🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
109K subscribers
28.2K photos
2.79K videos
9 files
1.97K links
‍▒ ارائه روایات معتبر دینے به شیوه نوین
▓ اگر دعا معتقدانه و خالصانه خوانده نشود بے‌اثرست
▒ اعتقادے به دعانویسے و سرڪتاب نداریم
▓ ڪُپے بدون ذڪر منبع ضمان‌آور است


برای انتقادات و پیشنهادات به آیدی زیر مراجعه فرمائین




@Maryam_f_b
Download Telegram
نعمت، از هر مدلش که داری

🔹ماشین را گوشه ای خواباند. قفل مرکزی اش را زد. کاپوت را نوازش کرد و سوئیچ را داخل جیب شلوار لی اش گذاشت. پلاستیک خریدش را دست به دست کرد تا از خجالت انگشت قرمز شده اش، بکاهد. در نیمه باز آپارتمان را با نوک پنجه پا، فشار داد. او هم به صدای قیژی، ورودش را خوش آمد گفت. یا انگشت سبابه، زنگ خانه را زد. صدای بلبلی زنگ، خانم خانه را از جا بلند کرد. به سرعت خود را به در رساند. در را باز کرد و با چهره خسته همسرش روبرو شد.

🍀چند ساعتی بود روی کاناپه، لم داده و چرت زده بود. خانم، شربت بیدمشک را دستش داد. خودش را پایین پایش جا کرد. دستش را به کف پای کثیف شوهرش گذاشت و آن را نوازش کرد. مرد، خوش خوشان، لبخند زد. دل خانم گرم شد. با همان گرما پرسید: بیرون نمی ریم؟ مرد، شربت را جرعه جرعه وارد حلقش کرد. باد گلویی زد. خواست بگوید خسته ام. تازه بیرون بودیم. کروناست و بیرون نرفتن بهتر است. اما نگاهش به صورت پژمرده همسرش که افتاد، دلش به رحم آمد. قید استراحت ماشین مورد علاقه اش را زد و گفت: حاضر شو بریم ی دوری بزنیم.

🌸ماسک به صورت زده بود اما از خوشحالی، پنجره را پایین داده بود و سرمای هوا را نمی فهمید. برای مردش دعا کرد که او را دو سه خیابان می چرخاند. همین هم در این روزهای سخت اقتصادی شان، غنیمتی است.

🌺الإمام الرضا عليه السلام :صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ .

☘️امام رضا عليه السلام : بر آن كه از نعمت برخوردار است ، واجب است بر خانواده اش گشاده دستى كند .

📚الكافي : ج 4 ص 11 ح 5


#داستانک
#تولیدی
#خانواده
#زندگی_بهتر


@Ganje_arsh
📞 تلفن

🌺 به دوران نوزادی ات فکر کن. هیچ قدرتی نداشتی. گرسنه بودی و گریه می کردی. لباس هایت خیس شده بود. نیازهای دیگرت. خوب خودت را تصور کن که چقدر محتاج دستانی بودی که به تو رسیدگی کنند. محتاج آغوشی بودی که بغلت کنند و آرامت کنند. به یاد آن ضعف دوران نوزادی ات بیافت. خوب که تصور کردی و رقت قلبی در دلت پدید آمد و قدردان آن دستان پر مهر شدی که سالها به عشق تو، سختی ها را تحمل کرده اند؛ #تلفن_را_بردار . شماره مادر و پدرت را بگیر. همان دستانی که تو را آرام کردند و به تو، غذا خوراندند و قلقلکت دادند.

- الو. سلام بابا جان (مامان جون). حالتون چطوره؟ ممنونم. منم خوبم. شما خوبین؟ چه خبر؟ دلم براتون تنگ شده بود گفتم زنگ بزنم. عیدتون مبارک. فدای مهربونی هاتون. ممنونم. خیلی دلم هواتون رو کرده بود.

☘️ادامه بده. حرفهایی که پدرو مادرت را خوشحال می کنند بزن. از تاثیر دعاهایشان در زندگی ات بگو:

- هر چی دارم مال شماست. هر چی هستم به خاطر شماست. اگه دعای شما نباشه که من نابودم. باور کنین.

🌸دلشان را که شاد کردی، تلفن را که قطع کردی، رو به قبله بایست و بگو:
- خدایا،ثوابش را هدیه می دهم به امام عزیزم، حجه بن الحسن ارواحنا له الفدا و اهل بیت علیهم السلام. هدیه ناقابلم را قابل کن و محضرشان بده.

حالا برو به زندگی ات برس. مطمئن باش دعایشان نور به زندگی ات وارد می کند.


🌺 امام حسين (علیه السلام) فرمود: «مَنْ سَرّهُ اَنْ يُنْسَاَ فِى اَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ».

🍀كسى كه دوست دارد اجلش به تأخير افتد و روزى ‏اش افزايش يابد، صله رحم به‏ جا آورد.

📚بحار الانوار،ج۷۱ص۹۱


#حدیث
#حدیثی
#مناسبتی
#تلنگر
#والدین
#تولیدی
#حدیث


■⇨ @Ganje_arsh
🌺باید قوی تر شویم

☘️لحظه ای بیکار نمی نشست. کتاب می خواند. درس می خواند. خط می نوشت. هر کاری را بلد بود، یک قدم جلوتر می برد. حتی نسبت به اطرافیانش هم همین طور بود. برای کودک سه ساله اش توپ فوتبال سنگین خریده بود و بازی های مختلف انجام می داد. توپ سنگین بود و گرفتنش برای کودک، سخت اما او کوتاه نمی آمد. می گفت باید قوی تر شویم

🌼بطری های آب یک و نیم لیتری را از آب پر کرده بود و وزنه می زد. بچه هایش هم یاد گرفته بودند. خانه شده بود باشگاهی برای خودش. می گفت باید قوی تر شویم

🌸فرش خانه را خودش می شست. هر هفته چند نوبت لباس ها را در تشت می ریخت و پا می زد. بچه ها هم یاد گرفته بودند و برنامه خنده ای در حمام به راه بود. می گفت باید قوی تر شویم.

🍎اصلا دستش به خرید چند دانه میوه نمی رفت. صندوق های کوچک و بزرگ می خرید. از ماشین که پیاده می شد، دست هر کدام یک صندوق بود . حتی آن کودک سه ساله اش هم صندوق کوچکی که یک ردیف خرمالو داشت روی دست گرفته بود و به خانه می برد. می گفت باید قوی تر شویم.

🍃بازی هایش همه همین مدلی بود. کلاغ پر با انگشت که کلاغ پر نبود. باید چوبی- متناسب با قدرت بچه ها- که اسباب بازی ای را به آن آویزان کرده بودند، دست می گرفتند و با آن کلاغ پر می کردند. تمرکز کردن سخت بود. بالا پایین آوردنش هم سخت بود اما شدنی. می گفت باید قوی تر شویم.

🌺«وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة..»

🍀هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید

📚سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۰


#داستانک
#تولیدی
#آیه
#قرآن

■⇨ @Ganje_arsh