Gondolin.ir | ارباب حلقهها
نقل این واقعه در #سیلماریلیون ، حدیث ویرانی #بلریاند و سرنگونی #فینگولفین : ... اینک خبر به هیتلوم رسید که دورتونیون از دست رفته است و پسران #فینارفین از پای درآمده اند، و پسران #فئانور از سرزمین هایشان بیرون رانده شدهاند، آنگاه فینگولفین که به گمان…
ادامه:
... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد، و مورگوت پای چپش را بر گردن فینگولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فینگولفین آخر ضربت نومیدانهی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفرههای گروند را پر ساخت.
بدینگونه از پای درآمد فینگولفین، شاه برین #نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورکها هیچگاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الفها آن را نمیسرایند، زیرا اندوهشان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا #توروندور شاه عقابان خبر را به #گوندولین، و هیتلوم و دوردستها برد. و مورگوت کالبد شاه الفها را برداشت و درهم شکست و آن را پیش گرگانش افگند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قلههای کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. خروش بالهای توروندور به مانند بانگ بادهای #مانوه بود، و او کالبد شاه را با پنجههای پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، ک آن را با خود برد. و سپس کالبد را بر فراز قلهی کوهی که از شمال مشرف به درهی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و #تورگون بدانجا آمد و پشتهای بلند از سنگ بر جنازهی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قلهی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت، تا آنکه تقدیر گوندولین فرا رسید و غدر و خیانت در خاندان او سر برداشت. مورگوت از آن روز پایکشان راه میرفت، و درد زخم های او بهبود نمییافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجهی توروندور دیده میشد.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
@Gondolin_ir
... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد، و مورگوت پای چپش را بر گردن فینگولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فینگولفین آخر ضربت نومیدانهی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفرههای گروند را پر ساخت.
بدینگونه از پای درآمد فینگولفین، شاه برین #نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورکها هیچگاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الفها آن را نمیسرایند، زیرا اندوهشان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا #توروندور شاه عقابان خبر را به #گوندولین، و هیتلوم و دوردستها برد. و مورگوت کالبد شاه الفها را برداشت و درهم شکست و آن را پیش گرگانش افگند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قلههای کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. خروش بالهای توروندور به مانند بانگ بادهای #مانوه بود، و او کالبد شاه را با پنجههای پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، ک آن را با خود برد. و سپس کالبد را بر فراز قلهی کوهی که از شمال مشرف به درهی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و #تورگون بدانجا آمد و پشتهای بلند از سنگ بر جنازهی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قلهی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت، تا آنکه تقدیر گوندولین فرا رسید و غدر و خیانت در خاندان او سر برداشت. مورگوت از آن روز پایکشان راه میرفت، و درد زخم های او بهبود نمییافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجهی توروندور دیده میشد.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
ادامه: ... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای…
#توروندور ، شاه عقاب ها، پیکر بی جان #فین_گولفین ، شاه برین #نولدور را از چنگال گرگ های #ملکور نجات داد.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
#فینگون به همراه #توروندور، پادشاه عقاب ها، برای رهایی #مایدروس از اسارت #ملکور شتافت و او را نجات داد.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
#آنکالاگون
در هنگام جنگ خشم، آنگاه که #مورگوت لشگریانش را در معرض نابودی و قدرتش را در شرف غروب دید، بر خود لرزید و یارای آن نداشت که خود گام پیش نهد. آخرین حملهی ناامیدانهای که تدارک دیده بود را بر ضد دشمنانش آغاز کرد، از دخمههای #آنگباند، اژدهایان بالدار که کسی پیشتر مانندشان را ندیده بود، بیرون زدند؛ و حملهی این گروهان ترسناک که آنکالاگون بزرگ ترین اژدهای زمانه نیز در میانشان بود چنان مصیبت بار و ترسناک بود که سپاه والار عقب رانده شد، چرا که آمدن اژدهایان با تندر و آذرخش، و توفانی از آتش بود.
اما #ائارندیل از راه رسید، درخشنده به مانند شعلهای سپید، و گرداگرد #وینگیلوت را جمله مرغان عظیم آسمان گرفته بودند و #توروندور سرکردهی آنها بود، و تمام روز و سرتاسر شب ظلمانی تردید، نبرد در هوا ادامه داشت.
پیش از طلوع خورشید ائارندیل آنکالاگون سیاه ، نیرومندترین و مخوفترین اژدهای سپاه مورگوت را کُشت و از آسمان به زیر افکند؛ و اژدها بر روی برجهای #تانگورودریم افتاد و برجها از سقوط او درهم شکست. آنگاه خورشید بالا آمد و سپاه والار غالب شد و کمابیش تمام اژدهایان از پای درآمدند.
@Gondolin_ir
در هنگام جنگ خشم، آنگاه که #مورگوت لشگریانش را در معرض نابودی و قدرتش را در شرف غروب دید، بر خود لرزید و یارای آن نداشت که خود گام پیش نهد. آخرین حملهی ناامیدانهای که تدارک دیده بود را بر ضد دشمنانش آغاز کرد، از دخمههای #آنگباند، اژدهایان بالدار که کسی پیشتر مانندشان را ندیده بود، بیرون زدند؛ و حملهی این گروهان ترسناک که آنکالاگون بزرگ ترین اژدهای زمانه نیز در میانشان بود چنان مصیبت بار و ترسناک بود که سپاه والار عقب رانده شد، چرا که آمدن اژدهایان با تندر و آذرخش، و توفانی از آتش بود.
اما #ائارندیل از راه رسید، درخشنده به مانند شعلهای سپید، و گرداگرد #وینگیلوت را جمله مرغان عظیم آسمان گرفته بودند و #توروندور سرکردهی آنها بود، و تمام روز و سرتاسر شب ظلمانی تردید، نبرد در هوا ادامه داشت.
پیش از طلوع خورشید ائارندیل آنکالاگون سیاه ، نیرومندترین و مخوفترین اژدهای سپاه مورگوت را کُشت و از آسمان به زیر افکند؛ و اژدها بر روی برجهای #تانگورودریم افتاد و برجها از سقوط او درهم شکست. آنگاه خورشید بالا آمد و سپاه والار غالب شد و کمابیش تمام اژدهایان از پای درآمدند.
@Gondolin_ir
#مایدروس، فرزند ارشد #فئانور
او پس از مرگ پدرش با حیلهی #ملکور به اسارت درآمد و پسرعمو و دوست صمیمیاش #فینگون، با کمک #توروندور او را از اسارت نجات داد اما مایدروس در این راه یک دستش را از مچ از دست داد. او برای جبران لطف فینگون و زدودن کینههایی که در میان #نولدور پدید آمده بود - سوزاندن کشتیهای #تلهری به دستور فئانور - پادشاهی را به عمویش #فینگولفین واگذار کرد تا یک بار دیگر نولدور زیر پرچمی واحد برای ستاندن انتقام از #مورگوت متحد و یکپارچه شوند.
@Gondolin_ir
او پس از مرگ پدرش با حیلهی #ملکور به اسارت درآمد و پسرعمو و دوست صمیمیاش #فینگون، با کمک #توروندور او را از اسارت نجات داد اما مایدروس در این راه یک دستش را از مچ از دست داد. او برای جبران لطف فینگون و زدودن کینههایی که در میان #نولدور پدید آمده بود - سوزاندن کشتیهای #تلهری به دستور فئانور - پادشاهی را به عمویش #فینگولفین واگذار کرد تا یک بار دیگر نولدور زیر پرچمی واحد برای ستاندن انتقام از #مورگوت متحد و یکپارچه شوند.
@Gondolin_ir