Forwarded from مدرسه طبیعت( گندمک)یزد
چرا مدارس_طبیعت باید به یک مطالبه_اجتماعی تبدیل شود ؟
#برای_والدین
#مدرسه_طبیعت
#سرمایه_اجتماعی
#مطالبه_اجتماعی
در قسمتی از کتاب " انسان_خداگونه" اثر یووال نوح هراری می خوانیم: " در سال 2012 حدود 56 میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند که مرگ 620 هزار نفر ناشی از خشونت انسانی بود( 120.000 نفر در نتیجه جنگ و 500.000 نفر در نتیجه جرم وجنایت جان خود را از دست دادند)ودر مقابل 800 هزارنفر خودکشی کردند یک ونیم میلیون نفر بر اثر #دیابت جان باختند. امروزه قند خطرناکتر از #اسلحه است."
در این نوشتار بخوبی متوجه می شویم که افرادی که بر اثر دیابت جان باخته اند به مراتب آمار بیشتری را نسبت به جان باختگان ناشی از خودکشی، جنگ و جنایت به خود اختصاص داده اند.
با نگاهی به زندگی امروزه خانواده ها، شاهد آن هستیم که کم تحرکی و تغییر ذائقه به سمت مصرف فست فودها و شیرینیجات ارغوان تغییر سبک زندگی عصر جدید است. بعنوان مثال در شهر یزد در هر ساعت یک نفر به دیابت مبتلا می شود و یا سن چاقی به سنین دانش آموزی هم رسیده است.
شرایط اقتصادی کشور و رفع مایحتاج زندگی بالاجبار نه تنها خانواده ها را به سمت و سوی کاربیشتر و کسب در آمد و استفاده از غذاهای آماده کرده و به سوی کم تحرکی یا بد تحرکی سوق داده ، کودکان و فرزندان خانواده نیز هر روز با ماشین و مینیبوس مسیر خانه تا مدرسه را طی می کنند و ساعت ها در پشت میز و صندلی در چهاردیواری های محبوس کلاس می نشینند و بعد از مدرسه هم بعد از استراحتی کوتاه ساعت ها مشغول نوشتن مشق و تمرین هستند و به ندرت، زمانی را برای بازی، تحرک و گردش، ارتباط آزاد و بی واسطه با دیگر دوستان و همکلاسی ها و همچنین بودن در طبیعت پیدا می کنند و این یک روی سکه است، روی دیگر ماجرا آنجا است که این سبک زندگی منجرب شده تا دیالوگ ها و گفتگوها میان کودکان، والدین، خانواده ها و دیگر افراد اجتماع به حداقل برسد و این تنها برشی از فاصله با یک جامعه سالم و پویا را به تصویر می کشد.
جامعه ای که بر حسب مقتضیات زمانش، از اصل خود فاصله گرفته و در این میان کودکان بیشترین اثر پذیری را از آن دارند. کودکانی که رشد یکپارچه حسی حرکتی ، سلامت جسمی و روانی، رشد هویتی و اجتماعی اش می بایست از دوران کودکی پی ریزی شود و اکنون با این شرایط به فراموشی سپرده شده است و به جز نیاز غذا و پوشاک و تحصیل کودکان به نیازهای دیگرش چون حق انتخاب، اظهار نظر، حق بازی و کودکی، حق داشتن محیط زیست و طبیعت سالم، حق برابری و ...توجه نمی شود، کودکانی که ارزشمندترین داشته های هر خانواده و جامعه هستند و سلامت روانی و پویایی اجتماعی یک جامعه را رقم می زنند.
چند سالی است که مدارس طبیعت به همت استاد و پیشکسوت محیط زیست عبدالحسین وهاب زاده و دوستداران کودک و طبیعت، در جای جای کشورمان راه اندازی شدند تا بستری را فراهم کنند برای بازی آزادانه و سرخوشانه کودکان در یک محیط طبیعی، محیطی که کودک در آن می تواند با حداقل مداخله بزرگترها، حضور داشته باشد، تخیل کند، با فضای زنده و غیر زنده محیط ارتباط بگیرد، روابط خودش را شکل دهد و مدیریت کند، گاه دعوا کند، گاه بخندد، گاه در قالب یک گروه همکاری کردن را فرا گیرد و گاه به احساس درون خود پاسخ دهد و در گوشه ای در خیالات خود سر کند. مدرسه ای که در آن کودکان با یکدیگر برابرند و حق اظهار نظر دارند و منحصر به فرد بودنشان به رسمیت شناخته می شود. کودکان در مدرسه طبیعت فعالیت های مختلفی را همچون کشاورزی، نجاری، آشنایی با حیوانات، آشپزی، نقاشی، فوتبال، و هر آنچه که خود دوست دارد انجام می دهد و گاها به آنچه را که در ذهن دارد را به کمک تسهیلگر یا دیگر دوستانش جامه عمل پوشانده و پیش می برد و از این طریق پرسشگری، خلاقیت، تفکر، حل مسئله و ... را فرا می گیرد.
مدرسه ای که در آن اگر میان کودکان اختلاف پیش آید، سعی می شود خودشان بدون مداخله بزرگترها اختلافشان را حل کنند و در بازی های کودکانه اشان روابطشان را مدیریت کنند و قدم های اولیه رشد اجتماعیشان را بردارند. کودک در بستر مدرسه طبیعت که رویکرد زیست گرا را ترویج می دهد، می بایست قوانین مدرسه که عدم آسیب زدن به خود و دیگر دوستان و طبیعت مدرسه است را رعایت کند و با معنای قانون و رعایت آن آشنا شود. از دیگر مزیت های مدارس طبیعت، حضور کودکان دختر و پسر در سنین مختلف( 3 تا 12 سال) است که این امر علاوه بر ایجاد نگاه برابر میان آنها، تعامل، همکاری و حمایتگری را در میان آن ها تقویت می کند.
و از همه مهمتر، کودکان در مدرسه طبیعت با بازی، با فعالیت های فیزیکی، دویدن، جست و خیز کردن در فضای باز رشد طبیعی خود را طی کرده و با تخلیه انرژی و هیجاناتشان، خواب و تغذیهشان بهبود می یابد و از طرفی با جذب ویتامینD نور آفتاب کمبودش در بدن کودک جبران می شود.
با توجه به شرایط کنونی جامعه که هر روز بر آمار بیماران روحی، روانی، د
#برای_والدین
#مدرسه_طبیعت
#سرمایه_اجتماعی
#مطالبه_اجتماعی
در قسمتی از کتاب " انسان_خداگونه" اثر یووال نوح هراری می خوانیم: " در سال 2012 حدود 56 میلیون نفر در سراسر دنیا جان باختند که مرگ 620 هزار نفر ناشی از خشونت انسانی بود( 120.000 نفر در نتیجه جنگ و 500.000 نفر در نتیجه جرم وجنایت جان خود را از دست دادند)ودر مقابل 800 هزارنفر خودکشی کردند یک ونیم میلیون نفر بر اثر #دیابت جان باختند. امروزه قند خطرناکتر از #اسلحه است."
در این نوشتار بخوبی متوجه می شویم که افرادی که بر اثر دیابت جان باخته اند به مراتب آمار بیشتری را نسبت به جان باختگان ناشی از خودکشی، جنگ و جنایت به خود اختصاص داده اند.
با نگاهی به زندگی امروزه خانواده ها، شاهد آن هستیم که کم تحرکی و تغییر ذائقه به سمت مصرف فست فودها و شیرینیجات ارغوان تغییر سبک زندگی عصر جدید است. بعنوان مثال در شهر یزد در هر ساعت یک نفر به دیابت مبتلا می شود و یا سن چاقی به سنین دانش آموزی هم رسیده است.
شرایط اقتصادی کشور و رفع مایحتاج زندگی بالاجبار نه تنها خانواده ها را به سمت و سوی کاربیشتر و کسب در آمد و استفاده از غذاهای آماده کرده و به سوی کم تحرکی یا بد تحرکی سوق داده ، کودکان و فرزندان خانواده نیز هر روز با ماشین و مینیبوس مسیر خانه تا مدرسه را طی می کنند و ساعت ها در پشت میز و صندلی در چهاردیواری های محبوس کلاس می نشینند و بعد از مدرسه هم بعد از استراحتی کوتاه ساعت ها مشغول نوشتن مشق و تمرین هستند و به ندرت، زمانی را برای بازی، تحرک و گردش، ارتباط آزاد و بی واسطه با دیگر دوستان و همکلاسی ها و همچنین بودن در طبیعت پیدا می کنند و این یک روی سکه است، روی دیگر ماجرا آنجا است که این سبک زندگی منجرب شده تا دیالوگ ها و گفتگوها میان کودکان، والدین، خانواده ها و دیگر افراد اجتماع به حداقل برسد و این تنها برشی از فاصله با یک جامعه سالم و پویا را به تصویر می کشد.
جامعه ای که بر حسب مقتضیات زمانش، از اصل خود فاصله گرفته و در این میان کودکان بیشترین اثر پذیری را از آن دارند. کودکانی که رشد یکپارچه حسی حرکتی ، سلامت جسمی و روانی، رشد هویتی و اجتماعی اش می بایست از دوران کودکی پی ریزی شود و اکنون با این شرایط به فراموشی سپرده شده است و به جز نیاز غذا و پوشاک و تحصیل کودکان به نیازهای دیگرش چون حق انتخاب، اظهار نظر، حق بازی و کودکی، حق داشتن محیط زیست و طبیعت سالم، حق برابری و ...توجه نمی شود، کودکانی که ارزشمندترین داشته های هر خانواده و جامعه هستند و سلامت روانی و پویایی اجتماعی یک جامعه را رقم می زنند.
چند سالی است که مدارس طبیعت به همت استاد و پیشکسوت محیط زیست عبدالحسین وهاب زاده و دوستداران کودک و طبیعت، در جای جای کشورمان راه اندازی شدند تا بستری را فراهم کنند برای بازی آزادانه و سرخوشانه کودکان در یک محیط طبیعی، محیطی که کودک در آن می تواند با حداقل مداخله بزرگترها، حضور داشته باشد، تخیل کند، با فضای زنده و غیر زنده محیط ارتباط بگیرد، روابط خودش را شکل دهد و مدیریت کند، گاه دعوا کند، گاه بخندد، گاه در قالب یک گروه همکاری کردن را فرا گیرد و گاه به احساس درون خود پاسخ دهد و در گوشه ای در خیالات خود سر کند. مدرسه ای که در آن کودکان با یکدیگر برابرند و حق اظهار نظر دارند و منحصر به فرد بودنشان به رسمیت شناخته می شود. کودکان در مدرسه طبیعت فعالیت های مختلفی را همچون کشاورزی، نجاری، آشنایی با حیوانات، آشپزی، نقاشی، فوتبال، و هر آنچه که خود دوست دارد انجام می دهد و گاها به آنچه را که در ذهن دارد را به کمک تسهیلگر یا دیگر دوستانش جامه عمل پوشانده و پیش می برد و از این طریق پرسشگری، خلاقیت، تفکر، حل مسئله و ... را فرا می گیرد.
مدرسه ای که در آن اگر میان کودکان اختلاف پیش آید، سعی می شود خودشان بدون مداخله بزرگترها اختلافشان را حل کنند و در بازی های کودکانه اشان روابطشان را مدیریت کنند و قدم های اولیه رشد اجتماعیشان را بردارند. کودک در بستر مدرسه طبیعت که رویکرد زیست گرا را ترویج می دهد، می بایست قوانین مدرسه که عدم آسیب زدن به خود و دیگر دوستان و طبیعت مدرسه است را رعایت کند و با معنای قانون و رعایت آن آشنا شود. از دیگر مزیت های مدارس طبیعت، حضور کودکان دختر و پسر در سنین مختلف( 3 تا 12 سال) است که این امر علاوه بر ایجاد نگاه برابر میان آنها، تعامل، همکاری و حمایتگری را در میان آن ها تقویت می کند.
و از همه مهمتر، کودکان در مدرسه طبیعت با بازی، با فعالیت های فیزیکی، دویدن، جست و خیز کردن در فضای باز رشد طبیعی خود را طی کرده و با تخلیه انرژی و هیجاناتشان، خواب و تغذیهشان بهبود می یابد و از طرفی با جذب ویتامینD نور آفتاب کمبودش در بدن کودک جبران می شود.
با توجه به شرایط کنونی جامعه که هر روز بر آمار بیماران روحی، روانی، د