Forwarded from Cafe sz
بختیار علی رمان نفیسی دارد با عنوان شهر موسیقیدانان سپید. شاید بهترین چیزی باشد که تا به حال خواندهام. او جایی در این کتاب میگوید که در هرچیز شیطانی وجود دارد؛ او بخصوص به موسیقی اشاره میکند اما به گمان من میشود تعمیمش داد؛ به هنر، به اعتراض، به عشق، به نوعدوستی و… . کار این شیطان کوچک این است که از هر چیز اصیلی نسخهای بسیار شبیه خودش تولید کند؛ نسخهای که برای گوشها و چشمها و ذهنهای خامدست با نسخهی اصلی مو نزند! با این تفاوت که این نسخهی کپی دقیقا از همان عناصر تأثیرگذار نسخهی اصلی تهی شده است! موسیقی را تصور کنید. به گمان من در نسخهی اصلی موسیقی، مخاطب میتواند چشمهایش را ببندد، در بازآفرینی موسیقی با خالق اثر همراه شود، خیال ببافد، هیجان تخلیهنشدهای را تخلیه کند و خودش در شنیدن فعالانه مشارکت داشته باشد. حال آنکه شیطان موسیقی چیزهایی دو سه دقیقهای به او میدهد که بسیار شبیه موسیقیاند؛ ریتم دارند، نتهایی نواخته میشود و سازهایی همراهی میکنند. اما در نهایت از آن عنصر سازنده، که خلق بستری زیباییشناسانه برای خیال پروراندن است، تهی شدهاند!
یا کسی را تصور کنید که دانشی دارد و حتی مشتاقانه دانشش را بالا میبرد تا از آن برای کوبیدن و تحقیر دیگران مدد بگیرد؛ او همان شیطان کوچک است که دارد چیزی شبیه یک فیلسوف را کپی میکند؛ حال آنکه او از عنصر اصلی فلسفهورزیدن تهی شده است و آن چیزی نیست جز کمک به انسان برای تحمل و کشف جهان.
همانطور که گفتم به گمانم میشود تعمیمش داد؛ این شیطان کوچک کپیکار امروز همه جا نشسته است. شکمش باد کرده از سورچرانیهایش و همهچیز را بدلی میکند.
حالا دلیل اینکه اینها را اینجا، زیر این ملودی نوشتهام، این است که میانهی نواختن این قطعه یادم آمد که نخستینبار در کودکیم این ملودی لطیف و عاشق را روی یک مداحی شنیدهام! مداحیای که بسیار شبیه اصل این قطعه اجرا شده بود؛ اما از چیزی تهی بود…
📝🪕سهیل سرگلزایی
@szcafe
یا کسی را تصور کنید که دانشی دارد و حتی مشتاقانه دانشش را بالا میبرد تا از آن برای کوبیدن و تحقیر دیگران مدد بگیرد؛ او همان شیطان کوچک است که دارد چیزی شبیه یک فیلسوف را کپی میکند؛ حال آنکه او از عنصر اصلی فلسفهورزیدن تهی شده است و آن چیزی نیست جز کمک به انسان برای تحمل و کشف جهان.
همانطور که گفتم به گمانم میشود تعمیمش داد؛ این شیطان کوچک کپیکار امروز همه جا نشسته است. شکمش باد کرده از سورچرانیهایش و همهچیز را بدلی میکند.
حالا دلیل اینکه اینها را اینجا، زیر این ملودی نوشتهام، این است که میانهی نواختن این قطعه یادم آمد که نخستینبار در کودکیم این ملودی لطیف و عاشق را روی یک مداحی شنیدهام! مداحیای که بسیار شبیه اصل این قطعه اجرا شده بود؛ اما از چیزی تهی بود…
📝🪕سهیل سرگلزایی
@szcafe
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
بختیار علی رمان نفیسی دارد با عنوان شهر موسیقیدانان سپید. شاید بهترین چیزی باشد که تا به حال خواندهام. او جایی در این کتاب میگوید که در هرچیز شیطانی وجود دارد؛ او بخصوص به موسیقی اشاره میکند اما به گمان من میشود تعمیمش داد؛ به هنر، به اعتراض، به عشق،…
⭕️ پیشنهاد کتاب:
🔹 شهر موسیقیدانهای سپید
🔹 نویسنده: بختیار علی
🔹 مترجم: مریوان حلبچهای
🔹 نشر ثالث- ۱۴۰۲
⭕️ بخشهایی از مقدمهی نویسنده:
🔹 بالاترین سطح مقاومت این نیست که انسان در تقابل با جلادها سلاح بردارد و حملهور شود؛ بلکه میتواند به محافظت از زیبایی و ارزشهای والا بپردازد.
🔹 تاریخ شرق، دو تاریخ است: یکی تاریخ سیاستمداران که ملتها را از هم جدا کرده است و دیگری تاریخ هنر که همهٔ انسانها را به یکدیگر پیوند میزند، فراتر از ملیت، زبان و دین.
🔹 غالبا احساس میکنم تماشاخانهها و سالنهای موسیقی برای شمار بسیاری از مردم غرب جای کلیسا را گرفته است. شرق چنین رنسانسی را نداشته است. اگر آموزش حقیقی موسیقی وجود داشت، شاید تاریخ این کشورها طور دیگری رقم میخورد.
⭕️ بخشی از مقدمهی مترجم:
🔹 بختیار علی بر این باور است که عقلانیت و تفکر محلی، در دنیای ما بسیار کشنده است. عقلانیت محلی، بخشی مهم از آموزههای فاشیسم است. فاشیسم تلاش میکند که عقل و تفکر انسانها و دایرهی جهانبینی آنها از شهر، از فرهنگ و از محیط خود خارج نشود تا بدین ترتیب ندانند پیش از آنها چه رخ داده است و در پیرامونشان چه میگذرد. فاشیسم غوطهور کردن آدمی در هویت خویش است.
@drsargolzaei
@szcafe
🔹 شهر موسیقیدانهای سپید
🔹 نویسنده: بختیار علی
🔹 مترجم: مریوان حلبچهای
🔹 نشر ثالث- ۱۴۰۲
⭕️ بخشهایی از مقدمهی نویسنده:
🔹 بالاترین سطح مقاومت این نیست که انسان در تقابل با جلادها سلاح بردارد و حملهور شود؛ بلکه میتواند به محافظت از زیبایی و ارزشهای والا بپردازد.
🔹 تاریخ شرق، دو تاریخ است: یکی تاریخ سیاستمداران که ملتها را از هم جدا کرده است و دیگری تاریخ هنر که همهٔ انسانها را به یکدیگر پیوند میزند، فراتر از ملیت، زبان و دین.
🔹 غالبا احساس میکنم تماشاخانهها و سالنهای موسیقی برای شمار بسیاری از مردم غرب جای کلیسا را گرفته است. شرق چنین رنسانسی را نداشته است. اگر آموزش حقیقی موسیقی وجود داشت، شاید تاریخ این کشورها طور دیگری رقم میخورد.
⭕️ بخشی از مقدمهی مترجم:
🔹 بختیار علی بر این باور است که عقلانیت و تفکر محلی، در دنیای ما بسیار کشنده است. عقلانیت محلی، بخشی مهم از آموزههای فاشیسم است. فاشیسم تلاش میکند که عقل و تفکر انسانها و دایرهی جهانبینی آنها از شهر، از فرهنگ و از محیط خود خارج نشود تا بدین ترتیب ندانند پیش از آنها چه رخ داده است و در پیرامونشان چه میگذرد. فاشیسم غوطهور کردن آدمی در هویت خویش است.
@drsargolzaei
@szcafe
🔵 روز جهانی رواداری که هر سال در تاریخ 16 نوامبر گرامی داشته میشود، فرصتی است برای تأکید بر اهمیت پذیرش تفاوتها و احترام به تنوع فرهنگ، عقاید و شیوه زندگی در جوامع انسانی.
این روز به ما یادآور میشود که رواداری نهتنها بهعنوان یک وظیفهی اخلاقی، بلکه بعنوان راهحلی جهت همبستگی، پیشبرد حقوق بشر، صلح و عدالت اجتماعی باید آموخته و نهادینه شود
🟠 روز شنبه، ۱۶ نوامبر
ساعت: ۹:۳۰ شب به وقت ایران
۱ بعد از ظهر تورنتو
⭕️ در لایو اینستاگرمی بنیاد چشمانداز ایران آزاد، با ما همراه باشید:
https://www.instagram.com/cheshmandaz_foundation?igsh=MTBhaHo0dTB0cHpydA==
@drsargolzaei
این روز به ما یادآور میشود که رواداری نهتنها بهعنوان یک وظیفهی اخلاقی، بلکه بعنوان راهحلی جهت همبستگی، پیشبرد حقوق بشر، صلح و عدالت اجتماعی باید آموخته و نهادینه شود
🟠 روز شنبه، ۱۶ نوامبر
ساعت: ۹:۳۰ شب به وقت ایران
۱ بعد از ظهر تورنتو
⭕️ در لایو اینستاگرمی بنیاد چشمانداز ایران آزاد، با ما همراه باشید:
https://www.instagram.com/cheshmandaz_foundation?igsh=MTBhaHo0dTB0cHpydA==
@drsargolzaei
🔴 «کیانوشها» را دریابیم
مرگ کیانوش سنجری بار دیگر نشان داد که استفاده از روانپزشکی بهعنوان ابزاری برای سرکوب زندانیان سیاسی در ایران، اقدامی غیرانسانی و غیرقابلپذیرش است که باید فوراً متوقف شود. شکنجه سفید، این اعدام خاموش ذهن و روان زندانیان، باید برای همیشه برچیده شود. اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیاز به یک جنبش حمایتی روانی و اجتماعی گسترده برای رسیدگی به آسیبدیدگان این نوع شکنجه احساس میشود. زندانیان سیاسی، سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی یک جامعه هستند و شایسته حمایت همگانیاند.
نامش کیانوش سنجری بود، یک هموطن و یک شهروند و انسانی مهربان و پر از شور زندگی و آزادی. روزنامهنگار بود و روزی فعال دانشجویی. فقط ۱۷ سال داشت که برای اولین بار دستگیر شد، آن هم در سالگرد حمله به کوی دانشگاه. رژیم او را که هنوز نوجوان بود، چند ماه در سلول انفرادی حبس کرد و به او انواع اتهامات را بست. اما این پایان ماجرا نبود؛ در کمتر از هفت سال ۹ بار دیگر هم دستگیر شد، انواع شکنجهها را تحمل کرد و در نهایت ناچار به ترک وطن شد، فشار روانی طاقت فرسای دیگری.
در سال ۱۳۹۵ برای دیدار مادرش به ایران بازگشت؛ مادری که در انزوای افسردگی فرو رفته بود. در این سفر، باز هم او را دستگیر کردند. کیانوش نمونه بارزی از سوءاستفاده سیاسی از روانپزشکی در ایران است. در مرداد ۱۳۹۹، زمانی که برای مدت کوتاهی از زندان مرخصی گرفت، در توییتی پرده از این سوءاستفاده هولناک برداشت و روایت کرد که چگونه در طول زندان، به اجبار به بیمارستان روانی منتقل شده بود:
«در بدو ورود، مردی که روپوش پرستاری به تن داشت مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کرد. داشتم بیهوش میشدم. فکم از حرکت افتاد. میخواستم بپرسم چکار میکنی؟ اما دهانم خشک شده بود. کمی بعد متوجه شدم که داخل یک اتاق پنجنفره روی تخت دراز کشیدهام و دست راست و پای چپم با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده. یک شبانهروز انگار فلج بودم. روز بعد میخواستم با پرستار حرف بزنم اما زبانم نمیچرخید.»
کیانوش را از همه چیز محروم کردند. حتی از درمان برای تحت فشار قرار دادن او استفاده کردند. شش بار او را بستری کردند؛ او از نوجوانی درون ماشینی سرکوبگر قرار گرفت که هدفش بستن تمام راههای زندگی و اعتراض بود. ماشینی که فرد را به سه راه سوق میدهد: یا خفهخون بگیر و در خاموشی زندگی کن؛ یا وطن خود را برای همیشه ترک کن؛ یا اگر ماندی و اعتراض کردی، با هر ابزاری هویت تو را نابود میکنم، آنچنان که نیستی تنها انتخابت شود. یا به دست آشکار ما یا با هدایت پنهان ما به سمت نیستی هل داده می شوی.
او در یکی از آخرین توییتهایش، پیش از درگذشتش، نوشت: "زندگی یک وطن بهم بدهکاره که توش فقط به زندگی فکر کنم نه به وطن." او تا همین جا هم بهخوبی مقاومت کرده بود و با سیستمی بیمار و بهره کش سر شاخ شده بود. قصد داشت که مرگش آخرین اقدام اعتراضی او باشد؛ هرچند که بودن او به از نبودنش بود. مرگ او، اعتراضی است به فرهنگ مرگپرستی و نیستیگرایی. در حقیقت کیانوش در همان هفده سالگی و در همان ماه های سلول انفرادی و در همان بستری های اجباری پشت سر هم در بیمارستان روانی توسط ماشین سرکوب ج ا کشته شد. در همان انفرادی که به قول خودش هویت زندانی را هدف قرار می دهد. بگذارید این صحبت های او را فراموش نکنیم که به کمیته گزارشگران حقوق بشر در سال ۱۳۸۸ گفت: «این حالت شبیه نبردی است بین روح و جسم. در تنهایی مطلق نگه داشتن در سلول انفرادی، آزاردهنده ترین شکنجه سفید است... این روش اثری بر جسم نمیگذارد اما فرد را به طور کامل گیج میکند. زندانیان هویت شان را از دست میدهند و حاضر میشوند به هر چیزی اعتراف کنند.»
«کیانوشها» را دریابیم.
🔹 منبع: صفحه ایکس احمدرضا یزدی،
دکترای رواندرمانی و پژوهشگر و مدرس انسان شناسی اجتماعی
https://x.com/ahmadrezamy/status/1856857740515103194?s=46&t=okpBpgTbBv-GDX13gNYjdw
@drsargolzaei
مرگ کیانوش سنجری بار دیگر نشان داد که استفاده از روانپزشکی بهعنوان ابزاری برای سرکوب زندانیان سیاسی در ایران، اقدامی غیرانسانی و غیرقابلپذیرش است که باید فوراً متوقف شود. شکنجه سفید، این اعدام خاموش ذهن و روان زندانیان، باید برای همیشه برچیده شود. اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیاز به یک جنبش حمایتی روانی و اجتماعی گسترده برای رسیدگی به آسیبدیدگان این نوع شکنجه احساس میشود. زندانیان سیاسی، سرمایههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی یک جامعه هستند و شایسته حمایت همگانیاند.
نامش کیانوش سنجری بود، یک هموطن و یک شهروند و انسانی مهربان و پر از شور زندگی و آزادی. روزنامهنگار بود و روزی فعال دانشجویی. فقط ۱۷ سال داشت که برای اولین بار دستگیر شد، آن هم در سالگرد حمله به کوی دانشگاه. رژیم او را که هنوز نوجوان بود، چند ماه در سلول انفرادی حبس کرد و به او انواع اتهامات را بست. اما این پایان ماجرا نبود؛ در کمتر از هفت سال ۹ بار دیگر هم دستگیر شد، انواع شکنجهها را تحمل کرد و در نهایت ناچار به ترک وطن شد، فشار روانی طاقت فرسای دیگری.
در سال ۱۳۹۵ برای دیدار مادرش به ایران بازگشت؛ مادری که در انزوای افسردگی فرو رفته بود. در این سفر، باز هم او را دستگیر کردند. کیانوش نمونه بارزی از سوءاستفاده سیاسی از روانپزشکی در ایران است. در مرداد ۱۳۹۹، زمانی که برای مدت کوتاهی از زندان مرخصی گرفت، در توییتی پرده از این سوءاستفاده هولناک برداشت و روایت کرد که چگونه در طول زندان، به اجبار به بیمارستان روانی منتقل شده بود:
«در بدو ورود، مردی که روپوش پرستاری به تن داشت مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کرد. داشتم بیهوش میشدم. فکم از حرکت افتاد. میخواستم بپرسم چکار میکنی؟ اما دهانم خشک شده بود. کمی بعد متوجه شدم که داخل یک اتاق پنجنفره روی تخت دراز کشیدهام و دست راست و پای چپم با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده. یک شبانهروز انگار فلج بودم. روز بعد میخواستم با پرستار حرف بزنم اما زبانم نمیچرخید.»
کیانوش را از همه چیز محروم کردند. حتی از درمان برای تحت فشار قرار دادن او استفاده کردند. شش بار او را بستری کردند؛ او از نوجوانی درون ماشینی سرکوبگر قرار گرفت که هدفش بستن تمام راههای زندگی و اعتراض بود. ماشینی که فرد را به سه راه سوق میدهد: یا خفهخون بگیر و در خاموشی زندگی کن؛ یا وطن خود را برای همیشه ترک کن؛ یا اگر ماندی و اعتراض کردی، با هر ابزاری هویت تو را نابود میکنم، آنچنان که نیستی تنها انتخابت شود. یا به دست آشکار ما یا با هدایت پنهان ما به سمت نیستی هل داده می شوی.
او در یکی از آخرین توییتهایش، پیش از درگذشتش، نوشت: "زندگی یک وطن بهم بدهکاره که توش فقط به زندگی فکر کنم نه به وطن." او تا همین جا هم بهخوبی مقاومت کرده بود و با سیستمی بیمار و بهره کش سر شاخ شده بود. قصد داشت که مرگش آخرین اقدام اعتراضی او باشد؛ هرچند که بودن او به از نبودنش بود. مرگ او، اعتراضی است به فرهنگ مرگپرستی و نیستیگرایی. در حقیقت کیانوش در همان هفده سالگی و در همان ماه های سلول انفرادی و در همان بستری های اجباری پشت سر هم در بیمارستان روانی توسط ماشین سرکوب ج ا کشته شد. در همان انفرادی که به قول خودش هویت زندانی را هدف قرار می دهد. بگذارید این صحبت های او را فراموش نکنیم که به کمیته گزارشگران حقوق بشر در سال ۱۳۸۸ گفت: «این حالت شبیه نبردی است بین روح و جسم. در تنهایی مطلق نگه داشتن در سلول انفرادی، آزاردهنده ترین شکنجه سفید است... این روش اثری بر جسم نمیگذارد اما فرد را به طور کامل گیج میکند. زندانیان هویت شان را از دست میدهند و حاضر میشوند به هر چیزی اعتراف کنند.»
«کیانوشها» را دریابیم.
🔹 منبع: صفحه ایکس احمدرضا یزدی،
دکترای رواندرمانی و پژوهشگر و مدرس انسان شناسی اجتماعی
https://x.com/ahmadrezamy/status/1856857740515103194?s=46&t=okpBpgTbBv-GDX13gNYjdw
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ معرفی پروژهی آرمیتا علیه شکنجه
🔴 انجمن اقدام برای حقوق بشر با همکاری سازمان جهانی علیه شکنجه OMCT و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل
⭕️ Armita Project against Torture (APAT)
🔴 خط امداد:
🔹 واتساپ:
+12368651285
🔹 تلگرام:
@Armitafoundation
🔹 ایمیل:
hotline@armitaclinic.org
🔴 لطفا به اشتراک بگذارید
https://youtu.be/DSOvLOqfKvA?feature
🔴 انجمن اقدام برای حقوق بشر با همکاری سازمان جهانی علیه شکنجه OMCT و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل
⭕️ Armita Project against Torture (APAT)
🔴 خط امداد:
🔹 واتساپ:
+12368651285
🔹 تلگرام:
@Armitafoundation
🔹 ایمیل:
hotline@armitaclinic.org
🔴 لطفا به اشتراک بگذارید
https://youtu.be/DSOvLOqfKvA?feature
YouTube
پروژه آرمیتا و انجمن اقدام برای حقوق بشر
معرفی پروژهی آرمیتا:
https://action-for-humanity.org/armita-projectfa
https://action-for-humanity.org/armita-projectfa
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
⭕️🔴فراخوان طرح "یک کتاب، یک آینده"
🔷به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی، حرکتی جمعی و مؤثر آغاز میکنیم: اهدا کتابهای با کیفیت و معتبر به کتابخانههای سیستان و بلوچستان. این قدم کوچک، میتواند دنیای کودکان و نوجوانان این منطقه را تغییر دهد.
🔷کتاب، کلید دانایی است و دانایی، قدرت است. در شرایط کنونی که گرانی کتابها و محدودیتهای مالی دستوپای ما را بسته است، از همه علاقهمندان به فرهنگ و آموزش دعوت میکنیم تا با اهدا کتابهایی که از نظر محتوایی و کیفی مورد تأیید ما هستند، به این حرکت بپیوندند.
چهگونه میتوانید کمک کنید؟
🌱 اهدای کتاب با کیفیت: کتابهایی که محتوای مناسب و سطح علمی بالا دارند و با نیازهای کودکان و نوجوانان سیستان همخوانی دارند، اهدا کنید. ما کتابهایی را میپذیریم که از نظر محتوایی تأیید شده باشند.
🌱اگر قادر به اهدای کتاب نیستید، میتوانید کمکهای مالی خود را برای خرید کتابهای جدید با کیفیت اختصاص دهید.
«شماره کارت جهت کمکهای نقدی:
۶۲۲۱ ۰۶۱۱ ۰۰۸۶ ۳۷۰۵
ژیلا مدنی قهفرخی «مخصوص کتابخانهی نوجوانان»
🌱این حرکت را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید و شبکهای از حامیان کتاب و دانایی بسازید.
🌱با کمک شما، کتابهای ارزشمند میتوانند در دستان کودکانی قرار بگیرند که نیازمند منابع علمی و فرهنگی با کیفیت هستند. این اقدام میتواند تغییرات بزرگی در زندگی نسل آینده سیستان به وجود آورد.
برای مشارکت و اطلاعات بیشتر، با شماره واتساپ ۰۹۱۲۲۷۶۴۹۰۸ در ارتباط باشید.
آوای مهر هامون
طرح "یک کتاب، یک آینده"
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔷به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی، حرکتی جمعی و مؤثر آغاز میکنیم: اهدا کتابهای با کیفیت و معتبر به کتابخانههای سیستان و بلوچستان. این قدم کوچک، میتواند دنیای کودکان و نوجوانان این منطقه را تغییر دهد.
🔷کتاب، کلید دانایی است و دانایی، قدرت است. در شرایط کنونی که گرانی کتابها و محدودیتهای مالی دستوپای ما را بسته است، از همه علاقهمندان به فرهنگ و آموزش دعوت میکنیم تا با اهدا کتابهایی که از نظر محتوایی و کیفی مورد تأیید ما هستند، به این حرکت بپیوندند.
چهگونه میتوانید کمک کنید؟
🌱 اهدای کتاب با کیفیت: کتابهایی که محتوای مناسب و سطح علمی بالا دارند و با نیازهای کودکان و نوجوانان سیستان همخوانی دارند، اهدا کنید. ما کتابهایی را میپذیریم که از نظر محتوایی تأیید شده باشند.
🌱اگر قادر به اهدای کتاب نیستید، میتوانید کمکهای مالی خود را برای خرید کتابهای جدید با کیفیت اختصاص دهید.
«شماره کارت جهت کمکهای نقدی:
۶۲۲۱ ۰۶۱۱ ۰۰۸۶ ۳۷۰۵
ژیلا مدنی قهفرخی «مخصوص کتابخانهی نوجوانان»
🌱این حرکت را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید و شبکهای از حامیان کتاب و دانایی بسازید.
🌱با کمک شما، کتابهای ارزشمند میتوانند در دستان کودکانی قرار بگیرند که نیازمند منابع علمی و فرهنگی با کیفیت هستند. این اقدام میتواند تغییرات بزرگی در زندگی نسل آینده سیستان به وجود آورد.
برای مشارکت و اطلاعات بیشتر، با شماره واتساپ ۰۹۱۲۲۷۶۴۹۰۸ در ارتباط باشید.
آوای مهر هامون
طرح "یک کتاب، یک آینده"
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴 بخش از مصاحبهی دکتر سرگلزایی
با BBC فارسی
⭕️ دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک و فعال مدنی معتقد است تاسیس کلینیک ترک بیحجابی برآمده از متن یک نظام «شترمرغی» است.
او استدلال میکند که همانطور که جمهوریت با اسلامی بودن در تعارض است، در درون نظام اسلامی نیز شترمرغی به نام فقاهت و ولایت وجود دارد که با هم همخوانی ندارد و جمهوری اسلامی در درون خودش «جوجه شترمرغ»های دیگر مانند حقوق بشر اسلامی، فلسفه اسلامی و روانشناسی اسلامی نیز دارد که هیچکدام از اجزای این عبارتها در کنار هم قرار نمیگیرند.
دکتر سرگلزایی با بیان اینکه روانشناسی یک علم مدرن است و نمیتوان آن را با ارزشها و غایتهای پیشمدرن تلفیق کرد، میگوید: کسانی که با مدرک روانشناسی یا فلسفه یا مشاوره در این کلینیکها کار میکنند هیچ تعلق خاطر و تعهدی به اصول بنیادین علم روانشناسی ندارند و در نتیجه مردم آگاه «داوطلبانه» به چنین کلینیکهایی مراجعه نمیکنند.
دکتر سرگلزایی، چنین کلینیکی را بخشی از «سیستم سرکوب جمهوری اسلامی ایران است» میداند.
محمدرضا سرگلزایی معتقد است «راهاندازی این کلینیک از منظری محل درآمد و کاسبی برای عدهای است که از هر چیز و مناسبتی از جمله تحریم ایران و پیادهروی اربعین و... سود میبرند و از حجاب نیز پول در میآورند و دست آخر یک گزارش نیز از اقداماتی که انجام دادند به بالادستشان ارایه میدهند.»
⭕️ متن کامل:
https://www.bbc.com/persian/articles/cy5lggp49r6o
@drsargolzaei
با BBC فارسی
⭕️ دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک و فعال مدنی معتقد است تاسیس کلینیک ترک بیحجابی برآمده از متن یک نظام «شترمرغی» است.
او استدلال میکند که همانطور که جمهوریت با اسلامی بودن در تعارض است، در درون نظام اسلامی نیز شترمرغی به نام فقاهت و ولایت وجود دارد که با هم همخوانی ندارد و جمهوری اسلامی در درون خودش «جوجه شترمرغ»های دیگر مانند حقوق بشر اسلامی، فلسفه اسلامی و روانشناسی اسلامی نیز دارد که هیچکدام از اجزای این عبارتها در کنار هم قرار نمیگیرند.
دکتر سرگلزایی با بیان اینکه روانشناسی یک علم مدرن است و نمیتوان آن را با ارزشها و غایتهای پیشمدرن تلفیق کرد، میگوید: کسانی که با مدرک روانشناسی یا فلسفه یا مشاوره در این کلینیکها کار میکنند هیچ تعلق خاطر و تعهدی به اصول بنیادین علم روانشناسی ندارند و در نتیجه مردم آگاه «داوطلبانه» به چنین کلینیکهایی مراجعه نمیکنند.
دکتر سرگلزایی، چنین کلینیکی را بخشی از «سیستم سرکوب جمهوری اسلامی ایران است» میداند.
محمدرضا سرگلزایی معتقد است «راهاندازی این کلینیک از منظری محل درآمد و کاسبی برای عدهای است که از هر چیز و مناسبتی از جمله تحریم ایران و پیادهروی اربعین و... سود میبرند و از حجاب نیز پول در میآورند و دست آخر یک گزارش نیز از اقداماتی که انجام دادند به بالادستشان ارایه میدهند.»
⭕️ متن کامل:
https://www.bbc.com/persian/articles/cy5lggp49r6o
@drsargolzaei
⭕️ تشکیل یک ملت
برخی از نظریه پردازان خانواده اعتقاد دارند که خانواده یک سیستم زبانی است. با دور هم جمع شدن افرادی که با هم نسبت خونی دارند خانواده محقق نمی شود، بلکه تحقق خانواده مستلزم وجود یک زبان مشترک است که این خانواده را از سایر خانوادهها متمایز کند. یکی از جنبههای این نظام زبانی، نوع استفاده از ضمایر است. در فضایی که ضمیر "ما" بیش از ضمیر "من" و "تو" مورد استفاده قرار میگیرد یک تیم تشکیل شده است. حالا اگر این تیم با هم نسبت خونی هم داشته باشند نام آن تیم را میتوانیم خانواده بگذاریم. بنابراین ادغام زبانی "من" و "تو" و تولد "ما" شرط مهمتری برای تحقق خانواده است تا نسبت خونی، چرا که خیلیها برای تیم هایی که نسبت خونی ندارند نیز از واژهی خانواده استفاده می.کنند مانند "خانوادهی تویوتا" یا "خانوادهی اپل" !
من میخواهم همین موضوع را به مفهوم "ملت" نیز تعمیم دهم. آنچه یک ملت را از ملت های دیگر متمایز میکند بیش از ارتباط ژنتیک یا فضای جغرافیایی، نظام زبانی است. واژههای مشترک و پیشفرض های زبانی مشترک باعث به وجود آمدن "فهم مشترک" میشوند و این "تفاهم" بیشتر، یک ملت را از دیگر ملتها متمایز میکند .
جنبهی دیگر این نظام زبانی، همان چیزی است که دربارهٔ خانواده گفتم: استفادهی بیشتر از واژه "ما" به جای ضمایر "من و تو". ترجیح دادن منافع مشترک بر منافع فردی اساس تشکیل یک جامعه است و البته این کار آسانی نیست. همانطور که زیگموند فروید پایهگذار روانکاوی در کتاب "تمدن و ناخشنودیهای آن" مینویسد شکلگیری تمدن مستلزم نوعی انضباط سخت درونی است.
این انضباط درونی با هدف کنترل خودمحوری و خودشیفتگی ذاتی و غریزی انسان صورت میگیرد. برای تشکیل خانواده، تشکیل شراکت اقتصادی و تشکیل یک ملت کنترل خودمحوری ضروری است و یک ملت به اندازهای که مهارت خودکنترلی و عبور از خود برای "ما" را داشته باشد ملت است.
قاعدهی بازی در کشورهای توسعهیافته این است که منافع ملی از منافع هر فرد، گروه ، خانوادهی اقتصادی یا حزب مهمتر است. رقابت احزاب دست چپی و دست راستی در بریتانیا تا جایی مجاز است که به منافع ملی صدمه وارد نکند.
آموزش این قاعدهی بازی از کودکستانها و دبستانها شروع میشود، پیشنهاد میکنم کتاب "آموزش قلبها و اندیشهها در ژاپن" را بخوانید. این کتاب توسط کاترین لویس نوشته شده و حسین افشینمنش و شیده ایلبیگی آن را ترجمه کردهاند. کتاب فوق در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات ساز و کار منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
⭕️ این یادداشت در سال ۲۰۱۶ نوشته شده است.
🔴 فایل صوتی مقاله نیز در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی قرار گرفت:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1316
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
برخی از نظریه پردازان خانواده اعتقاد دارند که خانواده یک سیستم زبانی است. با دور هم جمع شدن افرادی که با هم نسبت خونی دارند خانواده محقق نمی شود، بلکه تحقق خانواده مستلزم وجود یک زبان مشترک است که این خانواده را از سایر خانوادهها متمایز کند. یکی از جنبههای این نظام زبانی، نوع استفاده از ضمایر است. در فضایی که ضمیر "ما" بیش از ضمیر "من" و "تو" مورد استفاده قرار میگیرد یک تیم تشکیل شده است. حالا اگر این تیم با هم نسبت خونی هم داشته باشند نام آن تیم را میتوانیم خانواده بگذاریم. بنابراین ادغام زبانی "من" و "تو" و تولد "ما" شرط مهمتری برای تحقق خانواده است تا نسبت خونی، چرا که خیلیها برای تیم هایی که نسبت خونی ندارند نیز از واژهی خانواده استفاده می.کنند مانند "خانوادهی تویوتا" یا "خانوادهی اپل" !
من میخواهم همین موضوع را به مفهوم "ملت" نیز تعمیم دهم. آنچه یک ملت را از ملت های دیگر متمایز میکند بیش از ارتباط ژنتیک یا فضای جغرافیایی، نظام زبانی است. واژههای مشترک و پیشفرض های زبانی مشترک باعث به وجود آمدن "فهم مشترک" میشوند و این "تفاهم" بیشتر، یک ملت را از دیگر ملتها متمایز میکند .
جنبهی دیگر این نظام زبانی، همان چیزی است که دربارهٔ خانواده گفتم: استفادهی بیشتر از واژه "ما" به جای ضمایر "من و تو". ترجیح دادن منافع مشترک بر منافع فردی اساس تشکیل یک جامعه است و البته این کار آسانی نیست. همانطور که زیگموند فروید پایهگذار روانکاوی در کتاب "تمدن و ناخشنودیهای آن" مینویسد شکلگیری تمدن مستلزم نوعی انضباط سخت درونی است.
این انضباط درونی با هدف کنترل خودمحوری و خودشیفتگی ذاتی و غریزی انسان صورت میگیرد. برای تشکیل خانواده، تشکیل شراکت اقتصادی و تشکیل یک ملت کنترل خودمحوری ضروری است و یک ملت به اندازهای که مهارت خودکنترلی و عبور از خود برای "ما" را داشته باشد ملت است.
قاعدهی بازی در کشورهای توسعهیافته این است که منافع ملی از منافع هر فرد، گروه ، خانوادهی اقتصادی یا حزب مهمتر است. رقابت احزاب دست چپی و دست راستی در بریتانیا تا جایی مجاز است که به منافع ملی صدمه وارد نکند.
آموزش این قاعدهی بازی از کودکستانها و دبستانها شروع میشود، پیشنهاد میکنم کتاب "آموزش قلبها و اندیشهها در ژاپن" را بخوانید. این کتاب توسط کاترین لویس نوشته شده و حسین افشینمنش و شیده ایلبیگی آن را ترجمه کردهاند. کتاب فوق در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات ساز و کار منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
⭕️ این یادداشت در سال ۲۰۱۶ نوشته شده است.
🔴 فایل صوتی مقاله نیز در کانال تلگرامی پادکستهای دکتر سرگلزایی قرار گرفت:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1316
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
Forwarded from محسن یارمحمدی
#کتابستان
در بیان فرق دنیای کهن با نو، از نبود آیین تشرُف در جهان مدرن و اهمیت بسیار آن در گذشته میگویند
و اینکه چون جهان مدرن دست به تقدسزدایی زده، طبعن انسان را برای پابوس، دستبوس یا کمربستهشدن امری قدسی و فرادست آماده نمیکند
در غرب و حتا ایران خودمان دیگر نه مراسم ختنهسورانی برقرارست نه هلدادن نوآموز در تاریکی پرستشگاههای مهری و نه کُشتی بستن پانزده سالهگی و..
با کمی دقت میتوان اصل و فرع این حرفها را نفیکرد
هیچ اتفاق نویی نیفتاده هنوز معابد به راه و هنوز آیینهای تشرف برپاست
جشن تولد چه رمزی دارد؟مراسم ورود به دبستان و جشن الفبا چه؟آیین چند میلیون نفری کنکورهای ورودی دانشگاه چیست؟مصاحبههای دورههای تخصصی یا کاریابی چه؟و..
بهگمانم سادهلوحیست اگر متوجه نشویم که هنوز بشر همچنان در جستوجوی امر قدسیست. جستوجویی در معابد متنوع برای کارآموزی و رازآموزی..
تنها اتفاقی که افتاده معبد محلی شده مثلن دبستان و معبد بزرگ شده دانشگاه..
بزرگترینش مثلن هاروارد
(به سبب ستیز خادمان معابد پیشین با اینمعابد توجه کنید)
راستی پیر روشنضمیر هم شده استاد، مخصوصن اساتید حوزهی روان..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در بیان فرق دنیای کهن با نو، از نبود آیین تشرُف در جهان مدرن و اهمیت بسیار آن در گذشته میگویند
و اینکه چون جهان مدرن دست به تقدسزدایی زده، طبعن انسان را برای پابوس، دستبوس یا کمربستهشدن امری قدسی و فرادست آماده نمیکند
در غرب و حتا ایران خودمان دیگر نه مراسم ختنهسورانی برقرارست نه هلدادن نوآموز در تاریکی پرستشگاههای مهری و نه کُشتی بستن پانزده سالهگی و..
با کمی دقت میتوان اصل و فرع این حرفها را نفیکرد
هیچ اتفاق نویی نیفتاده هنوز معابد به راه و هنوز آیینهای تشرف برپاست
جشن تولد چه رمزی دارد؟مراسم ورود به دبستان و جشن الفبا چه؟آیین چند میلیون نفری کنکورهای ورودی دانشگاه چیست؟مصاحبههای دورههای تخصصی یا کاریابی چه؟و..
بهگمانم سادهلوحیست اگر متوجه نشویم که هنوز بشر همچنان در جستوجوی امر قدسیست. جستوجویی در معابد متنوع برای کارآموزی و رازآموزی..
تنها اتفاقی که افتاده معبد محلی شده مثلن دبستان و معبد بزرگ شده دانشگاه..
بزرگترینش مثلن هاروارد
(به سبب ستیز خادمان معابد پیشین با اینمعابد توجه کنید)
راستی پیر روشنضمیر هم شده استاد، مخصوصن اساتید حوزهی روان..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
گروههای علمی تخصصی جامعهشناسی نظری و روانشناسی اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکنند:
خودکشی در جهان امروز
گفتگویی جمعی درباره روایتهایی از مرگ
سخنرانان:
▪︎دکتر فاطمه علمدار: جامعهشناس و مدیر گروه علمی تخصصی روانشناسی اجتماعی
نسبت خودکشی اعتراضی با سیاست زندگی
▪︎دکتر مهناز رونقی: استاد ارتباطات و مدیر آکادمی جهاننگری من
مرگاندیشی در جهان امروز
▪︎دکتر میترا نیکآمال: روانشناس و مدیر کلینیک روانشناسی آمال
تحلیلی روانشناختی از روایتهای خودکشی
▪︎دکتر الناز شیری: جامعهشناس و مدیر گروه علمی تخصصی جامعهشناسی نظری
مرگ خودخواسته؛ برآیندی دیالکتیکی از روابط کنشگر و ساخت اجتماعی
زمان: شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، نبش ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار خیام
@Theoricalsociology
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
خودکشی در جهان امروز
گفتگویی جمعی درباره روایتهایی از مرگ
سخنرانان:
▪︎دکتر فاطمه علمدار: جامعهشناس و مدیر گروه علمی تخصصی روانشناسی اجتماعی
نسبت خودکشی اعتراضی با سیاست زندگی
▪︎دکتر مهناز رونقی: استاد ارتباطات و مدیر آکادمی جهاننگری من
مرگاندیشی در جهان امروز
▪︎دکتر میترا نیکآمال: روانشناس و مدیر کلینیک روانشناسی آمال
تحلیلی روانشناختی از روایتهای خودکشی
▪︎دکتر الناز شیری: جامعهشناس و مدیر گروه علمی تخصصی جامعهشناسی نظری
مرگ خودخواسته؛ برآیندی دیالکتیکی از روابط کنشگر و ساخت اجتماعی
زمان: شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: خیابان استاد نجاتاللهی (ویلا)، نبش ورشو، خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار خیام
@Theoricalsociology
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from کلاسهای ونکوور - دکتر سرگلزایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 دقایقی از جلسه اول کارگاه تحلیل رفتار متقابل در ونکوور
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
16 Nov 2024
@prefrontalclub
@drsargolzaeivancouver
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
16 Nov 2024
@prefrontalclub
@drsargolzaeivancouver
Forwarded from کلاسهای ونکوور - دکتر سرگلزایی
🔴 درود و مهر خدمت همراهان عزیز
به ویژه همشهریان ونکووری 🙂
در پاسخ به پرسش دوستان برای ثبتنام در ادامهی کارگاه تحلیل رفتار متقابل، از آنجا که فایل صوتی "بخش غیرعملی" جلسات ضبط میشود، برای شرکت حضوری در ادامهی جلسات کارگاه (از جلسهی دوم) یا برای ثبتنام آفلاین و بهرهمندی از محتوای تئوری دوره لطفا با شمارهی زیر در واتساپ تماس بگیرید.
https://wa.me/17788585719
@prefrontalclub
@drsargolzaeivancouver
به ویژه همشهریان ونکووری 🙂
در پاسخ به پرسش دوستان برای ثبتنام در ادامهی کارگاه تحلیل رفتار متقابل، از آنجا که فایل صوتی "بخش غیرعملی" جلسات ضبط میشود، برای شرکت حضوری در ادامهی جلسات کارگاه (از جلسهی دوم) یا برای ثبتنام آفلاین و بهرهمندی از محتوای تئوری دوره لطفا با شمارهی زیر در واتساپ تماس بگیرید.
https://wa.me/17788585719
@prefrontalclub
@drsargolzaeivancouver
WhatsApp.com
Share on WhatsApp
Business Account
🛑 گفتوگوی محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
و سیاوش صفایی، روانشناس
🔴 موضوع: رواندرمانی بازماندگان شکنجه
⭕️ معرفی پروژهی آرمیتا علیه شکنجه
بخش اول
🔴 انجمن اقدام برای حقوق بشر
با همکاری سازمان جهانی علیه شکنجه OMCT و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل
⭕️ Armita Project against Torture (APAT)
🔴 خط امداد:
🔹 واتساپ:
+12368651285
🔹 تلگرام:
@Armitafoundation
🔹 ایمیل:
hotline@armitaclinic.org
🔴 لطفا به اشتراک بگذارید
https://youtu.be/idLrONH7Zsw?si=73dZaHK-A4fbhoQd
@drsargolzaei
https://t.me/aktionfm
و سیاوش صفایی، روانشناس
🔴 موضوع: رواندرمانی بازماندگان شکنجه
⭕️ معرفی پروژهی آرمیتا علیه شکنجه
بخش اول
🔴 انجمن اقدام برای حقوق بشر
با همکاری سازمان جهانی علیه شکنجه OMCT و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل
⭕️ Armita Project against Torture (APAT)
🔴 خط امداد:
🔹 واتساپ:
+12368651285
🔹 تلگرام:
@Armitafoundation
🔹 ایمیل:
hotline@armitaclinic.org
🔴 لطفا به اشتراک بگذارید
https://youtu.be/idLrONH7Zsw?si=73dZaHK-A4fbhoQd
@drsargolzaei
https://t.me/aktionfm
YouTube
گفتگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی با دکتر سیاوش صفایی با موضوع: روان درمانی بازماندگان شکنجه
در این قسمت دکتر محمد رضا سرگلزایی گفتگویی داشتند با دکتر سیاوش صفایی روانشناس و مترجم کتاب روان درمانی بازماندگان شکنجه.
🔴 سی وششمین جلسهی کارزارجهانی #نه_به_اعدام
🔹 یکشنبه ۱۷ نوامبر ساعت ۱۹ به وقت اروپای مرکزی:
پخش صدای زندانیان داخل کشور در اعتراض به حکم اعدام وریشه مرادی
شهلا دانشور :
سهشنبههای اعتراضی زندانیان داخل کشور ( ۴ دقیقه)
Olaf Götze:
گزارش سهشنبههای نه به اعدام درمونستر آلمان (۲ دقیقه)
عبدالله اسدی :
گزارش سه شنبه های اعتراضی درگوتنبرگ سوئد (۲ دقیقه)
حمید زرشناس:
گزارش از ونکوور (۲ دقیقه)
مرسده قائدی:
اکسیون لندن در حمایت از آهوی دریایی (۵ دقیقه)
حسن صالحی:
حکم اعدام وریشه مرادی (۵ دقیقه)
حمید اخوی :
بیانیهی دادخواهان و فعالین حقوقبشر علیه حکم اعدام وریشه مرادی و سونامی اعدامها در ایران (۳ دقیقه)
شیرین شمس :
بیانیه مشترک فعالین و تشکلها: راه خروج از بحران جنگ افروزی، نقشآفرینیهای مردم آزادیخواه و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری (۵ دقیقه)
هرمز رها :
دیدار اعضای کمیته بینالمللی علیه اعدام با نماینده وزارت امور خارجه سوئد و درخواست آزادی احمدرضا جلالی و در لیست گروههای تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران و... (۵ دقیقه)
بهروز اسدی :
کنفرانس نقض حقوق بشر در برلین و صحبتهای مسیح علینژاد در رابطه با
خردهرسانه ها و مستبدان بزرگ
و همچنین قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی (۵ دقیقه)
مرجان اروندی :
صدور حکم اعدام جوانان اکباتان (۵ دقیقه)
مزدک آذر
نقش هنر در انقلاب (۵ دقیقه)
Gabi Uhl:
German Coalition to Abolisch the Death Penalty-Work and Commitment
ائتلاف المان برای لغو مجازات اعدام ، کار و تعهد (۱۰ دقیقه)
دکتر پروین موسوی :
ترجمه صحبتهای خانم Uhl
(۳ دقیقه)
⭕️ دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک):
🔹 کلینیکهای ترک اعتیاد به بیحجابی- آخرین گروتسک رژیم حاکم بر ایران
🔹 سیر حرکت گفتمان رژیم از ضدعلم به شبهعلم
🔹سوءاستفاده از روانشناسی توسط رژیم حاکم بر ایران در مقابله با فعالین
(۱۰ دقیقه)
🔴 در دقایق 1:29:35 تا 1:39:50 این همایش است
مهرناز موسوی (پرستار):
اعتصابات پرستاران (۵ دقیقه)
صالحه آئینی از زنان مبارز افغانستان:
خشونت علیه زنان (۵ دقیقه)
ارسلان بهرامی (وکیل از داخل کشور):
قوانین برای نجات اعدامیان (۵ دقیقه)
🔴 لینک ویدیو در یوتیوب:
https://www.youtube.com/live/_V-S-o_Blac?si=Kmww-JSZPiv5oFti
🔴 لینک سخنان دکتر سرگلزایی در کانال پادکستها:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1317
تماس:
@NoToExecutions_Tama
تصویر از سایت Iran Open data و سایت globalvoices برداشت شده است.
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
🔹 یکشنبه ۱۷ نوامبر ساعت ۱۹ به وقت اروپای مرکزی:
پخش صدای زندانیان داخل کشور در اعتراض به حکم اعدام وریشه مرادی
شهلا دانشور :
سهشنبههای اعتراضی زندانیان داخل کشور ( ۴ دقیقه)
Olaf Götze:
گزارش سهشنبههای نه به اعدام درمونستر آلمان (۲ دقیقه)
عبدالله اسدی :
گزارش سه شنبه های اعتراضی درگوتنبرگ سوئد (۲ دقیقه)
حمید زرشناس:
گزارش از ونکوور (۲ دقیقه)
مرسده قائدی:
اکسیون لندن در حمایت از آهوی دریایی (۵ دقیقه)
حسن صالحی:
حکم اعدام وریشه مرادی (۵ دقیقه)
حمید اخوی :
بیانیهی دادخواهان و فعالین حقوقبشر علیه حکم اعدام وریشه مرادی و سونامی اعدامها در ایران (۳ دقیقه)
شیرین شمس :
بیانیه مشترک فعالین و تشکلها: راه خروج از بحران جنگ افروزی، نقشآفرینیهای مردم آزادیخواه و سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری (۵ دقیقه)
هرمز رها :
دیدار اعضای کمیته بینالمللی علیه اعدام با نماینده وزارت امور خارجه سوئد و درخواست آزادی احمدرضا جلالی و در لیست گروههای تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران و... (۵ دقیقه)
بهروز اسدی :
کنفرانس نقض حقوق بشر در برلین و صحبتهای مسیح علینژاد در رابطه با
خردهرسانه ها و مستبدان بزرگ
و همچنین قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی (۵ دقیقه)
مرجان اروندی :
صدور حکم اعدام جوانان اکباتان (۵ دقیقه)
مزدک آذر
نقش هنر در انقلاب (۵ دقیقه)
Gabi Uhl:
German Coalition to Abolisch the Death Penalty-Work and Commitment
ائتلاف المان برای لغو مجازات اعدام ، کار و تعهد (۱۰ دقیقه)
دکتر پروین موسوی :
ترجمه صحبتهای خانم Uhl
(۳ دقیقه)
⭕️ دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک):
🔹 کلینیکهای ترک اعتیاد به بیحجابی- آخرین گروتسک رژیم حاکم بر ایران
🔹 سیر حرکت گفتمان رژیم از ضدعلم به شبهعلم
🔹سوءاستفاده از روانشناسی توسط رژیم حاکم بر ایران در مقابله با فعالین
(۱۰ دقیقه)
🔴 در دقایق 1:29:35 تا 1:39:50 این همایش است
مهرناز موسوی (پرستار):
اعتصابات پرستاران (۵ دقیقه)
صالحه آئینی از زنان مبارز افغانستان:
خشونت علیه زنان (۵ دقیقه)
ارسلان بهرامی (وکیل از داخل کشور):
قوانین برای نجات اعدامیان (۵ دقیقه)
🔴 لینک ویدیو در یوتیوب:
https://www.youtube.com/live/_V-S-o_Blac?si=Kmww-JSZPiv5oFti
🔴 لینک سخنان دکتر سرگلزایی در کانال پادکستها:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1317
تماس:
@NoToExecutions_Tama
تصویر از سایت Iran Open data و سایت globalvoices برداشت شده است.
@drsargolzaei
@drsargolzaeipodcast
Forwarded from Cafe sz
جستاری در باب وظیفهی اجتماعی
📝سهیل سرگلزایی
نخست
خانهی من به فاضلاب شهری وصل نیست و چاه دارد. یعنی زیر ساختمان چاه بزرگی کنده شده که پسماند سورچرانیهای ما آنجا جمع میشود و هر چند ماه یکبار، بسته به بارندگی و عوامل دیگر، نیاز است که تخلیه بشود تا جا برای پسماندهای تازه باز بشود. واحد من در طبقهی اول قرار دارد؛ نزدیکترین واحد به چاه. این است که برای من وضعیت چاه بسیار حائز اهمیت است. چند دفعهای پیش آمده که چاه نیاز به تخلیه داشته است اما تخلیه به تعویق افتاده و همزمان یک باران نابهنگام هم غافلگیرمان کرده. نتیجه آنکه فاضلاب، با فشار و ناگهانی، از چاههای حمام و دستشویی من به بیرون پاشیده شده و زندگیم را به لجن کشیده است.
حالا من نسبت به پر بودن چاه وسواسی شدید پیدا کردهام و به محض اینکه گمان کنم چاه در مرز پر شدن است برای تخلیه آن تلاش میکنم. چرا که وقتی چاه بالا بزند تنها باید نشست و نظاره کرد. هیچ تلاشی برای پایین آوردن سطح فاجعه نمیتوان انجام داد که به آلودگی بیشتر خودت منجر نشود.
این چاه درس مهمی برای من با خودش آورده است؛ جلوگیری از فساد نیاز به وسواسی روزانه دارد. باید هربار که فضولاتی تولید میکنم از خودم بپرسم که چاه در چه وضعی قرار دارد. همین موضوع دربارهی زبالهها هم صادق است. هر کیسهی زبالهای که روزانه تولید میکنیم جایی تخلیه میشود و اگر ما به زبالهی تولیدیمان بیاعتنا باشیم، بازیافت و کاهش استفاده از پلاستیک را پشت گوش بیندازیم، روزی زباله و امراض مرتبط با آن از چاههای زندگیمان با فشار بیرون خواهد زد و آن روز کاری جز آلوده شدن از دست کسی ساخته نیست.
اما فضولات دیگر چه؟ فضولات فرهنگی، روانی، اقتصادی و عاطفی ما به کدام چاه میریزند و از چاه چه کسی به بیرون فواره میزنند؟
دو
در مدرسه رفیق شفیقی داشتم که به طبقهی اجتماعی ضعیفتری نسبت به دیگر همکلاسیها تعلق داشت. بگذارید اسمش را سعید زمانی بگذاریم. تابستانها که بقیهی بچهها کلاس شنا و ژیمناستیک و زبان و... میرفتند او به مسجد میرفت تا بتواند مفتی پینگپنگ بازی کند. گاهی ناهار یا میان وعدهای را هم همانجا میماند. گاهی در جشنها و تعزیهها شرکت میکرد و همانطور که در هر گروه انسانیای باید کمکم گوشهای از کار را بگیری تا تو را همقبیلهای کنند، او هم کمکم گوشهای از کار را گرفت و در مسجد همقبیلهای شد؛ چرا که آنجا به فکرش بودند، بازی و غذایش را مهیا میکردند و معنایی به بیمعنایی جهانش میآویختند.
چند سال پیش بعد از مدتها دیدمش؛ شده بود یکی از آنها. حرفهای آنها را میزد، مدل آنها لباس میپوشید و در نگاهش خشمی را نسبت به خودم میتوانستم ببینم. حادثه ناگزیر است؛ افراد با آنهایی احساس همقبیله بودن میکنند که به فکر میز پینگپنگشان باشند. حال آنکه وقتی خانوادهی من یا ما فرزندانشان را به کلاسهای مختلف میفرستادند حواسشان به کودکی نبود که جایی برای چند ساعت پرسه زدن رایگان ندارد. پس روزی چاه بالا خواهد زد و سعید من را زیر باتومش سیاه و کبود خواهد کرد. چرا نکند؟ کی من در روزهای سلامت و امنیتم به روزگار او فکر کردهام؟
و البته فکر کردن کافی نیست، کی کاری برایش کردهام؟
سوم
قریب به سی نفر را به یک موسسهی مردمنهاد سوادآموزی دعوت میکنم تا هرکدام هفتهای دو ساعت به کودکانی که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند آموزش بدهند؛ به سلیقهی خودشان میتوانند هنر، زبان، ریاضی و... را تدریس کنند. تنها هفتهای دو ساعت! از سی نفر هشت نفر میمانند و شروع به همکاری میکنند. از هشت نفر چهار نفر بعد از دو ماه حضور ناپیوسته منصرف میشوند و تنها دو نفر یکسال با استمرار ادامه میدهند.
بیست و هشت نفر دیگر نمیتوانند دو ساعت در هفتهشان را، با نظم و تعهد، وقف مسئولیتی کنند که خودشان طالبش بودند و تلاش کنند تا میز پینگپنگ بدهند به سعیدهایی که اگر ما بهشان میز پینگپنگ ندهیم جذب جایی میشوند که از آنها سرباز تربیت میکند.
چند ماه بعد دوستی از آن بیست و هشت نفر منصرف به من پیام میدهد که: «نمیدونستم اینقدر ترسو و بیوجودی...» چرا که من در واکنش به خبری در رسانههای اجتماعی پُست و توییت خاصی نگذاشتهام!
@szcafe
📝سهیل سرگلزایی
نخست
خانهی من به فاضلاب شهری وصل نیست و چاه دارد. یعنی زیر ساختمان چاه بزرگی کنده شده که پسماند سورچرانیهای ما آنجا جمع میشود و هر چند ماه یکبار، بسته به بارندگی و عوامل دیگر، نیاز است که تخلیه بشود تا جا برای پسماندهای تازه باز بشود. واحد من در طبقهی اول قرار دارد؛ نزدیکترین واحد به چاه. این است که برای من وضعیت چاه بسیار حائز اهمیت است. چند دفعهای پیش آمده که چاه نیاز به تخلیه داشته است اما تخلیه به تعویق افتاده و همزمان یک باران نابهنگام هم غافلگیرمان کرده. نتیجه آنکه فاضلاب، با فشار و ناگهانی، از چاههای حمام و دستشویی من به بیرون پاشیده شده و زندگیم را به لجن کشیده است.
حالا من نسبت به پر بودن چاه وسواسی شدید پیدا کردهام و به محض اینکه گمان کنم چاه در مرز پر شدن است برای تخلیه آن تلاش میکنم. چرا که وقتی چاه بالا بزند تنها باید نشست و نظاره کرد. هیچ تلاشی برای پایین آوردن سطح فاجعه نمیتوان انجام داد که به آلودگی بیشتر خودت منجر نشود.
این چاه درس مهمی برای من با خودش آورده است؛ جلوگیری از فساد نیاز به وسواسی روزانه دارد. باید هربار که فضولاتی تولید میکنم از خودم بپرسم که چاه در چه وضعی قرار دارد. همین موضوع دربارهی زبالهها هم صادق است. هر کیسهی زبالهای که روزانه تولید میکنیم جایی تخلیه میشود و اگر ما به زبالهی تولیدیمان بیاعتنا باشیم، بازیافت و کاهش استفاده از پلاستیک را پشت گوش بیندازیم، روزی زباله و امراض مرتبط با آن از چاههای زندگیمان با فشار بیرون خواهد زد و آن روز کاری جز آلوده شدن از دست کسی ساخته نیست.
اما فضولات دیگر چه؟ فضولات فرهنگی، روانی، اقتصادی و عاطفی ما به کدام چاه میریزند و از چاه چه کسی به بیرون فواره میزنند؟
دو
در مدرسه رفیق شفیقی داشتم که به طبقهی اجتماعی ضعیفتری نسبت به دیگر همکلاسیها تعلق داشت. بگذارید اسمش را سعید زمانی بگذاریم. تابستانها که بقیهی بچهها کلاس شنا و ژیمناستیک و زبان و... میرفتند او به مسجد میرفت تا بتواند مفتی پینگپنگ بازی کند. گاهی ناهار یا میان وعدهای را هم همانجا میماند. گاهی در جشنها و تعزیهها شرکت میکرد و همانطور که در هر گروه انسانیای باید کمکم گوشهای از کار را بگیری تا تو را همقبیلهای کنند، او هم کمکم گوشهای از کار را گرفت و در مسجد همقبیلهای شد؛ چرا که آنجا به فکرش بودند، بازی و غذایش را مهیا میکردند و معنایی به بیمعنایی جهانش میآویختند.
چند سال پیش بعد از مدتها دیدمش؛ شده بود یکی از آنها. حرفهای آنها را میزد، مدل آنها لباس میپوشید و در نگاهش خشمی را نسبت به خودم میتوانستم ببینم. حادثه ناگزیر است؛ افراد با آنهایی احساس همقبیله بودن میکنند که به فکر میز پینگپنگشان باشند. حال آنکه وقتی خانوادهی من یا ما فرزندانشان را به کلاسهای مختلف میفرستادند حواسشان به کودکی نبود که جایی برای چند ساعت پرسه زدن رایگان ندارد. پس روزی چاه بالا خواهد زد و سعید من را زیر باتومش سیاه و کبود خواهد کرد. چرا نکند؟ کی من در روزهای سلامت و امنیتم به روزگار او فکر کردهام؟
و البته فکر کردن کافی نیست، کی کاری برایش کردهام؟
سوم
قریب به سی نفر را به یک موسسهی مردمنهاد سوادآموزی دعوت میکنم تا هرکدام هفتهای دو ساعت به کودکانی که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند آموزش بدهند؛ به سلیقهی خودشان میتوانند هنر، زبان، ریاضی و... را تدریس کنند. تنها هفتهای دو ساعت! از سی نفر هشت نفر میمانند و شروع به همکاری میکنند. از هشت نفر چهار نفر بعد از دو ماه حضور ناپیوسته منصرف میشوند و تنها دو نفر یکسال با استمرار ادامه میدهند.
بیست و هشت نفر دیگر نمیتوانند دو ساعت در هفتهشان را، با نظم و تعهد، وقف مسئولیتی کنند که خودشان طالبش بودند و تلاش کنند تا میز پینگپنگ بدهند به سعیدهایی که اگر ما بهشان میز پینگپنگ ندهیم جذب جایی میشوند که از آنها سرباز تربیت میکند.
چند ماه بعد دوستی از آن بیست و هشت نفر منصرف به من پیام میدهد که: «نمیدونستم اینقدر ترسو و بیوجودی...» چرا که من در واکنش به خبری در رسانههای اجتماعی پُست و توییت خاصی نگذاشتهام!
@szcafe
Forwarded from Cafe sz
چهارم
داستایوفسکی در جایی از کتاب برادران کارامازوف میگوید اکثر مردم روسیه میتوانند در یک لحظه برای وطن شهید شوند، اما کمتر کسی را میتوان در روسیه یافت تا با کار سخت و هدفمند وطن را جای بهتری برای زندگی بکند! به گمان من حلقه مفقود جهان امروز در همین جمله نهفته است؛ نظم، دیسپلین و تعهد بلندمدت.
به گمان من ما دوست داریم در دورانهای کوتاه، حتی با پذیرفتن خطر بسیار، تغییرات اساسی ایجاد کنیم. این است که روحیهی انقلابی را تحسین میکنیم و روحیههای منظم را تحقیر. بسیار دیدهام که ما در زندگی روزمرهمان افرادی را که باید سر ساعت به قرارشان برسند، افرادی که با وسواس زبالههایشان را جدا میکنند و افرادی را متعهدانه هدفی را دنبال میکنند به ملانقطی بودن و سخت گرفتن زندگی متهم میکنیم. اساتید دانشگاهی زیادی را میبینیم که صفحات مجازیشان پر شدهاند از نقد و اعتراض اما دانشجوهایشان هر روز نیم ساعت باید در کلاس بنشینند تا استاد پیدایش بشود و وقتی هم پیدایش میشود کلاس را با روش دیمکاری و بیهیچ درسنامهی ازپیشفکرشدهای مدیریت میکند.
پزشکان معترضی که دانش و سوادشان را صرف عمل زیبایی و تزریق ژل میکنند؛ دانشی که میتواند کودکی را از فلج شدن یا مادری را از مرگ نجات دهد.
مهندسهای جان به لب رسیدهای که وقتی خوب میشناسیشان درمیابی که در پروژههای عظیم دولتی و پولشویی ناظر بودهاند.
تاجران رمزارز و معاملات بورسی که پولشان را روی شرکتهایی سرمایهگذاری میکنند که از ماهیت کارشان اطلاعات دقیقی ندارند.
معلمهایی که معتقدند اوضاع خوب نیست اما اولین مبانی کار با کودک را مطالعه نکردهاند.
همه و همه و همه من را به این باور رسانده که تغییرات اساسی نیاز به روحیهای وسواسی دارد تا روحیهای انقلابی؛ وسواس روی لباسی که میخریم، شغلی که قبول میکنیم، کتابی که میخوانیم، موسیقی و محتوای فرهنگیای که برای یکدیگر به اشتراک میگذاریم، شیوهای که فراغتمان را با آن پر میکنیم و بسیار چیزهای دیگر.
باید در هر لحظهی زندگی مواظب بود که من مشغول تولید چه پسماندی هستم و پسماند من در کدام چاه میریزد؛ چرا که چاه که بالا بزند برای هر تغییری دیر است!
@szcafe
داستایوفسکی در جایی از کتاب برادران کارامازوف میگوید اکثر مردم روسیه میتوانند در یک لحظه برای وطن شهید شوند، اما کمتر کسی را میتوان در روسیه یافت تا با کار سخت و هدفمند وطن را جای بهتری برای زندگی بکند! به گمان من حلقه مفقود جهان امروز در همین جمله نهفته است؛ نظم، دیسپلین و تعهد بلندمدت.
به گمان من ما دوست داریم در دورانهای کوتاه، حتی با پذیرفتن خطر بسیار، تغییرات اساسی ایجاد کنیم. این است که روحیهی انقلابی را تحسین میکنیم و روحیههای منظم را تحقیر. بسیار دیدهام که ما در زندگی روزمرهمان افرادی را که باید سر ساعت به قرارشان برسند، افرادی که با وسواس زبالههایشان را جدا میکنند و افرادی را متعهدانه هدفی را دنبال میکنند به ملانقطی بودن و سخت گرفتن زندگی متهم میکنیم. اساتید دانشگاهی زیادی را میبینیم که صفحات مجازیشان پر شدهاند از نقد و اعتراض اما دانشجوهایشان هر روز نیم ساعت باید در کلاس بنشینند تا استاد پیدایش بشود و وقتی هم پیدایش میشود کلاس را با روش دیمکاری و بیهیچ درسنامهی ازپیشفکرشدهای مدیریت میکند.
پزشکان معترضی که دانش و سوادشان را صرف عمل زیبایی و تزریق ژل میکنند؛ دانشی که میتواند کودکی را از فلج شدن یا مادری را از مرگ نجات دهد.
مهندسهای جان به لب رسیدهای که وقتی خوب میشناسیشان درمیابی که در پروژههای عظیم دولتی و پولشویی ناظر بودهاند.
تاجران رمزارز و معاملات بورسی که پولشان را روی شرکتهایی سرمایهگذاری میکنند که از ماهیت کارشان اطلاعات دقیقی ندارند.
معلمهایی که معتقدند اوضاع خوب نیست اما اولین مبانی کار با کودک را مطالعه نکردهاند.
همه و همه و همه من را به این باور رسانده که تغییرات اساسی نیاز به روحیهای وسواسی دارد تا روحیهای انقلابی؛ وسواس روی لباسی که میخریم، شغلی که قبول میکنیم، کتابی که میخوانیم، موسیقی و محتوای فرهنگیای که برای یکدیگر به اشتراک میگذاریم، شیوهای که فراغتمان را با آن پر میکنیم و بسیار چیزهای دیگر.
باید در هر لحظهی زندگی مواظب بود که من مشغول تولید چه پسماندی هستم و پسماند من در کدام چاه میریزد؛ چرا که چاه که بالا بزند برای هر تغییری دیر است!
@szcafe
Forwarded from Beedar centre
⭕️ دورهی آنلاین «بازیهای پنهان در روابط»
📆سهشنبه ها عصر:
سوم، دهم و هفدهم دسامبر
هفتم، چهاردهم و بیست و یکم ژانویه
شش جلسهی ۲ ساعتی
🕖 ساعت ۷ شب به وقت تورنتو (۴ عصر به وقت ونکور)
🗣️برگزارکنندگان:
فرشته ثامنیپور، دکتر محمدرضا سرگلزایی، کمال مؤمنزاده
💳هزینهی کل دورهی شش جلسهای:
۶۰۰ دلار
⭕️درصورتی که بیمهی تکمیلی داشته باشید که خدمات سوشالورک یا سایکوتراپی را پوشش میدهد، میتوانید هزینهی این کارگاه را از بیمه تقاضا کنید. برای دریافت رسید با ما تماس بگیرید.
لینک پیش ثبت نام :
https://square.link/u/tDyqanpr
📆سهشنبه ها عصر:
سوم، دهم و هفدهم دسامبر
هفتم، چهاردهم و بیست و یکم ژانویه
شش جلسهی ۲ ساعتی
🕖 ساعت ۷ شب به وقت تورنتو (۴ عصر به وقت ونکور)
🗣️برگزارکنندگان:
فرشته ثامنیپور، دکتر محمدرضا سرگلزایی، کمال مؤمنزاده
💳هزینهی کل دورهی شش جلسهای:
۶۰۰ دلار
⭕️درصورتی که بیمهی تکمیلی داشته باشید که خدمات سوشالورک یا سایکوتراپی را پوشش میدهد، میتوانید هزینهی این کارگاه را از بیمه تقاضا کنید. برای دریافت رسید با ما تماس بگیرید.
لینک پیش ثبت نام :
https://square.link/u/tDyqanpr