🔅#پندانه
✍ به چه مینازیم؟
🔹وقتی میمیریم، ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند:
جسد کجاست؟
🔸بعد از غسلدادن میگویند:
جنازه کجاست؟
🔹و بعد از خاکسپاری میگویند:
قبر میت کجاست؟
🔸همه لقبها و پستهایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش میشود؛ مدیر، مهندس، مسئول، دکتر، بازرس و...
🔹پس به چه مینازیم؟ فروتن و متواضع باشیم، نه مغرور و متكبر.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ به چه مینازیم؟
🔹وقتی میمیریم، ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند:
جسد کجاست؟
🔸بعد از غسلدادن میگویند:
جنازه کجاست؟
🔹و بعد از خاکسپاری میگویند:
قبر میت کجاست؟
🔸همه لقبها و پستهایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش میشود؛ مدیر، مهندس، مسئول، دکتر، بازرس و...
🔹پس به چه مینازیم؟ فروتن و متواضع باشیم، نه مغرور و متكبر.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ اگر میخواهی فرزند خوبی داشته باشی اول روی خودت کار کن
🔹دو برادر بودند که یکی پیشه رفتگری گرفت و دیگری دیوانسالار شد.
🔸برادر دیوانسالار همیشه مراقب فرزندان بود که گمراه نشوند و رفتگر نه بلد بود و نه از خستگی فرصت داشت وقتی صرف فرزندان خود کند.
🔹فرزندان دیوانسالار از اشرار شدند و فرزندان رفتگر از ابرار.
🔸دیوانسالار روی به برادر رفتگر خود کرد و گفت:
در عجبم از تو که هیچ مراقبتی از فرزندان خویش نکردی و من بسیار کردم، ولی فرزندان تو آن شدند که من بر فرزندان خود از تربیتشان اراده کرده بودم.
🔹برادر رفتگر گفت:
تو در زندگی، اعمال خود رها کرده بودی و ترسی از خدا نداشتی و مراقب اعمال فرزندان بودی که خطا نکنند.
🔸ولی من اعمال فرزندان خود رها کرده بودم و مراقب اعمال خود بودم که خطا و معصیت خدا نکنم.
💢 برای تربیت فرزند باید خود را نخست تربیت کرد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ اگر میخواهی فرزند خوبی داشته باشی اول روی خودت کار کن
🔹دو برادر بودند که یکی پیشه رفتگری گرفت و دیگری دیوانسالار شد.
🔸برادر دیوانسالار همیشه مراقب فرزندان بود که گمراه نشوند و رفتگر نه بلد بود و نه از خستگی فرصت داشت وقتی صرف فرزندان خود کند.
🔹فرزندان دیوانسالار از اشرار شدند و فرزندان رفتگر از ابرار.
🔸دیوانسالار روی به برادر رفتگر خود کرد و گفت:
در عجبم از تو که هیچ مراقبتی از فرزندان خویش نکردی و من بسیار کردم، ولی فرزندان تو آن شدند که من بر فرزندان خود از تربیتشان اراده کرده بودم.
🔹برادر رفتگر گفت:
تو در زندگی، اعمال خود رها کرده بودی و ترسی از خدا نداشتی و مراقب اعمال فرزندان بودی که خطا نکنند.
🔸ولی من اعمال فرزندان خود رها کرده بودم و مراقب اعمال خود بودم که خطا و معصیت خدا نکنم.
💢 برای تربیت فرزند باید خود را نخست تربیت کرد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅 #پندانه
✍ انسان واقعی
🔹اگر از دیگران هیچ توقع و انتظاری نداری، روی پای خودت میایستی و خودت حال خودت را خوب میکنی؛
🔸اگر همانطور که خودت دوست داری زندگی میکنی و به حرفهای دیگران اهمیت نمیدهی؛
🔹اگر کتاب میخوانی، ورزش میکنی، خودت را دوست داری و به ظاهر و سلامتیات اهمیت میدهی؛
🔸اگر کینهای نیستی، در مقابل دیگران مهربان و بخشندهای و در حد توانت به بقیه کمک میکنی؛
🔹اگر رفتار، حرفها و سبک زندگیات به کسی آسیب نمیزند؛
🔸اگر برای همه انسانها فارغ از قومیت و ملیت و دین و مذهب احترام و ارزش قائلی؛
🔹 اگر دائم پشتسر بقیه حرف نمیزنی و اطرافیانت را تحقیر و مسخره نمیکنی؛
🔸اگر طرفدار جنگ و خونریزی در هیچجای دنیا نیستی؛
🔹و اگر برای همه موجودات این دنیا اعم از انسانها، حیوانها، درختها و... احترام و ارزش قائلی؛
💢 تو یک انسان بهمعنی واقعی هستی. آدمهایی مثل تو باعث میشوند این دنیا قشنگتر و سالمتر شود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ انسان واقعی
🔹اگر از دیگران هیچ توقع و انتظاری نداری، روی پای خودت میایستی و خودت حال خودت را خوب میکنی؛
🔸اگر همانطور که خودت دوست داری زندگی میکنی و به حرفهای دیگران اهمیت نمیدهی؛
🔹اگر کتاب میخوانی، ورزش میکنی، خودت را دوست داری و به ظاهر و سلامتیات اهمیت میدهی؛
🔸اگر کینهای نیستی، در مقابل دیگران مهربان و بخشندهای و در حد توانت به بقیه کمک میکنی؛
🔹اگر رفتار، حرفها و سبک زندگیات به کسی آسیب نمیزند؛
🔸اگر برای همه انسانها فارغ از قومیت و ملیت و دین و مذهب احترام و ارزش قائلی؛
🔹 اگر دائم پشتسر بقیه حرف نمیزنی و اطرافیانت را تحقیر و مسخره نمیکنی؛
🔸اگر طرفدار جنگ و خونریزی در هیچجای دنیا نیستی؛
🔹و اگر برای همه موجودات این دنیا اعم از انسانها، حیوانها، درختها و... احترام و ارزش قائلی؛
💢 تو یک انسان بهمعنی واقعی هستی. آدمهایی مثل تو باعث میشوند این دنیا قشنگتر و سالمتر شود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ پرندههای زندگیات را آزاد کن!
🔹پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
🔸حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
🔸هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد.
🔹پسرک با التماس میگفت:
نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
🔸تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت:
خستهام و خوابم مياد.
🔹برادرش گفت:
الان پرندهات را از قفس رها میکنم.
🔸پسرک آرام و محكم گفت:
خودم ديشب آزادش كردم رفت. حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
💢 اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و... است.
🔺شيطان و نفس، هركسی را به چيزی وابسته کردهاند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ پرندههای زندگیات را آزاد کن!
🔹پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
🔸حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
🔸هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد.
🔹پسرک با التماس میگفت:
نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
🔸تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت:
خستهام و خوابم مياد.
🔹برادرش گفت:
الان پرندهات را از قفس رها میکنم.
🔸پسرک آرام و محكم گفت:
خودم ديشب آزادش كردم رفت. حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
💢 اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و... است.
🔺شيطان و نفس، هركسی را به چيزی وابسته کردهاند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ برای هر اتفاقی خودت را آماده کن
🔹مزرعهداری بود که زمینهای زراعی بزرگی داشت و بهتنهایی نمیتوانست کارهای مزرعه را انجام دهد.
🔸تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیهای بدهد. چون محل مزرعه در منطقهای بود که طوفانهای زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند.
🔹سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعهدار آمد.
🔸مزرعهدار از او پرسید:
آیا تاکنون دستیار یک مزرعهدار بودهای؟
🔹مرد جواب داد:
من میتوانم موقع وزیدن باد بخوابم.
🔸بهرغم پاسخ عجیب مرد، چون مزرعهدار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد.
🔹مرد بهخوبی در مزرعه کار میکرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام میداد و مزرعهدار از او راضی بود.
🔸سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش میرسید.
🔹مزرعهدار از خواب پرید و فریاد کشید:
طوفان در راه است.
🔸فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت:
بلند شو، طوفان میآید، باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد.
🔹مرد همانطوری که در خواب بود، گفت:
نه ارباب، من که به شما گفته بودم وقتی باد میوزد، من میخوابم.
🔸مزرعهدار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند.
🔹سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد. اما با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغها در مرغدانی هستند. پشت همه درها محکم شده است و وسایل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند.
🔸مزرعهدار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته، بنابراین حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد.
💢 وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ برای هر اتفاقی خودت را آماده کن
🔹مزرعهداری بود که زمینهای زراعی بزرگی داشت و بهتنهایی نمیتوانست کارهای مزرعه را انجام دهد.
🔸تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار اعلامیهای بدهد. چون محل مزرعه در منطقهای بود که طوفانهای زیادی در سال باعث خرابی مزارع و انبارها میشد افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند.
🔹سرانجام روزی یک مرد میانسال لاغر نزد مزرعهدار آمد.
🔸مزرعهدار از او پرسید:
آیا تاکنون دستیار یک مزرعهدار بودهای؟
🔹مرد جواب داد:
من میتوانم موقع وزیدن باد بخوابم.
🔸بهرغم پاسخ عجیب مرد، چون مزرعهدار به یک دستیار احتیاج داشت او را استخدام کرد.
🔹مرد بهخوبی در مزرعه کار میکرد و از صبح تا غروب تمام کارهای مزرعه را انجام میداد و مزرعهدار از او راضی بود.
🔸سرانجام یک شب طوفان شروع شد و صدای آن از دور به گوش میرسید.
🔹مزرعهدار از خواب پرید و فریاد کشید:
طوفان در راه است.
🔸فورا به سراغ کارگرش رفت و او را بیدار کرد و گفت:
بلند شو، طوفان میآید، باید محصولات و وسایلمان را خوب ببندیم و مهار کنیم تا باد آنها را با خود نبرد.
🔹مرد همانطوری که در خواب بود، گفت:
نه ارباب، من که به شما گفته بودم وقتی باد میوزد، من میخوابم.
🔸مزرعهدار از این پاسخ عصبانی شد و تصمیم گرفت فردا او را اخراج کند.
🔹سپس با عجله بیرون رفت تا خودش کارها را انجام دهد. اما با کمال تعجب دید که تمامی محصولات با تور و گونی پوشیده شده است. گاوها در اصطبل و مرغها در مرغدانی هستند. پشت همه درها محکم شده است و وسایل کشاورزی در جای مطمئن و دور از گزند طوفان هستند.
🔸مزرعهدار متوجه شد که دستیارش فکر همه چیز را کرده و همه موارد ایمنی را در نظر داشته، بنابراین حق داشته که موقع طوفان در آرامش باشد.
💢 وقتی انسان آمادگی لازم را داشته باشد تا با مشکلات مواجه شود از چیزی ترس نخواهد داشت.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ خودت باش
🔹داشتم به میهمانم میگفتم اگر راحتتر است رویه نایلونی روی مبلهای سفید را بردارم؛ البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان بردارم.
🔸او تعارف کرد و گفت:
راحت است.
🔹من اما گرمم شد و برداشتم. بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحتتر است!
🔸سه سالی میشد آنها را خریدم اما هیچ لک و ضربهای تاکنون بر آنها نیفتاده. اگرچه بیشتر اوقات بهدلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتیشان محروم ماندهام.
🔹بعد یاد همه روکشهای زندگی خودم و اطرافیانم افتادم؛ روکش روی موبایلها، شیشهها، صندلیهای ماشین، کنترلهای تلویزیون، لباسهای کمد و...
🔸همه این روکشها دال بر دو نکته است؛ یا بر نالایقی خود باور داریم، یا اینکه قرار است چنین چیزهای بیارزشی را به ارث بگذاریم.
🔹در روابطمان نیز هر روز انواع روکشها را بر رفتارمان میگذاریم؛ روکش میگذاریم تا فلانی نفهمد عصبانی هستیم، تا فلانی نفهمد چقدر خوشحالیم، تا فلانی نفهمد چقدر شکست خوردهایم.
🔸نقابها و روکشها را استفاده میکنیم برای اینکه اعتقاد داریم اینگونه شخصیت اجتماعی ما برای یک روز مبادا بهتر است.
🔺کدام روز مبادا؟! زندگی همین امروز است
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ خودت باش
🔹داشتم به میهمانم میگفتم اگر راحتتر است رویه نایلونی روی مبلهای سفید را بردارم؛ البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان بردارم.
🔸او تعارف کرد و گفت:
راحت است.
🔹من اما گرمم شد و برداشتم. بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحتتر است!
🔸سه سالی میشد آنها را خریدم اما هیچ لک و ضربهای تاکنون بر آنها نیفتاده. اگرچه بیشتر اوقات بهدلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتیشان محروم ماندهام.
🔹بعد یاد همه روکشهای زندگی خودم و اطرافیانم افتادم؛ روکش روی موبایلها، شیشهها، صندلیهای ماشین، کنترلهای تلویزیون، لباسهای کمد و...
🔸همه این روکشها دال بر دو نکته است؛ یا بر نالایقی خود باور داریم، یا اینکه قرار است چنین چیزهای بیارزشی را به ارث بگذاریم.
🔹در روابطمان نیز هر روز انواع روکشها را بر رفتارمان میگذاریم؛ روکش میگذاریم تا فلانی نفهمد عصبانی هستیم، تا فلانی نفهمد چقدر خوشحالیم، تا فلانی نفهمد چقدر شکست خوردهایم.
🔸نقابها و روکشها را استفاده میکنیم برای اینکه اعتقاد داریم اینگونه شخصیت اجتماعی ما برای یک روز مبادا بهتر است.
🔺کدام روز مبادا؟! زندگی همین امروز است
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ قدر عافیت را بدان
🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند.
🔸در همان کشتی دانایی نیز بود.
🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریهوزاری میکرد.
🔸مسافران از گریهوزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند.
🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند.
🔸غلام بعد از آن در گوشهای از کشتی ساکت و آرام نشست.
🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند:
در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟
🔸دانا گفت:
این غلام قدر عافیت این کشتی را نمیدانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است.
💢 قدر عافیت را کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ قدر عافیت را بدان
🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند.
🔸در همان کشتی دانایی نیز بود.
🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریهوزاری میکرد.
🔸مسافران از گریهوزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند.
🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند.
🔸غلام بعد از آن در گوشهای از کشتی ساکت و آرام نشست.
🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند:
در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟
🔸دانا گفت:
این غلام قدر عافیت این کشتی را نمیدانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است.
💢 قدر عافیت را کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅 #پندانه
✍ خدا میبیند
🔹روزی به حکیمی گفتند:
کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید.
🔸فرمود:
لازم نیست یک کتاب باشد، یک جمله کافیست که بدانی:
🔺«خدا میبیند.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ خدا میبیند
🔹روزی به حکیمی گفتند:
کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید.
🔸فرمود:
لازم نیست یک کتاب باشد، یک جمله کافیست که بدانی:
🔺«خدا میبیند.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ نجسترین چیزها
🔹روزی پادشاهی این سوال برایش پیش میآید که نجسترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟!
🔸برای همین کار وزیرش را مأمور میکند که برود و این نجسترین نجسها را پیدا کند.
🔹پادشاه میگوید تمام تاجوتخت خود را به کسی که جواب را بداند، میبخشد.
🔸وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یک سال جستجو و پرسوجو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجسترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است.
🔹عازم دیار خود میشود. در نزدیکیهای شهر چوپانی را میبیند و به خود میگوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازهای داشت.
🔸بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر میگوید:
من جواب را میدانم اما یک شرط دارد.
🔹وزیر نشنیده شرط را میپذیرد. چوپان هم میگوید:
تو باید مدفوع خودت را بخوری.
🔸وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او میگوید:
تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کردهای، غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانعکنندهای نشنیدی من را بکش.
🔹خلاصه وزیر بهخاطر رسیدن به تاجوتخت هم که شده قبول میکند و آن کار را انجام میدهد.
🔸سپس چوپان به او میگوید:
کثیفترین و نجسترین چیزها طمع است که تو بهخاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی، نجسترین است بخوری!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ نجسترین چیزها
🔹روزی پادشاهی این سوال برایش پیش میآید که نجسترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟!
🔸برای همین کار وزیرش را مأمور میکند که برود و این نجسترین نجسها را پیدا کند.
🔹پادشاه میگوید تمام تاجوتخت خود را به کسی که جواب را بداند، میبخشد.
🔸وزیر هم عازم سفر میشود و پس از یک سال جستجو و پرسوجو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجسترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است.
🔹عازم دیار خود میشود. در نزدیکیهای شهر چوپانی را میبیند و به خود میگوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازهای داشت.
🔸بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر میگوید:
من جواب را میدانم اما یک شرط دارد.
🔹وزیر نشنیده شرط را میپذیرد. چوپان هم میگوید:
تو باید مدفوع خودت را بخوری.
🔸وزیر آنچنان عصبانی میشود که میخواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او میگوید:
تو میتوانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کردهای، غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانعکنندهای نشنیدی من را بکش.
🔹خلاصه وزیر بهخاطر رسیدن به تاجوتخت هم که شده قبول میکند و آن کار را انجام میدهد.
🔸سپس چوپان به او میگوید:
کثیفترین و نجسترین چیزها طمع است که تو بهخاطرش حاضر شدی آنچه را فکر میکردی، نجسترین است بخوری!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
🔅#پندانه
✍ هر رابطهای یه درسی بهت میده
🔹هیچکس بهطور تصادفی در مسیر شما قرار نمیگیرد!
🔸حتی اگه جدایی رو تجربه کردی باز هم باید بدونی که اون شخص بهطور اتفاقی در مسیرت قرار نگرفته، تو قرار بوده درسهایی رو از اون رابطه یاد بگیری و روحت صیقل پیدا کنه.
🔹پس بهجای ناراحتی از زاویه درست نگاه کن و تجربیاتت رو مثل یک گنج زیر بغلت بزن و سعی کن ازشون درس بگیری.
🔸توی روابط بعدی اشتباهاتت رو تکرار نکن تا در ماتریکس و چرخههای تکرارشون گیر نیفتی.
🔹تمام چیزهایی که تجربه کردی، دارن تو رو برای فردای بهتری آماده میکنن که لایقش هستی!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh
✍ هر رابطهای یه درسی بهت میده
🔹هیچکس بهطور تصادفی در مسیر شما قرار نمیگیرد!
🔸حتی اگه جدایی رو تجربه کردی باز هم باید بدونی که اون شخص بهطور اتفاقی در مسیرت قرار نگرفته، تو قرار بوده درسهایی رو از اون رابطه یاد بگیری و روحت صیقل پیدا کنه.
🔹پس بهجای ناراحتی از زاویه درست نگاه کن و تجربیاتت رو مثل یک گنج زیر بغلت بزن و سعی کن ازشون درس بگیری.
🔸توی روابط بعدی اشتباهاتت رو تکرار نکن تا در ماتریکس و چرخههای تکرارشون گیر نیفتی.
🔹تمام چیزهایی که تجربه کردی، دارن تو رو برای فردای بهتری آماده میکنن که لایقش هستی!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Ganje_arsh