ميدانی اولين بوسه ی جهان،
چهطور کشف شد؟
گفت که در زمانهای بسيار قديم
زن و مردی پينهدوز يک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند.
مرد دستهاش به کار بود، تكه نخی را به دندان کند، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز.
زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لبهای مرد بردارد، ديد دستش بند است،
گفت چه کار کنم..!
ناچار با لب برداشت،
شيرين بود، ادامه دادند...!
- عباس معروفی
چهطور کشف شد؟
گفت که در زمانهای بسيار قديم
زن و مردی پينهدوز يک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند.
مرد دستهاش به کار بود، تكه نخی را به دندان کند، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز.
زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لبهای مرد بردارد، ديد دستش بند است،
گفت چه کار کنم..!
ناچار با لب برداشت،
شيرين بود، ادامه دادند...!
- عباس معروفی
از همه جا و همه تن که رانده می شد،
به من پناه می آورد!
من خدای او بودم
بی آنکه به من اعتقادی داشته باشد..!
- سعید سلگی
به من پناه می آورد!
من خدای او بودم
بی آنکه به من اعتقادی داشته باشد..!
- سعید سلگی
دور ترین نقطه ی دنیا هم که باشم
خودم را به آغوشت می رسانم
هیچ جا خانه ی خودِ آدم نمیشود..!
- امیرحسین حسین زاده
خودم را به آغوشت می رسانم
هیچ جا خانه ی خودِ آدم نمیشود..!
- امیرحسین حسین زاده
من تو را همانطور دوست داشتم که
آرزو میکردم یکی مرا دوست داشته باشد.
- محمود درویش
آرزو میکردم یکی مرا دوست داشته باشد.
- محمود درویش
یک چیزی باید باشد
که در هجوم شب دلت را قرص کند
مثل امنیت شانهها یش
مثل گرمای نفس هایش
مثل بودنش...!
- لیلا مقربی
که در هجوم شب دلت را قرص کند
مثل امنیت شانهها یش
مثل گرمای نفس هایش
مثل بودنش...!
- لیلا مقربی
لديَّ ما يَكفي من الذكريَات
لأشْرب قهوتي وحدي،
في مقهى يظنهُ الجمِيع فَارِغ،
لكنَّهُ يغصُّ بالغائبين..
به اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوهام را بهتنهایی در کافهای بنوشم
که همه آن را خلوت میپندارند،
امّا با آنانی که نیستند
شلوغ شده است...!
- محمود درويش
لأشْرب قهوتي وحدي،
في مقهى يظنهُ الجمِيع فَارِغ،
لكنَّهُ يغصُّ بالغائبين..
به اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوهام را بهتنهایی در کافهای بنوشم
که همه آن را خلوت میپندارند،
امّا با آنانی که نیستند
شلوغ شده است...!
- محمود درويش
درست آنجا که ترکم کردهای، ایستادهام.
اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم.
بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسانها برای جمع شدن پیکرشان، نیاز مبرم به فروپاشی عمیق دارند.
برای فروپاشیدنم از تو بسیار ممنونم.
-جمال ثریا
اما همانند زمانی که ترکم کردی نیستم.
بسیار تغییر کردهام و یاد گرفتهام انسانها برای جمع شدن پیکرشان، نیاز مبرم به فروپاشی عمیق دارند.
برای فروپاشیدنم از تو بسیار ممنونم.
-جمال ثریا
من اینجا دلم سخت معجزه می خواهد
و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا...!
- احمد شاملو
و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا...!
- احمد شاملو
شب اگر باشد و مِی باشد و من باشم و تو
به دو عالم ندهم گوشهی تنهایی را!
- حسین منزوی
به دو عالم ندهم گوشهی تنهایی را!
- حسین منزوی
تو زیباترین حُزن من بودی...
عزیزترین زخمم بودی...
و دلخواه ترین رنجم...
و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم
غمانگیز ترین شکل انقراض است که برگزیدهام...!
- حمید سلیمی
عزیزترین زخمم بودی...
و دلخواه ترین رنجم...
و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم
غمانگیز ترین شکل انقراض است که برگزیدهام...!
- حمید سلیمی
چقدر خاطره ی ناتمام دارم من!
که اسم تک تکشان، حکمت است و تقدیر...
- حسین زحمتکش
که اسم تک تکشان، حکمت است و تقدیر...
- حسین زحمتکش
از پوستم
صدای تو می تراود
بر پاهای تو راه می روم
با چشمِ تو شعر می نویسم
من کهام به جز تو
که در رگ و پوستم نهانی
و نام مرا به خود داده ای...!
- شمس لنگرودی
صدای تو می تراود
بر پاهای تو راه می روم
با چشمِ تو شعر می نویسم
من کهام به جز تو
که در رگ و پوستم نهانی
و نام مرا به خود داده ای...!
- شمس لنگرودی
در چنین شبهای بیفریادرس
روزِ خوش در خواب باید دید و بس...
- هوشنگ ابتهاج
روزِ خوش در خواب باید دید و بس...
- هوشنگ ابتهاج