🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
93.8K subscribers
28.6K photos
3.07K videos
10 files
1.98K links
‍▒ ارائه روایات معتبر دینے به شیوه نوین
▓ اگر دعا معتقدانه و خالصانه خوانده نشود بے‌اثرست
▒ اعتقادے به دعانویسے و سرڪتاب نداریم
▓ ڪُپے بدون ذڪر منبع ضمان‌آور است
Download Telegram
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃

✫⇠ #خاکریز_اسارت
نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی

#قسمت_دویست_و_پنجاه‌ویکم
💢فرار دانشجوئی(۲)

عراقیا که احساس کرده بودن احتمالا باید ماه‌های پایانی قضیه اسرا باشه و برای تبادل نیاز به ما داشتن نمی‌خواستن از اسراشون کم بشه. این بود که اگه تشخیص می‌دادن اسیری در وضعیت بحرانی هست و احتمال مرگش وجود داره برای مداوا اعزامش می‌کردن به ردهه و حتی بیمارستان بعقوبه.
احمد می‌گه: هاشم انتظاری که بسیار خلاق بود و دانشجوی رشته علوم پزشکی بود، مایعی آلوده به میکروب اسهال خونی برام آماده کرد و در اختیارم گذاشت. خیلی برام عجیب بود که توی این شرایط هاشم چطور تونسته بود این میکروبا رو بدست بیاره و اونا رو زنده نگه داره. با مصرف مایع تمارض به اسهال خونی شروع شد و بعد از تستی که ازم گرفتن به ردهه اعزام شدم. هدفم فقط کِش رفتن رادیو بود و برنامه‌ای برای فرار نداشتم. ۱۰ روزی رو در ردهه بودم ولی نتونستم رادیو رو کش برم. عراقیا بهم مشکوک شده بودن و هر روز نمونه‌گیری می‌کردن و من ناچار بودم از اون محلول بریزم داخل نمونه تا بتونم بیشتر بمونم و رادیو رو بدست بیارم. دو سه روز بعد یهو ۵ نفر از مشعوذینِ اردوگاه وارد ردهه شدن و هر کدوم به یه علتی.
حاج آقا باطنی از درد فتق می نالید و رسول چیتگری از آپاندیس و مسعود ماهوتچی از درد کلیه و هاشم انتظاری و مصطفی مصطفوی با دردِ دیگه‌ای. برام باورکردنی نبود که اینا همه با هم مریض شده باشن و اینقدر وضعیت‌شون وخیم شده باشه که عراقیا مجبور شده باشن اونا رو اعزام کنن. قضیه مشکوک بود. با هر کدوم صحبت می کردم نم پس نمی‌داد. چون خودم هم با تمارض تونسته بودم اعزام بشم، می دونستم اینا دارن فیلم بازی می کنن و هیچ‌کدوم مریض نیستن، ولی نمی دونستم قضیه چیه و برای چی اومدن. بالاخره حاج آقا باطنی مغور اومد که بله قضیه فرار در کاره. گفتم جا دارید منم بیام. آقای باطنی استقبال کرد و گفت اتفاقا به یه نفر که مسلط به زبان عربی باشه نیاز داریم. این بود که من هم جزو تیم فرار قرار گرفتم و تیم ۶ نفره فرار در ردهه شکل گرفت.
قرار شد به هر طریقی شده خودمونو به بیمارستان بعقوبه برسونیم و از اونجا نقشه فرار عملیاتی بشه. قرار گذاشتیم هر کس فیلمی بازی کنه و خودشو به بیمارستان برسونه. میعادمون شد بیمارستان بعقوبه برای فرار.


ادامه دارد...✒️

🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃

♥️ همراه ماباشید⇩⇩
💠 ■⇨ @Ganje_arsh

┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈