✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
مثالهای امسال متفاوت از پارسال است. اگر دوست داشتید با مثالهای پارسال نیز آشنا شوید، به لینک زیر مراجعه نمایید:
🌀 t.me/GeneralEnglish/3508
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
ترجمهها با بیشترین وفاداری به متن انجام شده است تا برای داوطلب، درک معنی هر واژه سادهسازی شود.
1. attribute (v/n)
نسبت دادن / مشخصه، ویژگی، کیفیت
■ Many ancient peoples attributed natural phenomena such as lightning and volcanoes to the emotions of gods.
بسیاری از مردم باستان، پدیدههای طبیعی همچون صاعقه و آتشفشانها را به احساسات خدایان نسبت میدادند (مرتبط میدانستند).
■ If you want to be a nurse, being compassionate is one attribute you should have.
اگر میخواهید پرستار شوید، دلسوز بودن یکی از صفاتی (ویژگیهایی) است که باید داشته باشید.
@GeneralEnglish
2. race (n)
نژاد یا گروههای نژادی، ملت؛ رقابت، مسابقه
■ Though his race is Asian, he grew up in Germany and considers his ethnicity to be German.
گرچه نژادش آسیایی است، او در آلمان بزرگ شده و قومیت خود را آلمانی میداند.
■ The bike race is only for novice riders who have never participated in a professional race.
مسابقه دوچرخهسواری صرفاً ویژه دوچرخهسواران تازهکاری است که هرگز در یک مسابقه حرفهای شرکت نکردهاند.
3. pursue (v)
دنبال کردن، پیگیری کردن
■ The professor hoped to foster a genuine interest in his students to pursue research.
این استاد امیدوار بود که علاقه واقعی دانشجویانش را برای دنبال نمودن تحقیقات (محقق شدن) پرورش دهد (ترغیب کند).
@GeneralEnglish
4. found (v)
تأسیس کردن، راه انداختن، ساختن
■ His lawyer accused the prosecution of founding its case on insufficient evidence.
وکیلش دادستانی را متهم نمود که پروندهاش را بر اساس مدارک ناکافی بنا کرده است (= پایهاش بر اساس مدارک ناکافی است).
5. resolve (v/n)
حل کردن؛ بر آن شدن تا، قصد کردن / عزم و اراده
■ When the engine cut out on the right side of the plane, the pilot suddenly found himself in a tense situation that demanded all of his skill and ability to resolve.
زمانیکه موتور سمت راست هواپیما از کار افتاد، خلبان به ناگاه خود را در وضعیت پرتنشی یافت که تمام مهارت و تواناییاش را در حل کردن مشکل میطلبید.
■ After watching a TV show about hoarders, Dalia resolved to purge her house of any items that she didn't absolutely need.
پس از تماشای یک برنامه تلویزیونی درباره احتکارکنندگان (کسانی که چیز میز جمع میکنن برای روز مبادا)، دالیا تصمیم گرفت تا خانهاش را از هرگونه وسیلهای که واقعاً به آن نیازی نداشت پاکسازی کند.
■ Once he decided to compete in the Iron Man, nothing could deter his resolve to reach his best fitness level ever.
زمانیکه تصمیم گرفت تا در {مسابقه} مرد آهنین شرکت کند، هیچچیز نمیتوانست مانع ارادهاش برای دستیابی به بهترین سطح آمادگی جسمانیاش تاکنون شود.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱-۲۰):
ancient, natural, phenomena, volcano, emotion, compassionate, consider, ethnicity, novice, foster, genuine, accuse, prosecution, insufficient, evidence, tense, hoarder, purge, compete, deter
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
مثالهای امسال متفاوت از پارسال است. اگر دوست داشتید با مثالهای پارسال نیز آشنا شوید، به لینک زیر مراجعه نمایید:
🌀 t.me/GeneralEnglish/3508
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
ترجمهها با بیشترین وفاداری به متن انجام شده است تا برای داوطلب، درک معنی هر واژه سادهسازی شود.
1. attribute (v/n)
نسبت دادن / مشخصه، ویژگی، کیفیت
■ Many ancient peoples attributed natural phenomena such as lightning and volcanoes to the emotions of gods.
بسیاری از مردم باستان، پدیدههای طبیعی همچون صاعقه و آتشفشانها را به احساسات خدایان نسبت میدادند (مرتبط میدانستند).
■ If you want to be a nurse, being compassionate is one attribute you should have.
اگر میخواهید پرستار شوید، دلسوز بودن یکی از صفاتی (ویژگیهایی) است که باید داشته باشید.
@GeneralEnglish
2. race (n)
نژاد یا گروههای نژادی، ملت؛ رقابت، مسابقه
■ Though his race is Asian, he grew up in Germany and considers his ethnicity to be German.
گرچه نژادش آسیایی است، او در آلمان بزرگ شده و قومیت خود را آلمانی میداند.
■ The bike race is only for novice riders who have never participated in a professional race.
مسابقه دوچرخهسواری صرفاً ویژه دوچرخهسواران تازهکاری است که هرگز در یک مسابقه حرفهای شرکت نکردهاند.
3. pursue (v)
دنبال کردن، پیگیری کردن
■ The professor hoped to foster a genuine interest in his students to pursue research.
این استاد امیدوار بود که علاقه واقعی دانشجویانش را برای دنبال نمودن تحقیقات (محقق شدن) پرورش دهد (ترغیب کند).
@GeneralEnglish
4. found (v)
تأسیس کردن، راه انداختن، ساختن
■ His lawyer accused the prosecution of founding its case on insufficient evidence.
وکیلش دادستانی را متهم نمود که پروندهاش را بر اساس مدارک ناکافی بنا کرده است (= پایهاش بر اساس مدارک ناکافی است).
5. resolve (v/n)
حل کردن؛ بر آن شدن تا، قصد کردن / عزم و اراده
■ When the engine cut out on the right side of the plane, the pilot suddenly found himself in a tense situation that demanded all of his skill and ability to resolve.
زمانیکه موتور سمت راست هواپیما از کار افتاد، خلبان به ناگاه خود را در وضعیت پرتنشی یافت که تمام مهارت و تواناییاش را در حل کردن مشکل میطلبید.
■ After watching a TV show about hoarders, Dalia resolved to purge her house of any items that she didn't absolutely need.
پس از تماشای یک برنامه تلویزیونی درباره احتکارکنندگان (کسانی که چیز میز جمع میکنن برای روز مبادا)، دالیا تصمیم گرفت تا خانهاش را از هرگونه وسیلهای که واقعاً به آن نیازی نداشت پاکسازی کند.
■ Once he decided to compete in the Iron Man, nothing could deter his resolve to reach his best fitness level ever.
زمانیکه تصمیم گرفت تا در {مسابقه} مرد آهنین شرکت کند، هیچچیز نمیتوانست مانع ارادهاش برای دستیابی به بهترین سطح آمادگی جسمانیاش تاکنون شود.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱-۲۰):
ancient, natural, phenomena, volcano, emotion, compassionate, consider, ethnicity, novice, foster, genuine, accuse, prosecution, insufficient, evidence, tense, hoarder, purge, compete, deter
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
6. incline (v/n)
تمایل داشتن؛ متمایل کردن، خم کردن / شیب
■ Because our mother was always inclined to obviate conflict under any circumstances, we all got our own gifts on our siblings’ birthdays.
ازآنجاییکه مادرمان تحت هر شرایطی همواره مایل به رفع تعارض (دعوا یا درگیری) بود، ما همگی در روز تولد خواهر و برادرهایمان هدایای خود را دریافت میکردیم.
■ Hadi leaned his seat back all the way so that he could rest in an inclined position.
هادی تا آخر صندلی خود را به عقب خواباند تا بتواند در حالت خوابیده (متمایل به عقب) استراحت کند.
■ The roof was placed at an angle so that rainwater would slide down the incline and not be held at the top.
سقف با زاویهای تعبیه شده است که آب باران از شیب سرازیر شود و در ناحیه بالایی باقی نماند.
@GeneralEnglish
7. proportion (n)
نسبت، سهم از کل، تناسب، میزان
■ The human body is an example of nature's proportion. Phi, the Golden Number 1.618, is a proportion found in many areas of the natural world as well as in the structure of the human body.
بدن انسان نمونهای از تناسب طبیعت است. فی، عدد طلایی ۱.۶۱۸، نسبتی است که در بسیاری از مناطق جهان طبیعی و همچنین در ساختار بدن انسان یافت میشود.
8. trigger (n/v)
ماشه اسلحه / فعال نمودن، براه انداختن
■ There are fears that the incident may be a trigger for further violence in the capital.
نگرانیهایی وجود دارند که این حادثه، ممکن است محرکی برای خشونت بیشتر در پایتخت باشد. (همانند کشیدن ماشه اسلحه باشد که چیزی بد به راه میاندازد.)
■ What is it about our sense of smell that works to better trigger our memory and our emotions?
حس بویایی ما چگونه است که در راستای تحریک بهتر حافظه و احساساتمان عمل میکند؟
اگر علاقهمند به پاسخ سوال هستید، این مقاله رو بخونین:
Neuroimaging evidence for the emotional potency of odor-evoked memory
@GeneralEnglish
9. eventual (adj)
نهایی، غایی
■ Many incidents caused by the soldier led to his eventual discharge from the army.
حوادث فراوانی که این سرباز سبب شد منجر به اخراج (ترخیص) نهاییاش از ارتش شد.
■ HIV targets T helper cells (CD4 cells), leading to the eventual death of the cell.
اچآیوی، سلولهای کمکی T (سلولهای CD4) را هدف میگیرد که سبب مرگ نهایی آن سلول میشود.
10. economic (adj)
اقتصادی، پولی؛ سوددِه، بهصرفه
■ By most accounts, the U.S. has the highest level of economic inequality among developed countries. It has the world's greatest per capita health expenditures yet the lowest life expectancy among comparable countries.
طبق بیشتر گزارشات، ایالاتمتحده بالاترین میزان نابرابری اقتصادی را در بین کشورهای پیشرفته دارد. این کشور بزرگترین سرانه مخارج سلامت جهان و در عین حال کمترین امید به زندگی را در بین کشورهای مشابه داراست.
■ "It's not economic to exploit fisheries to extinction," Grafton says. Rather, the more exploited the fishery, the more economic gains to be derived from allowing it to make a comeback.
گرافتون میگوید: «بهرهبرداری از شیلات تا مرز انقراض اقتصادی (بصرفه) نیست. در عوض، هرچه از شیلات بیشتر بهرهبرداری شوند، منافع اقتصادی بیشتری از اجازه دادن به آن برای احیا (بازگشت به شرایط قبل) حاصل میشود.»
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱-۴۰):
obviate, conflict, circumstances, sibling, lean, slide down, incident, violence, lead, discharge, target, account, inequality, per capita, expectancy, exploit, fishery, extinction, rather, derive
➖➖➖➖➖➖➖
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
6. incline (v/n)
تمایل داشتن؛ متمایل کردن، خم کردن / شیب
■ Because our mother was always inclined to obviate conflict under any circumstances, we all got our own gifts on our siblings’ birthdays.
ازآنجاییکه مادرمان تحت هر شرایطی همواره مایل به رفع تعارض (دعوا یا درگیری) بود، ما همگی در روز تولد خواهر و برادرهایمان هدایای خود را دریافت میکردیم.
■ Hadi leaned his seat back all the way so that he could rest in an inclined position.
هادی تا آخر صندلی خود را به عقب خواباند تا بتواند در حالت خوابیده (متمایل به عقب) استراحت کند.
■ The roof was placed at an angle so that rainwater would slide down the incline and not be held at the top.
سقف با زاویهای تعبیه شده است که آب باران از شیب سرازیر شود و در ناحیه بالایی باقی نماند.
@GeneralEnglish
7. proportion (n)
نسبت، سهم از کل، تناسب، میزان
■ The human body is an example of nature's proportion. Phi, the Golden Number 1.618, is a proportion found in many areas of the natural world as well as in the structure of the human body.
بدن انسان نمونهای از تناسب طبیعت است. فی، عدد طلایی ۱.۶۱۸، نسبتی است که در بسیاری از مناطق جهان طبیعی و همچنین در ساختار بدن انسان یافت میشود.
8. trigger (n/v)
ماشه اسلحه / فعال نمودن، براه انداختن
■ There are fears that the incident may be a trigger for further violence in the capital.
نگرانیهایی وجود دارند که این حادثه، ممکن است محرکی برای خشونت بیشتر در پایتخت باشد. (همانند کشیدن ماشه اسلحه باشد که چیزی بد به راه میاندازد.)
■ What is it about our sense of smell that works to better trigger our memory and our emotions?
حس بویایی ما چگونه است که در راستای تحریک بهتر حافظه و احساساتمان عمل میکند؟
اگر علاقهمند به پاسخ سوال هستید، این مقاله رو بخونین:
Neuroimaging evidence for the emotional potency of odor-evoked memory
@GeneralEnglish
9. eventual (adj)
نهایی، غایی
■ Many incidents caused by the soldier led to his eventual discharge from the army.
حوادث فراوانی که این سرباز سبب شد منجر به اخراج (ترخیص) نهاییاش از ارتش شد.
■ HIV targets T helper cells (CD4 cells), leading to the eventual death of the cell.
اچآیوی، سلولهای کمکی T (سلولهای CD4) را هدف میگیرد که سبب مرگ نهایی آن سلول میشود.
10. economic (adj)
اقتصادی، پولی؛ سوددِه، بهصرفه
■ By most accounts, the U.S. has the highest level of economic inequality among developed countries. It has the world's greatest per capita health expenditures yet the lowest life expectancy among comparable countries.
طبق بیشتر گزارشات، ایالاتمتحده بالاترین میزان نابرابری اقتصادی را در بین کشورهای پیشرفته دارد. این کشور بزرگترین سرانه مخارج سلامت جهان و در عین حال کمترین امید به زندگی را در بین کشورهای مشابه داراست.
■ "It's not economic to exploit fisheries to extinction," Grafton says. Rather, the more exploited the fishery, the more economic gains to be derived from allowing it to make a comeback.
گرافتون میگوید: «بهرهبرداری از شیلات تا مرز انقراض اقتصادی (بصرفه) نیست. در عوض، هرچه از شیلات بیشتر بهرهبرداری شوند، منافع اقتصادی بیشتری از اجازه دادن به آن برای احیا (بازگشت به شرایط قبل) حاصل میشود.»
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱-۴۰):
obviate, conflict, circumstances, sibling, lean, slide down, incident, violence, lead, discharge, target, account, inequality, per capita, expectancy, exploit, fishery, extinction, rather, derive
➖➖➖➖➖➖➖
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
11. overlap (v)
روی هم افتادن، همپوشانی داشتن
■ Because their roles interrelate, sometimes the two employees' duties overlap each other.
از آنجایی که نقشهایشان به هم وابسته است، گاهی اوقات وظایف دو کارمند با یکدیگر همپوشانی دارد.
12. haphazard (adj)
تصادفی، اتفاقی، از پیش برنامهریزی نشده، یِرخی
■ The commander could only express disapproval for the haphazard and reckless plan his subordinate officer suggested.
فرمانده صرفاً میتوانست مخالفتش را با نقشه بیبرنامه (یرخی) و عجولانهای که افسر زیردستش پیشنهاد کرد، ابراز کند.
@GeneralEnglish
13. consider (v)
توجه کردن، در نظر گرفتن، لحاظکردن
■ Scientists consider “Quick Response” plan to counter climate misinformation. The effort comes as Donald Trump made comments that deny climate science.
دانشمندان برنامه «پاسخ سریع» را برای مقابله با اطلاعات نادرست درباره آب و هوا را در نظر دارند. این تلاش در حالی است که دونالد ترامپ اظهارنظرهایی داشت که علم آبوهوا را انکار میکرد.
@GeneralEnglish
14. emerge (v)
ظاهر شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن
■ A caterpillar will eventually wrap itself in a chrysalis, undergo a transformation, and emerge from its pod as a butterfly.
یک کرم پیلهساز سرانجام خودش را در زرپوست میپیچید، متحمل دگردیسی میشود و از پیلهاش بصورت پروانهای پدیدار میگردد.
15. authority (n)
قدرت، نفوذ، سلطه، اقتدار؛ مقام یا سازمان مسئول؛ مجوز، اعتبار و اجازه
■ The idea of people adhering to the laws of a government and respecting their authority in exchange for that government’s security and stability is known as the social contract.
ایده پایبندی مردم به قوانین یک دولت و احترام به اقتدار آنها درعوض امنیت و ثبات آن دولت به عنوان قرارداد اجتماعی شناخته میشود.
■ The puissant school superintendent has the authority to close schools in the event of inclement weather.
سرپرست مدارس قدرتمند، این اختیار (مجوز) را دارد که مدارس را به هنگام آبوهوای نامساعد تعطیل کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۴۱-۶۰):
interrelate, employee, commander, express, disapproval, reckless, subordinate, counter, misinformation, caterpillar, eventually, wrap, undergo, transformation, adhere, respect, in exchange for, stability, puissant, inclement
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
11. overlap (v)
روی هم افتادن، همپوشانی داشتن
■ Because their roles interrelate, sometimes the two employees' duties overlap each other.
از آنجایی که نقشهایشان به هم وابسته است، گاهی اوقات وظایف دو کارمند با یکدیگر همپوشانی دارد.
12. haphazard (adj)
تصادفی، اتفاقی، از پیش برنامهریزی نشده، یِرخی
■ The commander could only express disapproval for the haphazard and reckless plan his subordinate officer suggested.
فرمانده صرفاً میتوانست مخالفتش را با نقشه بیبرنامه (یرخی) و عجولانهای که افسر زیردستش پیشنهاد کرد، ابراز کند.
@GeneralEnglish
13. consider (v)
توجه کردن، در نظر گرفتن، لحاظکردن
■ Scientists consider “Quick Response” plan to counter climate misinformation. The effort comes as Donald Trump made comments that deny climate science.
دانشمندان برنامه «پاسخ سریع» را برای مقابله با اطلاعات نادرست درباره آب و هوا را در نظر دارند. این تلاش در حالی است که دونالد ترامپ اظهارنظرهایی داشت که علم آبوهوا را انکار میکرد.
@GeneralEnglish
14. emerge (v)
ظاهر شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن
■ A caterpillar will eventually wrap itself in a chrysalis, undergo a transformation, and emerge from its pod as a butterfly.
یک کرم پیلهساز سرانجام خودش را در زرپوست میپیچید، متحمل دگردیسی میشود و از پیلهاش بصورت پروانهای پدیدار میگردد.
15. authority (n)
قدرت، نفوذ، سلطه، اقتدار؛ مقام یا سازمان مسئول؛ مجوز، اعتبار و اجازه
■ The idea of people adhering to the laws of a government and respecting their authority in exchange for that government’s security and stability is known as the social contract.
ایده پایبندی مردم به قوانین یک دولت و احترام به اقتدار آنها درعوض امنیت و ثبات آن دولت به عنوان قرارداد اجتماعی شناخته میشود.
■ The puissant school superintendent has the authority to close schools in the event of inclement weather.
سرپرست مدارس قدرتمند، این اختیار (مجوز) را دارد که مدارس را به هنگام آبوهوای نامساعد تعطیل کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۴۱-۶۰):
interrelate, employee, commander, express, disapproval, reckless, subordinate, counter, misinformation, caterpillar, eventually, wrap, undergo, transformation, adhere, respect, in exchange for, stability, puissant, inclement
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
16. consistent (adj)
پایدار، ثابتقدم، منظّم؛ سازگار، موافق
■ He was consistent, always arriving at the diner at exactly 9:15 every morning.
او ثابتقدم بود و همیشه هر روز صبح راس ساعت ۹:۱۵ به ناهارخوری میرسید.
■ These recent updates, suggesting that climate change and its impacts are emerging faster than scientists previously thought, are consistent with our observations.
این بهروزرسانیهای اخیر، که حکایت از آن دارند که تغییرات آبوهوایی و تأثیراتش سریعتر از آنچه پیشتر دانشمندان تصور میکردند بُروز میکنند، با مشاهدات ما سازگار (همخوان) است.
17. convert (v)
تبدیل کردن، تغییر دادن
■ During the past two centuries, scientists researched and developed technologies to convert the sun's energy directly into electrical energy.
در طی دو قرن گذشته، دانشمندان فنآوریهایی را تحقیق و توسعه دادند تا انرژی خورشید را مستقیماً به انرژی الکتریکی تبدیل نمایند.
@GeneralEnglish
18. violate (v)
تخلف و تجاوز کردن، هتک حرمت کردن
■ The detective knew he could not violate the sanctity of the home without a warrant.
کاراگاه میدانست که بدون حکمقانونی نمیتواند به حریم خانه تجاوز کند.
لغت sanctity معنی حرمت و تقدس چیزی هم میده.
@GeneralEnglish
19. encounter (v/n)
رویارو شدن با، مواجه شدن با، برخوردن به/ مواجهه
■ I never dreamed I would encounter a rattlesnake in my backyard!
هرگز فکرشم نمیکردم که تو حیاطم با مار زنگی روبرو شوم!
■ NASA's rovers and orbiters at Mars witnessed a close encounter with a comet on October 19, 2014, an event that happens once every million years.
فضاپیماها و مدارگردهای ناسا در مریخ در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴ شاهد مواجهه نزدیکی با ستاره دنبالهداری بودند، اتفاقی که هر چند میلیون سال یکبار رخ میدهد.
20. distribute (v)
توزیع کردن، پخش کردن، پراکنده کردن
■ If and when a safe and effective COVID-19 vaccine is available, what is the fairest way to distribute it? The policy should be geared toward three principles: benefiting people and limiting harm, prioritizing countries already disadvantaged by poverty or low life expectancy, and avoiding discrimination.
اگر و هنگامیکه واکسن کووید-۱۹ ایمن و موثر در دسترس باشد، عادلانهترین راه برای توزیع آن چیست؟ این سیاست باید در راستای سه اصل باشد: خِیررساندن به مردم و کاهش آسیبها، اولویت دهی به کشورهایی که در حال حاضر با فقر یا امید به زندگی پایین مواجهند، و جلوگیری از تبعیض.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۶۱-۸۰):
diner, impact, observation, detective, sanctity, warrant, rover, orbiter, witness, comet, fair, gear toward, principle, benefit, limit, prioritize, disadvantage, poverty, life expectancy, discrimination
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
16. consistent (adj)
پایدار، ثابتقدم، منظّم؛ سازگار، موافق
■ He was consistent, always arriving at the diner at exactly 9:15 every morning.
او ثابتقدم بود و همیشه هر روز صبح راس ساعت ۹:۱۵ به ناهارخوری میرسید.
■ These recent updates, suggesting that climate change and its impacts are emerging faster than scientists previously thought, are consistent with our observations.
این بهروزرسانیهای اخیر، که حکایت از آن دارند که تغییرات آبوهوایی و تأثیراتش سریعتر از آنچه پیشتر دانشمندان تصور میکردند بُروز میکنند، با مشاهدات ما سازگار (همخوان) است.
17. convert (v)
تبدیل کردن، تغییر دادن
■ During the past two centuries, scientists researched and developed technologies to convert the sun's energy directly into electrical energy.
در طی دو قرن گذشته، دانشمندان فنآوریهایی را تحقیق و توسعه دادند تا انرژی خورشید را مستقیماً به انرژی الکتریکی تبدیل نمایند.
@GeneralEnglish
18. violate (v)
تخلف و تجاوز کردن، هتک حرمت کردن
■ The detective knew he could not violate the sanctity of the home without a warrant.
کاراگاه میدانست که بدون حکمقانونی نمیتواند به حریم خانه تجاوز کند.
لغت sanctity معنی حرمت و تقدس چیزی هم میده.
@GeneralEnglish
19. encounter (v/n)
رویارو شدن با، مواجه شدن با، برخوردن به/ مواجهه
■ I never dreamed I would encounter a rattlesnake in my backyard!
هرگز فکرشم نمیکردم که تو حیاطم با مار زنگی روبرو شوم!
■ NASA's rovers and orbiters at Mars witnessed a close encounter with a comet on October 19, 2014, an event that happens once every million years.
فضاپیماها و مدارگردهای ناسا در مریخ در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴ شاهد مواجهه نزدیکی با ستاره دنبالهداری بودند، اتفاقی که هر چند میلیون سال یکبار رخ میدهد.
20. distribute (v)
توزیع کردن، پخش کردن، پراکنده کردن
■ If and when a safe and effective COVID-19 vaccine is available, what is the fairest way to distribute it? The policy should be geared toward three principles: benefiting people and limiting harm, prioritizing countries already disadvantaged by poverty or low life expectancy, and avoiding discrimination.
اگر و هنگامیکه واکسن کووید-۱۹ ایمن و موثر در دسترس باشد، عادلانهترین راه برای توزیع آن چیست؟ این سیاست باید در راستای سه اصل باشد: خِیررساندن به مردم و کاهش آسیبها، اولویت دهی به کشورهایی که در حال حاضر با فقر یا امید به زندگی پایین مواجهند، و جلوگیری از تبعیض.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۶۱-۸۰):
diner, impact, observation, detective, sanctity, warrant, rover, orbiter, witness, comet, fair, gear toward, principle, benefit, limit, prioritize, disadvantage, poverty, life expectancy, discrimination
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
21. distinct (adj)
مجزا، متمایز، سوا، واضح، مشخص
■ Every country is marginate in nature, having a distinct border that determines how much territory that country controls.
هر کشوری ماهیتاً سرحد (حد و مرز) دارد، و دارای مرزی مشخص است که تعیین میکند چه میزان از قلمرو را آن کشور کنترل میکند.
22. enhance (v)
تقویت کردن، بالا بردن، بهبود بخشیدن
■ Could the next prescription from your doctor be for an app? Collectively known as digital medicines, the software can both enhance traditional medical care and support patients when access to health care is limited—a need that the COVID-19 crisis has exacerbated.
آیا تجویز بعدی پزشک میتواند یک برنامه (نرمافزار) باشد؟ این نرمافزار در مجموع بعنوان داروهای دیجیتال شناخته میشود که هم میتواند مراقبت پزشکی سنتی را بهبود بخشد و هم زمانی که دسترسی به مراقبت بهداشتی محدود است، از بیماران پشتیبانی کند – نیازی که بحران کووید-۱۹ آن را تشدید کرده است.
از اینجا (https://www.scientificamerican.com/article/digital-medicine-can-diagnose-and-treat-what-ails-you/) مطلب را بخوانید.
@GeneralEnglish
23. inherent (adj)
ذاتی، درونی، فطری
■ The phrase 'from rags to riches' includes an inherent culture shock that would come to anyone that was used to being poor and suddenly became rich.
عبارت «از ژندهپوش تا ثروتمند (از فرش به عرش یا کوخ به کاخ)» شامل یک شوک فرهنگی ذاتی است که برای هرکسی که به فقیر بودن عادت کرده و ناگهان ثروتمند میشود، صادق است (پیش میآید).
@GeneralEnglish
24. indifferent (adj)
بیتوجه، بیتفاوت، بیعلاقه، بیخیال
■ Because the professor is not a good teacher, he is indifferent when his students tell him that his complex lectures addle their brains.
از آنجا که استاد، استاد خوبی نیست، وقتی دانشجویانش به او میگویند که کلاسهای پیچیدهاش مغزشان را مشوش میکند (ضایع میکند)، بیتفاوت است.
25. intervene (v)
مداخله کردن، میانجیگری کردن
■ While our host and hostess argued during dinner, my wife and I were nonplussed and not sure of whether or not to intervene.
درحالیکه آقا و خانم میزبانمان موقع شام با هم مشاجره داشتند، من و همسرم انگشتبهدهان (مات و مبهوت) بودیم و مطمئن نبودیم که آیا مداخله کنیم یا نه.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۸۱-۹۲):
marginate, determine, territory, prescription, collectively, traditional, crisis, exacerbate, from rags to riches, addle, argue, nonplussed
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
21. distinct (adj)
مجزا، متمایز، سوا، واضح، مشخص
■ Every country is marginate in nature, having a distinct border that determines how much territory that country controls.
هر کشوری ماهیتاً سرحد (حد و مرز) دارد، و دارای مرزی مشخص است که تعیین میکند چه میزان از قلمرو را آن کشور کنترل میکند.
22. enhance (v)
تقویت کردن، بالا بردن، بهبود بخشیدن
■ Could the next prescription from your doctor be for an app? Collectively known as digital medicines, the software can both enhance traditional medical care and support patients when access to health care is limited—a need that the COVID-19 crisis has exacerbated.
آیا تجویز بعدی پزشک میتواند یک برنامه (نرمافزار) باشد؟ این نرمافزار در مجموع بعنوان داروهای دیجیتال شناخته میشود که هم میتواند مراقبت پزشکی سنتی را بهبود بخشد و هم زمانی که دسترسی به مراقبت بهداشتی محدود است، از بیماران پشتیبانی کند – نیازی که بحران کووید-۱۹ آن را تشدید کرده است.
از اینجا (https://www.scientificamerican.com/article/digital-medicine-can-diagnose-and-treat-what-ails-you/) مطلب را بخوانید.
@GeneralEnglish
23. inherent (adj)
ذاتی، درونی، فطری
■ The phrase 'from rags to riches' includes an inherent culture shock that would come to anyone that was used to being poor and suddenly became rich.
عبارت «از ژندهپوش تا ثروتمند (از فرش به عرش یا کوخ به کاخ)» شامل یک شوک فرهنگی ذاتی است که برای هرکسی که به فقیر بودن عادت کرده و ناگهان ثروتمند میشود، صادق است (پیش میآید).
@GeneralEnglish
24. indifferent (adj)
بیتوجه، بیتفاوت، بیعلاقه، بیخیال
■ Because the professor is not a good teacher, he is indifferent when his students tell him that his complex lectures addle their brains.
از آنجا که استاد، استاد خوبی نیست، وقتی دانشجویانش به او میگویند که کلاسهای پیچیدهاش مغزشان را مشوش میکند (ضایع میکند)، بیتفاوت است.
25. intervene (v)
مداخله کردن، میانجیگری کردن
■ While our host and hostess argued during dinner, my wife and I were nonplussed and not sure of whether or not to intervene.
درحالیکه آقا و خانم میزبانمان موقع شام با هم مشاجره داشتند، من و همسرم انگشتبهدهان (مات و مبهوت) بودیم و مطمئن نبودیم که آیا مداخله کنیم یا نه.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۸۱-۹۲):
marginate, determine, territory, prescription, collectively, traditional, crisis, exacerbate, from rags to riches, addle, argue, nonplussed
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
26. ultimate (adj/n)
نهایی، غایی؛ برجسته، بهترین / بهترین نمونه
■ The king bowed to the commoner who saved his life in an ultimate display of humility.
پادشاه در مقابل رعیتی که جانش را نجات داده بود، در نهایت ابزار فروتنی، تعظیم کرد.
■ No one knew that his ultimate plan was to disavow his role in the assassination.
هیچ کس خبر نداشت که نقشه نهاییاش انکار نقشش در ترور بود.
@GeneralEnglish
27. derive (v)
مشتق شدن، ناشی شدن؛ بدست آوردن
■ A variety of standard systems exist, all of which derive from the original developed by Wilbur Atwater more than a hundred years ago.
انواع مختلفی از سیستمهای استاندارد وجود دارند که همگیشان از سیستم اصلی ایجادشده توسط ویلبر آتواتر بیش از یکصد سال قبل مشتق میشوند (ناشی میشوند).
■ As your eyes scan these words, your brain seems to derive their meaning instantaneously.
درحالیکه چشمانتان این لغات را از نظر میگذراند، به نظر میرسد که مغز شما معنای آنها را بلافاصله بدست میآورد (استخراج میکند).
28. discrimination (n)
تبعیض، پیشداوری، تعصب؛ تمییز و تشخیص
■ In the United States, it is important for an employer to take all necessary steps to prevent discrimination against Muslim workers, particularly during Ramadan. In addition to enforcing an employer's discrimination and harassment policies, this may involve providing additional training to employees and supervisors on the meaning of Ramadan and what observance entails.
در ایالات متحده امریکا، مهم است که یک کارفرما تمام اقدامات لازم را برای جلوگیری از تبعیض علیه کارگران مسلمان، بویژه در ماه رمضان، انجام دهد. علاوه بر اجرای سیاستهای تبعیض و آزار و اذیت از سوی کارفرما، این امر میتواند شامل ارائه آموزشهای اضافی به سایر کارمندان و سرپرستان درباره اهمیت ماه رمضان و اینکه چه مراعاتی لازم دارد، باشد.
@GeneralEnglish
29. submit (v)
پذیرفتن، تسلیم شدن/کردن؛ پیشنهاد دادن؛ ارسال کردن
■ Chelsea refuses to sign the divorce papers because she does not want to submit to the degradation of not being a doctor's wife.
{خانم} چلسی از امضای اوراق طلاق امتناع میکند چراکه نمیخواهد به تنزل جایگاهِ همسر دکتر نبودن، تن دهد (تسلیم این موضوع بشه که دیگه همسر یه پزشک نباشه).
■ Though we don't have the capability to complete the application online, I can submit a paper copy.
هرچند ما قابلیت تکمیل درخواست را بصورت آنلاین نداریم، من میتوانم یک نسخه کاغذی ارسال کنم (تسلیم کنم).
30. sustain (v)
حفظ کردن، نگهداشتن، متحمل شدن؛ تحمّل کردن؛ حمایت کردن، تایید کردن
■ When deciding what to eat during Ramadan, remember that Iftar and Suhoor help sustain your fast the following day, so consuming the right food is important.
هنگام تصمیمگیری درباره اینکه در طول ماه رمضان چه بخوریم، به یاد داشته باشید که افطاری و سحری به حفظ روزه در روز پیشرو کمک میکنند، لذا مصرف غذای مناسب مهم است.
■ With a Ramadan in self-isolation that started this week, Muslims are seeking ways to sustain the traditions and community connections that the holy month usually brings.
با ماه رمضانی که در انزوا از این هفته آغاز شد، مسلمانان بدنبال راههایی هستند تا سنتها و ارتباطات اجتماعشان را که عمدتاً ماه مبارک به ارمغان میآورد، حفظ کنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۹۳-۱۰۷):
bow, humility, disavow, assassination, instantaneously, enforce, harassment, supervisor, observance, entail, divorce, degradation, consume, self-isolation, tradition
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
26. ultimate (adj/n)
نهایی، غایی؛ برجسته، بهترین / بهترین نمونه
■ The king bowed to the commoner who saved his life in an ultimate display of humility.
پادشاه در مقابل رعیتی که جانش را نجات داده بود، در نهایت ابزار فروتنی، تعظیم کرد.
■ No one knew that his ultimate plan was to disavow his role in the assassination.
هیچ کس خبر نداشت که نقشه نهاییاش انکار نقشش در ترور بود.
@GeneralEnglish
27. derive (v)
مشتق شدن، ناشی شدن؛ بدست آوردن
■ A variety of standard systems exist, all of which derive from the original developed by Wilbur Atwater more than a hundred years ago.
انواع مختلفی از سیستمهای استاندارد وجود دارند که همگیشان از سیستم اصلی ایجادشده توسط ویلبر آتواتر بیش از یکصد سال قبل مشتق میشوند (ناشی میشوند).
■ As your eyes scan these words, your brain seems to derive their meaning instantaneously.
درحالیکه چشمانتان این لغات را از نظر میگذراند، به نظر میرسد که مغز شما معنای آنها را بلافاصله بدست میآورد (استخراج میکند).
28. discrimination (n)
تبعیض، پیشداوری، تعصب؛ تمییز و تشخیص
■ In the United States, it is important for an employer to take all necessary steps to prevent discrimination against Muslim workers, particularly during Ramadan. In addition to enforcing an employer's discrimination and harassment policies, this may involve providing additional training to employees and supervisors on the meaning of Ramadan and what observance entails.
در ایالات متحده امریکا، مهم است که یک کارفرما تمام اقدامات لازم را برای جلوگیری از تبعیض علیه کارگران مسلمان، بویژه در ماه رمضان، انجام دهد. علاوه بر اجرای سیاستهای تبعیض و آزار و اذیت از سوی کارفرما، این امر میتواند شامل ارائه آموزشهای اضافی به سایر کارمندان و سرپرستان درباره اهمیت ماه رمضان و اینکه چه مراعاتی لازم دارد، باشد.
@GeneralEnglish
29. submit (v)
پذیرفتن، تسلیم شدن/کردن؛ پیشنهاد دادن؛ ارسال کردن
■ Chelsea refuses to sign the divorce papers because she does not want to submit to the degradation of not being a doctor's wife.
{خانم} چلسی از امضای اوراق طلاق امتناع میکند چراکه نمیخواهد به تنزل جایگاهِ همسر دکتر نبودن، تن دهد (تسلیم این موضوع بشه که دیگه همسر یه پزشک نباشه).
■ Though we don't have the capability to complete the application online, I can submit a paper copy.
هرچند ما قابلیت تکمیل درخواست را بصورت آنلاین نداریم، من میتوانم یک نسخه کاغذی ارسال کنم (تسلیم کنم).
30. sustain (v)
حفظ کردن، نگهداشتن، متحمل شدن؛ تحمّل کردن؛ حمایت کردن، تایید کردن
■ When deciding what to eat during Ramadan, remember that Iftar and Suhoor help sustain your fast the following day, so consuming the right food is important.
هنگام تصمیمگیری درباره اینکه در طول ماه رمضان چه بخوریم، به یاد داشته باشید که افطاری و سحری به حفظ روزه در روز پیشرو کمک میکنند، لذا مصرف غذای مناسب مهم است.
■ With a Ramadan in self-isolation that started this week, Muslims are seeking ways to sustain the traditions and community connections that the holy month usually brings.
با ماه رمضانی که در انزوا از این هفته آغاز شد، مسلمانان بدنبال راههایی هستند تا سنتها و ارتباطات اجتماعشان را که عمدتاً ماه مبارک به ارمغان میآورد، حفظ کنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۹۳-۱۰۷):
bow, humility, disavow, assassination, instantaneously, enforce, harassment, supervisor, observance, entail, divorce, degradation, consume, self-isolation, tradition
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
31. restrict (v)
محدود کردن، مانع شدن، بازداشتن
■ Although our club is open to people of all ages and colors, we do restrict membership to those who share the same political affiliation as we do.
هرچند باشگاه (گروه) ما برای افرادی با هر سن و رنگ پوستی باز است، اما ما عضویت را به افرادی محدود میکنیم که وابستگی سیاسی مشابه با آنچه ما داریم باشد.
32. even (adj/adv/n)
مسطح، همتراز؛ پایدار، یکنواخت / حتّی/ زوج
■ You need an even surface to work on.
شما نیاز به یک سطح یکنواخت برای کار کردن دارید.
■ Try to keep the room at a fairly even temperature.
سعی کنید تا اتاق را در دمای نسبتاً یکنواخت نگه دارید.
■ The surgeon was dogmatic in his opinion and refused to listen even when the nurse warned him of possible problems during the operation.
از نظر او جراح، متعصب بود و حتی وقتی پرستار به او در مورد مسائل احتمالی حین عمل هشدار داد، وقعی ننهاد (از گوش دادن خودداری کرد).
■ The strong Goldbach conjecture states that every even number greater than 2 can be written as the sum of two primes.
حدس قوی گلدباخ بیان میدارد که هر عدد زوج بزرگتر از ۲ را می توان بصورت مجموع دو عدد اول نوشت.
@GeneralEnglish
33. adjacent (adj)
مجاور، حوالی، نزدیک، همسایه
■ Ever since we made peace with our adjacent countries, we have stopped sending reconnaissance teams to spy at the borders.
از زمانی که با کشورهای همسایه خود صلح کردیم، فرستادن تیمهای اکتشاف (دیدهوری) برای جاسوسی در مرزها را متوقف کردهایم.
@GeneralEnglish
34. conduct (v/n)
انجام دادن؛ هدایت و جلو بردن / مدیریت؛ رفتار
■ The bomb expert will conduct an analysis of the explosive device to see if any of the components contain clues to the arsonist's identity.
این متخصص بمب تحلیلی از دستگاه انفجاری انجام میدهد تا ببیند که آیا هر یک از اجزای تشکیلدهنده سرنخی از هویت آتشافروز (جنگافزار) میدهد یا خیر.
■ Because Wayne has a mental disorder that makes him intemperate, his uncontrollable conduct is usually overlooked.
از آنجایی که وین دارای اختلالی روانی است که سبب میشود شود او عصبی (افراطی) شود، رفتار غیرقابلکنترلش معمولاً نادیده گرفته میشود.
35. advent (n)
ظهور؛ پیدایش
■ 12,000 years ago, before the advent of agriculture, Earth had twice as many trees as it does now. Currently, our planet is losing 10 billion trees a year.
۱۲,۰۰۰ سال پیش، قبل از پیدایش کشاورزی، زمین دو برابر درختان فعلیاش داشت. در حال حاضر، سیاره ما سالیانه ۱۰ میلیارد درخت از دست میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۰۸-۱۱۹):
affiliation, fairly, surgeon, dogmatic, conjecture, reconnaissance, explosive, clue, arsonist, disorder, intemperate, overlook
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
31. restrict (v)
محدود کردن، مانع شدن، بازداشتن
■ Although our club is open to people of all ages and colors, we do restrict membership to those who share the same political affiliation as we do.
هرچند باشگاه (گروه) ما برای افرادی با هر سن و رنگ پوستی باز است، اما ما عضویت را به افرادی محدود میکنیم که وابستگی سیاسی مشابه با آنچه ما داریم باشد.
32. even (adj/adv/n)
مسطح، همتراز؛ پایدار، یکنواخت / حتّی/ زوج
■ You need an even surface to work on.
شما نیاز به یک سطح یکنواخت برای کار کردن دارید.
■ Try to keep the room at a fairly even temperature.
سعی کنید تا اتاق را در دمای نسبتاً یکنواخت نگه دارید.
■ The surgeon was dogmatic in his opinion and refused to listen even when the nurse warned him of possible problems during the operation.
از نظر او جراح، متعصب بود و حتی وقتی پرستار به او در مورد مسائل احتمالی حین عمل هشدار داد، وقعی ننهاد (از گوش دادن خودداری کرد).
■ The strong Goldbach conjecture states that every even number greater than 2 can be written as the sum of two primes.
حدس قوی گلدباخ بیان میدارد که هر عدد زوج بزرگتر از ۲ را می توان بصورت مجموع دو عدد اول نوشت.
@GeneralEnglish
33. adjacent (adj)
مجاور، حوالی، نزدیک، همسایه
■ Ever since we made peace with our adjacent countries, we have stopped sending reconnaissance teams to spy at the borders.
از زمانی که با کشورهای همسایه خود صلح کردیم، فرستادن تیمهای اکتشاف (دیدهوری) برای جاسوسی در مرزها را متوقف کردهایم.
@GeneralEnglish
34. conduct (v/n)
انجام دادن؛ هدایت و جلو بردن / مدیریت؛ رفتار
■ The bomb expert will conduct an analysis of the explosive device to see if any of the components contain clues to the arsonist's identity.
این متخصص بمب تحلیلی از دستگاه انفجاری انجام میدهد تا ببیند که آیا هر یک از اجزای تشکیلدهنده سرنخی از هویت آتشافروز (جنگافزار) میدهد یا خیر.
■ Because Wayne has a mental disorder that makes him intemperate, his uncontrollable conduct is usually overlooked.
از آنجایی که وین دارای اختلالی روانی است که سبب میشود شود او عصبی (افراطی) شود، رفتار غیرقابلکنترلش معمولاً نادیده گرفته میشود.
35. advent (n)
ظهور؛ پیدایش
■ 12,000 years ago, before the advent of agriculture, Earth had twice as many trees as it does now. Currently, our planet is losing 10 billion trees a year.
۱۲,۰۰۰ سال پیش، قبل از پیدایش کشاورزی، زمین دو برابر درختان فعلیاش داشت. در حال حاضر، سیاره ما سالیانه ۱۰ میلیارد درخت از دست میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۰۸-۱۱۹):
affiliation, fairly, surgeon, dogmatic, conjecture, reconnaissance, explosive, clue, arsonist, disorder, intemperate, overlook
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
36. convene (v)
گردهم آوردن یا آمدن، جمع کردن؛ ملاقات کردن
■ The United States and other original signatories to the Iran nuclear deal will convene in Vienna next week in an effort to revive the 2015 nuclear agreement that President Biden has said he wants to see salvaged.
ایالات متحده و دیگر امضاکنندگان اصلی توافق هستهای ایران، هفته آینده در وین در تلاشی برای احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ای گردهم میآیند که رئیسجمهور بایدِن گفته است که میخواهد شاهد نجاتیافتنش باشد.
37. severe (adj)
شدید، سخت و جدّی، مهلک، طاقتفرسا
■ Most COVID vaccine clinical trials have reported efficacy in preventing any symptomatic disease, not necessarily severe diseases.
اغلب آزمایشهای بالینی واکسن کووید، اثربخشی را در پیشگیری از هرگونه بیماری علامتداری (بیماریای که علائمی بروز دهد) و نه لزوماً بیماریهای شدید گزارش نمودهاند.
@GeneralEnglish
38. feature (n)
ویژگی، مشخصه، خصوصیت
■ Snow White's entire description is made from a simile for each feature: hair as black as night, skin as white as snow, lips as red as blood.
سراسر توصیف سفیدبرفی از تشبیه برای ویژگیهایش شکل گرفته است: موهایی به سیاهی شب، پوستی به سفیدی برف، لبهایی به قرمزیِ خون.
نکته واژگانی: تلفظ واژه "simile" (تشبیه و استعاره) بهصورت sɪməli (سیمِلی) است.
@GeneralEnglish
39. precede (v)
شروعکردن، تقدمداشتن، رفتن/آمدن پیش از
■ I would like to introduce the notion that data precede information, whether it constitutes misinformation or not.
مایلم که این مفهوم را که دادهها بر اطلاعات مقدم هستند (=اول داده است بعد اطلاعات) معرفی کنم، چه شامل اطلاعات غلط باشد چه نباشد.
40. identify (v)
شناسایی کردن، مشخص و تعیین کردن
■ The 911 operator is trained to triage emergency calls in order to identify what kind of assistance is needed.
اپراتور ۹۱۱ آموزش دیده است تا تماسهای اضطراری را اولویتسنجی کند به این منظور که تشخیص دهد چه نوع کمکی مورد نیاز است.
توجه: ۹۱۱ شماره تلفن خدمات ضروری در خارج از ایران است. مشابه کاری که ۱۱۰، ۱۱۵ و ۱۲۵ در ایران انجام میدهند. اگر در خارج از ایران مشکلی داشتید، باید با این شماره تماس بگیرید.
نکته واژگانی: لغت triage (با تلفظ تریآژ، triˈɑːʒ) به عمل اولویتبندی، تشخیص نیاز و تخصیص منابع لازم برای آن موضوع اطلاق میشود. در بحثهای اورژانس بیماران و تخصیص تخت بیمارستانی این واژه مکرراً استفاده شده اما به سایر موارد نیز قابل تعمیم است.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۲۰-۱۳۳):
signatory, nuclear, deal, effort, revive, salvage, clinical, trial, symptomatic, simile, notion, constitute, triage, assistance
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
36. convene (v)
گردهم آوردن یا آمدن، جمع کردن؛ ملاقات کردن
■ The United States and other original signatories to the Iran nuclear deal will convene in Vienna next week in an effort to revive the 2015 nuclear agreement that President Biden has said he wants to see salvaged.
ایالات متحده و دیگر امضاکنندگان اصلی توافق هستهای ایران، هفته آینده در وین در تلاشی برای احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ای گردهم میآیند که رئیسجمهور بایدِن گفته است که میخواهد شاهد نجاتیافتنش باشد.
37. severe (adj)
شدید، سخت و جدّی، مهلک، طاقتفرسا
■ Most COVID vaccine clinical trials have reported efficacy in preventing any symptomatic disease, not necessarily severe diseases.
اغلب آزمایشهای بالینی واکسن کووید، اثربخشی را در پیشگیری از هرگونه بیماری علامتداری (بیماریای که علائمی بروز دهد) و نه لزوماً بیماریهای شدید گزارش نمودهاند.
@GeneralEnglish
38. feature (n)
ویژگی، مشخصه، خصوصیت
■ Snow White's entire description is made from a simile for each feature: hair as black as night, skin as white as snow, lips as red as blood.
سراسر توصیف سفیدبرفی از تشبیه برای ویژگیهایش شکل گرفته است: موهایی به سیاهی شب، پوستی به سفیدی برف، لبهایی به قرمزیِ خون.
نکته واژگانی: تلفظ واژه "simile" (تشبیه و استعاره) بهصورت sɪməli (سیمِلی) است.
@GeneralEnglish
39. precede (v)
شروعکردن، تقدمداشتن، رفتن/آمدن پیش از
■ I would like to introduce the notion that data precede information, whether it constitutes misinformation or not.
مایلم که این مفهوم را که دادهها بر اطلاعات مقدم هستند (=اول داده است بعد اطلاعات) معرفی کنم، چه شامل اطلاعات غلط باشد چه نباشد.
40. identify (v)
شناسایی کردن، مشخص و تعیین کردن
■ The 911 operator is trained to triage emergency calls in order to identify what kind of assistance is needed.
اپراتور ۹۱۱ آموزش دیده است تا تماسهای اضطراری را اولویتسنجی کند به این منظور که تشخیص دهد چه نوع کمکی مورد نیاز است.
توجه: ۹۱۱ شماره تلفن خدمات ضروری در خارج از ایران است. مشابه کاری که ۱۱۰، ۱۱۵ و ۱۲۵ در ایران انجام میدهند. اگر در خارج از ایران مشکلی داشتید، باید با این شماره تماس بگیرید.
نکته واژگانی: لغت triage (با تلفظ تریآژ، triˈɑːʒ) به عمل اولویتبندی، تشخیص نیاز و تخصیص منابع لازم برای آن موضوع اطلاق میشود. در بحثهای اورژانس بیماران و تخصیص تخت بیمارستانی این واژه مکرراً استفاده شده اما به سایر موارد نیز قابل تعمیم است.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۲۰-۱۳۳):
signatory, nuclear, deal, effort, revive, salvage, clinical, trial, symptomatic, simile, notion, constitute, triage, assistance
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
41. intend (v)
قصد داشتن، تصمیم داشتن، تمایل داشتن
■ Is the use of Twitter as a research tool ethical, given that its users do not intend to contribute to research?
آیا استفاده از توئیتر بعنوان ابزاری تحقیقاتی، با علم بر اینکه کاربرانش قصد مشارکت در تحقیق ندارند، اخلاقی است؟
42. analogous (adj)
مشابه، قابل قیاس و همانند، موازی
■ The gravitational attraction that makes apples fall is analogous to an electric field, with mass playing the role of electric charge.
جذب جاذبهای که سبب افتادن سیب میشود، مشابه میدان الکتریکی است، که در آن جرم، نقشِ بارِ الکتریکی را ایفا میکند.
@GeneralEnglish
43. involve (v)
شامل بودن، سروکار داشتن، درگیر نمودن
■ Freethinking and rationalism go hand in hand since both involve basing decisions on knowledge and reasoning.
آزاد اندیشی و خردگرایی از یک جنساند (با هم مرتبطاند) چراکه هردو شامل تصمیمگیری بر مبنای دانش و استدلال هستند.
■ The teacher has to try harder to involve the introvert in class discussions.
معلم باید بیشتر تلاش کند تا فردِ درونگرا را در بحثهای کلاسی درگیر کند (مشارکت دهد).
44. effort (n)
سعی و کوشش، تلاش، انرژی
■ The losing team made a valiant but futile effort to catch up to their opponent.
تیم بازنده تلاشی دلیرانه اما بیهوده (عبث) انجام داد تا {بلکه} بتواند از پس حریفشان برآید.
@GeneralEnglish
45. settle (v)
حلوفصل کردن؛ ساکن و مقیم شدن
■ If the company decides to liquidate to settle its debts, its stock value will fall because of the ensuing decrease in assets.
اگر این شرکت تصمیم به تسویهحساب یا حلوفصلکردن بدهیهایش بگیرد، بدلیل کاهش متعاقب داراییهایش، ارزش سهام آن کاهش مییابد.
■ Documents from the research society showed that my ancestor traveled many miles to settle in the United States.
اسناد انجمن تحقیقاتی نشان میداد که جدّ من چندین مایل سفر کرده بود تا در ایالاتمتحده ساکن شود (سکنی گزیند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۳۴-۱۴۹):
ethical, contribute, gravitational, rationalism, reasoning, introvert, valiant, catch up, opponent, liquidate, notion, debt, stock, ensuing, assets, ancestor
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
41. intend (v)
قصد داشتن، تصمیم داشتن، تمایل داشتن
■ Is the use of Twitter as a research tool ethical, given that its users do not intend to contribute to research?
آیا استفاده از توئیتر بعنوان ابزاری تحقیقاتی، با علم بر اینکه کاربرانش قصد مشارکت در تحقیق ندارند، اخلاقی است؟
42. analogous (adj)
مشابه، قابل قیاس و همانند، موازی
■ The gravitational attraction that makes apples fall is analogous to an electric field, with mass playing the role of electric charge.
جذب جاذبهای که سبب افتادن سیب میشود، مشابه میدان الکتریکی است، که در آن جرم، نقشِ بارِ الکتریکی را ایفا میکند.
@GeneralEnglish
43. involve (v)
شامل بودن، سروکار داشتن، درگیر نمودن
■ Freethinking and rationalism go hand in hand since both involve basing decisions on knowledge and reasoning.
آزاد اندیشی و خردگرایی از یک جنساند (با هم مرتبطاند) چراکه هردو شامل تصمیمگیری بر مبنای دانش و استدلال هستند.
■ The teacher has to try harder to involve the introvert in class discussions.
معلم باید بیشتر تلاش کند تا فردِ درونگرا را در بحثهای کلاسی درگیر کند (مشارکت دهد).
44. effort (n)
سعی و کوشش، تلاش، انرژی
■ The losing team made a valiant but futile effort to catch up to their opponent.
تیم بازنده تلاشی دلیرانه اما بیهوده (عبث) انجام داد تا {بلکه} بتواند از پس حریفشان برآید.
@GeneralEnglish
45. settle (v)
حلوفصل کردن؛ ساکن و مقیم شدن
■ If the company decides to liquidate to settle its debts, its stock value will fall because of the ensuing decrease in assets.
اگر این شرکت تصمیم به تسویهحساب یا حلوفصلکردن بدهیهایش بگیرد، بدلیل کاهش متعاقب داراییهایش، ارزش سهام آن کاهش مییابد.
■ Documents from the research society showed that my ancestor traveled many miles to settle in the United States.
اسناد انجمن تحقیقاتی نشان میداد که جدّ من چندین مایل سفر کرده بود تا در ایالاتمتحده ساکن شود (سکنی گزیند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۳۴-۱۴۹):
ethical, contribute, gravitational, rationalism, reasoning, introvert, valiant, catch up, opponent, liquidate, notion, debt, stock, ensuing, assets, ancestor
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
46. determine (v)
تعیین و مشخص کردن؛ تصمیم گرفتن
■ Since the results of the polygraph couldn’t be admitted into court, it was still helpful for the detectives to determine whether the suspect was fibbing about his alibi.
ازآنجاکه نتایجِ دروغسنج نمیتوانست در دادگاه پذیرفته شود، همچنان برای کارآگاهان مفید بود که مشخص کنند که آیا فرد مظنون درمورد بهانه غیبتش در صحنه جرم دروغ میگفت و یا خیر.
نکته واژگان: این جمله خوراک فیلمهای پلیسی است! کلمات polygraph (دستگاه دروغسنج)، alibi (بهانهای که فرد زمان وقوع حادثه جای دیگری بوده است)، suspect (مظنون) و detective (کارآگاه). فعل محاورهای fib به معنای خالی بستن (دروغ عمدتاً کماهمیت) است.
47. expose (v/n)
آشکار کردن، پرده برداشتن؛ در معرض قرار دادن / افشاء
■ When Sam was fired, she attempted to extort cash from her former boss by threatening to expose the man's drug addiction.
وقتیکه سَم اخراج شد، او تلاش به اخاذی پول از رئیس سابقش از طریق تهدید به افشاء اعتیاد آن مرد (رئیسش) به مواد مخدر داشت.
■ Researchers first need to determine how to expose humans to the virus as safely as possible, and to consider how and even whether such studies can be done ethically.
محققان ابتدا میبایست چگونگیِ در معرض قرار دادن انسان و ویروس با حداکثرِ ایمنیِ ممکنه را تعیین کنند و {سپس} در نظر بگیرند که چگونه و حتی آیا میتوان چنین مطالعاتی را به لحاظ اخلاقی انجام داد و یا خیر.
■ The news was an exposé of police corruption.
این خبر افشاءِ فساد پلیس بود.
نکته واژگان: دقت کنید که کمی دیکته لغت در حالت اسمی به دلیل ریشه فرانسویاش متفاوت است. تلفظش از ایکسپوز به اِکْسپِزِیْ تغییر میکند.
@GeneralEnglish
48. persist (v)
ادامه دادن، ادامه داشتن؛ پافشاری کردن
■ IQ test controversies persist. What do IQ tests measure? Can intelligence be improved? How well do IQ tests predict success in life?
جنجالهای تست هوش همچنان ادامه دارد. تستهای هوش چه چیزی را میسنجند؟ آیا میتوان هوش را بهبود داد؟ تا چه اندازه تستهای هوش موفقیت در زندگی را پیشبینی میکنند؟
■ If you persist in upsetting her, I will have to punish you.
اگر بر ناراحت کردن او پافشاری کنی، مجبور میشم شما را تنبیه کنم.
@GeneralEnglish
49. presume (v)
فرض کردن؛ ماجراجویی و فضولی کردن
■ Twin study designs presume that if identical twins resemble each other more on some trait than fraternal twins do, then genes help explain that trait.
طرحهای مطالعات دوقلوها فرض میکند که چنانچه دوقلوهای همسان از نظر برخی صفات بیش از دوقلوهای غیرهمسان به یکدیگر شبیه باشند، ژنها به توضیح این ویژگی کمک میکنند.
نکته: ندونستن معنی fraternal برای کسی که زیاد هم لغت خونده اصلا ایرادی نداره و طبیعیه، اما عدم توانایی در حدس معنی اون برای کسی که زبانش خوبه اصلا منطقی نیست. یکی از هنرهای شما باید حدس واژه در جمله باشه. اگر identical رو بدونین، باید بتونین حدس بزنین که اون یکی میشه نقطه مقابلش.
50. inevitable (adj)
ناگزیر، اجتنابناپذیر، حتمی
■ Although the villagers haven't found a way to deal with the inevitable flooding caused by the perennial monsoon, no one ever decides to move to higher ground.
اگرچه اهالی روستا راهی برای مقابله با سیل اجتنابناپذیر (حتمی) ناشی از باد موسمی دائمی پیدا نکردهاند، اما هیچکس تصمیمی بر جابجایی به مناطق مرتفعتر ندارد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۵۰-۱۶۵):
polygraph, admit, suspect, alibi, be fired, extort, threaten, ethical, corruption, controversy, intelligence, identical, resemble, trait, deal with, perennial
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
46. determine (v)
تعیین و مشخص کردن؛ تصمیم گرفتن
■ Since the results of the polygraph couldn’t be admitted into court, it was still helpful for the detectives to determine whether the suspect was fibbing about his alibi.
ازآنجاکه نتایجِ دروغسنج نمیتوانست در دادگاه پذیرفته شود، همچنان برای کارآگاهان مفید بود که مشخص کنند که آیا فرد مظنون درمورد بهانه غیبتش در صحنه جرم دروغ میگفت و یا خیر.
نکته واژگان: این جمله خوراک فیلمهای پلیسی است! کلمات polygraph (دستگاه دروغسنج)، alibi (بهانهای که فرد زمان وقوع حادثه جای دیگری بوده است)، suspect (مظنون) و detective (کارآگاه). فعل محاورهای fib به معنای خالی بستن (دروغ عمدتاً کماهمیت) است.
47. expose (v/n)
آشکار کردن، پرده برداشتن؛ در معرض قرار دادن / افشاء
■ When Sam was fired, she attempted to extort cash from her former boss by threatening to expose the man's drug addiction.
وقتیکه سَم اخراج شد، او تلاش به اخاذی پول از رئیس سابقش از طریق تهدید به افشاء اعتیاد آن مرد (رئیسش) به مواد مخدر داشت.
■ Researchers first need to determine how to expose humans to the virus as safely as possible, and to consider how and even whether such studies can be done ethically.
محققان ابتدا میبایست چگونگیِ در معرض قرار دادن انسان و ویروس با حداکثرِ ایمنیِ ممکنه را تعیین کنند و {سپس} در نظر بگیرند که چگونه و حتی آیا میتوان چنین مطالعاتی را به لحاظ اخلاقی انجام داد و یا خیر.
■ The news was an exposé of police corruption.
این خبر افشاءِ فساد پلیس بود.
نکته واژگان: دقت کنید که کمی دیکته لغت در حالت اسمی به دلیل ریشه فرانسویاش متفاوت است. تلفظش از ایکسپوز به اِکْسپِزِیْ تغییر میکند.
@GeneralEnglish
48. persist (v)
ادامه دادن، ادامه داشتن؛ پافشاری کردن
■ IQ test controversies persist. What do IQ tests measure? Can intelligence be improved? How well do IQ tests predict success in life?
جنجالهای تست هوش همچنان ادامه دارد. تستهای هوش چه چیزی را میسنجند؟ آیا میتوان هوش را بهبود داد؟ تا چه اندازه تستهای هوش موفقیت در زندگی را پیشبینی میکنند؟
■ If you persist in upsetting her, I will have to punish you.
اگر بر ناراحت کردن او پافشاری کنی، مجبور میشم شما را تنبیه کنم.
@GeneralEnglish
49. presume (v)
فرض کردن؛ ماجراجویی و فضولی کردن
■ Twin study designs presume that if identical twins resemble each other more on some trait than fraternal twins do, then genes help explain that trait.
طرحهای مطالعات دوقلوها فرض میکند که چنانچه دوقلوهای همسان از نظر برخی صفات بیش از دوقلوهای غیرهمسان به یکدیگر شبیه باشند، ژنها به توضیح این ویژگی کمک میکنند.
نکته: ندونستن معنی fraternal برای کسی که زیاد هم لغت خونده اصلا ایرادی نداره و طبیعیه، اما عدم توانایی در حدس معنی اون برای کسی که زبانش خوبه اصلا منطقی نیست. یکی از هنرهای شما باید حدس واژه در جمله باشه. اگر identical رو بدونین، باید بتونین حدس بزنین که اون یکی میشه نقطه مقابلش.
50. inevitable (adj)
ناگزیر، اجتنابناپذیر، حتمی
■ Although the villagers haven't found a way to deal with the inevitable flooding caused by the perennial monsoon, no one ever decides to move to higher ground.
اگرچه اهالی روستا راهی برای مقابله با سیل اجتنابناپذیر (حتمی) ناشی از باد موسمی دائمی پیدا نکردهاند، اما هیچکس تصمیمی بر جابجایی به مناطق مرتفعتر ندارد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۵۰-۱۶۵):
polygraph, admit, suspect, alibi, be fired, extort, threaten, ethical, corruption, controversy, intelligence, identical, resemble, trait, deal with, perennial
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
51. schedule (n/v)
زمانبندی / برنامهریزی نمودن
■ In order to have the perfect vacation, my work schedule needs to coincide with my wife's schedule.
برای داشتن تعطیلاتی عالی، برنامه کاری من باید با برنامهزمانی خانمم مطابقت داشته باشد (همزمان شود).
■ The husband and wife try to schedule their work schedules in concordance with the other's schedule so they can spend their off time together.
زن و شوهر سعی دارند تا برنامههای کاریشان را مطابق با برنامه زمانی طرف دیگر زمانبندی کنند تا بتوانند وقت استراحتشان را با یکدیگر سپری کنند.
52. status (n)
مقام، جایگاه، حالت؛ شأن، وجاهت
■ When the stock market crashed, the millionaire's pecuniary status changed dramatically and ended with him in a state of poverty.
هنگامی که بازار بورس سقوط کرد، جایگاه مالی فرد میلیونر بهطرز چشمگیری تغییر یافت و به فقر او منتهی شد.
■ A student's socioeconomic status is used to determine who receives free school lunch.
وضعیت اقتصادی-اجتماعی دانشجو برای تعیین اینکه چه کسی ناهار رایگان مدرسه را دریافت میکند، استفاده میشود.
@GeneralEnglish
53. lack (n/v)
عدمِ، کمبود/ کم داشتن، نداشتن، نیاز داشتن
■ There is a persistent stereotype that people with autism are individuals who lack empathy and cannot understand emotion. But the notion that people with autism generally lack empathy and cannot recognize feelings is wrong.
یک کلیشه دائمی وجود دارد که افراد مبتلا به اوتیسم، اشخاصی هستند که فاقد همدلیاند و نمیتوانند احساسات را درک کنند. اما این اندیشه که افراد دارای اوتیسم عموماً فاقد همدلی هستند و نمیتوانند احساسات را تشخیص دهند نادرست است.
■ When words fail us, we curse. Swearing is the “sign of a weak vocabulary”, a result of a lack of education, laziness, or impulsiveness.
وقتی از نظر لغات کم میآوریم، ناسزا میگوییم. فحش دادن «نشانه دامنه واژگان ضعیف» است، ناشی از فقر تحصیلات (نبود آموزش)، تنبلی و یا عجول بودن.
@GeneralEnglish
54. exceed (v)
فراتر بودن (از)، ازحد قانونی تجاوز کردن
■ From the responses so far, it appears the convocation for the graduation ceremony will exceed three thousand people.
از پاسخهای رسیده تاکنون، به نظر میرسد که گردهمایی برای جشن فارغالتحصیلی از سههزار نفر عبور خواهد کرد.
55. promote (v)
ارتقا دادن؛ آگهی و تبلیغات کردن
■ Certain groups and societies are structured in ways that promote cooperation.
برخی گروهها و جوامع به گونهای ساختاربندی شدهاند که همکاری را تقویت میکنند (=ساختار خاص آنها سبب ترویج همکاری میشود).
■ If you do not promote your film, it will remain in obscurity and no one will ever see it.
اگر شما فیلمتان را تبلیغ نکنید، گمنام باقی خواهد ماند و هیچ کس هرگز آن را نخواهد دید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۶۶-۱۸۴):
vacation, coincide, in concordance with, stock, crash, pecuniary, poverty, socioeconomic, persistent, stereotype, empathy, notion, curse, swear, laziness, impulsiveness, convocation, cooperation, obscurity
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
51. schedule (n/v)
زمانبندی / برنامهریزی نمودن
■ In order to have the perfect vacation, my work schedule needs to coincide with my wife's schedule.
برای داشتن تعطیلاتی عالی، برنامه کاری من باید با برنامهزمانی خانمم مطابقت داشته باشد (همزمان شود).
■ The husband and wife try to schedule their work schedules in concordance with the other's schedule so they can spend their off time together.
زن و شوهر سعی دارند تا برنامههای کاریشان را مطابق با برنامه زمانی طرف دیگر زمانبندی کنند تا بتوانند وقت استراحتشان را با یکدیگر سپری کنند.
52. status (n)
مقام، جایگاه، حالت؛ شأن، وجاهت
■ When the stock market crashed, the millionaire's pecuniary status changed dramatically and ended with him in a state of poverty.
هنگامی که بازار بورس سقوط کرد، جایگاه مالی فرد میلیونر بهطرز چشمگیری تغییر یافت و به فقر او منتهی شد.
■ A student's socioeconomic status is used to determine who receives free school lunch.
وضعیت اقتصادی-اجتماعی دانشجو برای تعیین اینکه چه کسی ناهار رایگان مدرسه را دریافت میکند، استفاده میشود.
@GeneralEnglish
53. lack (n/v)
عدمِ، کمبود/ کم داشتن، نداشتن، نیاز داشتن
■ There is a persistent stereotype that people with autism are individuals who lack empathy and cannot understand emotion. But the notion that people with autism generally lack empathy and cannot recognize feelings is wrong.
یک کلیشه دائمی وجود دارد که افراد مبتلا به اوتیسم، اشخاصی هستند که فاقد همدلیاند و نمیتوانند احساسات را درک کنند. اما این اندیشه که افراد دارای اوتیسم عموماً فاقد همدلی هستند و نمیتوانند احساسات را تشخیص دهند نادرست است.
■ When words fail us, we curse. Swearing is the “sign of a weak vocabulary”, a result of a lack of education, laziness, or impulsiveness.
وقتی از نظر لغات کم میآوریم، ناسزا میگوییم. فحش دادن «نشانه دامنه واژگان ضعیف» است، ناشی از فقر تحصیلات (نبود آموزش)، تنبلی و یا عجول بودن.
@GeneralEnglish
54. exceed (v)
فراتر بودن (از)، ازحد قانونی تجاوز کردن
■ From the responses so far, it appears the convocation for the graduation ceremony will exceed three thousand people.
از پاسخهای رسیده تاکنون، به نظر میرسد که گردهمایی برای جشن فارغالتحصیلی از سههزار نفر عبور خواهد کرد.
55. promote (v)
ارتقا دادن؛ آگهی و تبلیغات کردن
■ Certain groups and societies are structured in ways that promote cooperation.
برخی گروهها و جوامع به گونهای ساختاربندی شدهاند که همکاری را تقویت میکنند (=ساختار خاص آنها سبب ترویج همکاری میشود).
■ If you do not promote your film, it will remain in obscurity and no one will ever see it.
اگر شما فیلمتان را تبلیغ نکنید، گمنام باقی خواهد ماند و هیچ کس هرگز آن را نخواهد دید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۶۶-۱۸۴):
vacation, coincide, in concordance with, stock, crash, pecuniary, poverty, socioeconomic, persistent, stereotype, empathy, notion, curse, swear, laziness, impulsiveness, convocation, cooperation, obscurity
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
56. invoke (v)
درخواست کردن، فراخواندن، استناد کردن
■ The members of the tribe will invoke water from the gods by performing a rain dance.
اعضای قبیله با اجرای رقص باران از خدایان، درخواستِ آب میکنند.
■ When talking about vaccination and disease control, health authorities often invoke “herd immunity.”
زمان صحبت درباره واکسیناسیون و کنترل بیماری، مقامات بهداشتی اغلب به «مصونیت گلهای» استناد میکنند (ارجاع میدهند).
57. penetrate (v)
نفوذ و رخنه کردن؛ پی بردن
■ Microwave frequencies below 3,000 megahertz can penetrate the outer layers of the skin and be absorbed in the underlying tissues.
فرکانسهای مایکروویو کمتر از ۳,۰۰۰ مگاهرتز میتوانند به لایههای خارجی پوست نفوذ کرده و جذبِ بافتهای زیرین شوند.
@GeneralEnglish
58. undertake (v)
بر عهده گرفتن، تقبل کردن
■ I have already completed my degree in physics, but I think I will undertake a postgraduate study of psychology as well.
من در حال حاضر مدرکم را در رشته فیزیک به اتمام رساندهام، اما فکر میکنم که تحصیلات تکمیلی روانشناسی را نیز انجام بدهم (متقبل شوم و به انجام رسانم).
■ In Sweden, the government decided to undertake a controlled study of its proposed new school system.
در سوئد، دولت تصمیم گرفت تا یک مطالعه کنترل شده از سیستم پیشنهادی جدیدش برای مدارس را انجام دهد (متقبل شود).
@GeneralEnglish
59. proceed (v)
ادامه دادن، شروع کردن، به پیش رفتن
■ At the dark bottom of our cool oceans, 85 percent of the earth's volcanic eruptions proceed virtually unnoticed.
در کفِ تاریک اقیانوسهای خنکمان، ۸۵ درصد از فورانهای آتشفشانی زمین، تقریباً بدونآنکه متوجه شویم، شروع میشوند (ادامه دارند/ به پیش میروند).
■ Because they had differing views, the council experienced discord on how to proceed with the issue.
ازآنجاکه آنها نظرات متفاوتی داشتند، شورا اختلافاتی (نزاعی) را پیرامون نحوه پیشبرد موضوع شاهد بود (تجربه میکرد).
60. avoid (v)
اجتناب و دوری کردن، طفره رفتن، در رفتن
■ When the company went bankrupt, the craven CEO quickly flew out of the country to avoid having to answer to his former employees.
هنگامیکه شرکت ورشکست شد، مدیرعامل بزدل فوراً از کشور گریخت تا از جواب دادن به کارمندان سابقش فرار کند (اجتناب کند).
نکته واژگان: لغت craven و cowardly به معنای «بزدل» هستند و مترادف محسوب میشوند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۸۵-۱۹۷):
tribe, herd, immunity, underlying, postgraduate, volcanic, eruption, virtually, unnoticed, council, discord, bankrupt, craven
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
56. invoke (v)
درخواست کردن، فراخواندن، استناد کردن
■ The members of the tribe will invoke water from the gods by performing a rain dance.
اعضای قبیله با اجرای رقص باران از خدایان، درخواستِ آب میکنند.
■ When talking about vaccination and disease control, health authorities often invoke “herd immunity.”
زمان صحبت درباره واکسیناسیون و کنترل بیماری، مقامات بهداشتی اغلب به «مصونیت گلهای» استناد میکنند (ارجاع میدهند).
57. penetrate (v)
نفوذ و رخنه کردن؛ پی بردن
■ Microwave frequencies below 3,000 megahertz can penetrate the outer layers of the skin and be absorbed in the underlying tissues.
فرکانسهای مایکروویو کمتر از ۳,۰۰۰ مگاهرتز میتوانند به لایههای خارجی پوست نفوذ کرده و جذبِ بافتهای زیرین شوند.
@GeneralEnglish
58. undertake (v)
بر عهده گرفتن، تقبل کردن
■ I have already completed my degree in physics, but I think I will undertake a postgraduate study of psychology as well.
من در حال حاضر مدرکم را در رشته فیزیک به اتمام رساندهام، اما فکر میکنم که تحصیلات تکمیلی روانشناسی را نیز انجام بدهم (متقبل شوم و به انجام رسانم).
■ In Sweden, the government decided to undertake a controlled study of its proposed new school system.
در سوئد، دولت تصمیم گرفت تا یک مطالعه کنترل شده از سیستم پیشنهادی جدیدش برای مدارس را انجام دهد (متقبل شود).
@GeneralEnglish
59. proceed (v)
ادامه دادن، شروع کردن، به پیش رفتن
■ At the dark bottom of our cool oceans, 85 percent of the earth's volcanic eruptions proceed virtually unnoticed.
در کفِ تاریک اقیانوسهای خنکمان، ۸۵ درصد از فورانهای آتشفشانی زمین، تقریباً بدونآنکه متوجه شویم، شروع میشوند (ادامه دارند/ به پیش میروند).
■ Because they had differing views, the council experienced discord on how to proceed with the issue.
ازآنجاکه آنها نظرات متفاوتی داشتند، شورا اختلافاتی (نزاعی) را پیرامون نحوه پیشبرد موضوع شاهد بود (تجربه میکرد).
60. avoid (v)
اجتناب و دوری کردن، طفره رفتن، در رفتن
■ When the company went bankrupt, the craven CEO quickly flew out of the country to avoid having to answer to his former employees.
هنگامیکه شرکت ورشکست شد، مدیرعامل بزدل فوراً از کشور گریخت تا از جواب دادن به کارمندان سابقش فرار کند (اجتناب کند).
نکته واژگان: لغت craven و cowardly به معنای «بزدل» هستند و مترادف محسوب میشوند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۸۵-۱۹۷):
tribe, herd, immunity, underlying, postgraduate, volcanic, eruption, virtually, unnoticed, council, discord, bankrupt, craven
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
61. compile (v)
گردآوری کردن، جمعآوری و تألیف نمودن
■ When I finish my current project, I will transcribe all of the actor's audiotapes and compile them into a written biography.
وقتی پروژه فعلیام را تمام کنم، تمام نوارهای صوتی بازیگر را مینویسم (به صورت نوشتاری درخواهم آورد) و آنها را بصورت زندگینامهای مکتوب گردآوری میکنم.
62. circumstance (n)
شرایط (در حالت جمع)، پیشامد، موقعیت
■ Chaos theory says that a tiny, insignificant event or circumstance can have an outsized influence in shaping the way a large, complex system evolves into the future.
نظریه آشوب بیان میدارد که یک رویداد یا موقعیت کوچک و کماهمیت میتواند تاثیری عظیم در شکلگیری نحوهای که سیستمی پیچیده و بزرگ در آینده تکامل مییابد داشته باشد.
@GeneralEnglish
63. reveal (v)
معلوم نمودن، نشان دادن، فاش نمودن
■ Until more information is known, the police will not reveal details about the altercation between the arresting officer and the suspect.
تا زمانی که اطلاعات بیشتری بدست آید، پلیس جزئیات مربوط به درگیری بین پلیس دستگیرکننده و مظنون را فاش نخواهد کرد.
■ Over 5,000 studies reveal that VR has an uncanny ability to diminish pain, steady nerves, and boost mental health—and best of all, it can be administered at home without a trained clinician.
بیش از ۵۰۰۰ مطالعه نشان میدهند که ویآر (واقعیت مجازی) توانایی عجیبی در کاهش درد، کنترل اعصاب و تقویت سلامت روانی دارد — و از همه مهمتر، آن {ویآر} میتواند در منزل و بدون {نیاز به} پزشک متخصص تجویز شود (به بیمار داده شود).
@GeneralEnglish
64. impose (v)
تحمیل کردن، اجبار نمودن، وضع کردن
■ There is no doubt that severe COVID can impose the kind of stress that raises blood glucose in patients who have no history of diabetes.
شکی نیست که کووید شدید میتواند نوعی استرس را تحمیل کند (به بار آورد) که باعث افزایش قند (گلوکز) خون در بیمارانی میشود که هیچ سابقه دیابتی ندارند.
■ We worried that our state would impose water rationing because of how little annual rainfall we had received this year.
ما نگران بودیم که استان ما به دلیل میزان بارندگی سالانه کمی که امسال داشتیم، سهمیهبندی آب وضع کند.
65. approximate (adj/v)
تخمینی / نزدیک بودن، شبیه بودن
■ Just because my flight's approximate time of arrival is 7:00 pm does not guarantee that I will land precisely at that time.
صرفاً به این دلیل که ساعت تقریبی ورود پرواز من ۷ بعدازظهر است، تضمین نمیکند که من دقیقاً راس آن ساعت فرود خواهم آمد.
■ The animals were reared in conditions that approximated the wild as closely as possible.
این حیوانات در شرایطی که تا حد ممکن به حیات وحش مشابه است، بزرگ میشوند (پرورش و نگهداری میشوند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۹۸-۲۱۵):
transcribe, chaos, tiny, insignificant, outsized, influence, evolve, altercation, arrest, suspect, uncanny, diminish, steady, administer, rationing, annual, precisely, rear
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
61. compile (v)
گردآوری کردن، جمعآوری و تألیف نمودن
■ When I finish my current project, I will transcribe all of the actor's audiotapes and compile them into a written biography.
وقتی پروژه فعلیام را تمام کنم، تمام نوارهای صوتی بازیگر را مینویسم (به صورت نوشتاری درخواهم آورد) و آنها را بصورت زندگینامهای مکتوب گردآوری میکنم.
62. circumstance (n)
شرایط (در حالت جمع)، پیشامد، موقعیت
■ Chaos theory says that a tiny, insignificant event or circumstance can have an outsized influence in shaping the way a large, complex system evolves into the future.
نظریه آشوب بیان میدارد که یک رویداد یا موقعیت کوچک و کماهمیت میتواند تاثیری عظیم در شکلگیری نحوهای که سیستمی پیچیده و بزرگ در آینده تکامل مییابد داشته باشد.
@GeneralEnglish
63. reveal (v)
معلوم نمودن، نشان دادن، فاش نمودن
■ Until more information is known, the police will not reveal details about the altercation between the arresting officer and the suspect.
تا زمانی که اطلاعات بیشتری بدست آید، پلیس جزئیات مربوط به درگیری بین پلیس دستگیرکننده و مظنون را فاش نخواهد کرد.
■ Over 5,000 studies reveal that VR has an uncanny ability to diminish pain, steady nerves, and boost mental health—and best of all, it can be administered at home without a trained clinician.
بیش از ۵۰۰۰ مطالعه نشان میدهند که ویآر (واقعیت مجازی) توانایی عجیبی در کاهش درد، کنترل اعصاب و تقویت سلامت روانی دارد — و از همه مهمتر، آن {ویآر} میتواند در منزل و بدون {نیاز به} پزشک متخصص تجویز شود (به بیمار داده شود).
@GeneralEnglish
64. impose (v)
تحمیل کردن، اجبار نمودن، وضع کردن
■ There is no doubt that severe COVID can impose the kind of stress that raises blood glucose in patients who have no history of diabetes.
شکی نیست که کووید شدید میتواند نوعی استرس را تحمیل کند (به بار آورد) که باعث افزایش قند (گلوکز) خون در بیمارانی میشود که هیچ سابقه دیابتی ندارند.
■ We worried that our state would impose water rationing because of how little annual rainfall we had received this year.
ما نگران بودیم که استان ما به دلیل میزان بارندگی سالانه کمی که امسال داشتیم، سهمیهبندی آب وضع کند.
65. approximate (adj/v)
تخمینی / نزدیک بودن، شبیه بودن
■ Just because my flight's approximate time of arrival is 7:00 pm does not guarantee that I will land precisely at that time.
صرفاً به این دلیل که ساعت تقریبی ورود پرواز من ۷ بعدازظهر است، تضمین نمیکند که من دقیقاً راس آن ساعت فرود خواهم آمد.
■ The animals were reared in conditions that approximated the wild as closely as possible.
این حیوانات در شرایطی که تا حد ممکن به حیات وحش مشابه است، بزرگ میشوند (پرورش و نگهداری میشوند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۹۸-۲۱۵):
transcribe, chaos, tiny, insignificant, outsized, influence, evolve, altercation, arrest, suspect, uncanny, diminish, steady, administer, rationing, annual, precisely, rear
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
66. initiate (v)
آغاز کردن؛ آشنا کردن و یاد دادن
■ The purpose of the religious conference was to initiate discourse on the work of missionaries in third-world countries.
هدفِ این کنفرانس مذهبی این بود که گفتمانی را پیرامون کار مبلغان مذهبی در کشورهای جهان سوم به راه اندازد (آغاز کند).
■ His uncle initiated him into the pleasures of sailing.
عمویش او را با لذت قایقرانی آشنا نمود.
67. appreciation (n)
قدردانی، سپاس، تصدیق و تأیید؛ درک
■ Appreciation was shown from the necessitous man when shelter and food were made available to him.
قدردانی (سپاس) از مرد نیازمند سر زد (قدردانی نشان داد)، هنگامی که سرپناه و غذا در دسترسش قرار گرفت.
■ The field of “neuroaesthetics” has adopted the distinction between art and non-art objects by seeking to identify brain areas that specifically mediate the aesthetic appreciation of artworks.
رشته «زیباییشناسی اعصاب» تفاوت بین اشیاء هنری و غیرهنری بکار میبندد در تلاشی برای شناسایی نواحی مغزی که بهطورخاص در درک زیباییشناسانه آثار هنری دخالت دارند.
@GeneralEnglish
68. disperse (v)
متفرق کردن یا متفرق شدن، پخش کردن
■ These fruits, including the seeds, are eaten by animals who then disperse the seeds when they defecate.
این میوهها، منجمله دانههایشان، توسط حیواناتی خورده میشوند که وقتی مدفوع میکنند، دانهها را پراکنده میکنند.
@GeneralEnglish
69. collapse (v/n)
فروریختن، درهم شکستن؛ غش کردن؛ سقوط و اضمحلال، نابودی
■ To enter the burning building that was about to collapse, the firefighter's boldness was evident and respected when he went to retrieve the two children inside.
برای ورود به ساختمان در حال سوختن که در آستانه فروریختن بود، جسارت آتشنشان هنگامی که برای نجات (بازیابی) دو کودک داخل آنجا رفت، مشهود و قابل احترام بود.
■ A collapse in the housing market will often foreshadow a general economic collapse.
سقوطِ بازار مسکن اغلب خبر از یک فروپاشی کلی اقتصادی میدهد.
70. orient| orientate (v)
جهتدهی نمودن، جهت پیدا کردن؛ سازگار نمودن، وفق دادن
■ Desert ants travel long distances to find food, using celestial cues to orient themselves and find their way.
مورچههای صحرایی برای یافتن غذا، و با استفاده از نشانههای آسمانی برای جهتیابی و یافتن مسیرشان، مسافتهای زیادی را طی میکنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱۶-۲۲۹):
discourse, missionary, pleasure, necessitous, shelter, adopt, identify, specifically, aesthetic, defecate, boldness, evident, retrieve, cue
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
66. initiate (v)
آغاز کردن؛ آشنا کردن و یاد دادن
■ The purpose of the religious conference was to initiate discourse on the work of missionaries in third-world countries.
هدفِ این کنفرانس مذهبی این بود که گفتمانی را پیرامون کار مبلغان مذهبی در کشورهای جهان سوم به راه اندازد (آغاز کند).
■ His uncle initiated him into the pleasures of sailing.
عمویش او را با لذت قایقرانی آشنا نمود.
67. appreciation (n)
قدردانی، سپاس، تصدیق و تأیید؛ درک
■ Appreciation was shown from the necessitous man when shelter and food were made available to him.
قدردانی (سپاس) از مرد نیازمند سر زد (قدردانی نشان داد)، هنگامی که سرپناه و غذا در دسترسش قرار گرفت.
■ The field of “neuroaesthetics” has adopted the distinction between art and non-art objects by seeking to identify brain areas that specifically mediate the aesthetic appreciation of artworks.
رشته «زیباییشناسی اعصاب» تفاوت بین اشیاء هنری و غیرهنری بکار میبندد در تلاشی برای شناسایی نواحی مغزی که بهطورخاص در درک زیباییشناسانه آثار هنری دخالت دارند.
@GeneralEnglish
68. disperse (v)
متفرق کردن یا متفرق شدن، پخش کردن
■ These fruits, including the seeds, are eaten by animals who then disperse the seeds when they defecate.
این میوهها، منجمله دانههایشان، توسط حیواناتی خورده میشوند که وقتی مدفوع میکنند، دانهها را پراکنده میکنند.
@GeneralEnglish
69. collapse (v/n)
فروریختن، درهم شکستن؛ غش کردن؛ سقوط و اضمحلال، نابودی
■ To enter the burning building that was about to collapse, the firefighter's boldness was evident and respected when he went to retrieve the two children inside.
برای ورود به ساختمان در حال سوختن که در آستانه فروریختن بود، جسارت آتشنشان هنگامی که برای نجات (بازیابی) دو کودک داخل آنجا رفت، مشهود و قابل احترام بود.
■ A collapse in the housing market will often foreshadow a general economic collapse.
سقوطِ بازار مسکن اغلب خبر از یک فروپاشی کلی اقتصادی میدهد.
70. orient| orientate (v)
جهتدهی نمودن، جهت پیدا کردن؛ سازگار نمودن، وفق دادن
■ Desert ants travel long distances to find food, using celestial cues to orient themselves and find their way.
مورچههای صحرایی برای یافتن غذا، و با استفاده از نشانههای آسمانی برای جهتیابی و یافتن مسیرشان، مسافتهای زیادی را طی میکنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱۶-۲۲۹):
discourse, missionary, pleasure, necessitous, shelter, adopt, identify, specifically, aesthetic, defecate, boldness, evident, retrieve, cue
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
71. cogent (adj)
متقاعدکننده، دلیلمند و منطقی
■ Although I normally do not like science fiction movies, this film was cogent and easy for me to accept as true.
اگرچه من معمولاً فیلمهای علمی تخیلی را نمیپسندم، اما این فیلم متقاعدکننده (قابلپذیرش) بود و برای من پذیرفتنش ساده مینمود.
72. encouragement (n)
تشویق، دلگرمی، پشتگرمی، پشتیبانی
■ When his family saw that Graham appeared to be making only a lackluster effort in the race, they began shouting words of encouragement from the stands.
وقتی خانوادهاش مشاهده کردند که گراهام به نظر میرسد که در مسابقه صرفاً تلاشی کمرمق نشان میدهد، از جایگاهها شروع به فریاد برآوردن کلمات تشویقی (دلگرمکننده) نمودند.
@GeneralEnglish
73. superficial (adj)
سطحی، ظاهری، سرسری
■ "Subterranean rivers" flowing in the underground connect superficial lakes with springs.
«رودخانههای زیرزمینی» که در زیرِ زمین جریان دارند، دریاچههای سطحی را به چشمهها متصل میکنند.
■ Given their superficial similarity, it'd be tempting to think that rheas and their relatives might be able to unlock the secrets of how dinosaurs moved.
با توجه به شباهت ظاهریشان، وسوسهانگیز خواهد بود اگر تصور کنیم که ریا و همخانوادههایش ممکن است بتوانند از راز اینکه چطور دایناسورها حرکت میکردند پرده بردارند.
ریا پرندهای است که در این لینک) ملاحظه میکنید.
@GeneralEnglish
74. vulnerable (adj)
آسیبپذیر، بیدفاع، در معرضِ ...
■ Forests tend to be more vulnerable to fires during the summer when most of the underbrush is dry and more combustible.
در طول تابستان که بیشتر بوتهها خشک و قابل احتراق هستند، جنگلها بیشتر در معرضِ آتشسوزی قرار دارند (در مقابل آتشسوزی، بیدفاع و آسیبپذیرند).
75. resist (v)
درمقابل چیزی ایستادن، مقاومت کردن
■ I generally avoid temptation unless I can't resist it.
من عمدتاً از وسوسه دوری میکنم مگر اینکه نتوانم در برابرش مقاومت کنم.
■ The hungry woman could not resist the allure of the bakery.
آن خانمِ گرسنه نتوانست در برابر اغواگری (جذابیت فوقالعاده) شیرینیفروشی مقاومت کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۳۰-۲۳۸):
science fiction, lackluster, subterranean, spring, tempting, tend, combustible, temptation, allure
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
71. cogent (adj)
متقاعدکننده، دلیلمند و منطقی
■ Although I normally do not like science fiction movies, this film was cogent and easy for me to accept as true.
اگرچه من معمولاً فیلمهای علمی تخیلی را نمیپسندم، اما این فیلم متقاعدکننده (قابلپذیرش) بود و برای من پذیرفتنش ساده مینمود.
72. encouragement (n)
تشویق، دلگرمی، پشتگرمی، پشتیبانی
■ When his family saw that Graham appeared to be making only a lackluster effort in the race, they began shouting words of encouragement from the stands.
وقتی خانوادهاش مشاهده کردند که گراهام به نظر میرسد که در مسابقه صرفاً تلاشی کمرمق نشان میدهد، از جایگاهها شروع به فریاد برآوردن کلمات تشویقی (دلگرمکننده) نمودند.
@GeneralEnglish
73. superficial (adj)
سطحی، ظاهری، سرسری
■ "Subterranean rivers" flowing in the underground connect superficial lakes with springs.
«رودخانههای زیرزمینی» که در زیرِ زمین جریان دارند، دریاچههای سطحی را به چشمهها متصل میکنند.
■ Given their superficial similarity, it'd be tempting to think that rheas and their relatives might be able to unlock the secrets of how dinosaurs moved.
با توجه به شباهت ظاهریشان، وسوسهانگیز خواهد بود اگر تصور کنیم که ریا و همخانوادههایش ممکن است بتوانند از راز اینکه چطور دایناسورها حرکت میکردند پرده بردارند.
ریا پرندهای است که در این لینک) ملاحظه میکنید.
@GeneralEnglish
74. vulnerable (adj)
آسیبپذیر، بیدفاع، در معرضِ ...
■ Forests tend to be more vulnerable to fires during the summer when most of the underbrush is dry and more combustible.
در طول تابستان که بیشتر بوتهها خشک و قابل احتراق هستند، جنگلها بیشتر در معرضِ آتشسوزی قرار دارند (در مقابل آتشسوزی، بیدفاع و آسیبپذیرند).
75. resist (v)
درمقابل چیزی ایستادن، مقاومت کردن
■ I generally avoid temptation unless I can't resist it.
من عمدتاً از وسوسه دوری میکنم مگر اینکه نتوانم در برابرش مقاومت کنم.
■ The hungry woman could not resist the allure of the bakery.
آن خانمِ گرسنه نتوانست در برابر اغواگری (جذابیت فوقالعاده) شیرینیفروشی مقاومت کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۳۰-۲۳۸):
science fiction, lackluster, subterranean, spring, tempting, tend, combustible, temptation, allure
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
76. guilty (adj)
گناهکار، مجرم، مقصّر، سزاوار سرزنش
■ Although he was guilty of embezzlement, the banker had managed to convince his wife he was innocent.
اگرچه او مجرم (مقصر/گناهکار) برای اختلاس بود، اما فرد بانکی موفق شد تا همسرش را متقاعد کند که بیگناه بود.
77. assume (v)
فرض کردن، حدس زدن؛ {کنترل چیزی را} بدست گرفتن
■ The name she chose made no sense to anyone so we could only assume it was a misnomer.
اسمی که او انتخاب کرد برای کسی منطقی نمینمود بنابراین ما صرفاً میتوانستیم فرض کنیم که آن یک نام بیمسمی بوده.
■ Under martial law, the military takes the power of the local police and assumes control of an area.
بر اساس حکومت نظامی، ارتش قدرت پلیس محلی را مال خود میکند و کنترل منطقهای را به دست میگیرد.
@GeneralEnglish
78. diminish (v)
کم شدن، افول کردن، تنزل دادن
■ The new flight attendant was happy to find out from her veteran colleagues that the jet lag will diminish over time and these long trips will not make her so sleepy.
مهماندار جدید خوشحال بود که از همکاران باسابقهتر خود مطلع شد که جتلگ (پرواززدگی) با گذشت زمان کاهش مییابد و این سفرهای طولانی باعث خوابآلودگی او نخواهند شد.
@GeneralEnglish
79. interfere (v)
مانع کاری شدن، سد کردن، مداخله کردن
■ A full-time job is likely to interfere with my daughter’s commitment to her education.
یک شغل تمام وقت احتمالاً تعهد تحصیلی دخترم را مختل میسازد.
■ Although she has an opinion on the matter, Brenda won’t interfere in the company’s internal issues without being asked.
اگرچه او درباره این موضوع نظری دارد، اما برندا بدون اینکه از او درخواست شود در مسائل داخلی شرکت مداخله نخواهد کرد.
80. temporary (adj)
موقتی، زودگذر، آنی
■ Since the bad weather has caused a temporary building cessation, the office building will not be completed on time.
از آنجا که آبوهوای نامساعد سبب توقف موقتی ساختمان شده است، ساختمان اداری به موقع تکمیل نخواهد شد.
نکته: اگر معنی فعل cease را میدانید، انتظار میرود که معنی cessation را استنباط کنید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۳۹-۲۴۹):
embezzlement, manage to do something, innocent, make sense, misnomer, martial law, flight attendant, veteran, commitment, matter, cessation
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
76. guilty (adj)
گناهکار، مجرم، مقصّر، سزاوار سرزنش
■ Although he was guilty of embezzlement, the banker had managed to convince his wife he was innocent.
اگرچه او مجرم (مقصر/گناهکار) برای اختلاس بود، اما فرد بانکی موفق شد تا همسرش را متقاعد کند که بیگناه بود.
77. assume (v)
فرض کردن، حدس زدن؛ {کنترل چیزی را} بدست گرفتن
■ The name she chose made no sense to anyone so we could only assume it was a misnomer.
اسمی که او انتخاب کرد برای کسی منطقی نمینمود بنابراین ما صرفاً میتوانستیم فرض کنیم که آن یک نام بیمسمی بوده.
■ Under martial law, the military takes the power of the local police and assumes control of an area.
بر اساس حکومت نظامی، ارتش قدرت پلیس محلی را مال خود میکند و کنترل منطقهای را به دست میگیرد.
@GeneralEnglish
78. diminish (v)
کم شدن، افول کردن، تنزل دادن
■ The new flight attendant was happy to find out from her veteran colleagues that the jet lag will diminish over time and these long trips will not make her so sleepy.
مهماندار جدید خوشحال بود که از همکاران باسابقهتر خود مطلع شد که جتلگ (پرواززدگی) با گذشت زمان کاهش مییابد و این سفرهای طولانی باعث خوابآلودگی او نخواهند شد.
@GeneralEnglish
79. interfere (v)
مانع کاری شدن، سد کردن، مداخله کردن
■ A full-time job is likely to interfere with my daughter’s commitment to her education.
یک شغل تمام وقت احتمالاً تعهد تحصیلی دخترم را مختل میسازد.
■ Although she has an opinion on the matter, Brenda won’t interfere in the company’s internal issues without being asked.
اگرچه او درباره این موضوع نظری دارد، اما برندا بدون اینکه از او درخواست شود در مسائل داخلی شرکت مداخله نخواهد کرد.
80. temporary (adj)
موقتی، زودگذر، آنی
■ Since the bad weather has caused a temporary building cessation, the office building will not be completed on time.
از آنجا که آبوهوای نامساعد سبب توقف موقتی ساختمان شده است، ساختمان اداری به موقع تکمیل نخواهد شد.
نکته: اگر معنی فعل cease را میدانید، انتظار میرود که معنی cessation را استنباط کنید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۳۹-۲۴۹):
embezzlement, manage to do something, innocent, make sense, misnomer, martial law, flight attendant, veteran, commitment, matter, cessation
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
81. prospect (n)
چشمانداز، دورنما، امید و انتظار نسبت به آینده
■ Yasamin found the idea of an alien takeover laughable, but her big brother didn't think the prospect was too far-fetched.
یاسمین ایده تصاحب از جانب بیگانگان را خندهدار میدید، اما برادر بزرگترش فکر نمیکرد که این چشمانداز خیلی دور از ذهن باشد.
82. demonstrate (v)
نمایش دادن، آشکار نمودن؛ تظاهرات کردن
■ Chemical equations usually contain at least one subscript in them so that they demonstrate the number of atoms in that element.
معادلات شیمیایی معمولاً حداقل شامل یک زیروند (عدد زیرین) هستند بهطوریکه آنها (آن زیروندها) تعداد اتمهای آن عنصر را نشان میدهند.
■ Since the last demonstration by the racist group was a peaceable gathering, the police decided to allow them to have another demonstration.
ازآنجاکه آخرین تظاهرات توسط آن گروه نژادپرستی یک اجتماع مسالمتآمیز بود، پلیس تصمیم گرفت تا به آنها اجازه برگزاری تظاهراتی دیگر دهد.
@GeneralEnglish
83. exposure (n)
افشاء، در معرض؛ توجه عمومی
■ Lead exposure in early childhood is associated with an increased risk for sleep problems and excessive daytime sleepiness in later childhood.
قرارگیری در معرض سرب در عنفوان کودکی با افزایش ریسک مشکلات خواب و خوابآلودگی بیشازحد در طول روز در ادامه کودکی مرتبط دانسته میشود.
■ He receives regular exposure in the papers.
او در روزنامهها مرکز توجه دائمی است (دائماً از او در اخبار و ... یاد میشود).
@GeneralEnglish
84. discrete (adj)
مجزا، گسسته، مشخص
■ The idea that mental illness can be classified into distinct, discrete categories such as "anxiety" or "psychosis" has been disproved to a large extent.
این ایده که بیماریهای روانی را میتوان به دستههای متمایز و مجزا مانند «اضطراب» یا «روانپریشی» طبقهبندی کرد، تا حد زیادی رد شده است.
85. implication (n)
استنباط تلویحی؛ پیامد، نتیجه؛ مشارکت (عمدتاً در امر خلاف)
■ When Tannaz received a gym membership as a gift from her husband, she took it as an implication she needed to lose weight.
وقتی طناز عضویت باشگاه ورزشی را از جانب شوهرش هدیه گرفت، او این {هدیه} را اینطور استنباط کرد که او لازم بود تا لاغر شود.
■ When you weigh the pros and cons of an action before doing it, you are taking a calculated risk, with a full understanding of the implications of your decision.
وقتی جوانب مثبت و منفی یک عمل را پیش از انجامش میسنجید، با درک کاملی از پیامدهای تصمیمتان، ریسک حسابکتابشدهای را صورت میدهید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۵۰-۲۶۳):
alien, takeover, laughable, far-fetched, subscript, peaceable, gathering, lead, excessive, distinct, anxiety, disprove, the pros and cons, calculated
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
81. prospect (n)
چشمانداز، دورنما، امید و انتظار نسبت به آینده
■ Yasamin found the idea of an alien takeover laughable, but her big brother didn't think the prospect was too far-fetched.
یاسمین ایده تصاحب از جانب بیگانگان را خندهدار میدید، اما برادر بزرگترش فکر نمیکرد که این چشمانداز خیلی دور از ذهن باشد.
82. demonstrate (v)
نمایش دادن، آشکار نمودن؛ تظاهرات کردن
■ Chemical equations usually contain at least one subscript in them so that they demonstrate the number of atoms in that element.
معادلات شیمیایی معمولاً حداقل شامل یک زیروند (عدد زیرین) هستند بهطوریکه آنها (آن زیروندها) تعداد اتمهای آن عنصر را نشان میدهند.
■ Since the last demonstration by the racist group was a peaceable gathering, the police decided to allow them to have another demonstration.
ازآنجاکه آخرین تظاهرات توسط آن گروه نژادپرستی یک اجتماع مسالمتآمیز بود، پلیس تصمیم گرفت تا به آنها اجازه برگزاری تظاهراتی دیگر دهد.
@GeneralEnglish
83. exposure (n)
افشاء، در معرض؛ توجه عمومی
■ Lead exposure in early childhood is associated with an increased risk for sleep problems and excessive daytime sleepiness in later childhood.
قرارگیری در معرض سرب در عنفوان کودکی با افزایش ریسک مشکلات خواب و خوابآلودگی بیشازحد در طول روز در ادامه کودکی مرتبط دانسته میشود.
■ He receives regular exposure in the papers.
او در روزنامهها مرکز توجه دائمی است (دائماً از او در اخبار و ... یاد میشود).
@GeneralEnglish
84. discrete (adj)
مجزا، گسسته، مشخص
■ The idea that mental illness can be classified into distinct, discrete categories such as "anxiety" or "psychosis" has been disproved to a large extent.
این ایده که بیماریهای روانی را میتوان به دستههای متمایز و مجزا مانند «اضطراب» یا «روانپریشی» طبقهبندی کرد، تا حد زیادی رد شده است.
85. implication (n)
استنباط تلویحی؛ پیامد، نتیجه؛ مشارکت (عمدتاً در امر خلاف)
■ When Tannaz received a gym membership as a gift from her husband, she took it as an implication she needed to lose weight.
وقتی طناز عضویت باشگاه ورزشی را از جانب شوهرش هدیه گرفت، او این {هدیه} را اینطور استنباط کرد که او لازم بود تا لاغر شود.
■ When you weigh the pros and cons of an action before doing it, you are taking a calculated risk, with a full understanding of the implications of your decision.
وقتی جوانب مثبت و منفی یک عمل را پیش از انجامش میسنجید، با درک کاملی از پیامدهای تصمیمتان، ریسک حسابکتابشدهای را صورت میدهید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۵۰-۲۶۳):
alien, takeover, laughable, far-fetched, subscript, peaceable, gathering, lead, excessive, distinct, anxiety, disprove, the pros and cons, calculated
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
86. expert (n/adj)
فرد متخصص، فرد خبره / وارد و ماهر
■ When the fiscal expert reviewed the company’s cash flow, he realized funds were missing from several accounts.
وقتی کارشناس امور مالیاتی جریان نقدی شرکت را بررسی کرد، او متوجه شد که پولها از چندین حساب ناپدید شدهاند.
■ The attorney called on an expert witness to provide further clarification on the forensic evidence.
وکیل از شاهدی خبره خواست تا توضیحات بیشتری در مورد شواهد پزشکی قانونی ارائه دهد.
87. principle (n)
اصل، قاعده کلی، اصول اخلاقی
■ The principle of karma is that one gets what is condign for what they give.
اصل (قانون و اصول) کارما این است که یک فرد آنچه را که متناسب با چیزی که بخشیده است، بدست آورد.
■ Democracy operates on the principle that everyone should be treated equally.
دموکراسی بر این اصل به پیش میرود که با تمام افراد باید بطور برابری رفتار شود.
@GeneralEnglish
88. resolution (n)
تصمیم و اراده قاطعانه؛ قطعنامه؛ وضوح؛ حل کردن
■ For his New Year's Resolution, the avid reader decided to tackle the conquest of reading 300 books.
بعنوان تصمیم (قصد و برنامه) سال نوی خود، خواننده مشتاق تصمیم گرفت تا برای موفقیت (پیروزیِ / فتحِ) خواندن ۳۰۰ کتاب تلاش کند.
■ This resolution imposed a fourth round of sanctions against Iran.
این قطعنامه، دور چهارمی از تحریمها را علیه ایران وضع کرد.
■ Wanting to eliminate any rivalry, the group leader led the teammates through conflict resolution exercises.
رهبر گروه که میخواست هرگونه رقابتی را حذف کند، هم تیمیها را به تمرینات حل اختلاف راهنمایی کرد.
■ ... a monitor capable of a 1024 by 768 pixel resolution ...
... مانیتوری با وضوح ۱۰۲۴ در ۷۶۸ پیکسلی ...
@GeneralEnglish
89. argument (n)
بحثوجدل، مباحثه، نزاع؛ استدلال، دلیل
■ Cora chose to exacerbate the argument by throwing a lamp at Mark's head.
کورا ترجیح داد تا با پرتاب لامپی به سرِ مارک بحثوجدل را وخیمتر کند.
■ Jim lost the debate because his argument was not tenable and quickly fell apart.
جیم مناظره را باخت چراکه استدلالش قابلدفاع نبود و به سرعت از هم پاشید.
90. dispute (v/n)
مباحثه و مجادله کردن / مشاجره، جدل
■ According to the contract, an arbitrator will mediate the business dispute between the two firms.
بر طبق قرارداد، یک فردِ میانجی در اختلاف تجاری بین دو شرکت وساطت خواهد کرد.
■ The war will end when the two countries reach concord on the disputed territory that aligns their borders.
این جنگ، زمانی به پایان خواهد رسید که دو کشور در منطقه مورد مناقشه که در راستای مرزهایشان است به توافق برسند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۶۴-۲۸۲):
fiscal, fund, attorney, witness, clarification, forensic, condign, tackle, conquest, impose, sanction, rivalry, conflict, exacerbate, tenable, arbitrator, mediate, concord, territory
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
86. expert (n/adj)
فرد متخصص، فرد خبره / وارد و ماهر
■ When the fiscal expert reviewed the company’s cash flow, he realized funds were missing from several accounts.
وقتی کارشناس امور مالیاتی جریان نقدی شرکت را بررسی کرد، او متوجه شد که پولها از چندین حساب ناپدید شدهاند.
■ The attorney called on an expert witness to provide further clarification on the forensic evidence.
وکیل از شاهدی خبره خواست تا توضیحات بیشتری در مورد شواهد پزشکی قانونی ارائه دهد.
87. principle (n)
اصل، قاعده کلی، اصول اخلاقی
■ The principle of karma is that one gets what is condign for what they give.
اصل (قانون و اصول) کارما این است که یک فرد آنچه را که متناسب با چیزی که بخشیده است، بدست آورد.
■ Democracy operates on the principle that everyone should be treated equally.
دموکراسی بر این اصل به پیش میرود که با تمام افراد باید بطور برابری رفتار شود.
@GeneralEnglish
88. resolution (n)
تصمیم و اراده قاطعانه؛ قطعنامه؛ وضوح؛ حل کردن
■ For his New Year's Resolution, the avid reader decided to tackle the conquest of reading 300 books.
بعنوان تصمیم (قصد و برنامه) سال نوی خود، خواننده مشتاق تصمیم گرفت تا برای موفقیت (پیروزیِ / فتحِ) خواندن ۳۰۰ کتاب تلاش کند.
■ This resolution imposed a fourth round of sanctions against Iran.
این قطعنامه، دور چهارمی از تحریمها را علیه ایران وضع کرد.
■ Wanting to eliminate any rivalry, the group leader led the teammates through conflict resolution exercises.
رهبر گروه که میخواست هرگونه رقابتی را حذف کند، هم تیمیها را به تمرینات حل اختلاف راهنمایی کرد.
■ ... a monitor capable of a 1024 by 768 pixel resolution ...
... مانیتوری با وضوح ۱۰۲۴ در ۷۶۸ پیکسلی ...
@GeneralEnglish
89. argument (n)
بحثوجدل، مباحثه، نزاع؛ استدلال، دلیل
■ Cora chose to exacerbate the argument by throwing a lamp at Mark's head.
کورا ترجیح داد تا با پرتاب لامپی به سرِ مارک بحثوجدل را وخیمتر کند.
■ Jim lost the debate because his argument was not tenable and quickly fell apart.
جیم مناظره را باخت چراکه استدلالش قابلدفاع نبود و به سرعت از هم پاشید.
90. dispute (v/n)
مباحثه و مجادله کردن / مشاجره، جدل
■ According to the contract, an arbitrator will mediate the business dispute between the two firms.
بر طبق قرارداد، یک فردِ میانجی در اختلاف تجاری بین دو شرکت وساطت خواهد کرد.
■ The war will end when the two countries reach concord on the disputed territory that aligns their borders.
این جنگ، زمانی به پایان خواهد رسید که دو کشور در منطقه مورد مناقشه که در راستای مرزهایشان است به توافق برسند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۶۴-۲۸۲):
fiscal, fund, attorney, witness, clarification, forensic, condign, tackle, conquest, impose, sanction, rivalry, conflict, exacerbate, tenable, arbitrator, mediate, concord, territory
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
91. empirical (adj)
تجربی، عملی، مشاهدهای
■ Without a doubt, the DNA test will provide empirical confirmation of the suspect’s identity.
بدون تردید، آزمایش دیانای تأیید تجربیای از هویت فرد مظنون را فراهم میسازد.
92. association (n)
ارتباط، رابطه؛ انجمن، هیأت
■ The park association was prohibitive of bringing glass on the beach.
انجمن پارک، منعکننده (مانعِ) آوردن شیشه به ساحل بود.
■ The farmers coalition is an association of farmers who work together to set minimum purchase prices across the nation.
ائتلاف کشاورزان، هیأتی از کشاورزان است که با هم همکاری می کنند تا حداقل قیمتهای خرید را در سراسر کشور تعیین کنند.
@GeneralEnglish
93. accuse (v)
متهم کردن، مقصر دانستن
■ Because I do not hold my tongue for anyone, many people accuse me of having a volatile temper.
ازآنجاکه جلوی زبانم را در مورد کسی نمیگیرم، بسیاری از مردم من را به داشتن خویی بیثبات متهم میکنند.
@GeneralEnglish
94. deviate from (v)
منحرف شدن از، پرت شدن از {مسیر}
■ Innovation occurs when researchers deviate from group thinking or fashion.
نوآوری زمانی رخ میدهد که محققان از تفکر گروهی یا سبک متداول فاصله میگیرند.
95. dispose (v)
مرتب کردن؛ از شرّ چیزی راحت شدن؛ متمایل کردن، مستعد کردن؛ جذب کردن
■ Packaged material could not be composted and had to be disposed of in a landfill.
مواد بستهبندی شده نمیتوانند کمپوست شوند (بعنوان کود استفاده شوند) و باید در محل دفن زباله دفع شوند.
■ Researchers have also assembled a clearer picture of what pre-existing conditions dispose an individual to a higher risk of death from COVID-19.
محققان همچنین تصویر واضحتری فراهم کردهاند از آن شرایط پیشینی که یک فرد را در معرض خطر بیشتر مرگ ناشی از کووید-۱۹ قرار میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۸۳-۲۹۲):
doubt, confirmation, suspect, prohibitive, coalition, volatile, temper, innovation, compost, assemble
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
91. empirical (adj)
تجربی، عملی، مشاهدهای
■ Without a doubt, the DNA test will provide empirical confirmation of the suspect’s identity.
بدون تردید، آزمایش دیانای تأیید تجربیای از هویت فرد مظنون را فراهم میسازد.
92. association (n)
ارتباط، رابطه؛ انجمن، هیأت
■ The park association was prohibitive of bringing glass on the beach.
انجمن پارک، منعکننده (مانعِ) آوردن شیشه به ساحل بود.
■ The farmers coalition is an association of farmers who work together to set minimum purchase prices across the nation.
ائتلاف کشاورزان، هیأتی از کشاورزان است که با هم همکاری می کنند تا حداقل قیمتهای خرید را در سراسر کشور تعیین کنند.
@GeneralEnglish
93. accuse (v)
متهم کردن، مقصر دانستن
■ Because I do not hold my tongue for anyone, many people accuse me of having a volatile temper.
ازآنجاکه جلوی زبانم را در مورد کسی نمیگیرم، بسیاری از مردم من را به داشتن خویی بیثبات متهم میکنند.
@GeneralEnglish
94. deviate from (v)
منحرف شدن از، پرت شدن از {مسیر}
■ Innovation occurs when researchers deviate from group thinking or fashion.
نوآوری زمانی رخ میدهد که محققان از تفکر گروهی یا سبک متداول فاصله میگیرند.
95. dispose (v)
مرتب کردن؛ از شرّ چیزی راحت شدن؛ متمایل کردن، مستعد کردن؛ جذب کردن
■ Packaged material could not be composted and had to be disposed of in a landfill.
مواد بستهبندی شده نمیتوانند کمپوست شوند (بعنوان کود استفاده شوند) و باید در محل دفن زباله دفع شوند.
■ Researchers have also assembled a clearer picture of what pre-existing conditions dispose an individual to a higher risk of death from COVID-19.
محققان همچنین تصویر واضحتری فراهم کردهاند از آن شرایط پیشینی که یک فرد را در معرض خطر بیشتر مرگ ناشی از کووید-۱۹ قرار میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۸۳-۲۹۲):
doubt, confirmation, suspect, prohibitive, coalition, volatile, temper, innovation, compost, assemble
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
96. monotonous (adj)
یکنواخت، کسلکننده، خستهکننده
■ Both happy and meaningful lives can become monotonous and repetitive. A person with a steady office job, married with children, may be generally satisfied with their life and find many aspects of their life meaningful and still be bored out of their mind.
زندگیهای شاد و معنادار میتواند یکنواخت و تکراری شوند. فردی با یک شغل اداری ثابت، متاهل و دارای فرزند، ممکن است در مجموع از زندگیاش راضی باشد و بسیاری از جنبههای زندگیاش را معنیدار یابد و {اما} همچنان شدیداً خسته باشد.
97. marginal (adj)
{مقدار} ناچیز، حاشیهای، به حاشیه راندهشده
■ We were surprised that the mediocre team made it to the playoffs with just marginal talent.
ما متعجب بودیم که این تیم معمولی با صرفاً استعدادی ناچیز به پلیآف راه پیدا کرد.
■ ... marginal groups in society ...
گروههای حاشیهای (کماهمیتتر یا به حاشیهراندهشده) در جامعه
@GeneralEnglish
98. enigma (n)
راز، معما، سِر
■ One way the United States was able to defeat Germany during World War II was by stealing their Enigma machine.
یکی از راههایی که ایالاتمتحده توانست در طول جنگ جهانی دوم آلمان را شکست دهد، سرقت ماشین انیگما بود.
✅ ماشین انیگما، ماشین رمزگذاری معروف آلمانیها بود که شکستن رمز آن در جنگ جهانی اهمیت بالایی داشت. فیلم (The Imitation Game) رو در این باره حتماً ببینید.
@GeneralEnglish
99. justify (v)
توجیه کردن؛ ثابت و تصدیق کردن
■ The large plantation owner used his consequentialism to justify his manner of abusing slaves because the country needed his million pounds of cotton produced.
مالک مزارع بزرگ از نتیجهگیری (استقرا) خود برای توجیه شیوه سوءاستفاده از بردگان بهره برد چراکه کشور به میلیون پوند پنبه تولیدی او نیاز داشت.
100. credible (adj)
قابلقبول، معتبر، باورپذیر
■ Unless you get your information from a credible website, you should doubt the veracity of the facts until you have confirmed them elsewhere.
باید به صحت حقایق شک کنید تا وقتی که آنها را در جای دیگری تأیید نکرده باشید، مگراینکه شما اطلاعات خود را از یک وبسایت معتبر گرفته باشید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۹۳-۳۰۰):
repetitive, steady, aspect, mediocre, consequentialism, abuse, slave, veracity
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
96. monotonous (adj)
یکنواخت، کسلکننده، خستهکننده
■ Both happy and meaningful lives can become monotonous and repetitive. A person with a steady office job, married with children, may be generally satisfied with their life and find many aspects of their life meaningful and still be bored out of their mind.
زندگیهای شاد و معنادار میتواند یکنواخت و تکراری شوند. فردی با یک شغل اداری ثابت، متاهل و دارای فرزند، ممکن است در مجموع از زندگیاش راضی باشد و بسیاری از جنبههای زندگیاش را معنیدار یابد و {اما} همچنان شدیداً خسته باشد.
97. marginal (adj)
{مقدار} ناچیز، حاشیهای، به حاشیه راندهشده
■ We were surprised that the mediocre team made it to the playoffs with just marginal talent.
ما متعجب بودیم که این تیم معمولی با صرفاً استعدادی ناچیز به پلیآف راه پیدا کرد.
■ ... marginal groups in society ...
گروههای حاشیهای (کماهمیتتر یا به حاشیهراندهشده) در جامعه
@GeneralEnglish
98. enigma (n)
راز، معما، سِر
■ One way the United States was able to defeat Germany during World War II was by stealing their Enigma machine.
یکی از راههایی که ایالاتمتحده توانست در طول جنگ جهانی دوم آلمان را شکست دهد، سرقت ماشین انیگما بود.
✅ ماشین انیگما، ماشین رمزگذاری معروف آلمانیها بود که شکستن رمز آن در جنگ جهانی اهمیت بالایی داشت. فیلم (The Imitation Game) رو در این باره حتماً ببینید.
@GeneralEnglish
99. justify (v)
توجیه کردن؛ ثابت و تصدیق کردن
■ The large plantation owner used his consequentialism to justify his manner of abusing slaves because the country needed his million pounds of cotton produced.
مالک مزارع بزرگ از نتیجهگیری (استقرا) خود برای توجیه شیوه سوءاستفاده از بردگان بهره برد چراکه کشور به میلیون پوند پنبه تولیدی او نیاز داشت.
100. credible (adj)
قابلقبول، معتبر، باورپذیر
■ Unless you get your information from a credible website, you should doubt the veracity of the facts until you have confirmed them elsewhere.
باید به صحت حقایق شک کنید تا وقتی که آنها را در جای دیگری تأیید نکرده باشید، مگراینکه شما اطلاعات خود را از یک وبسایت معتبر گرفته باشید.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۹۳-۳۰۰):
repetitive, steady, aspect, mediocre, consequentialism, abuse, slave, veracity
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish