#اولمو، خداوندگار آبهای #آردا.
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
Telegram
attach 📎
#واردا ، ایزدبانوی ستارگان
توضیحات بیشتر در دانشنامه والیمار:
واردا #النتاری ، که در زبان سینداری به #البرت #گیلتونیل معروف است، یکی از #والیر (ایزدبانوان) ، همسر #مانوه و ملکه #والار میباشد. واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادی اش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیم ناک.
@Gondolin_ir
توضیحات بیشتر در دانشنامه والیمار:
واردا #النتاری ، که در زبان سینداری به #البرت #گیلتونیل معروف است، یکی از #والیر (ایزدبانوان) ، همسر #مانوه و ملکه #والار میباشد. واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادی اش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیم ناک.
@Gondolin_ir
#مانوه و #ملکور در اندیشهی #ایلوواتار برادر بودند. مانوه مطیع #ارو و پادشاه #والار شد و ملکور در جستجوی شعلهی جاودانگی به پوچی گرایید و غرق در نفرت بسیاری از #آینور را گمراه کرد.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
این روزها بیش از پیش ابعاد مختلف عذاب الیم #ارو بر مردم بینوای #نومهنور رو درک میکنیم😕😕
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
آهنگ #آینور ، #آینولینداله
در ابتدا #ارو، آن یکتا که در آردا که او را #ایلوواتار مینامند؛ او نخست آینور را آفرید، قدسیان را، که ثمرهی اندیشهاش بودند. و نغمههای آهنگ را برای آنان خواند و آینور در برابر او خواندند و زمانی دراز هر یک به تنهایی میخواندند و بعد از مدتی همصدایی و همسازیشان بیشتر شد و آنگاه صدای آینور با نغمههای ایلوواتار طرح آهنگی بزرگ را در انداخت و صدای نواها در پوچی جاری شد و دیگر پوچی نبود.
@Gondolin_ir
در ابتدا #ارو، آن یکتا که در آردا که او را #ایلوواتار مینامند؛ او نخست آینور را آفرید، قدسیان را، که ثمرهی اندیشهاش بودند. و نغمههای آهنگ را برای آنان خواند و آینور در برابر او خواندند و زمانی دراز هر یک به تنهایی میخواندند و بعد از مدتی همصدایی و همسازیشان بیشتر شد و آنگاه صدای آینور با نغمههای ایلوواتار طرح آهنگی بزرگ را در انداخت و صدای نواها در پوچی جاری شد و دیگر پوچی نبود.
@Gondolin_ir
#ملیان از نژاد #مایا بود، #مایار در خدمت #والار بودند و و هر دو از نژاد #آینور، قدسیانی که به فرمان #ارو سرود آفرینش سر دادند.
او در #والینور در باغهای #لورین و نزد #استه و #وانا اقامت گزید و آواز و رقصش بسیار بر دل ها مینشست.
پس از زمانی دراز به سرزمین میانه رفت و آنجا، در میان درختان جنگلهای نانالموت با #الوه دیداری زیر نور ستارگان داشت. در وصف جادو و عشق آن دو در ترانهها آمده که دیر زمانی که به یکدیگر می نگریستند درختان در اطراف آنها قد کشیدند.
ثمره ازدواج ملیان و الوه تولد #لوتین زیباترین فرزند ارو در دل قلمرو #دوریات بود که به کمک یکدیگر بنا کرده بودند.
در سالهای طولانی پیش رو خرد و قدرت ملیان در مبارزه با #مورگوت و حفظ دوریات بسیار موثر بود.
@Gondolin_ir
او در #والینور در باغهای #لورین و نزد #استه و #وانا اقامت گزید و آواز و رقصش بسیار بر دل ها مینشست.
پس از زمانی دراز به سرزمین میانه رفت و آنجا، در میان درختان جنگلهای نانالموت با #الوه دیداری زیر نور ستارگان داشت. در وصف جادو و عشق آن دو در ترانهها آمده که دیر زمانی که به یکدیگر می نگریستند درختان در اطراف آنها قد کشیدند.
ثمره ازدواج ملیان و الوه تولد #لوتین زیباترین فرزند ارو در دل قلمرو #دوریات بود که به کمک یکدیگر بنا کرده بودند.
در سالهای طولانی پیش رو خرد و قدرت ملیان در مبارزه با #مورگوت و حفظ دوریات بسیار موثر بود.
@Gondolin_ir
در باب اژدهایان سرزمین میانه همیشه این سوال مطرح بوده که منشأ و خاستگاه آنها کجاست؟ در این پست به بررسی مختصر این موضوع میپردازیم.
اژدهایان در دنیای تالکین موجوداتی قدرتمند، باهوش و بسیار مکار هستند و همگی در دوران اول در خدمت #ملکور بودند. از اینکه امکان زاد و ولد داشته باشند اطلاعاتی در دسترس نیست و برای خاستگاه آنها دو فرضیهی اصلی مطرح است:
۱. اژدهایان مخلوق ملکور بودند.
۲. اژدهایان همانند بالروگها از #آینور و مینوان آتش بودند که در آهنگ آفرینش جذب قدرت ملکور شدند و به خدمت او درآمدند.
همانطور که میدانیم هیچیک از آینور توانایی خلقت موجوداتی مختار و مستقل را ندارند، مصداق بارز این واقعیت حکایت #آئوله در باب آفرینش دورفهاست که مورد ملامت #ارو قرار گرفت:
«تو از چه روی چنین کردی؟ از چه دست در کاری بردی که خود میدانستی در فراسوی قدرت و اختیار توست؟ زیرا هستیات تنها موهبتی است که از من داری و نه بیش از این؛ و از این روی آفریدههای دست و ذهن تو تنها از آن هستی زندگی میگیرد، و آنگاه به جنبش در میآید که تو در اندیشهی جنباندن آنهایی، و اگر به چیزی و جایی دیگر بیاندیشی، هرز میماند. مراد تو همین است؟»
همانطور که میدانیم آئوله دورفها را به ارو هدیه کرد و ارو نیز به سبب فروتنی او، به دورفها روح بخشید و خلقتشان را کامل کرد. توضیحات تکمیلی در این پست: 👇👇👇👇
http://t.me/Gondolin_ir/84
با استناد به گفتهی #ایلوواتار میتوان نتیجه گرفت که اگر اژدهایان مخلوق ملکور باشند، تمام اعمال و رفتارشان تحت ارادهی ملکور بوده و هیچیک استقلال و اختیاری از خود نداشتند. اما با توجه به محتوای داستان و آنچه از رفتار اژدهایان میدانیم، این فرضیه بسیار بعید به نظر میرسد(اگرچه احتمالش تماماً صفر نیست).
پس فرضیهی محتملتر در باب اژدهایان، این است که اژدهایان هم مانند بالروگها از آینور بودهاند. چراکه هم از نظر قدرت و ویرانگری و هم هوش و تدبیر، بهسان آینور هستند و بعید است ملکور توانایی آفرینش مخلوقاتی همتراز با آینور را داشته، همانطور که آئوله و سایر #والار و #والیر چنین قدرتی نداشتند.
@Gondolin_ir
نظر شما در باب خاستگاه اژدهایان چیست؟ و با کدامیک از دو فرضیهی مذکور در این پست موافق هستید؟ کامنت بزنید تا گفتگویی صمیمانه در این مورد داشته باشیم✌️
اژدهایان در دنیای تالکین موجوداتی قدرتمند، باهوش و بسیار مکار هستند و همگی در دوران اول در خدمت #ملکور بودند. از اینکه امکان زاد و ولد داشته باشند اطلاعاتی در دسترس نیست و برای خاستگاه آنها دو فرضیهی اصلی مطرح است:
۱. اژدهایان مخلوق ملکور بودند.
۲. اژدهایان همانند بالروگها از #آینور و مینوان آتش بودند که در آهنگ آفرینش جذب قدرت ملکور شدند و به خدمت او درآمدند.
همانطور که میدانیم هیچیک از آینور توانایی خلقت موجوداتی مختار و مستقل را ندارند، مصداق بارز این واقعیت حکایت #آئوله در باب آفرینش دورفهاست که مورد ملامت #ارو قرار گرفت:
«تو از چه روی چنین کردی؟ از چه دست در کاری بردی که خود میدانستی در فراسوی قدرت و اختیار توست؟ زیرا هستیات تنها موهبتی است که از من داری و نه بیش از این؛ و از این روی آفریدههای دست و ذهن تو تنها از آن هستی زندگی میگیرد، و آنگاه به جنبش در میآید که تو در اندیشهی جنباندن آنهایی، و اگر به چیزی و جایی دیگر بیاندیشی، هرز میماند. مراد تو همین است؟»
همانطور که میدانیم آئوله دورفها را به ارو هدیه کرد و ارو نیز به سبب فروتنی او، به دورفها روح بخشید و خلقتشان را کامل کرد. توضیحات تکمیلی در این پست: 👇👇👇👇
http://t.me/Gondolin_ir/84
با استناد به گفتهی #ایلوواتار میتوان نتیجه گرفت که اگر اژدهایان مخلوق ملکور باشند، تمام اعمال و رفتارشان تحت ارادهی ملکور بوده و هیچیک استقلال و اختیاری از خود نداشتند. اما با توجه به محتوای داستان و آنچه از رفتار اژدهایان میدانیم، این فرضیه بسیار بعید به نظر میرسد(اگرچه احتمالش تماماً صفر نیست).
پس فرضیهی محتملتر در باب اژدهایان، این است که اژدهایان هم مانند بالروگها از آینور بودهاند. چراکه هم از نظر قدرت و ویرانگری و هم هوش و تدبیر، بهسان آینور هستند و بعید است ملکور توانایی آفرینش مخلوقاتی همتراز با آینور را داشته، همانطور که آئوله و سایر #والار و #والیر چنین قدرتی نداشتند.
@Gondolin_ir
نظر شما در باب خاستگاه اژدهایان چیست؟ و با کدامیک از دو فرضیهی مذکور در این پست موافق هستید؟ کامنت بزنید تا گفتگویی صمیمانه در این مورد داشته باشیم✌️
Telegram
attach 📎
تالکین و تام بامبادیل❤️
#تام_بامبادیل از شخصیتهای مرموز در دنیای #تالکین به شماره میرود. او پیش از آنکه والار پا به آردا - قلمرو خاک در ائا - بگذارند، در آنجا سکونت داشت. میتوان گفت در باب هویت او دو فرضیهی اصلی وجود دارد:
برخی معتقدند تام بامبادیل به نوعی آواتار و کالبدی فانی از #ارو #ایلوواتار در آردا است. قدرت و دانش و عمر طولانی او سبب طرح این فرضیه شده. برخی دیگر اما معتقدند شخصیت تام بامبادیل استعارهای از خود تالکین در داستان است، کسی که از هرچیزی حتا خود زمان هم پیرتر است و علاقهی وافرش به جنگل و درختان همانند تالکین میباشد.
مشخصاً تالکین عمداً خواسته هویت تام بامبادیل برای همیشه مجهول بماند که خود باعث جذابیت مضاعف داستان میشود.
#آردا #والار #ائا
نظر شما دربارهی هویت تام بامبادیل چیست؟ او را از چه نژادی میدانید و چرا؟ کامنت بزنید
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
#تام_بامبادیل از شخصیتهای مرموز در دنیای #تالکین به شماره میرود. او پیش از آنکه والار پا به آردا - قلمرو خاک در ائا - بگذارند، در آنجا سکونت داشت. میتوان گفت در باب هویت او دو فرضیهی اصلی وجود دارد:
برخی معتقدند تام بامبادیل به نوعی آواتار و کالبدی فانی از #ارو #ایلوواتار در آردا است. قدرت و دانش و عمر طولانی او سبب طرح این فرضیه شده. برخی دیگر اما معتقدند شخصیت تام بامبادیل استعارهای از خود تالکین در داستان است، کسی که از هرچیزی حتا خود زمان هم پیرتر است و علاقهی وافرش به جنگل و درختان همانند تالکین میباشد.
مشخصاً تالکین عمداً خواسته هویت تام بامبادیل برای همیشه مجهول بماند که خود باعث جذابیت مضاعف داستان میشود.
#آردا #والار #ائا
نظر شما دربارهی هویت تام بامبادیل چیست؟ او را از چه نژادی میدانید و چرا؟ کامنت بزنید
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
انتها، نگهبانان جنگلها و بیشهها
پس از آنکه #یاوانا از بخشش #ارو در حق #آئوله و حیات بخشیدن به دورفها باخبر شد، به واسطهی #مانوه از #ایلوواتار درخواست کرد برای محافظت از جنگلها، به بعضی درختان زندگی ببخشد. و از همین روی، ارو ارواح و مینوانی را روانهی جنگلها کرد تا در کالبد برخی درختان هبوط کرده و با آنها خو بگیرند. این درختان سرانجام «انت» نامیده شدند. انتهای مذکر به #اورومه واگذار شدند و انتهای ماده به یاوانا. الفها بعدها با انتها دوستی نزدیک برقرار کردند و زبان خود را به آنان آموختند. به انتها به عنوان یک نژاد در زبان سینداری، «اونودریم» و در زبان کوئنیا «اونیالی» گفته میشود.
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
پس از آنکه #یاوانا از بخشش #ارو در حق #آئوله و حیات بخشیدن به دورفها باخبر شد، به واسطهی #مانوه از #ایلوواتار درخواست کرد برای محافظت از جنگلها، به بعضی درختان زندگی ببخشد. و از همین روی، ارو ارواح و مینوانی را روانهی جنگلها کرد تا در کالبد برخی درختان هبوط کرده و با آنها خو بگیرند. این درختان سرانجام «انت» نامیده شدند. انتهای مذکر به #اورومه واگذار شدند و انتهای ماده به یاوانا. الفها بعدها با انتها دوستی نزدیک برقرار کردند و زبان خود را به آنان آموختند. به انتها به عنوان یک نژاد در زبان سینداری، «اونودریم» و در زبان کوئنیا «اونیالی» گفته میشود.
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
اِنتها، نگهبانان جنگلها و بیشهها
توضیحات بیشتر در باب خاستگاه و نحوهی آفرینش آنها: 👈 کلیک کنید 👉
پیش از دوران سوم، انتهای ماده انتهای مذکر را ترک کرده تا باغهایی را در شرق جنگل #فنگورن ایجاد کنند. اما در پایان دوران دوم و آغاز دوران سوم، به شکلی ناگهانی ناپدید شدند. هنگامی که #چوبریش و سایر انتهای مذکر به دنبالشان رفتند، نتوانستند آنها را پیدا کنند.
ظاهراً تالکین قصد داشته این واقعه را به صورت راز نگه دارد، اما در یکی از نامههایش اشاره کرده که انتهای ماده احتمالاً به همراه باغهایشان در نبرد آخرین اتحاد الفها و انسانها در برابر قوای #سائورون، در پایان دوران دوم به کلی نابود شدند.💔
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
توضیحات بیشتر در باب خاستگاه و نحوهی آفرینش آنها: 👈 کلیک کنید 👉
پیش از دوران سوم، انتهای ماده انتهای مذکر را ترک کرده تا باغهایی را در شرق جنگل #فنگورن ایجاد کنند. اما در پایان دوران دوم و آغاز دوران سوم، به شکلی ناگهانی ناپدید شدند. هنگامی که #چوبریش و سایر انتهای مذکر به دنبالشان رفتند، نتوانستند آنها را پیدا کنند.
ظاهراً تالکین قصد داشته این واقعه را به صورت راز نگه دارد، اما در یکی از نامههایش اشاره کرده که انتهای ماده احتمالاً به همراه باغهایشان در نبرد آخرین اتحاد الفها و انسانها در برابر قوای #سائورون، در پایان دوران دوم به کلی نابود شدند.💔
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰