#يا_ابا_صالح! #يا_ابا_صالح!
🔰علامه محمد باقر مجلسی گوید: پدرم رحمة اللَّه عليه برايم نقل كرد وگفت: مرد شريف ونيكوكارى درزمان مابود كه اورا مير اسحاق استرآبادى میگفتند.وى چهل مرتبه پياده به حج بيت اللَّه رفته بود و ميان مردم مشهور بود كه طى الارض دارد!نامبرده در يكى از سالها به اصفهان آمد.من هم نزد او رفتم و آنچه درباره او شهرت داشت از خودش جويا شدم.
💠او گفت: در يكى از سالها با كاروان #حج به زيارت خانه خدا میرفتم.وقتى به محلى رسيديم كه تا مكه هفت منزل يا نُه منزل راه بود به عللى از كاروان بازماندم،چندان كه كاروان ازنظرم ناپديد گشت و راه را گم كردم.در نتيجه سرگردان شدم و تشنگى بر من غلبه كرد.به طورى كه از زندگى خود نااميد گرديدم.
در آن هنگام صدا زدم:يا #ابا_صالح! يا #ابا_صالح! راه را بمن نشان بده!
ناگاه شبحى در آخر بيابان به نظرم رسيد.چون با دقت نگاه كردم به اندک مدتى نزد من آمد، ديدم جوانى خوش سيما، پاكيزه لباس وگندمگون است كه به هيئت مردمان شريف بر شترى سوارو مشک آبى هم با خود دارد.
به او سلام نمودم. جواب مرا داد و پرسيد:تشنه هستى؟ گفتم: آرى! مشک آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه گفت: میخواهى به كاروان برسى؟گفتم آرى. مراپشت سر خودسوار كردو به طرف مكه رهسپار گرديد.من عادت داشتم هر روز حرز يمانى میخواندم پس شروع به خواندن آن كردم. آن جوان در بعضى جاهاى آن میگفت: اين طور بخوان! چيزى نگذشت كه به من گفت: اينجا را مىشناسى؟ وقتى نگاه كردم ديدم در ابطح هستم! گفت: پياده شو.
💥وقتى پياده شدم او برگشت و از نظرم ناپديد شد. در آن موقع متوجه گرديدم كه امام زمان بود. از گذشته پشيمان شدم و بر مفارقت و نشناختن وى تأسف خوردم. بعد از هفت روز كاروان آمد، چون آنها از زنده بودن من مأيوس بودند، لذا وقتى مرا در مكه ديدند؛ مشهور شدم كه «طى الارض» دارم.
📚بحار الانوار، مجلسی، ج۵۲، ص۱۷۶.
به نقل ازکتاب ربانی آیات الله،
آیت الله العظمی وحید خراسانی
▫️ #کلام_فقیه #امام_زمان
✅ @Fatemyeh_ValiAsr
🔰علامه محمد باقر مجلسی گوید: پدرم رحمة اللَّه عليه برايم نقل كرد وگفت: مرد شريف ونيكوكارى درزمان مابود كه اورا مير اسحاق استرآبادى میگفتند.وى چهل مرتبه پياده به حج بيت اللَّه رفته بود و ميان مردم مشهور بود كه طى الارض دارد!نامبرده در يكى از سالها به اصفهان آمد.من هم نزد او رفتم و آنچه درباره او شهرت داشت از خودش جويا شدم.
💠او گفت: در يكى از سالها با كاروان #حج به زيارت خانه خدا میرفتم.وقتى به محلى رسيديم كه تا مكه هفت منزل يا نُه منزل راه بود به عللى از كاروان بازماندم،چندان كه كاروان ازنظرم ناپديد گشت و راه را گم كردم.در نتيجه سرگردان شدم و تشنگى بر من غلبه كرد.به طورى كه از زندگى خود نااميد گرديدم.
در آن هنگام صدا زدم:يا #ابا_صالح! يا #ابا_صالح! راه را بمن نشان بده!
ناگاه شبحى در آخر بيابان به نظرم رسيد.چون با دقت نگاه كردم به اندک مدتى نزد من آمد، ديدم جوانى خوش سيما، پاكيزه لباس وگندمگون است كه به هيئت مردمان شريف بر شترى سوارو مشک آبى هم با خود دارد.
به او سلام نمودم. جواب مرا داد و پرسيد:تشنه هستى؟ گفتم: آرى! مشک آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه گفت: میخواهى به كاروان برسى؟گفتم آرى. مراپشت سر خودسوار كردو به طرف مكه رهسپار گرديد.من عادت داشتم هر روز حرز يمانى میخواندم پس شروع به خواندن آن كردم. آن جوان در بعضى جاهاى آن میگفت: اين طور بخوان! چيزى نگذشت كه به من گفت: اينجا را مىشناسى؟ وقتى نگاه كردم ديدم در ابطح هستم! گفت: پياده شو.
💥وقتى پياده شدم او برگشت و از نظرم ناپديد شد. در آن موقع متوجه گرديدم كه امام زمان بود. از گذشته پشيمان شدم و بر مفارقت و نشناختن وى تأسف خوردم. بعد از هفت روز كاروان آمد، چون آنها از زنده بودن من مأيوس بودند، لذا وقتى مرا در مكه ديدند؛ مشهور شدم كه «طى الارض» دارم.
📚بحار الانوار، مجلسی، ج۵۲، ص۱۷۶.
به نقل ازکتاب ربانی آیات الله،
آیت الله العظمی وحید خراسانی
▫️ #کلام_فقیه #امام_زمان
✅ @Fatemyeh_ValiAsr