Forwarded from سیفی فروزنده دل
با همین دیدگان اشکآلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
... سر راه شکوفههای بهار
گریه سر میدهیم با دل شاد
گریهٔ شوق، با تمام وجود!
... پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
#فریدون_مشیری
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
... سر راه شکوفههای بهار
گریه سر میدهیم با دل شاد
گریهٔ شوق، با تمام وجود!
... پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود
به پرستو، به گل، به سبزه درود!
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
هوا هوای بهار است و باده بادهی ناب...
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب..
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست...
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب..!
#فریدون_مشیری
آخرین پنجشنبه سال به مهر و نیکی..☘
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب..
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست...
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب..!
#فریدون_مشیری
آخرین پنجشنبه سال به مهر و نیکی..☘
Forwarded from احـساس صورتـــ🌸ـــی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای دریغ از تـو 🕊💛
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من
اگـر مستم نسـازد آفتاب🕊💛
ای دریغ از مـا
اگـر کامی نگیریم از بـهار 🕊💛
#فریدون_مشیری
صبحتون شـاد و پر اميد🕊💛
@funnypink
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من
اگـر مستم نسـازد آفتاب🕊💛
ای دریغ از مـا
اگـر کامی نگیریم از بـهار 🕊💛
#فریدون_مشیری
صبحتون شـاد و پر اميد🕊💛
@funnypink
Forwarded from سیفی فروزنده دل
بپرس و باز بپرس
بپرس و باز ازين قصه دراز بپرس
بپرس و باز ازين راز جانگداز بپرس
چه شد چگونه شد آخر که بذر خوبی را
نه خون نه آب نه آتش يکی به کار نخورد
بگو کزين برهوت غربت ظلمانی
چگونه بايد راهی به روشنايی برد ؟
کدام باد دريندشت تخم نفرت کاشت ؟
کدام دست درين جک زهر نفرين ريخت ؟
کدام روزنه را می توان گشود و گذشت ؟
کدام پنجره را می توان شکست و گريخت ؟
#فریدون_مشیری
بپرس و باز ازين قصه دراز بپرس
بپرس و باز ازين راز جانگداز بپرس
چه شد چگونه شد آخر که بذر خوبی را
نه خون نه آب نه آتش يکی به کار نخورد
بگو کزين برهوت غربت ظلمانی
چگونه بايد راهی به روشنايی برد ؟
کدام باد دريندشت تخم نفرت کاشت ؟
کدام دست درين جک زهر نفرين ريخت ؟
کدام روزنه را می توان گشود و گذشت ؟
کدام پنجره را می توان شکست و گريخت ؟
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم!
به خیالی که قضا
به گمانی که قدر
بر سر آن خسته ، گذاری بکند!
دستی از غیب برون آید و کاری بکند
هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم!
آستین ها را بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم
تا آز آن مهلکه –شاید- برهانیمش
به کناری برسانیمش..
#فریدون_مشیری
به خیالی که قضا
به گمانی که قدر
بر سر آن خسته ، گذاری بکند!
دستی از غیب برون آید و کاری بکند
هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم!
آستین ها را بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم
تا آز آن مهلکه –شاید- برهانیمش
به کناری برسانیمش..
#فریدون_مشیری
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
🌹🌿
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
🌹🌿
Forwarded from سیفی فروزنده دل
باری، اگر روزی کسی از من بپرسد
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
#فریدون_مشیری
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من میگشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بیکرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
آيا اجازه دارم،از پای اين حصار
در رنگ آن شكوفهی شاداب بنگرم
وز لای اين مُشـبکِ خونينِ خارخار،
اين سيم خاردار
يك جرعه آب چشمه بنوشم؟
بيرون، جلوی در
چندان كه مختصر رمقی آورم بهدست،
در پای اين درخت، بياسايم،
آيا اجازه دارم؟!
يا همچنان غريب، ازين راه بگذرم،
وين بغضِ قرنها نتوانی را
چون دشنه در گلویِ صبورم فرو برم؟
#فریدون_مشیری
در رنگ آن شكوفهی شاداب بنگرم
وز لای اين مُشـبکِ خونينِ خارخار،
اين سيم خاردار
يك جرعه آب چشمه بنوشم؟
بيرون، جلوی در
چندان كه مختصر رمقی آورم بهدست،
در پای اين درخت، بياسايم،
آيا اجازه دارم؟!
يا همچنان غريب، ازين راه بگذرم،
وين بغضِ قرنها نتوانی را
چون دشنه در گلویِ صبورم فرو برم؟
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
زین پیش، گشتهاند به گردِ غزل، بسی
این مایه سوز ِ عشق نبودهست در کسی!
می رفت...
تا مرگ ِ نابکار، سر راه او گرفت!
تا ناگهان، صدای حزینش،
این بغض سال ها،
این بغض دردهای گران، در گلو گرفت!
در نیمههای قرن ِ بشرسوزان
اشکِ مجسمی بود،
در چشمِ روزگار.
جان مایهی محبت و رقت...
ای وای!
شهریار....!
۲۷ شهریور سالروز درگذشت #استادشهریار
شعر #فریدون_مشیری برای #استادشهریار
این مایه سوز ِ عشق نبودهست در کسی!
می رفت...
تا مرگ ِ نابکار، سر راه او گرفت!
تا ناگهان، صدای حزینش،
این بغض سال ها،
این بغض دردهای گران، در گلو گرفت!
در نیمههای قرن ِ بشرسوزان
اشکِ مجسمی بود،
در چشمِ روزگار.
جان مایهی محبت و رقت...
ای وای!
شهریار....!
۲۷ شهریور سالروز درگذشت #استادشهریار
شعر #فریدون_مشیری برای #استادشهریار
Forwarded from سیفی فروزنده دل
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیانکن
ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ مهر تو
تو ای با دوستی دشمن.
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
برادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسانکش برون آید.
تو از آیین انسانی چه میدانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلتانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست،
ولی حق را -برادر جان- به زور این زبان نافهم آتش بار
نباید جست!
اگر این بار شد وجدان خواب آلودهات بیدار،
تفنگت را زمین بگذار!
#فریدون_مشیری
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیانکن
ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ مهر تو
تو ای با دوستی دشمن.
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
برادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسانکش برون آید.
تو از آیین انسانی چه میدانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلتانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست،
ولی حق را -برادر جان- به زور این زبان نافهم آتش بار
نباید جست!
اگر این بار شد وجدان خواب آلودهات بیدار،
تفنگت را زمین بگذار!
#فریدون_مشیری
Forwarded from احـساس صورتـــ🌸ـــی
لذت داشتن یه دوست خوب
تو دنیای بد مثل خوردن
یه فنجون قهوه گرم
تو هوای سرده
درسته که هوا رو گرم نمی کنه
ولی آدمو که دلگرم می کنه
زندگی گرمی دلهای
به هم پیوسته است
تا در آن دوسـت نباشد
همه درها بسته است💞
#فریدون_مشیری
@funnypink
تو دنیای بد مثل خوردن
یه فنجون قهوه گرم
تو هوای سرده
درسته که هوا رو گرم نمی کنه
ولی آدمو که دلگرم می کنه
زندگی گرمی دلهای
به هم پیوسته است
تا در آن دوسـت نباشد
همه درها بسته است💞
#فریدون_مشیری
@funnypink
Forwarded from سیفی فروزنده دل
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشقِ این خاکِ اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه می خواهم، نمیدانم!
امیدِ روشنایی گر چه در این تیرهگیها نیست
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دستِ تهی
گل بر میافشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه
چون خورشید
سرود فتح میخوانم ...
#فریدون_مشیری
من اینجا عاشقِ این خاکِ اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه می خواهم، نمیدانم!
امیدِ روشنایی گر چه در این تیرهگیها نیست
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دستِ تهی
گل بر میافشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه
چون خورشید
سرود فتح میخوانم ...
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
كه خوش به جام شرابم شكوفه میريزد
تو ھم مرا به نگاھی شكوفه باران كن
در اين چمن كه گل از عاشقی نپرھیزد
لبی بزن به شراب من ای شكوفه بخت
كه می خوش است كه با بوی گل درآمیزد...
#فریدون_مشیری
كه خوش به جام شرابم شكوفه میريزد
تو ھم مرا به نگاھی شكوفه باران كن
در اين چمن كه گل از عاشقی نپرھیزد
لبی بزن به شراب من ای شكوفه بخت
كه می خوش است كه با بوی گل درآمیزد...
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
من امیدی را در خود
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
مثل تابیدن مهری در دل
مثل جوشیدن شعری از جان
مثل بالیدن عطری در گل
جریان خواهم یافت
راه خواهم افتاد
باز از ریشه به برگ
باز از "بود" به "هست"
#فریدون_مشیری
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
مثل تابیدن مهری در دل
مثل جوشیدن شعری از جان
مثل بالیدن عطری در گل
جریان خواهم یافت
راه خواهم افتاد
باز از ریشه به برگ
باز از "بود" به "هست"
#فریدون_مشیری
Forwarded from سیفی فروزنده دل
چو شیر از بیشه بیرون آی و پا در راه فرصت باش
گریزان شو ز نومیدی، رها کن خواب خرگوشی
فروغ صبح بهروزی به دست آسان نمیافتد
تو هم سهمی از آن داری به میزانی که میکوشی.
#فریدون_مشیری
گریزان شو ز نومیدی، رها کن خواب خرگوشی
فروغ صبح بهروزی به دست آسان نمیافتد
تو هم سهمی از آن داری به میزانی که میکوشی.
#فریدون_مشیری
Forwarded from مجله ادبی اورنگ🎼☕️📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهربان ، زیبا ، دوست
چشم در راه کسی هستم
کوله بارش بر دوش ،
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز
کوله بارش سرشار از عشق ، امید
آفتابش نوروز
با سلامش ، شادی
در کلامش ، لبخند
از نفس هایش گُل می بارد
با قدم هایش گُل می کارد
مهربان ، زیبا ، دوست
روح هستی با اوست !
قصه ساده ست ، معما مشمار ،
چشم در راه بهارم آری ،
چشم در راهِ بهار....!🌱🌱🌱
#فریدون_مشیری
چشم در راه کسی هستم
کوله بارش بر دوش ،
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز
کوله بارش سرشار از عشق ، امید
آفتابش نوروز
با سلامش ، شادی
در کلامش ، لبخند
از نفس هایش گُل می بارد
با قدم هایش گُل می کارد
مهربان ، زیبا ، دوست
روح هستی با اوست !
قصه ساده ست ، معما مشمار ،
چشم در راه بهارم آری ،
چشم در راهِ بهار....!🌱🌱🌱
#فریدون_مشیری
خوشا دل های خوش
جان های خرسند
خوشا نیروی هستیزای لبخند
خوشا لبخند شادی آفرینان
که شادی روید از لبخند اینان
#فریدون_مشیری
آدینه تون پر از لبخند شیرین 🥰
❤️💙 💙❤️
جان های خرسند
خوشا نیروی هستیزای لبخند
خوشا لبخند شادی آفرینان
که شادی روید از لبخند اینان
#فریدون_مشیری
آدینه تون پر از لبخند شیرین 🥰
❤️💙 💙❤️
Forwarded from احـساس صورتـــ🌸ـــی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخههای شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامهی رنگین نمیپوشی به کام
بادهی رنگین نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن مِی که میباید تهیست
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
@funnypink
شاخههای شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامهی رنگین نمیپوشی به کام
بادهی رنگین نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن مِی که میباید تهیست
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
@funnypink
Forwarded from m@hdi
🌸گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟
گفتم جمال دوست، بسی با صفاتر است
#فریدون_مشیری
صبح مسافری است
با چمدانی پر از لبخند
کافیست به استقبالش بروید
طلوع آفتاب امـروز
گرمابخش وجـودتـان
سلام صبحتون بخیروروزتون زیبا
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟
گفتم جمال دوست، بسی با صفاتر است
#فریدون_مشیری
صبح مسافری است
با چمدانی پر از لبخند
کافیست به استقبالش بروید
طلوع آفتاب امـروز
گرمابخش وجـودتـان
سلام صبحتون بخیروروزتون زیبا
Forwarded from SORAYA 💎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بگذار كه بر شاخه ي اين صبح دلاويز
بنشينم و از عشق سرودي بسرايم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغانِ سبكبال،
پر گيرم ازين بام و به سوي تو بيايم
#فریدون_مشیری
#نغزوناب3
@NAQZNAB3
بنشينم و از عشق سرودي بسرايم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغانِ سبكبال،
پر گيرم ازين بام و به سوي تو بيايم
#فریدون_مشیری
#نغزوناب3
@NAQZNAB3