دلـ 💙ــدار pinned «#توجه 👋 هرکس ادیتور یا بلاگر است ! دیدگاه بگذارد ! با ادیت کردن فیلم های کوتاه برنده چالش ۱ سال پریمیوم شوید 🫴😍 ارسال کنید برای دوستای ادیتور یا بلاگر تان 🤗 و اینکه بهترین ویدیو ها و کلیپ های ادیت ترند باشه ! هرچقدر ادیت بهتر درصد برنده شدن بیشتر…»
ᴴᴱᴬᴿᵀᵞ /دلـ 💙ــدار
#توجه 👋 هرکس ادیتور یا بلاگر است ! دیدگاه بگذارد ! با ادیت کردن فیلم های کوتاه برنده چالش ۱ سال پریمیوم شوید 🫴😍 ارسال کنید برای دوستای ادیتور یا بلاگر تان 🤗 و اینکه بهترین ویدیو ها و کلیپ های ادیت ترند باشه ! هرچقدر ادیت بهتر درصد برنده شدن بیشتر…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینه ادیت ترند 🫴
۳ سال پیش بود 🤧
مم طالبیم 😫😖
زنده باد امارت اسلامی 😖
۳ سال پیش بود 🤧
مم طالبیم 😫😖
زنده باد امارت اسلامی 😖
Forwarded from ᶠⁱʳˢŢاتحادیه تب لیست تلگرام ᶠⁱʳˢŢ
با حمایت شما چنلمون 2 ساله شد. مرسی از تک تک تون بابت حمایت بی دریغ
یه لیست vip پولی میزارم واستون امیدوارم گوشه ای از این محبتتون رو جبران کرده باشم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM