#اولمو، خداوندگار آبهای #آردا.
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
اولمو خداوند آب هاست. او تنهاست. هیچگاه زمانی دراز یک جا درنگ نمیکند، هرگاه اراده کند در تمامی آبهای ژرف گرد زمین یا زیرزمین جابهجا میشود.
پس از #مانوه تواناترین #والار اوست، و پیش از پدید آمدن #والینور در دوستی با او صمیمیترین بود؛ اما ازآنپس به ندرت در انجمن والار شرکت میجست، مگر آنکه امری بس مهم درمیان میبود، زیرا اولمو پروای همهٔ آردا را داشت، و او را نیازی به جای آسودن نیست. افزون بر این، اولمو گام نهادن بر روی زمین را دوست نمیدارد، و به ندرت به رسم همتایانش خود را به کالبدی میآراید.
هرگاه فرزندان #ارو چشم شان بر او میافتاد، دلهاشان از وحشتی عظیم مالامال میگشت؛ چرا که برآمدن شاه دریا دهشتناک بود، همچون موجی اوج گیرنده که به ساحل میتازد، کلاهخودی تیره و کف نشان بر سر و زرهی پرتلألؤ به رنگ سیم با ته رنگی از سایههای سبز بر تن. نوای شیپورهای مانوه بلند است، اما آوای اولمو ژرف است، همچون ژرفای اقیانوس که تنها خود او دیدهاست.
با این حال اولمو، هم الفها و هم آدمیان را دوست میدارد، و هیچ گاه آنان را به حال خویش رها نکرده، حتی آنگاه که والار بر ایشان خشم گرفتهاند. گاه و بی گاه نادیده به کرانههای سرزمین میانه میآید، یا از شاخابههای دریا در میان خشکی میگذرد، و آنجا از کرناهای بزرگش، اولوموری که سالمار مایا برای او از صدفهای سفید ساختهاست، آهنگی برمی آورد؛ و آنکه این آهنگ میشنود از آن پس همیشه این نفیر را به گوش جان مینیوشد، و عشق به دریا هیچ گاه رهایش نمیسازد.
اولمو بیشتر با ساکنان سرزمین میانه به آوایی سخن میگوید که فقط به سان آهنگ آب شنیده میشود. چرا که تمامی دریاها، دریاچهها، رودها، آبگیرها، چشمهها در فرمان اوست؛ از این روی الفها میگویند روح اولمو در رگهای جهان جاری است. بدین گونه خبرها به اولمو میرسد، حتی در ژرفناها، خبر جمله نیازها و رنجهای آردا، که اگر جز این بود از مانوه پنهان میماند.
در ژرفناها به آهنگی عظیم و هولناک میاندیشد؛ و طنین آن آهنگ، اندوهگین و شاد در سرتاسر رگهای جهان در جریان است؛ زیرا اگرچه برآمدن چشمه در برابر آفتاب شادی بخش است، سر منشأ آن از چاههای اندوه ناپیمودهای است که در بنیاد زمین واقع است. #تلهری بسی چیزها از اولمو آموختند، و به همین دلیل آهنگ شان اندوه و سرور را یک جا در خود داشت.
#سالمار با او به آردا آمد، و نیز #اوسه و #اوئینن، که به آنان حکمرانی بر موجها و جنبشهای دریاهای درونی را بخشید، و علاوه بر اینان بسیاری مینویان دیگر.
به قدرت اولمو بود که حتی در تاریکی ملکور زندگی هنوز در بسیاری رگههای پنهان جریان داشت، و زمین نمرد؛ و برای جمله کسانی که در آن تاریکی ره گم کرده یا دور از روشنایی والار سرگردان بودند، اولمو گوشی شنوا داشت؛ و او هیچگاه سرزمین میانه را فراموش نکردهاست، و از آن هنگام هر آنچه از ویرانی و دگرگونی رخ دادهاست، از اندیشه اش دست باز نداشته، و تا به فرجام روزگاران، باز نخواهد داشت.
اولمو در حق الفها و آدمیان نیکیهای بسیار کردهاست، او بود که جزیره بالار را برای بردن الفها به والینور به ساحل سرزمین میانه آورد، او بود که آدمیان را در بدو ورود یاری میداد، او بود که فکر ساختن #نارگوتروند و #گوندولین را در ذهن #فینرود و #تورگون، در هنگام خواب، گذاشت، او بود که #تور پسر #هور را برای آگاه ساختن تورگون فرستاد ، او بود که #الوینگ را از آب های سیریون نجات داد، او بود که در حلقه داوری از #ائارندیل در مقابل خشم #ماندوس دفاع کرد و هزاران کار دیگر که شمارش آن خارج از توان است.
منبع: دانشنامه والیمار
@Gondolin_ir
Telegram
attach 📎
#ایدریل #کلهبریندال دختر #تورگون
#تور در #گوندولین ماندگار شد و حکمت مردمان آنجا او را شیفته ساخت و جسم و جانش توانمند شد و معرفت الفها را آموخت. آنگاه دل ایدریل به او و دل او به دختر پادشاه مایل گشت و این گونه دومین پیوند الفها و آدمیان به وقوع پیوست که ثمرهی آن #ائارندیل بود.
@Gondolin_ir
#تور در #گوندولین ماندگار شد و حکمت مردمان آنجا او را شیفته ساخت و جسم و جانش توانمند شد و معرفت الفها را آموخت. آنگاه دل ایدریل به او و دل او به دختر پادشاه مایل گشت و این گونه دومین پیوند الفها و آدمیان به وقوع پیوست که ثمرهی آن #ائارندیل بود.
@Gondolin_ir
#مایگلین
مایگلین به فرجام پدرش دچار شد و در جدال با #تور از فراز دیوارهای #گوندولین سقوط کرد و کشته شد. #ائول قبل از مرگ او را نفرین کرده بود که به همین طریق کشته شود.
توضیحات تکمیلی:
t.me/Gondolin_ir/476
@Gondolin_ir
مایگلین به فرجام پدرش دچار شد و در جدال با #تور از فراز دیوارهای #گوندولین سقوط کرد و کشته شد. #ائول قبل از مرگ او را نفرین کرده بود که به همین طریق کشته شود.
توضیحات تکمیلی:
t.me/Gondolin_ir/476
@Gondolin_ir
سقوط #گوندولین
پس از خیانت #مایگلین و محرز شدن مکان #گوندولین برای #ملکور ، سپاه #مورگوت از تپههای شمالی به گوندولین هجوم آوردند و مورگوت بالروگها و اورکها و گرگهایش را برای ساقط کردن گوندولین روانه ساخت؛ و اژدهایان که اکنون پرشمار و بس مخوف شده بودند همراهیشان میکردند.
نفس آتشین اژدهایان و بخار و دود شهر را در مهی غلیظ فرو برد و بدین سان #تور و #ایدریل و سایر بازماندگان به دور از چشم دشمن فرار کردند.
@Gondolin_ir
پس از خیانت #مایگلین و محرز شدن مکان #گوندولین برای #ملکور ، سپاه #مورگوت از تپههای شمالی به گوندولین هجوم آوردند و مورگوت بالروگها و اورکها و گرگهایش را برای ساقط کردن گوندولین روانه ساخت؛ و اژدهایان که اکنون پرشمار و بس مخوف شده بودند همراهیشان میکردند.
نفس آتشین اژدهایان و بخار و دود شهر را در مهی غلیظ فرو برد و بدین سان #تور و #ایدریل و سایر بازماندگان به دور از چشم دشمن فرار کردند.
@Gondolin_ir
#گلورفیندل در #ایملادریس (#ریوندل)
او از معدود الفهایی بود که به سبب کردار نیک خود در دوران اول - از جمله اکراهش از جنایات #نولدور در حق #تلهری و تبعید پس از آن، نجات #تور و #ایدریل و در نهایت کشتن یک #بالروگ در نبردی که منجر به سقوط #گوندولین شد - پس از مرگ با تصمیم #والار از تالارهای #ماندوس باری دیگر به زندگی برگشت. گلورفیندل پس از احیای مجدد، مدتی طولانی در #والینور زیست و در آنجا از پیروان #اولورین #مایا (#گندالف) گردید و سرانجام در اواسط دوران دوم به سرزمین میانه راهی شد تا به جبههی تقابل در برابر تحرکات #سائورون بپیوندد.
گلورفیندل در دوران سوم رهبری سپاه الفها در نبرد #فورنوست را برعهده داشت که به سرنگونی #ویچکینگ و پادشاهی #آنگمار انجامید. در داستان ارباب حلقهها او بود که به دستور #الروند در پی یافتن حامل حلقهی یگانه شتافت و #فرودو زخمی از تیغ #مورگول را همراه با حلقهی سائورون به #ریوندل رساند. (اما در فیلم ارباب حلقهها #آرون جایگزین او شد😒.)
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
او از معدود الفهایی بود که به سبب کردار نیک خود در دوران اول - از جمله اکراهش از جنایات #نولدور در حق #تلهری و تبعید پس از آن، نجات #تور و #ایدریل و در نهایت کشتن یک #بالروگ در نبردی که منجر به سقوط #گوندولین شد - پس از مرگ با تصمیم #والار از تالارهای #ماندوس باری دیگر به زندگی برگشت. گلورفیندل پس از احیای مجدد، مدتی طولانی در #والینور زیست و در آنجا از پیروان #اولورین #مایا (#گندالف) گردید و سرانجام در اواسط دوران دوم به سرزمین میانه راهی شد تا به جبههی تقابل در برابر تحرکات #سائورون بپیوندد.
گلورفیندل در دوران سوم رهبری سپاه الفها در نبرد #فورنوست را برعهده داشت که به سرنگونی #ویچکینگ و پادشاهی #آنگمار انجامید. در داستان ارباب حلقهها او بود که به دستور #الروند در پی یافتن حامل حلقهی یگانه شتافت و #فرودو زخمی از تیغ #مورگول را همراه با حلقهی سائورون به #ریوندل رساند. (اما در فیلم ارباب حلقهها #آرون جایگزین او شد😒.)
🔰✨ @Gondolin_ir ✨🔰
آنک #تور احساس کرد که پاهایش سوی کرانهی دریا کشیده میشود و از پلههای درازآهنگ سوی کرانهای فراخگشاده و گستردهدامن در کنارهی شمالی دماغهی تاراس فرود آمد؛ و همچنانکه فراپیش میرفت، خورشید را دید که در تودهابری تیره و سترگ فرو میرفت که از لبهی دریای رو به سیاهی فراز میآمد؛ و هوا رو به سردی نهاد و از برای طوفانی آیان، هیاهو و جوش و خروشی به راه بود. و تور بر کرانه باز ایستاد و خورشید به کردار آتشی دودانگیز در فراپشتِ تهدیدِ سپهر بود؛ و در نظرش چنین نمود که خیزابهای سترگ از دورجای بلند شد و سوی خشکی درغلتید، لیک شگفتی او را سر جایش نگه داشت و او بیحرکت بر جای خویش فرو ماند. و خیزابه سوی او آمد و بر آن مهای از سایه نهفته بود. آنگاه نابیوسان همچنانکه فراپیش میآمد، حلقه شد و شکست و به شکل دستانِ کفآلود و درازدامانی به پیش هجوم آورد؛ لیک جایی که خیزابه در آن شکسته بود، هیبتی پویا، سیهفام در برابر طوفانِ خیزان، با قامت و اورندی بزرگ ایستاده بود.
آنگاه تور به پاسداشت و ارجگذاری سر فرو نهاد، چه در نظرش پادشاهی نیرومند را به چشم میدید. دیهیمی بلند همچون سیم بر سر نهاده بود که از آن گیسوان بلندش چون کفی که در گرگومیش سوسو میزنند، فرو ریخته بودند؛ و همچنان که شنل خاکستریفامی را به پس در میافکند که به کردار مهای بر گردش آویخته بود، هان! او نیمتنه رخشانی بر تن داشت، تنگ و چسبان همچون فلس یک ماهی بزرگ، و جامهای به رنگ سبز تیره که وقتی خرامان سوی خشکی پیش میآمد، با آتش دریایی برق میزد و سوسو داشت. بدین سان آن ژرفنانشین که #نولدور وی را #اولمو، خداوندگار آبها مینامند، خویشتن را بر تور پورِ #هور از خاندان #هادور در فرودِ #وینیامار نمایاند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💥
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آنگاه تور به پاسداشت و ارجگذاری سر فرو نهاد، چه در نظرش پادشاهی نیرومند را به چشم میدید. دیهیمی بلند همچون سیم بر سر نهاده بود که از آن گیسوان بلندش چون کفی که در گرگومیش سوسو میزنند، فرو ریخته بودند؛ و همچنان که شنل خاکستریفامی را به پس در میافکند که به کردار مهای بر گردش آویخته بود، هان! او نیمتنه رخشانی بر تن داشت، تنگ و چسبان همچون فلس یک ماهی بزرگ، و جامهای به رنگ سبز تیره که وقتی خرامان سوی خشکی پیش میآمد، با آتش دریایی برق میزد و سوسو داشت. بدین سان آن ژرفنانشین که #نولدور وی را #اولمو، خداوندگار آبها مینامند، خویشتن را بر تور پورِ #هور از خاندان #هادور در فرودِ #وینیامار نمایاند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💥
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
فرو ریختن برج #تورگون طی حملهی اژدهایان که منجر به مرگ او در پی سقوط #گوندولین شد:
#ایدریل گفت: «وای بر من که پدرم بر فراز بلندترین برجش چشم به راه مرگ است؛ اما هفت بار وای بر کسی که سرورش در فراروی ملکو فرو افتاده است و دیگر به خانه بازنخواهد گشت» ــ زیرا او از رنج و شکنجهای آن شب بیتاب و شوریده بود.
بدانگاه #تور گفت: «هان! ای ایدریل، این من هستم و من زندهام؛ لیک اکنون پدرت را بدینجا خواهمش آورد، خواه از دوزخهای ملکو باشد!» پس از آن به تنهایی از تپه فرود میآید و از اندوه همسرش خردپریش است؛ اما ایدریل پس از سر عقل آمدن در میان توفانی از مویه زانوان تور را به چنگ گرفت و گفت: «سرورم! سرورم!» و او را به درنگ واداشت.
اما در همان گاه که سخن میگفتند، آوا و بانگی بلند از آن مکان اندوهبار برخاست. اینک، برج به میان شعله فرو ریخت و با کوبهای از آتش فرو افتاد، چرا که اژدهایان شالودهی آن و همهی آنانی که آنجا ایستاده بودند را فرو شکستند و سودند. سترگ بود طنین آن سقوطِ دهشتبار، و تورگون شاه گوندوتلیم در آن درگذشت و در آن دم پیروزی نصیب ملکو شد.
#سقوط_گوندولین #متن_کتاب
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈کلیپ جامع اژدهایان در دنیای تالکین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#ایدریل گفت: «وای بر من که پدرم بر فراز بلندترین برجش چشم به راه مرگ است؛ اما هفت بار وای بر کسی که سرورش در فراروی ملکو فرو افتاده است و دیگر به خانه بازنخواهد گشت» ــ زیرا او از رنج و شکنجهای آن شب بیتاب و شوریده بود.
بدانگاه #تور گفت: «هان! ای ایدریل، این من هستم و من زندهام؛ لیک اکنون پدرت را بدینجا خواهمش آورد، خواه از دوزخهای ملکو باشد!» پس از آن به تنهایی از تپه فرود میآید و از اندوه همسرش خردپریش است؛ اما ایدریل پس از سر عقل آمدن در میان توفانی از مویه زانوان تور را به چنگ گرفت و گفت: «سرورم! سرورم!» و او را به درنگ واداشت.
اما در همان گاه که سخن میگفتند، آوا و بانگی بلند از آن مکان اندوهبار برخاست. اینک، برج به میان شعله فرو ریخت و با کوبهای از آتش فرو افتاد، چرا که اژدهایان شالودهی آن و همهی آنانی که آنجا ایستاده بودند را فرو شکستند و سودند. سترگ بود طنین آن سقوطِ دهشتبار، و تورگون شاه گوندوتلیم در آن درگذشت و در آن دم پیروزی نصیب ملکو شد.
#سقوط_گوندولین #متن_کتاب
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈کلیپ جامع اژدهایان در دنیای تالکین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
آنگاه #تور به سخن آمد و #اولمو در دلش توش و توان و در آوایش اقتدار و شکوه نهاد. «هان، ای پدران شهر سنگ، اویی که در مغاک موسیقی ژرف میسازد و از اندیشهی الفها و آدمیان آگاه است، به من فرمان داده که به شما گویم دوران رهایی نزدیک است. نجواهای خانومان و تپهی نگاهبانیتان در برابر شر ملکو به گوش اولمو رسیدهاند و وی شاددل است: لیک دلش ارغنده و دژآگاه است و دلهای #والار که در کوههای #والینور نشستهاند و از ستیغ تانیکوئتیل جهان را مینگرند، و اندوه بندگی و اسارت نولدولی و آوارگیهای آدمیان را میبینند، دُژم است؛ زیرا که ملکو آنان را در سرزمین سایهها فراپشتِ تپههای آهن احاطه کرده است. از این روی، از نهانراهی آورده شدهام تا به شمایان گویم سپاهیانتان را برشمرید و برای نبرد و آورد آماده شوید، زیرا که هنگام آن فراز آمده است.»
آنگاه #تورگون سخن گفت: «این کار را نکنم، ولو آنکه اینها سخنان اولمو و جملگی والار باشد. مردم خویش را در برابر هول و دهشتِ اورکها به خطر در نمیفکنم، نیز شهرم را در برابر آتشِ ملکو در گزند نمیاندازم.»
آنگاه تور به سخن آمد و گفت: «نه، گر اکنون یارایی هنگفت نداشته باشی، آنگاه اورکها همیشه حاضر خواهند بود و در فرجام بیشتر کوههای زمین را فرو خواهند گرفت و از رنجه داشتن الفها و آدمیان، هر دو، باز نخواهند ایستاد، ولو آنکه والار زان پس با هنجارهای دیگر برای رهایی نولدولی بکوشند؛ لیک گر اکنون به والار دلاستوار باشی، رویارویی هر چند دهشتناک باشد، پس از آن اورکها سقوط خواهند نمود و قدرتِ ملکو به کرانی اندک نقصان خواهد یافت.»
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 💎🔥🌟
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️♨️♨️مطالب تکمیلی و مرتبط:
👈 تاریخچهی شهر افسانهای گوندولین 👉
👈مواجههی تور با اولمو، خداوندگار آبها👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨@Gondolin Comments ✨
آنگاه #تورگون سخن گفت: «این کار را نکنم، ولو آنکه اینها سخنان اولمو و جملگی والار باشد. مردم خویش را در برابر هول و دهشتِ اورکها به خطر در نمیفکنم، نیز شهرم را در برابر آتشِ ملکو در گزند نمیاندازم.»
آنگاه تور به سخن آمد و گفت: «نه، گر اکنون یارایی هنگفت نداشته باشی، آنگاه اورکها همیشه حاضر خواهند بود و در فرجام بیشتر کوههای زمین را فرو خواهند گرفت و از رنجه داشتن الفها و آدمیان، هر دو، باز نخواهند ایستاد، ولو آنکه والار زان پس با هنجارهای دیگر برای رهایی نولدولی بکوشند؛ لیک گر اکنون به والار دلاستوار باشی، رویارویی هر چند دهشتناک باشد، پس از آن اورکها سقوط خواهند نمود و قدرتِ ملکو به کرانی اندک نقصان خواهد یافت.»
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 💎🔥🌟
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️♨️♨️مطالب تکمیلی و مرتبط:
👈 تاریخچهی شهر افسانهای گوندولین 👉
👈مواجههی تور با اولمو، خداوندگار آبها👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨@Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
حملهی مرگبار #مورگوت به شهر #گوندولین در پی خیانت #مایگلین و تحقق نفرین ماندوس:
سرانجام، آنگاه که #ائارندیل هفت ساله بود، مورگوت آماده شد و اورکها و بالروگها و دژمارانش را بر سر گوندولین فرو فرستاد؛ و از میان اینان، اژدهایانی با هیبتهایی گوناگون و مهیب برای فروگرفتِ این شهر به تازگی پدید آورده شدند. سپاه مورگوت از فراز تپههای شمالی آمد که بلندیاش از همه بیشترین بود و نگهبانانش ناهشیارتر بودند، و شبهنگام در زمان عیدی روی داد که همهی مردم گوندولین بر روی دیوارها منتظر برآمدن خورشید و خواندن نغمههایشان به هنگام فراز آمدنش بودند، زیرا روز پسین عیدی بود که آنان دروازههای تابستان مینامیدند. اما روشنایی سرخفام بر تپههای شمالی پدیدار گشت نه در شرق؛ و هیچ بازدارندگیای در پیشروی دشمن وجود نداشت تا آنکه به فرودِ دیوارهای خودِ گوندولین رسیدند و گوندولین بیآنکه امیدی باشد، در محاصره قرار گرفت.
از قهرمانیهای نومیدانهای که سالاران خاندانهای اشرافی و جنگاورانشان و به ویژه #تور انجام دادند، در سقوط گوندولین سخن بسیار گفتهاند؛ از مرگ روگ بیرون دیوارها؛ و از نبرد #اکتلیون از خاندان چشمه با #گوتموگ فرمانروای بالروگها در خودِ میدان پادشاه، جایی که هر یک دیگری را کشت؛ و از دفاع برج #تورگون به دست افراد خاندانش تا زمانی که برج سرنگون شد؛ و سهمگین بود سقوط آن برج و کشته شدن تورگون در ویرانیاش.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
به ترجمهی امین قربانی💥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
♨️♨️♨️مطالب مرتبط و تکمیلی:
👈 تاریخچهی شهر افسانهای گوندولین 👉
👈سرنگونی و مرگ تورگون، شاه گوندولین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
سرانجام، آنگاه که #ائارندیل هفت ساله بود، مورگوت آماده شد و اورکها و بالروگها و دژمارانش را بر سر گوندولین فرو فرستاد؛ و از میان اینان، اژدهایانی با هیبتهایی گوناگون و مهیب برای فروگرفتِ این شهر به تازگی پدید آورده شدند. سپاه مورگوت از فراز تپههای شمالی آمد که بلندیاش از همه بیشترین بود و نگهبانانش ناهشیارتر بودند، و شبهنگام در زمان عیدی روی داد که همهی مردم گوندولین بر روی دیوارها منتظر برآمدن خورشید و خواندن نغمههایشان به هنگام فراز آمدنش بودند، زیرا روز پسین عیدی بود که آنان دروازههای تابستان مینامیدند. اما روشنایی سرخفام بر تپههای شمالی پدیدار گشت نه در شرق؛ و هیچ بازدارندگیای در پیشروی دشمن وجود نداشت تا آنکه به فرودِ دیوارهای خودِ گوندولین رسیدند و گوندولین بیآنکه امیدی باشد، در محاصره قرار گرفت.
از قهرمانیهای نومیدانهای که سالاران خاندانهای اشرافی و جنگاورانشان و به ویژه #تور انجام دادند، در سقوط گوندولین سخن بسیار گفتهاند؛ از مرگ روگ بیرون دیوارها؛ و از نبرد #اکتلیون از خاندان چشمه با #گوتموگ فرمانروای بالروگها در خودِ میدان پادشاه، جایی که هر یک دیگری را کشت؛ و از دفاع برج #تورگون به دست افراد خاندانش تا زمانی که برج سرنگون شد؛ و سهمگین بود سقوط آن برج و کشته شدن تورگون در ویرانیاش.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
به ترجمهی امین قربانی💥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
♨️♨️♨️مطالب مرتبط و تکمیلی:
👈 تاریخچهی شهر افسانهای گوندولین 👉
👈سرنگونی و مرگ تورگون، شاه گوندولین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨