به #ملکور در میان #آینور عظیمترین هبههای قدرت و دانش ارزانی گشته بود، و او سهمی از هبههای دیگر برادرانش داشت. بارها یکه و تنها در پوچی به جستجوی شعلهٔ جاودانگی گام مینهاد؛ چرا که آتش اشتیاقش برای پدید آوردن موجوداتی از آن خویش بالا گرفته، و به گمانش #ایلوواتار پوچی را نادیده انگاشته بود، و او از برای تهیوارگی بیتاب مینمود. باری آتش را نیافت زیرا آتش با ایلوواتار است. اما به سبب تنهایی، اندک اندک اندیشههای خویش را برخلاف اندیشههای برادرانش در سر پروراند.
#متن_کتاب #آینولینداله #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده 🔥🔥🔥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#متن_کتاب #آینولینداله #سیلماریلیون
ترجمهی رضا علیزاده 🔥🔥🔥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
در تمام اعمال #ملکور #مورگوت بر روی #آردا، در کردههای بسیار و در نیرنگبازیهای زیرکانهاش، #سائورون نیز سهمی داشت، و در پلیدی، از حیث این که زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش، تنها از اربابش کمتر بود.
لیکن پس از سالها همچون سایهٔ مورگوت و شبح پلیدش علم طغیان برافراشت و بر پی او از همان جادهٔ تباه به سوی پوچی فروغلتید.
#متن_کتاب #والاکوئنتا #سیلماریلیون
ترجمه رضا علیزاده🔥🌟💎✨
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
لیکن پس از سالها همچون سایهٔ مورگوت و شبح پلیدش علم طغیان برافراشت و بر پی او از همان جادهٔ تباه به سوی پوچی فروغلتید.
#متن_کتاب #والاکوئنتا #سیلماریلیون
ترجمه رضا علیزاده🔥🌟💎✨
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
طراحی #فئانور با هوش مصنوعی🔥
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آوردهاند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تختهای خویش در حلقهی داوری بیحرکت نشستند؛ اما چنان که فئانور از شدت بلاهت میگفت، فارغالبال نبودند. زیرا والار کردههای خویش را ای بسا به اندیشه میکنند و نه به دست، و بیگفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی میزنند. بدینسان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشهی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کردههای ملکور.
زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بیباکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونهای دیگر رقم میخورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازهای در خیال #مانوه میگنجید.
#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#متن_کتاب 🔥🐉💥
#گلائرونگ، نخستین #اورولوکی، اژدهایان دمانِ شمال، شبانه از دروازههای آنگباند بیرون زد. هنوز نوسن و سال و نیم بالغ بود، چه، عمر اژدهایان دراز است و گرانسِیر، اما الفها هراسان از برابر او به اِرد وترین و دورتونیون گریختند؛ و او دشتهای آرد-گالن را ملوث ساخت.
آنگاه #فینگون شهریار هیتلوم، با کماندارانش سوار بر اسب به سوی او تاخت و با سواران چابک گرد او دایره بست؛ و گلائرونگ از آنجا که هنوز صاحب جوشنی تمام و کمال نگشته بود، تیرها را تاب نیاورد و گریزان به #آنگباند بازگشت و باز سالهای سال از آنجا به در نیامد...
#نولدور، فینگون را بسیار ستودند و شادمان گشتند؛ چه کمتر کسی خطر و تهدید این موجودِ جدید را به تمامی پیشبینی میکرد. اما #مورگوت از اینکه گلائرونگ زودهنگام وجود خویش را علنی ساخته است، ناخشنود گشت؛ و پس از شکست گلائرونگ نزدیک به دویست سال صلح و آرامش برقرار بود.
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
اولین مواجههی نولدور با گلائرونگ در میانهی دوران اول، حدیث بازگشت نولدور در کتاب #سیلماریلیون، ترجمهی رضا علیزاده💎
🔥🐉در باب اژدهایان: 👈کلیک کنید👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#گلائرونگ، نخستین #اورولوکی، اژدهایان دمانِ شمال، شبانه از دروازههای آنگباند بیرون زد. هنوز نوسن و سال و نیم بالغ بود، چه، عمر اژدهایان دراز است و گرانسِیر، اما الفها هراسان از برابر او به اِرد وترین و دورتونیون گریختند؛ و او دشتهای آرد-گالن را ملوث ساخت.
آنگاه #فینگون شهریار هیتلوم، با کماندارانش سوار بر اسب به سوی او تاخت و با سواران چابک گرد او دایره بست؛ و گلائرونگ از آنجا که هنوز صاحب جوشنی تمام و کمال نگشته بود، تیرها را تاب نیاورد و گریزان به #آنگباند بازگشت و باز سالهای سال از آنجا به در نیامد...
#نولدور، فینگون را بسیار ستودند و شادمان گشتند؛ چه کمتر کسی خطر و تهدید این موجودِ جدید را به تمامی پیشبینی میکرد. اما #مورگوت از اینکه گلائرونگ زودهنگام وجود خویش را علنی ساخته است، ناخشنود گشت؛ و پس از شکست گلائرونگ نزدیک به دویست سال صلح و آرامش برقرار بود.
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
اولین مواجههی نولدور با گلائرونگ در میانهی دوران اول، حدیث بازگشت نولدور در کتاب #سیلماریلیون، ترجمهی رضا علیزاده💎
🔥🐉در باب اژدهایان: 👈کلیک کنید👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آنک #تور احساس کرد که پاهایش سوی کرانهی دریا کشیده میشود و از پلههای درازآهنگ سوی کرانهای فراخگشاده و گستردهدامن در کنارهی شمالی دماغهی تاراس فرود آمد؛ و همچنانکه فراپیش میرفت، خورشید را دید که در تودهابری تیره و سترگ فرو میرفت که از لبهی دریای رو به سیاهی فراز میآمد؛ و هوا رو به سردی نهاد و از برای طوفانی آیان، هیاهو و جوش و خروشی به راه بود. و تور بر کرانه باز ایستاد و خورشید به کردار آتشی دودانگیز در فراپشتِ تهدیدِ سپهر بود؛ و در نظرش چنین نمود که خیزابهای سترگ از دورجای بلند شد و سوی خشکی درغلتید، لیک شگفتی او را سر جایش نگه داشت و او بیحرکت بر جای خویش فرو ماند. و خیزابه سوی او آمد و بر آن مهای از سایه نهفته بود. آنگاه نابیوسان همچنانکه فراپیش میآمد، حلقه شد و شکست و به شکل دستانِ کفآلود و درازدامانی به پیش هجوم آورد؛ لیک جایی که خیزابه در آن شکسته بود، هیبتی پویا، سیهفام در برابر طوفانِ خیزان، با قامت و اورندی بزرگ ایستاده بود.
آنگاه تور به پاسداشت و ارجگذاری سر فرو نهاد، چه در نظرش پادشاهی نیرومند را به چشم میدید. دیهیمی بلند همچون سیم بر سر نهاده بود که از آن گیسوان بلندش چون کفی که در گرگومیش سوسو میزنند، فرو ریخته بودند؛ و همچنان که شنل خاکستریفامی را به پس در میافکند که به کردار مهای بر گردش آویخته بود، هان! او نیمتنه رخشانی بر تن داشت، تنگ و چسبان همچون فلس یک ماهی بزرگ، و جامهای به رنگ سبز تیره که وقتی خرامان سوی خشکی پیش میآمد، با آتش دریایی برق میزد و سوسو داشت. بدین سان آن ژرفنانشین که #نولدور وی را #اولمو، خداوندگار آبها مینامند، خویشتن را بر تور پورِ #هور از خاندان #هادور در فرودِ #وینیامار نمایاند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💥
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آنگاه تور به پاسداشت و ارجگذاری سر فرو نهاد، چه در نظرش پادشاهی نیرومند را به چشم میدید. دیهیمی بلند همچون سیم بر سر نهاده بود که از آن گیسوان بلندش چون کفی که در گرگومیش سوسو میزنند، فرو ریخته بودند؛ و همچنان که شنل خاکستریفامی را به پس در میافکند که به کردار مهای بر گردش آویخته بود، هان! او نیمتنه رخشانی بر تن داشت، تنگ و چسبان همچون فلس یک ماهی بزرگ، و جامهای به رنگ سبز تیره که وقتی خرامان سوی خشکی پیش میآمد، با آتش دریایی برق میزد و سوسو داشت. بدین سان آن ژرفنانشین که #نولدور وی را #اولمو، خداوندگار آبها مینامند، خویشتن را بر تور پورِ #هور از خاندان #هادور در فرودِ #وینیامار نمایاند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💥
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
ستیز #گلورفیندل با #بالروگ در پی سقوط #گوندولین 🔥🌟💔💎
آنگاه گلورفیندل سوی او برجست و زره زرینش به گونهای شگرف در زیر نور ماه رخشید و کوبهای سوی آن دیو نواخت که موجب گشت دگر باره روی تختهسنگی سترگ بپرد و گلورفیندل در پیاش. اینک ستیزه و آوردی مرگبار بر آن صخرهی بلند بر فراز مردم در گرفت؛ و اینان که از پسِ پشت زیر فشار بودند و از پیش راهشان سد شده بود، آنچنان نزدیک شده بودند که کمابیش همگان آن را میتوانستند دید، اما پیش از آنکه مردان گلورفیندل به کنارش توانند پرید، فرجام پذیرفت.
شور و غیرت گلورفیندل، آن #بالروگ را از نقطهای به نقطهی دیگر میراند و جوشنش او را از تازیانه و پنجهاش در امان میداشت. گاه کوبهای سنگین بر ترگ آهنیاش مینواخت، گاه دست تازیانهگیرِ باشنده را از آرنج میشکافت. بدانگاه بالروگ از رنج و شکنجِ درد و بیم خویش سخت سوی گلورفیندل برجهید که به کردارِ جست ماری کوبه نواخت؛ لیک تنها یک شانه را یافت و با او گلاویز شد و آنان به تلوتلو درآمدند تا آنکه روی تختهسنگ نقش زمین شدند. آنگاه دست چپ گلورفیندل در پی دشنهای گشت و آن را نواخت که شکم بالروگ را در نزدیکی صورت خویش فرو خلید (زیرا قامت آن دیو دو بار بیش از او بود)؛ و بالروگ غریو برکشید و از صخره به پس فرو افتاد و حین سقوط گیسوان زرد گلورفیندل در زیر ترگش را به چنگ گرفت و آن دوان به درون مغاک سقوط کردند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 💎💥✨
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈 کلیپ جامع بالروگها در دنیای تالکین 👉
👈 وصف بالروگها در سیلماریلیون 👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
آنگاه گلورفیندل سوی او برجست و زره زرینش به گونهای شگرف در زیر نور ماه رخشید و کوبهای سوی آن دیو نواخت که موجب گشت دگر باره روی تختهسنگی سترگ بپرد و گلورفیندل در پیاش. اینک ستیزه و آوردی مرگبار بر آن صخرهی بلند بر فراز مردم در گرفت؛ و اینان که از پسِ پشت زیر فشار بودند و از پیش راهشان سد شده بود، آنچنان نزدیک شده بودند که کمابیش همگان آن را میتوانستند دید، اما پیش از آنکه مردان گلورفیندل به کنارش توانند پرید، فرجام پذیرفت.
شور و غیرت گلورفیندل، آن #بالروگ را از نقطهای به نقطهی دیگر میراند و جوشنش او را از تازیانه و پنجهاش در امان میداشت. گاه کوبهای سنگین بر ترگ آهنیاش مینواخت، گاه دست تازیانهگیرِ باشنده را از آرنج میشکافت. بدانگاه بالروگ از رنج و شکنجِ درد و بیم خویش سخت سوی گلورفیندل برجهید که به کردارِ جست ماری کوبه نواخت؛ لیک تنها یک شانه را یافت و با او گلاویز شد و آنان به تلوتلو درآمدند تا آنکه روی تختهسنگ نقش زمین شدند. آنگاه دست چپ گلورفیندل در پی دشنهای گشت و آن را نواخت که شکم بالروگ را در نزدیکی صورت خویش فرو خلید (زیرا قامت آن دیو دو بار بیش از او بود)؛ و بالروگ غریو برکشید و از صخره به پس فرو افتاد و حین سقوط گیسوان زرد گلورفیندل در زیر ترگش را به چنگ گرفت و آن دوان به درون مغاک سقوط کردند.
#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمهی امین قربانی 💎💥✨
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈 کلیپ جامع بالروگها در دنیای تالکین 👉
👈 وصف بالروگها در سیلماریلیون 👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
فرو ریختن برج #تورگون طی حملهی اژدهایان که منجر به مرگ او در پی سقوط #گوندولین شد:
#ایدریل گفت: «وای بر من که پدرم بر فراز بلندترین برجش چشم به راه مرگ است؛ اما هفت بار وای بر کسی که سرورش در فراروی ملکو فرو افتاده است و دیگر به خانه بازنخواهد گشت» ــ زیرا او از رنج و شکنجهای آن شب بیتاب و شوریده بود.
بدانگاه #تور گفت: «هان! ای ایدریل، این من هستم و من زندهام؛ لیک اکنون پدرت را بدینجا خواهمش آورد، خواه از دوزخهای ملکو باشد!» پس از آن به تنهایی از تپه فرود میآید و از اندوه همسرش خردپریش است؛ اما ایدریل پس از سر عقل آمدن در میان توفانی از مویه زانوان تور را به چنگ گرفت و گفت: «سرورم! سرورم!» و او را به درنگ واداشت.
اما در همان گاه که سخن میگفتند، آوا و بانگی بلند از آن مکان اندوهبار برخاست. اینک، برج به میان شعله فرو ریخت و با کوبهای از آتش فرو افتاد، چرا که اژدهایان شالودهی آن و همهی آنانی که آنجا ایستاده بودند را فرو شکستند و سودند. سترگ بود طنین آن سقوطِ دهشتبار، و تورگون شاه گوندوتلیم در آن درگذشت و در آن دم پیروزی نصیب ملکو شد.
#سقوط_گوندولین #متن_کتاب
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈کلیپ جامع اژدهایان در دنیای تالکین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#ایدریل گفت: «وای بر من که پدرم بر فراز بلندترین برجش چشم به راه مرگ است؛ اما هفت بار وای بر کسی که سرورش در فراروی ملکو فرو افتاده است و دیگر به خانه بازنخواهد گشت» ــ زیرا او از رنج و شکنجهای آن شب بیتاب و شوریده بود.
بدانگاه #تور گفت: «هان! ای ایدریل، این من هستم و من زندهام؛ لیک اکنون پدرت را بدینجا خواهمش آورد، خواه از دوزخهای ملکو باشد!» پس از آن به تنهایی از تپه فرود میآید و از اندوه همسرش خردپریش است؛ اما ایدریل پس از سر عقل آمدن در میان توفانی از مویه زانوان تور را به چنگ گرفت و گفت: «سرورم! سرورم!» و او را به درنگ واداشت.
اما در همان گاه که سخن میگفتند، آوا و بانگی بلند از آن مکان اندوهبار برخاست. اینک، برج به میان شعله فرو ریخت و با کوبهای از آتش فرو افتاد، چرا که اژدهایان شالودهی آن و همهی آنانی که آنجا ایستاده بودند را فرو شکستند و سودند. سترگ بود طنین آن سقوطِ دهشتبار، و تورگون شاه گوندوتلیم در آن درگذشت و در آن دم پیروزی نصیب ملکو شد.
#سقوط_گوندولین #متن_کتاب
ترجمهی امین قربانی 🔥🌟💎
👈 دانلود ترجمهی کتاب سقوط گوندولین 👉
👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉
💥استاد گرانقدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمهی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥
♨️مطالب مرتبط و مفید:
👈کلیپ جامع اژدهایان در دنیای تالکین👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
Telegram
attach 📎
طراحی زیبای هوش مصنوعی از منزلگاه هابیتها✨💯🍀🌟❤️🔥
In a hole in the ground there lived a hobbit. Not a nasty, dirty, wet hole, filled with the ends of worms and an oozy smell, nor yet a dry, bare, sandy hole with nothing in it to sit down on or to eat: it was a hobbit-hole, and that means comfort.
The Hobbit by J.R.R. Tolkien 💎
#متن_کتاب
روزی روزگاری، یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی میکرد. نه از آن سوراخهای کثیف و نمور که پر از دُمِ کِرم است و بوی لجن میدهد، و باز نه از آن سوراخهای خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمیشود؛ سوراخ، از آن سوراخهای هابیتی بود، و این یعنی آسایش.
هابیت، نوشتهی جی.آر.آر. تالکین🌟
ترجمهی رضا علیزاده💎
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments✨
In a hole in the ground there lived a hobbit. Not a nasty, dirty, wet hole, filled with the ends of worms and an oozy smell, nor yet a dry, bare, sandy hole with nothing in it to sit down on or to eat: it was a hobbit-hole, and that means comfort.
The Hobbit by J.R.R. Tolkien 💎
#متن_کتاب
روزی روزگاری، یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی میکرد. نه از آن سوراخهای کثیف و نمور که پر از دُمِ کِرم است و بوی لجن میدهد، و باز نه از آن سوراخهای خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمیشود؛ سوراخ، از آن سوراخهای هابیتی بود، و این یعنی آسایش.
هابیت، نوشتهی جی.آر.آر. تالکین🌟
ترجمهی رضا علیزاده💎
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments✨
طرحی جذاب از #سائورون، ملقب به ارباب حلقهها و خادم ارشد #مورگوت :
👈 اسامی مختلف او در طی تاریخ 👉
«... اما سائورون جسمی فانی نبود، و اینک اگرچه کالبد پلید و سترگ و آراستهاش را از دست داده بود و دیگر نمیتوانست در چشم آدمیان نیکو بنماید، باری روحش از ژرفناها بیرون آمد، و بهسان سایه و بادی سیاه از روی دریا گذشت و به سرزمین میانه و موردور که خان و مانش بود، بازگشت. آنجا حلقهی بزرگش را باری دیگر در باراد-دور به دست کرد و پلید و خاموش همانجا مأوا گرفت، تا آنکه بار دیگر چهرهای مبدل از برای خود آراست، تصویری از خباثت و کین که مرئی گشته باشته باشد؛ و چشمان سائورونِ مخوف را اندک کسانی تاب دیدار داشتند.»
#متن_کتاب #سیلماریلیون
وصف سائورون پس از سقوط #نومهنور، ترجمهی رضا علیزاده 💥💎✨
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
👈 اسامی مختلف او در طی تاریخ 👉
«... اما سائورون جسمی فانی نبود، و اینک اگرچه کالبد پلید و سترگ و آراستهاش را از دست داده بود و دیگر نمیتوانست در چشم آدمیان نیکو بنماید، باری روحش از ژرفناها بیرون آمد، و بهسان سایه و بادی سیاه از روی دریا گذشت و به سرزمین میانه و موردور که خان و مانش بود، بازگشت. آنجا حلقهی بزرگش را باری دیگر در باراد-دور به دست کرد و پلید و خاموش همانجا مأوا گرفت، تا آنکه بار دیگر چهرهای مبدل از برای خود آراست، تصویری از خباثت و کین که مرئی گشته باشته باشد؛ و چشمان سائورونِ مخوف را اندک کسانی تاب دیدار داشتند.»
#متن_کتاب #سیلماریلیون
وصف سائورون پس از سقوط #نومهنور، ترجمهی رضا علیزاده 💥💎✨
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
اکنون ملکور حفر و ساخت دژی بزرگ را در ژرفای زمین آغاز کرد، زیر کوههای تیره، آنجا که پرتوهای ایلوئین سرد و کمسو بود. این دژ «اوتومنو» نام گرفت. و اگرچه والار هنوز چیزی از آن نمیدانستند، با این حال پلیدی ملکور و آفت نفرت او از آنجا به بیرون جاری شد، و بهار آردا را تباه ساخت. گیاهان سبز بیمار گشتند و پوسیدند، و رودخانهها از لایه و لجن انباشتند، و زمینهای باتلاقی به وجود آمد، بدبوی و زهرآگین، جایگاه زاد و ولد حشرات؛ و جنگلها تاریک و خطرناک گشت، مسکن هول؛ و ددان، به غولان شاخ و دندان مبدل شدند و زمین را به خون رنگین ساختند. آنگاه والار پی بردند که به راستی ملکور بر سر کار خویش بازآمده است...
#متن_کتاب #سیلماریلیون #ملکور #اوتومنو
حدیث آغاز روزگاران، ترجمهی رضا علیزاده✨
💥مطالب مرتبط و تکمیلی:
👈 فانوسهای روشنایی ایلوئین و اورمال 👉
👈 معرفی دژ دهشتناک اوتومنو 👉
👈 نابودی فانوسهای روشنایی 👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨
#متن_کتاب #سیلماریلیون #ملکور #اوتومنو
حدیث آغاز روزگاران، ترجمهی رضا علیزاده✨
💥مطالب مرتبط و تکمیلی:
👈 فانوسهای روشنایی ایلوئین و اورمال 👉
👈 معرفی دژ دهشتناک اوتومنو 👉
👈 نابودی فانوسهای روشنایی 👉
Channel:
✨ @Gondolin_ir ✨
Website:
✨ www.Gondolin.ir ✨
Group:
✨Gondolin Comments ✨