✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
مثالهای امسال متفاوت از پارسال است. اگر دوست داشتید با مثالهای پارسال نیز آشنا شوید، به لینک زیر مراجعه نمایید:
🌀 t.me/GeneralEnglish/3508
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
ترجمهها با بیشترین وفاداری به متن انجام شده است تا برای داوطلب، درک معنی هر واژه سادهسازی شود.
1. attribute (v/n)
نسبت دادن / مشخصه، ویژگی، کیفیت
■ Many ancient peoples attributed natural phenomena such as lightning and volcanoes to the emotions of gods.
بسیاری از مردم باستان، پدیدههای طبیعی همچون صاعقه و آتشفشانها را به احساسات خدایان نسبت میدادند (مرتبط میدانستند).
■ If you want to be a nurse, being compassionate is one attribute you should have.
اگر میخواهید پرستار شوید، دلسوز بودن یکی از صفاتی (ویژگیهایی) است که باید داشته باشید.
@GeneralEnglish
2. race (n)
نژاد یا گروههای نژادی، ملت؛ رقابت، مسابقه
■ Though his race is Asian, he grew up in Germany and considers his ethnicity to be German.
گرچه نژادش آسیایی است، او در آلمان بزرگ شده و قومیت خود را آلمانی میداند.
■ The bike race is only for novice riders who have never participated in a professional race.
مسابقه دوچرخهسواری صرفاً ویژه دوچرخهسواران تازهکاری است که هرگز در یک مسابقه حرفهای شرکت نکردهاند.
3. pursue (v)
دنبال کردن، پیگیری کردن
■ The professor hoped to foster a genuine interest in his students to pursue research.
این استاد امیدوار بود که علاقه واقعی دانشجویانش را برای دنبال نمودن تحقیقات (محقق شدن) پرورش دهد (ترغیب کند).
@GeneralEnglish
4. found (v)
تأسیس کردن، راه انداختن، ساختن
■ His lawyer accused the prosecution of founding its case on insufficient evidence.
وکیلش دادستانی را متهم نمود که پروندهاش را بر اساس مدارک ناکافی بنا کرده است (= پایهاش بر اساس مدارک ناکافی است).
5. resolve (v/n)
حل کردن؛ بر آن شدن تا، قصد کردن / عزم و اراده
■ When the engine cut out on the right side of the plane, the pilot suddenly found himself in a tense situation that demanded all of his skill and ability to resolve.
زمانیکه موتور سمت راست هواپیما از کار افتاد، خلبان به ناگاه خود را در وضعیت پرتنشی یافت که تمام مهارت و تواناییاش را در حل کردن مشکل میطلبید.
■ After watching a TV show about hoarders, Dalia resolved to purge her house of any items that she didn't absolutely need.
پس از تماشای یک برنامه تلویزیونی درباره احتکارکنندگان (کسانی که چیز میز جمع میکنن برای روز مبادا)، دالیا تصمیم گرفت تا خانهاش را از هرگونه وسیلهای که واقعاً به آن نیازی نداشت پاکسازی کند.
■ Once he decided to compete in the Iron Man, nothing could deter his resolve to reach his best fitness level ever.
زمانیکه تصمیم گرفت تا در {مسابقه} مرد آهنین شرکت کند، هیچچیز نمیتوانست مانع ارادهاش برای دستیابی به بهترین سطح آمادگی جسمانیاش تاکنون شود.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱-۲۰):
ancient, natural, phenomena, volcano, emotion, compassionate, consider, ethnicity, novice, foster, genuine, accuse, prosecution, insufficient, evidence, tense, hoarder, purge, compete, deter
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
مثالهای امسال متفاوت از پارسال است. اگر دوست داشتید با مثالهای پارسال نیز آشنا شوید، به لینک زیر مراجعه نمایید:
🌀 t.me/GeneralEnglish/3508
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
ترجمهها با بیشترین وفاداری به متن انجام شده است تا برای داوطلب، درک معنی هر واژه سادهسازی شود.
1. attribute (v/n)
نسبت دادن / مشخصه، ویژگی، کیفیت
■ Many ancient peoples attributed natural phenomena such as lightning and volcanoes to the emotions of gods.
بسیاری از مردم باستان، پدیدههای طبیعی همچون صاعقه و آتشفشانها را به احساسات خدایان نسبت میدادند (مرتبط میدانستند).
■ If you want to be a nurse, being compassionate is one attribute you should have.
اگر میخواهید پرستار شوید، دلسوز بودن یکی از صفاتی (ویژگیهایی) است که باید داشته باشید.
@GeneralEnglish
2. race (n)
نژاد یا گروههای نژادی، ملت؛ رقابت، مسابقه
■ Though his race is Asian, he grew up in Germany and considers his ethnicity to be German.
گرچه نژادش آسیایی است، او در آلمان بزرگ شده و قومیت خود را آلمانی میداند.
■ The bike race is only for novice riders who have never participated in a professional race.
مسابقه دوچرخهسواری صرفاً ویژه دوچرخهسواران تازهکاری است که هرگز در یک مسابقه حرفهای شرکت نکردهاند.
3. pursue (v)
دنبال کردن، پیگیری کردن
■ The professor hoped to foster a genuine interest in his students to pursue research.
این استاد امیدوار بود که علاقه واقعی دانشجویانش را برای دنبال نمودن تحقیقات (محقق شدن) پرورش دهد (ترغیب کند).
@GeneralEnglish
4. found (v)
تأسیس کردن، راه انداختن، ساختن
■ His lawyer accused the prosecution of founding its case on insufficient evidence.
وکیلش دادستانی را متهم نمود که پروندهاش را بر اساس مدارک ناکافی بنا کرده است (= پایهاش بر اساس مدارک ناکافی است).
5. resolve (v/n)
حل کردن؛ بر آن شدن تا، قصد کردن / عزم و اراده
■ When the engine cut out on the right side of the plane, the pilot suddenly found himself in a tense situation that demanded all of his skill and ability to resolve.
زمانیکه موتور سمت راست هواپیما از کار افتاد، خلبان به ناگاه خود را در وضعیت پرتنشی یافت که تمام مهارت و تواناییاش را در حل کردن مشکل میطلبید.
■ After watching a TV show about hoarders, Dalia resolved to purge her house of any items that she didn't absolutely need.
پس از تماشای یک برنامه تلویزیونی درباره احتکارکنندگان (کسانی که چیز میز جمع میکنن برای روز مبادا)، دالیا تصمیم گرفت تا خانهاش را از هرگونه وسیلهای که واقعاً به آن نیازی نداشت پاکسازی کند.
■ Once he decided to compete in the Iron Man, nothing could deter his resolve to reach his best fitness level ever.
زمانیکه تصمیم گرفت تا در {مسابقه} مرد آهنین شرکت کند، هیچچیز نمیتوانست مانع ارادهاش برای دستیابی به بهترین سطح آمادگی جسمانیاش تاکنون شود.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱-۲۰):
ancient, natural, phenomena, volcano, emotion, compassionate, consider, ethnicity, novice, foster, genuine, accuse, prosecution, insufficient, evidence, tense, hoarder, purge, compete, deter
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
6. incline (v/n)
تمایل داشتن؛ متمایل کردن، خم کردن / شیب
■ Because our mother was always inclined to obviate conflict under any circumstances, we all got our own gifts on our siblings’ birthdays.
ازآنجاییکه مادرمان تحت هر شرایطی همواره مایل به رفع تعارض (دعوا یا درگیری) بود، ما همگی در روز تولد خواهر و برادرهایمان هدایای خود را دریافت میکردیم.
■ Hadi leaned his seat back all the way so that he could rest in an inclined position.
هادی تا آخر صندلی خود را به عقب خواباند تا بتواند در حالت خوابیده (متمایل به عقب) استراحت کند.
■ The roof was placed at an angle so that rainwater would slide down the incline and not be held at the top.
سقف با زاویهای تعبیه شده است که آب باران از شیب سرازیر شود و در ناحیه بالایی باقی نماند.
@GeneralEnglish
7. proportion (n)
نسبت، سهم از کل، تناسب، میزان
■ The human body is an example of nature's proportion. Phi, the Golden Number 1.618, is a proportion found in many areas of the natural world as well as in the structure of the human body.
بدن انسان نمونهای از تناسب طبیعت است. فی، عدد طلایی ۱.۶۱۸، نسبتی است که در بسیاری از مناطق جهان طبیعی و همچنین در ساختار بدن انسان یافت میشود.
8. trigger (n/v)
ماشه اسلحه / فعال نمودن، براه انداختن
■ There are fears that the incident may be a trigger for further violence in the capital.
نگرانیهایی وجود دارند که این حادثه، ممکن است محرکی برای خشونت بیشتر در پایتخت باشد. (همانند کشیدن ماشه اسلحه باشد که چیزی بد به راه میاندازد.)
■ What is it about our sense of smell that works to better trigger our memory and our emotions?
حس بویایی ما چگونه است که در راستای تحریک بهتر حافظه و احساساتمان عمل میکند؟
اگر علاقهمند به پاسخ سوال هستید، این مقاله رو بخونین:
Neuroimaging evidence for the emotional potency of odor-evoked memory
@GeneralEnglish
9. eventual (adj)
نهایی، غایی
■ Many incidents caused by the soldier led to his eventual discharge from the army.
حوادث فراوانی که این سرباز سبب شد منجر به اخراج (ترخیص) نهاییاش از ارتش شد.
■ HIV targets T helper cells (CD4 cells), leading to the eventual death of the cell.
اچآیوی، سلولهای کمکی T (سلولهای CD4) را هدف میگیرد که سبب مرگ نهایی آن سلول میشود.
10. economic (adj)
اقتصادی، پولی؛ سوددِه، بهصرفه
■ By most accounts, the U.S. has the highest level of economic inequality among developed countries. It has the world's greatest per capita health expenditures yet the lowest life expectancy among comparable countries.
طبق بیشتر گزارشات، ایالاتمتحده بالاترین میزان نابرابری اقتصادی را در بین کشورهای پیشرفته دارد. این کشور بزرگترین سرانه مخارج سلامت جهان و در عین حال کمترین امید به زندگی را در بین کشورهای مشابه داراست.
■ "It's not economic to exploit fisheries to extinction," Grafton says. Rather, the more exploited the fishery, the more economic gains to be derived from allowing it to make a comeback.
گرافتون میگوید: «بهرهبرداری از شیلات تا مرز انقراض اقتصادی (بصرفه) نیست. در عوض، هرچه از شیلات بیشتر بهرهبرداری شوند، منافع اقتصادی بیشتری از اجازه دادن به آن برای احیا (بازگشت به شرایط قبل) حاصل میشود.»
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱-۴۰):
obviate, conflict, circumstances, sibling, lean, slide down, incident, violence, lead, discharge, target, account, inequality, per capita, expectancy, exploit, fishery, extinction, rather, derive
➖➖➖➖➖➖➖
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
6. incline (v/n)
تمایل داشتن؛ متمایل کردن، خم کردن / شیب
■ Because our mother was always inclined to obviate conflict under any circumstances, we all got our own gifts on our siblings’ birthdays.
ازآنجاییکه مادرمان تحت هر شرایطی همواره مایل به رفع تعارض (دعوا یا درگیری) بود، ما همگی در روز تولد خواهر و برادرهایمان هدایای خود را دریافت میکردیم.
■ Hadi leaned his seat back all the way so that he could rest in an inclined position.
هادی تا آخر صندلی خود را به عقب خواباند تا بتواند در حالت خوابیده (متمایل به عقب) استراحت کند.
■ The roof was placed at an angle so that rainwater would slide down the incline and not be held at the top.
سقف با زاویهای تعبیه شده است که آب باران از شیب سرازیر شود و در ناحیه بالایی باقی نماند.
@GeneralEnglish
7. proportion (n)
نسبت، سهم از کل، تناسب، میزان
■ The human body is an example of nature's proportion. Phi, the Golden Number 1.618, is a proportion found in many areas of the natural world as well as in the structure of the human body.
بدن انسان نمونهای از تناسب طبیعت است. فی، عدد طلایی ۱.۶۱۸، نسبتی است که در بسیاری از مناطق جهان طبیعی و همچنین در ساختار بدن انسان یافت میشود.
8. trigger (n/v)
ماشه اسلحه / فعال نمودن، براه انداختن
■ There are fears that the incident may be a trigger for further violence in the capital.
نگرانیهایی وجود دارند که این حادثه، ممکن است محرکی برای خشونت بیشتر در پایتخت باشد. (همانند کشیدن ماشه اسلحه باشد که چیزی بد به راه میاندازد.)
■ What is it about our sense of smell that works to better trigger our memory and our emotions?
حس بویایی ما چگونه است که در راستای تحریک بهتر حافظه و احساساتمان عمل میکند؟
اگر علاقهمند به پاسخ سوال هستید، این مقاله رو بخونین:
Neuroimaging evidence for the emotional potency of odor-evoked memory
@GeneralEnglish
9. eventual (adj)
نهایی، غایی
■ Many incidents caused by the soldier led to his eventual discharge from the army.
حوادث فراوانی که این سرباز سبب شد منجر به اخراج (ترخیص) نهاییاش از ارتش شد.
■ HIV targets T helper cells (CD4 cells), leading to the eventual death of the cell.
اچآیوی، سلولهای کمکی T (سلولهای CD4) را هدف میگیرد که سبب مرگ نهایی آن سلول میشود.
10. economic (adj)
اقتصادی، پولی؛ سوددِه، بهصرفه
■ By most accounts, the U.S. has the highest level of economic inequality among developed countries. It has the world's greatest per capita health expenditures yet the lowest life expectancy among comparable countries.
طبق بیشتر گزارشات، ایالاتمتحده بالاترین میزان نابرابری اقتصادی را در بین کشورهای پیشرفته دارد. این کشور بزرگترین سرانه مخارج سلامت جهان و در عین حال کمترین امید به زندگی را در بین کشورهای مشابه داراست.
■ "It's not economic to exploit fisheries to extinction," Grafton says. Rather, the more exploited the fishery, the more economic gains to be derived from allowing it to make a comeback.
گرافتون میگوید: «بهرهبرداری از شیلات تا مرز انقراض اقتصادی (بصرفه) نیست. در عوض، هرچه از شیلات بیشتر بهرهبرداری شوند، منافع اقتصادی بیشتری از اجازه دادن به آن برای احیا (بازگشت به شرایط قبل) حاصل میشود.»
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۲۱-۴۰):
obviate, conflict, circumstances, sibling, lean, slide down, incident, violence, lead, discharge, target, account, inequality, per capita, expectancy, exploit, fishery, extinction, rather, derive
➖➖➖➖➖➖➖
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
11. overlap (v)
روی هم افتادن، همپوشانی داشتن
■ Because their roles interrelate, sometimes the two employees' duties overlap each other.
از آنجایی که نقشهایشان به هم وابسته است، گاهی اوقات وظایف دو کارمند با یکدیگر همپوشانی دارد.
12. haphazard (adj)
تصادفی، اتفاقی، از پیش برنامهریزی نشده، یِرخی
■ The commander could only express disapproval for the haphazard and reckless plan his subordinate officer suggested.
فرمانده صرفاً میتوانست مخالفتش را با نقشه بیبرنامه (یرخی) و عجولانهای که افسر زیردستش پیشنهاد کرد، ابراز کند.
@GeneralEnglish
13. consider (v)
توجه کردن، در نظر گرفتن، لحاظکردن
■ Scientists consider “Quick Response” plan to counter climate misinformation. The effort comes as Donald Trump made comments that deny climate science.
دانشمندان برنامه «پاسخ سریع» را برای مقابله با اطلاعات نادرست درباره آب و هوا را در نظر دارند. این تلاش در حالی است که دونالد ترامپ اظهارنظرهایی داشت که علم آبوهوا را انکار میکرد.
@GeneralEnglish
14. emerge (v)
ظاهر شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن
■ A caterpillar will eventually wrap itself in a chrysalis, undergo a transformation, and emerge from its pod as a butterfly.
یک کرم پیلهساز سرانجام خودش را در زرپوست میپیچید، متحمل دگردیسی میشود و از پیلهاش بصورت پروانهای پدیدار میگردد.
15. authority (n)
قدرت، نفوذ، سلطه، اقتدار؛ مقام یا سازمان مسئول؛ مجوز، اعتبار و اجازه
■ The idea of people adhering to the laws of a government and respecting their authority in exchange for that government’s security and stability is known as the social contract.
ایده پایبندی مردم به قوانین یک دولت و احترام به اقتدار آنها درعوض امنیت و ثبات آن دولت به عنوان قرارداد اجتماعی شناخته میشود.
■ The puissant school superintendent has the authority to close schools in the event of inclement weather.
سرپرست مدارس قدرتمند، این اختیار (مجوز) را دارد که مدارس را به هنگام آبوهوای نامساعد تعطیل کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۴۱-۶۰):
interrelate, employee, commander, express, disapproval, reckless, subordinate, counter, misinformation, caterpillar, eventually, wrap, undergo, transformation, adhere, respect, in exchange for, stability, puissant, inclement
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
11. overlap (v)
روی هم افتادن، همپوشانی داشتن
■ Because their roles interrelate, sometimes the two employees' duties overlap each other.
از آنجایی که نقشهایشان به هم وابسته است، گاهی اوقات وظایف دو کارمند با یکدیگر همپوشانی دارد.
12. haphazard (adj)
تصادفی، اتفاقی، از پیش برنامهریزی نشده، یِرخی
■ The commander could only express disapproval for the haphazard and reckless plan his subordinate officer suggested.
فرمانده صرفاً میتوانست مخالفتش را با نقشه بیبرنامه (یرخی) و عجولانهای که افسر زیردستش پیشنهاد کرد، ابراز کند.
@GeneralEnglish
13. consider (v)
توجه کردن، در نظر گرفتن، لحاظکردن
■ Scientists consider “Quick Response” plan to counter climate misinformation. The effort comes as Donald Trump made comments that deny climate science.
دانشمندان برنامه «پاسخ سریع» را برای مقابله با اطلاعات نادرست درباره آب و هوا را در نظر دارند. این تلاش در حالی است که دونالد ترامپ اظهارنظرهایی داشت که علم آبوهوا را انکار میکرد.
@GeneralEnglish
14. emerge (v)
ظاهر شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن
■ A caterpillar will eventually wrap itself in a chrysalis, undergo a transformation, and emerge from its pod as a butterfly.
یک کرم پیلهساز سرانجام خودش را در زرپوست میپیچید، متحمل دگردیسی میشود و از پیلهاش بصورت پروانهای پدیدار میگردد.
15. authority (n)
قدرت، نفوذ، سلطه، اقتدار؛ مقام یا سازمان مسئول؛ مجوز، اعتبار و اجازه
■ The idea of people adhering to the laws of a government and respecting their authority in exchange for that government’s security and stability is known as the social contract.
ایده پایبندی مردم به قوانین یک دولت و احترام به اقتدار آنها درعوض امنیت و ثبات آن دولت به عنوان قرارداد اجتماعی شناخته میشود.
■ The puissant school superintendent has the authority to close schools in the event of inclement weather.
سرپرست مدارس قدرتمند، این اختیار (مجوز) را دارد که مدارس را به هنگام آبوهوای نامساعد تعطیل کند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۴۱-۶۰):
interrelate, employee, commander, express, disapproval, reckless, subordinate, counter, misinformation, caterpillar, eventually, wrap, undergo, transformation, adhere, respect, in exchange for, stability, puissant, inclement
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
16. consistent (adj)
پایدار، ثابتقدم، منظّم؛ سازگار، موافق
■ He was consistent, always arriving at the diner at exactly 9:15 every morning.
او ثابتقدم بود و همیشه هر روز صبح راس ساعت ۹:۱۵ به ناهارخوری میرسید.
■ These recent updates, suggesting that climate change and its impacts are emerging faster than scientists previously thought, are consistent with our observations.
این بهروزرسانیهای اخیر، که حکایت از آن دارند که تغییرات آبوهوایی و تأثیراتش سریعتر از آنچه پیشتر دانشمندان تصور میکردند بُروز میکنند، با مشاهدات ما سازگار (همخوان) است.
17. convert (v)
تبدیل کردن، تغییر دادن
■ During the past two centuries, scientists researched and developed technologies to convert the sun's energy directly into electrical energy.
در طی دو قرن گذشته، دانشمندان فنآوریهایی را تحقیق و توسعه دادند تا انرژی خورشید را مستقیماً به انرژی الکتریکی تبدیل نمایند.
@GeneralEnglish
18. violate (v)
تخلف و تجاوز کردن، هتک حرمت کردن
■ The detective knew he could not violate the sanctity of the home without a warrant.
کاراگاه میدانست که بدون حکمقانونی نمیتواند به حریم خانه تجاوز کند.
لغت sanctity معنی حرمت و تقدس چیزی هم میده.
@GeneralEnglish
19. encounter (v/n)
رویارو شدن با، مواجه شدن با، برخوردن به/ مواجهه
■ I never dreamed I would encounter a rattlesnake in my backyard!
هرگز فکرشم نمیکردم که تو حیاطم با مار زنگی روبرو شوم!
■ NASA's rovers and orbiters at Mars witnessed a close encounter with a comet on October 19, 2014, an event that happens once every million years.
فضاپیماها و مدارگردهای ناسا در مریخ در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴ شاهد مواجهه نزدیکی با ستاره دنبالهداری بودند، اتفاقی که هر چند میلیون سال یکبار رخ میدهد.
20. distribute (v)
توزیع کردن، پخش کردن، پراکنده کردن
■ If and when a safe and effective COVID-19 vaccine is available, what is the fairest way to distribute it? The policy should be geared toward three principles: benefiting people and limiting harm, prioritizing countries already disadvantaged by poverty or low life expectancy, and avoiding discrimination.
اگر و هنگامیکه واکسن کووید-۱۹ ایمن و موثر در دسترس باشد، عادلانهترین راه برای توزیع آن چیست؟ این سیاست باید در راستای سه اصل باشد: خِیررساندن به مردم و کاهش آسیبها، اولویت دهی به کشورهایی که در حال حاضر با فقر یا امید به زندگی پایین مواجهند، و جلوگیری از تبعیض.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۶۱-۸۰):
diner, impact, observation, detective, sanctity, warrant, rover, orbiter, witness, comet, fair, gear toward, principle, benefit, limit, prioritize, disadvantage, poverty, life expectancy, discrimination
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
16. consistent (adj)
پایدار، ثابتقدم، منظّم؛ سازگار، موافق
■ He was consistent, always arriving at the diner at exactly 9:15 every morning.
او ثابتقدم بود و همیشه هر روز صبح راس ساعت ۹:۱۵ به ناهارخوری میرسید.
■ These recent updates, suggesting that climate change and its impacts are emerging faster than scientists previously thought, are consistent with our observations.
این بهروزرسانیهای اخیر، که حکایت از آن دارند که تغییرات آبوهوایی و تأثیراتش سریعتر از آنچه پیشتر دانشمندان تصور میکردند بُروز میکنند، با مشاهدات ما سازگار (همخوان) است.
17. convert (v)
تبدیل کردن، تغییر دادن
■ During the past two centuries, scientists researched and developed technologies to convert the sun's energy directly into electrical energy.
در طی دو قرن گذشته، دانشمندان فنآوریهایی را تحقیق و توسعه دادند تا انرژی خورشید را مستقیماً به انرژی الکتریکی تبدیل نمایند.
@GeneralEnglish
18. violate (v)
تخلف و تجاوز کردن، هتک حرمت کردن
■ The detective knew he could not violate the sanctity of the home without a warrant.
کاراگاه میدانست که بدون حکمقانونی نمیتواند به حریم خانه تجاوز کند.
لغت sanctity معنی حرمت و تقدس چیزی هم میده.
@GeneralEnglish
19. encounter (v/n)
رویارو شدن با، مواجه شدن با، برخوردن به/ مواجهه
■ I never dreamed I would encounter a rattlesnake in my backyard!
هرگز فکرشم نمیکردم که تو حیاطم با مار زنگی روبرو شوم!
■ NASA's rovers and orbiters at Mars witnessed a close encounter with a comet on October 19, 2014, an event that happens once every million years.
فضاپیماها و مدارگردهای ناسا در مریخ در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۴ شاهد مواجهه نزدیکی با ستاره دنبالهداری بودند، اتفاقی که هر چند میلیون سال یکبار رخ میدهد.
20. distribute (v)
توزیع کردن، پخش کردن، پراکنده کردن
■ If and when a safe and effective COVID-19 vaccine is available, what is the fairest way to distribute it? The policy should be geared toward three principles: benefiting people and limiting harm, prioritizing countries already disadvantaged by poverty or low life expectancy, and avoiding discrimination.
اگر و هنگامیکه واکسن کووید-۱۹ ایمن و موثر در دسترس باشد، عادلانهترین راه برای توزیع آن چیست؟ این سیاست باید در راستای سه اصل باشد: خِیررساندن به مردم و کاهش آسیبها، اولویت دهی به کشورهایی که در حال حاضر با فقر یا امید به زندگی پایین مواجهند، و جلوگیری از تبعیض.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۶۱-۸۰):
diner, impact, observation, detective, sanctity, warrant, rover, orbiter, witness, comet, fair, gear toward, principle, benefit, limit, prioritize, disadvantage, poverty, life expectancy, discrimination
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
21. distinct (adj)
مجزا، متمایز، سوا، واضح، مشخص
■ Every country is marginate in nature, having a distinct border that determines how much territory that country controls.
هر کشوری ماهیتاً سرحد (حد و مرز) دارد، و دارای مرزی مشخص است که تعیین میکند چه میزان از قلمرو را آن کشور کنترل میکند.
22. enhance (v)
تقویت کردن، بالا بردن، بهبود بخشیدن
■ Could the next prescription from your doctor be for an app? Collectively known as digital medicines, the software can both enhance traditional medical care and support patients when access to health care is limited—a need that the COVID-19 crisis has exacerbated.
آیا تجویز بعدی پزشک میتواند یک برنامه (نرمافزار) باشد؟ این نرمافزار در مجموع بعنوان داروهای دیجیتال شناخته میشود که هم میتواند مراقبت پزشکی سنتی را بهبود بخشد و هم زمانی که دسترسی به مراقبت بهداشتی محدود است، از بیماران پشتیبانی کند – نیازی که بحران کووید-۱۹ آن را تشدید کرده است.
از اینجا (https://www.scientificamerican.com/article/digital-medicine-can-diagnose-and-treat-what-ails-you/) مطلب را بخوانید.
@GeneralEnglish
23. inherent (adj)
ذاتی، درونی، فطری
■ The phrase 'from rags to riches' includes an inherent culture shock that would come to anyone that was used to being poor and suddenly became rich.
عبارت «از ژندهپوش تا ثروتمند (از فرش به عرش یا کوخ به کاخ)» شامل یک شوک فرهنگی ذاتی است که برای هرکسی که به فقیر بودن عادت کرده و ناگهان ثروتمند میشود، صادق است (پیش میآید).
@GeneralEnglish
24. indifferent (adj)
بیتوجه، بیتفاوت، بیعلاقه، بیخیال
■ Because the professor is not a good teacher, he is indifferent when his students tell him that his complex lectures addle their brains.
از آنجا که استاد، استاد خوبی نیست، وقتی دانشجویانش به او میگویند که کلاسهای پیچیدهاش مغزشان را مشوش میکند (ضایع میکند)، بیتفاوت است.
25. intervene (v)
مداخله کردن، میانجیگری کردن
■ While our host and hostess argued during dinner, my wife and I were nonplussed and not sure of whether or not to intervene.
درحالیکه آقا و خانم میزبانمان موقع شام با هم مشاجره داشتند، من و همسرم انگشتبهدهان (مات و مبهوت) بودیم و مطمئن نبودیم که آیا مداخله کنیم یا نه.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۸۱-۹۲):
marginate, determine, territory, prescription, collectively, traditional, crisis, exacerbate, from rags to riches, addle, argue, nonplussed
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
21. distinct (adj)
مجزا، متمایز، سوا، واضح، مشخص
■ Every country is marginate in nature, having a distinct border that determines how much territory that country controls.
هر کشوری ماهیتاً سرحد (حد و مرز) دارد، و دارای مرزی مشخص است که تعیین میکند چه میزان از قلمرو را آن کشور کنترل میکند.
22. enhance (v)
تقویت کردن، بالا بردن، بهبود بخشیدن
■ Could the next prescription from your doctor be for an app? Collectively known as digital medicines, the software can both enhance traditional medical care and support patients when access to health care is limited—a need that the COVID-19 crisis has exacerbated.
آیا تجویز بعدی پزشک میتواند یک برنامه (نرمافزار) باشد؟ این نرمافزار در مجموع بعنوان داروهای دیجیتال شناخته میشود که هم میتواند مراقبت پزشکی سنتی را بهبود بخشد و هم زمانی که دسترسی به مراقبت بهداشتی محدود است، از بیماران پشتیبانی کند – نیازی که بحران کووید-۱۹ آن را تشدید کرده است.
از اینجا (https://www.scientificamerican.com/article/digital-medicine-can-diagnose-and-treat-what-ails-you/) مطلب را بخوانید.
@GeneralEnglish
23. inherent (adj)
ذاتی، درونی، فطری
■ The phrase 'from rags to riches' includes an inherent culture shock that would come to anyone that was used to being poor and suddenly became rich.
عبارت «از ژندهپوش تا ثروتمند (از فرش به عرش یا کوخ به کاخ)» شامل یک شوک فرهنگی ذاتی است که برای هرکسی که به فقیر بودن عادت کرده و ناگهان ثروتمند میشود، صادق است (پیش میآید).
@GeneralEnglish
24. indifferent (adj)
بیتوجه، بیتفاوت، بیعلاقه، بیخیال
■ Because the professor is not a good teacher, he is indifferent when his students tell him that his complex lectures addle their brains.
از آنجا که استاد، استاد خوبی نیست، وقتی دانشجویانش به او میگویند که کلاسهای پیچیدهاش مغزشان را مشوش میکند (ضایع میکند)، بیتفاوت است.
25. intervene (v)
مداخله کردن، میانجیگری کردن
■ While our host and hostess argued during dinner, my wife and I were nonplussed and not sure of whether or not to intervene.
درحالیکه آقا و خانم میزبانمان موقع شام با هم مشاجره داشتند، من و همسرم انگشتبهدهان (مات و مبهوت) بودیم و مطمئن نبودیم که آیا مداخله کنیم یا نه.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۸۱-۹۲):
marginate, determine, territory, prescription, collectively, traditional, crisis, exacerbate, from rags to riches, addle, argue, nonplussed
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
26. ultimate (adj/n)
نهایی، غایی؛ برجسته، بهترین / بهترین نمونه
■ The king bowed to the commoner who saved his life in an ultimate display of humility.
پادشاه در مقابل رعیتی که جانش را نجات داده بود، در نهایت ابزار فروتنی، تعظیم کرد.
■ No one knew that his ultimate plan was to disavow his role in the assassination.
هیچ کس خبر نداشت که نقشه نهاییاش انکار نقشش در ترور بود.
@GeneralEnglish
27. derive (v)
مشتق شدن، ناشی شدن؛ بدست آوردن
■ A variety of standard systems exist, all of which derive from the original developed by Wilbur Atwater more than a hundred years ago.
انواع مختلفی از سیستمهای استاندارد وجود دارند که همگیشان از سیستم اصلی ایجادشده توسط ویلبر آتواتر بیش از یکصد سال قبل مشتق میشوند (ناشی میشوند).
■ As your eyes scan these words, your brain seems to derive their meaning instantaneously.
درحالیکه چشمانتان این لغات را از نظر میگذراند، به نظر میرسد که مغز شما معنای آنها را بلافاصله بدست میآورد (استخراج میکند).
28. discrimination (n)
تبعیض، پیشداوری، تعصب؛ تمییز و تشخیص
■ In the United States, it is important for an employer to take all necessary steps to prevent discrimination against Muslim workers, particularly during Ramadan. In addition to enforcing an employer's discrimination and harassment policies, this may involve providing additional training to employees and supervisors on the meaning of Ramadan and what observance entails.
در ایالات متحده امریکا، مهم است که یک کارفرما تمام اقدامات لازم را برای جلوگیری از تبعیض علیه کارگران مسلمان، بویژه در ماه رمضان، انجام دهد. علاوه بر اجرای سیاستهای تبعیض و آزار و اذیت از سوی کارفرما، این امر میتواند شامل ارائه آموزشهای اضافی به سایر کارمندان و سرپرستان درباره اهمیت ماه رمضان و اینکه چه مراعاتی لازم دارد، باشد.
@GeneralEnglish
29. submit (v)
پذیرفتن، تسلیم شدن/کردن؛ پیشنهاد دادن؛ ارسال کردن
■ Chelsea refuses to sign the divorce papers because she does not want to submit to the degradation of not being a doctor's wife.
{خانم} چلسی از امضای اوراق طلاق امتناع میکند چراکه نمیخواهد به تنزل جایگاهِ همسر دکتر نبودن، تن دهد (تسلیم این موضوع بشه که دیگه همسر یه پزشک نباشه).
■ Though we don't have the capability to complete the application online, I can submit a paper copy.
هرچند ما قابلیت تکمیل درخواست را بصورت آنلاین نداریم، من میتوانم یک نسخه کاغذی ارسال کنم (تسلیم کنم).
30. sustain (v)
حفظ کردن، نگهداشتن، متحمل شدن؛ تحمّل کردن؛ حمایت کردن، تایید کردن
■ When deciding what to eat during Ramadan, remember that Iftar and Suhoor help sustain your fast the following day, so consuming the right food is important.
هنگام تصمیمگیری درباره اینکه در طول ماه رمضان چه بخوریم، به یاد داشته باشید که افطاری و سحری به حفظ روزه در روز پیشرو کمک میکنند، لذا مصرف غذای مناسب مهم است.
■ With a Ramadan in self-isolation that started this week, Muslims are seeking ways to sustain the traditions and community connections that the holy month usually brings.
با ماه رمضانی که در انزوا از این هفته آغاز شد، مسلمانان بدنبال راههایی هستند تا سنتها و ارتباطات اجتماعشان را که عمدتاً ماه مبارک به ارمغان میآورد، حفظ کنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۹۳-۱۰۷):
bow, humility, disavow, assassination, instantaneously, enforce, harassment, supervisor, observance, entail, divorce, degradation, consume, self-isolation, tradition
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
26. ultimate (adj/n)
نهایی، غایی؛ برجسته، بهترین / بهترین نمونه
■ The king bowed to the commoner who saved his life in an ultimate display of humility.
پادشاه در مقابل رعیتی که جانش را نجات داده بود، در نهایت ابزار فروتنی، تعظیم کرد.
■ No one knew that his ultimate plan was to disavow his role in the assassination.
هیچ کس خبر نداشت که نقشه نهاییاش انکار نقشش در ترور بود.
@GeneralEnglish
27. derive (v)
مشتق شدن، ناشی شدن؛ بدست آوردن
■ A variety of standard systems exist, all of which derive from the original developed by Wilbur Atwater more than a hundred years ago.
انواع مختلفی از سیستمهای استاندارد وجود دارند که همگیشان از سیستم اصلی ایجادشده توسط ویلبر آتواتر بیش از یکصد سال قبل مشتق میشوند (ناشی میشوند).
■ As your eyes scan these words, your brain seems to derive their meaning instantaneously.
درحالیکه چشمانتان این لغات را از نظر میگذراند، به نظر میرسد که مغز شما معنای آنها را بلافاصله بدست میآورد (استخراج میکند).
28. discrimination (n)
تبعیض، پیشداوری، تعصب؛ تمییز و تشخیص
■ In the United States, it is important for an employer to take all necessary steps to prevent discrimination against Muslim workers, particularly during Ramadan. In addition to enforcing an employer's discrimination and harassment policies, this may involve providing additional training to employees and supervisors on the meaning of Ramadan and what observance entails.
در ایالات متحده امریکا، مهم است که یک کارفرما تمام اقدامات لازم را برای جلوگیری از تبعیض علیه کارگران مسلمان، بویژه در ماه رمضان، انجام دهد. علاوه بر اجرای سیاستهای تبعیض و آزار و اذیت از سوی کارفرما، این امر میتواند شامل ارائه آموزشهای اضافی به سایر کارمندان و سرپرستان درباره اهمیت ماه رمضان و اینکه چه مراعاتی لازم دارد، باشد.
@GeneralEnglish
29. submit (v)
پذیرفتن، تسلیم شدن/کردن؛ پیشنهاد دادن؛ ارسال کردن
■ Chelsea refuses to sign the divorce papers because she does not want to submit to the degradation of not being a doctor's wife.
{خانم} چلسی از امضای اوراق طلاق امتناع میکند چراکه نمیخواهد به تنزل جایگاهِ همسر دکتر نبودن، تن دهد (تسلیم این موضوع بشه که دیگه همسر یه پزشک نباشه).
■ Though we don't have the capability to complete the application online, I can submit a paper copy.
هرچند ما قابلیت تکمیل درخواست را بصورت آنلاین نداریم، من میتوانم یک نسخه کاغذی ارسال کنم (تسلیم کنم).
30. sustain (v)
حفظ کردن، نگهداشتن، متحمل شدن؛ تحمّل کردن؛ حمایت کردن، تایید کردن
■ When deciding what to eat during Ramadan, remember that Iftar and Suhoor help sustain your fast the following day, so consuming the right food is important.
هنگام تصمیمگیری درباره اینکه در طول ماه رمضان چه بخوریم، به یاد داشته باشید که افطاری و سحری به حفظ روزه در روز پیشرو کمک میکنند، لذا مصرف غذای مناسب مهم است.
■ With a Ramadan in self-isolation that started this week, Muslims are seeking ways to sustain the traditions and community connections that the holy month usually brings.
با ماه رمضانی که در انزوا از این هفته آغاز شد، مسلمانان بدنبال راههایی هستند تا سنتها و ارتباطات اجتماعشان را که عمدتاً ماه مبارک به ارمغان میآورد، حفظ کنند.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۹۳-۱۰۷):
bow, humility, disavow, assassination, instantaneously, enforce, harassment, supervisor, observance, entail, divorce, degradation, consume, self-isolation, tradition
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
31. restrict (v)
محدود کردن، مانع شدن، بازداشتن
■ Although our club is open to people of all ages and colors, we do restrict membership to those who share the same political affiliation as we do.
هرچند باشگاه (گروه) ما برای افرادی با هر سن و رنگ پوستی باز است، اما ما عضویت را به افرادی محدود میکنیم که وابستگی سیاسی مشابه با آنچه ما داریم باشد.
32. even (adj/adv/n)
مسطح، همتراز؛ پایدار، یکنواخت / حتّی/ زوج
■ You need an even surface to work on.
شما نیاز به یک سطح یکنواخت برای کار کردن دارید.
■ Try to keep the room at a fairly even temperature.
سعی کنید تا اتاق را در دمای نسبتاً یکنواخت نگه دارید.
■ The surgeon was dogmatic in his opinion and refused to listen even when the nurse warned him of possible problems during the operation.
از نظر او جراح، متعصب بود و حتی وقتی پرستار به او در مورد مسائل احتمالی حین عمل هشدار داد، وقعی ننهاد (از گوش دادن خودداری کرد).
■ The strong Goldbach conjecture states that every even number greater than 2 can be written as the sum of two primes.
حدس قوی گلدباخ بیان میدارد که هر عدد زوج بزرگتر از ۲ را می توان بصورت مجموع دو عدد اول نوشت.
@GeneralEnglish
33. adjacent (adj)
مجاور، حوالی، نزدیک، همسایه
■ Ever since we made peace with our adjacent countries, we have stopped sending reconnaissance teams to spy at the borders.
از زمانی که با کشورهای همسایه خود صلح کردیم، فرستادن تیمهای اکتشاف (دیدهوری) برای جاسوسی در مرزها را متوقف کردهایم.
@GeneralEnglish
34. conduct (v/n)
انجام دادن؛ هدایت و جلو بردن / مدیریت؛ رفتار
■ The bomb expert will conduct an analysis of the explosive device to see if any of the components contain clues to the arsonist's identity.
این متخصص بمب تحلیلی از دستگاه انفجاری انجام میدهد تا ببیند که آیا هر یک از اجزای تشکیلدهنده سرنخی از هویت آتشافروز (جنگافزار) میدهد یا خیر.
■ Because Wayne has a mental disorder that makes him intemperate, his uncontrollable conduct is usually overlooked.
از آنجایی که وین دارای اختلالی روانی است که سبب میشود شود او عصبی (افراطی) شود، رفتار غیرقابلکنترلش معمولاً نادیده گرفته میشود.
35. advent (n)
ظهور؛ پیدایش
■ 12,000 years ago, before the advent of agriculture, Earth had twice as many trees as it does now. Currently, our planet is losing 10 billion trees a year.
۱۲,۰۰۰ سال پیش، قبل از پیدایش کشاورزی، زمین دو برابر درختان فعلیاش داشت. در حال حاضر، سیاره ما سالیانه ۱۰ میلیارد درخت از دست میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۰۸-۱۱۹):
affiliation, fairly, surgeon, dogmatic, conjecture, reconnaissance, explosive, clue, arsonist, disorder, intemperate, overlook
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
عدد نوشته شده روبروی هر واژه، نشاندهنده دفعات تکرار آن واژه در کنکور کارشناسی ارشد است. منبع تمام این واژهها، جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش است که منبع اصلی کنکور در طی یک دهه اخیر بوده است. در پایان هر بخش، سایر لغات مهم موجود در مثالها را مشخص کردهایم. یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
31. restrict (v)
محدود کردن، مانع شدن، بازداشتن
■ Although our club is open to people of all ages and colors, we do restrict membership to those who share the same political affiliation as we do.
هرچند باشگاه (گروه) ما برای افرادی با هر سن و رنگ پوستی باز است، اما ما عضویت را به افرادی محدود میکنیم که وابستگی سیاسی مشابه با آنچه ما داریم باشد.
32. even (adj/adv/n)
مسطح، همتراز؛ پایدار، یکنواخت / حتّی/ زوج
■ You need an even surface to work on.
شما نیاز به یک سطح یکنواخت برای کار کردن دارید.
■ Try to keep the room at a fairly even temperature.
سعی کنید تا اتاق را در دمای نسبتاً یکنواخت نگه دارید.
■ The surgeon was dogmatic in his opinion and refused to listen even when the nurse warned him of possible problems during the operation.
از نظر او جراح، متعصب بود و حتی وقتی پرستار به او در مورد مسائل احتمالی حین عمل هشدار داد، وقعی ننهاد (از گوش دادن خودداری کرد).
■ The strong Goldbach conjecture states that every even number greater than 2 can be written as the sum of two primes.
حدس قوی گلدباخ بیان میدارد که هر عدد زوج بزرگتر از ۲ را می توان بصورت مجموع دو عدد اول نوشت.
@GeneralEnglish
33. adjacent (adj)
مجاور، حوالی، نزدیک، همسایه
■ Ever since we made peace with our adjacent countries, we have stopped sending reconnaissance teams to spy at the borders.
از زمانی که با کشورهای همسایه خود صلح کردیم، فرستادن تیمهای اکتشاف (دیدهوری) برای جاسوسی در مرزها را متوقف کردهایم.
@GeneralEnglish
34. conduct (v/n)
انجام دادن؛ هدایت و جلو بردن / مدیریت؛ رفتار
■ The bomb expert will conduct an analysis of the explosive device to see if any of the components contain clues to the arsonist's identity.
این متخصص بمب تحلیلی از دستگاه انفجاری انجام میدهد تا ببیند که آیا هر یک از اجزای تشکیلدهنده سرنخی از هویت آتشافروز (جنگافزار) میدهد یا خیر.
■ Because Wayne has a mental disorder that makes him intemperate, his uncontrollable conduct is usually overlooked.
از آنجایی که وین دارای اختلالی روانی است که سبب میشود شود او عصبی (افراطی) شود، رفتار غیرقابلکنترلش معمولاً نادیده گرفته میشود.
35. advent (n)
ظهور؛ پیدایش
■ 12,000 years ago, before the advent of agriculture, Earth had twice as many trees as it does now. Currently, our planet is losing 10 billion trees a year.
۱۲,۰۰۰ سال پیش، قبل از پیدایش کشاورزی، زمین دو برابر درختان فعلیاش داشت. در حال حاضر، سیاره ما سالیانه ۱۰ میلیارد درخت از دست میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۰۸-۱۱۹):
affiliation, fairly, surgeon, dogmatic, conjecture, reconnaissance, explosive, clue, arsonist, disorder, intemperate, overlook
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
36. convene (v)
گردهم آوردن یا آمدن، جمع کردن؛ ملاقات کردن
■ The United States and other original signatories to the Iran nuclear deal will convene in Vienna next week in an effort to revive the 2015 nuclear agreement that President Biden has said he wants to see salvaged.
ایالات متحده و دیگر امضاکنندگان اصلی توافق هستهای ایران، هفته آینده در وین در تلاشی برای احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ای گردهم میآیند که رئیسجمهور بایدِن گفته است که میخواهد شاهد نجاتیافتنش باشد.
37. severe (adj)
شدید، سخت و جدّی، مهلک، طاقتفرسا
■ Most COVID vaccine clinical trials have reported efficacy in preventing any symptomatic disease, not necessarily severe diseases.
اغلب آزمایشهای بالینی واکسن کووید، اثربخشی را در پیشگیری از هرگونه بیماری علامتداری (بیماریای که علائمی بروز دهد) و نه لزوماً بیماریهای شدید گزارش نمودهاند.
@GeneralEnglish
38. feature (n)
ویژگی، مشخصه، خصوصیت
■ Snow White's entire description is made from a simile for each feature: hair as black as night, skin as white as snow, lips as red as blood.
سراسر توصیف سفیدبرفی از تشبیه برای ویژگیهایش شکل گرفته است: موهایی به سیاهی شب، پوستی به سفیدی برف، لبهایی به قرمزیِ خون.
نکته واژگانی: تلفظ واژه "simile" (تشبیه و استعاره) بهصورت sɪməli (سیمِلی) است.
@GeneralEnglish
39. precede (v)
شروعکردن، تقدمداشتن، رفتن/آمدن پیش از
■ I would like to introduce the notion that data precede information, whether it constitutes misinformation or not.
مایلم که این مفهوم را که دادهها بر اطلاعات مقدم هستند (=اول داده است بعد اطلاعات) معرفی کنم، چه شامل اطلاعات غلط باشد چه نباشد.
40. identify (v)
شناسایی کردن، مشخص و تعیین کردن
■ The 911 operator is trained to triage emergency calls in order to identify what kind of assistance is needed.
اپراتور ۹۱۱ آموزش دیده است تا تماسهای اضطراری را اولویتسنجی کند به این منظور که تشخیص دهد چه نوع کمکی مورد نیاز است.
توجه: ۹۱۱ شماره تلفن خدمات ضروری در خارج از ایران است. مشابه کاری که ۱۱۰، ۱۱۵ و ۱۲۵ در ایران انجام میدهند. اگر در خارج از ایران مشکلی داشتید، باید با این شماره تماس بگیرید.
نکته واژگانی: لغت triage (با تلفظ تریآژ، triˈɑːʒ) به عمل اولویتبندی، تشخیص نیاز و تخصیص منابع لازم برای آن موضوع اطلاق میشود. در بحثهای اورژانس بیماران و تخصیص تخت بیمارستانی این واژه مکرراً استفاده شده اما به سایر موارد نیز قابل تعمیم است.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۲۰-۱۳۳):
signatory, nuclear, deal, effort, revive, salvage, clinical, trial, symptomatic, simile, notion, constitute, triage, assistance
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
36. convene (v)
گردهم آوردن یا آمدن، جمع کردن؛ ملاقات کردن
■ The United States and other original signatories to the Iran nuclear deal will convene in Vienna next week in an effort to revive the 2015 nuclear agreement that President Biden has said he wants to see salvaged.
ایالات متحده و دیگر امضاکنندگان اصلی توافق هستهای ایران، هفته آینده در وین در تلاشی برای احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ای گردهم میآیند که رئیسجمهور بایدِن گفته است که میخواهد شاهد نجاتیافتنش باشد.
37. severe (adj)
شدید، سخت و جدّی، مهلک، طاقتفرسا
■ Most COVID vaccine clinical trials have reported efficacy in preventing any symptomatic disease, not necessarily severe diseases.
اغلب آزمایشهای بالینی واکسن کووید، اثربخشی را در پیشگیری از هرگونه بیماری علامتداری (بیماریای که علائمی بروز دهد) و نه لزوماً بیماریهای شدید گزارش نمودهاند.
@GeneralEnglish
38. feature (n)
ویژگی، مشخصه، خصوصیت
■ Snow White's entire description is made from a simile for each feature: hair as black as night, skin as white as snow, lips as red as blood.
سراسر توصیف سفیدبرفی از تشبیه برای ویژگیهایش شکل گرفته است: موهایی به سیاهی شب، پوستی به سفیدی برف، لبهایی به قرمزیِ خون.
نکته واژگانی: تلفظ واژه "simile" (تشبیه و استعاره) بهصورت sɪməli (سیمِلی) است.
@GeneralEnglish
39. precede (v)
شروعکردن، تقدمداشتن، رفتن/آمدن پیش از
■ I would like to introduce the notion that data precede information, whether it constitutes misinformation or not.
مایلم که این مفهوم را که دادهها بر اطلاعات مقدم هستند (=اول داده است بعد اطلاعات) معرفی کنم، چه شامل اطلاعات غلط باشد چه نباشد.
40. identify (v)
شناسایی کردن، مشخص و تعیین کردن
■ The 911 operator is trained to triage emergency calls in order to identify what kind of assistance is needed.
اپراتور ۹۱۱ آموزش دیده است تا تماسهای اضطراری را اولویتسنجی کند به این منظور که تشخیص دهد چه نوع کمکی مورد نیاز است.
توجه: ۹۱۱ شماره تلفن خدمات ضروری در خارج از ایران است. مشابه کاری که ۱۱۰، ۱۱۵ و ۱۲۵ در ایران انجام میدهند. اگر در خارج از ایران مشکلی داشتید، باید با این شماره تماس بگیرید.
نکته واژگانی: لغت triage (با تلفظ تریآژ، triˈɑːʒ) به عمل اولویتبندی، تشخیص نیاز و تخصیص منابع لازم برای آن موضوع اطلاق میشود. در بحثهای اورژانس بیماران و تخصیص تخت بیمارستانی این واژه مکرراً استفاده شده اما به سایر موارد نیز قابل تعمیم است.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۲۰-۱۳۳):
signatory, nuclear, deal, effort, revive, salvage, clinical, trial, symptomatic, simile, notion, constitute, triage, assistance
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
41. intend (v)
قصد داشتن، تصمیم داشتن، تمایل داشتن
■ Is the use of Twitter as a research tool ethical, given that its users do not intend to contribute to research?
آیا استفاده از توئیتر بعنوان ابزاری تحقیقاتی، با علم بر اینکه کاربرانش قصد مشارکت در تحقیق ندارند، اخلاقی است؟
42. analogous (adj)
مشابه، قابل قیاس و همانند، موازی
■ The gravitational attraction that makes apples fall is analogous to an electric field, with mass playing the role of electric charge.
جذب جاذبهای که سبب افتادن سیب میشود، مشابه میدان الکتریکی است، که در آن جرم، نقشِ بارِ الکتریکی را ایفا میکند.
@GeneralEnglish
43. involve (v)
شامل بودن، سروکار داشتن، درگیر نمودن
■ Freethinking and rationalism go hand in hand since both involve basing decisions on knowledge and reasoning.
آزاد اندیشی و خردگرایی از یک جنساند (با هم مرتبطاند) چراکه هردو شامل تصمیمگیری بر مبنای دانش و استدلال هستند.
■ The teacher has to try harder to involve the introvert in class discussions.
معلم باید بیشتر تلاش کند تا فردِ درونگرا را در بحثهای کلاسی درگیر کند (مشارکت دهد).
44. effort (n)
سعی و کوشش، تلاش، انرژی
■ The losing team made a valiant but futile effort to catch up to their opponent.
تیم بازنده تلاشی دلیرانه اما بیهوده (عبث) انجام داد تا {بلکه} بتواند از پس حریفشان برآید.
@GeneralEnglish
45. settle (v)
حلوفصل کردن؛ ساکن و مقیم شدن
■ If the company decides to liquidate to settle its debts, its stock value will fall because of the ensuing decrease in assets.
اگر این شرکت تصمیم به تسویهحساب یا حلوفصلکردن بدهیهایش بگیرد، بدلیل کاهش متعاقب داراییهایش، ارزش سهام آن کاهش مییابد.
■ Documents from the research society showed that my ancestor traveled many miles to settle in the United States.
اسناد انجمن تحقیقاتی نشان میداد که جدّ من چندین مایل سفر کرده بود تا در ایالاتمتحده ساکن شود (سکنی گزیند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۳۴-۱۴۹):
ethical, contribute, gravitational, rationalism, reasoning, introvert, valiant, catch up, opponent, liquidate, notion, debt, stock, ensuing, assets, ancestor
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
41. intend (v)
قصد داشتن، تصمیم داشتن، تمایل داشتن
■ Is the use of Twitter as a research tool ethical, given that its users do not intend to contribute to research?
آیا استفاده از توئیتر بعنوان ابزاری تحقیقاتی، با علم بر اینکه کاربرانش قصد مشارکت در تحقیق ندارند، اخلاقی است؟
42. analogous (adj)
مشابه، قابل قیاس و همانند، موازی
■ The gravitational attraction that makes apples fall is analogous to an electric field, with mass playing the role of electric charge.
جذب جاذبهای که سبب افتادن سیب میشود، مشابه میدان الکتریکی است، که در آن جرم، نقشِ بارِ الکتریکی را ایفا میکند.
@GeneralEnglish
43. involve (v)
شامل بودن، سروکار داشتن، درگیر نمودن
■ Freethinking and rationalism go hand in hand since both involve basing decisions on knowledge and reasoning.
آزاد اندیشی و خردگرایی از یک جنساند (با هم مرتبطاند) چراکه هردو شامل تصمیمگیری بر مبنای دانش و استدلال هستند.
■ The teacher has to try harder to involve the introvert in class discussions.
معلم باید بیشتر تلاش کند تا فردِ درونگرا را در بحثهای کلاسی درگیر کند (مشارکت دهد).
44. effort (n)
سعی و کوشش، تلاش، انرژی
■ The losing team made a valiant but futile effort to catch up to their opponent.
تیم بازنده تلاشی دلیرانه اما بیهوده (عبث) انجام داد تا {بلکه} بتواند از پس حریفشان برآید.
@GeneralEnglish
45. settle (v)
حلوفصل کردن؛ ساکن و مقیم شدن
■ If the company decides to liquidate to settle its debts, its stock value will fall because of the ensuing decrease in assets.
اگر این شرکت تصمیم به تسویهحساب یا حلوفصلکردن بدهیهایش بگیرد، بدلیل کاهش متعاقب داراییهایش، ارزش سهام آن کاهش مییابد.
■ Documents from the research society showed that my ancestor traveled many miles to settle in the United States.
اسناد انجمن تحقیقاتی نشان میداد که جدّ من چندین مایل سفر کرده بود تا در ایالاتمتحده ساکن شود (سکنی گزیند).
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۳۴-۱۴۹):
ethical, contribute, gravitational, rationalism, reasoning, introvert, valiant, catch up, opponent, liquidate, notion, debt, stock, ensuing, assets, ancestor
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
✅ مرور ۱۰۰ واژه مهم کنکور ارشد در ۱۳ سال اخیر
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
46. determine (v)
تعیین و مشخص کردن؛ تصمیم گرفتن
■ Since the results of the polygraph couldn’t be admitted into court, it was still helpful for the detectives to determine whether the suspect was fibbing about his alibi.
ازآنجاکه نتایجِ دروغسنج نمیتوانست در دادگاه پذیرفته شود، همچنان برای کارآگاهان مفید بود که مشخص کنند که آیا فرد مظنون درمورد بهانه غیبتش در صحنه جرم دروغ میگفت و یا خیر.
نکته واژگان: این جمله خوراک فیلمهای پلیسی است! کلمات polygraph (دستگاه دروغسنج)، alibi (بهانهای که فرد زمان وقوع حادثه جای دیگری بوده است)، suspect (مظنون) و detective (کارآگاه). فعل محاورهای fib به معنای خالی بستن (دروغ عمدتاً کماهمیت) است.
47. expose (v/n)
آشکار کردن، پرده برداشتن؛ در معرض قرار دادن / افشاء
■ When Sam was fired, she attempted to extort cash from her former boss by threatening to expose the man's drug addiction.
وقتیکه سَم اخراج شد، او تلاش به اخاذی پول از رئیس سابقش از طریق تهدید به افشاء اعتیاد آن مرد (رئیسش) به مواد مخدر داشت.
■ Researchers first need to determine how to expose humans to the virus as safely as possible, and to consider how and even whether such studies can be done ethically.
محققان ابتدا میبایست چگونگیِ در معرض قرار دادن انسان و ویروس با حداکثرِ ایمنیِ ممکنه را تعیین کنند و {سپس} در نظر بگیرند که چگونه و حتی آیا میتوان چنین مطالعاتی را به لحاظ اخلاقی انجام داد و یا خیر.
■ The news was an exposé of police corruption.
این خبر افشاءِ فساد پلیس بود.
نکته واژگان: دقت کنید که کمی دیکته لغت در حالت اسمی به دلیل ریشه فرانسویاش متفاوت است. تلفظش از ایکسپوز به اِکْسپِزِیْ تغییر میکند.
@GeneralEnglish
48. persist (v)
ادامه دادن، ادامه داشتن؛ پافشاری کردن
■ IQ test controversies persist. What do IQ tests measure? Can intelligence be improved? How well do IQ tests predict success in life?
جنجالهای تست هوش همچنان ادامه دارد. تستهای هوش چه چیزی را میسنجند؟ آیا میتوان هوش را بهبود داد؟ تا چه اندازه تستهای هوش موفقیت در زندگی را پیشبینی میکنند؟
■ If you persist in upsetting her, I will have to punish you.
اگر بر ناراحت کردن او پافشاری کنی، مجبور میشم شما را تنبیه کنم.
@GeneralEnglish
49. presume (v)
فرض کردن؛ ماجراجویی و فضولی کردن
■ Twin study designs presume that if identical twins resemble each other more on some trait than fraternal twins do, then genes help explain that trait.
طرحهای مطالعات دوقلوها فرض میکند که چنانچه دوقلوهای همسان از نظر برخی صفات بیش از دوقلوهای غیرهمسان به یکدیگر شبیه باشند، ژنها به توضیح این ویژگی کمک میکنند.
نکته: ندونستن معنی fraternal برای کسی که زیاد هم لغت خونده اصلا ایرادی نداره و طبیعیه، اما عدم توانایی در حدس معنی اون برای کسی که زبانش خوبه اصلا منطقی نیست. یکی از هنرهای شما باید حدس واژه در جمله باشه. اگر identical رو بدونین، باید بتونین حدس بزنین که اون یکی میشه نقطه مقابلش.
50. inevitable (adj)
ناگزیر، اجتنابناپذیر، حتمی
■ Although the villagers haven't found a way to deal with the inevitable flooding caused by the perennial monsoon, no one ever decides to move to higher ground.
اگرچه اهالی روستا راهی برای مقابله با سیل اجتنابناپذیر (حتمی) ناشی از باد موسمی دائمی پیدا نکردهاند، اما هیچکس تصمیمی بر جابجایی به مناطق مرتفعتر ندارد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۵۰-۱۶۵):
polygraph, admit, suspect, alibi, be fired, extort, threaten, ethical, corruption, controversy, intelligence, identical, resemble, trait, deal with, perennial
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish
به همراه مثالهای مهم.
لیست کامل ۸۰۰ واژه پرتکرار رو از جلد ۱ کتاب «زبان زیر ذرهبین» چاپ نگاه دانش ملاحظه کنید.
یادگیری این واژهها نه تنها برای داوطلبان ارشد، بلکه برای کلیه دانشجویانی که دنبال تقویت زبان خود هستند، مفید است:
46. determine (v)
تعیین و مشخص کردن؛ تصمیم گرفتن
■ Since the results of the polygraph couldn’t be admitted into court, it was still helpful for the detectives to determine whether the suspect was fibbing about his alibi.
ازآنجاکه نتایجِ دروغسنج نمیتوانست در دادگاه پذیرفته شود، همچنان برای کارآگاهان مفید بود که مشخص کنند که آیا فرد مظنون درمورد بهانه غیبتش در صحنه جرم دروغ میگفت و یا خیر.
نکته واژگان: این جمله خوراک فیلمهای پلیسی است! کلمات polygraph (دستگاه دروغسنج)، alibi (بهانهای که فرد زمان وقوع حادثه جای دیگری بوده است)، suspect (مظنون) و detective (کارآگاه). فعل محاورهای fib به معنای خالی بستن (دروغ عمدتاً کماهمیت) است.
47. expose (v/n)
آشکار کردن، پرده برداشتن؛ در معرض قرار دادن / افشاء
■ When Sam was fired, she attempted to extort cash from her former boss by threatening to expose the man's drug addiction.
وقتیکه سَم اخراج شد، او تلاش به اخاذی پول از رئیس سابقش از طریق تهدید به افشاء اعتیاد آن مرد (رئیسش) به مواد مخدر داشت.
■ Researchers first need to determine how to expose humans to the virus as safely as possible, and to consider how and even whether such studies can be done ethically.
محققان ابتدا میبایست چگونگیِ در معرض قرار دادن انسان و ویروس با حداکثرِ ایمنیِ ممکنه را تعیین کنند و {سپس} در نظر بگیرند که چگونه و حتی آیا میتوان چنین مطالعاتی را به لحاظ اخلاقی انجام داد و یا خیر.
■ The news was an exposé of police corruption.
این خبر افشاءِ فساد پلیس بود.
نکته واژگان: دقت کنید که کمی دیکته لغت در حالت اسمی به دلیل ریشه فرانسویاش متفاوت است. تلفظش از ایکسپوز به اِکْسپِزِیْ تغییر میکند.
@GeneralEnglish
48. persist (v)
ادامه دادن، ادامه داشتن؛ پافشاری کردن
■ IQ test controversies persist. What do IQ tests measure? Can intelligence be improved? How well do IQ tests predict success in life?
جنجالهای تست هوش همچنان ادامه دارد. تستهای هوش چه چیزی را میسنجند؟ آیا میتوان هوش را بهبود داد؟ تا چه اندازه تستهای هوش موفقیت در زندگی را پیشبینی میکنند؟
■ If you persist in upsetting her, I will have to punish you.
اگر بر ناراحت کردن او پافشاری کنی، مجبور میشم شما را تنبیه کنم.
@GeneralEnglish
49. presume (v)
فرض کردن؛ ماجراجویی و فضولی کردن
■ Twin study designs presume that if identical twins resemble each other more on some trait than fraternal twins do, then genes help explain that trait.
طرحهای مطالعات دوقلوها فرض میکند که چنانچه دوقلوهای همسان از نظر برخی صفات بیش از دوقلوهای غیرهمسان به یکدیگر شبیه باشند، ژنها به توضیح این ویژگی کمک میکنند.
نکته: ندونستن معنی fraternal برای کسی که زیاد هم لغت خونده اصلا ایرادی نداره و طبیعیه، اما عدم توانایی در حدس معنی اون برای کسی که زبانش خوبه اصلا منطقی نیست. یکی از هنرهای شما باید حدس واژه در جمله باشه. اگر identical رو بدونین، باید بتونین حدس بزنین که اون یکی میشه نقطه مقابلش.
50. inevitable (adj)
ناگزیر، اجتنابناپذیر، حتمی
■ Although the villagers haven't found a way to deal with the inevitable flooding caused by the perennial monsoon, no one ever decides to move to higher ground.
اگرچه اهالی روستا راهی برای مقابله با سیل اجتنابناپذیر (حتمی) ناشی از باد موسمی دائمی پیدا نکردهاند، اما هیچکس تصمیمی بر جابجایی به مناطق مرتفعتر ندارد.
➖➖➖➖➖➖➖
کلمات مهم دیگری که در مثالها بود و باید بلد باشید (شماره ۱۵۰-۱۶۵):
polygraph, admit, suspect, alibi, be fired, extort, threaten, ethical, corruption, controversy, intelligence, identical, resemble, trait, deal with, perennial
➖➖➖➖➖➖➖
⭕️ این مطلب توسط گروه زبان زیر ذرهبین تهیه شده و هرگونه کپیبرداری از بخشی از آن بدون ارجاع، رضایت مولفین را به همراه ندارد. تمام این مطالب جدید هستند و صد در صد ترجمه این گروه هستند که پیشتر در جایی منتشر نشده است.
مرور روزانه واژگان مهم کنکور کارشناسی ارشد در کانال زیر ذرهبین #top100
@GeneralEnglish