در پایان یک روز برفی و بارانی در #مدرسه_طبیعت:
تسهیلگر در کنار آتش نشسته و دستهایش را گرم می کند. زیر لب می گوید:
👩🌾 - آتیش تو چقدر مهربون بودی! هم گرممون کردی، هم برامون غذا پختی 🔥
کودک در حالیکه چوبها را جابجا می کند:
👦🏻 - کفش دوستمونم سوزوندی!
تسهیلگر میخندد و کودک ادامه میدهد:
👦🏻 - باشه آتیش... میشه بگم هم مهربون بودی و هم شیطون! 😊
#خاطرات_یک_دقیقه_ای
#مدرسه_طبیعت_قاصدک
@GhasedakNatureSchool
تسهیلگر در کنار آتش نشسته و دستهایش را گرم می کند. زیر لب می گوید:
👩🌾 - آتیش تو چقدر مهربون بودی! هم گرممون کردی، هم برامون غذا پختی 🔥
کودک در حالیکه چوبها را جابجا می کند:
👦🏻 - کفش دوستمونم سوزوندی!
تسهیلگر میخندد و کودک ادامه میدهد:
👦🏻 - باشه آتیش... میشه بگم هم مهربون بودی و هم شیطون! 😊
#خاطرات_یک_دقیقه_ای
#مدرسه_طبیعت_قاصدک
@GhasedakNatureSchool