Gondolin.ir | ارباب حلقهها
#آئوله ، آفریدگار #دورف ها. @Gondolin_ir
...آوردهاند که #آئوله، دورفها را در دوران تاریکی سرزمین میانه پدید آورد؛ زیرا آئوله چنان مشتاق آمدن فرزندان و دانشآموزندگانی بود که بتواند به ایشان معرفت و صنعت خویش بیاموزد که نمیخواست به انتظار تحقق طرحهای #ایلوواتار بماند. و آئوله دورفها را چنان ساخت که اکنون هستند، زیرا کالبد فرزندان آینده در ذهن او مبهم بود، و نیز به سبب آنکه قدرت ملکور هنوز بر زمین مستولی بود، و از این روی میخواست که نیرومند و نستوه باشند. اما از بیم ملامت دیگر والار، آنها را پنهانی ساخت: و او نخست آبای هفتگانهی دورفها را در تالاری زیر کوههای سرزمین میانه پدید آورد.
آنگاه ایلوواتار از کردهی او آگاه شد، و در همان ساعت که کار آئوله کامل گشته و او خشنود بود، و اندک اندک دورفها را زبانی میآموخت که خود برای دورفها طرح افکنده بود، ایلوواتار با او سخن گفت؛ و آئوله با شنیدن صدای ایلوواتار خاموش ماند. و صدا با او گفت: «تو از چه روی چنین کردی؟ از چه دست در کاری بردی که خود میدانستی در فراسوی قدرت و اختیار توست؟ زیرا هستیات تنها موهبتی است که از من داری و نه بیش از این؛ و از این روی آفریدههای دست و ذهن تو تنها از آن هستی زندگی میگیرد، و آنگاه به جنبش درمیآید که تو در اندیشهی جنباندن آنهایی، و اگر به چیزی و جایی دیگر بیاندیشی، هرز میماند. مراد تو همین است؟»
آنگاه آئوله پاسخ داد: «مراد من اینگونه خداوندگاری نبود. تنها، موجوداتی غیر از خویش میخواستم، برای دوست داشتن و آموختن، چنان که آنان نیز بتوانند زیبایی #ائا را دریابند، که تو سببساز بودن آنی. زیرا گمان داشتم که در #آردا جا از برای بودن بسیاری چیزها فراخ است، چیزهایی که شاید از آن به وجد آیند، اما هنوز بیشتر خاموش و خالی است. و من از ناشکیبایی گرفتار بلاهت گشتم. باری ساختن چیزها را تو خود از هنگام صنع در دلم نهادهای؛ و کودک خُردسال در بازی به هنگام تقلید کردار پدر، این کار را نه از روی استهزا، بلکه از آن روی میکند که پسر پدر خویش است. اما اکنون چه کنم که تو تا ابد بر من خشم نگیری؟ همچون کودکی به پدر، من این چیزها را تقدیم به تو میدارم، چیزهایی که ساختهی دست آفریدهی توست هرچه ارادهی توست با آنها بکن. اما بهتر نیست که من ساختهی گستاخی خود را نابود کنم؟»
آنگاه آئوله پتکی بزرگ برداشت تا دورفها را درهم بکوبد؛ و گریست. اما ایلوواتار بر آئوله و شور و شوقش، به سبب فروتنی او رحمت آورد؛ و دورفها، خود را از پتک فراهم گرفته و بیمناک بودند، و کرنشکنان بخشش میطلبیدند. و صدای ایلوواتار به آئوله گفت: «هدیهی تو را همانگاه که ساختیشان پذیرفتم. نمیبینی که این موجودات اکنون برای خود جان دارند، و با صدای خود سخن میگویند؟ اگر چنین نبود از ضربهی تو، و نیز از هیچ فرمان ارادهات برخورد نمیلرزدیدند.»
آنگاه آئوله پتک خویش را زمین انداخت و شادمان بود و ایلوواتار را سپاس گزارد و گفت: «ارو کار مرا متبرک و نقیصههاش را برطرف گرداناد!»
اما ایلوواتار به سخن درآمد و گفت: «همچنان که اندیشههای #آینور را در آغاز جهان هستی بخشیدم، اینک آرزوی تو را زیر بال خویش گرفته و جایگاهی به آن دادهام؛ اما به هیچ روی در پی حک و اصلاح ساختهی دست تو نیستم، و آنان همانگونه خواهند بود که تو ساختیشان. اما من بر نمیتابم که اینان پیش از نخستزادگان طرح من پای بر عرصه بگذارند، و نیز ناشکیبایی تو پاداش را نمیسزد. اکنون ایشان در تاریکی زیر سنگ خواهند آرمید و تا به گاه چشم گشودن نخستزادگان بر روی زمین، از نهانگاه بدر نخواهند شد؛ و تا آن هنگام تو و آنان صبر پیشه کنید، اگرچه طولانی بنماید. اما هرگاه که زمانش فرا برسد، ایشان را بیدار خواهم کرد، و آنان برای تو بهسان فرزندان خواهند بود؛ و گاه و بیگاه، کشمکشی میان فرزندان تو و من درخواهد گرفت، میان فرزندخواندگان من و فرزندان برگزیدهی من.»
آنگاه آئوله آبای هفتگانهی دورف را برداشت و آنان را در نقاطی بسیار دور از هم گذاشت؛ و به #والینور بازگشت، و همچنان گه سالیان طولانی به درازا میکشید، به انتظار باقی ماند.
#متن_کتاب
حدیث آئوله و #یاوانا، #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده✨🌟
@Gondolin_ir
آنگاه ایلوواتار از کردهی او آگاه شد، و در همان ساعت که کار آئوله کامل گشته و او خشنود بود، و اندک اندک دورفها را زبانی میآموخت که خود برای دورفها طرح افکنده بود، ایلوواتار با او سخن گفت؛ و آئوله با شنیدن صدای ایلوواتار خاموش ماند. و صدا با او گفت: «تو از چه روی چنین کردی؟ از چه دست در کاری بردی که خود میدانستی در فراسوی قدرت و اختیار توست؟ زیرا هستیات تنها موهبتی است که از من داری و نه بیش از این؛ و از این روی آفریدههای دست و ذهن تو تنها از آن هستی زندگی میگیرد، و آنگاه به جنبش درمیآید که تو در اندیشهی جنباندن آنهایی، و اگر به چیزی و جایی دیگر بیاندیشی، هرز میماند. مراد تو همین است؟»
آنگاه آئوله پاسخ داد: «مراد من اینگونه خداوندگاری نبود. تنها، موجوداتی غیر از خویش میخواستم، برای دوست داشتن و آموختن، چنان که آنان نیز بتوانند زیبایی #ائا را دریابند، که تو سببساز بودن آنی. زیرا گمان داشتم که در #آردا جا از برای بودن بسیاری چیزها فراخ است، چیزهایی که شاید از آن به وجد آیند، اما هنوز بیشتر خاموش و خالی است. و من از ناشکیبایی گرفتار بلاهت گشتم. باری ساختن چیزها را تو خود از هنگام صنع در دلم نهادهای؛ و کودک خُردسال در بازی به هنگام تقلید کردار پدر، این کار را نه از روی استهزا، بلکه از آن روی میکند که پسر پدر خویش است. اما اکنون چه کنم که تو تا ابد بر من خشم نگیری؟ همچون کودکی به پدر، من این چیزها را تقدیم به تو میدارم، چیزهایی که ساختهی دست آفریدهی توست هرچه ارادهی توست با آنها بکن. اما بهتر نیست که من ساختهی گستاخی خود را نابود کنم؟»
آنگاه آئوله پتکی بزرگ برداشت تا دورفها را درهم بکوبد؛ و گریست. اما ایلوواتار بر آئوله و شور و شوقش، به سبب فروتنی او رحمت آورد؛ و دورفها، خود را از پتک فراهم گرفته و بیمناک بودند، و کرنشکنان بخشش میطلبیدند. و صدای ایلوواتار به آئوله گفت: «هدیهی تو را همانگاه که ساختیشان پذیرفتم. نمیبینی که این موجودات اکنون برای خود جان دارند، و با صدای خود سخن میگویند؟ اگر چنین نبود از ضربهی تو، و نیز از هیچ فرمان ارادهات برخورد نمیلرزدیدند.»
آنگاه آئوله پتک خویش را زمین انداخت و شادمان بود و ایلوواتار را سپاس گزارد و گفت: «ارو کار مرا متبرک و نقیصههاش را برطرف گرداناد!»
اما ایلوواتار به سخن درآمد و گفت: «همچنان که اندیشههای #آینور را در آغاز جهان هستی بخشیدم، اینک آرزوی تو را زیر بال خویش گرفته و جایگاهی به آن دادهام؛ اما به هیچ روی در پی حک و اصلاح ساختهی دست تو نیستم، و آنان همانگونه خواهند بود که تو ساختیشان. اما من بر نمیتابم که اینان پیش از نخستزادگان طرح من پای بر عرصه بگذارند، و نیز ناشکیبایی تو پاداش را نمیسزد. اکنون ایشان در تاریکی زیر سنگ خواهند آرمید و تا به گاه چشم گشودن نخستزادگان بر روی زمین، از نهانگاه بدر نخواهند شد؛ و تا آن هنگام تو و آنان صبر پیشه کنید، اگرچه طولانی بنماید. اما هرگاه که زمانش فرا برسد، ایشان را بیدار خواهم کرد، و آنان برای تو بهسان فرزندان خواهند بود؛ و گاه و بیگاه، کشمکشی میان فرزندان تو و من درخواهد گرفت، میان فرزندخواندگان من و فرزندان برگزیدهی من.»
آنگاه آئوله آبای هفتگانهی دورف را برداشت و آنان را در نقاطی بسیار دور از هم گذاشت؛ و به #والینور بازگشت، و همچنان گه سالیان طولانی به درازا میکشید، به انتظار باقی ماند.
#متن_کتاب
حدیث آئوله و #یاوانا، #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده✨🌟
@Gondolin_ir
#واردا ، ایزدبانوی ستارگان
توضیحات بیشتر در دانشنامه والیمار:
واردا #النتاری ، که در زبان سینداری به #البرت #گیلتونیل معروف است، یکی از #والیر (ایزدبانوان) ، همسر #مانوه و ملکه #والار میباشد. واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادی اش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیم ناک.
@Gondolin_ir
توضیحات بیشتر در دانشنامه والیمار:
واردا #النتاری ، که در زبان سینداری به #البرت #گیلتونیل معروف است، یکی از #والیر (ایزدبانوان) ، همسر #مانوه و ملکه #والار میباشد. واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادی اش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیم ناک.
@Gondolin_ir
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که #فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور
@Gondolin_ir
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور
@Gondolin_ir
#واردا #النتاری، ایزدبانوی ستارگان، همسر #مانوه و ملکهی #آردا که در #ایلمارین بر فراز کوه مقدس #تانیکوئتیل سکونت دارد.
او تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیباییاش در کلام نمیگنجد و روشنایی #ایلوواتار هنوز در چهرهاش نمایان است. الفها او را بیش از سایر والار حرمت مینهند، چرا که #کوئندی نخستینبار پس از بیداری، پیش از آفرینش خورشید و ماه، با روشنایی ستارگانی که واردا آفرید چشم به آسمان گشودند، به همین دلیل الفها در تاریکترین لحظاتشان او را ندا میدهند و به درگاهش دعا میکنند.
هنگامی که #ملکور سر به ناسازگاری با آهنگ آینور گذاشت، واردا ذهن او را کاوید و حقیرش شمرد. ملکور در میان والار از واردا بیش از همه نفرت و ترس داشت. چرا که او در تلاش برای کنترل و سیطره بر روشنایی بود که واردا بیش از همه با آن همدم و پیوسته شده بود. در نخستین جدال مانوه و ملکور بر سر آردا، واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه شتافت. در آغاز روزگاران و دوران بهار آردا، او بود که «فانوسهای روشنایی» در سرزمین میانه را فروزان کرد و تقدیسشان نمود. فانوسهایی که سرانجام به دست ملکور نابود شدند...
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
او تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیباییاش در کلام نمیگنجد و روشنایی #ایلوواتار هنوز در چهرهاش نمایان است. الفها او را بیش از سایر والار حرمت مینهند، چرا که #کوئندی نخستینبار پس از بیداری، پیش از آفرینش خورشید و ماه، با روشنایی ستارگانی که واردا آفرید چشم به آسمان گشودند، به همین دلیل الفها در تاریکترین لحظاتشان او را ندا میدهند و به درگاهش دعا میکنند.
هنگامی که #ملکور سر به ناسازگاری با آهنگ آینور گذاشت، واردا ذهن او را کاوید و حقیرش شمرد. ملکور در میان والار از واردا بیش از همه نفرت و ترس داشت. چرا که او در تلاش برای کنترل و سیطره بر روشنایی بود که واردا بیش از همه با آن همدم و پیوسته شده بود. در نخستین جدال مانوه و ملکور بر سر آردا، واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه شتافت. در آغاز روزگاران و دوران بهار آردا، او بود که «فانوسهای روشنایی» در سرزمین میانه را فروزان کرد و تقدیسشان نمود. فانوسهایی که سرانجام به دست ملکور نابود شدند...
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
تالکین و تام بامبادیل❤️
#تام_بامبادیل از شخصیتهای مرموز در دنیای #تالکین به شماره میرود. او پیش از آنکه والار پا به آردا - قلمرو خاک در ائا - بگذارند، در آنجا سکونت داشت. میتوان گفت در باب هویت او دو فرضیهی اصلی وجود دارد:
برخی معتقدند تام بامبادیل به نوعی آواتار و کالبدی فانی از #ارو #ایلوواتار در آردا است. قدرت و دانش و عمر طولانی او سبب طرح این فرضیه شده. برخی دیگر اما معتقدند شخصیت تام بامبادیل استعارهای از خود تالکین در داستان است، کسی که از هرچیزی حتا خود زمان هم پیرتر است و علاقهی وافرش به جنگل و درختان همانند تالکین میباشد.
مشخصاً تالکین عمداً خواسته هویت تام بامبادیل برای همیشه مجهول بماند که خود باعث جذابیت مضاعف داستان میشود.
#آردا #والار #ائا
نظر شما دربارهی هویت تام بامبادیل چیست؟ او را از چه نژادی میدانید و چرا؟ کامنت بزنید
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
#تام_بامبادیل از شخصیتهای مرموز در دنیای #تالکین به شماره میرود. او پیش از آنکه والار پا به آردا - قلمرو خاک در ائا - بگذارند، در آنجا سکونت داشت. میتوان گفت در باب هویت او دو فرضیهی اصلی وجود دارد:
برخی معتقدند تام بامبادیل به نوعی آواتار و کالبدی فانی از #ارو #ایلوواتار در آردا است. قدرت و دانش و عمر طولانی او سبب طرح این فرضیه شده. برخی دیگر اما معتقدند شخصیت تام بامبادیل استعارهای از خود تالکین در داستان است، کسی که از هرچیزی حتا خود زمان هم پیرتر است و علاقهی وافرش به جنگل و درختان همانند تالکین میباشد.
مشخصاً تالکین عمداً خواسته هویت تام بامبادیل برای همیشه مجهول بماند که خود باعث جذابیت مضاعف داستان میشود.
#آردا #والار #ائا
نظر شما دربارهی هویت تام بامبادیل چیست؟ او را از چه نژادی میدانید و چرا؟ کامنت بزنید
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
Forwarded from قلمرو خیال (White Wolf)
کاسپلی زیبا از واردا النتاری، شهبانوی ستارگان در داستان #سیلماریلیون
توضیحات تکمیلی: 👈 کلیک کنید 👉
🔰@FictionRealm
توضیحات تکمیلی: 👈 کلیک کنید 👉
🔰@FictionRealm
« همراه با #مانوه، واردا میزید، بانوی ستارگان که تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او بس عظیم است، چنان که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد؛ زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهی او باقی است. قدرت و شادمانیاش در روشنایی است. #واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه شتافت؛ چه، او #ملکور را پیش از خلقت آهنگ میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود، و ملکور از او بیزار و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیمناک بود. مانوه و واردا به ندرت از هم جدایند، در #والینور میزیند. تالارهاشان برفراز برفهای ابدی است، برفراز #اویولوسه، بلندترین برج #تانیکوئیتل، بلندترین جمله کوههای زمین.»
#متن_کتاب #والاکوئنتا، #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده ⭐️⭐️⭐️
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨@Gondolin_comments ✨
#متن_کتاب #والاکوئنتا، #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده ⭐️⭐️⭐️
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨@Gondolin_comments ✨
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که #فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨@Gondolin_comments ✨
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨@Gondolin_comments ✨
#واردا #النتاری، شهبانوی ستارگان، در حال برکت بخشیدن و فروزاندن ایتیل(ماه) از آخرین میوهی درخت #تلپریون پس از مرگش 🌙🌙🌙
واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادیاش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیمناک.
در میان تمامی آینور، واردا النتاری محبوبترین میان الفهاست و او را در زبان سینداری «البرت گیلتونیل» میخوانند.
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
واردا تمامی قلمروهای #ائا را میشناسد. زیبایی او به حدیست که در سخن آدمیان و الفها نمیگنجد، زیرا روشنایی #ایلوواتار هنوز بر چهرهٔ او باقی است. توانایی و شادیاش در روشنایست. واردا از ژرفناهای ائا به یاری مانوه آمد، زیرا #ملکور را پیش از پیدایش آهنگ #آینور میشناخت و دست رد بر سینهاش زده بود. و ملکور از او بیزار بود و بیش از تمام آفریدههای #ارو از او بیمناک.
در میان تمامی آینور، واردا النتاری محبوبترین میان الفهاست و او را در زبان سینداری «البرت گیلتونیل» میخوانند.
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
طراحی #فئانور با هوش مصنوعی🔥
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨