خانه داجیوند:
خانَه داجیوند یکی از شاعران برجسته، اما گمنام لک در قرن سیزدهم هجری قمری است.خانه داجیوند از تیره جعفر بیگی داجیوند(بخش هلیلان از توابع استان ایلام) و قبرش در شاه بیداق واقع شده است. تاریخ فوتش 1227 هجری قمری میباشد.
اما شاید کم نظیرترین شعر خانه، شعر شاه وزیر اوست. بازی شاه وزیری از بازیهای رایج حداقل مناطق زاگرس نشین است. در جمعی برای سرگرمی شش طرف کعب(در دوران متاخر جعبهی کبریتی) را نام گذاری میکردند. یک سمت شاه، سمت دیگر وزیر، یک سمت دزد، سمت دیگر مرد و سمتی را که کمتر اتفاق میافتد که کعب به آن شکل بر روی زمین بنشیند به نشانه هفت سال شاه، و سمت مقابل را نیز هفت سال وزیر، نشانه گذاری میکردند. به هر حال با به هوا پرتاب کردن کعب، شاه و وزیر تعیین میشدند و از آن به بعد اگر کسی با انداختن کعب، دزد میشد، شاه به هر صورت که میخواست، دستور میداد او را مجازات کند. ابیات شعر شاه وزیر
1-برالم چم دیم، برالم چم دیم
وه کارخانهی لیل، هر ایمشو چم دیم
2-دو به دو نارنج، دو طلا و دو سیم
هر هشت و بازی، وه لیلی دوزیم
3-نیشتن وَ بازی، نیشتن و بازی
لیلی و زلیخا، نیشتن و بازی
4-قاپی آوردن، کردن و قاضی
خانَهایج بردنَه ور، راضی ناراضی
5-قاپی هاوردن، نه چار طرف تویوش
جِک چال و بِک برز، کُم کوتاه و کَم نیش
6-اول گِل لیلی، دسو بلن شن
تا که نیشته وَه، طول شاهی ژن
7-دوم زلیخا، وزیری آورد
وَه قانون قدیم، سجدهی ادب کرد
8-سوم کفت و مِن، وَه خدا لالیم
دَسِ چپ بِردم، روی زمین مالیم
9-مِن دانای ویم، قاپم آجته وَه
و بِک ترازیا، و جِک نیشتهوه
10-من وَه عاقلی دس بردِم او کِر
دئو سو بیم وه دوز، خرل میران بِر
11-شاه هشاره دا، وزیر رستَه وَه
و زلف لیلی، بالم بستَه وَه
12-کِل کرد غلامان، فراشان چرین
صد تویلکه انار، وَه باخان برین
13-صد تویلکه انار، تَر و هوشک و ژان
میان ار کف پام، منیشته شوخان
14-وَه دخیلدخیل، آمان صد آمان
هر بیست ناخونم، چنین وَه دامان
15-وَه دار عرعر، وَه چوماخ گُل
و شاخه ریحان، وَه ریشه سمل
16-چو کاریم کَردن، شانم نمانان
وتم توبه بو، نخوازم آمان
17-سال وَه سال بچو، سال دیار نکهی
توبه خانَه بو، دی قمار نکهی
شرح ابیات:1-ای برادران من امشب رفتم و دیدم، در کارگاه معشوق همین امشب رفتم و با چشمان خود دیدم.2-دو عدد به دو عدد نارنج، دو طلا و دو نقره، هر هشت را با قمار از لیلی(معشوق) ربودم.3-لیلی و زلیخا شروع به قمار کردند.4-کعبی را قاضی و داور خود کردند و خانه را هم به حضور طلبیدند در حالی که خانه از طرفی خوشحال بود و از طرفی خجالت میکشید.5-کعبی نتراشیده آوردند که بدریخت بود و به راحتی نقش دلخواه را رقم نمیزد.6-بار اول، لیلی با خیال راحت بدون ترس، کعب را به آسمان پرتاب کرد تا کعب به زمین نشست او طبل شاهی را به صدا درآورد.7-بعد از او زلیخا هم وزیر شد و مطابق قانون گذشتگان در مقابل شاه تعظیم کرد.8-سومین نفر من بودم که به درگاه خدا التماس کردم و با دست چپ روی زمین را مالیده و صاف کردم.9-من با همهی داناییم کعب رو به هوا انداختم کعب من دزد شدم.10-اما دزد خرهای میران شدم.11-شاه به وزیر اشاره کرد و وزیر متوجه امر پادشاه شد و با تاری از موهای لیلی دستانم را بستند.12-وزیر به سراغ غلامان فرستاد تا فراشان را صدا زدند و صد ترکه انار از درختان بریدند.13-صد ترکه انار، تر و خشک و نیمه برشته وقتی با آنها بر کف پایم میزدند دردش را در استخوانهایم حس میکردم.14-علیرغم دخیلدخیل گفتن و امان خواستن من، هر بیست ناخنم را در آوردهاند و لاجرم درد شدیدی را حس میکنم.15-چوبهدار از چوب عرعر نصب کردند و با شاخههای گل و ریحان و ریشهی سمبل شکنجهام دادند.16-مرا کتک زدند و شانههایم خم شد و توبه کردم دیگر امان نخواهم.17-امیدوارم سالها یکی پس از دیگری بگذرد و چنین سالی دیگر نصیب من نشود، خانه توبه کرد دیگر قمار(شاه وزیری) نکند.
#خانه_داجیوند
#قوم_لک
#زبان_لکی
#لکستان
@Golvani_lak
خانَه داجیوند یکی از شاعران برجسته، اما گمنام لک در قرن سیزدهم هجری قمری است.خانه داجیوند از تیره جعفر بیگی داجیوند(بخش هلیلان از توابع استان ایلام) و قبرش در شاه بیداق واقع شده است. تاریخ فوتش 1227 هجری قمری میباشد.
اما شاید کم نظیرترین شعر خانه، شعر شاه وزیر اوست. بازی شاه وزیری از بازیهای رایج حداقل مناطق زاگرس نشین است. در جمعی برای سرگرمی شش طرف کعب(در دوران متاخر جعبهی کبریتی) را نام گذاری میکردند. یک سمت شاه، سمت دیگر وزیر، یک سمت دزد، سمت دیگر مرد و سمتی را که کمتر اتفاق میافتد که کعب به آن شکل بر روی زمین بنشیند به نشانه هفت سال شاه، و سمت مقابل را نیز هفت سال وزیر، نشانه گذاری میکردند. به هر حال با به هوا پرتاب کردن کعب، شاه و وزیر تعیین میشدند و از آن به بعد اگر کسی با انداختن کعب، دزد میشد، شاه به هر صورت که میخواست، دستور میداد او را مجازات کند. ابیات شعر شاه وزیر
1-برالم چم دیم، برالم چم دیم
وه کارخانهی لیل، هر ایمشو چم دیم
2-دو به دو نارنج، دو طلا و دو سیم
هر هشت و بازی، وه لیلی دوزیم
3-نیشتن وَ بازی، نیشتن و بازی
لیلی و زلیخا، نیشتن و بازی
4-قاپی آوردن، کردن و قاضی
خانَهایج بردنَه ور، راضی ناراضی
5-قاپی هاوردن، نه چار طرف تویوش
جِک چال و بِک برز، کُم کوتاه و کَم نیش
6-اول گِل لیلی، دسو بلن شن
تا که نیشته وَه، طول شاهی ژن
7-دوم زلیخا، وزیری آورد
وَه قانون قدیم، سجدهی ادب کرد
8-سوم کفت و مِن، وَه خدا لالیم
دَسِ چپ بِردم، روی زمین مالیم
9-مِن دانای ویم، قاپم آجته وَه
و بِک ترازیا، و جِک نیشتهوه
10-من وَه عاقلی دس بردِم او کِر
دئو سو بیم وه دوز، خرل میران بِر
11-شاه هشاره دا، وزیر رستَه وَه
و زلف لیلی، بالم بستَه وَه
12-کِل کرد غلامان، فراشان چرین
صد تویلکه انار، وَه باخان برین
13-صد تویلکه انار، تَر و هوشک و ژان
میان ار کف پام، منیشته شوخان
14-وَه دخیلدخیل، آمان صد آمان
هر بیست ناخونم، چنین وَه دامان
15-وَه دار عرعر، وَه چوماخ گُل
و شاخه ریحان، وَه ریشه سمل
16-چو کاریم کَردن، شانم نمانان
وتم توبه بو، نخوازم آمان
17-سال وَه سال بچو، سال دیار نکهی
توبه خانَه بو، دی قمار نکهی
شرح ابیات:1-ای برادران من امشب رفتم و دیدم، در کارگاه معشوق همین امشب رفتم و با چشمان خود دیدم.2-دو عدد به دو عدد نارنج، دو طلا و دو نقره، هر هشت را با قمار از لیلی(معشوق) ربودم.3-لیلی و زلیخا شروع به قمار کردند.4-کعبی را قاضی و داور خود کردند و خانه را هم به حضور طلبیدند در حالی که خانه از طرفی خوشحال بود و از طرفی خجالت میکشید.5-کعبی نتراشیده آوردند که بدریخت بود و به راحتی نقش دلخواه را رقم نمیزد.6-بار اول، لیلی با خیال راحت بدون ترس، کعب را به آسمان پرتاب کرد تا کعب به زمین نشست او طبل شاهی را به صدا درآورد.7-بعد از او زلیخا هم وزیر شد و مطابق قانون گذشتگان در مقابل شاه تعظیم کرد.8-سومین نفر من بودم که به درگاه خدا التماس کردم و با دست چپ روی زمین را مالیده و صاف کردم.9-من با همهی داناییم کعب رو به هوا انداختم کعب من دزد شدم.10-اما دزد خرهای میران شدم.11-شاه به وزیر اشاره کرد و وزیر متوجه امر پادشاه شد و با تاری از موهای لیلی دستانم را بستند.12-وزیر به سراغ غلامان فرستاد تا فراشان را صدا زدند و صد ترکه انار از درختان بریدند.13-صد ترکه انار، تر و خشک و نیمه برشته وقتی با آنها بر کف پایم میزدند دردش را در استخوانهایم حس میکردم.14-علیرغم دخیلدخیل گفتن و امان خواستن من، هر بیست ناخنم را در آوردهاند و لاجرم درد شدیدی را حس میکنم.15-چوبهدار از چوب عرعر نصب کردند و با شاخههای گل و ریحان و ریشهی سمبل شکنجهام دادند.16-مرا کتک زدند و شانههایم خم شد و توبه کردم دیگر امان نخواهم.17-امیدوارم سالها یکی پس از دیگری بگذرد و چنین سالی دیگر نصیب من نشود، خانه توبه کرد دیگر قمار(شاه وزیری) نکند.
#خانه_داجیوند
#قوم_لک
#زبان_لکی
#لکستان
@Golvani_lak