در اروپا کمکم حرکتی از کتابفروشیهایی پا گرفتهاند که ویژهی آثار زنان نویسندهاند. از برلین تا لیسبون، از مادرید تا ادینبورا. بهرغم اینکه هرسال بخش مهمی از بهترین آثار در حوزههای مختلف به قلم زنان نویسنده است، کماکان آمار اقبال و فروش کتابهای زنان کمتر است و نگاه جنسیتزده به توانایی نویسندگان زن کماکان یک معضل جدی است. آمار و تحقیقات متعدد دانشگاهی نشان میدهد کماکان آثار زنان نویسنده کمتر از مردان نویسنده نقد و بررسی میشود، کمتر تیتر اصلی صفحات ادبی میشود، تیراژ کمتری از مردان نویسنده همتا میگیرد، کمتر برندهی جوایز ادبی میشود و کمتر از آثار مردان بخشی از برنامهی درسی مدارس و دانشگاهها میشود. حالا این کتابفروشیهای تازه به دنبال ایناند که بخشی از این نابرابری و نگاه جنسیتزدهی ریشهدار به آثار زنان نویسنده را از بین ببرند و فضا و امکان بیشتری برای دیده شدن آثار زنان فراهم کنند.
شش سال پیش ریچل وود در اسکاتلند یک خبرنامهی ویژهی آثار زنان نویسنده راه انداخت. وود به درستی باور داشت که آثار زنان نویسندهی خوبی با کمتوجهی یا بیتوجهی مواجه است و به دنبال این بود تا آثار زنان را معرفی کند. شش سال بعد خبرنامهی معروف Rare Bird که وود راه انداخت، اعضایی از بیش از ۲۰ کشور جهان دارد و کتابفروشی کوچک آنها با همین نام در شهر ادینبورا در اسکاتلند آغاز به کار کرد.
در لیسبون، کتابفروشی کوچک Greta پاتوق ادبی و فمینیستی برای دوستداران آثار نویسندگان زن است. کتابفروشی که به دنبال ترویج دیدگاههای گوناگون و آثار زنان نویسنده از هر گوشهی جهان است و تلاش میکند تا نمایندهای از صداهای واقعی و متنوع زنان باشد. با اینحال این کتابفروشی میگوید کماکان ۹۸٪ بازدیدکنندگان و خریداران کتابهای آنها زناناند. تجربهی آنها با آمارها و تحقیقات دانشگاهی همخوانی دارد و نشان میدهد مردان کماکان به آثار زنان نویسنده کمتوجهی میکنند و "نویسندهی قابل" را اغلب مرد میبییند و بس. صاحبان این کتابفروشی میگویند کماکان بخشی از کلیشه هم همین است که یک «کتابفروشی فمینیستی»، کتابفروشی ویژهی زنان است و بس!
زنان در بسیاری از بررسیها و آمار، بیشترین خوانندگان کتابهایند. برای مثال در بریتانیا مجموع دو سوم کتابهای سراسر کشور را زنان خریداری میکنند و ۵۰ درصد زنان خود را خوانندگان مشتاق و جدی میدانند، در حالی که فقط ۲۶ درصد مردان جدی و مداوم کتاب میخوانند. در جشنوارههای ادبی استرالیا، ۷۰ درصد بلیتها را زنان میخرند. در آمریکا در فاصلهی زمانی سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱، هفتاد و هشت درصد زنان اعلام کردند که در یک سال گذشته دستکم یک کتاب خواندند یا به یک کتاب صوتی گوش دادند. این رقم برای مردان ۷۳ درصد بود. بررسی دیگری نشان داد در میان ۱۰ نویسندهی زن معروف جهان ادبی انگلیسی زبان، فقط ۱۹ درصد خوانندگان مرداناند و باقی خوانندگان زناند.
اگر قرار است چیزی اساسی در این رویهی کماکان رایج عوض شود که آثار مردان سفیدپوست غربی بیش از هر کس دیگر خوانده میشود، اولین گام تغییر عادات جنسیتزدهی انتخاب کتاب به ویژه در میان مردان است. و اگر قرار است فهم بهتر و درستی از تجارب زنان، نگرانیها و رنجهایشان و زیستن در این جهان به عنوان زن داشته باشیم، یکی از اصلیترین کارها خواندن آثار این زنان است.
@FarnazSeifi
شش سال پیش ریچل وود در اسکاتلند یک خبرنامهی ویژهی آثار زنان نویسنده راه انداخت. وود به درستی باور داشت که آثار زنان نویسندهی خوبی با کمتوجهی یا بیتوجهی مواجه است و به دنبال این بود تا آثار زنان را معرفی کند. شش سال بعد خبرنامهی معروف Rare Bird که وود راه انداخت، اعضایی از بیش از ۲۰ کشور جهان دارد و کتابفروشی کوچک آنها با همین نام در شهر ادینبورا در اسکاتلند آغاز به کار کرد.
در لیسبون، کتابفروشی کوچک Greta پاتوق ادبی و فمینیستی برای دوستداران آثار نویسندگان زن است. کتابفروشی که به دنبال ترویج دیدگاههای گوناگون و آثار زنان نویسنده از هر گوشهی جهان است و تلاش میکند تا نمایندهای از صداهای واقعی و متنوع زنان باشد. با اینحال این کتابفروشی میگوید کماکان ۹۸٪ بازدیدکنندگان و خریداران کتابهای آنها زناناند. تجربهی آنها با آمارها و تحقیقات دانشگاهی همخوانی دارد و نشان میدهد مردان کماکان به آثار زنان نویسنده کمتوجهی میکنند و "نویسندهی قابل" را اغلب مرد میبییند و بس. صاحبان این کتابفروشی میگویند کماکان بخشی از کلیشه هم همین است که یک «کتابفروشی فمینیستی»، کتابفروشی ویژهی زنان است و بس!
زنان در بسیاری از بررسیها و آمار، بیشترین خوانندگان کتابهایند. برای مثال در بریتانیا مجموع دو سوم کتابهای سراسر کشور را زنان خریداری میکنند و ۵۰ درصد زنان خود را خوانندگان مشتاق و جدی میدانند، در حالی که فقط ۲۶ درصد مردان جدی و مداوم کتاب میخوانند. در جشنوارههای ادبی استرالیا، ۷۰ درصد بلیتها را زنان میخرند. در آمریکا در فاصلهی زمانی سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱، هفتاد و هشت درصد زنان اعلام کردند که در یک سال گذشته دستکم یک کتاب خواندند یا به یک کتاب صوتی گوش دادند. این رقم برای مردان ۷۳ درصد بود. بررسی دیگری نشان داد در میان ۱۰ نویسندهی زن معروف جهان ادبی انگلیسی زبان، فقط ۱۹ درصد خوانندگان مرداناند و باقی خوانندگان زناند.
اگر قرار است چیزی اساسی در این رویهی کماکان رایج عوض شود که آثار مردان سفیدپوست غربی بیش از هر کس دیگر خوانده میشود، اولین گام تغییر عادات جنسیتزدهی انتخاب کتاب به ویژه در میان مردان است. و اگر قرار است فهم بهتر و درستی از تجارب زنان، نگرانیها و رنجهایشان و زیستن در این جهان به عنوان زن داشته باشیم، یکی از اصلیترین کارها خواندن آثار این زنان است.
@FarnazSeifi
کنفرانس جهانی سازمان ملل برای مقابله با تغییرات اقلیمی در سال جاری میلادی قرار است در باکو، پایتخت آذربایجان، برگزار شود. آذربایجان اسامی اعضای کمیتهی اداره و مدیریت این کنفرانس جهانی را اعلام کرد. کمیتهای که در بین ۲۸ نفر اعضای آن، حتا یک زن هم نیست!
این اقدام آذربایجان با انتقادهای تند از سوی فعالان محیط زیست و سازمانهای محیط زیستی روبرو شد. الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، اعضای این کمیته را تعیین و منصوب کرده است. او تقریبا تمام اعضا را از میان وزرا و مقامات رده بالای دولتی منصوب کرده که هیچ نسبت و سنخیتی با حفظ محیط زیست ندارند. یکی از آنها وزیر اطلاعات کشور آذربایجان است! از طنزهای ماجرا این است که رئیس شرکت توزیع گاز آذربایجان هم از اعضای این کمیته است. صنعتی که یکی از مضرترین صنایع برای اقلیم است و کنترل آنها از اهداف اصلی کنفرانس جهانی تغییرات اقلیمی است.
آذربایجان در حالی یک کمیتهی تماما مردانه، دولتی و در راس قدرت را تعیین کرده که تحقیقات متعددی نشان میدهد چطور زنان در سراسر جهان از تغییرات اقلیمی و بلایای ناشی از آن آسیب بیشتری میبینند، فقیرتر میشوند، با مشکلات بیشتر سلامتی مواجهاند، خشونت بیشتر ناشی از تغییرات اقلیمی را تجربه میکنند و …
کارزار جهانی She Changes که متشکل از دهها نهاد مردمی با محور مسائل زنان در مبارزه با تغییرات اقلیمی و گسترش نقش زنان در بحثهای اقلیمی است، در بیانیهای با محکوم کردن آذربایجان، اقدام این کشور را «روندی قهقرایی» در بحثهای جهانی تغییرات اقلیمی توصیف کرد.
این دومین سالی است که کنفرانس جهانی سازمان ملل برای مقابله با بحران تغییرات اقلیمی، در کشوری برگزار میشود که صنعت نفت و گاز دارد و صنایعاش یکی از عوامل اصلی آلودگی و آسیب به محیط زیست است.(کنفرانس سال ۲۰۲۳ در امارات متحده عربی برگزار شد.) آذربایجان در صدد است سوختهای فسیلی خود را تا یک سوم توسعه دهد. فعالان محیط زیستی سالهاست خواهان آناند که مدیران و دستاندرکاران اصلی سوختهای فسیلی، از مدیریت و نقش پررنگ در کنفرانسهای جهانی تغییرات اقلیمی کنار گذاشته شوند. آنها میگویند افرادی که خود نقشی کلیدی در مصیبت فعلی گرمایش زمین دارند، نمیتوانند عضوی کلیدی از راهکار باشند و منافع صنایع خود را به حفظ زمین ترجیح میدهند.
آذربایجان مختار بابایف، وزیر منابع طبیعی کشور را به ریاست کمیتهی کنفرانس برگزید. بابایف ۲۶ سال رئیس شرکت ملی گاز آذربایجان بود و خود همین انتصاب بسان دهنکجی دیگری بر فعالان محیط زیست است. معلوم نیست چنین کمیتهای که بسیاری اعضایش از تصویب راهکارهای جدی و واقعی برای مقابله با گرمایش زمین ضرر میکنند، قرار است چطور نقش مثبت و سازنده در تصویب سیاستهایی برای کاستن از گرمایش زمین داشته باشند.
@FarnazSeifi
این اقدام آذربایجان با انتقادهای تند از سوی فعالان محیط زیست و سازمانهای محیط زیستی روبرو شد. الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، اعضای این کمیته را تعیین و منصوب کرده است. او تقریبا تمام اعضا را از میان وزرا و مقامات رده بالای دولتی منصوب کرده که هیچ نسبت و سنخیتی با حفظ محیط زیست ندارند. یکی از آنها وزیر اطلاعات کشور آذربایجان است! از طنزهای ماجرا این است که رئیس شرکت توزیع گاز آذربایجان هم از اعضای این کمیته است. صنعتی که یکی از مضرترین صنایع برای اقلیم است و کنترل آنها از اهداف اصلی کنفرانس جهانی تغییرات اقلیمی است.
آذربایجان در حالی یک کمیتهی تماما مردانه، دولتی و در راس قدرت را تعیین کرده که تحقیقات متعددی نشان میدهد چطور زنان در سراسر جهان از تغییرات اقلیمی و بلایای ناشی از آن آسیب بیشتری میبینند، فقیرتر میشوند، با مشکلات بیشتر سلامتی مواجهاند، خشونت بیشتر ناشی از تغییرات اقلیمی را تجربه میکنند و …
کارزار جهانی She Changes که متشکل از دهها نهاد مردمی با محور مسائل زنان در مبارزه با تغییرات اقلیمی و گسترش نقش زنان در بحثهای اقلیمی است، در بیانیهای با محکوم کردن آذربایجان، اقدام این کشور را «روندی قهقرایی» در بحثهای جهانی تغییرات اقلیمی توصیف کرد.
این دومین سالی است که کنفرانس جهانی سازمان ملل برای مقابله با بحران تغییرات اقلیمی، در کشوری برگزار میشود که صنعت نفت و گاز دارد و صنایعاش یکی از عوامل اصلی آلودگی و آسیب به محیط زیست است.(کنفرانس سال ۲۰۲۳ در امارات متحده عربی برگزار شد.) آذربایجان در صدد است سوختهای فسیلی خود را تا یک سوم توسعه دهد. فعالان محیط زیستی سالهاست خواهان آناند که مدیران و دستاندرکاران اصلی سوختهای فسیلی، از مدیریت و نقش پررنگ در کنفرانسهای جهانی تغییرات اقلیمی کنار گذاشته شوند. آنها میگویند افرادی که خود نقشی کلیدی در مصیبت فعلی گرمایش زمین دارند، نمیتوانند عضوی کلیدی از راهکار باشند و منافع صنایع خود را به حفظ زمین ترجیح میدهند.
آذربایجان مختار بابایف، وزیر منابع طبیعی کشور را به ریاست کمیتهی کنفرانس برگزید. بابایف ۲۶ سال رئیس شرکت ملی گاز آذربایجان بود و خود همین انتصاب بسان دهنکجی دیگری بر فعالان محیط زیست است. معلوم نیست چنین کمیتهای که بسیاری اعضایش از تصویب راهکارهای جدی و واقعی برای مقابله با گرمایش زمین ضرر میکنند، قرار است چطور نقش مثبت و سازنده در تصویب سیاستهایی برای کاستن از گرمایش زمین داشته باشند.
@FarnazSeifi
حزب کمونیست چین این روزها با بحران ملی تازهای روبرو است: جمعیت رو به کاهش کشور و شمار فزایندهی زنان چین که حاضر به ازدواج و بچهدار شدن نیستند. سرعت این تغییر چنان است که در سال ۲۰۲۳ میلادی، برای دومین سال پیاپی جمعیت چین کاهش پیدا کرد. تغییری که حالا از اولویتهای بحرانهای ملی دولت چین است و دولت چین نگران است که با روند فعلی با جمعیت مسن روبرو شده و روند اقتصادی کشور آسیب جدی ببیند. این هفتمین سال پیاپی در چین است که تعداد نوزادان متولدشده هر سال کاهش داشته است. شمار افراد سالخورده در چین از هر کشور دیگری بیشتر است.
دولت چین شروع به تبلیغات و ارائهی خدمات برای تشویق زنان به ازدواج و فرزندآوری کرده است، از خانههای سازمانی ارزان گرفته تا معافیت مالیاتی و پول نقد. حزب کمونیست چین حتا دست به دامان تهییج احساسات وطندوستانه شهروندان شده و فرزندآوری زنان را معادل با «خدمت به وطن» کرده و از زنان چین خواسته تا «همسران و مادران خوبی» برای وطن باشند. ترفندهایی که تاکنون نتیجهای نداشته است.
چین دههها قانون تکفرزندی را در کشور با جدیت اعمال میکرد تا افزایش بیرویهی جمعیت در این کشور پرجمعیت را کنترل کند. قانونی که در نتیجهی آن بسیاری از خانوادهها حالا تنها یک فرزند دختر داشتند و به یمن این تکفرزند بودن، دختران بسیاری توانستند از تحصیلات و امکانات آموزشی بهتری برخوردار شوند و فرصتهای شغلی بیشتر و بهتری به دست آورند. زنان جوان و تحصیلکرده بسیاری که از سر نیاز مالی، داشتن سرپناه و … ازدواج نمیکنند و مادری را مهمترین نقش و کار خود نمیبینند و برای خود اولویتها و نیازهای مدرن دیگری تعریف کردند. حالا دولت چین میخواهد این زنان را دوباره به خانه هل دهد و نقش اصلی آنها را «همسری و مادری» جا بزند.
شی جین پینگ، دبیرکل حزب کمونیست چین و رهبر چین، بارها از لزوم «بازگشت زنان به نقشهای سنتی خود» حرف زده و در یکی از نشستهای اخیر کمیته مرکزی حزب خواست تا مقامات «فرهنگ ازدواج و بچه دار شدن» را ترویج کنند و باورهای نسل جوان دربارهی ازدواج، بچه و بارداری را تغییر بدهند.
کارشناسان میگویند یکی از دلایلی که زنان چین حاضر به بچهدار شدن نیستند، نابرابری جنسیتی عمیق و جدی در تمام ارکان جامعهی چین است که مادران را بیشتر هم تحتتاثیر قرار میدهد. زنان چینی بسیاری میگویند وقتی دولت قوانین برابری برای زن متاهل و مادران وضع نمیکند، دلیلی نمیبینند که تن به ازدواج و بچهدار شدن بدهند و خود را به نسبت زندگی مجردی، در وضعیت و قرارداد نابرابر ببرند. آنها میگویند ازدواج و بهویژه مادر شدن در چین، حقوق زن را حفظ نکرده و او را در وضعیت آسیبپذیرتری میبرد.
در یک دههی اخیر جنبش فمینیستی آرام و فزایندهی در چین شکل گرفته که عرصهی حضور و فعالیتشون بیشتر فضای مجازی است. در فضای واقعی که دولت چین با جدیت بحث بر سر مسائل جنسیتی از جمله آزار جنسی گسترده در محیط کار، دستمزد نابرابر و خشونت جنسیتی علیه زنان را سرکوب میکند، زنان جوان بسیاری با ترفندهای گوناگون در فضای مجازی دربارهی این مباحث حرف زده و آگاهیبخشاند. در ظاهر چین قوانینی در راستای برابری جنسیتی دارد؛ برای مثال در استخدام نیروی کار هرگونه تبعیض بر مبنای جنسیتی و نژاد و قومیت ممنوع است، اما در عمل در بسیاری از محیطهای کاری در آگهیهای استخدام به صراحت مینویسند که «نیروی کار مرد» میخواهند و بس.
دادگاهها در اکثر موارد شکایتهای زنان دربارهی نابرابری را رسیدگی نکرده یا به ضرر زنان رای میدهند. طلاق در چین سختتر شده و اگر زنی خواهان طلاق باشد باید هفت خوان رستم را طی کند. پژوهشی دربارهی ۱۵۰هزار پرونده طلاق در دادگاههای چین نشان داد که ۸۰٪ پروندههای طلاقی که زنان متقاضی بودند، از سوی قضات رد شده و زنان نتوانستند طلاق بگیرند. متخصصان چینی میگویند یک دلیل اصلی رایهای یک جانبه قضات، نشانههای عیان از سوی حزب کمونیست چین در لزوم متاهل بودن و خانواده است و قضات جرات ندارند رایی را صادر کنند که در تضاد با سیاستهای حزب کمونیست چین تلقی شود. در سال ۲۰۱۱، دادگاه عالی چین در حکمی جنجالی اعلام کرد که بعد طلاق، خانهی مشترک زوجین بین آنها تقسیم نمیشود و متقاضی طلاق دیگر از خانه سهمی نمیبرد! قانونی که به وضوح به نفع مردان چین شد و ماند و زنان وحشتزده بسیاری را از فکر جدا شدن از همسری که باب میلشان نیست، بازداشته است.
@FarnazSeifi
دولت چین شروع به تبلیغات و ارائهی خدمات برای تشویق زنان به ازدواج و فرزندآوری کرده است، از خانههای سازمانی ارزان گرفته تا معافیت مالیاتی و پول نقد. حزب کمونیست چین حتا دست به دامان تهییج احساسات وطندوستانه شهروندان شده و فرزندآوری زنان را معادل با «خدمت به وطن» کرده و از زنان چین خواسته تا «همسران و مادران خوبی» برای وطن باشند. ترفندهایی که تاکنون نتیجهای نداشته است.
چین دههها قانون تکفرزندی را در کشور با جدیت اعمال میکرد تا افزایش بیرویهی جمعیت در این کشور پرجمعیت را کنترل کند. قانونی که در نتیجهی آن بسیاری از خانوادهها حالا تنها یک فرزند دختر داشتند و به یمن این تکفرزند بودن، دختران بسیاری توانستند از تحصیلات و امکانات آموزشی بهتری برخوردار شوند و فرصتهای شغلی بیشتر و بهتری به دست آورند. زنان جوان و تحصیلکرده بسیاری که از سر نیاز مالی، داشتن سرپناه و … ازدواج نمیکنند و مادری را مهمترین نقش و کار خود نمیبینند و برای خود اولویتها و نیازهای مدرن دیگری تعریف کردند. حالا دولت چین میخواهد این زنان را دوباره به خانه هل دهد و نقش اصلی آنها را «همسری و مادری» جا بزند.
شی جین پینگ، دبیرکل حزب کمونیست چین و رهبر چین، بارها از لزوم «بازگشت زنان به نقشهای سنتی خود» حرف زده و در یکی از نشستهای اخیر کمیته مرکزی حزب خواست تا مقامات «فرهنگ ازدواج و بچه دار شدن» را ترویج کنند و باورهای نسل جوان دربارهی ازدواج، بچه و بارداری را تغییر بدهند.
کارشناسان میگویند یکی از دلایلی که زنان چین حاضر به بچهدار شدن نیستند، نابرابری جنسیتی عمیق و جدی در تمام ارکان جامعهی چین است که مادران را بیشتر هم تحتتاثیر قرار میدهد. زنان چینی بسیاری میگویند وقتی دولت قوانین برابری برای زن متاهل و مادران وضع نمیکند، دلیلی نمیبینند که تن به ازدواج و بچهدار شدن بدهند و خود را به نسبت زندگی مجردی، در وضعیت و قرارداد نابرابر ببرند. آنها میگویند ازدواج و بهویژه مادر شدن در چین، حقوق زن را حفظ نکرده و او را در وضعیت آسیبپذیرتری میبرد.
در یک دههی اخیر جنبش فمینیستی آرام و فزایندهی در چین شکل گرفته که عرصهی حضور و فعالیتشون بیشتر فضای مجازی است. در فضای واقعی که دولت چین با جدیت بحث بر سر مسائل جنسیتی از جمله آزار جنسی گسترده در محیط کار، دستمزد نابرابر و خشونت جنسیتی علیه زنان را سرکوب میکند، زنان جوان بسیاری با ترفندهای گوناگون در فضای مجازی دربارهی این مباحث حرف زده و آگاهیبخشاند. در ظاهر چین قوانینی در راستای برابری جنسیتی دارد؛ برای مثال در استخدام نیروی کار هرگونه تبعیض بر مبنای جنسیتی و نژاد و قومیت ممنوع است، اما در عمل در بسیاری از محیطهای کاری در آگهیهای استخدام به صراحت مینویسند که «نیروی کار مرد» میخواهند و بس.
دادگاهها در اکثر موارد شکایتهای زنان دربارهی نابرابری را رسیدگی نکرده یا به ضرر زنان رای میدهند. طلاق در چین سختتر شده و اگر زنی خواهان طلاق باشد باید هفت خوان رستم را طی کند. پژوهشی دربارهی ۱۵۰هزار پرونده طلاق در دادگاههای چین نشان داد که ۸۰٪ پروندههای طلاقی که زنان متقاضی بودند، از سوی قضات رد شده و زنان نتوانستند طلاق بگیرند. متخصصان چینی میگویند یک دلیل اصلی رایهای یک جانبه قضات، نشانههای عیان از سوی حزب کمونیست چین در لزوم متاهل بودن و خانواده است و قضات جرات ندارند رایی را صادر کنند که در تضاد با سیاستهای حزب کمونیست چین تلقی شود. در سال ۲۰۱۱، دادگاه عالی چین در حکمی جنجالی اعلام کرد که بعد طلاق، خانهی مشترک زوجین بین آنها تقسیم نمیشود و متقاضی طلاق دیگر از خانه سهمی نمیبرد! قانونی که به وضوح به نفع مردان چین شد و ماند و زنان وحشتزده بسیاری را از فکر جدا شدن از همسری که باب میلشان نیست، بازداشته است.
@FarnazSeifi
ما اغلب در رسانهها و شبکههای اجتماعی از «نسل زد» (Generation Z) و ویژگیها و دغدغهها و تفاوتهاشون زیاد میخوانیم و میشنویم. نسلی که در فاصلهی سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ میلادی متولد شده است. اما چیزی که کمتر به آن توجه میشود این امر است که تحقیقات و نظرسنجیهای مختلفی نشان میدهد که در مواجهه با این نسل، ما در عمل انگار با دو نسل متفاوت مواجهایم. مردان و زنان این نسل، در برخی امور تفاوت زمین تا آسمان دارند، تفاوتی که نگرانکننده است. آلیس ایوانز، یکی از محققان مطرحی که دربارهی ویژگیهای نسل زد تحقیق میکند، میگوید افراد زیر ۳۰ سال در جوامع مختلف یک تفاوت کلیدی دارند: میانگین زنان زیر ۳۰ سال بسیار لیبرالتر و آزادمنشتر از مردان زیر ۳۰ سالاند؛ مردان زیر ۳۰ سال به شکل نگرانکنندهای مستعد یا پیرو باورهای محافظهکارانهی سیاسی و اجتماعی و جنسیتیاند. این تفاوت اتفاقا کاملا در میان مردان و زنان جوانی به چشم میخورد که در یک جامعه، یک طبقهی اجتماعی و سیاسی، یک مدرسه و حتا یک خانواده بزرگ شدند.
در ایالات متحده آمریکا، نظرسنجی گستردهی «گالوپ» نشان داد بعد از چندین دهه که شمار مردان و زنان در هر دو طیف لیبرال و محافظهکار تقریبا یکسان و مشابه بود، در نسل زد زنان ۳۰ درصد بیشتر از مردان همسنوسال خود به ارزشها و اصول لیبرال و آزادمنشی باور دارند. این درصد در آلمان هم ۳۰ درصد است. در بریتانیا زنان لیبرال این نسل ۲۵ درصد بیشتر از مرداناند. در لهستان تقریبا نیمی از مردان جوان ۱۸ تا ۲۱ ساله مدافع باورهای محافظهکارانه و افراطی حزب راست افراطی کنفدراسیون در این کشورند؛ در حالی که تنها یک زن از هر شش زن ۱۸ تا ۲۱ ساله در این کشور از باورهای دست راستی و محافظهکارانه حمایت میکنند.
این وضع در کشورهایی با فرهنگ و قوانین سنتیتر از این هم بدتر است. در کره جنوبی مردان جوان بسیاری با سرعت حیرتانگیزی روز به روز محافظهکارتر شده و به باورهای جنسیتزده بیشتر چنگ میزنند و زنان جوان این کشور با سرعت لیبرالتر شده و به ارزشهای لیبرال و برابری جنسیتی بیشتر رو میآورند. این وضعیت در چین هم مشابه است. در تونس هم وضعیت از همین قرار است؛ مردان نسل بعد از آنها که در این کشور انقلاب کردند حالا با سرعت مذهبیتر شده و طرفدار جنسیتزدگیاند.
محققان میگویند یک اتفاق مهم که این شکاف نسلی عجیب را در بین نسل زد موجب شد، جنبش «من هم» در کشورهای گوناگون بود. جنبش «من هم» ناگهان زنان جوان بسیاری را فمینیست کرد و باورهای آنها را تغییر داد؛ در کشوری مثل کره جنوبی برای اولینبار به زنان جوانی جرات داد صدای خود را بلند کرده و از درد و رنج خود سخن بگویند. همزمان مردان جوان بسیاری را ترساند و حالیشان کرد که جهان دیگر حول محور آنها و آلت جنسیشان نمیگذرد و در نتیجه به سوی باورهای محافظهکار و جنسیتزده و الگوهای منسوخ رفتند. محققان کره جنوبی را در میان کشورهایی که از آنها دادههای کافی دارند، یک مورد شدید و استثنا میدانند. با اینحال هشدار میدهد که وضعیت کره جنوبی میتواند نشانهای باشد از تغییر نگرانکنندهای که به آرامی روز به روز در سطح جهان عیانتر میشود.
در آمریکا، بریتانیا و آلمان زنان جوان بیشتری از این نسل روز به روز بیشتر مدافع عدالت جنسیتی، عدالت نژادی و باورهای پیشرو دربارهی مهاجرت و پناهجویی میشوند. در آلمان امروز مردان زیر ۳۰ سال بیشتر از مردان بالای سی سال مخالف مهاجرت و حضور مهاجرین در کشورند و شمار چشمگیری از آنها طرفدار حزب افراطی و دست راستی Afd در این کشورند.
این وضعیت وقتی نگرانکنندهتر میشود که عملا زنان و مردان جوان در شبکههای اجتماعی زندگی میکنند، در دو جهان متفاوت در این شبکهها و حالا خوب میدانیم تغییر باورهای آدمها در شبکههای اجتماعی چقدر دشوار و اغلب ناممکن است.
@FarnazSeifi
در ایالات متحده آمریکا، نظرسنجی گستردهی «گالوپ» نشان داد بعد از چندین دهه که شمار مردان و زنان در هر دو طیف لیبرال و محافظهکار تقریبا یکسان و مشابه بود، در نسل زد زنان ۳۰ درصد بیشتر از مردان همسنوسال خود به ارزشها و اصول لیبرال و آزادمنشی باور دارند. این درصد در آلمان هم ۳۰ درصد است. در بریتانیا زنان لیبرال این نسل ۲۵ درصد بیشتر از مرداناند. در لهستان تقریبا نیمی از مردان جوان ۱۸ تا ۲۱ ساله مدافع باورهای محافظهکارانه و افراطی حزب راست افراطی کنفدراسیون در این کشورند؛ در حالی که تنها یک زن از هر شش زن ۱۸ تا ۲۱ ساله در این کشور از باورهای دست راستی و محافظهکارانه حمایت میکنند.
این وضع در کشورهایی با فرهنگ و قوانین سنتیتر از این هم بدتر است. در کره جنوبی مردان جوان بسیاری با سرعت حیرتانگیزی روز به روز محافظهکارتر شده و به باورهای جنسیتزده بیشتر چنگ میزنند و زنان جوان این کشور با سرعت لیبرالتر شده و به ارزشهای لیبرال و برابری جنسیتی بیشتر رو میآورند. این وضعیت در چین هم مشابه است. در تونس هم وضعیت از همین قرار است؛ مردان نسل بعد از آنها که در این کشور انقلاب کردند حالا با سرعت مذهبیتر شده و طرفدار جنسیتزدگیاند.
محققان میگویند یک اتفاق مهم که این شکاف نسلی عجیب را در بین نسل زد موجب شد، جنبش «من هم» در کشورهای گوناگون بود. جنبش «من هم» ناگهان زنان جوان بسیاری را فمینیست کرد و باورهای آنها را تغییر داد؛ در کشوری مثل کره جنوبی برای اولینبار به زنان جوانی جرات داد صدای خود را بلند کرده و از درد و رنج خود سخن بگویند. همزمان مردان جوان بسیاری را ترساند و حالیشان کرد که جهان دیگر حول محور آنها و آلت جنسیشان نمیگذرد و در نتیجه به سوی باورهای محافظهکار و جنسیتزده و الگوهای منسوخ رفتند. محققان کره جنوبی را در میان کشورهایی که از آنها دادههای کافی دارند، یک مورد شدید و استثنا میدانند. با اینحال هشدار میدهد که وضعیت کره جنوبی میتواند نشانهای باشد از تغییر نگرانکنندهای که به آرامی روز به روز در سطح جهان عیانتر میشود.
در آمریکا، بریتانیا و آلمان زنان جوان بیشتری از این نسل روز به روز بیشتر مدافع عدالت جنسیتی، عدالت نژادی و باورهای پیشرو دربارهی مهاجرت و پناهجویی میشوند. در آلمان امروز مردان زیر ۳۰ سال بیشتر از مردان بالای سی سال مخالف مهاجرت و حضور مهاجرین در کشورند و شمار چشمگیری از آنها طرفدار حزب افراطی و دست راستی Afd در این کشورند.
این وضعیت وقتی نگرانکنندهتر میشود که عملا زنان و مردان جوان در شبکههای اجتماعی زندگی میکنند، در دو جهان متفاوت در این شبکهها و حالا خوب میدانیم تغییر باورهای آدمها در شبکههای اجتماعی چقدر دشوار و اغلب ناممکن است.
@FarnazSeifi
در سومالی به زودی تنها شبکهی رسانهای زنان در این کشور(بیلان)، اولین تلویزیون زنان را افتتاح میکند. شبکهی تلویزیونی که گردانندگان، مجریان و برنامهسازان همگی زناند. قرار است محور برنامههای این شبکه، موضوعات تابو در حوزهی زنان و جنسیت باشد. این شبکه قرار است به مسايل مهم دیگری مثل کمبود آموزگاران زن در کشور، موانع سر راه زنان برای ورود به دنیای سیاست و محیط زیست و تغییرات اقلیمی و تاثیراتاش بر زندگی زنان نیز بپردازد.
این برنامهی تلویزیونی قرار است در ۸ مارس، روز جهانی زن، افتتاح شود. گردانندگان برنامه قرار است به مناطق مختلف کشور سفر کنند و پای صحبتهای زنان نشسته و وضعیت و دشواریهای زنان در هر منطقه جغرافیایی را ثبت کنند. دستاندرکاران این برنامه پیش از این یک برنامهی مناظره درباره عادت ماهانه زنان در مدارس برگزار کردند که اصلا سنگبنای ایجاد این برنامه تلویزیونی شد. دستاندرکاران برنامه میگویند این تجربه نشان داد کمبود آموزش و اطلاعرسانی دربارهی اتفاقی مثل عادت ماهانه زنان در مدارس و بین دختران نوجوان چه معضل جدی در کشور است. برنامهسازان میگویند خود آنها هم هرگز درباره واقعیتی مثل پریود آموزشی ندیدند و برای همهی آنها هم شروع عادت ماهانه اتفاقی ترسناک بود. معضل کمبود جدی معلمهای زن در سودان، یکی از دلایلی است که هرگونه حرف زدن دربارهی عادت ماهانه در مدارس را به امر تابو در این کشور مذهبی تبدیل کرده است.
شبکهی رسانهای «بیلان» با کمک مالی برنامهی توسعه سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۲ افتتاح شد. نسرین محمد ابراهیم، یکی از معدود زنان روزنامهنگار با سابقهی فراوان در این کشور مسئول این رسانه شد و تاکنون ۶ زن روزنامهنگار دیگر را هم استخدام کرده تا در این رسانه همکار و همراه او باشند. بیلان میخواهد تا سه سال آینده دستکم ۲۰ زن روزنامهنگار دیگر را استخدام کرده و آموزش دهد و به ۱۰ زن روزنامهنگار بورسیهای برای آموزش و توسعه مهارتهای گزارشگری تحقیقی دهد.
رسانهها در سومالی کاملا در دست مردان و در احاطهی قدرت آنهاست و تمرکز اصلی تقریبا تمام رسانهها صرفا بر سیاست است و بس. زنان بیلان میگویند این خود یکی از دلایلی است که بحثهای مرتبط با وضعیت و تبعیض علیه زنان و بهداشت و سلامت زنان جایی و راهی در رسانهها ندارد. تمام زنان روزنامهنگار در بیلان میگویند در محیطهای کاری رسانهای در سودان بارها با تبعیض و تحقیر روبرو شدند و بیلان برای آنها اولین محیط کاری امن است. بیلان تاکنون به سراغ موضوعاتی رفته که کمتر رسانهای در سودان به سراغ آنها میرود: موضوعاتی مثل زندگی افراد اچآیوی مثبت در سومالی و انگ و تبعیضی که با آن مواجهاند، آزار و اذیت کودکان در خانه و مدرسه و اجتماع، افسردگی پس از زایمان در بین زنان و …
@FarnazSeifi
این برنامهی تلویزیونی قرار است در ۸ مارس، روز جهانی زن، افتتاح شود. گردانندگان برنامه قرار است به مناطق مختلف کشور سفر کنند و پای صحبتهای زنان نشسته و وضعیت و دشواریهای زنان در هر منطقه جغرافیایی را ثبت کنند. دستاندرکاران این برنامه پیش از این یک برنامهی مناظره درباره عادت ماهانه زنان در مدارس برگزار کردند که اصلا سنگبنای ایجاد این برنامه تلویزیونی شد. دستاندرکاران برنامه میگویند این تجربه نشان داد کمبود آموزش و اطلاعرسانی دربارهی اتفاقی مثل عادت ماهانه زنان در مدارس و بین دختران نوجوان چه معضل جدی در کشور است. برنامهسازان میگویند خود آنها هم هرگز درباره واقعیتی مثل پریود آموزشی ندیدند و برای همهی آنها هم شروع عادت ماهانه اتفاقی ترسناک بود. معضل کمبود جدی معلمهای زن در سودان، یکی از دلایلی است که هرگونه حرف زدن دربارهی عادت ماهانه در مدارس را به امر تابو در این کشور مذهبی تبدیل کرده است.
شبکهی رسانهای «بیلان» با کمک مالی برنامهی توسعه سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۲ افتتاح شد. نسرین محمد ابراهیم، یکی از معدود زنان روزنامهنگار با سابقهی فراوان در این کشور مسئول این رسانه شد و تاکنون ۶ زن روزنامهنگار دیگر را هم استخدام کرده تا در این رسانه همکار و همراه او باشند. بیلان میخواهد تا سه سال آینده دستکم ۲۰ زن روزنامهنگار دیگر را استخدام کرده و آموزش دهد و به ۱۰ زن روزنامهنگار بورسیهای برای آموزش و توسعه مهارتهای گزارشگری تحقیقی دهد.
رسانهها در سومالی کاملا در دست مردان و در احاطهی قدرت آنهاست و تمرکز اصلی تقریبا تمام رسانهها صرفا بر سیاست است و بس. زنان بیلان میگویند این خود یکی از دلایلی است که بحثهای مرتبط با وضعیت و تبعیض علیه زنان و بهداشت و سلامت زنان جایی و راهی در رسانهها ندارد. تمام زنان روزنامهنگار در بیلان میگویند در محیطهای کاری رسانهای در سودان بارها با تبعیض و تحقیر روبرو شدند و بیلان برای آنها اولین محیط کاری امن است. بیلان تاکنون به سراغ موضوعاتی رفته که کمتر رسانهای در سودان به سراغ آنها میرود: موضوعاتی مثل زندگی افراد اچآیوی مثبت در سومالی و انگ و تبعیضی که با آن مواجهاند، آزار و اذیت کودکان در خانه و مدرسه و اجتماع، افسردگی پس از زایمان در بین زنان و …
@FarnazSeifi
نتایج تحقیق تازهای میگوید بسیاری از آزمایشها، داروهای مکمل و محصولات مرتبط با بهداشت و سلامت زنان که تبلیغ میشود، نه تنها هیچ سودی ندارد، که منجر به درمانهای نالازم و استفاده از محصولاتی شده که هیچ ضرورتی ندارد. این تحقیق که در نشریهی پزشکی «British Medical Journal» منتشر شده، میگوید شرکتهای بزرگ دارویی و سلامت، با سوءاستفاده از مفاهیم فمینیستی، شعارهای فمینیستی برای این محصولات انتخاب کرده و این خروار تولیدات به دردنخور را به اسم فمینیسم، خودمراقبتگری زنان و قدرتمند شدن زنان، به خورد مخاطب میدهند.
این تحقیق محصولاتی مثل اپلیکیشنهای دوران قاعدگی، آزمایش هورمونی Anti-Müllerian که میزان تخمکهای باقیماندهی زنان را نشان میدهد و غیره… را بررسی کردند. دکتر تسا کوپ، محقق بهداشت عمومی در دانشگاه سیدنی که یکی از دستاندرکاران این تحقیق است میگوید مشکل اصلی این است که این محصولات شمار بسیاری از زنان را هدف تبلیغات گرفته و در واقعیت این محصولات و آزمایشها و اپلیکیشنها برای بسیاری از زنان هیچ سودی و ضرورتی ندارد و آنها نیازی ندارند که از این محصولات استفاده کنند. تحقیق میگوید آزمایش Anti-Müllerian با شعارها و جملاتی مثل «دانش، قدرت است» و «کنترل باروری را در دست خودت بگیر» به خورد بسیاری از زنان داده میشود. در حالی که این تست هیچ معیاری برای این نیست که احتمال بارداری را دقیق پیشبینی کند.
تحقیق میگوید بهرغم این مساله، کماکان بسیاری از کلینیکهای زنان و زایمان و درمان ناباروری و داروخانههای زنجیرهای و …این محصولات را بیدلیل به زنان میفروشند و به شیوههای پیچیده تحمیل میکنند. محققان میگویند وظیفهی هیچ زنی نیست که به تنهایی، گسترهی وسیع و تخصصی بهداشت و سلامت زنان را بررسی و تحلیل کند و قرار هم نیست باشد. اما به جای اینکه نظام سلامت، راهنمای مسئول و درستی باشد، در عمل دارد با کارزارها و شعارهای در ظاهر فمینیستی، هزینهی مالی و روانی نا لازم را به زنان تحمیل میکند. محققان میگویند دولتها و نظام بهداشت و درمان عمومی هم به درستی عمل نمیکند. در عمل در بسیاری کشورها دست کلینیک و شرکت داروسازی و داروخانه را باز گذاشته تا هرجور میخواهند در این حوزه عمل کنند، قوانین مشخص و سختی برای تبلیغات و ارائهی بسیاری از این محصولات در دسترس نیست و دولتها اطلاعرسانی لازم و کافی را به زنان ارائه ندادند.
در اکتبر سال گذشته نیز تحقیق دیگری که از سوی «جمعیت یائسگی استرالیا»، برنامهی بهداشت و سلامت زنان در دانشگاه موناش استرالیا صورت گرفت نشان داد که تبلیغات گستردهی رسانهای در استرالیا دارد یائسگی را تبدیل به «فاجعه» در ذهن بسیاری از زنان میکند و با سوء استفاده از این وضعیت، دهها محصول و اپلیکیشن و چرندیات به آنها میفروشد که زنان در آستانه یا در حال تجربهی یائسگی نیازی به اینها ندارند. بسیاری از شرکتهای فن آوری در این حوزه، وعده و قولهای بیخودی میدهند که با استفاده از محصولات فنآوری آنها زنان میتوانند باردار شوند، مشکلات سلامت اندام جنسی زنان را پیشبینی کرده و تشخیص داده و درمان کنند و … در عمل هیچ اطلاعات کافی در دسترس نیست که این شرکتها دارند چه میکنند، از چه رویهی اثباتشدهای بهره میبرند و …
تحقیق همچنین میگوید بسیاری از مکملهای درمانی که زنان را مخاطب قرار دادند هم از این قرار است. کنترل و قواعد برای تبلیغ و فروش این مکملها و ویتامینها حتا کمتر هم هست و عملا این شرکتهای دارویی در این حوزه دستشان باز است تا تبلیغات دروغین کنند. محققان میگویند بسیاری از این شرکتها - از شرکتهای فنآوری گرفته تا دارویی- در اختیار سهامدارانی است که هدف اصلیشون سرمایه و پول است و شعارشون این که «بیشتر بفروش و بیشتر پول دربیار.» سلامت واقعی مشتریان، هدف اصلی آنها نیست و حالا شعارهایی به اسم فمینیسم را ملعبهی کسب وکار خود کردند تا جیب زنان بیشتری را خالی کنند.
@FarnazSeifi
این تحقیق محصولاتی مثل اپلیکیشنهای دوران قاعدگی، آزمایش هورمونی Anti-Müllerian که میزان تخمکهای باقیماندهی زنان را نشان میدهد و غیره… را بررسی کردند. دکتر تسا کوپ، محقق بهداشت عمومی در دانشگاه سیدنی که یکی از دستاندرکاران این تحقیق است میگوید مشکل اصلی این است که این محصولات شمار بسیاری از زنان را هدف تبلیغات گرفته و در واقعیت این محصولات و آزمایشها و اپلیکیشنها برای بسیاری از زنان هیچ سودی و ضرورتی ندارد و آنها نیازی ندارند که از این محصولات استفاده کنند. تحقیق میگوید آزمایش Anti-Müllerian با شعارها و جملاتی مثل «دانش، قدرت است» و «کنترل باروری را در دست خودت بگیر» به خورد بسیاری از زنان داده میشود. در حالی که این تست هیچ معیاری برای این نیست که احتمال بارداری را دقیق پیشبینی کند.
تحقیق میگوید بهرغم این مساله، کماکان بسیاری از کلینیکهای زنان و زایمان و درمان ناباروری و داروخانههای زنجیرهای و …این محصولات را بیدلیل به زنان میفروشند و به شیوههای پیچیده تحمیل میکنند. محققان میگویند وظیفهی هیچ زنی نیست که به تنهایی، گسترهی وسیع و تخصصی بهداشت و سلامت زنان را بررسی و تحلیل کند و قرار هم نیست باشد. اما به جای اینکه نظام سلامت، راهنمای مسئول و درستی باشد، در عمل دارد با کارزارها و شعارهای در ظاهر فمینیستی، هزینهی مالی و روانی نا لازم را به زنان تحمیل میکند. محققان میگویند دولتها و نظام بهداشت و درمان عمومی هم به درستی عمل نمیکند. در عمل در بسیاری کشورها دست کلینیک و شرکت داروسازی و داروخانه را باز گذاشته تا هرجور میخواهند در این حوزه عمل کنند، قوانین مشخص و سختی برای تبلیغات و ارائهی بسیاری از این محصولات در دسترس نیست و دولتها اطلاعرسانی لازم و کافی را به زنان ارائه ندادند.
در اکتبر سال گذشته نیز تحقیق دیگری که از سوی «جمعیت یائسگی استرالیا»، برنامهی بهداشت و سلامت زنان در دانشگاه موناش استرالیا صورت گرفت نشان داد که تبلیغات گستردهی رسانهای در استرالیا دارد یائسگی را تبدیل به «فاجعه» در ذهن بسیاری از زنان میکند و با سوء استفاده از این وضعیت، دهها محصول و اپلیکیشن و چرندیات به آنها میفروشد که زنان در آستانه یا در حال تجربهی یائسگی نیازی به اینها ندارند. بسیاری از شرکتهای فن آوری در این حوزه، وعده و قولهای بیخودی میدهند که با استفاده از محصولات فنآوری آنها زنان میتوانند باردار شوند، مشکلات سلامت اندام جنسی زنان را پیشبینی کرده و تشخیص داده و درمان کنند و … در عمل هیچ اطلاعات کافی در دسترس نیست که این شرکتها دارند چه میکنند، از چه رویهی اثباتشدهای بهره میبرند و …
تحقیق همچنین میگوید بسیاری از مکملهای درمانی که زنان را مخاطب قرار دادند هم از این قرار است. کنترل و قواعد برای تبلیغ و فروش این مکملها و ویتامینها حتا کمتر هم هست و عملا این شرکتهای دارویی در این حوزه دستشان باز است تا تبلیغات دروغین کنند. محققان میگویند بسیاری از این شرکتها - از شرکتهای فنآوری گرفته تا دارویی- در اختیار سهامدارانی است که هدف اصلیشون سرمایه و پول است و شعارشون این که «بیشتر بفروش و بیشتر پول دربیار.» سلامت واقعی مشتریان، هدف اصلی آنها نیست و حالا شعارهایی به اسم فمینیسم را ملعبهی کسب وکار خود کردند تا جیب زنان بیشتری را خالی کنند.
@FarnazSeifi
نتیجه تحقیق دانشگاه منچستر میگوید دو سوم زنان هنگام دویدن در خیابانها، با آزار و اذیت مواجه شدند. این تحقیق که بر روی زنان در شهر منچستر انجام شد، نشان داد ۶۸٪ زنان به هنگام دویدن شکلی از آزار از جمله متلک شنیدن، سوت زدن و نگاه جنسی، پرتاب آشغال از سوی مردان راننده و در برخی موارد تعقیب شدن از سوی مردان را تجربه کردند. با اینحال تنها ۵ درصد زنان به پلیس رفته و این موارد آزار را گزارش کردند. زنان تنها در مواردی به سراغ پلیس رفتند که آزار و اذیت بسیار جدیتر و از جمله دستمالی شدن و شکلی از آزار جنسی بود.
تحقیق میگوید بعضی زنان صرفا به این دلیل تنها نمیدوند و ترجیح میدهند با افراد دیگری بدوند که احساس امنیت نمیکنند و به وقت تنها دویدن با آزار مواجه شدند. نتیجه این تحقیق تازهی دانشگاه منچستر با یافتههای قبلی دربارهی ناامنی زنان به وقت دویدن، همخوانی دارد. در سال ۲۰۲۱ مطالعهای بر روی ۲ هزار زن دونده نشان داد ۶۰ درصد زنان با شکلی از آزار مواجه و ۲۵ درصد زنان دونده به شکل مداوم با آزار جنسی در خیابانها مواجه شدند.
پیش از این کمپانی معروف «آدیداس» هم تحقیقی در میان بیش از ۹ هزار زن و مرد از کشورهای مختلف جهان انجام داد که نتایج آن هم مشابه بود. در تحقیق آدیداس مشخص شد ۹۲ درصد زنان دونده به وقت دویدن، احساس ناامنی دارند و نگراناند مورد آزار و اذیت، متلک و تحقیر یا حمله قرار بگیرند. این درحالی است که در تحقیق آدیداس، تنها ۲۸ درصد مردان گفتند به وقت دویدن احساس ناامنی تجربه کردند. نیمی از زنان در این تحقیق هم گفتند به وقت دویدن متلکهای جنسیتزده شنیده، نگاههای خیره و معذبکننده مردان را تجربه کردهاند. شصت و نه درصد زنان هم گفتند به وقت دویدن اقداماتی از سر احتیاط انجام میدهند، از جمله اینکه موهای خود را سفت بالای سر میبندند، هدفون در گوش خود نمیگذارند، کلید خانهشان را در مشت پنهان کرده و میدوند یا با کس دیگری برای دو میروند تا تنها نباشند. این تحقیق همچنین نشان داد اگرچه ۶۲ درصد مردان این مساله را به رسمیت میشناسند، اما فقط ۱۸ درصد مردان معتقدند مردان هم سهمی و نقشی در امنتر کردن خیابانها برای زنان دونده دارند!
زنان عملا دارند در شهرها و فضاهای عمومی میدوند که از اساس به دست مردان و برای مردان طراحی شده است و به بسیاری از نیازهای زنان برای حس امنیت بیشتر در این شهرها توجهی نشده است. کماکان در بسیاری فرهنگها، جای زن را بیش از هرچیز در خانه و چهاردیواری میدانند و اگرچه با ورزش زنان کنار آمدند، اما اکثریت جامعه فکر میکند جای ورزش زنان در چهاردیواری باشگاه و خانه است و نه در خیابان و پارک. بازاریابی و تبلیغات شرکتهای عظیم ورزشی به شکل سنتی برای مردان و چهرههای آنها مردان بوده است. این تبلیغات در شکل دادن به برساختهای اجتماعی مردم در جوامع تاثیر غیرقابل انکاری داشته و دارد. دویدن در اکثر تبلیغات کماکان مردی دونده را نشان میدهد که در گرما به راحتی تیشرت خود را هم درآورده و مطمئن و بااعتماد به نفس میدود. در بسیاری از کشورها سهم بودجه ورزش زنان و فرهنگسازی دربارهی حق ورزش زنان در فضای عمومی ناچیز یا ناموجود است.
@FarnazSeifi
تحقیق میگوید بعضی زنان صرفا به این دلیل تنها نمیدوند و ترجیح میدهند با افراد دیگری بدوند که احساس امنیت نمیکنند و به وقت تنها دویدن با آزار مواجه شدند. نتیجه این تحقیق تازهی دانشگاه منچستر با یافتههای قبلی دربارهی ناامنی زنان به وقت دویدن، همخوانی دارد. در سال ۲۰۲۱ مطالعهای بر روی ۲ هزار زن دونده نشان داد ۶۰ درصد زنان با شکلی از آزار مواجه و ۲۵ درصد زنان دونده به شکل مداوم با آزار جنسی در خیابانها مواجه شدند.
پیش از این کمپانی معروف «آدیداس» هم تحقیقی در میان بیش از ۹ هزار زن و مرد از کشورهای مختلف جهان انجام داد که نتایج آن هم مشابه بود. در تحقیق آدیداس مشخص شد ۹۲ درصد زنان دونده به وقت دویدن، احساس ناامنی دارند و نگراناند مورد آزار و اذیت، متلک و تحقیر یا حمله قرار بگیرند. این درحالی است که در تحقیق آدیداس، تنها ۲۸ درصد مردان گفتند به وقت دویدن احساس ناامنی تجربه کردند. نیمی از زنان در این تحقیق هم گفتند به وقت دویدن متلکهای جنسیتزده شنیده، نگاههای خیره و معذبکننده مردان را تجربه کردهاند. شصت و نه درصد زنان هم گفتند به وقت دویدن اقداماتی از سر احتیاط انجام میدهند، از جمله اینکه موهای خود را سفت بالای سر میبندند، هدفون در گوش خود نمیگذارند، کلید خانهشان را در مشت پنهان کرده و میدوند یا با کس دیگری برای دو میروند تا تنها نباشند. این تحقیق همچنین نشان داد اگرچه ۶۲ درصد مردان این مساله را به رسمیت میشناسند، اما فقط ۱۸ درصد مردان معتقدند مردان هم سهمی و نقشی در امنتر کردن خیابانها برای زنان دونده دارند!
زنان عملا دارند در شهرها و فضاهای عمومی میدوند که از اساس به دست مردان و برای مردان طراحی شده است و به بسیاری از نیازهای زنان برای حس امنیت بیشتر در این شهرها توجهی نشده است. کماکان در بسیاری فرهنگها، جای زن را بیش از هرچیز در خانه و چهاردیواری میدانند و اگرچه با ورزش زنان کنار آمدند، اما اکثریت جامعه فکر میکند جای ورزش زنان در چهاردیواری باشگاه و خانه است و نه در خیابان و پارک. بازاریابی و تبلیغات شرکتهای عظیم ورزشی به شکل سنتی برای مردان و چهرههای آنها مردان بوده است. این تبلیغات در شکل دادن به برساختهای اجتماعی مردم در جوامع تاثیر غیرقابل انکاری داشته و دارد. دویدن در اکثر تبلیغات کماکان مردی دونده را نشان میدهد که در گرما به راحتی تیشرت خود را هم درآورده و مطمئن و بااعتماد به نفس میدود. در بسیاری از کشورها سهم بودجه ورزش زنان و فرهنگسازی دربارهی حق ورزش زنان در فضای عمومی ناچیز یا ناموجود است.
@FarnazSeifi
تازهترین آمار جهانی دربارهی مثلهسازی اندام جنسی زنان، نشان از افزایش این خشونت هولناک علیه اندام جنسی زن دارد. یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) در گزارش مفصلی اعلام کرد در ۸ سال گذشته، مثلهسازی اندام جنسی زنان ۱۵ درصد افزایش داشته است و اقدامات فعلی باید دستکم ۲۷ برابر بیشتر از این شود تا بتوان جلو این خشونت علیه زنان را گرفت.
آمار در دسترس حاکی از آن است که اندام جنسی بیش از ۲۳۰ میلیون دختر بچه در جهان مثله شده است؛ این رقم در آمارگیری جهانی قبلی که ۸ سال پیش انجام شد ۲۰۰ میلیون بود. یونیسف میگوید آمار نشان میدهد سن مثلهسازی هم کمتر شده و بسیاری از دختربچهها در سنین پایینتر و اغلب قبل از ۵ سالگی با این شکنجه و خشونت مواجه میشوند. این در حالی است که وضعیت در بسیاری از کشورهای آفریقایی که در روند امیدوارکنندهای با کاهش مثلهسازی مواجه بودند، تغییر کرده و متاسفانه آمار دوباره در این کشورها بالا رفته است.
یونیسف میگوید مثلهسازی اندام جنسی زنان در کشورهای بیشتری رایج نشده، بلکه در همان کشورهایی که سابقه و تاریخ طولانی در این اقدام دارند، افزایش داشته است. بنا به آمار یونیسف، کماکان بیشترین مثلهسازی اندام جنسی زن در سومالی رخ میدهد. تقریبا تمامی دختربچهها در سومالی این خشونت را تجربه میکنند. کشورهای گینه، جیبوتی، مالی و مصر در ردههای بعدی قرار دارند. در خاورمیانه کشورهای عراق و یمن در این فهرست قرار دارند. در گامبیا همین هفته گذشته طرحی برای ممنوعیت مثلهسازی اندام جنسی زنان در پارلمان به اسم دین و فرهنگ و عرف متوقف شد. در سیرالئون بهرغم اقدامات بسیار هنوز این خشونت قانونی است. همین هفتهی قبل ۳ دختربچه در این کشور حین این عمل خشونتبار کشته شدند.
نکته دیگر در گزارش یونیسف این است که در اکثر کشورهایی که این عمل رایج است، اکثریت زنان و مردان در نظرسنجیها میگویند خواهان توقف این اقداماند، با اینحال کماکان بسیاری اندام جنسی زن را مثله میکنند و در عملکرد آنها تغییری رخ نداده است!
در کنیا که یکی از کشورهایی بود که این خشونت علیه زنان بسیار رایج بود، بعد از تصویب قانون ممنوعیت کامل مثلهسازی اندام جنسی زن در سال ۲۰۱۱، هرسال آمار پایین آمده است. با اینحال در میان اهالی سومالی که در مناطق شمال شرقی کنیا ساکناند، این عمل افزایش داشته و حتا اندام جنسی بسیاری از زنان بالای ۳۰ سال به اسم «بازگشت به فرهنگ اصیل خود» مثله شده است. کنشگران محلی میگویند ثبت و دنبال کردن این اقدامات هم سختتر شده، چون حالا در این مناطق عمل مثلهسازی به دست پزشک و پرستار در محیطی استریل و امنتر رخ میدهد، در نتیجه آنها با تماسهای کمتری روبرو میشوند که دختربچهای درحال خونریزی و عفونت و غیره را از خانهی غیربهداشتی زنی محلی که این عمل را انجام میدهد، نجات دهند. این پزشکی شدن مثلهسازی، عملا به نفع این اقدام خشونتبار است و بس.
@FarnazSeif
آمار در دسترس حاکی از آن است که اندام جنسی بیش از ۲۳۰ میلیون دختر بچه در جهان مثله شده است؛ این رقم در آمارگیری جهانی قبلی که ۸ سال پیش انجام شد ۲۰۰ میلیون بود. یونیسف میگوید آمار نشان میدهد سن مثلهسازی هم کمتر شده و بسیاری از دختربچهها در سنین پایینتر و اغلب قبل از ۵ سالگی با این شکنجه و خشونت مواجه میشوند. این در حالی است که وضعیت در بسیاری از کشورهای آفریقایی که در روند امیدوارکنندهای با کاهش مثلهسازی مواجه بودند، تغییر کرده و متاسفانه آمار دوباره در این کشورها بالا رفته است.
یونیسف میگوید مثلهسازی اندام جنسی زنان در کشورهای بیشتری رایج نشده، بلکه در همان کشورهایی که سابقه و تاریخ طولانی در این اقدام دارند، افزایش داشته است. بنا به آمار یونیسف، کماکان بیشترین مثلهسازی اندام جنسی زن در سومالی رخ میدهد. تقریبا تمامی دختربچهها در سومالی این خشونت را تجربه میکنند. کشورهای گینه، جیبوتی، مالی و مصر در ردههای بعدی قرار دارند. در خاورمیانه کشورهای عراق و یمن در این فهرست قرار دارند. در گامبیا همین هفته گذشته طرحی برای ممنوعیت مثلهسازی اندام جنسی زنان در پارلمان به اسم دین و فرهنگ و عرف متوقف شد. در سیرالئون بهرغم اقدامات بسیار هنوز این خشونت قانونی است. همین هفتهی قبل ۳ دختربچه در این کشور حین این عمل خشونتبار کشته شدند.
نکته دیگر در گزارش یونیسف این است که در اکثر کشورهایی که این عمل رایج است، اکثریت زنان و مردان در نظرسنجیها میگویند خواهان توقف این اقداماند، با اینحال کماکان بسیاری اندام جنسی زن را مثله میکنند و در عملکرد آنها تغییری رخ نداده است!
در کنیا که یکی از کشورهایی بود که این خشونت علیه زنان بسیار رایج بود، بعد از تصویب قانون ممنوعیت کامل مثلهسازی اندام جنسی زن در سال ۲۰۱۱، هرسال آمار پایین آمده است. با اینحال در میان اهالی سومالی که در مناطق شمال شرقی کنیا ساکناند، این عمل افزایش داشته و حتا اندام جنسی بسیاری از زنان بالای ۳۰ سال به اسم «بازگشت به فرهنگ اصیل خود» مثله شده است. کنشگران محلی میگویند ثبت و دنبال کردن این اقدامات هم سختتر شده، چون حالا در این مناطق عمل مثلهسازی به دست پزشک و پرستار در محیطی استریل و امنتر رخ میدهد، در نتیجه آنها با تماسهای کمتری روبرو میشوند که دختربچهای درحال خونریزی و عفونت و غیره را از خانهی غیربهداشتی زنی محلی که این عمل را انجام میدهد، نجات دهند. این پزشکی شدن مثلهسازی، عملا به نفع این اقدام خشونتبار است و بس.
@FarnazSeif
«شبکههای اجتماعی مثل رانندگی بدون محدودیت سرعت است.» دکتر ویوک مورتی، رئیس عملیاتی خدمات بهداشت عمومی و عالیترین مقام سلامت و درمان عمومی در آمریکا، تمام سال گذشته از دانشگاهی به دانشگاه دیگر رفته و این جمله را تکرار میکند. مورتی از تمام دولتها خواسته تا قوانین و نظارت بیشتری برای کنترل میزان استفاده و محتوای شبکههای اجتماعی تصویب کنند و دربارهی اپیدمی تنهایی، بلد نبودن ارتباط گرفتن با جمع و مشکلات ناشی از آن در جوانان و نوجوانان هشدار میدهد.
مورتی میگوید در تمام دانشگاههایی که میرود، کلی از دانشجویان هدفون در گوش به صفحهی لپ تاپ خود خیره شده بودند! فضاهای عمومی دانشگاهها ساکت است، دانشجویان کمتر با هم معاشرتی میکنند و دیگر خبری از روزهای دانشجویی خودش نیست که دانشگاه فضایی برای معاشرت و دوستی بیشتر و گپهای طولانی بود. مورتی میگوید این جوانان سوالهایی از او میپرسیدند که خود نشان از عمق بحران بلد نبودن ارتباط داشت؛ سوالهایی از قبیل «چطور باید با یک دانشجو دیگر سر صحبت را باز کنیم؟» مورتی امیگوید «انفجار استفاده از شبکههای اجتماعی» بدترین آسیبی است که متوجه نوجوانان و جوانان شده است.
آمارهایی که اخیرا منتشر شده، گواه دیگری بر عمق بحران است. برای اولینبار از زمانی که دادهها دربارهی میزان رضایت در آمریکای شمالی جمعآوری میشود، گروه سنی بین ۱۵ تا ۲۴ سال میگویند از افراد بزرگسال دیگر گروههای سنی، کمتر احساس شادمانی و رضایت دارند. دادهها در اروپا نیز مشابه همین است. دکتر ویوک مورتی در راستای کارزار خود به لندن سفر کرد، مورتی میگوید وضعیت نوجوانان و جوانان در کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی و هند نیز مشابه و نگرانکننده است.
آمار نشان میدهد که استفاده گسترده در گروهی که از شبکههای اجتماعی در آمریکا زیاد استفاده میکنند ، ۲۹٪ خطر ابتلا به بیماریهای قلبی، ۳۲٪ خطر ابتلا به سکته و ۵۰٪ خطر ابتلا به فراموشی را در این گروهها بالا برده است. ویوک مورتی یکی از معدود مقامات عالیرتبه بهداشت و سلامت روان در جهان است که هشدار رسمی دربارهی خطرات گوناگون جسمی و روانی و اجتماعی استفادهی بسیار و گسترده از شبکههای اجتماعی منتشر کرده است.مورتی میگوید بین سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۲۰ میلادی، ارتباط رو در رو میان جوانان آمریکا ۷۰٪ کاهش داشته است؛ در همین حال نوجوانان به طور متوسط ۴.۸ ساعت در روز را پای شبکههای اجتماعی میگذرانند و یک سوم نوجوانان آمریکا تا نیمهشب یا ساعات دیروقت شب پای شبکهی اجتماعی نشستند.
مورتی میگوید:«وضعیت کودکان و نوجوانان در شبکههای اجتماعی مثل این است که آنها را سوار ماشینی کنیم که هیچ امکانات و خدماتی برای امنیت و جلوگیری از تصادف ندارد، بعد در اتوبانهای بدون محدودیت سرعت با سرعت بالا برانند و فقط هم بهشون بگوییم خودت میدانی چیکار کنی دیگه!» مورتی میگوید وقتی دولتها و شرکتهای بزرگ فنآوری نظارت کافی ندارند و اقدامات لازم و کافی را برای امنیت نوجوانان و جوانان لحاظ نمیکنند، عملا تمام این بار به دوش والدین میافتد که از توان و تخصص و امکانات آنها بسیار فراتر و بیشتر است.
مورتی میگوید از دیگر آسیبهای شبکه اجتماعی برای نوجوانان این بوده که بسیاری از آنها فکر میکنند باید «برند شخصی» خودشون را بسازند و از این برند شخصی در شبکه اجتماعی درآمد داشته باشند. برای گروه زیادی از آنها حالا وقت و انرژی گذاشتن بر «برند شخصی» و «اینفلوئنسر» شدن، مهمتر از درس خواندن شده است. او وضعیت شبکههای اجتماعی برای نوجوانان و جوانان را به پزشکی تشبیه میکند که به او یک بیمارستان دادند تا اداره کند، بیمارستانی که زمیناش خیس و لغزنده است، بیماران با لختگی خون و عفونت مواجهاند چون بهشون داروی لازم داده نشده و با ابزار آلوده معاینه شدند.
@FarnazSeifi
مورتی میگوید در تمام دانشگاههایی که میرود، کلی از دانشجویان هدفون در گوش به صفحهی لپ تاپ خود خیره شده بودند! فضاهای عمومی دانشگاهها ساکت است، دانشجویان کمتر با هم معاشرتی میکنند و دیگر خبری از روزهای دانشجویی خودش نیست که دانشگاه فضایی برای معاشرت و دوستی بیشتر و گپهای طولانی بود. مورتی میگوید این جوانان سوالهایی از او میپرسیدند که خود نشان از عمق بحران بلد نبودن ارتباط داشت؛ سوالهایی از قبیل «چطور باید با یک دانشجو دیگر سر صحبت را باز کنیم؟» مورتی امیگوید «انفجار استفاده از شبکههای اجتماعی» بدترین آسیبی است که متوجه نوجوانان و جوانان شده است.
آمارهایی که اخیرا منتشر شده، گواه دیگری بر عمق بحران است. برای اولینبار از زمانی که دادهها دربارهی میزان رضایت در آمریکای شمالی جمعآوری میشود، گروه سنی بین ۱۵ تا ۲۴ سال میگویند از افراد بزرگسال دیگر گروههای سنی، کمتر احساس شادمانی و رضایت دارند. دادهها در اروپا نیز مشابه همین است. دکتر ویوک مورتی در راستای کارزار خود به لندن سفر کرد، مورتی میگوید وضعیت نوجوانان و جوانان در کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی و هند نیز مشابه و نگرانکننده است.
آمار نشان میدهد که استفاده گسترده در گروهی که از شبکههای اجتماعی در آمریکا زیاد استفاده میکنند ، ۲۹٪ خطر ابتلا به بیماریهای قلبی، ۳۲٪ خطر ابتلا به سکته و ۵۰٪ خطر ابتلا به فراموشی را در این گروهها بالا برده است. ویوک مورتی یکی از معدود مقامات عالیرتبه بهداشت و سلامت روان در جهان است که هشدار رسمی دربارهی خطرات گوناگون جسمی و روانی و اجتماعی استفادهی بسیار و گسترده از شبکههای اجتماعی منتشر کرده است.مورتی میگوید بین سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۲۰ میلادی، ارتباط رو در رو میان جوانان آمریکا ۷۰٪ کاهش داشته است؛ در همین حال نوجوانان به طور متوسط ۴.۸ ساعت در روز را پای شبکههای اجتماعی میگذرانند و یک سوم نوجوانان آمریکا تا نیمهشب یا ساعات دیروقت شب پای شبکهی اجتماعی نشستند.
مورتی میگوید:«وضعیت کودکان و نوجوانان در شبکههای اجتماعی مثل این است که آنها را سوار ماشینی کنیم که هیچ امکانات و خدماتی برای امنیت و جلوگیری از تصادف ندارد، بعد در اتوبانهای بدون محدودیت سرعت با سرعت بالا برانند و فقط هم بهشون بگوییم خودت میدانی چیکار کنی دیگه!» مورتی میگوید وقتی دولتها و شرکتهای بزرگ فنآوری نظارت کافی ندارند و اقدامات لازم و کافی را برای امنیت نوجوانان و جوانان لحاظ نمیکنند، عملا تمام این بار به دوش والدین میافتد که از توان و تخصص و امکانات آنها بسیار فراتر و بیشتر است.
مورتی میگوید از دیگر آسیبهای شبکه اجتماعی برای نوجوانان این بوده که بسیاری از آنها فکر میکنند باید «برند شخصی» خودشون را بسازند و از این برند شخصی در شبکه اجتماعی درآمد داشته باشند. برای گروه زیادی از آنها حالا وقت و انرژی گذاشتن بر «برند شخصی» و «اینفلوئنسر» شدن، مهمتر از درس خواندن شده است. او وضعیت شبکههای اجتماعی برای نوجوانان و جوانان را به پزشکی تشبیه میکند که به او یک بیمارستان دادند تا اداره کند، بیمارستانی که زمیناش خیس و لغزنده است، بیماران با لختگی خون و عفونت مواجهاند چون بهشون داروی لازم داده نشده و با ابزار آلوده معاینه شدند.
@FarnazSeifi
از آمریکا گرفته تا ایران، کمتر تولدی بدون خواندن ترانهی معروف "Happy Birthday to You" تبریک گفته و به سر میشود. ترانهای که به زبانهای زیادی نسخهی وطنیاش تولید شده و به گوش اکثر مردم شناخته شده است. کتاب رکوردهای گینس میگوید هیچ ترانهی انگلیسی زبان دیگری به اندازهی این ترانه شنیده و پخش نشده است.
اما کمتر کسی میداند که ترانهی معروف «تولدت مبارک» را خواهران هیل - میلدرد جین و پتی اسمیت - سرودند. دو خواهری که از پیشگامان آموزش کودک محسوب میشدند. این دو خواهر در سال ۱۸۹۳ میلادی، ابتدا ترانهی "Good Morning to All" را سرودند. پتی اسمیت هیل بعدها گفت که هدف آنها خلق ترانههایی بود که به گوش یک کودک که مهارتهای درک موسیقی محدودی دارد، شیرین و شنیدنی و آسان باشد. خواهران ابتدا ترانهی «صبح همگی بخیر» را که ریتم یکسانی با ترانهی «تولدت مبارک» داشت، برای بچههای کودکستانی در لوئیسویل در ایالت کنتاکی میخواندند. اما چه شد که آن ترانه اصلی اولی به «تولدت مبارک» تبدیل شد؟
یک روایت این است که در جشن تولدی در کنتاکی که خواهران هم حضور داشتند، خواهران جای «صبح همگی بخیر»، «تولدت مبارک» را جایگزین کرده و برای متولد خواندند. از اساس یکی از ویژگیهای این ریتمی که خواهران ساختند، این بود که کودک به سادگی بتواند جملات دیگری را جایگزین جملهی اولیه کند و به این شکل، با ترانه اخت شده و از بازی با ترانه لذت ببرند.
نقش خواهران هیل در آموزش کودکان بسیار کلیدی است. پتی اسمیث هیل را عامل اصلی میدانند که کودکان امروز به مهدکودک میروند. او در زمان خود این باور پیشرو را داشت که تاثیر آموزش در اولین سالهای حیات انسان، کلیدی است و خلاقیت، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای عاطفی انسان در این سالهای نخستین شکل میگیرد. بنابراین مهم است که فضایی باشد که افرادی با تجربه و دانش، بر توسعه و آموزش این مهارتها به کودکان متمرکز شوند. در رسانههای باقیمانده از آن زمان، او بلندترین صدایی است که تمام تلاشاش را میکرد تا والدین را ترغیب و مجاب کند که بچهها را به مهدکودک بفرستند و نهادها را وادار کند تا برای تاسیس مهدکودک، هزینه کنند. او اولین رئیس «انجمن ملی آموزش کودکان» در آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا بود. او اسباببازی هم ساخته بود که چیزی شبیه به لگو بود که بعدها فراگیر شد، از اسباببازی ساختهی او در مهدکودکهای بسیاری استفاده میشد.
میلدرد که یک پیانیست حرفهای بود و تاریخ موسیقی محلی را جمعآوری میکرد، یکی از اولین کسانی بود که پیشبینی کرد و نوشت این زمزمهی موسیقی که سیاهان مینوازند (موسیقی که بعدها نام جز و بلوز گرفت)، نوایی است که روزی فراگیر و جهانی خواهد شد و تاکید کرده بود در ایالت کنتاکی، عمدهی تلاشها باید معطوف به حفظ، تحقیق و بررسی و اشاعه موسیقی سیاهان باشد، نه موسیقی سفیدپوستان. او بود که اهمیت نوایی ساده که به گوش کودک خردسال بنشیند و در حد درک محدود کودک از موسیقی باشد، فهمید و به دنبال خلق چنین ریتمی رفت. میلدرد در سال ۱۹۱۶ و پیش از اینکه «تولدت مبارک» فراگیر و پای اصلی بساط هر تولد شود، درگذشت.
پتی و میلدرد، دختران کشیشی با عقاید پیشرو و مدرن بودند که معتقد بود زنان نباید برای زندگی و امورات روزمره و مخارج مالی خود به مردان وابسته باشند، او که مدرسهای ویژهی دختربچهها تاسیس کرده بود از اولین کسانی بود که به دختربچهها تئوری تکامل، زمینشناسی و ستارهشناسی یاد داد.
@FarnazSeifi
اما کمتر کسی میداند که ترانهی معروف «تولدت مبارک» را خواهران هیل - میلدرد جین و پتی اسمیت - سرودند. دو خواهری که از پیشگامان آموزش کودک محسوب میشدند. این دو خواهر در سال ۱۸۹۳ میلادی، ابتدا ترانهی "Good Morning to All" را سرودند. پتی اسمیت هیل بعدها گفت که هدف آنها خلق ترانههایی بود که به گوش یک کودک که مهارتهای درک موسیقی محدودی دارد، شیرین و شنیدنی و آسان باشد. خواهران ابتدا ترانهی «صبح همگی بخیر» را که ریتم یکسانی با ترانهی «تولدت مبارک» داشت، برای بچههای کودکستانی در لوئیسویل در ایالت کنتاکی میخواندند. اما چه شد که آن ترانه اصلی اولی به «تولدت مبارک» تبدیل شد؟
یک روایت این است که در جشن تولدی در کنتاکی که خواهران هم حضور داشتند، خواهران جای «صبح همگی بخیر»، «تولدت مبارک» را جایگزین کرده و برای متولد خواندند. از اساس یکی از ویژگیهای این ریتمی که خواهران ساختند، این بود که کودک به سادگی بتواند جملات دیگری را جایگزین جملهی اولیه کند و به این شکل، با ترانه اخت شده و از بازی با ترانه لذت ببرند.
نقش خواهران هیل در آموزش کودکان بسیار کلیدی است. پتی اسمیث هیل را عامل اصلی میدانند که کودکان امروز به مهدکودک میروند. او در زمان خود این باور پیشرو را داشت که تاثیر آموزش در اولین سالهای حیات انسان، کلیدی است و خلاقیت، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای عاطفی انسان در این سالهای نخستین شکل میگیرد. بنابراین مهم است که فضایی باشد که افرادی با تجربه و دانش، بر توسعه و آموزش این مهارتها به کودکان متمرکز شوند. در رسانههای باقیمانده از آن زمان، او بلندترین صدایی است که تمام تلاشاش را میکرد تا والدین را ترغیب و مجاب کند که بچهها را به مهدکودک بفرستند و نهادها را وادار کند تا برای تاسیس مهدکودک، هزینه کنند. او اولین رئیس «انجمن ملی آموزش کودکان» در آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا بود. او اسباببازی هم ساخته بود که چیزی شبیه به لگو بود که بعدها فراگیر شد، از اسباببازی ساختهی او در مهدکودکهای بسیاری استفاده میشد.
میلدرد که یک پیانیست حرفهای بود و تاریخ موسیقی محلی را جمعآوری میکرد، یکی از اولین کسانی بود که پیشبینی کرد و نوشت این زمزمهی موسیقی که سیاهان مینوازند (موسیقی که بعدها نام جز و بلوز گرفت)، نوایی است که روزی فراگیر و جهانی خواهد شد و تاکید کرده بود در ایالت کنتاکی، عمدهی تلاشها باید معطوف به حفظ، تحقیق و بررسی و اشاعه موسیقی سیاهان باشد، نه موسیقی سفیدپوستان. او بود که اهمیت نوایی ساده که به گوش کودک خردسال بنشیند و در حد درک محدود کودک از موسیقی باشد، فهمید و به دنبال خلق چنین ریتمی رفت. میلدرد در سال ۱۹۱۶ و پیش از اینکه «تولدت مبارک» فراگیر و پای اصلی بساط هر تولد شود، درگذشت.
پتی و میلدرد، دختران کشیشی با عقاید پیشرو و مدرن بودند که معتقد بود زنان نباید برای زندگی و امورات روزمره و مخارج مالی خود به مردان وابسته باشند، او که مدرسهای ویژهی دختربچهها تاسیس کرده بود از اولین کسانی بود که به دختربچهها تئوری تکامل، زمینشناسی و ستارهشناسی یاد داد.
@FarnazSeifi
ویرجینیا وولف در اثر فمینیستی معروفش - «اتاقی از آن خود»- نوشت بیایید تصور کنیم ویلیام شکسپیر، خواهری هم داشت با استعدادها و تواناییهای مشابه. این خواهر به احتمال زیاد نصیبی از زندگی جز ازدواج، بچهداری، کار سخت خانهداری نمیبرد و استعدادهایش هرز میرفت، چرا که زن بود. جنسیت، مانع بزرگ و همیشگی پیشرفت او میبود و همزمان برادرش، ویلیام، میدرخشید و هر روز موقعیت و موفقیت بهتری کسب میکرد چرا که مرد بود. نام این کانال نیز در راستا و ادای احترام به «خواهر شکسپیر» است و وولف که کلیدیترین مفهوم فمینیستی را با یک مثال ملموس، انقدر درخشان توصیف کرد.
حالا کتاب تازهای منتشر شده با عنوان «خواهران شکسپیر: زنان چطور رنسانس را نوشتند». کتابی که دربارهی چهار زن در همان دوران شکسپیر است که نویسنده بودند و با قلم خود تاثیرگذار بودند. این کتاب تحقیقی را ریمی تارگوف، استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه برندایس در ماساچوست آمریکا نوشته است. این چهار زن ان کلیفورد (روزنگار نویس معروف آن دوران)، مری سیدنی (خواهر شاعر معروف سر فیلیپ است که ترجمهی او از اشعار مذهبی انجیل در دوران خود بسیار ستایش شد)، آملیا لانیر(دختر یک مهاجر ایتالیایی به انگلیس که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که به شکل رسمی خود را شاعر نامید) و الیزابت کری (شاگرد نابغهای که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که نمایشنامهای منتشر کرد.)
این کتاب تازه به هیچوجه رد صحبت و استدلال ویرجینیا وولف نیست. اتفاقا به نوعی تایید اوست که زنان در دوران شکسپیر چه موانع، مشکلات، محدودیتهای عجیبی داشتند تا به حداقلی از هنر و ادبیات بپردازند و در این میان تنها معدودی مثل این چهار زناند که موفق میشوند برای خود شهرتی به دست بیاورند. مری سیدنی اولین اشعار خود را به نام برادرش منتشر کرد، تنها وقتی اشعارش توجهها را جلب کرد و محبوب شد، توانست بگوید او سرایندهی این اشعار است. الیزابت کری نمایشنامه خود را فقط با حرف اول ناماش منتشر کرد، چون بیشم اگر اسم خود را بنویسد، کسی سر سوزنی به اثرش توجه نکرده و توهین و تمسخر و خشم هم نصیباش میشد که چرا زنی جرات کرده و نمایشنامه نوشته است. ان کلیفورد که تنها فرزند باقیماندهی پدر اشرافزادهاش بود، ۴ دهه از عمر خود را صرف دعوای حقوقی کرد تا از میراث پدرش به او چیزی برسد و همه چیز نصیب عموها و عموزادههای مذکر نشود. وقتی پادشاه وقت انگلیس قبول کرد او را برای دعوای حقوقیاش ببیند، ان در دفترچه خاطراتاش نوشت که «حالا در برابر چشم جهان، نقش تازهای را دارد و باید از پساش بربیایم.» اشاره به اینکه میرود تا از حق ارث زنان در نزد شاه دفاع کند.
در میان این چهار زن، تنها آملیا لانیر بود که در آن دوران آثارش را به اسم خود نوشت. برخلاف بسیاری از نویسندگان آن دوران، هیچ متنی در نقد و بررسی کتاب او موجود نیست یا باقی نمانده است. خود این نشانهی دیگری است که چطور عرصهی فرهنگ به کل اثر زنی را نادیده گرفت. کتاب او بعد از چاپ، دیگر تا ۳۶۰ سال بعد بازنشر نشد.
این کتاب تازه تصویر چندگانهی مهمی از زندگی سیاسی، اجتماعی و مذهبی زنان همدورهی ویلیام شکیپیر به ما میدهد. خود او میگوید به ندرت ممکن است کسی خارج از جهان آکادمیا با تخصص تاریخ ادبیات انگلیس، اصلا اسمی از این زنان شنیده باشد. حق با ویرجینیا وولف بود، شکسپیر اگر خواهری داشت با استعدادهای مشابه، به احتمال زیاد هیچ بهره و نصیبی از زندگی فرهنگی و روشنفکری نداشت یا اگر هم موفق میشد چیزی منتشر کند، با اسم مستعار بود یا نادیده گرفته میشد.
@FarnazSeifi
حالا کتاب تازهای منتشر شده با عنوان «خواهران شکسپیر: زنان چطور رنسانس را نوشتند». کتابی که دربارهی چهار زن در همان دوران شکسپیر است که نویسنده بودند و با قلم خود تاثیرگذار بودند. این کتاب تحقیقی را ریمی تارگوف، استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه برندایس در ماساچوست آمریکا نوشته است. این چهار زن ان کلیفورد (روزنگار نویس معروف آن دوران)، مری سیدنی (خواهر شاعر معروف سر فیلیپ است که ترجمهی او از اشعار مذهبی انجیل در دوران خود بسیار ستایش شد)، آملیا لانیر(دختر یک مهاجر ایتالیایی به انگلیس که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که به شکل رسمی خود را شاعر نامید) و الیزابت کری (شاگرد نابغهای که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که نمایشنامهای منتشر کرد.)
این کتاب تازه به هیچوجه رد صحبت و استدلال ویرجینیا وولف نیست. اتفاقا به نوعی تایید اوست که زنان در دوران شکسپیر چه موانع، مشکلات، محدودیتهای عجیبی داشتند تا به حداقلی از هنر و ادبیات بپردازند و در این میان تنها معدودی مثل این چهار زناند که موفق میشوند برای خود شهرتی به دست بیاورند. مری سیدنی اولین اشعار خود را به نام برادرش منتشر کرد، تنها وقتی اشعارش توجهها را جلب کرد و محبوب شد، توانست بگوید او سرایندهی این اشعار است. الیزابت کری نمایشنامه خود را فقط با حرف اول ناماش منتشر کرد، چون بیشم اگر اسم خود را بنویسد، کسی سر سوزنی به اثرش توجه نکرده و توهین و تمسخر و خشم هم نصیباش میشد که چرا زنی جرات کرده و نمایشنامه نوشته است. ان کلیفورد که تنها فرزند باقیماندهی پدر اشرافزادهاش بود، ۴ دهه از عمر خود را صرف دعوای حقوقی کرد تا از میراث پدرش به او چیزی برسد و همه چیز نصیب عموها و عموزادههای مذکر نشود. وقتی پادشاه وقت انگلیس قبول کرد او را برای دعوای حقوقیاش ببیند، ان در دفترچه خاطراتاش نوشت که «حالا در برابر چشم جهان، نقش تازهای را دارد و باید از پساش بربیایم.» اشاره به اینکه میرود تا از حق ارث زنان در نزد شاه دفاع کند.
در میان این چهار زن، تنها آملیا لانیر بود که در آن دوران آثارش را به اسم خود نوشت. برخلاف بسیاری از نویسندگان آن دوران، هیچ متنی در نقد و بررسی کتاب او موجود نیست یا باقی نمانده است. خود این نشانهی دیگری است که چطور عرصهی فرهنگ به کل اثر زنی را نادیده گرفت. کتاب او بعد از چاپ، دیگر تا ۳۶۰ سال بعد بازنشر نشد.
این کتاب تازه تصویر چندگانهی مهمی از زندگی سیاسی، اجتماعی و مذهبی زنان همدورهی ویلیام شکیپیر به ما میدهد. خود او میگوید به ندرت ممکن است کسی خارج از جهان آکادمیا با تخصص تاریخ ادبیات انگلیس، اصلا اسمی از این زنان شنیده باشد. حق با ویرجینیا وولف بود، شکسپیر اگر خواهری داشت با استعدادهای مشابه، به احتمال زیاد هیچ بهره و نصیبی از زندگی فرهنگی و روشنفکری نداشت یا اگر هم موفق میشد چیزی منتشر کند، با اسم مستعار بود یا نادیده گرفته میشد.
@FarnazSeifi
در سال ۱۹۶۲ میلادی ریچل کارسون، زیستشناس آمریکایی متخصص در زیست دریا، کتاب مهم «بهار خاموش» را نوشت. کتابی که یکی از اولین آثار منتشره دربارهی بحران زیست محیطی محسوب میشود. کارسون در این کتاب به اثر مخرب استفاده از آفتکشها در کشاورزی پرداخت و هشدار داد که این استفادهی گسترده از آفتکش نه تنها به کیفیت مواد غذایی انسان آسیب میزند، بلکه محیط زیست - از هوایی که تنفس میکنیم تا کیفیت خاک و محیط زیست دریاها - را مختل و ویران میکند.
کارسون اولین کسی بود که دربارهی اثرات مخرب «ددت» (یکی از معروفترین آفتکشها) هشدار داد و به تفصیل توضیح داد که ددت چه اثر بدی بر محیط زیست و سلامت انسان دارد. او اولین کسی بود که از اثر احتمالی این مواد شیمیایی بر گسترش سرطانها و آسیبهای ژنتیکی در انسان گفت و مسالهی تخریب زنجیرهی غذایی انسان را توضیح داد. نکتهی مهم کتاب او این بود که کارسون کتاب را برای مخاطب عام نوشت، نه جهان خوانندگان محدود آکادمی. نثر او شاعرانه و دلنشین بود و دغدغه و توضیح علمی او را برای گروه وسیعی از مخاطبان کاملا همهفهم کرده بود.
بلافاصله بعد انتشار کتاب، ریچل کارسون با حجم وسیع و عجیبی از حملات مواجه شد. حملاتی که زنستیزانه و جنسیتزده بود و بهویژه از سوی مردان آکادمی بر سر او ریخت و از سوی دیگر به تهدیدهای شخصی و جانی هم رسید! نشریات وقت یکی بعد از دیگری مردان همرشتهی او را می آورند تا با چند جملهی جنسیتزده و تحقیرآمیز اثر او را تخریب کنند. مجلهی «تایم» در گزارشی که دربارهی کتاب نوشت، اثر او را «احساساتی و ناشی از هیستریای زنانهی نویسنده» توصیف کرد و نتیجه گرفت که کتاب ارزشی ندارد و آفتکشها و بهویژه ددت خطری بر سلامت انسان و زنجیرهی غذایی ندارد! یکی از مسئولان ادارهی فدرال مهار آفتکشها در آمریکا در مصاحبه با نشریهی دیگری به ادلهی کارسون خندید و گفت:«اون زن ترشیده را میگویید؟ ترشیده بود، مگه نه؟ ترشیده برای چی نگران ژنتیک است؟ مگه قراره بچهای داشته باشد؟»
یک سال بعد، کارسون در اثر ابتلا به سرطان پستان از دنیا رفت. اما چندی قبل از مرگاش در حین اوج بیماری، در کنگرهی آمریکا حاضر شد و بار دیگر دربارهی خطرات نظارت ناکافی و نادقیق بر آفتکشها و استفادهی گسترده از آن هشدار داد و از نمایندگان کنگره خواست نه تنها با تصویب قوانینی مانع از استفادهی بیرویه از آفتکشها و بهویژه ممنوعیت ددت شوند، بلکه در صحن علنی کنگره هشدار داد با ادامهی وضعیت فعلی شاهد «ویرانی محیطزیست خواهیم بود. آنچنان که ممکن است رودها خشک شوند، خاکها غیرقابل کشت شوند، هوایی که تنفس میکنیم آلوده و دشمن جان ما شود.»
او یکی از چندنفری است که یونسکو «روز جهانی زمین» (۲۲ آوریل) را به یاد و تقدیر از زحمات آنها به عنوان روز زمین انتخاب کرد. یونسکو اعلام کرد کتاب مهم او چه اثر شگرفی در جلب افکار عمومی به مسالهی مهم و روزمرهی حفظ زمین داشته است. در اولین سالی که در آمریکا روز جهانی زمین جشن گرفته شد، اولین درخت به مناسب این روز به نام و خاطره و تقدیر از کتابها و زحمات ریچل کارسون به دست گایلورد نلسون، سناتور ایالت ویسکانسین که از هواداران حفظ محیط زیست بود، کاشته شد.
@FarnazSeifi
کارسون اولین کسی بود که دربارهی اثرات مخرب «ددت» (یکی از معروفترین آفتکشها) هشدار داد و به تفصیل توضیح داد که ددت چه اثر بدی بر محیط زیست و سلامت انسان دارد. او اولین کسی بود که از اثر احتمالی این مواد شیمیایی بر گسترش سرطانها و آسیبهای ژنتیکی در انسان گفت و مسالهی تخریب زنجیرهی غذایی انسان را توضیح داد. نکتهی مهم کتاب او این بود که کارسون کتاب را برای مخاطب عام نوشت، نه جهان خوانندگان محدود آکادمی. نثر او شاعرانه و دلنشین بود و دغدغه و توضیح علمی او را برای گروه وسیعی از مخاطبان کاملا همهفهم کرده بود.
بلافاصله بعد انتشار کتاب، ریچل کارسون با حجم وسیع و عجیبی از حملات مواجه شد. حملاتی که زنستیزانه و جنسیتزده بود و بهویژه از سوی مردان آکادمی بر سر او ریخت و از سوی دیگر به تهدیدهای شخصی و جانی هم رسید! نشریات وقت یکی بعد از دیگری مردان همرشتهی او را می آورند تا با چند جملهی جنسیتزده و تحقیرآمیز اثر او را تخریب کنند. مجلهی «تایم» در گزارشی که دربارهی کتاب نوشت، اثر او را «احساساتی و ناشی از هیستریای زنانهی نویسنده» توصیف کرد و نتیجه گرفت که کتاب ارزشی ندارد و آفتکشها و بهویژه ددت خطری بر سلامت انسان و زنجیرهی غذایی ندارد! یکی از مسئولان ادارهی فدرال مهار آفتکشها در آمریکا در مصاحبه با نشریهی دیگری به ادلهی کارسون خندید و گفت:«اون زن ترشیده را میگویید؟ ترشیده بود، مگه نه؟ ترشیده برای چی نگران ژنتیک است؟ مگه قراره بچهای داشته باشد؟»
یک سال بعد، کارسون در اثر ابتلا به سرطان پستان از دنیا رفت. اما چندی قبل از مرگاش در حین اوج بیماری، در کنگرهی آمریکا حاضر شد و بار دیگر دربارهی خطرات نظارت ناکافی و نادقیق بر آفتکشها و استفادهی گسترده از آن هشدار داد و از نمایندگان کنگره خواست نه تنها با تصویب قوانینی مانع از استفادهی بیرویه از آفتکشها و بهویژه ممنوعیت ددت شوند، بلکه در صحن علنی کنگره هشدار داد با ادامهی وضعیت فعلی شاهد «ویرانی محیطزیست خواهیم بود. آنچنان که ممکن است رودها خشک شوند، خاکها غیرقابل کشت شوند، هوایی که تنفس میکنیم آلوده و دشمن جان ما شود.»
او یکی از چندنفری است که یونسکو «روز جهانی زمین» (۲۲ آوریل) را به یاد و تقدیر از زحمات آنها به عنوان روز زمین انتخاب کرد. یونسکو اعلام کرد کتاب مهم او چه اثر شگرفی در جلب افکار عمومی به مسالهی مهم و روزمرهی حفظ زمین داشته است. در اولین سالی که در آمریکا روز جهانی زمین جشن گرفته شد، اولین درخت به مناسب این روز به نام و خاطره و تقدیر از کتابها و زحمات ریچل کارسون به دست گایلورد نلسون، سناتور ایالت ویسکانسین که از هواداران حفظ محیط زیست بود، کاشته شد.
@FarnazSeifi
دنیس موکوگه، پزشک متخصص زنان، فعال حقوق بشر و یکی از برندگان جایزهی نوبل صلح در سال ۲۰۱۸ میگوید وضعیت هزاران زن و دختر در جمهوری دموکراتیک کنگو «لکهی ننگ بر بشریت» است و همهی ما باید احساس شرمساری کنیم که زنان و دختران کنگو را به دست فراموشی سپردیم.
دنیس موکوگه، پزشک ۶۹ ساله، از سال ۱۹۹۹ تا به امروز بیش از ۸۰ هزار زن و دختر نجاتیافته از تجاوز جنسی را پناه داده و درمان کرده است. زنان و دخترانی که قربانی جنگ میان گروههای شبهنظامی در کنگو شدند؛ تجاوز یکی از سلاحهای اصلی این شبهنظامیان در جنگ طولانی و خونین کنگو بود. موکوگه میگوید هنوز هر روز دستکم ۵ تا ۷ زن به بیمارستان او مراجعه میکنند که به آنها از سوی شبهنظامیان تجاوز شده است. دکتر موکوگه میگوید اگرچه تجاوز به عنوان سلاح جنگی به رسمیت شناخته شده است، اما با اینحال در مقایسه با دیگر اشکال جنگ، کماکان با کمتوجهی مواجه است و بسیاری از دولتها و نظامهای قضایی این مساله را جدی نگرفته و اقدامات لازم برای بازداشت و مجازات این گروه از مجرمان جنگی را انجام نمیدهند. موکوگه در سخنرانی خود به هنگام دریافت جایزهی صلح نوبل از اولین افراد قربانی تجاوز که درمان کرد گفت: دختری که به او تجاوز و سپس به اندام جنسی او شلیک شده بود و دیگری کودکی ۱۸ ماهه که به او وحشیانه تجاوز شده بود.
شرق کنگو هنوز عرصهی نبرد ریز و درشت گروههای شبهنظامی است. به گفتهی موکوگه نزدیک به صد گروه شبهنظامی در این منطقه فعالاند و بیشترین آمار تجاوز به زنان و دختران نیز همینجا رخ میدهد. از سال ۲۰۲۱ تاکنون بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر از ساکنان کیوو شمالی در کنگو مجبور به ترک خانهها و فرار از منطقه شدند. صدها هزار تن از مردم نیز در کمپهای پناهجویی پرجمعیت با امکانات ناچیز مجبور به زندگی شدند.
دنیس موکوگه کماکان رایگان زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفته را درمان میکند، به این سو و آن سوی جهان میرود و برای حقوق نجاتیافتگان از تجاوز جنسی فعالیت میکند و به دنبال آن است که جهان قوانین جدیتر و سفت و سختتری برای شناسایی، بازداشت و مجازات عاملان تجاوز به زنان و دختران تصویب کند. موکوگه به همراه نادیا مراد، فعال حقوق زنان ایزدی که هر دو باهم برندهی جایزهی صلح نوبل سال ۲۰۱۸ شدند، سازمان «Global Survivors Fund» را تاسیس کرده و به دنبال گرفتن غرامت برای نجاتیافتگان از تجاوز جنسی در جنگ و نبردند.
@FarnazSeifi
دنیس موکوگه، پزشک ۶۹ ساله، از سال ۱۹۹۹ تا به امروز بیش از ۸۰ هزار زن و دختر نجاتیافته از تجاوز جنسی را پناه داده و درمان کرده است. زنان و دخترانی که قربانی جنگ میان گروههای شبهنظامی در کنگو شدند؛ تجاوز یکی از سلاحهای اصلی این شبهنظامیان در جنگ طولانی و خونین کنگو بود. موکوگه میگوید هنوز هر روز دستکم ۵ تا ۷ زن به بیمارستان او مراجعه میکنند که به آنها از سوی شبهنظامیان تجاوز شده است. دکتر موکوگه میگوید اگرچه تجاوز به عنوان سلاح جنگی به رسمیت شناخته شده است، اما با اینحال در مقایسه با دیگر اشکال جنگ، کماکان با کمتوجهی مواجه است و بسیاری از دولتها و نظامهای قضایی این مساله را جدی نگرفته و اقدامات لازم برای بازداشت و مجازات این گروه از مجرمان جنگی را انجام نمیدهند. موکوگه در سخنرانی خود به هنگام دریافت جایزهی صلح نوبل از اولین افراد قربانی تجاوز که درمان کرد گفت: دختری که به او تجاوز و سپس به اندام جنسی او شلیک شده بود و دیگری کودکی ۱۸ ماهه که به او وحشیانه تجاوز شده بود.
شرق کنگو هنوز عرصهی نبرد ریز و درشت گروههای شبهنظامی است. به گفتهی موکوگه نزدیک به صد گروه شبهنظامی در این منطقه فعالاند و بیشترین آمار تجاوز به زنان و دختران نیز همینجا رخ میدهد. از سال ۲۰۲۱ تاکنون بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر از ساکنان کیوو شمالی در کنگو مجبور به ترک خانهها و فرار از منطقه شدند. صدها هزار تن از مردم نیز در کمپهای پناهجویی پرجمعیت با امکانات ناچیز مجبور به زندگی شدند.
دنیس موکوگه کماکان رایگان زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفته را درمان میکند، به این سو و آن سوی جهان میرود و برای حقوق نجاتیافتگان از تجاوز جنسی فعالیت میکند و به دنبال آن است که جهان قوانین جدیتر و سفت و سختتری برای شناسایی، بازداشت و مجازات عاملان تجاوز به زنان و دختران تصویب کند. موکوگه به همراه نادیا مراد، فعال حقوق زنان ایزدی که هر دو باهم برندهی جایزهی صلح نوبل سال ۲۰۱۸ شدند، سازمان «Global Survivors Fund» را تاسیس کرده و به دنبال گرفتن غرامت برای نجاتیافتگان از تجاوز جنسی در جنگ و نبردند.
@FarnazSeifi
تحقیق تازهای که در نشریهی پزشکی معتبر Lancet منتشر شد، نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان سالهای بیشتری را درگیر بیماری و درد و عوارضاش میگذرانند، در حالی که مردان بیشتر به بیماریهای مهلک که منجر به مرگ میشود، مبتلا میشوند.
این تحقیق که مجموع ۲۰ بیماری شایع و جدی را که میتواند منجر به مرگ شود در میان زنان و مردان مقایسه کرده، میگوید زنان در مجموع بیشتر به بیماریهایی مثل مشکلات ستون فقرات و استخوان، بیماریهای روان، سردردهای جدی و ادامهدار و معلولیت و کمتوانی مبتلا میشوند. اینها اغلب بیماریهایی است که آدمی را نمیکشد، اما کیفیت زندگی را برای سالهای طولانی تحتتاثیر قرار داده و زندگی را با درد و رنج جسمی و روانی بسیار همراه میکند. در مقابل مردان بیشتر به بیماریهایی مثل بیماریهای قلبی، کوید-۱۹، بیماریهای تنفسی و کلیوی و جراحات جدی در تصادفات جادهای مبتلا میشوند که همگی میتوانند کشنده باشند و باعث مرگ زودرس.
تحقیق همچنین میگوید شکاف بین ابتلا به هر دو گروه بیماریها با افزایش سن زنان و مردان، بیشتر میشود. از آنجایی که زنان به طور متوسط عمر طولانیتری از مردان دارند، سالهای بیشتری را با بیماری و دردهای مزمن سپری میکنند. دکتر لوئیزا سوریو فلور از دانشگاه واشنگتن که سرپرست این تحقیق است، میگوید نتیجه تحقیق نشان داد در ۳۰ سال گذشته پیشرفت جهانی چندانی در مواجهه با سلامت عمومی رخ نداده است:«زنان سالهای طولانیتری از عمر خود را در وضعیت سلامتی آسیبدیده و ضعیف سپری میکنند، شرایطی که موجب بیماریهای جسمی و روانی مزمن زنان میشود عملا تغییر چندانی نکرده است و علم پزشکی کماکان توجه چندانی به این دسته از مشکلات و بیماریها نکرده که کشنده نیست اما مزمن است و سالها تو را درگیر درد و عوارض میکند.»
دستاندرکاران این تحقیق میگویند یک موضوع مهم این است که عوامل اجتماعی و بیولوژیک از ابتدای زندگی زنان و مردان را در معرض بیماریها و مشکلات متفاوت از یکدیگر قرار میدهد. این تحقیق بیماریهایی را که با یک جنسیت خاص مرتبط است ( مثل سرطانهای رحم و تخمدان یا سرطان پروستات) شامل نشده و بیماریهای مشترک بین زنان و مردان را بررسی کرده است.
تحقیق میگوید زنان بسیار بیشتر به دردهای کمر، افسردگی، اضطراب، دردهای مفاصل و استخوان، بیماری آلزایمر و انواع دیگر فراموشی، اچآیوی و ایدز مبتلا میشوند. محققان این تحقیق میگویند اغلب این بیماریها در سطح جهانی بسیار کمتر بررسی شده و بودجه برای تحقیق و بهتر کردن کیفیت زندگی مبتلایان مصروف این بیماریها میشود. دو بیماری روان رایج - افسردگی و اضطراب - دو نمونه این بیماریهایند که هنوز در کشورهای زیادی آنچنان که باید جدی هم گرفته نمیشود. تحقیق میگوید نظامهای درمانی و سلامت عمومی باید بودجه و امکانات بهتری به بیماریهایی تخصیص دهد که سالها درد و رنج مزمن به همراه دارد، اما کشنده نیست.
@FarnazSeifi
این تحقیق که مجموع ۲۰ بیماری شایع و جدی را که میتواند منجر به مرگ شود در میان زنان و مردان مقایسه کرده، میگوید زنان در مجموع بیشتر به بیماریهایی مثل مشکلات ستون فقرات و استخوان، بیماریهای روان، سردردهای جدی و ادامهدار و معلولیت و کمتوانی مبتلا میشوند. اینها اغلب بیماریهایی است که آدمی را نمیکشد، اما کیفیت زندگی را برای سالهای طولانی تحتتاثیر قرار داده و زندگی را با درد و رنج جسمی و روانی بسیار همراه میکند. در مقابل مردان بیشتر به بیماریهایی مثل بیماریهای قلبی، کوید-۱۹، بیماریهای تنفسی و کلیوی و جراحات جدی در تصادفات جادهای مبتلا میشوند که همگی میتوانند کشنده باشند و باعث مرگ زودرس.
تحقیق همچنین میگوید شکاف بین ابتلا به هر دو گروه بیماریها با افزایش سن زنان و مردان، بیشتر میشود. از آنجایی که زنان به طور متوسط عمر طولانیتری از مردان دارند، سالهای بیشتری را با بیماری و دردهای مزمن سپری میکنند. دکتر لوئیزا سوریو فلور از دانشگاه واشنگتن که سرپرست این تحقیق است، میگوید نتیجه تحقیق نشان داد در ۳۰ سال گذشته پیشرفت جهانی چندانی در مواجهه با سلامت عمومی رخ نداده است:«زنان سالهای طولانیتری از عمر خود را در وضعیت سلامتی آسیبدیده و ضعیف سپری میکنند، شرایطی که موجب بیماریهای جسمی و روانی مزمن زنان میشود عملا تغییر چندانی نکرده است و علم پزشکی کماکان توجه چندانی به این دسته از مشکلات و بیماریها نکرده که کشنده نیست اما مزمن است و سالها تو را درگیر درد و عوارض میکند.»
دستاندرکاران این تحقیق میگویند یک موضوع مهم این است که عوامل اجتماعی و بیولوژیک از ابتدای زندگی زنان و مردان را در معرض بیماریها و مشکلات متفاوت از یکدیگر قرار میدهد. این تحقیق بیماریهایی را که با یک جنسیت خاص مرتبط است ( مثل سرطانهای رحم و تخمدان یا سرطان پروستات) شامل نشده و بیماریهای مشترک بین زنان و مردان را بررسی کرده است.
تحقیق میگوید زنان بسیار بیشتر به دردهای کمر، افسردگی، اضطراب، دردهای مفاصل و استخوان، بیماری آلزایمر و انواع دیگر فراموشی، اچآیوی و ایدز مبتلا میشوند. محققان این تحقیق میگویند اغلب این بیماریها در سطح جهانی بسیار کمتر بررسی شده و بودجه برای تحقیق و بهتر کردن کیفیت زندگی مبتلایان مصروف این بیماریها میشود. دو بیماری روان رایج - افسردگی و اضطراب - دو نمونه این بیماریهایند که هنوز در کشورهای زیادی آنچنان که باید جدی هم گرفته نمیشود. تحقیق میگوید نظامهای درمانی و سلامت عمومی باید بودجه و امکانات بهتری به بیماریهایی تخصیص دهد که سالها درد و رنج مزمن به همراه دارد، اما کشنده نیست.
@FarnazSeifi
در ماههای گذشته یکی از همبستگی و اعتراضات مهم زنان که کمتر دیده شد، راهپیمایی زنان بلوچ پاکستان از ناحیه کیچ در نزدیکی مرز ایران تا اسلامآباد بود؛ تظاهرات چشمگیری که زنان بیش از ۹۰۰ مایل راه را طی کردند، هدفشان رسیدن به اسلامآباد و تجمع و چادر زدن جلوی درب ورودی «کلوب رسانهها» در پایتخت بود. این تظاهرات زنان در اعتراض و دادخواهی برای ناپدیدشدگان و کشتهشدگان بلوچ است که در سالهای اخیر شمار آنها از همیشه بیشتر شده است. آنها مادران، خواهران و همسران مردانیاند که ناگهان روزی ربوده و ناپدید شدند، گاهی جنازهای تحویل گرفتند و اغلب هیچ اطلاعی از سرنوشت عزیزشان ندارند.
این حرکت و همبستگی را ماهرنگ بلوچ کلید زد؛ ماهرنگ بلوچ زن جوان ۳۰ سالهای است که فعالیت حقوق بشری را از دوران دانشجویی و فعالیت در اتحادیه دانشجویان آغاز کرد. پدرش که کارگر بود،در راه بیمارستان که به همسر مریض خود سر بزند، به به دست نیروهای امنیتی پاکستان ربوده شد. دو سال بعد جنازهی پدرش در حالی که سراسر بدناش آثار شکنجه بود، بالاخره به آنها تحویل داده شد. ماهرنگ بلوچ از همان ۱۶ سالگی اعتراض و فعالیت علیه ظلمی را که بر پدرش رفت، شروع کرد. شش سال بعد برادرش نیز به دست نیروهای امنیتی ربوده شد و تا ۳ ماه بعد که او را رها کردند، خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشت.
سازمان غیردولتی «صدای بلوچ» در دو دههی اخیر نزدیک به ۷ هزار مورد ناپدیدشدگان قهری را ثبت کرده است و آمار واقعی میتواند از این هم بیشتر باشد. فعالان بلوچ میگویند هرکسی و اغلب مردان به راحتی بدون هیچ ادلهای به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» یا «مشکوک به فعالیت ضد دولتی» بازداشت یا ربوده و در بیقانونی سیستم قضایی برای بلوچها ناپدید میشود. پیش از این اغلب جنازه چند ماه بعد در حاشیهی جادهای پیدا میشد، حالا اما بیشتر جنازهها - اگر اصلا جنازهای پیدا شود- در مناطق مرزی پیدا میشود و مقامات امنیتی مدعی میشوند که فرد «تروریستی» در حال عملیات تروریستی در مرز بود که به ضرب گلوله کشته شد.
برای بسیاری از زنان این راهپیمایی طولانی، این اولین تجربهی هرگونه فعالیت سیاسی و فعالیت در خارج از چهاردیواری خانه بود. بلوچستان پاکستان با مردسالاری ریشهدار و تمام محدودیتها و سرکوبهای عرفی و سنتی و مذهبی علیه زنان روبرو است. تمام اعتراضات کوچک پیش از این علیه ظلم دستگاههای امنیتی دولتی، به دست مردان شروع شده و اکثر تظاهراتکنندگان مردان بودند. این اولینبار بود که تظاهراتی به دست زنان و با حضور زنان و بچههایشان شروع شد و از این منظر بسیار قابل توجه است.
در طول مسیر طولانی راهپیمایی، زنان با انواع آزار و اذیتها از سوی مقامات امنیتی مواجه شدند: از کتک خوردن گرفته تا بستن کامل مسیر راهپیمایی، از پاره کردن و جمعآوری چادرهایشان تا انواع تهمتها و ناسزاهای جنسیتی و … مواجه شدند. وقتی بالاخره به مرز اسلامآباد رسیدند، پلیس از ورود آنها به شهر جلوگیری کرد و با باتوم به جانشان افتاد. بعضی از زنان و بچهها توانستند خودشان را به «کلوب رسانهها» برسانند و کمپ بزنند. صدها فمینیست، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در پایتخت در اعلام همبستگی به کمپ آنها پیوستند. عمران ریاض، خبرنگار مشهور پاکستان که خود در سال ۲۰۲۳ برای ۵ ماه بعد از انتقاد علیه دولت ربوده و ناپدید شده بود و تنها در اثر فشارهای بسیار بینالمللی آزاد شد، به کمپ زنان بلوچ معترض پیوست. رسانههای جریاناصلی پاکستان به دستور دولت اخبار تظاهرات عظیم زنان را تا بتوانند پوشش نمیدهند و آنها را با الفاظ «عناصر مخرب ضد دولت» معرفی میکنند.
فعالیت سیاسی در بلوچستان پاکستان تا پیش از این همیشه در چنبره مردان و قبیلهگرایی بود و بس. این اولینبار است که نه تنها اکثر معترضین زناناند و بسیار خلاقانه عمل میکنند، بلکه تمام حرکت به دست زنان شروع و هماهنگ شده است و از قبیلهگرایی عبور کردند. آنها با رسانههای بینالمللی مصاحبه میکنند، خواهان عدالت و عدالتخانهاند و صدای نوینی در مبارزهی سیاسی در پاکستان مردسالار.
@FarnazSeifi
این حرکت و همبستگی را ماهرنگ بلوچ کلید زد؛ ماهرنگ بلوچ زن جوان ۳۰ سالهای است که فعالیت حقوق بشری را از دوران دانشجویی و فعالیت در اتحادیه دانشجویان آغاز کرد. پدرش که کارگر بود،در راه بیمارستان که به همسر مریض خود سر بزند، به به دست نیروهای امنیتی پاکستان ربوده شد. دو سال بعد جنازهی پدرش در حالی که سراسر بدناش آثار شکنجه بود، بالاخره به آنها تحویل داده شد. ماهرنگ بلوچ از همان ۱۶ سالگی اعتراض و فعالیت علیه ظلمی را که بر پدرش رفت، شروع کرد. شش سال بعد برادرش نیز به دست نیروهای امنیتی ربوده شد و تا ۳ ماه بعد که او را رها کردند، خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشت.
سازمان غیردولتی «صدای بلوچ» در دو دههی اخیر نزدیک به ۷ هزار مورد ناپدیدشدگان قهری را ثبت کرده است و آمار واقعی میتواند از این هم بیشتر باشد. فعالان بلوچ میگویند هرکسی و اغلب مردان به راحتی بدون هیچ ادلهای به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» یا «مشکوک به فعالیت ضد دولتی» بازداشت یا ربوده و در بیقانونی سیستم قضایی برای بلوچها ناپدید میشود. پیش از این اغلب جنازه چند ماه بعد در حاشیهی جادهای پیدا میشد، حالا اما بیشتر جنازهها - اگر اصلا جنازهای پیدا شود- در مناطق مرزی پیدا میشود و مقامات امنیتی مدعی میشوند که فرد «تروریستی» در حال عملیات تروریستی در مرز بود که به ضرب گلوله کشته شد.
برای بسیاری از زنان این راهپیمایی طولانی، این اولین تجربهی هرگونه فعالیت سیاسی و فعالیت در خارج از چهاردیواری خانه بود. بلوچستان پاکستان با مردسالاری ریشهدار و تمام محدودیتها و سرکوبهای عرفی و سنتی و مذهبی علیه زنان روبرو است. تمام اعتراضات کوچک پیش از این علیه ظلم دستگاههای امنیتی دولتی، به دست مردان شروع شده و اکثر تظاهراتکنندگان مردان بودند. این اولینبار بود که تظاهراتی به دست زنان و با حضور زنان و بچههایشان شروع شد و از این منظر بسیار قابل توجه است.
در طول مسیر طولانی راهپیمایی، زنان با انواع آزار و اذیتها از سوی مقامات امنیتی مواجه شدند: از کتک خوردن گرفته تا بستن کامل مسیر راهپیمایی، از پاره کردن و جمعآوری چادرهایشان تا انواع تهمتها و ناسزاهای جنسیتی و … مواجه شدند. وقتی بالاخره به مرز اسلامآباد رسیدند، پلیس از ورود آنها به شهر جلوگیری کرد و با باتوم به جانشان افتاد. بعضی از زنان و بچهها توانستند خودشان را به «کلوب رسانهها» برسانند و کمپ بزنند. صدها فمینیست، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در پایتخت در اعلام همبستگی به کمپ آنها پیوستند. عمران ریاض، خبرنگار مشهور پاکستان که خود در سال ۲۰۲۳ برای ۵ ماه بعد از انتقاد علیه دولت ربوده و ناپدید شده بود و تنها در اثر فشارهای بسیار بینالمللی آزاد شد، به کمپ زنان بلوچ معترض پیوست. رسانههای جریاناصلی پاکستان به دستور دولت اخبار تظاهرات عظیم زنان را تا بتوانند پوشش نمیدهند و آنها را با الفاظ «عناصر مخرب ضد دولت» معرفی میکنند.
فعالیت سیاسی در بلوچستان پاکستان تا پیش از این همیشه در چنبره مردان و قبیلهگرایی بود و بس. این اولینبار است که نه تنها اکثر معترضین زناناند و بسیار خلاقانه عمل میکنند، بلکه تمام حرکت به دست زنان شروع و هماهنگ شده است و از قبیلهگرایی عبور کردند. آنها با رسانههای بینالمللی مصاحبه میکنند، خواهان عدالت و عدالتخانهاند و صدای نوینی در مبارزهی سیاسی در پاکستان مردسالار.
@FarnazSeifi
در سال ۱۹۷۴ میلادی، مردم بوگوتا - پایتخت کلمبیا- در اعتراض به خیابانهایی که در چنبرهی ماشینها و موتورسیکلتها بود به خیابانها آمدند و خواهان کاهش تعداد و حضور مداوم ماشین و موتور در شهر شدند. مردم بوگوتا هر هفته در روز مشخصی در محل تجمع حاضر میشدند و به اعتراض و مطالبهگری ادامه میدادند. حالا این روزها در نتیجهی آن اعتراضات مداوم، روزهای یکشنبه بیش از ۱۲۷ کیلومتر از خیابانهای شهر کاملا به روی ماشینها و موتورها بسته و فقط عابران پیاده، دوچرخهسواران و کالسکهی بچه حق عبور از این خیابانها را داشتند. هر یکشنبه به طور میانگین یک و نیم میلیون نفر از جمعیت بوگوتا پای پیاده یا سوار بر دوچرخه از این خیابانها استفاده میکنند. این حرکت و جنبش اعتراضی مردم بوگوتا باعث شد بسیاری از شهرهای بزرگ کلمبیا نیز سیاست مشابهای اتخاذ کنند و خیابانهای شهر را در روزهای یکشنبه به روی هجوم خودرو و موتورسیکلت ببدند. شهرهایی مثل بوینس آیرس و بنگلور هم سیاستهای مشابهای را در پیش گرفتند.
روزهای یکشنبه چهرهی بوگوتا جور دیگری است. خانوادهها در کنار هم پیادهروی یا دوچرخهسواری میکنند، دکه و چادرهای فروش آبمیوه و غذا در سطح شهر برقرار است، کلاسهای ورزش رایگان در خیابانهای شهر برقرار است. بررسیها نشان میدهد این سیاست بستن خیابانها به روی ماشینها، باعث شد تا بسیاری از مردم بوگوتا دوچرخهسواری یاد بگیرند و برای اولینبار بعد از دوران کودکی، دوباره اصلا سراغ دوچرخه بروند. تحقیق همچنین نشان داد مردمی که روزهای یکشنبه از دوچرخه استفاده میکنند، در طول هفته هم ۵۸٪ بیشتر از سایرین از دوچرخه برای رفتوآمد استفاده میکنند.
همچنین بررسیها نشان میدهد بهویژه زنان از این سیاست شهری بهره برده و میبرند. درحالی که در روزهای عادی هفته تنها نزدیک به ۱۳٪ زنان از دوچرخه استفاده میکنند، در روزهای یکشنبه نزدیک به ۳۰ درصد دوچرخهسواران را زنان تشکیل میدهند. اولگا لوسیا سارمینتو، استاد دانشگاه بوگوتا میگوید اتخاذ سیاست بستن خیابانها به روی ماشین و موتورسیکلت، نسلی از زنان کلمبیا را برای اولینبار به یاد گرفتن دوچرخهسواری سوق داد.
در سالهای اخیر شمار خیابانهایی که در این طرح بسته میشود بسیار بیشتر شده و درحال حاضر بیش از ۶۰۰ کیلومتر از خیابانهای بوگوتا در روزهای یکشنبه به روی ماشین و موتورسیکلت بسته است و هر روز شمار بیشتری از خیابانها مجهز به خط عبور دوچرخه میشود. یک نتیجه مهم این سیاست کاستن از آلودگی هوای شهر است. بررسیها نشان میدهد هر یکشنبه و دوشنبه بعد آن، هوای شهر در پاکیزهترین حالت خود است و به طور میانگین آلودگی هوا ۱۳ برابر کمتر میشود. تحقیقات متعددی اثرات مثبت روانی استفادهی بیشتر از دوچرخه، شرکت در کلاسهای گروهی ورزش رایگان و پیادهروی در سطح شهر را بررسی کردند. اگرچه خیابانهای بوگوتا فقط یک روز در هفته به روی هجوم سروصدا و آلودگی ماشین بسته است، اما خود این یک روز در هفته موجب شد مردم، شهرشان را جور دیگری تصور و تخیل کنند، و همچنین چهرهای از شهر را ببینند که میتواند به برابری نزدیکتر باشد و فقیر و غنیاش پای پیاده یا سوار بر دوچرخه عبور و مرور کنند و کنار هم در فعالیتهای گروهی و رایگان شهر حاضر باشند.
@FarnazSeifi
روزهای یکشنبه چهرهی بوگوتا جور دیگری است. خانوادهها در کنار هم پیادهروی یا دوچرخهسواری میکنند، دکه و چادرهای فروش آبمیوه و غذا در سطح شهر برقرار است، کلاسهای ورزش رایگان در خیابانهای شهر برقرار است. بررسیها نشان میدهد این سیاست بستن خیابانها به روی ماشینها، باعث شد تا بسیاری از مردم بوگوتا دوچرخهسواری یاد بگیرند و برای اولینبار بعد از دوران کودکی، دوباره اصلا سراغ دوچرخه بروند. تحقیق همچنین نشان داد مردمی که روزهای یکشنبه از دوچرخه استفاده میکنند، در طول هفته هم ۵۸٪ بیشتر از سایرین از دوچرخه برای رفتوآمد استفاده میکنند.
همچنین بررسیها نشان میدهد بهویژه زنان از این سیاست شهری بهره برده و میبرند. درحالی که در روزهای عادی هفته تنها نزدیک به ۱۳٪ زنان از دوچرخه استفاده میکنند، در روزهای یکشنبه نزدیک به ۳۰ درصد دوچرخهسواران را زنان تشکیل میدهند. اولگا لوسیا سارمینتو، استاد دانشگاه بوگوتا میگوید اتخاذ سیاست بستن خیابانها به روی ماشین و موتورسیکلت، نسلی از زنان کلمبیا را برای اولینبار به یاد گرفتن دوچرخهسواری سوق داد.
در سالهای اخیر شمار خیابانهایی که در این طرح بسته میشود بسیار بیشتر شده و درحال حاضر بیش از ۶۰۰ کیلومتر از خیابانهای بوگوتا در روزهای یکشنبه به روی ماشین و موتورسیکلت بسته است و هر روز شمار بیشتری از خیابانها مجهز به خط عبور دوچرخه میشود. یک نتیجه مهم این سیاست کاستن از آلودگی هوای شهر است. بررسیها نشان میدهد هر یکشنبه و دوشنبه بعد آن، هوای شهر در پاکیزهترین حالت خود است و به طور میانگین آلودگی هوا ۱۳ برابر کمتر میشود. تحقیقات متعددی اثرات مثبت روانی استفادهی بیشتر از دوچرخه، شرکت در کلاسهای گروهی ورزش رایگان و پیادهروی در سطح شهر را بررسی کردند. اگرچه خیابانهای بوگوتا فقط یک روز در هفته به روی هجوم سروصدا و آلودگی ماشین بسته است، اما خود این یک روز در هفته موجب شد مردم، شهرشان را جور دیگری تصور و تخیل کنند، و همچنین چهرهای از شهر را ببینند که میتواند به برابری نزدیکتر باشد و فقیر و غنیاش پای پیاده یا سوار بر دوچرخه عبور و مرور کنند و کنار هم در فعالیتهای گروهی و رایگان شهر حاضر باشند.
@FarnazSeifi
سال گذشته دولت اسپانیا، اولین دولت و کشور در اروپا شد که حق مرخصی عادت ماهانه برای زنان را تصویب و اجرایی کرد. اقدامی که با حمایت و تشویق بسیاری از گروههای فمینیستی همراه بود. اما یک سال بعد تصویب این طرح، آمار نشان میدهد انقدر که باید از این طرح استقبال نشد و زنان کمی از این حق مرخصی استفاده کردند. یازده ماه بعد تصویب این طرح، تنها ۱۵۵۹ بار از این حق مرخصی استفاده شد.
یکی از دلایل اصلی که استقبال چندانی از این طرح نشد، این است که به رغم هیاهوی رسانهای ابتدایی دربارهی این طرح، دولت اسپانیا کار اجرایی چندانی برای این مرخصی تازه نکرد. بسیاری از کارفرمایان و نهادهای خصوصی و کوچکتر و زنان کارمند این نهادها اصلا نمیدانند که چنین مرخصی تصویب شده است، اگر هم میدانند آموزش لازم را ندیدند تا بدانند مراحل قانونی این مرخصی از چه شکل است و چه باید کرد.
برخلاف هیاهوی اولیه، مواردی که میشود از حق مرخصی عادت ماهانه در اسپانیا استفاده کرد، محدود است. زنان صرف اینکه درد پریود را تجربه میکنند، نمیتوانند برای این مرخصی درخواست دهند. برای درخواست مرخصی به معاینه و گواهی پزشکی نیاز است، تشخیص پیشین دکتر هم کافی نیست و هر بار باید دوباره به پزشک مراجعه و از نو گواهی پزشکی گرفت! زنانی می توانند از این مرخصی استفاده کنند که به بیماریهایی دچارند که تجربهی عادت ماهانه را با درد و خونریزی بیشتری مواجه میکند. اما این قاعده خودش در حال حاضر در مواردی به نقض خود تبدیل شده است. برای مثال، قانون تصویب شده میگوید زنانی که به بیماری اندومتریوز رحم دچارند، میتوانند از حق مرخصی عادت ماهانه استفاده کنند. اما اکثر زنانی که به اندومتریوز دچارند، به تجویز پزشک قرصهای پیشگیری از بارداری استفاده میکنند تا اصلا پریود نشوند! و وقتی خونریزی ماهانه را تجربه نکنی، نمیتوانی از این مرخصی استفاده کنی. این در حالی است که زنانی که با اندومتریوز مواجهاند، دردهای بسیاری جدی و شدیدی را تجربه میکنند و بیشتر از بسیاری از زنان مستحق این مرخصیاند. وضعیت ناکارآمدی قانون تصویبشده به جوک شبیه شده است.
از سوی دیگر زنان بسیاری فکر میکنند اگر از این حق مرخصی استفاده کنند، با تبعیض بیشتری در محیط کار هم مواجه شده و در معرض از دست دادن شغل خود قرار میگیرند. اسپانیا بالاترین آمار بیکاری در اتحادیه اروپا را دارد و ترس از دست دادن شغل، کابوس جدی بسیاری از شهروندان است. زنان بسیاری آگاهانه میدانند که استفاده از این مرخصی به شکل ماهانه، آنها را در معرض جدی بیکاری قرار داده و وضعیت شغلی آنها را خطرناک میکند. قانون عوض شده است، اما تغییر عرف رایج و معضل دیرینهی تبعیض جنسیتی در محل کار به قوت خود باقی است. با اینکه تصویب مرخصی عادت ماهانه قدم مثبتی بود، اما نمونهی عملی شد که محدودیتهای قانونی و عرفی دیگری باید برداشته شود تا در عمل این اقدام برای گروه قابل توجهی از زنان مفید و گامی واقعی در راستای بهبود وضعیت زنان شود.
@FarnazSeifi
یکی از دلایل اصلی که استقبال چندانی از این طرح نشد، این است که به رغم هیاهوی رسانهای ابتدایی دربارهی این طرح، دولت اسپانیا کار اجرایی چندانی برای این مرخصی تازه نکرد. بسیاری از کارفرمایان و نهادهای خصوصی و کوچکتر و زنان کارمند این نهادها اصلا نمیدانند که چنین مرخصی تصویب شده است، اگر هم میدانند آموزش لازم را ندیدند تا بدانند مراحل قانونی این مرخصی از چه شکل است و چه باید کرد.
برخلاف هیاهوی اولیه، مواردی که میشود از حق مرخصی عادت ماهانه در اسپانیا استفاده کرد، محدود است. زنان صرف اینکه درد پریود را تجربه میکنند، نمیتوانند برای این مرخصی درخواست دهند. برای درخواست مرخصی به معاینه و گواهی پزشکی نیاز است، تشخیص پیشین دکتر هم کافی نیست و هر بار باید دوباره به پزشک مراجعه و از نو گواهی پزشکی گرفت! زنانی می توانند از این مرخصی استفاده کنند که به بیماریهایی دچارند که تجربهی عادت ماهانه را با درد و خونریزی بیشتری مواجه میکند. اما این قاعده خودش در حال حاضر در مواردی به نقض خود تبدیل شده است. برای مثال، قانون تصویب شده میگوید زنانی که به بیماری اندومتریوز رحم دچارند، میتوانند از حق مرخصی عادت ماهانه استفاده کنند. اما اکثر زنانی که به اندومتریوز دچارند، به تجویز پزشک قرصهای پیشگیری از بارداری استفاده میکنند تا اصلا پریود نشوند! و وقتی خونریزی ماهانه را تجربه نکنی، نمیتوانی از این مرخصی استفاده کنی. این در حالی است که زنانی که با اندومتریوز مواجهاند، دردهای بسیاری جدی و شدیدی را تجربه میکنند و بیشتر از بسیاری از زنان مستحق این مرخصیاند. وضعیت ناکارآمدی قانون تصویبشده به جوک شبیه شده است.
از سوی دیگر زنان بسیاری فکر میکنند اگر از این حق مرخصی استفاده کنند، با تبعیض بیشتری در محیط کار هم مواجه شده و در معرض از دست دادن شغل خود قرار میگیرند. اسپانیا بالاترین آمار بیکاری در اتحادیه اروپا را دارد و ترس از دست دادن شغل، کابوس جدی بسیاری از شهروندان است. زنان بسیاری آگاهانه میدانند که استفاده از این مرخصی به شکل ماهانه، آنها را در معرض جدی بیکاری قرار داده و وضعیت شغلی آنها را خطرناک میکند. قانون عوض شده است، اما تغییر عرف رایج و معضل دیرینهی تبعیض جنسیتی در محل کار به قوت خود باقی است. با اینکه تصویب مرخصی عادت ماهانه قدم مثبتی بود، اما نمونهی عملی شد که محدودیتهای قانونی و عرفی دیگری باید برداشته شود تا در عمل این اقدام برای گروه قابل توجهی از زنان مفید و گامی واقعی در راستای بهبود وضعیت زنان شود.
@FarnazSeifi
نتایج تحقیقات جدید در آمریکا حاکی از آن است که دختران نوجوان به دلیل آلودگی هوا، زودتر از سن رایج عادت ماهانه میشوند. چندین دهه است که محققان در کشورهای مختلف این روند را دنبال و بررسی میکنند که سن شروع عادت ماهانه در بسیاری از کشورها پایین آمده است. در آمریکا سن شروع قاعدگی حالا تا۴ سال به نسبت نسلهای پیشین کاهش یافته است. در تحقیق مشابه دیگری در کرهجنوبی مشخص شد شمار دختربچههایی که پیش از سن ۸ سالگی پریود میشوند، در دورهی زمانی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰، شانزده برابر بیشتر شده است.
تحقیقات نشان میدهد این کاهش سن قاعدگی در گروههای اقلیت و کمبرخوردار بیشتر هم هست. آنچه باعث نگرانی متخصصان است، این موضوع است که شروع زودهنگام قاعدگی احتمالا موجب مشکلات و بیماریهایی در سنین بالاتر میشود. تا اینجا تحقیقات نشان داده این دختران احتمالا دوران باروری کوتاهتری خواهند داشت و زودتر با یائسگی مواجه خواهند شد. امری که در نتیجه میتواند طول عمر آنها را کاهش بدهد. قاعدگی زودهنگام ارتباط مستقیمی با خطر افزایش ابتلا به سرطانهای پستان و رحم دارد و خطر چاقی مفرط، دیابت نوع ۲ و بیماریهای قبلی را افزایش میدهد. محققان همچنین میگویند از سوی دیگر اثرات اجتماعی این قاعدگی زودرس را هم نمیتوان نادیده گرفت. دختربچههایی که زودتر وارد قاعدگی میشوند، احتمالا زودتر از نظر جنسی نیز فعال میشوند. در جایی مثل آمریکا که هر روز امکان دسترسی قانونی و امن به پایان بارداری ناخواسته دشوارتر میشود، این مساله میتواند موجی از «مادران نوجوان» تازه را به جا بگذارد.
دانشمندان تا دو دههی پیش فکر میکردند تنها دلیل قاعدگی زودرس، چاقی مفرط در دختربچهها است و بس. حالا اما میدانند که چاقی مفرط دختربچهها تنها یکی از عواملی است که میتواند باعث قاعدگی پیش از موعد شود.نتایج تحقیقات سالهای اخیر برای دانشمندان هم عجیب بود. حالا میدانند یکی از عوامل اصلی آلودگی هوا است. بسیاری از این تحقیقات در موسسات تحقیقاتی در کرهجنوبی انجام میشود که بعضی از آلودهترین شهرهای جهان در این کشورند. محققان میگویند گازهای گوگرد دیاکسید، نیتروژن دیاکسید و کربن مونوکسید از عوامل اصلیاند که قاعدگی دختربچهها را مختل و زودتر از موعد کردهاند. در سال ۲۰۲۲ نیز تحقیق دیگری در لهستان نیز که به دلیل کارخانههایی که سوخت آنها از زغال سنگ است هوای آلودهای دارد، تحقیق مشابهای نشان داد در میان ۱۲۵۷ زن در گروه تحقیق، انها که در کودکی در معرض گازهای نیتروژنی بیشتری بودند، زودتر با قاعدگی مواجه شدند و قبل از ۱۱ سالگی اولین پریودشان را تجربه کردند.
یک مساله دیگر که حتا نگرانکنندهتر است، ذرات بسیار ریزی است که به دلایل مختلف از ساختوساز گرفته تا آتشسوزی در جنگلها، از موتور خودروها گرفته تا جادههای خاکی وارد هوا میشود. در سال ۲۰۲۳ تحقیقی در امریکا نشان داد احتمال بیشتری وجود دارد که مادران بارداری که در معرض این ذرات ریز معلق در هوایند، دخترانی به دنیا بیاورند که قاعدگی زودهنگام خواهند داشت. دختربچههایی هم که در معرض سطح بیشتری از این ذراتاند، زودتر پریود میشوند.
از سوی دیگر مواد شیمیایی محصولات مرتبط با عادت ماهانه خود میتواند از عواملی باشد که فرآیندهای هورمونی را مختل میکند. دانشمندان تا اینجا فهمیدند عوامل دخیل در قاعدگی زودهنگام متعدد و پیچیدهتر از چیزیاند که پیش از این تصور میشد. حالا تاثیرات تغییرات آبوهوا و آلودگی بر روند رشد دختربچهها انکارناپذیر است.
@FarnazSeifi
تحقیقات نشان میدهد این کاهش سن قاعدگی در گروههای اقلیت و کمبرخوردار بیشتر هم هست. آنچه باعث نگرانی متخصصان است، این موضوع است که شروع زودهنگام قاعدگی احتمالا موجب مشکلات و بیماریهایی در سنین بالاتر میشود. تا اینجا تحقیقات نشان داده این دختران احتمالا دوران باروری کوتاهتری خواهند داشت و زودتر با یائسگی مواجه خواهند شد. امری که در نتیجه میتواند طول عمر آنها را کاهش بدهد. قاعدگی زودهنگام ارتباط مستقیمی با خطر افزایش ابتلا به سرطانهای پستان و رحم دارد و خطر چاقی مفرط، دیابت نوع ۲ و بیماریهای قبلی را افزایش میدهد. محققان همچنین میگویند از سوی دیگر اثرات اجتماعی این قاعدگی زودرس را هم نمیتوان نادیده گرفت. دختربچههایی که زودتر وارد قاعدگی میشوند، احتمالا زودتر از نظر جنسی نیز فعال میشوند. در جایی مثل آمریکا که هر روز امکان دسترسی قانونی و امن به پایان بارداری ناخواسته دشوارتر میشود، این مساله میتواند موجی از «مادران نوجوان» تازه را به جا بگذارد.
دانشمندان تا دو دههی پیش فکر میکردند تنها دلیل قاعدگی زودرس، چاقی مفرط در دختربچهها است و بس. حالا اما میدانند که چاقی مفرط دختربچهها تنها یکی از عواملی است که میتواند باعث قاعدگی پیش از موعد شود.نتایج تحقیقات سالهای اخیر برای دانشمندان هم عجیب بود. حالا میدانند یکی از عوامل اصلی آلودگی هوا است. بسیاری از این تحقیقات در موسسات تحقیقاتی در کرهجنوبی انجام میشود که بعضی از آلودهترین شهرهای جهان در این کشورند. محققان میگویند گازهای گوگرد دیاکسید، نیتروژن دیاکسید و کربن مونوکسید از عوامل اصلیاند که قاعدگی دختربچهها را مختل و زودتر از موعد کردهاند. در سال ۲۰۲۲ نیز تحقیق دیگری در لهستان نیز که به دلیل کارخانههایی که سوخت آنها از زغال سنگ است هوای آلودهای دارد، تحقیق مشابهای نشان داد در میان ۱۲۵۷ زن در گروه تحقیق، انها که در کودکی در معرض گازهای نیتروژنی بیشتری بودند، زودتر با قاعدگی مواجه شدند و قبل از ۱۱ سالگی اولین پریودشان را تجربه کردند.
یک مساله دیگر که حتا نگرانکنندهتر است، ذرات بسیار ریزی است که به دلایل مختلف از ساختوساز گرفته تا آتشسوزی در جنگلها، از موتور خودروها گرفته تا جادههای خاکی وارد هوا میشود. در سال ۲۰۲۳ تحقیقی در امریکا نشان داد احتمال بیشتری وجود دارد که مادران بارداری که در معرض این ذرات ریز معلق در هوایند، دخترانی به دنیا بیاورند که قاعدگی زودهنگام خواهند داشت. دختربچههایی هم که در معرض سطح بیشتری از این ذراتاند، زودتر پریود میشوند.
از سوی دیگر مواد شیمیایی محصولات مرتبط با عادت ماهانه خود میتواند از عواملی باشد که فرآیندهای هورمونی را مختل میکند. دانشمندان تا اینجا فهمیدند عوامل دخیل در قاعدگی زودهنگام متعدد و پیچیدهتر از چیزیاند که پیش از این تصور میشد. حالا تاثیرات تغییرات آبوهوا و آلودگی بر روند رشد دختربچهها انکارناپذیر است.
@FarnazSeifi
سازمان ملل متحد میگوید زنانی که به دست طالبان در افغانستان به دلیل «بدحجابی» بازداشت شدند، در بازداشتگاهها با آزار و اذیت جنسی مواجه شدند. بنا به این گزارش در بیش از یک مورد این بازداشتها منجر به خودکشی زنی جوان یا دختری نوجوان شد؛ در یک مورد جسد یکی از این زنان چندین هفته بعد در کانال آب پیدا شد و یکی از اقوام این زن تایید کرد که در بدن زن آثار خشونتهای مکرر جنسی دیده شد.
خانوادهی زهرا ۱۶ ساله که یکی از بازداشتشدگان طالبان به دلیل «بدحجابی» است، میگویند وقتی زهرا بعد از ۲ هفته بازداشت آزاد شد، «آدم دیگری به خانه برگشت.» مادرش میگوید وقتی دوید تا دخترش را بغل کند، زهرا زد زیر گریه و گفت «من بیآبرو شدم» و ساعتها در اتاق مینشیند و گریه میکند. مادرش میگوید شبی از خواب بیدار شد و دید زهرا در خانه نیست؛ شوهرش را بیدار کرد تا دنبال دخترشان بگردند. آنها جسد دخترشان را که خودش را دار زده بود، پیدا کردند.
امینه، زن جوان ۲۲سالهای که بازداشت شده بود میگوید مرد مسنی از طالبان در بازداشتگاه از او بازجویی و از او درباره عادت ماهانه و روابط جنسی و ازدواج سوال کرد. وقتی امینه مستاصل میگوید او را بکشند تا از این آزار و تحقیرها خلاص شود، مرد طالب میگوید:«تو را که بالاخره میکشیم. بذار قبلش یک کم باهات تفریح کنیم.» مرد بعد اندام جنسی امینه را لمس کرد، امینه طی بازجویی و آزارهای جنسی دوبار از هوش رفت، اما هر بار سطلی از آب یخ روی او میریختند تا بههوش آید و شاهد تمام این تحقیر و آزارها باشد. امینه بعد از آزادی دوبار دست به خودکشی ناموفق زده است.
مارینا سعادت، زن جوانی بود که دانشجوی مدرسهی مامایی بود (تنها مدرسهی تحصیلات عالی که طالبان اجازه میدهد زنان آنجا درس بخوانند)، او روزی در راه کلاس درس به جرم «بدحجابی» بازداشت شد و چندین هفته بعد جسد او که آثار آزار و اذیت جنسی بر آن مشهود بود، در کانال آب پیدا شد.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، منکر میشود که زنی به علت بدحجابی در افغانستان بازداشت شده است. این درحالی است که وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان پیش از این در گفتگو با اسوشیتدپرس این بازداشتها را تایید و مدعی شد«این زنان ارزشهای اسلامی را زیر پا گذاشته و جامعه و خواهران محجبه را تشویق به بدحجابی میکنند. هر زنی حجاب مناسب نداشته باشد، بازداشت خواهد شد.» طالبان تجاوز و آزار جنسی زنان در بازداشتگاه را هم منکر میشود و مدعی است که در هر بازجویی ۳ نفر در اتاق حضور دارند و وقتی ۳ طالب در اتاق حضور دارند، تجاوز غیرممکن است!
در ۳۰ ماه ژوئن جاری کنفرانسی دربارهی افغانستان در شهر دوحه در قطر برگزار خواهد شد و نتایج کامل تحقیقات این گزارش سازمان ملل در این کنفرانس ارائه خواهد شد. کنفرانسی که تایید شده هیچ زنی از افغانستان در آن حضور نخواهد داشت و مساله کلیدی حقوق زنان، یکی از محورهای کنفرانس نیست.
@FarnazSeifi
خانوادهی زهرا ۱۶ ساله که یکی از بازداشتشدگان طالبان به دلیل «بدحجابی» است، میگویند وقتی زهرا بعد از ۲ هفته بازداشت آزاد شد، «آدم دیگری به خانه برگشت.» مادرش میگوید وقتی دوید تا دخترش را بغل کند، زهرا زد زیر گریه و گفت «من بیآبرو شدم» و ساعتها در اتاق مینشیند و گریه میکند. مادرش میگوید شبی از خواب بیدار شد و دید زهرا در خانه نیست؛ شوهرش را بیدار کرد تا دنبال دخترشان بگردند. آنها جسد دخترشان را که خودش را دار زده بود، پیدا کردند.
امینه، زن جوان ۲۲سالهای که بازداشت شده بود میگوید مرد مسنی از طالبان در بازداشتگاه از او بازجویی و از او درباره عادت ماهانه و روابط جنسی و ازدواج سوال کرد. وقتی امینه مستاصل میگوید او را بکشند تا از این آزار و تحقیرها خلاص شود، مرد طالب میگوید:«تو را که بالاخره میکشیم. بذار قبلش یک کم باهات تفریح کنیم.» مرد بعد اندام جنسی امینه را لمس کرد، امینه طی بازجویی و آزارهای جنسی دوبار از هوش رفت، اما هر بار سطلی از آب یخ روی او میریختند تا بههوش آید و شاهد تمام این تحقیر و آزارها باشد. امینه بعد از آزادی دوبار دست به خودکشی ناموفق زده است.
مارینا سعادت، زن جوانی بود که دانشجوی مدرسهی مامایی بود (تنها مدرسهی تحصیلات عالی که طالبان اجازه میدهد زنان آنجا درس بخوانند)، او روزی در راه کلاس درس به جرم «بدحجابی» بازداشت شد و چندین هفته بعد جسد او که آثار آزار و اذیت جنسی بر آن مشهود بود، در کانال آب پیدا شد.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، منکر میشود که زنی به علت بدحجابی در افغانستان بازداشت شده است. این درحالی است که وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان پیش از این در گفتگو با اسوشیتدپرس این بازداشتها را تایید و مدعی شد«این زنان ارزشهای اسلامی را زیر پا گذاشته و جامعه و خواهران محجبه را تشویق به بدحجابی میکنند. هر زنی حجاب مناسب نداشته باشد، بازداشت خواهد شد.» طالبان تجاوز و آزار جنسی زنان در بازداشتگاه را هم منکر میشود و مدعی است که در هر بازجویی ۳ نفر در اتاق حضور دارند و وقتی ۳ طالب در اتاق حضور دارند، تجاوز غیرممکن است!
در ۳۰ ماه ژوئن جاری کنفرانسی دربارهی افغانستان در شهر دوحه در قطر برگزار خواهد شد و نتایج کامل تحقیقات این گزارش سازمان ملل در این کنفرانس ارائه خواهد شد. کنفرانسی که تایید شده هیچ زنی از افغانستان در آن حضور نخواهد داشت و مساله کلیدی حقوق زنان، یکی از محورهای کنفرانس نیست.
@FarnazSeifi
قانون جدیدی در کشور سیرالئون در راستای مبارزه با کودکهمسری به تصویب رسیده که در نوع خود یکی از سختگیرانهترین قوانین است. قانون تازه ازدواج هر کودک زیر ۱۸ سال را ممنوع کرده و تک تک افرادی که راه ازدواج کودکی را به هر شکل هموار کردند، جریمه نقدی کرده یا به زندان میاندازد. مدت زمان زندان برای این افراد میتواند تا ۱۵ سال باشد و به طور متوسط ۱۰ سال خواهد بود. از جمله افرادی که قانون تازه تصریح میکند که مجازات خواهند شد، والدین کودک، اقوام، عاقد، داماد (اگر او کودک نباشد) و تک تک مهمانانی است که در مراسم ازدواج شرکت کنند. جریمهی هر یک از این افراد میتواند تا ۵ هزار دلار آمریکا باشد که رقمی بسیار هنگفت برای سیرالئون است.
قانون تازه همچنین این وضعیت را امکانپذیر میکند که کودکی که او را شوهر داده یا داماد کردند، درخواست غرامت کند و والدین یا بزرگترهای خاندان که او را وادار به ازدواج کردند، موظف به پرداخت غرامتاند. همچنین خود کودک حتا اگر هنوز به سن قانونی ۱۸سال نرسیده باشد، میتواند به دادگاه رفته و تقاضای ابطال ازدواج را کند.
قانون تازه از این هم فراتر رفته و زندگی کودک بدون ازدواج رسمی با فردی بزرگسال به عنوان شریک زندگی زیر یک سقف را هم ممنوع میکند. همچنین هرگونه رابطهی جنسی هر فرد بالای ۱۸ سال با کودک زیر ۱۸ سال ممنوع است. قانون تازه به صراحت میگوید والدین یا سرپرست قانونی کودک هیچ حقی و اجازهای ندارد که برای ازدواج زیر ۱۸سال تصمیمی بگیرد یا اعلام رضایت کند.
قانون تازه حاصل سالها مبارزه و تلاش فعالان حقوق کودک و فعالان حقوق زنان در سیرالئون است. کشوری که هنوز ۸۰۰ هزار دختربچه سالانه کودک همسر میشوند، نیمی از این دختربچهها قبل از ۱۵ سالگی کودک همسر میشوند. چهار درصد مجموع پسران زیر ۱۸سال در این کشور نیز قبل از ۱۸ سالگی مجبور به ازدواج میشوند. قارهی آفریقا به شکل جدی با معضل کودکهمسری مواجه است و در این میان سیرالئون یکی از بحرانیترین وضعیتها را دارد. گزارشها نشان میدهد از مجموع ۲۰ کشوری که بالاترین آمار کودک همسری در جهان را دارند، ۱۶ کشور در قارهی آفریقا واقع شدهاند.
قانون تازه بخشی از اقدامات قانونی و جدی و خوب سیرالئون در راستای حمایت هرچه بیشتر از دختربچهها در این کشور است. در اقدامات قانونی مشابه قبلی، سیرالئون مثله کردن اندام جنسی زنان را کاملا ممنوع و مجازات شدیدی برای آن به تصویب رساند. همچنین دولت اقدامات و برنامههای بسیاری را راه انداخته تا دختربچهها را در مدرسه نگه دارد و دختران دستکم تا دیپلم دبیرستان تحصیل کنند. جولیوس مادا بیو، رئیسجمهور سیرالئون در حال حاضر ۲۲ درصد از مجموع بودجهی کشور را به حمایت از دختران و زنان جوان و برنامههای رفاهی و آموزشی آنها تخصیص داده است. امری که تقریبا بیسابقه است. او قانون تازهی مبارزه با کودکهمسری را درحالی امضا کرد که دختر کوچک خودش کنارش ایستاده بود و اعلام کرد که تلاش و اهتمام دولت او این است که کشورش به نمونهای مثالزدنی در قارهی آفریقا در حمایت از حقوق زنان و دختربچهها تبدیل شود.
@FarnazSeifi
قانون تازه همچنین این وضعیت را امکانپذیر میکند که کودکی که او را شوهر داده یا داماد کردند، درخواست غرامت کند و والدین یا بزرگترهای خاندان که او را وادار به ازدواج کردند، موظف به پرداخت غرامتاند. همچنین خود کودک حتا اگر هنوز به سن قانونی ۱۸سال نرسیده باشد، میتواند به دادگاه رفته و تقاضای ابطال ازدواج را کند.
قانون تازه از این هم فراتر رفته و زندگی کودک بدون ازدواج رسمی با فردی بزرگسال به عنوان شریک زندگی زیر یک سقف را هم ممنوع میکند. همچنین هرگونه رابطهی جنسی هر فرد بالای ۱۸ سال با کودک زیر ۱۸ سال ممنوع است. قانون تازه به صراحت میگوید والدین یا سرپرست قانونی کودک هیچ حقی و اجازهای ندارد که برای ازدواج زیر ۱۸سال تصمیمی بگیرد یا اعلام رضایت کند.
قانون تازه حاصل سالها مبارزه و تلاش فعالان حقوق کودک و فعالان حقوق زنان در سیرالئون است. کشوری که هنوز ۸۰۰ هزار دختربچه سالانه کودک همسر میشوند، نیمی از این دختربچهها قبل از ۱۵ سالگی کودک همسر میشوند. چهار درصد مجموع پسران زیر ۱۸سال در این کشور نیز قبل از ۱۸ سالگی مجبور به ازدواج میشوند. قارهی آفریقا به شکل جدی با معضل کودکهمسری مواجه است و در این میان سیرالئون یکی از بحرانیترین وضعیتها را دارد. گزارشها نشان میدهد از مجموع ۲۰ کشوری که بالاترین آمار کودک همسری در جهان را دارند، ۱۶ کشور در قارهی آفریقا واقع شدهاند.
قانون تازه بخشی از اقدامات قانونی و جدی و خوب سیرالئون در راستای حمایت هرچه بیشتر از دختربچهها در این کشور است. در اقدامات قانونی مشابه قبلی، سیرالئون مثله کردن اندام جنسی زنان را کاملا ممنوع و مجازات شدیدی برای آن به تصویب رساند. همچنین دولت اقدامات و برنامههای بسیاری را راه انداخته تا دختربچهها را در مدرسه نگه دارد و دختران دستکم تا دیپلم دبیرستان تحصیل کنند. جولیوس مادا بیو، رئیسجمهور سیرالئون در حال حاضر ۲۲ درصد از مجموع بودجهی کشور را به حمایت از دختران و زنان جوان و برنامههای رفاهی و آموزشی آنها تخصیص داده است. امری که تقریبا بیسابقه است. او قانون تازهی مبارزه با کودکهمسری را درحالی امضا کرد که دختر کوچک خودش کنارش ایستاده بود و اعلام کرد که تلاش و اهتمام دولت او این است که کشورش به نمونهای مثالزدنی در قارهی آفریقا در حمایت از حقوق زنان و دختربچهها تبدیل شود.
@FarnazSeifi