Gondolin.ir | ارباب حلقهها
جنگ خشم... پایانی بر سلطه ی بی چون و چرای #ملکور بر سرزمین میانه در دوران اول @Gondolin_ir
نقل این نبرد عظیم در دانشنامه ی والیمار:
به مدت مدت ۵۰۰ سال در دوران اول، #مورگوت دارای قدرت فراوانی در سرزمین میانه شده بود، و حتی به خاطر نبردهای متعددی که با #نولدور داشت از این قدرت کاسته نشده بود. #ائارندیل دریانورد که جواهر #سیلماریل را به پیشانی بسته بود، اولین فرد از نسل فانیان بود که به #والینور قدم میگذاشت. وی #والار را ترغیب کرد که به الفها و انسانهای دربند در سرزمین میانه کمک و یاری برسانند.
والار به درخواست ائارندیل جامه عمل پوشاند و همراه با الفهای #وانیار و نولدوری که در والینور بودند همراه با کشتیهایی که #تلهری ها ساخته بودند در قالب سپاهی مقتدر و عظیم به سرزمین میانه حرکت کردند. آنان در #بلریاند اردوگاه زدند و در دشتهای #آنفائوگلیت با سپاهیان اهریمنی مورگوت روبرو شدند.
والار و الفها، #بالروگها را نابود کردند، مگر تعدادی اندک که خود را نجات دادند و در جاهای مختلف پنهان گشتند. اورکها مانند کاهی در آتشی بزرگ از بین میرفتند و تار و مار میشدند. درحالیکه سه خاندان اداین همراه با والار میجنگیدند، بسیاری دیگر نیز بودند که در مقابل والار قرار گرفتند و از بین رفتند. مورگوت در حالیکه شکست را احساس میکرد، آخرین سلاحش را رو کرد، اژدهایان بالدار، که تا پیش از این در هیچ جا دیده نشده بودند و باعث شدند که والار عقب نشینی نمایند. سر دسته این اژدهایان موجودی قدرتمند و پلید بود به نام #آنکالاگون سیاه.
سپس ائارندیل همراه با کشتی آسمانی اش #وینگیلوت، در کنار عقابها با اژدهایان به نبرد پرداختند و در نهایت رهبر اژدهایان یعنی آنکالاگون سیاه را به طرزی دهشتناک از بین بردند. آنکالاگون پس از کشته شدن بر روی برجهای #تانگورودریم سقوط کرد و منجر به نابودی آن شد.
مورگوت در حالیکه در عمیق ترین سیاهچال آنگباند مخفی شده بود توسط زنجیرهای قدیمی #آنگاینور به بند کشیده شد. دو سیلماریلی که در هنوز در اختیارش بود توسط #ائونوه #مایار باز پس گرفته شد و به شدت از آنها محافظت به عمل آمد (هرچند این دو جواهر بعدها توسط #مایدروس و #ماگلور به سرقت برده شد.) در نهایت والار او را از طریق دروازه شب به آن سوی دیوارهای جهان و در پوچی بی پایان تبعید کردند، جایی که تا زمان نبرد نهایی و روز مجازات در آنجا باقی ماند. تنها در آن نبرد بود که به طور دردناکی نابود میگشت.
ویرانیهای نبرد بسیار عظیم بود؛ بخش اعظمی از سرزمینهای غرب ارد لویین از بین رفته و در اعماق دریا مدفون گشتند. بسیاری از الفها به غرب مهاجرت کردند در حالیکه بسیاری دیگر نیز در شرق ماندند. والار جزیرهای با نام #نومهنور را در دریای غربی برافراشتند که منزلگاه جدید #اداین گشت.
@Gondolin_ir
به مدت مدت ۵۰۰ سال در دوران اول، #مورگوت دارای قدرت فراوانی در سرزمین میانه شده بود، و حتی به خاطر نبردهای متعددی که با #نولدور داشت از این قدرت کاسته نشده بود. #ائارندیل دریانورد که جواهر #سیلماریل را به پیشانی بسته بود، اولین فرد از نسل فانیان بود که به #والینور قدم میگذاشت. وی #والار را ترغیب کرد که به الفها و انسانهای دربند در سرزمین میانه کمک و یاری برسانند.
والار به درخواست ائارندیل جامه عمل پوشاند و همراه با الفهای #وانیار و نولدوری که در والینور بودند همراه با کشتیهایی که #تلهری ها ساخته بودند در قالب سپاهی مقتدر و عظیم به سرزمین میانه حرکت کردند. آنان در #بلریاند اردوگاه زدند و در دشتهای #آنفائوگلیت با سپاهیان اهریمنی مورگوت روبرو شدند.
والار و الفها، #بالروگها را نابود کردند، مگر تعدادی اندک که خود را نجات دادند و در جاهای مختلف پنهان گشتند. اورکها مانند کاهی در آتشی بزرگ از بین میرفتند و تار و مار میشدند. درحالیکه سه خاندان اداین همراه با والار میجنگیدند، بسیاری دیگر نیز بودند که در مقابل والار قرار گرفتند و از بین رفتند. مورگوت در حالیکه شکست را احساس میکرد، آخرین سلاحش را رو کرد، اژدهایان بالدار، که تا پیش از این در هیچ جا دیده نشده بودند و باعث شدند که والار عقب نشینی نمایند. سر دسته این اژدهایان موجودی قدرتمند و پلید بود به نام #آنکالاگون سیاه.
سپس ائارندیل همراه با کشتی آسمانی اش #وینگیلوت، در کنار عقابها با اژدهایان به نبرد پرداختند و در نهایت رهبر اژدهایان یعنی آنکالاگون سیاه را به طرزی دهشتناک از بین بردند. آنکالاگون پس از کشته شدن بر روی برجهای #تانگورودریم سقوط کرد و منجر به نابودی آن شد.
مورگوت در حالیکه در عمیق ترین سیاهچال آنگباند مخفی شده بود توسط زنجیرهای قدیمی #آنگاینور به بند کشیده شد. دو سیلماریلی که در هنوز در اختیارش بود توسط #ائونوه #مایار باز پس گرفته شد و به شدت از آنها محافظت به عمل آمد (هرچند این دو جواهر بعدها توسط #مایدروس و #ماگلور به سرقت برده شد.) در نهایت والار او را از طریق دروازه شب به آن سوی دیوارهای جهان و در پوچی بی پایان تبعید کردند، جایی که تا زمان نبرد نهایی و روز مجازات در آنجا باقی ماند. تنها در آن نبرد بود که به طور دردناکی نابود میگشت.
ویرانیهای نبرد بسیار عظیم بود؛ بخش اعظمی از سرزمینهای غرب ارد لویین از بین رفته و در اعماق دریا مدفون گشتند. بسیاری از الفها به غرب مهاجرت کردند در حالیکه بسیاری دیگر نیز در شرق ماندند. والار جزیرهای با نام #نومهنور را در دریای غربی برافراشتند که منزلگاه جدید #اداین گشت.
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
#آمرود و #آمراس ، جوانترین فرزندان #فئانور که دوقلو بودند و رنگ موی سرخ مادرشان را به ارث بردند و هردو در دوران اول کشته شدند. @Gondolin_ir
#آمرود به همراه برادرانش سوگند #فئانور را یاد کردند، اما مادرشان #ناردانل از آمراس و آمرود خواست تا پای خود را از این ماجرا کنار بکشند، زیرا قلباً احساس میکرد که یکی از آنها باز نخواهد گشت. اما فئانور از کار ممانعت کرد و تاوان این کار خود را نیز داد. آمرود به طور تصادفی در یکی از کشتیهای قوم #تلهری به دام افتاد و طعمه آتشی شد پدرش دستور برافروختن آنرا داده بود تا تمام کشتیهای تلهری را به آتش بزنند. بر اساس محک فئانور آمرود بعد از لنگر انداختن کشتیها در #لوسگار به آمراس گفته بود از اینکه همانند دیگر افراد #نولدور بر روی زمینهای لاموت بخوابد احساس ناخوشایندی دارد و در کشتی میماند. اما بعدها گفته شد که او قصد بازگشت به سمت مادرش را داشته و از کردههای پدرش احساس شرمساری میکردهاست. شاید فئانور از این اتفاق اطلاع داشتهاست و به نظر میرسد این یکی از دلایلی بوده که فئانور تصمیم به آتش زدن کشتیها گرفته حتی پیش از اینکه تمام غذاها و وسایل به طور کامل از کشتیها تخلیه شوند. اما بعد از اینکه فهمید پسرش در کشتی بوده به شدت دچار هراس و پشیمانی شد و بدون شک به یاد سخنان شوم همسرش افتاد.
#آمراس نیز همانند دیگر برادرانش در بازگشت نولدور شرکت داشت. او به شدت به برادر دوقلواش وابسته بود که یکدیگر را "آمباروسا" صدا می زدند. پس از مرگ برادرش در کشتیهای تلهری در بندر لوسگار، او با پدرش به تندی و پرخاش صحبت کرد و البته آخرین نفری بود که این کار را انجام داد.
پس از مرگ فئانور او در دشت های وسیع #بلریاند شرقی زندگی می کرد و به عنوان شکارچی ماهر معروف گشت. او در نبردی که توسط پسران فئانور به بندرگاههای #سیریون صورت گرفته بود کشته شد.
منبع: دانشنامه ی والیمار
@Gondolin_ir
#آمراس نیز همانند دیگر برادرانش در بازگشت نولدور شرکت داشت. او به شدت به برادر دوقلواش وابسته بود که یکدیگر را "آمباروسا" صدا می زدند. پس از مرگ برادرش در کشتیهای تلهری در بندر لوسگار، او با پدرش به تندی و پرخاش صحبت کرد و البته آخرین نفری بود که این کار را انجام داد.
پس از مرگ فئانور او در دشت های وسیع #بلریاند شرقی زندگی می کرد و به عنوان شکارچی ماهر معروف گشت. او در نبردی که توسط پسران فئانور به بندرگاههای #سیریون صورت گرفته بود کشته شد.
منبع: دانشنامه ی والیمار
@Gondolin_ir
#اولمو، خداوندگار آبهای #آردا.
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
Telegram
attach 📎
#کلهبورن ، همسر گالادریل
در کتاب قصههای ناتمام کلهبورن یک شاهزادهی #تلهری در #والینور است که همراه با #گالادریل راهی سرزمین میانه میشود و برای این کار کشتی نیز میسازد.
اما در #سیلماریلیون او یک شاهزاده از منهگروت است که در طول اقامت گالادریل در دوریات با او آشنا میشود.
@Gondolin_ir
در کتاب قصههای ناتمام کلهبورن یک شاهزادهی #تلهری در #والینور است که همراه با #گالادریل راهی سرزمین میانه میشود و برای این کار کشتی نیز میسازد.
اما در #سیلماریلیون او یک شاهزاده از منهگروت است که در طول اقامت گالادریل در دوریات با او آشنا میشود.
@Gondolin_ir
سوزاندن کشتیهای #تلهری به فرمان #فئانور و آغاز شکاف و خیانت در #نولدور و اولین تحقق پیشگویی #ماندوس
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
#ائارون به معنای بانوی دریا، دختر #اولوه پادشاه الفهای #تلهری در #والینور بود. او را بانوی قو مانند نیز مینامند. در سالیان درختان با #فینارفین پسر پادشاه الفهای #نولدور ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند به نامهای #فینرود، #آنگرود، #آیگنور و #گالادریل شد. او دوستی عمیقی با #آنایره همسر #فینگولفین داشت.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
الفهای #سیندار معروف به الفهای خاکستری #بلریاند روشن از نور ستارهها اگرچه همان #موریکوئندی بودند: آنان که هرگز روشنایی نور درختان را ندیدند.
الفهای #تلهری که به سرکردگی فرمانروایشان #الوه #تینگول راهی غرب شدند تا به والینور بروند، اما الوه پس از ورود به #بلریاند در جنگل نانالموت گم شد و در آنجا با #ملیان #مایا روبرو و سالیان سال غرق نگاه او شد. بسیاری از الفهای تلهری به خاطر فرمانروایشان از ادامه سفر منصرف شدند این گروه بعد ها که تحت فرمانروایی الوه و ملیان قرار گرفتند به الفهای سیندار معروف شدند و در دوران بازگشت تاریکی و خطر به بلریاند، قلمرو معروف منهگروت در دوریات را به کمک دورفهای کوهستان آبی بنا کردند. تعدادی از الفهای سیندار همراه با خویشان تلهری خود تا سواحل دریا رفتند اما از دریا عبور نکردند و اولین بندرگاههای بلریاند را بنا کردند؛ معروف به بندرگاههای #فالاس.
باقی الفهای تله ری توسط برادر الوه، #اولوه از دریا عبور کردند و راهی #والینور شدند.
@Gondolin_ir
الفهای #تلهری که به سرکردگی فرمانروایشان #الوه #تینگول راهی غرب شدند تا به والینور بروند، اما الوه پس از ورود به #بلریاند در جنگل نانالموت گم شد و در آنجا با #ملیان #مایا روبرو و سالیان سال غرق نگاه او شد. بسیاری از الفهای تلهری به خاطر فرمانروایشان از ادامه سفر منصرف شدند این گروه بعد ها که تحت فرمانروایی الوه و ملیان قرار گرفتند به الفهای سیندار معروف شدند و در دوران بازگشت تاریکی و خطر به بلریاند، قلمرو معروف منهگروت در دوریات را به کمک دورفهای کوهستان آبی بنا کردند. تعدادی از الفهای سیندار همراه با خویشان تلهری خود تا سواحل دریا رفتند اما از دریا عبور نکردند و اولین بندرگاههای بلریاند را بنا کردند؛ معروف به بندرگاههای #فالاس.
باقی الفهای تله ری توسط برادر الوه، #اولوه از دریا عبور کردند و راهی #والینور شدند.
@Gondolin_ir
...#فئانور خندهای همچون دیوانگان سرداد و فریاد زد: «آنچه در پس پشت جا گذاشتم زیان به شمار نمیآورم؛ معلوم شد که باری اضافی در راه بودند. بگذار آنان که نامم را نفرین کردند، باز نفرینام بکنند، و بگذار نالهکنان به قفسهای #والار بازگردند. بگذار کشتیها سوزانده شود!»
فئانور فرمان داد که بر سر کشتیهای #تلهری آتش دراندازند. از این روی در آن مکان که لوسگار نام گرفت، در مدخل شاخابهی درنگیست، کار زیباترین کشتیهایی که تا کنون دریا را نوردیدهاند، در حریقی بزرگ، تابناک و هولانگیز به پایان رسید. و #فینگولفین و مردم او روشنایی را از دوردستها دیدند، سرخ در زیر ابرها؛ و دانستند که به آنها خیانت شده است. این نخستین ثمرهی خویشاوندکشی و تقدیر #نولدور بود.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
ترجمه رضا علیزاده 🔥💎❤️
@Gondolin_ir
فئانور فرمان داد که بر سر کشتیهای #تلهری آتش دراندازند. از این روی در آن مکان که لوسگار نام گرفت، در مدخل شاخابهی درنگیست، کار زیباترین کشتیهایی که تا کنون دریا را نوردیدهاند، در حریقی بزرگ، تابناک و هولانگیز به پایان رسید. و #فینگولفین و مردم او روشنایی را از دوردستها دیدند، سرخ در زیر ابرها؛ و دانستند که به آنها خیانت شده است. این نخستین ثمرهی خویشاوندکشی و تقدیر #نولدور بود.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
ترجمه رضا علیزاده 🔥💎❤️
@Gondolin_ir
#ائارون ( Eärwen) دختر #اولوه پادشاه فالماری و #تلهری در سرزمین #آمان است. او را «دوشیزهی قومانند آلکوالونده» نیز می نامند. حدود سال ۱۲۰۰ از سالهای درختان او با #فینارفین، پسر #فینوه از نولدور ازدواج کرد.
آنها صاحب چهار فرزند شدند به نام های:
#فینرود، #آنگرود، #آئگنور و #گالادریل. او با #آنایره همسر #فینگولفین که برادر شوهرش بود دوست بود.
نام او در زبان کوئنیایی به معنای «دوشیزهی دریا» می باشد.
منبع: دانشنامهی والیمار
@Gondolin_ir
آنها صاحب چهار فرزند شدند به نام های:
#فینرود، #آنگرود، #آئگنور و #گالادریل. او با #آنایره همسر #فینگولفین که برادر شوهرش بود دوست بود.
نام او در زبان کوئنیایی به معنای «دوشیزهی دریا» می باشد.
منبع: دانشنامهی والیمار
@Gondolin_ir
#کلهبورن، همسر #گالادریل
در کتاب قصههای ناتمام کلهبورن یک شاهزادهی #تلهری در #والینور است که همراه با گالادریل راهی سرزمین میانه میشود و برای این کار کشتی نیز میسازد.
اما در #سیلماریلیون او یک شاهزاده از #منهگروت است که در طول اقامت گالادریل در #دوریات با او آشنا میشود.
@Gondolin_ir
در کتاب قصههای ناتمام کلهبورن یک شاهزادهی #تلهری در #والینور است که همراه با گالادریل راهی سرزمین میانه میشود و برای این کار کشتی نیز میسازد.
اما در #سیلماریلیون او یک شاهزاده از #منهگروت است که در طول اقامت گالادریل در #دوریات با او آشنا میشود.
@Gondolin_ir
سوزاندن کشتیهای #تلهری به دستور #فئانور، آغاز شکاف و دودستگی در میان #نولدور و اولین تحقق نفرین #ماندوس
توضیحات تکمیلی: 👈 t.me/Gondolin_ir/952
@Gondolin_ir
توضیحات تکمیلی: 👈 t.me/Gondolin_ir/952
@Gondolin_ir
#مایدروس، فرزند ارشد #فئانور
او پس از مرگ پدرش با حیلهی #ملکور به اسارت درآمد و پسرعمو و دوست صمیمیاش #فینگون، با کمک #توروندور او را از اسارت نجات داد اما مایدروس در این راه یک دستش را از مچ از دست داد. او برای جبران لطف فینگون و زدودن کینههایی که در میان #نولدور پدید آمده بود - سوزاندن کشتیهای #تلهری به دستور فئانور - پادشاهی را به عمویش #فینگولفین واگذار کرد تا یک بار دیگر نولدور زیر پرچمی واحد برای ستاندن انتقام از #مورگوت متحد و یکپارچه شوند.
@Gondolin_ir
او پس از مرگ پدرش با حیلهی #ملکور به اسارت درآمد و پسرعمو و دوست صمیمیاش #فینگون، با کمک #توروندور او را از اسارت نجات داد اما مایدروس در این راه یک دستش را از مچ از دست داد. او برای جبران لطف فینگون و زدودن کینههایی که در میان #نولدور پدید آمده بود - سوزاندن کشتیهای #تلهری به دستور فئانور - پادشاهی را به عمویش #فینگولفین واگذار کرد تا یک بار دیگر نولدور زیر پرچمی واحد برای ستاندن انتقام از #مورگوت متحد و یکپارچه شوند.
@Gondolin_ir
#اینگوه، #الوه و #فینوه در #والینور
#کالاکوئندی، الفهای برین یا الفهای روشنایی، به آن دسته از الفها گفته میشود که روشنایی دو درخت #والینور را دیدهاند. کالاکوئندی شامل #وانیار، #نولدور و آن دسته از #تلهری میشود که به دعوت #والار از دریای #بلهگایر عبور کردند و به قلمرو قدرسی #آمان رسیدند. نام دیگر کالاکوئندی «آمانیار» است، به معنی «آنان که در آمان سکنی گزیدند».
الوه به همراه فینوه و اینگوه و #اورومه به والینور رفت، شکوه قلمرو قدسی را دید و به عنوان یکی از سه سفیر والار به سرزمین میانه برگشت تا مردم خود، تلهری را به کوچ به آمان ترغیب کند، اما در راه مهاجرت بزرگ در جنگل نانالموت گم شد و آنجا ملیان #مایا را یافت و عاشق او شد و از بازگشت به والینور صرف نظر کرد، زیرا تمامی روشنایی دو درخت را در چهرهی #ملیان نزد خود میدید. الوه اگرچه از کالاکوئندی به شمار میرود اما از #آمانیار نیست، چراکه او در سرزمین میانه ماند و به آمان بازنگشت و با کمک همسرش ملیان پادشاهی #دوریات را در #بلریاند بنا نهاد.
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
#کالاکوئندی، الفهای برین یا الفهای روشنایی، به آن دسته از الفها گفته میشود که روشنایی دو درخت #والینور را دیدهاند. کالاکوئندی شامل #وانیار، #نولدور و آن دسته از #تلهری میشود که به دعوت #والار از دریای #بلهگایر عبور کردند و به قلمرو قدرسی #آمان رسیدند. نام دیگر کالاکوئندی «آمانیار» است، به معنی «آنان که در آمان سکنی گزیدند».
الوه به همراه فینوه و اینگوه و #اورومه به والینور رفت، شکوه قلمرو قدسی را دید و به عنوان یکی از سه سفیر والار به سرزمین میانه برگشت تا مردم خود، تلهری را به کوچ به آمان ترغیب کند، اما در راه مهاجرت بزرگ در جنگل نانالموت گم شد و آنجا ملیان #مایا را یافت و عاشق او شد و از بازگشت به والینور صرف نظر کرد، زیرا تمامی روشنایی دو درخت را در چهرهی #ملیان نزد خود میدید. الوه اگرچه از کالاکوئندی به شمار میرود اما از #آمانیار نیست، چراکه او در سرزمین میانه ماند و به آمان بازنگشت و با کمک همسرش ملیان پادشاهی #دوریات را در #بلریاند بنا نهاد.
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰