🏴 خونین شدن دهان مطهّر حضرت رقیه سلاماللهعلیها از شدّت لطمه
▪️مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی در ذکر شهادت #حضرت_رقیه علیهاالسلام مینویسد:
به #یزید پلید گفتند: دختری صغیره از امام در خواب جمال پدر دیده و بس که گریه کرده، آرام ندارد؛ آن ملعون گفت: بیائید سر پدرش را برای او ببرید تا آرام بگیرد! پس آن سر مطهّر را در میان طشت نهاده، به خرابه آوردند و در مقابل آن مظلومه نهادند.
آن معصومه گفت: این سرِ کیست؟ گفتند: سر بابایت حسين است! پس خود را روی آن سر مطهّر انداخت و شروع کرد سر پدر را بوسیدن و به سر و سینه زدن؛ و آنقدر با دستان کوچک خود به دهانش زد که پر از خون شد؛ و با گريههای سوزناک خود خطاب به سر چنين میگفت:
🥀 باباجان چه کسی تو را به خون خضاب کرده؟ رگهای گلویت را که بريده؟ کدام ظالم مرا در کوچکی، یتیم کرد؟ بعد از تو، یتیمانت را که پرستاری کند تا بزرگ شوند...
آن صغیره، پیوسته ناله میکرد و سر مطهّر را میبوسید و خون ریش پدر را پاک میکرد؛ سپس لب بر لبان پدر نهاد و از سخن افتاد و میگریست... و غشی به آن بانو عارض شد که از نفس افتاد و دیگر به هوش نیامد.
📚 ریاض القدس، ج۲، ص۳۲۶
▪️مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی در ذکر شهادت #حضرت_رقیه علیهاالسلام مینویسد:
به #یزید پلید گفتند: دختری صغیره از امام در خواب جمال پدر دیده و بس که گریه کرده، آرام ندارد؛ آن ملعون گفت: بیائید سر پدرش را برای او ببرید تا آرام بگیرد! پس آن سر مطهّر را در میان طشت نهاده، به خرابه آوردند و در مقابل آن مظلومه نهادند.
آن معصومه گفت: این سرِ کیست؟ گفتند: سر بابایت حسين است! پس خود را روی آن سر مطهّر انداخت و شروع کرد سر پدر را بوسیدن و به سر و سینه زدن؛ و آنقدر با دستان کوچک خود به دهانش زد که پر از خون شد؛ و با گريههای سوزناک خود خطاب به سر چنين میگفت:
🥀 باباجان چه کسی تو را به خون خضاب کرده؟ رگهای گلویت را که بريده؟ کدام ظالم مرا در کوچکی، یتیم کرد؟ بعد از تو، یتیمانت را که پرستاری کند تا بزرگ شوند...
آن صغیره، پیوسته ناله میکرد و سر مطهّر را میبوسید و خون ریش پدر را پاک میکرد؛ سپس لب بر لبان پدر نهاد و از سخن افتاد و میگریست... و غشی به آن بانو عارض شد که از نفس افتاد و دیگر به هوش نیامد.
📚 ریاض القدس، ج۲، ص۳۲۶