Forwarded from عکس نگار
#حکایت
✅بازی صندلی:
در مهد كودك هاي ايران 9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن هر كي نتونه سريع براي خودش يه جا بگيره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلي و ادامه بازي تا يك بچه باقي بمونه. بچه ها هم همديگر رو هل ميدن تا خودشون بتونن روي صندلي بشينن.
در مهد كودكهاي ژاپن 9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن اگه يكي روي صندلي جا نشه همه باختين. لذا بچه ها نهايت سعي خودشونو ميكنن و همديگر رو طوري بغل ميكنن كه كل تيم 10 نفره روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد 10 نفر روي 8 صندلي، بعد 10 نفر روي 7 صندلي و همينطور تا آخر.
#کار_تیمی
#همکاری
#کار_گروهی
#کار_فردی
#هدف_مشترک
✍ شايد بازي كودكان ژاپني در نگاه اول بي مزه قلمداد بشه ولي به نظر اين بازي وسيله خوبي براي جا انداختن فرهنگ كار تيمي و روحيه جمعي و فکر کردن به بازی برد_برد نه برد_باخت میتواند باشد.
طبیعت، عنصر حیاتی بشر است و نمی توان برای حفظ آن کار را گردن یکدیگر انداخت.
چه بسا اولین گام برای حفظ محیط زیست؛ این عنصر حیاتی، داشتن روحیه مشارکت پذیری و همکوشی است و ضروریست که برای حفاظت آن از تجربیات یکدیگر استفاده کنیم و نسبت به هم و محیط زیست احساس مسوولیت داشته باشیم و اینکه خود را جدای از مردم جهان ندانیم ، چرا که موضوع محیط زیست یک دغدغه محلی نیست بلکه یک موضوع جهانیست.گرمایش زمین، تغییرات آب و هوایی تنها نمیتواند به یک منطقه مربوط باشد.
حفظ محیط زیست یک مسأله فرابخشی و ملیست که همه مردم و قوا در حفظ آن مسئولیت دارند.
⁉️برداشت شما چیست؟🤔
@boshghabesabz_channel
@gharaaresabz
✅بازی صندلی:
در مهد كودك هاي ايران 9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن هر كي نتونه سريع براي خودش يه جا بگيره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلي و ادامه بازي تا يك بچه باقي بمونه. بچه ها هم همديگر رو هل ميدن تا خودشون بتونن روي صندلي بشينن.
در مهد كودكهاي ژاپن 9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن اگه يكي روي صندلي جا نشه همه باختين. لذا بچه ها نهايت سعي خودشونو ميكنن و همديگر رو طوري بغل ميكنن كه كل تيم 10 نفره روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد 10 نفر روي 8 صندلي، بعد 10 نفر روي 7 صندلي و همينطور تا آخر.
#کار_تیمی
#همکاری
#کار_گروهی
#کار_فردی
#هدف_مشترک
✍ شايد بازي كودكان ژاپني در نگاه اول بي مزه قلمداد بشه ولي به نظر اين بازي وسيله خوبي براي جا انداختن فرهنگ كار تيمي و روحيه جمعي و فکر کردن به بازی برد_برد نه برد_باخت میتواند باشد.
طبیعت، عنصر حیاتی بشر است و نمی توان برای حفظ آن کار را گردن یکدیگر انداخت.
چه بسا اولین گام برای حفظ محیط زیست؛ این عنصر حیاتی، داشتن روحیه مشارکت پذیری و همکوشی است و ضروریست که برای حفاظت آن از تجربیات یکدیگر استفاده کنیم و نسبت به هم و محیط زیست احساس مسوولیت داشته باشیم و اینکه خود را جدای از مردم جهان ندانیم ، چرا که موضوع محیط زیست یک دغدغه محلی نیست بلکه یک موضوع جهانیست.گرمایش زمین، تغییرات آب و هوایی تنها نمیتواند به یک منطقه مربوط باشد.
حفظ محیط زیست یک مسأله فرابخشی و ملیست که همه مردم و قوا در حفظ آن مسئولیت دارند.
⁉️برداشت شما چیست؟🤔
@boshghabesabz_channel
@gharaaresabz
Forwarded from عکس نگار
#حکایت
💢مسابقه دو بین بچه ها در افریقا
🏃🏃🏃🏃
دانشمندی به بچه های قبیله ای در آفریقا پیشنهاد یک مسابقه دو می دهد. جایزه نفر اول سبدی از میوه های خوشمزه است. ولی وقتی مسابقه آغاز می شود، تمام بچه ها دست به دست هم می دهند و با هم می دوند و در نتیجه همه شان برنده می شوند. دانشمند از آنها می پرسد چرا انفرادی ندویده اید که برنده تمام سبد میوه باشید؟ آنها می گویند: چطوری ممکن است یکی از ما خوشحال باشد درحالیکه دیگران غمگین هستند؟!
ما همگی یکی هستیم...✨
🍎🌿🍎🌿🍎🌿
#مسابقه_دو
#آفریقا
#کار_مشترک
@boshghabesabz_channel
@gharaaresabz
💢مسابقه دو بین بچه ها در افریقا
🏃🏃🏃🏃
دانشمندی به بچه های قبیله ای در آفریقا پیشنهاد یک مسابقه دو می دهد. جایزه نفر اول سبدی از میوه های خوشمزه است. ولی وقتی مسابقه آغاز می شود، تمام بچه ها دست به دست هم می دهند و با هم می دوند و در نتیجه همه شان برنده می شوند. دانشمند از آنها می پرسد چرا انفرادی ندویده اید که برنده تمام سبد میوه باشید؟ آنها می گویند: چطوری ممکن است یکی از ما خوشحال باشد درحالیکه دیگران غمگین هستند؟!
ما همگی یکی هستیم...✨
🍎🌿🍎🌿🍎🌿
#مسابقه_دو
#آفریقا
#کار_مشترک
@boshghabesabz_channel
@gharaaresabz
Forwarded from سبزمزه
#حکایت
#14سال_رفاقت_با_دوچرخه_!
🔹سوئيچ را ميچرخانيم و خود را آماده ساعتها ماندن در ترافيك ميكنيم و در تمام راه دغدغه پيدا كردن جاي پارك، يك لحظه از سرمان بيرون نميرود و تنها خدا ميداند اگر عجله داشته باشيم چه اتفاقي ميافتد. اين داستان هر روز صبح براي بيش از 90درصد تهرانيها با كمي بالا و پايين تكرار ميشود. «عليرضا صفري» اما يكي از هممحلهايهاي ما است كه 14سالي ميشود هيچكدام از اين دغدغهها را ندارد. هر روز صبح پا در ركاب دوچرخهاش ميگذارد و از خانه تا محل كارش را ركاب ميزند.
🔹دوچرخهسواري با اعمال شاقه!
به گفته صفري در خيابانهاي شهر خصوصاً منطقه ما هيچ راه و مسيري براي عبور دوچرخه اختصاص نیافته و دوچرخهسواران به راحتی نميتوانند در معابر تردد كنند و هيچكس حقي براي آنها قائل نيست. شاید به همین دلیل است که بسیاری از دوچرخهسواران معتقدند نه در پيادهراه جايي دارند و نه در خيابان!
او ميگويد: «دوچرخهسواري در شهري مثل تهران قصهها و ماجراهاي خاصي دارد. همين چند روز پيش در سربالايي ركاب ميزدم كه چند جوان موتورسوار از پشت سر با كلي جيغ و داد از كنارم گذشتند. با صداي جيغ آنها سرعتم را كم کردم و از اين رفتار شوكه شدم! »
اين دوچرخهسوار ادامه ميدهد: «در همه اين سالها که رکاب میزنم گاه پيش آمده كه برخی از داخل ماشين به سمتم پوست ميوه يا تكه چوبي پرت كردهاند و همه با هم خنديدهاند. به خيال خودشان تفريح ميكنند و با اذيت و آزار مردم ميخندند اما دوچرخهسوارها با اين ناملايمتها، دوچرخهشان را كنار نميگذارند.»
🔻منبع: همشهری
ادامه دارد...
@Seshaanbe
@SabzMazeh
@gharaaresabz
#14سال_رفاقت_با_دوچرخه_!
🔹سوئيچ را ميچرخانيم و خود را آماده ساعتها ماندن در ترافيك ميكنيم و در تمام راه دغدغه پيدا كردن جاي پارك، يك لحظه از سرمان بيرون نميرود و تنها خدا ميداند اگر عجله داشته باشيم چه اتفاقي ميافتد. اين داستان هر روز صبح براي بيش از 90درصد تهرانيها با كمي بالا و پايين تكرار ميشود. «عليرضا صفري» اما يكي از هممحلهايهاي ما است كه 14سالي ميشود هيچكدام از اين دغدغهها را ندارد. هر روز صبح پا در ركاب دوچرخهاش ميگذارد و از خانه تا محل كارش را ركاب ميزند.
🔹دوچرخهسواري با اعمال شاقه!
به گفته صفري در خيابانهاي شهر خصوصاً منطقه ما هيچ راه و مسيري براي عبور دوچرخه اختصاص نیافته و دوچرخهسواران به راحتی نميتوانند در معابر تردد كنند و هيچكس حقي براي آنها قائل نيست. شاید به همین دلیل است که بسیاری از دوچرخهسواران معتقدند نه در پيادهراه جايي دارند و نه در خيابان!
او ميگويد: «دوچرخهسواري در شهري مثل تهران قصهها و ماجراهاي خاصي دارد. همين چند روز پيش در سربالايي ركاب ميزدم كه چند جوان موتورسوار از پشت سر با كلي جيغ و داد از كنارم گذشتند. با صداي جيغ آنها سرعتم را كم کردم و از اين رفتار شوكه شدم! »
اين دوچرخهسوار ادامه ميدهد: «در همه اين سالها که رکاب میزنم گاه پيش آمده كه برخی از داخل ماشين به سمتم پوست ميوه يا تكه چوبي پرت كردهاند و همه با هم خنديدهاند. به خيال خودشان تفريح ميكنند و با اذيت و آزار مردم ميخندند اما دوچرخهسوارها با اين ناملايمتها، دوچرخهشان را كنار نميگذارند.»
🔻منبع: همشهری
ادامه دارد...
@Seshaanbe
@SabzMazeh
@gharaaresabz
Forwarded from عکس نگار
#حکایت
#14_سال_رفاقت_با_دوچرخه
✅ قسمت دوم: حس خوب ركاب زدن
صفری ميگويد: «بعد از گذشت سالها دوچرخهسواري و ركاب زدن نميتوانم تصور كنم چطور رانندهها ساعتها در ترافيك صبحگاهي پشت فرمان مينشينند. كلاچ و ترمز ميگيرند و حاضر نيستند براي سلامتي قدم از قدم بردارند. اغلب رانندهها سيگار به لب دارند يا با تلفن همراه صحبت ميكنند اما تا به حال دوچرخهسواري را ديدهايد كه در چهرهاش استرس يا نگراني جاي پارك باشد؟! » اين را با خنده ميگويد و ميافزايد: «هر جا كار داشته باشم دوچرخهام را به ميلهاي قفل ميكنم و راهي ميشوم. حتي يكبار قفل دوچرخه را فراموش كردم. اطراف را نگاه كردم تا اگر دستفروشي آنجا است دوچرخه را به او بسپارم. كسي را پيدا نكردم، دوچرخهام را روي دوش گذاشتم و وارد ساختمان شدم. به همين سادگي! » به گفته صفري در خيابانهاي شهر هيچ دو نفري را نميبينيد كه با هم غريبه باشند اما با ديدن يكديگر بههم خسته نباشيد و خدا قوت بگويند جز دوچرخهسواران. او ميگويد: «در خیابانهای پرترافیک شهرمان دوچرخهسواران با آرامش خاصی رکاب میزنند و همين كه يكديگر را ميبينند بههم سلام و خدا قوت ميگويند. انگار سالهاست يكديگر را ميشناسند و هدفی مشترك دارند. با دوچرخه در اين شهر ماشين زده احساس خاصي به آدم دست ميدهد. در اين سالها كه در شهر ركاب ميزنم تعداد دوچرخهسواران نسبت به گذشته بيشتر شده اما باز هم تعدادشان زياد نيست.»
ادامه دارد....
@Seshaanbe
@SabzMazeh
@gharaaresabz
#14_سال_رفاقت_با_دوچرخه
✅ قسمت دوم: حس خوب ركاب زدن
صفری ميگويد: «بعد از گذشت سالها دوچرخهسواري و ركاب زدن نميتوانم تصور كنم چطور رانندهها ساعتها در ترافيك صبحگاهي پشت فرمان مينشينند. كلاچ و ترمز ميگيرند و حاضر نيستند براي سلامتي قدم از قدم بردارند. اغلب رانندهها سيگار به لب دارند يا با تلفن همراه صحبت ميكنند اما تا به حال دوچرخهسواري را ديدهايد كه در چهرهاش استرس يا نگراني جاي پارك باشد؟! » اين را با خنده ميگويد و ميافزايد: «هر جا كار داشته باشم دوچرخهام را به ميلهاي قفل ميكنم و راهي ميشوم. حتي يكبار قفل دوچرخه را فراموش كردم. اطراف را نگاه كردم تا اگر دستفروشي آنجا است دوچرخه را به او بسپارم. كسي را پيدا نكردم، دوچرخهام را روي دوش گذاشتم و وارد ساختمان شدم. به همين سادگي! » به گفته صفري در خيابانهاي شهر هيچ دو نفري را نميبينيد كه با هم غريبه باشند اما با ديدن يكديگر بههم خسته نباشيد و خدا قوت بگويند جز دوچرخهسواران. او ميگويد: «در خیابانهای پرترافیک شهرمان دوچرخهسواران با آرامش خاصی رکاب میزنند و همين كه يكديگر را ميبينند بههم سلام و خدا قوت ميگويند. انگار سالهاست يكديگر را ميشناسند و هدفی مشترك دارند. با دوچرخه در اين شهر ماشين زده احساس خاصي به آدم دست ميدهد. در اين سالها كه در شهر ركاب ميزنم تعداد دوچرخهسواران نسبت به گذشته بيشتر شده اما باز هم تعدادشان زياد نيست.»
ادامه دارد....
@Seshaanbe
@SabzMazeh
@gharaaresabz