گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.52K subscribers
994 photos
316 videos
185 files
1.58K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
اندر بابِ دوستی و رفاقت در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه…
مقام امن و می بی‌غشّ‌و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ)

حافظ در مصرع سوم، بدون رودربایستی، هیچ‌انگار است، ابزوردیست است. معنایی نمی‌بیند، به خیال خودش تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرف اش را به کل دوران شاعری اش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمی‌ماند که به مفهومی به اسم عرفانِ معمول نزدیک باشد. او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانه‌ترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشته‌ها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم، اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصل اصلِ سعادت در دوستی است.

این پیام بی‌غلّ و غشّ شاعر است، پیام همه‌کس فهم او.

https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
مقام امن و می بی‌غشّ‌و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ) حافظ در مصرع سوم، بدون رودربایستی، هیچ‌انگار است، ابزوردیست…
خواننده‌ای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند:
===========ه

برداشت غریبی‌ست از شعر حافظ و بعید می‌دانم که صواب باشد.
گمان نمی‌کنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. می‌گوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر می‌کنند موفقیت است در حقیقت بی‌ارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان می‌گوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:

باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال می‌شود.
تکنولوژی پیچیده‌تر یا رفتن به طرف سادگی بیشتر

برای گریز از معضلات پیش آمده‌ در زندگیِ انسان در سه قرن اخیر، راه حل‌هایی مطرح می‌شوند که گاهی ممکن است به اثرات بازگشتی (Rebound Effects)* منجر شوند، و یا باعثِ اثرات و هزینه‌های به‌دُوراَفْکَنده‌ی غیر مالی و مالی بشوند؛ یعنی مصداقِ «اومد ابروش رو درست کنه، زد چشم‌اش رو کور کرد.»

راه دیگر این است که مقدار کل جمعیت و انرژی مصرفی آنان، مقدار کل و تنوع مواد مصرفی و... به شدت کم شود و در کنارشان به اقتصادهای هرچه‌محلی‌تر رو آورد تا از چندین وجه به سمت ساده‌سازیِ رَوَندها و سَبک‌های زندگی حرکت کرد.

در راه‌حل‌های زیر برای تامین پروتئین و شیر از راه های غیر دامپروری، پای فنّاوری‌هایی به وسط می‌آید که ما نه از تاثیرات مستقیم و جنبی استفاده‌شان خبر داریم و نه از تاثیرات خود محصولات به‌دست‌آمده بر روی جسم و روان مصرف کننده اطلاعی داریم.
بیشتر اطلاعات مربوط به اثرات تولید و مصرف کالاهای تولید انبوه و مواد خوراکی فرآوری‌ و بسته‌بندی‌شده، چیزهایی هستند ساکت، خاموش، ناشناخته و زمان‌بر، اما مهم و در اکثر موارد خطرناک! (مصداقِ «صدای این ساز فردا صبح در می‌آید»، فعلا که کار شرکت ما را راه می اندازد.)

در مورد چندوچون و پیامدهای طرح‌های نوشته‌ی زیر همْ لازم است همین احتیاط‌ها را در نظر داشت:


https://www.zoomit.ir/fundamental-science/376873-cellular-agriculture-could-be-future-of-farming/

*اثرات بازگشتی: اثراتی که یک عمل بر روی محیط اطراف خود و جمعیت هدف می گذارد و مسائل پیچیده ی تازه‌ای را می‌سازد که طراحان و جمعیت هدف به‌هیچ‌وجه آماده‌ی آنان نیستند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 کنترل آموزش در دست کیست؟

دکتر مرتضی نظری
نویسنده و تحلیل‌گر مسائل نظام آموزشی

در جدیدترین آمار سهولت کسب و کار، رتبه ایران ۱۲۷ است. اما با وجود این رتبه شکننده، بازار یک کسب و کار خاص هیچ وقت از رونق نیفتاده.
جریانِ پُرسودی که مدارس را در تصرف خود دارد تا اکنون از مالیات معاف و از سهمیه کاغذ دولتی برخوردار است، هروقت اراده کند دقایق طلایی صداوسیما را در اختیار می‌گیرد، محصولش تحریک حس رقابت، حافظه‌محوری و برتری‌جویی است.
همه پیشروی‌ِ «تجارت تست و کنکور» در سایه انفعال سیاست‌گذاریِ آموزشی اتفاق افتاده که نتوانسته شیوه‌های یادگیری را بروزرسانی کند، معلم را پشتیبانی کند و مدرسه را از سیطره نمره و کتابهایِ بریده از زندگی رهایی بخشد.
اظهار نگرانی از نفوذ سند ۲۰۳۰ و اجرا نشدن سند تحول بنیادین در شرایطی که تاجران کنکور از حمایت‌های حاکمیتی برخوردارند، قانع‌کننده نیست.
سرگرم‌سازی خانواده‌ها به مسابقه رتبه و رقابت به افزایش بیسوادی سفید و فقر مهارت دامن زده.
آیا اراده‌ای هست تا کنترل مدرسه را از دست دلالان کنکور بگیرد و به اهلش بسپارد؟
فیلم برای سال۹۷ است

🌏 تربیت و توسعه | آینده مدرسه
@IranHumanDevelopment2
گاه‌ فرست ممکن است به موضوعات ظاهرا بی‌ربط با هم بپردازد؛ اما همه‌شان باید در خدمت سلامت، رفاه و رشد خود شما و اجتماع باشند، از نظریه پردازی سیاسی واسلاو هاول و گاندی برای خودگردانی و رهایی از سلطه، تا راه‌حل‌های آموزشی، پزشکی، مصرفیِ ایوان ایلیچ تا پیشنهادهایی برای خلاصی از سگ سیاه افسردگی.
در این فرسته به تفاوت و اثربخشی متفاوتِ سیر و سیاحت (پیاده روی ساده) با ورزش منظم و نیز تکنیک آرامش‌بخشی (ریلکسیشن) باید توجه داشت و حق هر کدام را جداگانه ادا کرد. (سرچشمه یا منبع‌: برد اورژانس بیمارستان تخصصی روان‌پزشکی ایران)
دوستان تازه‌ی گرامی گاه‌ فرست،
با سلام و درودها!
خوش آمده‌اید.
کانال گاه فرست را می توانید از اول اول ورق بزنید.
احتمالا چیزهایی ممکن است پیدا کنید که به درد کار و زندگی شما و مردم بخورند، و در حد وسع و توان شما برای انجام دادن‌شان باشند، چون
گاه فرست از اخبار سیاسی بزرگ روز و حوادث روز تا حدّ ممکن دوری می‌کند، چرا که تغییر آن‌ها در توان ما نیست.

به جای آن، این کانال از حکمت «به من چه؟» پیروی می‌کند.
این حکمت به ما می گوید چیزی را دنبال نکن که دانستن‌اش زندگی تو را و زندگی آنانی را که در دسترس توان تو هستند تغییری نمی‌دهد.
سیاست روز در دست ما بی‌قدرتانِ نیست، اما قدرتِ تلاش برای بهزیستیِ خودمان، شجاعت شهروندی و یاری همسایگان بشری در دست من و تو هست.

سیل اطلاعات کم فایده، مثلا، از سوریه یا بلوچستانِ دور از من، فقط اغتشاش فکری، کاهش تمرکز ذهن و احساس کاذب ِ با وجدانی ایجاد می‌کند؛ اما تشکیل حلقه ای از کنش‌گرانی که همزمان «در فکر خود»، و کار و آب و بهداشت این محرومان باشند و عمل هم بکنند، کاری است که ممکن است از دست ما برآید.

فرسته‌ی سنجاق‌شده‌ی بالای کانال کمک می کند تا گشتی بزنید در مطالب این چند ساله.
زیستن در زیرِ چتر و چنبره‌‌ی دروغ

🔸دادگاهی در اسرائیل هفت نفر را به اتهام تشویق به خشونت و تروریسم به دلیل رفتارشان در واکنش به قتل یک نوزاد فلسطینی در یک مراسم عروسی، مجرم شناخت.
محکومیت‌ها تا 5 سال زندان بوده‌اند!

این عروسی در سال ۲۰۱۵ و در فاصله کوتاهی بعد از آن برگزار شد که در جریان حمله یهودیان تندرو، یک کودک فلسطینی کشته شده بود. ...
در ویدئویی که از آن مراسم عروسی منتشر شد، اسرائیلی‌های حاضر در مراسم در حال رقص و خوشحالی از این حمله دیده می‌شدند.
@VahidHeadline

منبع:
وحید آن لاین - 9 - 2- 1401
خبرگزاری ها و خبرگزاری رویترز
28 آوریل 2022


=============ه
✳️ نظرِ گاه‌ فرست:
این خبر، خبر روز است، ولی کاری به این مسئله نداریم،
چون بوی دیگری از آن به مشام می رسد، بوی سالیان سال تسلیم به زندگی در سایه و چنبره‌ی دروغ!

ما در نظام دروغ زندگی می کنیم و نه فقط در نظام رسانه ای دروغ!

دروغِ «اسراییلیِ بد، فلسطینیِ خوب!»، حتی آن فلسطینیانی (جناح حماس) که در جهنم فقر و مسکنتِ غزه، به نام خدا، و برای کسب قدرتْ حمام خون درست می‌کنند از خون برادران جناح مقابل فلسطینی (جناح فتح)، و فیلم‌اش را به تمام دنیا می‌فرستند.

زندگی در زیر سایه و چنبره‌ی دروغ را ما خودمان برگزیده‌ایم و به آن تسلیم شده ایم.

ما سزاوار این دروغ ها شده‌ایم، تا زمانی که با آگاهی و شجاعت انسانیِ خود به این سزاواری پشت پا بزنیم و در عمل (و نه حرف و بحث‌وفحص) ملتی شویم در جستجو و تلاش برای «زیستن در فضای حقیقت».
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ده فضیلت ضروری در دنیای کنونی
فایل کم حجم
@dr_iman_fani
دولت‌شهرِ موازیِ” واسلاو هاول و
“برنامه‌ی سازنده”‌‌‌  ماهاتما گاندی

دو نظریه‌ی مکمل برای تحول درونی، اجتماعی و سیاسی

در نوشته‌ی حاضر با دو پیشنهاد روبرو می‌شویم که انگار گم‌گشته‌‌های مایند. مایی که درمانده‌‌ مانده‌ایم و، دوره‌ می‌کنیم شب‌ را و روز را، … هنوز را.

فکر تهیه‌ی این مجموعه بعد از آن به نظر رسید که متن پیام تاریخیِ “حالا دیگر وقتِ شمردن جوجه‌هاست!” (گوگل و این‌جا) در آخر پاییز ۱۴۰۰ به قلم “فرهاد میثمی” (نک: گوگل) منتشر شد. این پیامْ درسی بزرگ به همه‌ی دل‌سوزانِ میهن می‌داد تا به فکر باشند، تامل و عمل صمیمانه کنند و احتیاطِ همزمان. این عمل می‌تواند از کوچک‌ترین رفتاری (رفتار و نه بحث‌وفحص) شروع شود که در راستای شجاعتِ اخلاقیِ فرد در رویارویی با رفتار شخصی و اجتماعیِ خود باشد تا برسد به رفتار برای تغییر اجتماعی که باز هم شجاعت می‌خواهد و این‌بار شجاعتِ مدنی. این شجاعتِ مدنی به معنای خطرکردن مطلق نباید باشد، اما حداقلِ هزینه‌‌ی شجاعانه را خواهان است.  
میثمی در این پیام اشاره‌ می‌کند به بهار عربی و نتایج آن را پس از ده سال می‌شمرد. از ذوق کردن و حسرت خوردن بعضی از هموطنان در آن روزها نسبت به سرنوشتِ قذافی یاد می‌کند و باز هم نتایج را برمی‌شمرد. به ما اخطار می‌دهد و راه هم نشان می‌دهد.
راهی که او به‌نظرش می‌رسد به‌کارگیریِ دو ابزار است:
– دولت‌شهر موازیِ (ساختارهای موازیِ) واسلاو هاول، کنش‌گر و سیاستمردِ چِک، و
– برنامه‌ی سازنده‌ی گاندی.
هر دو مکملِ هم!
اما صدها اَسَف که این پیام در عرصه‌ی عمومی هیچ انعکاسی پیدا نکرد، عرصه‌‌ی جولانگاهِ مصلحین و اندیشمندانی که صاحب صدا و قلمی هستند، صاحب‌نظرانی که تریبون‌هایی دارند با مخاطبانی منتظر و چشم‌به‌راه.
انگار نه انگار! کسی از او و نظرش چیزی نگفت و نشنید. (نک: گوگل)
اما صدای او را باید شنید و در آن تامل کرد، تامل‌ کردنی!
برای ادای دین به این پیام، لازم شد تا مفهوم این دو ابزار برای مخاطبینِ احتمالیِ او کمی بازتر شود.
محصول کار را در زیر می‌بینید.
=============ه
 واسلاو هاول در شاهکار خود،‌ قدرتِ بی‌قدرتان (احسان کیانی‌خواه، فرهنگ نشر نو)، خواستار صداقت و صراحت اخلاقی است. او بارها از “سبزی فروش”ی مثال می‌زند که برگه‌ای را پشت ویترین‌اش زده: “کارگران جهان متحد شوید.” این برگه را اتحادیه‌ی سبزی فروشان به او تحویل داده و او هم آن را به پشت شیشه زده است، خون‌سرد و بدون هیچ واکنشی و البته که بی‌اعتقاد. هاول در کتاب بارها به درون سازوکارِ این عمل وارد می‌شود و رفتار فردِ اَتمیزه[۱] را در جامعه‌ی خود وارسی می‌کند. در نهایت از او اندکی و فقط اندکی شجاعت و صراحت و صداقت با خود و با جامعه می‌خواهد و بس.

هاول برای درمانِ درد جامعه‌ی پساتوتالیتر ایجاد دولت‌شهر موازی را پیشنهاد می‌دهد، پیشنهادی که لازمه‌اش شجاعت اخلاقی و مدنی است، البته همان‌طور که گفته شد با کمترین هزینه‌‌‌ای که شهروند باید بدهد. از طرفی او این درمان را با اقداماتِ پیشاسیاسی (و نه سیاسی) پیشنهاد می‌دهد و از سیاستِ سنتی برپایه‌ی کسب قدرت سیاسی در بالا دوری می‌کند.

گاندی هم این‌چنین نگاهی دارد. او به عملِ اخلاقیِ فرد نظر دارد. فرد را معطوف به اخلاق می‌خواهد. از او می‌خواهد که بر مبنای درک اخلاقیِ خود عمل (و نه بحث‌وفحص) کند و در برنامه‌ای شریک شود که هزینه‌بر است، اما با هزینه‌هایی کوچک اما موثر.
او برای درمان زخم‌‌های فردی و اجتماعی و حرکت در جهت ساتیاگراها (پایداری برای حقیقت)، “برنامه‌‌ی سازنده” را پیشنهاد می‌دهد و به آن هم عمل می‌کند. این برنامه در پیِ بهبودِ حال و روز فردی و اجتماعیِ مردم عادی است و نه در پیِ کسبِ قدرتِ سیاسی و عوض‌کردن سیاستمردانِ صدر نشینِ مثلا قهوه‌ای (هندی) به جای سفید.

اما دو نکته‌‌ی مهم که باید یادآوری کرد:

همان‌طور که خواهیم دید، گاندی در آخرین نوشته‌هایش رای به انحلال بزرگ‌ترین حزبِ محبوب خود می‌دهد که به معنای انحلال همه‌‌ی احزاب دیگر هم هست، قدرت‌مند‌ترین حزب هند که سال‌ها از او شنوایی داشته است، حزبی که سال‌ها مشورت او را در مسیر استقلال پذیرفته است. گاندی به این ترتیب نشان می‌دهد که از مدت‌ها قبل‌تر راهی دیگر را انتخاب و به آن عمل کرده بوده و حالا آخرین پیشنهادش را آشکارا علنی می‌کند که انحلال کامل احزاب و پی‌گیریِ برنامه‌ی سازنده است. او از  سالیان‌ِ سال پیشتر به دنبالِ عملی کردنِ “برنامه‌ی سازنده” بوده است و استقلالِ هند برای او فقط یک مشغله‌ی عارضی و حداکثر یک گامِ بسیار کوچک، اما نه فوری به سمتِ این برنامه بوده است. گاندی بارها و بارها یادآور شده بوده که ارباب قهوه‌ای با ارباب سفید فرقی ندارد، لذا او تغییر را ریشه‌ای تر از این تحولات ظاهری و صوری می‌دیده و می‌خواسته.
#برنامه سازنده
#دولت شهر موازی

دولت‌شهرِ موازی و برنامه‌ی سازنده (فرهاد میثمی)

ادامه در فرسته‌ی بعدی 👇👇👇
✳️ادامه‌ی فرسته‌ی قبلی 👆👆👆


از طرفی، شخصیتی دیگر، واسلاو هاول همْ به احزابِ حرفه‌ای اعتمادی ندارد و راهِ تغییر ریشه‌ای را در جایی دیگر (جامعه‌ی مدنی و “دولت‌شهرِ موازی”) و عملِ پیشاسیاسی می‌بیند. او احزاب را مُخلِ زندگیِ مردم می‌داند.

باز هم متفکر دیگری، سیمون وی، مشهور به عَذرای سرخ، کتابی می‌نویسد به اسم “برچیدن همه‌ احزاب” (غلامعلی کشانی، نگاه معاصر) او به‌عنوان یکی از برجستگان تفکر سیاسی قرن بیستم (و به قولِ آلبر کامو، برجسته‌ترین متفکر سیاسیِ پس از مارکس)، به عنوان یک کنش‌گرِ مبارزه برای مِحنت‌کِشان به این نتیجه می‌رسد که وجود و فعالیتِ احزاب نه مفید است و نه اخلاقی، و برعکس، به شدت فسادآور و ویران‌کننده است.

تقارنِ اندیشه‌ی این سه کنش‌گر در مورد احزابْ با نقطه‌‌های‌شروعِ متفاوت، اما با نیت‌ها و اهداف یکسان، نکته‌‌ای است شگفت‌آور که به ما اطمینان می‌دهد که این بحث (برچیدنِ احزاب) خیلی هم بی‌ربط و بی‌معنا نیست. هر سه‌ی این‌ها، قبل از هر چیز، کار اصلی‌شان عمل بوده و نه نظریه‌پردازی. این نتیجه‌گیری در درجه‌ی اول حاصل تجربه و عمل و سپس دانشِ آنان بوده است.



و نکته‌ای دیگر:

نظریه‌های گاندی و واسلاو هاول، برای اجرا شدن نیاز به وضعیت و عملی ریزوم‌وار[۲] دارند.

این روزها، علاوه بر خودِ اینترنت، شبکه‌‌های مجازی‌ای مثل تلگرام، به‌خوبی می‌توانند به ظهور جنبش‌های مقاوم ریزومی کمک کنند. نک: در ویکی پدیای فارسی، مدخلِ “ریزوم (فلسفه)” و سایت عدم خشونت، “گروه تلگرامی، ابزار معجزه گر…”.


[۱] – atomized: اتمیزه شدن یعنی محروم شدن فرد و افراد یک جامعه از رابطه‌ی بامعنا با دیگری و دیگران و دولت. این وضعیت از بیرون تحمیل می‌‌شود. اتمیزه شدن یا “ذره‌‌‌ای شدن” یعنی وضعیتی که هرکس بدون توجه به سرنوشت مشترک ( یا به قول شاملو: درد مشترک ) به هر روش می کوشد هرچه بیشتر “لحاف را بکشد سمت خودش”. در شرایط استیصال و درماندگیِ فرد در برابر نیروهای فرادست (مخصوصا دولت یا قدرت‌های اقتصادی) با یک جامعه اتمیزه مواجه می‌شویم، به این معنا که هرکس بدون توجه به سرنوشت مشترک به فکر خود و منافع کوتاه مدت و کسب سود است و به تعبیری می‌خواهد گلیم خود را از آب بیرون بکشد و به کنامِ (آشیانه‌ی) خود ببرد. فضیلت‌های اخلاقی به سمت صفر میل می‌کند و فرد به موجودی تنها و دورافتاده تبدیل می‌شود که این خود پیامد‌های روحی، روانی و شخصیتیِ شدیدی هم خواهد داشت. . اتمیسم در معنایی دیگر، یعنی فردگراییِ مطلقِ خودخواسته و نه تحمیل‌شده از بیرون.

[۲] – زمین‌ساقه یا ریزوم (rhizome/rhizoma) در گیاه‌شناسی، به ساقه‌های زیر زمینی در برخی از گیاهان گفته می‌شود. این ساقه‌های زیرزمینی دارای رشد افقی هستند و به‌عنوان اندام تکثیرِ رویشی عمل می‌کنند. در بسیاری از گیاهان اگر قطعه‌ای از زمین‌ساقه را جدا کنیم و بکاریم قابلیت رشد و ریشه زدن خواهد داشت، مانند زنبق، زردچوبه، زنجبیل و … (ویکی‌پدیای فارسی).

وضعیت ریزوم‌وار: این وضعیت به گیاهانِ ریزومی (زمین ساقه‌ها در برابر درخت‌سان‌ها) تشبیه می‌شود که سازمان‌شان به شکلی است که اولا ساقه‌شان در خاک است و نه در هوا، به‌صورت شبکه‌ی جدول‌مانندی به‌طور وسیعی به هم وصل اند و در عرضِ هم اند، و اگر قطع شود، از همان نقطه یک یا چند ریزوم دیگر می‌روید. به این ترتیب، بی‌مرکز است و نابودنشدنی. جنبش‌های اجتماعی هم اگر به این شکل باشند و دارای یک مرکز معین نباشند و از گوشه‌گوشه‌‌ی یک سرزمین و همزمان سر بزنند، می‌توانند خصوصیات ریزوم را داشته باشند و آسیب‌پذیری‌شان به سمت صفر میل کند.


دولت شهر موازی هاول ، برنامه سازنده گاندی
اردیبهشت 1401

دولت‌شهرِ موازی و برنامه‌ی سازنده (فرهاد میثمی)

دانلود فایل در زیر: 👇👇👇
Forwarded from Gholamali Keshani
دولت‌‌شهر موازی - برنامه سازنده.pdf
973.2 KB
دولت‌شهر موازی هاول- برنامه‌ی سازنده‌ی گاندی
غلامعلی کشانی -۱۴۰۱
دولت‌شهرِ موازی و برنامه‌ی سازنده‌ 👆 دو راه‌حلِ مکمل برای تخفیف یا خاموش‌کردن زبانه‌ی آتش انفجاری اند که این روزها معلوم شده که هر لحظه در انتظار ما است. (فرهاد میثمی)


این آتش هیچ کس، از جمله خودِ شما را در امان نخواهد گذاشت. بنیان‌برافکن است. هیچ حرکتی رو به جلو نخواهد داشت.
فقط ویرانی است و ویرانی.


فرهاد میثمی با عملِ باورنکردنیِ ایثارگرانه‌ای که هم‌اکنون (هفته‌ی آخر اردیبهشت 1401) ازو شاهدیم (این‌جا، این‌جا و این‌جا) ، در پیشنهادش به ما راه‌حلی برای برون‌رفت از این دوزخ نشان می‌دهد. باید تلاش او را ارج بگذاریم.


باید در معرفیِ این پیام پیگیرانه بکوشیم و این گفتمان را به بحث گروهی جمع‌های‌مان تبدیل کنیم:
لطفا متن پی دی اف بالا (اینجا) را بخوانید.
=========ه
دیدگاه یک کارشناس و مترجم زبده‌ و برجسته‌ی بحث عدم خشونت‌:
«هرچند من مخالف اعتصاب غذای فرهاد میثمی هستم ولی در مقابل چنین روح های بزرگی به سختی میشه تعظیم نکرد.»
‌‌‌‌‌‌‌========ه
توضیح بیشتر نویسنده‌ی نظر بالا:
با سلام خدمت شما جناب کشانی.

نسبت هایی رو که به بنده دادید صرفا به عنوان لطف شما به خودم تلقی می کنم و نه بیشتر.
از من خواسته بودید درباره اظهارنظرم راجع به اعتصاب غذای فرهاد میثمی توضیح بیشتری بدم.

الان که من در حال نوشتن این سطور هستم قلبم توان پمپاژ مناسب خون رو از دست نداده، و بدنم ذخایر پروتئین و چربی و کربوهیدرات و مواد معدنی موجود در خودش رو به منظور ادامه بقا مصرف نکرده، و روده هام در اثر عدم مصرف آب کافی دچار چسبندگی نشده، و ماهیچه ها و قدرت بیناییم تحلیل نرفته و مغزم تمرکزشو در اثر نرسیدن قند از دست نداده ، و سطح هوشیاریم پایین نیومده و حس ضعف و ناتوانی بر من غالب نشده و امانم رو نبریده.

اما فرهاد میثمی، بعد از بیشتر از دوهفته موندن بر سر عزم خودش مبنی بر امتناع از خوردن و آشامیدن، در اثر ابتلا به همه عوارض بالا از زندان به بیمارستان منتقل شد. نظریه پردازی درباره درست یا نادرست بودن چنین اقدامی، اون هم با شکمی سیر و با لب و کامی سیراب و در شرایطی امن، شرط دردآشنا بودن نیست.

با این حال - صرفا به منظور بردن نامی از او و گزاردن یادی از او - گمانم اینه که میشه جسارت ورزید و، در محافل دوستانه ای نظیر این کانال، اظهارنظری در حد فهم خود کرد.

من به طور خلاصه می تونم عرض کنم که یکی از ویژگی های مقاومت عاری از خشونت، کم هزینه تر بودن این شیوه نسبت به شیوه های جایگزین هست. تا جایی که من می فهمم توسل به اعتصاب غذا، با توجه به عواقبی که دربر داره، باید به عنوان آخرین حربه و راه چاره مدنظر قرار بگیره و اون هم در شرایطی که میزان احتمال تحت تاثیر قرار دادن حریف، میزان قابل توجهی باشه.

با انتقال فرهاد میثمی به بیمارستان، اولین چیزی که به ذهن خطور می کنه و دل رو می لرزونه، یاد هدی صابر هست که یازده سال پیش درست در چنین روزهایی مثل فرهاد بر سر عزم خودش موند و جان شیرین رو گذاشت و رفت.

و این، هزینه هنگفتی بود.
دولت شهر موازی و برنامه سازنده
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
“دولت‌شهرِ موازیِ” واسلاو هاول و “برنامه‌ی سازنده”‌‌‌  ماهاتما گاندی دو نظریه‌ی مکمل برای تحول درونی، اجتماعی و سیاسی در نوشته‌ی حاضر با دو پیشنهاد روبرو می‌شویم که انگار گم‌گشته‌‌های مایند. مایی که درمانده‌‌ مانده‌ایم و، دوره‌ می‌کنیم شب‌ را و روز را،…
نوشته‌ی زیر در باره‌ی فرهاد میثمی است که در بالا👆، راه‌حل کلیدیِ خود را ارائه داده است‌:


نکاتی در خصوص فرهاد میثمی که از خود او نخواهید شنید:

اول، کودکی تا دوره دانشگاه (تحصیل و ورزش):

• دبیرستان را با یک سال جهش تمام کرد و در سال ۱۳۶۵ در هفده سالگی با کسب رتبه‌ای عالی در کنکور وارد دانشگاه پزشکی تهران شد.
• از قهرمانان تیم شطرنج دانشگاه تهران و همزمان عضو تیم دو و میدانی این دانشگاه بود و در مسابقات کشوری مدال‌ها را درو کرد.
• در مدت تحصیل پزشکی، برای تامین هزینه زندگی و تحصیل تدریس زیست‌شناسی می‌کرد و ویدیوهای آموزش زیست‌شناسی او بسیار محبوب بودند.
• با نتایج عالی در امتحانات ورودی پزشکی تخصصی وارد رزیدنتی پاتولوژی شد، اما بعد از مدت کوتاهی انصراف داد و موسسه اندیشه‌سازان را بدون هیچ سرمایه‌ای تاسیس کرد.

دوم، دوره اندیشه‌سازان (کارآفرینی، تولید ثروت و فعالیت به عنوان ناشر):

• بعد از چند سال، اندیشه‌سازان با انتشار میلیونی تبدیل به نامی برتر در کتاب‌های آموزش کنکور شد و این مدیون کیفیت بالای محتوا و نشر، و در عین حال قیمت مناسب بود.
• بخشی از درآمد اندیشه‌سازان را صرف امور خیر اجتماعی مانند درخت‌کاری، اهدای خون و اهدای جوایزی مانند جایزه ادبی یلدا می‌کرد.
• در سال ۱۳۸۴ با وجود درآمد فوق‌العاده بالا و در حال رشد، بدون هیچ فشار بیرونی تصمیم به انحلال اندیشه‌سازان گرفت، زیرا می‌گفت می‌خواهم به کاری که فایده بیشتری به جامعه برساند بپردازم.
• در زمان انحلال، حدود دویست کارمند اندیشه‎سازان با دریافت حقوقی سخاوتمندانه و بسیار بالاتر از آن چه قرارداد و قانون ملزم می‌کرد، مرخص شدند.
• او حتی حاضر نشد حق امتیاز اندیشه‌سازان را در ازای دریافت مبلغ پیشنهادی که معادل قیمت خرید چندین واحد مسکونی بود به یکی از رقبای سابق واگذار کند. می‌گفت نباید خاطره خوب از این نام تبدیل به یک بنگاه صرفا ‌تجاری شود.

سوم، دوره خلوت، مطالعه و معاشرت با گروه‌های مختلف برای یادگیری و ترویج علوم اجتماعی:

• بعد از تعطیلی اندیشه‌سازان، در دفترش که شب‌ها هم همان‌جا می‌خوابید، بدون هیچ چشم‌داشتی جلسات کتاب‌خوانی در حوزه‌های جامعه‌شناسی، روانشناسی، تاریخ، علوم سیاسی، علوم شناختی و … برگزار می‌کرد. در این مدت افراد اندیشمند زیادی در آن دفتر تبادل اطلاعات و آراء می‌کردند که بعدها بسیاری از آنها به مدارج علمی عالی رسیدند.
• به دلیل علاقه به «مبارزات خشونت‌پرهیز» و رهبرانی چون گاندی، لوترکینگ، ماندلا، توتو، و هاول به مطالعه‌‌ی جدی در این زمینه پرداخت. علاوه‌بر‌این، در این زمینه جلساتی را در دانشگاه اصفهان برگزار کرد که فیلم‌های آن‌ها در یوتیوب موجود است.

چهارم، دوره کنش مدنی و سیاسی:

• کمی بعد از جلسات دانشگاه اصفهان، با اتهام تولید و توزیع پیکسل‌های «من با حجاب اجباری موافق نیستم» بازداشت شد.
• تاکنون چهار سال در زندان بوده ولی حتی یک روز به مرخصی (حتی در زمان ابتلا به کرونا) نیامده است.
• در طول سالیان زندان، او تا کنون چندین مقاله نگاشته و منتشر کرده است. از جمله می‌توان به «قدرت بی‌قدرتان (معرفی کوتاه)»، «روایتی از مباحث کتاب قدرت بی‌قدرتان»، «اعتراضات مردمی و دوران فاصله‌گذاری‌های کرونایی»، «دیالکتیک حضور و حجاب»، «بهشت رفتنی نیست، بهشت ساختنی است»، «حالا دیگر وقت شمردن جوجه‌هاست» (درباره‌ی بهار عربی)، و «امید در تاریکی» اشاره کرد.
• تاکنون حداقل دو بار در زندان اعتصاب غذا کرده ‌است، یکبار در اعتراض به رویه‌های ناعادلانه قضایی و برای آزادی رضا خندان، و این بار برای دفاع از احمدرضا جلالی.

منبع: کانال اخبار در باره‌ی فرهاد میثمی و حال و احوال جسمی و فکری او
https://t.me/farhadmeysami_news
پادکست پرسه (PARSEH) در اینستاگرام و اپلیکیشین‌های مختلفِ پادکستی مثل
castbox

مطالبی را برای شما عرضه می‌کند که به کارِ همین امروزمان می‌آید. انگار که خیلی با ما آشنا هستند. از این میان،

سه اپیزودِ "از تحریر تا آزادی" در باره‌ی بهار عربیِ مصر
و
چهار اپیزودِ "ظهورِ تزار نو" در باره‌ی برآمدنِ پوتین از خرابه‌های شوروی

برای همه‌ی ملتِ ما درس‌آموز اند.
پرسه را عباس سیدین تهیه می‌کند.

https://www.instagram.com/parsehpodcast/

آدرس اپیزودهای پادکست پرسه:

https://castbox.fm/va/3147344



کافی است در اَپ‌های پادکست‌گیر کلمه‌ی پرسه (یا PARSEH) را جستجو کنید.
اَپ پادکست گیر را در گوگل پلی یا گوگل استور می‌توانید با جستجوی کلمه‌ی CASTBOX روی موبایل خود سوار کنید.
‏صاحب یکی از کتاب‌فروشی‌ها در ساوتمپتون انگلستان، در حالی که کتابخانه‌اش را به دلیل اجاره بها به چند فروشگاه بالاتر می‌بُرد و می‌خواست کتاب‌ها را جابه‌جا کند، درخواست کمک کرد. این مرد از حضور بیش از ۲۵۰ جوان، سالخورده و افراد با نیازهای ویژه متعجب شد که زنجیره انسانی تشکیل دادند تا هزاران کتاب را دست به دستِ هم، از مکان قدیمی به مکان جدید منتقل کردند. مسافت 150 متر در یک ساعت.
(دقت کنید که نفر چهارم عکس بزرگ، بانویی است محجبه، در بین این همه افراد متفاوت)
=============ه

در زیر "ارزیابیِ جهانیِ رایگان‌بخشی" را در جهان و ایران می‌بینید که بر اساس سه ملاک انجام می‌گیرد:
- کمک به آدمِ غریبه یا کسی که نمی‌شناسیم؛
- پرداخت پول به خیریه؛
- کار داوطلبانه برای یک سازمان:
https://en.wikipedia.org/wiki/World_Giving_Index


به نظر شما اگر در شهرتان یا در تهران کتابفروشی‌ای همین تقاضا را به‌صورت مناسبی اعلام کند، چقدر داوطلب ممکن است به کمک‌اش بیایند؟
نظر شما چیست ؟
============ه
یک نکته!: لطفا نظر‌های‌تون رو مفصل تر بفرمایید تا همه استفاده‌ی بیشتری بکنند.
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
‏صاحب یکی از کتاب‌فروشی‌ها در ساوتمپتون انگلستان، در حالی که کتابخانه‌اش را به دلیل اجاره بها به چند فروشگاه بالاتر می‌بُرد و می‌خواست کتاب‌ها را جابه‌جا کند، درخواست کمک کرد. این مرد از حضور بیش از ۲۵۰ جوان، سالخورده و افراد با نیازهای ویژه متعجب شد که زنجیره…
دوستان!
پاسخ شما به پرسش بالا در این فرسته گذاشته می‌شود. امیدوارم دوستان زیادی نظر بدهند، مخصوصا نظر مشروح و مفصل:
==================ه
- "بعید میدونم در تهران این تعداد افراد جمع بشن."
- "اگر هم تشکیل بشه، چند تا کتاب غیب می شود!"
- "فکر نکنم اینجوری استقبال کنن!
- "اینجا مردم مشکلاتشون زیاده. همین‌که میپردازن به مشکل خودشون، دیگران رو فراموش میکنن!"
- "مطلقا نمی‌دونم چی میشه."

- «بنظر من این توی ایران اصلا عجیب نیست چه بسا پر شورتر اتفاق بیفته
خصوصا که گفتید به صورت مناسبی اعلام کنن چرا که نه!

مردم ما خیلی شریفن»

- "سلام و درود
دیدن این تصویر انرژی بخش، شوق کمک به هم نوع را در انسان زنده می کند.
در خصوص اینکه آیا در شهر ما در صورت درخواست مشابه، چقدر داوطلب ممکن است به کمکش بیایند؛ بنظر بنده کمی بعید بنظر میرسه جمعیت گسترده ای برای کمک حاضر بشوند. در یک کشوری که مشکلات اقتصادی اکثریت مردم رو به افزایشه و تامین نیاز فیزیولوژیک از قبیل غذا، پوشاک و سرپناه، با سختی ها و رنج های زیاد همراه هست، تبعات آن می تواند افزایش بیماری جسمی، روحی، اعتیاد، فقر مالی، استیصال، و عدم امنیت روانی باشد....همین مساله افراد را به سمت خودخواهی و عدم گرایش به کمک به دیگران (بخصوص کمک رایگان بخشی) سوق می دهد. در ضمن برآیند کاری سالم که از افراد در کسب و کار مستقل و خصوصی تا سازمان های دولتی می بینیم، معمولا رضایتبخش نیست و ممکنه بشه نتیجه گرفت که حس مشارکت دوستانه در کارها ممکنه بالا نباشه.

همچنین نقش تبلیغات هم می تواند پررنگ باشد، در جامعه ای که کتاب ارزشمند شمرده شود، ممکن است حس همیاری افراد در این مورد افزایش پیدا کند. مساله اعتماد دو طرفه هم مساله مهمیه، بعید بنظر میرسه در شهر ما فروشنده برای کمک و جابجایی اعتماد کند و اموالش را در اختیار افراد ناشناس بگذارد.‌"

- "باسلام
همیشه چندتا بانی برای اینچنین فعالیتهای مردمی لازم هست،واین بستگی داره به روابط گسترده وخوب کتابفروش"

- «باری. می‌دانستید دزدی کتاب در فرانسه جرم نیست؟! معمولا کتاب را برای خواندن می‌دزدند. حداقل بگمان من!»

- «با درود خدمت همگی، در درجه اول ، بنظرم کتابفروش در اینجا، چنین تقاضایی نمی‌کند.
و اما، خوش بینی صاحب مغازه در انگلیس و اعتماد به دیگران و هم شهری هایش، برایم بسیار حیرت آور است . با اینکه انگلیس از مهاجران و پناه جویان مختلفی تشکیل شده است. این حسِ اعتمادِ اجتماعی قابل ستایش است و آنهم از جانب به احتمال زیاد یک صاحب مغازه حتما میانه سال و بومی آنجا.
مردمِ اینگونه کشورها مبنا را بر اساس صداقت، راستگویی و درست‌کرداری
دیگران قرار می دهند و این حس، مسلما برگرفته از حاکمیت و تربیتی ست که به انسانها با دید انسانی می نگرد.»

- پاسخ به «دزدی کتاب در فرانسه»

«اما در ایران لزوما برای خواندن کتاب دزدیده نمی شود. شاید جامعه شناسان باید نظر دهند اما تجربه خودم را می گویم. کسانی را دیده ام که دوست دارند، کش بروند. صرفا جهت تفریح و هیجان. دوست مرفهی _ساکن در خ. فرشته تهران- تعریف می کرد که در حین مصاحبه با روژه گارودی در هتل استقلال، یواشکی ادکلن او را کش رفته است!
دیگرانی هم شنیده ام هر چیزی دستشان برسد، می دزدند تا به قیمت بسیار ناچیز، به اصطلاح آبش کنند.»


- «سلام و تشکر جناب کشانی بزرگوار بابت اشتراک گذاری این اثر زیبا
اظهار نظر در خصوص اینکه در کشور ما چنین تقاضایی چه عکس العملی خواهد داشت ساده نیست. چرا که با وجود اینکه حس نوع دوستی و مسوولیت اجتماعی و همکاری در کشور ما به دلایل مختلف متاسفانه کم رنگ شده است. اما هنوز افراد قابل توجهی با خصوصیات مذکور قابل مشاهده اند.
به امید افزایش عشق و آگاهی در میان افراد جامعه 🙏»
باز هم گنجی دیگر به گنجینه‌ی کوچک کتاب‌های آلبرت شوایتزر اضافه شد و مایه‌ی خوش‌حالیِ اهلِ عرفانِ عملی شد. این کار به همت والا و ارزنده‌ی شهرام‌ نقش‌تبریزی، مترجمی که کارهای ارزشمندی در باره‌ی گاندی و بی‌خشونتی ترجمه کرده‌اند و نیز نشر شور انجام گرفته است.
از این بابت باید بسیار خوشحال بود، چرا که ما را با عارفی اهل عمل آشنا می‌کند، کسی که به‌جای حرف زدن در باره‌ی کار درست، خودِ کار درست را انجام می‌داد!
دست‌ هر دوی‌شان مریزاد!
برای تهیه:
@SHOORBOOKS
و
88747641 | 88747642
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با زندگی خود چکار می‌کنید؟ واپسین زمان‌ها
#زندگی، #Kurzgesagt

▪️مترجم: حمیدرضا بیدار
▫️آرشیو ویدئوها در آپارات
🌱
Forwarded from هزار خط ناتمام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا مدیتیشن دقیقاً مثلِ دوچرخه‌سواری است؟
#مدیتیشن، #تکرار، #headspace

▪️مترجم: حسین محمدی‌زاده
▫️آرشیو ویدئوها در آپارات
🌱
Forwarded from Book_tips (Azar)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گاهی بردن عین باخت
و باخت عین برد


🍃🌺🍃
📌همراهان عزیز
جمعه‌ها در کانال به جز #داستان_کوتاه پستی منتشر نمی‌شود.
هر پیشنهاد و انتقادی دارید برای ما بنویسید.

#جمعه یک روز بدون شبکه های اجتماعی

۱۴۰۱/۳/۲۰
با سپاس
@book_tips 🐞