❤🔥15❤1🥰1
لا تُحَقِّرُوا صَغيراً مِن حَوائِجِكُم
فَإنَّ أحَبَّ المُؤمِنينَ إلَى اللهِ أسئَلُهُم
حاجتها و درخواستهای کوچک خود را
حقیر نشمارید، زیرا محبوبترینِ مؤمنین
نزد خداوند متعال، درخواستکنندهترینِ آنهاست..
-اماممحمّدباقرعلیهالسلام-
- T.me/Engheta_ir -
فَإنَّ أحَبَّ المُؤمِنينَ إلَى اللهِ أسئَلُهُم
حاجتها و درخواستهای کوچک خود را
حقیر نشمارید، زیرا محبوبترینِ مؤمنین
نزد خداوند متعال، درخواستکنندهترینِ آنهاست..
-اماممحمّدباقرعلیهالسلام-
- T.me/Engheta_ir -
❤26👍1
﴿خلق اللّه حسینا ملجا للعصاة
خدا امام حسین؏ را آفرید
تا گناهکارها "پنـاه" داشته باشند﴾
- T.me/Engheta_ir -
خدا امام حسین؏ را آفرید
تا گناهکارها "پنـاه" داشته باشند﴾
- T.me/Engheta_ir -
❤29
إلهي لَيْسَ مِنْ شَأْنِكَ رَدُّ سَائِلٍ مَلْهُوف
خدایا؛ از شأن تو به دور است
که گدایِ درمانده را رد کنی..
- T.me/Engheta_ir -
خدایا؛ از شأن تو به دور است
که گدایِ درمانده را رد کنی..
- T.me/Engheta_ir -
❤25
❤28👍1😱1
و یٰا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّداٰئِد
ای خدایی که تیزیِ مصیبتها و
سختیها به دست تو شکسته میشود
#صحیفه_سجادیه🌱
- T.me/Engheta_ir -
ای خدایی که تیزیِ مصیبتها و
سختیها به دست تو شکسته میشود
#صحیفه_سجادیه🌱
- T.me/Engheta_ir -
❤14
‹🕌🌤›
زندهامبیتوهمینقدرکهدارمنفسی
ازجدایینتوانگفتبهجزآهسخن
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
- T.me/Engheta_ir -
زندهامبیتوهمینقدرکهدارمنفسی
ازجدایینتوانگفتبهجزآهسخن
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
- T.me/Engheta_ir -
❤12
به دشمن شادمانِ ما بگو:
به هوش باشيد؛
كه مصيبتهاى #دنيا مى چرخد؛
[و نوبت شما هم مىرسد]
-علیبنابیطالبعلیهالسلام-
- T.me/Engheta_ir -
به هوش باشيد؛
كه مصيبتهاى #دنيا مى چرخد؛
[و نوبت شما هم مىرسد]
-علیبنابیطالبعلیهالسلام-
- T.me/Engheta_ir -
👍14❤5
شـهیدان قطب نمایی هستند ڪه
ما را در صـراط مستقیـم هدایـت
میڪنند و نمیگذارند گم شویم...
شهید حاج حسین همدانی
- T.me/Engheta_ir -
ما را در صـراط مستقیـم هدایـت
میڪنند و نمیگذارند گم شویم...
شهید حاج حسین همدانی
- T.me/Engheta_ir -
❤7
‹🕌🌤›
زندهامبیتوهمینقدرکهدارمنفسی
ازجدایینتوانگفتبهجزآهسخن
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
- T.me/Engheta_ir -
زندهامبیتوهمینقدرکهدارمنفسی
ازجدایینتوانگفتبهجزآهسخن
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
- T.me/Engheta_ir -
❤9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت عاشقی را چگونه یادگرفته ای ؟!
گفتم از آن شهید گمنامی که معشوق
را حتی به قیمت ازدست دادن هویتش
خریدار بود ..
- T.me/Engheta_ir -
گفتم از آن شهید گمنامی که معشوق
را حتی به قیمت ازدست دادن هویتش
خریدار بود ..
- T.me/Engheta_ir -
❤14
من مشتاقِ اینم که
رنگ خدا بگیرم و بتونم
تجلی حداقل یک صفت
الهی تو زمین باشم..!
#شهیدمحمدهادیامینی
- T.me/Engheta_ir -
رنگ خدا بگیرم و بتونم
تجلی حداقل یک صفت
الهی تو زمین باشم..!
#شهیدمحمدهادیامینی
- T.me/Engheta_ir -
❤15🥰2👎1
Forwarded from سِیّد میکائیل
ایستاده ام میان جمعیت
آدم ها از داخلم رد می شوند
شب است
صدای لخ لخ قدم زدن با خستگی را میشنوم
و موکب ها که حالا دیگر فریاد نمیزنند
همیشه راه رفتن شب را به روز ترجیح میدادم
خلوت است
سکوت
آدم انگار دست خودش را میگیرد و میگوید:
بیا یک قدمی بزنیم
با خودمان آشنا شویم
«مای زایر مای البارد»
احساس تشنگی ندارم
از خودم هم میپرسم تو چطور
میگوید آدم در خواب احساس تشنگی نمیکند
حواسم نبود که رویاست
جدی گرفته بودم
برای اینکه در رویایت وسط طریق مشایه باشی
نه پاسپورت لازم است
نه ده تومن پول بلیط رفت و برگشت
عذاب وجدان هم نداری که چرا فلانی نیست،
خودم میگوید: امشب بکوب برویم که برسیم به کربلا
میگویم: نه همه کِیفِش به راهه
دست هم را میگیریم راه میفتیم
آنقدر سبکیم که به خودم میگویم: پرواز کنیم؟
خودم میگوید: همیشه دوست داشتم از بالا مسیر را ببینم
میرویم بالا، نه فشار هوا وجود دارد نه ترس و دلهره
آنقدری بالا میرویم که مسیر بشود یک خط نورانی
به خودم میگویم:
انگار که همه رگ های زمین خشک شده و فقط خون از همین طریق میرسد یه قلب زمین
خودم هم میگوید: و قلب زمین کربلاست
چه شاعر بودم و خبر نداشتم
آرام پر میزنیم در مسیر مستقیم
کمی پایین میاییم که جزئیات را ببینیم
جزئیات مهم است، جزئیات زندگی است
شب زنده دار ها قدم میزنند
من همیشه دوست داشتم توی مسیر آهنگ گوش کنم
یکی دو ترک که هرسال پخش میکردم
خودم میگوید: چه منحرف
میگویم: هر کس یک طوری حال میکند
همایون می آید کنار ما میگوید: چی بخونم؟
میگویم: رفیق سفر اربعین، هر سال چی میخوندی؟ همونو بخون
انگار دنیا باند میشود
مقدمه آهنگ که تمام میشود همایون شروع میکند:
راه امشب میبرد سویت مرا
خودم میگوید: چه موضوعی و خوب
میگویم: انحراف هم مزایایی دارد
خودم میگوید: یک نم باران هم باید بزند
میگویم: نیکی و پرسش؟
باران میزند
همایون میگوید: من کجا باران کجا را بخوانم؟
میگویم: نه دستت درد نکند
میرود.
صدای باران حالا میخواند
رسیده ایم نزدیک کربلا
گنبد مشخص است
نزدیکی های حرم میفهمم تنها نیستیم
انگار امشب همه عمیق خوابیده اند
امشب انگار رویای همه کربلاست
دور تا دور هم جمع میشویم
خودم بلند داد میزند:
زیارت ما رویایی ها هم قبول است؟
باقی اهالی رویا هم به حرف میآیند
ناگهان یک نفر می آید
از آن سر یکی یکی، مهر میزند روی قلب هایمان
هر که را که میزند، محو میشود
یکی یکی جمعیت رویایی ها میروند
به ما که میرسد، میشویم یک نفر
مامور دستش را بلند میکند
مهر را میزند روی قلبم
از خواب بیدار میشوم
نزدیکی های صبح است
دستم را میگذارم روی قلبم
لبخند میزنم
کربلای ماهم قبول است ان شا الله...
#یاد_اربعین
#شب_زیارتی
آدم ها از داخلم رد می شوند
شب است
صدای لخ لخ قدم زدن با خستگی را میشنوم
و موکب ها که حالا دیگر فریاد نمیزنند
همیشه راه رفتن شب را به روز ترجیح میدادم
خلوت است
سکوت
آدم انگار دست خودش را میگیرد و میگوید:
بیا یک قدمی بزنیم
با خودمان آشنا شویم
«مای زایر مای البارد»
احساس تشنگی ندارم
از خودم هم میپرسم تو چطور
میگوید آدم در خواب احساس تشنگی نمیکند
حواسم نبود که رویاست
جدی گرفته بودم
برای اینکه در رویایت وسط طریق مشایه باشی
نه پاسپورت لازم است
نه ده تومن پول بلیط رفت و برگشت
عذاب وجدان هم نداری که چرا فلانی نیست،
خودم میگوید: امشب بکوب برویم که برسیم به کربلا
میگویم: نه همه کِیفِش به راهه
دست هم را میگیریم راه میفتیم
آنقدر سبکیم که به خودم میگویم: پرواز کنیم؟
خودم میگوید: همیشه دوست داشتم از بالا مسیر را ببینم
میرویم بالا، نه فشار هوا وجود دارد نه ترس و دلهره
آنقدری بالا میرویم که مسیر بشود یک خط نورانی
به خودم میگویم:
انگار که همه رگ های زمین خشک شده و فقط خون از همین طریق میرسد یه قلب زمین
خودم هم میگوید: و قلب زمین کربلاست
چه شاعر بودم و خبر نداشتم
آرام پر میزنیم در مسیر مستقیم
کمی پایین میاییم که جزئیات را ببینیم
جزئیات مهم است، جزئیات زندگی است
شب زنده دار ها قدم میزنند
من همیشه دوست داشتم توی مسیر آهنگ گوش کنم
یکی دو ترک که هرسال پخش میکردم
خودم میگوید: چه منحرف
میگویم: هر کس یک طوری حال میکند
همایون می آید کنار ما میگوید: چی بخونم؟
میگویم: رفیق سفر اربعین، هر سال چی میخوندی؟ همونو بخون
انگار دنیا باند میشود
مقدمه آهنگ که تمام میشود همایون شروع میکند:
راه امشب میبرد سویت مرا
خودم میگوید: چه موضوعی و خوب
میگویم: انحراف هم مزایایی دارد
خودم میگوید: یک نم باران هم باید بزند
میگویم: نیکی و پرسش؟
باران میزند
همایون میگوید: من کجا باران کجا را بخوانم؟
میگویم: نه دستت درد نکند
میرود.
صدای باران حالا میخواند
رسیده ایم نزدیک کربلا
گنبد مشخص است
نزدیکی های حرم میفهمم تنها نیستیم
انگار امشب همه عمیق خوابیده اند
امشب انگار رویای همه کربلاست
دور تا دور هم جمع میشویم
خودم بلند داد میزند:
زیارت ما رویایی ها هم قبول است؟
باقی اهالی رویا هم به حرف میآیند
ناگهان یک نفر می آید
از آن سر یکی یکی، مهر میزند روی قلب هایمان
هر که را که میزند، محو میشود
یکی یکی جمعیت رویایی ها میروند
به ما که میرسد، میشویم یک نفر
مامور دستش را بلند میکند
مهر را میزند روی قلبم
از خواب بیدار میشوم
نزدیکی های صبح است
دستم را میگذارم روی قلبم
لبخند میزنم
کربلای ماهم قبول است ان شا الله...
#یاد_اربعین
#شب_زیارتی
❤14
حضرتآقا :
پیشرفتڪشورنیازمند
حرڪتعلمیبسیارقویاست؛
ڪهپایههایشرابایددرمحیط
دانشآموزیایجادکرد!
وبههمیندلیلاستڪه
درسخواندن؛
مھمترینڪاردانشآموزان
وبهعبادتبشمارمیآیـد ..🌱
- T.me/Engheta_ir -
پیشرفتڪشورنیازمند
حرڪتعلمیبسیارقویاست؛
ڪهپایههایشرابایددرمحیط
دانشآموزیایجادکرد!
وبههمیندلیلاستڪه
درسخواندن؛
مھمترینڪاردانشآموزان
وبهعبادتبشمارمیآیـد ..🌱
- T.me/Engheta_ir -
❤🔥9❤3
خدایااگرروزیآمدکهمحبتعلیرا
ازمنگرفتیجاندربدنمنباشد!
خدایاحالمیدانمکهعلیچراچیزیرا
جزدلِچاهبرایِدردودلانتخابنکرد..
خیلیچیزهارانمیتوانبههیچکسگفت!
خدایا!جانِآنامامزمانراسالمبدار
کهامیدشیعهاست♥️
#شهیدمصطفیاحمدیروشن🕊
- T.me/Engheta_ir -
ازمنگرفتیجاندربدنمنباشد!
خدایاحالمیدانمکهعلیچراچیزیرا
جزدلِچاهبرایِدردودلانتخابنکرد..
خیلیچیزهارانمیتوانبههیچکسگفت!
خدایا!جانِآنامامزمانراسالمبدار
کهامیدشیعهاست♥️
#شهیدمصطفیاحمدیروشن🕊
- T.me/Engheta_ir -
❤20
❤27👍5
Forwarded from سِیّد میکائیل
دختر جناب طلحه, عایشه میگوید من ندیدم هیچ کس را که از حیث حرف زدن، از حیث صحبت کردن، شبیه باشد به پیغمبر به قدر جناب فاطمه (سلامالله علیها) حالا این روایت در مورد کلام و حدیث است؛ قبلها یک روایت دیگری من دیدم -آن هم از عایشه است- که در مورد راه رفتن و نگاه کردن و این خصوصیّات هم میگوید فاطمه (سلامالله علیها) اشبهالنّاس به پیغمبر بود.
کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها
بعد میگوید وقتی جناب فاطمه (سلامالله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند.
وَ قَبَّل یَدَیها
پیغمبر دست مبارک فاطمهی زهرا را میبوسید.
وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه
او را در جای خودش مینشاند. احترامی که پیغمبر برای این دختر، این بانوی بزرگِ همهی دورانهای بشر قائل بوده، در این حد است.
فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیه
وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد میگفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید.
وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِه
فاطمه در [دوران] مریضی پیغمبر، در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد.
فَسارَّها فَبَکَت
با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلامالله علیها) گریه کرد.
ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت
دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلامالله علیها) لبخند زد و خندید.
فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساء فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساء فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت
عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند.
فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَة
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود نمیگویم به تو؛ اگر بگویم، افشاکننده هستم -به تعبیر رایج عوامانهی ما، دهنلق مثلاً- حضرت زهرا (سلامالله علیها) علّت این قضیّه را به من نگفت.
فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها
بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت دیگر مانع برطرف شده؛ یعنی وقتی پیغمبر از دنیا رفته است، دیگر حالا این حرف [اگر] گفته بشود اشکالی ندارد.
فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ
فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریهی من شد.
ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانوادهی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم.
کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها
بعد میگوید وقتی جناب فاطمه (سلامالله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند.
وَ قَبَّل یَدَیها
پیغمبر دست مبارک فاطمهی زهرا را میبوسید.
وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه
او را در جای خودش مینشاند. احترامی که پیغمبر برای این دختر، این بانوی بزرگِ همهی دورانهای بشر قائل بوده، در این حد است.
فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیه
وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد میگفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید.
وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِه
فاطمه در [دوران] مریضی پیغمبر، در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد.
فَسارَّها فَبَکَت
با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلامالله علیها) گریه کرد.
ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت
دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلامالله علیها) لبخند زد و خندید.
فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساء فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساء فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت
عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند.
فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَة
رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود نمیگویم به تو؛ اگر بگویم، افشاکننده هستم -به تعبیر رایج عوامانهی ما، دهنلق مثلاً- حضرت زهرا (سلامالله علیها) علّت این قضیّه را به من نگفت.
فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها
بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت دیگر مانع برطرف شده؛ یعنی وقتی پیغمبر از دنیا رفته است، دیگر حالا این حرف [اگر] گفته بشود اشکالی ندارد.
فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ
فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریهی من شد.
ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ
بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانوادهی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم.
شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س)؛آقاجان
❤30
«إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ»
اگر خدا شما را یاری کند محال
است کسی بر شما غالب آید..!
سورهآلعمران | آیه۱۶۰🪴
اگر خدا شما را یاری کند محال
است کسی بر شما غالب آید..!
سورهآلعمران | آیه۱۶۰🪴
❤10