#کارخاروت
...خبر اما به گوش #مورگوت رسیده بود، خبر نقشههای نامعلوم شهریاران الف، و مدام در کوهراههای پایین جنگل صدای پارس #هوآن، تازی عظیم جنگ که #والار مدتها پیش قلاده از گردنش گشوده بودند، به گوش میرسید. آنگاه مورگوت تقدیر هوآن را به یاد آورد، تولهای از نژاد #درائگلوین برگزید؛ و او را به دست خویش با گوشت زندگان خوراک داد، و نیروی خویش را بر او گماشت. گرگ به سرعت بالید چندان که دیگر در هیچ کنامی جای نمیگرفت، و عظیمالجثه و گرسنه پیش پای مورگوت میآرمید. آنجا آتش و تشویش دوزخ در او نفوذ کرد، و مالامال از روح درندهخویی گشت، معذب و موحش و نیرومند. کارخاروت سرخکام، نام او در حکایتهای آن روزگاران است، و نیز #آنفائگلیر، آروارهی عطش و مورگوت بیمناک از آمدن هوآن او را گماشته بود که بیخُفت و خواب در برابر دروازهی #آنگباند بیارمد.
#متن_کتاب، #سیلماریلیون
حدیث برن و لوتین
@Gondolin_ir
...خبر اما به گوش #مورگوت رسیده بود، خبر نقشههای نامعلوم شهریاران الف، و مدام در کوهراههای پایین جنگل صدای پارس #هوآن، تازی عظیم جنگ که #والار مدتها پیش قلاده از گردنش گشوده بودند، به گوش میرسید. آنگاه مورگوت تقدیر هوآن را به یاد آورد، تولهای از نژاد #درائگلوین برگزید؛ و او را به دست خویش با گوشت زندگان خوراک داد، و نیروی خویش را بر او گماشت. گرگ به سرعت بالید چندان که دیگر در هیچ کنامی جای نمیگرفت، و عظیمالجثه و گرسنه پیش پای مورگوت میآرمید. آنجا آتش و تشویش دوزخ در او نفوذ کرد، و مالامال از روح درندهخویی گشت، معذب و موحش و نیرومند. کارخاروت سرخکام، نام او در حکایتهای آن روزگاران است، و نیز #آنفائگلیر، آروارهی عطش و مورگوت بیمناک از آمدن هوآن او را گماشته بود که بیخُفت و خواب در برابر دروازهی #آنگباند بیارمد.
#متن_کتاب، #سیلماریلیون
حدیث برن و لوتین
@Gondolin_ir