Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
11.2K subscribers
2.74K photos
545 videos
17 files
1.06K links
💥❤️‍🔥 Gondolin.ir ❤️‍🔥💥

گوندولین، شهر پنهان الف‌های نولدور🌟

هواداران تالکین و دنیای ارباب حلقه‌ها🔥

ادمین پاسخگو به مخاطبان:
@Wolfheart_kenshin

پیج اینستاگرام:
instagram.com/gondolin_ir


گروه تبادل نظر:
https://t.me/+VeuASfYaiTeP9wjN
Download Telegram
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
دوئل #ملکور و #فین_گولفین، نزد الف ها بسیار اندوهناک و تراژدیک بود و اورک ها نیز هرگز از آن مصاف با افتخار یاد نکردند... @Gondolin_ir
نقل این واقعه در #سیلماریلیون ، حدیث ویرانی #بلریاند و سرنگونی #فین‌گولفین :

... اینک خبر به هیت‌لوم رسید که دورتونیون از دست رفته است و پسران #فینارفین از پای درآمده اند، و پسران #فئانور از سرزمین هایشان بیرون رانده شده‌اند، آنگاه فین‌گولفین که به گمان خود شاهد نابودی تمام و کمال #نولدور و شکست جبران‌ناپذیر تمامی خاندان‌های ایشان بود، مالامال از خشم و نومیدی بر توسن بزرگش روخالو نشست و یکه و تنها به پیش تاخت، و هیچکس را توان باز ایستادن او نبود. در میان غبار از دور-نو-فائگلیت به سان باد گذشت، و هرکس یورش او را دید به گمان آنکه خود #اورومه می آید، سراسیمه پا به گریز نهاد: زیرا جنون خشم چنان بر او مستولی گشته بود که چشمانش همانند چشمان #والار می‌درخشید. پس، او یکه و تنها به دروازه‌های #آنگباند رسید و نفیری از شاخش برآورد، و بار دیگر بر درهای رویین کوفت و #مورگوت را به مصافی تن‌به‌تن طلبید. و مورگوت به در آمد.

و این آخرین بار بود که او در آن جنگ‌ها از دروازه‌های دژ خود بیرون آمد، و آورده‌اند از سر ناخشنودی این مصاف را پذیرفت، چون اگرچه نیرومندتر از همه موجودات جهان و تنها از والار بیمناک بود، اما نمی‌توانست اینک در برابر چشم فرماندهانش از مصاف روی برتابد؛ چون آهنگ بی‌امان شاخ فین‌گولفین بر صخره‌ها طنین افگنده بود، و صدای او بُران و واضح در ژرف‌جاهای آنگباند شنیده می.شد؛ و فین‌گولفین مورگوت را جبون و خداوندگار بندگان خواند. از این روی مورگوت آمد و آهسته در سریرش در دخمه‌ها راه بالا را در پیش گرفت، و طنطنه‌ی پای او به سان رعد در زیرزمین می‌پیچید. و جامه رزم سیاه بر تن از دروازه بیرون زد؛ به سان برجی، تاج آهنین بر سر در برابر شاه ایستاد، و سپر فراخش سیاه و بی‌تلالو، همچون ابری توفان‌زا بر روی او سایه انداخت. اما فین‌گولفین آن زیر همچون ستاره‌ای می.درخشید؛ زیرا زرهش سیم‌اندود و سپر آبی‌رنگش بلورنشان بود؛ و شمشیرش رینگیل را که به مانند یخ تابنده بود، از نیام بیرون کشید.

آنگاه مورگوت گروند، پتک جهان زیرین را بالا برد، و تاب دهان به مانند آذرخش فرود آمد. اما فین‌گولفین به کناری جست و گروند مغاکی عظیم در خاک پدید آورد که دود و آتش از آن فواره زد. بارها مورگوت به جهد خواست که ضربتی بر او فرود آورد، و هربار فین‌گولفین به‌سان شاخه‌های آذرخش از زیر ابری تاریک به کنار جهید؛ و هفت زخم بر مورگوت زد؛ و هفت بار مورگوت از درد ضجه سر داد، چنان که سپاهیان آنگباند از شنیدنش نومید دمر به خاک افتادند و صدای فریادها در سرزمین های شمالی طنین انداخت...


#متن_کتاب

ادامه دارد...

@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
جنگ خشم... پایانی بر سلطه ی بی چون و چرای #ملکور بر سرزمین میانه در دوران اول @Gondolin_ir
نقل این نبرد عظیم در دانشنامه ی والیمار:

به مدت مدت ۵۰۰ سال در دوران اول، #مورگوت دارای قدرت فراوانی در سرزمین میانه شده بود، و حتی به خاطر نبردهای متعددی که با #نولدور داشت از این قدرت کاسته نشده بود. #ائارندیل دریانورد که جواهر #سیلماریل را به پیشانی بسته بود، اولین فرد از نسل فانیان بود که به #والینور قدم می‌گذاشت. وی #والار را ترغیب کرد که به الف‌ها و انسان‌های دربند در سرزمین میانه کمک و یاری برسانند.

والار به درخواست ائارندیل جامه عمل پوشاند و همراه با الف‌های #وانیار و نولدوری که در والینور بودند همراه با کشتی‌هایی که #تله‌ری‌ ها ساخته بودند در قالب سپاهی مقتدر و عظیم به سرزمین میانه حرکت کردند. آنان در #بلریاند اردوگاه زدند و در دشت‌های #آنفائوگلیت با سپاهیان اهریمنی مورگوت روبرو شدند.


والار و الف‌ها، #بالروگ‌ها را نابود کردند، مگر تعدادی اندک که خود را نجات دادند و در جاهای مختلف پنهان گشتند. اورک‌ها مانند کاهی در آتشی بزرگ از بین می‌رفتند و تار و مار می‌شدند. درحالیکه سه خاندان اداین همراه با والار می‌جنگیدند، بسیاری دیگر نیز بودند که در مقابل والار قرار گرفتند و از بین رفتند. مورگوت در حالیکه شکست را احساس می‌کرد، آخرین سلاحش را رو کرد، اژدهایان بالدار، که تا پیش از این در هیچ جا دیده نشده بودند و باعث شدند که والار عقب نشینی نمایند. سر دسته این اژدهایان موجودی قدرتمند و پلید بود به نام #آنکالاگون سیاه.

سپس ائارندیل همراه با کشتی آسمانی اش #وینگیلوت، در کنار عقاب‌ها با اژدهایان به نبرد پرداختند و در نهایت رهبر اژدهایان یعنی آنکالاگون سیاه را به طرزی دهشتناک از بین بردند. آنکالاگون پس از کشته شدن بر روی برج‌های #تانگورودریم سقوط کرد و منجر به نابودی آن شد.

مورگوت در حالیکه در عمیق ترین سیاهچال آنگباند مخفی شده بود توسط زنجیرهای قدیمی #آنگاینور به بند کشیده شد. دو سیلماریلی که در هنوز در اختیارش بود توسط #ائون‌وه #مایار باز پس گرفته شد و به شدت از آنها محافظت به عمل آمد (هرچند این دو جواهر بعدها توسط #مایدروس و #ماگلور به سرقت برده شد.) در نهایت والار او را از طریق دروازه شب به آن سوی دیوارهای جهان و در پوچی بی پایان تبعید کردند، جایی که تا زمان نبرد نهایی و روز مجازات در آنجا باقی ماند. تنها در آن نبرد بود که به طور دردناکی نابود می‌گشت.


ویرانی‌های نبرد بسیار عظیم بود؛ بخش اعظمی از سرزمین‌های غرب ارد لویین از بین رفته و در اعماق دریا مدفون گشتند. بسیاری از الف‌ها به غرب مهاجرت کردند در حالیکه بسیاری دیگر نیز در شرق ماندند. والار جزیره‌ای با نام #نومه‌نور را در دریای غربی برافراشتند که منزلگاه جدید #اداین گشت.

@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#بالروگ ها (خادمان دهشتناک #ملکور) @Gondolin_ir
#بالروگ ها(دیوان قدرت) ازنژاد مایار سرچشمه گرفته‌اند. آنها موجوداتی شبیه به خود #سائورون و از ارواح نخستین آتش بودند. آنها به دلخواه خویش در دوران باستان با #ملکور متحد شدند و در اثنای جنگ #بلریاند مربوط به دوران اول، یکی از وحشتناک‌ترین خادمانش بودند. با قاطعیت نمی‌توان در مورد تعداد آنها به تفصیل صحبت کرد اما به نظر می‌رسد که تعداد آنها اندک بوده است و از هفت تن تجاوز نمی‌کرده‌اند. بالروگ ها از نظر ظاهری شبیه انسان بودند با این تفاوت که از سوراخ بینی آنها آتش زبانه می‌کشید و سایه های تیره ای آنها را احاطه کرده بود. آنها تازیانه‌هایی از آتش با خود حمل می‌کردند و در دل دوستان و دشمنان به یک اندازه رعب و وحشت ایجاد کرده بودند.در نبرد خشم، #مورگوت مورد تهاجم نیروهای #والار قرار گرفت. اغلب آنها در آن جنگ نابود شدند. اما تعداد کمی از آنها از بالای کوه های آبی گریختند و در سرزمین میانه پنهان شدند. بلای جان #دورین، مخلوقی که #دورف‌ها را از #موریا به عقب نشینی وادار کرده بود، یکی از آنها به شمار می‌رفت.

بالروگ ها قبل از دوران اول:

بالروگ ها همانند سائورون و یا #گندالف در اصل از #مایار بودند. ملکور در گذشته های بسیار دورکه در این دنیا از جلال و جبروت برخوردار بود، آنها را برای خدمت کردن به خویش اغوا کرد. او در اصل آنها را در عهد درخشان والار در پناهگاه باستانی خود به نام #اوتومنو گرد آورد. وقتی که استحکامات مزبور توسط والار نابود شد برخی از آنها گریختند ودر گودالهای #آنگباند پنهان شدند. (چنانچه کسی از بالروگ های اصلی در حمله والار به اوتومنو به قتل رسیده باشد بر ما معلوم نیست)

@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#آمرود و #آمراس ، جوانترین فرزندان #فئانور که دوقلو بودند و رنگ موی سرخ مادرشان را به ارث بردند و هردو در دوران اول کشته شدند. @Gondolin_ir
#آمرود به همراه برادرانش سوگند #فئانور را یاد کردند، اما مادرشان #ناردانل از آمراس و آمرود خواست تا پای خود را از این ماجرا کنار بکشند، زیرا قلباً احساس می‌کرد که یکی از آنها باز نخواهد گشت. اما فئانور از کار ممانعت کرد و تاوان این کار خود را نیز داد. آمرود به طور تصادفی در یکی از کشتی‌های قوم #تله‌ری به دام افتاد و طعمه آتشی شد پدرش دستور برافروختن آنرا داده بود تا تمام کشتی‌های تله‌ری را به آتش بزنند. بر اساس محک فئانور آمرود بعد از لنگر انداختن کشتی‌ها در #لوسگار به آمراس گفته بود از اینکه همانند دیگر افراد #نولدور بر روی زمین‌های لاموت بخوابد احساس ناخوشایندی دارد و در کشتی می‌ماند. اما بعدها گفته شد که او قصد بازگشت به سمت مادرش را داشته و از کرده‌های پدرش احساس شرمساری می‌کرده‌است. شاید فئانور از این اتفاق اطلاع داشته‌است و به نظر می‌رسد این یکی از دلایلی بوده که فئانور تصمیم به آتش زدن کشتی‌ها گرفته حتی پیش از اینکه تمام غذاها و وسایل به طور کامل از کشتی‌ها تخلیه شوند. اما بعد از اینکه فهمید پسرش در کشتی بوده به شدت دچار هراس و پشیمانی شد و بدون شک به یاد سخنان شوم همسرش افتاد.


#آمراس نیز همانند دیگر برادرانش در بازگشت نولدور شرکت داشت. او به شدت به برادر دوقلواش وابسته بود که یکدیگر را "آمباروسا" صدا می زدند. پس از مرگ برادرش در کشتی‌های تله‌ری در بندر لوسگار، او با پدرش به تندی و پرخاش صحبت کرد و البته آخرین نفری بود که این کار را انجام داد.

پس از مرگ فئانور او در دشت های وسیع #بلریاند شرقی زندگی می کرد و به عنوان شکارچی ماهر معروف گشت. او در نبردی که توسط پسران فئانور به بندرگاه‌های #سیریون صورت گرفته بود کشته شد.

منبع: دانشنامه ی والیمار


@Gondolin_ir
#اورومه یک والا و یکی از اراتار بود، او را با نام های دیگری همچون شکارچی والار و یا سوارکار کبیر نیز میشناسند. او برادر #نسا و همسر #وانا است.


اورومه از شکار موجودات پلید و دیگر هیولا ها بسیار لذت میبرد، نام اسب او #ناهار است و شئ دیگری که اورومه آنرا بسیار ارزشمند میدارد، #والاروما ، شیپور بسیار بزرگش است. او علاقه بسیاری به اسب ها و سگ های شکاری دارد، همچنین درختان زیبا و جنگل ها. در باغ های #یاوانا در #والینور او رهروانش و حیوانات شکاری اش را برای شکار کردن آموزش میدهد.


در دوران درختان (اشاره به دورانی نسبتآ طولانی مدت قبل از امدن الف ها)، زمانی که اکثر والار از سرزمین میانه رفته و در #آمان ساکن شده بودند، اورومه در میان آنها آخرین کسی بود که به #والینور آمد. حتی در آن زمان هم او گهگاه در جنگل های سرزمین میانه به شکار میپرداخت، همچنین، او به هنگام خواب یاوانا بار دیگر به سرزمین میانه بازگشت، او در این زمان به شکار هیولاها و موجودات پست و پلید پرداخت، موجودات تاریکی برای مدتی گریختند تا آنکه اورومه از شکار بازگشت.


سرانجام او شخصی بود که برای اولین بار الف ها - نسخت زادگان - را در نزدیکی دریاچه کویی-وینن ملاقات کرد، و او اولین کسی بود که الف ها را #الدار خطاب کرد، از انجایی که اهمیت و آرامش نخست زادگان برای ارومه اهمیت بسیار داشت، او الدار را از کویی-وینن تا دشت های #بلریاند همراهی کرد. همچنین با توجه به قابلیت های بسیار زیادش در امر شکار و مبارزه، او دائمآ با نیرو های #ملکور در ستیز بود.

#بیما نامی بود که انسان های مقیم شمال به اورومه داده بودند. به عنوان یک شکارچی بزرگ و سوارکار والار، او و اسبش ناهار برای مردم اسب-دوست روهان نامی آشنا بودند، کسانی که ادعا میکرند که اسب هایشان، نژاد میراس، اجدادی داشته اند که از غرب توسط خود بیما آورده شده بودند.

#مقاله #ترجمه

منبع:
http://www.tolkiengateway.net/wiki/Main_Page



@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
کدام الف در دوران اول تاریخ سرزمین میانه، کاراکتر محبوب شماست؟

پی‌نوشت ۱: برای شناخت نسبی گزینه‌های این نظرسنجی، مطالعه‌ی «سیلماریلیون» الزامیست😄 پی‌نوشت ۲: سعی کردیم الف‌هایی رو انتخاب کنیم که یا پادشاه بودن و یا کارهای بزرگی انجام دادن.💥
#الوه، برادر بزرگتر #اولوه و پادشاه ولامقام #سیندار. او یکی از معدود الف‌هایی بود که به #والینور دعوت شد و به عنوان سفیر #والار به سرزمین میانه بازگشت تا سیندار را برای کوچ به قلمرو قدسی ترغیب کند. اما در میانه‌ی این کوچ، او در جنگل نان ‌الموت گم شد و تصادفی با #ملیان، از تبار #مایار روبرو شد و این دو عاشق هم شدند. حاصل عشق آنها #لوتین بود، زیباترین بانوی الف در تمام دوران‌ها.

الوه که روشنایی والینور را در چهره‌ی همسرش ملیان نزد خود می‌دید، از کوچ به آمان صرف نظر کرد و با کمک درایت و جادوی ملیان، پادشاهی #دوریات را در #بلریاند بنا نهاد که مدت‌ها قلمرو امنی برای الف‌های سیندار در سرزمین میانه بود.

@Gondolin_ir
#گوتموگ

گوتموگ یکی از مینوان آتش بود که به #ملکور پیوست و به ظاهر یک #بالروگ درآمد. وی در بسیاری از نبردهای #بلریاند فرماندهی سپاهیان ملکور را برعهده داشت و منجر به مرگ دو تن از پادشاهان #نولدور شد، در نهایت در نبرد #گوندولین با فداکاری #اکتلیون، ارباب چشمه‌ها کشته شد.

@Gondolin_ir
فرزندان #فینارفین

فینارفین فرزند سوم #فینوه که خود صاحب چهار فرزند بود. یک دختر به نام #گالادریل و سه پسر با نام‌های #فین‌رود #فلاگوند - همان که تالار های #نارگوتروند را در #بلریاند بنا کرد - #آنگرود و #ایگنور که تا نبرد شعله‌های ناگهانی در سرزمین #دورتونیون اقامت داشتند.
در سیلماریلیون #اورودرت نیز پسر چهارم فینارفین عنوان شده که پس از مرگ برادرش فین‌رود، پادشاه نارگوتروند می‌شود.


@Gondolin_ir
#چوبریش #مری #پی‌پین

چوبریش ابتدا در #بلریاند زندگی می‌کرد. در طول دوران اول او در جنگل‌های دورتونیون، دوریات و جنگل‌های اوسیریاند روزگار گذرانده بود و در شعری که برای دو هابیت جوان می‌خواند سرگذشت خود را بیان می‌کند.
(کتاب دو برج، ارباب حلقه‌ها)


@Gondolin_ir
الف‌های #سیندار معروف به الف‌های خاکستری #بلریاند روشن از نور ستاره‌ها اگرچه همان #موریکوئندی بودند: آنان که هرگز روشنایی نور درختان را ندیدند.

الف‌های #تله‌ری که به سرکردگی فرمانروایشان #الوه #تینگول راهی غرب شدند تا به والینور بروند، اما الوه پس از ورود به #بلریاند در جنگل نان‌الموت گم شد و در آنجا با #ملیان #مایا روبرو و سالیان سال غرق نگاه او شد. بسیاری از الف‌های تله‌ری به خاطر فرمانروایشان از ادامه سفر منصرف شدند این گروه بعد ها که تحت فرمانروایی الوه و ملیان قرار گرفتند به الف‌های سیندار معروف شدند و در دوران بازگشت تاریکی و خطر به بلریاند، قلمرو معروف منه‌گروت در دوریات را به کمک دورف‌های کوهستان آبی بنا کردند. تعدادی از الف‌های سیندار همراه با خویشان تله‌ری خود تا سواحل دریا رفتند اما از دریا عبور نکردند و اولین بندرگاه‌های بلریاند را بنا کردند؛ معروف به بندرگاه‌های #فالاس.

باقی الف‌های تله ری توسط برادر الوه، #اولوه از دریا عبور کردند و راهی #والینور شدند.

@Gondolin_ir
#گیل‌گالاد
ششمین و آخرین پادشاه #نولدور و پسر شاه #فین‌گون که در اواخر دوران اول در #بلریاند متولد شد و در زمان نبرد داگور براگولاک یک بچه بود.

پس از شکستن محاصره‌ی #آنگباند پدرش او‌ را نزد #کیردان کشتی‌ساز در بندر گاه ها فرستاد.
پس از سقوط #گوندولین شاه والامقام #نولدور شد.
پس از نابودی بلریاند در جنگ خشم، گیل گالاد در شمال غربی سرزمین میانه قلمرو خود را در لیندون تاسیس کرد.

هنگامی که #سائورون در قامت #آناتار به لیندون رفت، گیل گالاد و #الروند او را نپذیرفتند، مدتی بعد حلقه‌ی یگانه ساخته شد و جنگی بزرگ بین الف‌ها و سائورون درگرفت.

پس از سقوط #نومه‌نور، در جنگ آخرین اتحاد گیل گالاد و الندیل و پسرانش به موردور رفتند و برج تاریک را محاصره کردند و کسی یارای مقابله در برابر نیزه‌ی گیل گالاد #آیگلوس را نداشت ، پیروزی از آن اتحاد بود اما گیل گالاد به دست سائورون کشته شد...

@Gondolin_ir
#چوبریش به همراه #مری و #پی‌پین در جنگل #فنگورن

چوبریش ابتدا در #بلریاند زندگی می‌کرد. در طول دوران اول او در جنگل‌های دورتونیون، دوریات و جنگل‌های اوسیریاند روزگار گذرانده بود و در شعری که برای دو هابیت جوان می‌خواند سرگذشت خود را بیان می‌کند.
(کتاب دو برج، ارباب حلقه‌ها)

@Gondolin_ir
#اینگوه، #الوه و #فینوه در #والینور

#کالاکوئندی، الف‌های برین یا الف‌های روشنایی، به آن دسته از الف‌ها گفته می‌شود که روشنایی دو درخت #والینور را دیده‌اند. کالاکوئندی شامل #وانیار، #نولدور و آن دسته از #تله‌ری می‌شود که به دعوت #والار از دریای #بله‌گایر عبور کردند و به قلمرو قدرسی #آمان رسیدند. نام دیگر کالاکوئندی «آمانیار» است، به معنی «آنان که در آمان سکنی گزیدند».


الوه به همراه فینوه و اینگوه و #اورومه به والینور رفت، شکوه قلمرو قدسی را دید و به عنوان یکی از سه سفیر والار به سرزمین میانه برگشت تا مردم خود، تله‌ری را به کوچ به آمان ترغیب کند، اما در راه مهاجرت بزرگ در جنگل نان‌الموت گم شد و آنجا ملیان #مایا را یافت و عاشق او شد و از بازگشت به والینور صرف نظر کرد، زیرا تمامی روشنایی دو درخت را در چهر‌ه‌ی #ملیان نزد خود می‌دید. الوه اگرچه از کالاکوئندی به شمار می‌رود اما از #آمانیار نیست، چراکه او در سرزمین میانه ماند و به آمان بازنگشت و با کمک همسرش ملیان پادشاهی #دوریات را در #بلریاند بنا نهاد.

🔰 @Gondolin_ir 🔰
#آزاگال، از فرمانروایان #دورف در دوران اول و حاکم شهر #بله‌گوست بود. هنگام سفر در جاده‌ی دورف‌ها در #بلریاند شرقی مورد شبیخون اورک‌ها قرار گرفت. #مایدروس، فرزند ارشد #فئانور به یاری‌اش آمد و جان و مالش را نجات داد. آزاگال به عنوان قدردانی کلاهخودش را که توسط #تلخار - از ماهرترین آهنگران دورف - ساخته شده بود، به مایدروس بخشید.

او و مردمش به «اتحاد مایدروس» پیوستند و در طول نبرد اشک‌های بی‌شمار، عقب‌نشینی فرزندان فئانور را با محاصره‌ی #گلائرونگ اژدها پوشش دادند و به او با تبرهای مرگبارشان حمله‌ور شدند. از آنجا که پوست اژدها تاب تحمل ضربات مهلک تبرهای دورفی را نداشت، گلائرونگ شدیداً به خشم آمد و با حمله‌ای ناگهانی، آزاگال را به زیر کشید و او را کشت. اما آزاگال در واپسین لحظاتش با آخرین رمقی که براش باقی مانده بود، خنجری به شکم اژدها زد و چنان او را زخمی کرد که گلائرونگ همراه با بسیاری از دیو و ددان وحشت‌زده‌ی #آنگباند به دنبالش، از میدان گریخت.

دورف‌ها بی‌توجه به دشمنانشان که جرأت حمله نداشتند، پیکر ارباب خود را برداشتند و با قدم‌هایی آرام و شمرده، پشت به میدان به راه افتادند و با صدایی بم، گویی در موطن خود نوحه‌خوانی می‌کردند، با سوگ و ماتم آزاگال را از صحنه‌ی نبرد خارج کردند.

🔰 @Gondolin_ir 🔰