🔷🔸گفتگو با دکتر احسان شریعتی در حوزه روشنفکری و کنش اجتماعی
🔸نامه دانشجویان، حاوی سه نکته کلیدی بود: یکی خطاب آنان به روشنفکران، دوم تشریح اینکه ما وارد مرحله تازهای شدهایم که نیاز به استراتژی جدیدی داریم و سوم، اینکه روشنفکران به صورت شخصی چه پروژهای برای مواجهه با وضعیت فعلی جامعه دارند. من سخن خودم را از نکته آخر شما آغاز میکنم. وظایف من به عنوان یک روشنفکر چیست؟ در ابتدا باید محدوده توان خودم را مشخص کنم و به قول رواقیون، میان آنچه در توان و اراده من است، با آنچه خارج از توان و اراده من است تفاوت قائل شوم. آنچه که خارج از اراده من است را باید تحمل کنم (مانند زندانیای که زندان را تحمل میکند) ولی آنچه در اراده محدود من هست را میتوانم تغییر دهم. یکی از اشکالات ما این بود که در گذشته تصور میکردیم هر کاری بخواهیم و اراده کنیم میتوانیم انجام دهیم. اما تجربه انقلابها و سایر تحولات سیاسی نشان داد که این گونه نیست و علیرغم مبارزههای فراوان و خونهای داده شده، باز هم بسیاری از کژیها و ناراستیها بازتولید شد. لذا ما هنوز به بسیاری از مطالبات اولیه خود، مانند عدالتخانه و حاکمیت قانون دست پیدا نکردهایم. باید راه تازهای را در پیش بگیریم و افق آینده خود را مشخص کنیم. چون مردم لزوماً درک روشنی از آینده ندارند. آنها معمولاً حال را با گذشته مقایسه میکنند.
🔹 بدیهای گذشته را فراموش میکنند و خوبیها در یادشان میماند و نوستالژی ایجاد میشود. وظیفه روشنفکر و دانشجو این است که اتوپیا را به جامعه نشان دهد و در جهت تحقق آن بکوشد. در حال حاضر، دموکراسی یا حاکمیت قانون و [ارزشهایی از این نوع] برای ما نوعی اتوپیا محسوب میشود و ما جز در دورههای کوتاهی که در استبداد شکاف به وجود آمده، آن را تجربه نکردهایم. اکنون که از یک سو دولت ضعیف است و از سوی دیگر خود دولتمردان مخالف وضع موجود هستند، وظیفه و مسئولیت ما چیست؟
#مسئولیت_اجتماعی
#روشنفکری
#گفتگو
#احسان_شریعتی
✳️ @ForgottenResponsibility
✅ @Dr_ehsanshariati
📌برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://telegra.ph/کنش-گفتگوهایی-با-روشنفکران-کنش-گفتگو-سوم-احسان-شریعتی-12-05
🔸نامه دانشجویان، حاوی سه نکته کلیدی بود: یکی خطاب آنان به روشنفکران، دوم تشریح اینکه ما وارد مرحله تازهای شدهایم که نیاز به استراتژی جدیدی داریم و سوم، اینکه روشنفکران به صورت شخصی چه پروژهای برای مواجهه با وضعیت فعلی جامعه دارند. من سخن خودم را از نکته آخر شما آغاز میکنم. وظایف من به عنوان یک روشنفکر چیست؟ در ابتدا باید محدوده توان خودم را مشخص کنم و به قول رواقیون، میان آنچه در توان و اراده من است، با آنچه خارج از توان و اراده من است تفاوت قائل شوم. آنچه که خارج از اراده من است را باید تحمل کنم (مانند زندانیای که زندان را تحمل میکند) ولی آنچه در اراده محدود من هست را میتوانم تغییر دهم. یکی از اشکالات ما این بود که در گذشته تصور میکردیم هر کاری بخواهیم و اراده کنیم میتوانیم انجام دهیم. اما تجربه انقلابها و سایر تحولات سیاسی نشان داد که این گونه نیست و علیرغم مبارزههای فراوان و خونهای داده شده، باز هم بسیاری از کژیها و ناراستیها بازتولید شد. لذا ما هنوز به بسیاری از مطالبات اولیه خود، مانند عدالتخانه و حاکمیت قانون دست پیدا نکردهایم. باید راه تازهای را در پیش بگیریم و افق آینده خود را مشخص کنیم. چون مردم لزوماً درک روشنی از آینده ندارند. آنها معمولاً حال را با گذشته مقایسه میکنند.
🔹 بدیهای گذشته را فراموش میکنند و خوبیها در یادشان میماند و نوستالژی ایجاد میشود. وظیفه روشنفکر و دانشجو این است که اتوپیا را به جامعه نشان دهد و در جهت تحقق آن بکوشد. در حال حاضر، دموکراسی یا حاکمیت قانون و [ارزشهایی از این نوع] برای ما نوعی اتوپیا محسوب میشود و ما جز در دورههای کوتاهی که در استبداد شکاف به وجود آمده، آن را تجربه نکردهایم. اکنون که از یک سو دولت ضعیف است و از سوی دیگر خود دولتمردان مخالف وضع موجود هستند، وظیفه و مسئولیت ما چیست؟
#مسئولیت_اجتماعی
#روشنفکری
#گفتگو
#احسان_شریعتی
✳️ @ForgottenResponsibility
✅ @Dr_ehsanshariati
📌برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://telegra.ph/کنش-گفتگوهایی-با-روشنفکران-کنش-گفتگو-سوم-احسان-شریعتی-12-05
Telegraph
کنش گفتگوهایی با روشنفکران، کنش_گفتگو سوم: احسان شریعتی
✅نامه دانشجویان، حاوی سه نکته کلیدی بود: یکی خطاب آنان به روشنفکران، دوم تشریح اینکه ما وارد مرحله تازهای شدهایم که نیاز به استراتژی جدیدی داریم و سوم، اینکه روشنفکران به صورت شخصی چه پروژهای برای مواجهه با وضعیت فعلی جامعه دارند. من سخن خودم را از نکته…
🔷🔸چه باید کرد؟
( بخش اول)
🖋 احسان شریعتی
📌پیش درآمدی بر ترجمه «جه باید کرد» دکتر شریعتی به زبان عربی(در دست انتشار)
🔸«به کجا تکیه کنیم؟»، «از کجا آغاز کنیم؟»، «چه باید کرد؟»؛ مراد شریعتی از طرح این پرسشها ترسیم خطمشی حرکت نوزایی-رنسانس- تمدنی بهشکل کلی و بويژه، پروژهٔ کار آیندهٔ نقادی عقیدتی و نوپیرایی-رفرماسیون- در «فرهنگ دینی» بود.
🔹چه «باید» کرد، در اصل، پرسش کلان «اخلاقی» عصر جدید است که بر مسئولیت و ضرورت کنشگری «روشنگران» تأکید دارد (چنانکه در اواخر سدهٔ هجده در اثر بزرگ کانت، «سنجش خرد عملی»). چنین پرسشی در آستانهٔ هر دوران انقلابی و فرارسیدن یک گسست و رخداد بزرگ تاریخی مطرح میشود (برای نمونه، در پایان سدهٔ نوزدهم در روسیهٔ تزاری، در اثر تأثیرگذار چرنیشفسکی به همین نام).
🔸«روشنفکر» در نگاه شریعتی، همچون ادامهدهندهٔ راه «پیامبران» در عصر مُدرن، تعریف میشود. تعریفی که هرچند بهظاهر «ایدئالیستی» مینماید (ژولین بندا در کتاب «خیانت علما»)، اما بهواقع، «رئالیستی» است («روشنفکر ارگانیک» در نزد گرامشی)، زیرا پیامبر را نه تافتهٔ جدابافتهای از مردم، بلکه برخاسته از متن قشر محروم و در پیوند انداموار و متناسب با «خودانگیختگی» آن طبقه معرفی میکند. رسالت روشنفکر رهاییبخشی به نیابت از مردم نیست، بلکه انتقال بینایی به آنها برای توانیابی در راهبری خود یا یافتن هادیانی از میان خویش است.
🔹وظیفهٔ اخلاقی این «روشنفکر-نبی» در پیش گرفتن نوعی خطمشی آگاهیبخش است. نوعی از آگاهیِ رهاییبخش. نوعی از آگاهی که تنها آگاهی برای آگاهی یا علم برای تبیین علل نیست، بلکه منتقد وضع موجود و هدایتگر بهسمت رهایی از انقیاد زیر سلطههای سهگانهٔ استبداد و استثمار و استحمار است؛ همان تثلیث «زر و زور و تزویر» که در قاموس شریعتی به تعابیر و معادلهای گوناگون بیان میشود.
🔸از سوی دیگر، در نگرش شریعتی و آناکاوی او از میانِ عناصر سازندهٔ فرهنگ، مانند زبان و هنر و دین و شیوهٔ تولید (و سطح فنآوری)، و تاریخ، نقش دین بهلحاظ تأثیرگذاری مستقیم بر خلق-و-خو و رفتار عملی مردمان، مرکزی و تعیینکنندهتر است. این نقش میتواند موجب «امتناع»، ایستایی و انسداد تغییر-و-تحول و یا محرّک و مشوّق پویش انسانی بهسوی رهایی باشد. از اینرو، «نقد دین» پیششرط هر نقادی دیگر از جنس اجتماعی و سیاسی است. «نقد» در اینجا بهمعنای تفکیک سره از ناسره و صحیح از سقیم و سیال از متصلب است.
🔹از اینرو، الزام عقلانی و تکلیف اعتقادی روشنفکر در جامعهای که دین در آن زندهترین عنصر فرهنگی است، آغاز نوعی نوپیرایشگری یا اصلاحگری انتقادی دینی است. اعتراضگری-پروتستانتیسم- نوعی از مذهب علیه نوع دیگری از مذهب. مذهب اعتراض در برابر مذهب توجیه سلطه و نظم حاکم.
پیشنیازِ رهایی مسلمانان از سیطرهٔ «استعمار» کهنه و نو، «استبداد» سیاسی و سنتی، «استثمار» فئودالی و بورژوایی، نجات «اسلام» است از زندان استحمار کهنه یا ارتجاع دینی. این آرزوی نجات ناشی از دردی ذهنمحور و تلاشی کلامی و انتزاعی نیست. اسلام در اینجا «نمادی» است اسیر تفسیری انحصاری در روایتی سنتگرا و یا بنیادگرایانه. و شریعتی در تداوم راه بنیانگذاران راه رنسانس تمدنی و رفرماسیون دینی در جهان اسلام، سیدجمال و اقبال، به نوبهٔ خود و طرح کلامی عقلانی-انتقادی و رهاییبخش خود را در کیفیت مکتبی برتر درمیافکند.
🔸مبارزهٔ اصلی روشنفکر مسئول در سطح جهانی، آزادسازی «آزادی» از سلطهٔ امپریالیستی-کاپیتالیستی، آزادسازی «عدالت» از سیطرهٔ جزمی کمونیسم دولتی، و آزادی «معنویت» از انحصار متولیان رسمی ادیان و مذاهب («نجات خدا از قبرستان آخوندیسم») است.
#روشنفکری
#جامعه
#چه_باید_کرد
#مقدمه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
( بخش اول)
🖋 احسان شریعتی
📌پیش درآمدی بر ترجمه «جه باید کرد» دکتر شریعتی به زبان عربی(در دست انتشار)
🔸«به کجا تکیه کنیم؟»، «از کجا آغاز کنیم؟»، «چه باید کرد؟»؛ مراد شریعتی از طرح این پرسشها ترسیم خطمشی حرکت نوزایی-رنسانس- تمدنی بهشکل کلی و بويژه، پروژهٔ کار آیندهٔ نقادی عقیدتی و نوپیرایی-رفرماسیون- در «فرهنگ دینی» بود.
🔹چه «باید» کرد، در اصل، پرسش کلان «اخلاقی» عصر جدید است که بر مسئولیت و ضرورت کنشگری «روشنگران» تأکید دارد (چنانکه در اواخر سدهٔ هجده در اثر بزرگ کانت، «سنجش خرد عملی»). چنین پرسشی در آستانهٔ هر دوران انقلابی و فرارسیدن یک گسست و رخداد بزرگ تاریخی مطرح میشود (برای نمونه، در پایان سدهٔ نوزدهم در روسیهٔ تزاری، در اثر تأثیرگذار چرنیشفسکی به همین نام).
🔸«روشنفکر» در نگاه شریعتی، همچون ادامهدهندهٔ راه «پیامبران» در عصر مُدرن، تعریف میشود. تعریفی که هرچند بهظاهر «ایدئالیستی» مینماید (ژولین بندا در کتاب «خیانت علما»)، اما بهواقع، «رئالیستی» است («روشنفکر ارگانیک» در نزد گرامشی)، زیرا پیامبر را نه تافتهٔ جدابافتهای از مردم، بلکه برخاسته از متن قشر محروم و در پیوند انداموار و متناسب با «خودانگیختگی» آن طبقه معرفی میکند. رسالت روشنفکر رهاییبخشی به نیابت از مردم نیست، بلکه انتقال بینایی به آنها برای توانیابی در راهبری خود یا یافتن هادیانی از میان خویش است.
🔹وظیفهٔ اخلاقی این «روشنفکر-نبی» در پیش گرفتن نوعی خطمشی آگاهیبخش است. نوعی از آگاهیِ رهاییبخش. نوعی از آگاهی که تنها آگاهی برای آگاهی یا علم برای تبیین علل نیست، بلکه منتقد وضع موجود و هدایتگر بهسمت رهایی از انقیاد زیر سلطههای سهگانهٔ استبداد و استثمار و استحمار است؛ همان تثلیث «زر و زور و تزویر» که در قاموس شریعتی به تعابیر و معادلهای گوناگون بیان میشود.
🔸از سوی دیگر، در نگرش شریعتی و آناکاوی او از میانِ عناصر سازندهٔ فرهنگ، مانند زبان و هنر و دین و شیوهٔ تولید (و سطح فنآوری)، و تاریخ، نقش دین بهلحاظ تأثیرگذاری مستقیم بر خلق-و-خو و رفتار عملی مردمان، مرکزی و تعیینکنندهتر است. این نقش میتواند موجب «امتناع»، ایستایی و انسداد تغییر-و-تحول و یا محرّک و مشوّق پویش انسانی بهسوی رهایی باشد. از اینرو، «نقد دین» پیششرط هر نقادی دیگر از جنس اجتماعی و سیاسی است. «نقد» در اینجا بهمعنای تفکیک سره از ناسره و صحیح از سقیم و سیال از متصلب است.
🔹از اینرو، الزام عقلانی و تکلیف اعتقادی روشنفکر در جامعهای که دین در آن زندهترین عنصر فرهنگی است، آغاز نوعی نوپیرایشگری یا اصلاحگری انتقادی دینی است. اعتراضگری-پروتستانتیسم- نوعی از مذهب علیه نوع دیگری از مذهب. مذهب اعتراض در برابر مذهب توجیه سلطه و نظم حاکم.
پیشنیازِ رهایی مسلمانان از سیطرهٔ «استعمار» کهنه و نو، «استبداد» سیاسی و سنتی، «استثمار» فئودالی و بورژوایی، نجات «اسلام» است از زندان استحمار کهنه یا ارتجاع دینی. این آرزوی نجات ناشی از دردی ذهنمحور و تلاشی کلامی و انتزاعی نیست. اسلام در اینجا «نمادی» است اسیر تفسیری انحصاری در روایتی سنتگرا و یا بنیادگرایانه. و شریعتی در تداوم راه بنیانگذاران راه رنسانس تمدنی و رفرماسیون دینی در جهان اسلام، سیدجمال و اقبال، به نوبهٔ خود و طرح کلامی عقلانی-انتقادی و رهاییبخش خود را در کیفیت مکتبی برتر درمیافکند.
🔸مبارزهٔ اصلی روشنفکر مسئول در سطح جهانی، آزادسازی «آزادی» از سلطهٔ امپریالیستی-کاپیتالیستی، آزادسازی «عدالت» از سیطرهٔ جزمی کمونیسم دولتی، و آزادی «معنویت» از انحصار متولیان رسمی ادیان و مذاهب («نجات خدا از قبرستان آخوندیسم») است.
#روشنفکری
#جامعه
#چه_باید_کرد
#مقدمه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔷🔸خودت جسارت كن و بينديش!
📌منورالفكران ايراني و جهان مدرن در گفتارهايي از احسان شريعتي و حسين مصباحيان
🎙احسان شریعتی
🔸روشنفكران ايراني و غرب
🔹🔸به مقطعي ميپردازم كه غرب در گفتمان روشنفكري ايران مفهومي منفي و مورد انتقاد ميشود. بعد از سقوط صفويه و افول مكتب حكمي و فلسفي اصفهان شاهد جايگزيني مدرسين و شارحين به جاي فيلسوفان و انديشمنداني مثل ميرداماد و ملاصدرا هستيم. از آن زمان ديگر متفكر به معناي جهان رواي كلمه كه توليد مفهوم ميكند، نداريم. در اين 4 قرن از نظر معرفتشناختي در غرب يك جهش يا گسست معرفتشناختي صورت ميگيرد در حالي كه نزد ما اين اتفاق نميافتد و انديشه و فرهنگ ما ادامه بيرمق سنتهاي گذشته باقي ميماند. اما در دوره جديد برخورد با غرب از طريق مواجهه خشونتآميز با جنگ يا در نتيجه سفرنامهها با مدرنيته غربي آشناييهايي صورت ميگيرد و با وجوه مختلف فلسفي، سياسي و اقتصادي آن مواجهاتي پديد ميآيد و اهل فرهنگ ايراني و مسامحتا ميتوان گفت، روشنفكران يا منورالفكران ايراني آشناييهايي با غرب حاصل ميكنند.
🔸روشنفكر كيست؟
🔹🔸البته خود مفاهيم روشنفكر و منورالفكر مناقشهبرانگيز هستند و بايد تعريف شوند. امروز مسامحتا به همه اين اهالي فرهنگ عنوان روشنفكر را اطلاق ميكنيم درحالي كه بسياري از چهرهها چون سيداحمد فرديد يا سيدحسين نصر با اين تعبير مخالف و ضد روشنفكر و ضد منورالفكري هستند. بنابراين بايد تعريفي از روشنفكر به دست داد. اينجا روشنفكر را به معناي رئاليستي و گرامشيايي كلمه تعريف ميكنم بدين معنا كه هر طبقه يا قشري روشنفكر خاص خودش را دارد. به عبارت ديگر فرهنگيكاري كه يا سنتي است يا جلوي صحنه است كه گرامشي او را روشنفكر ارگانيك ميخواند.
🔸نخستين غرب ستيزان
🔹🔸نسل اول روشنفكران ما در برخورد با غرب نسبت به آن شيفتگي دارند و درخشش پيشرفتهاي غرب در آثار و ترجمانشان مشهود است. اما از چه زمان به تدريج يك بدبيني و سوءظن نسبت به غرب پديد ميآيد؟ در درجه اول اين مقاومت در خانواده روحانيت يعني نيروي فرهنگي سنتي ما پديد ميآيد كه نمونه بارزش را در مكتب نجف و شيخ فضلالله نوري شاهديم كه از موضع دفاع از شريعت بينش منفي نسبت به مدرنيته دارند. دومين سنت متعلق به خانواده نيروهاي چپ در آستانه انقلاب اكتبر است. از اولين روشنفكران ايراني مثل سلطانزاده تا اراني شاهد شكلگيري گفتماني انتقادي نسبت به امپرياليسم و سرمايهداري در ميان روشنفكران هستيم. سومين جريان منتقد تجدد سنت ناسيوناليستهاي ايراني مثل كسروي است كه در آثارشان جنبههاي منفي غرب مورد نقد قرار ميگيرد يا در ميان چپها، چهرههاي سوسياليست ملي مثل خليل ملكي پديد ميآيند كه از منظر دفاع از فرهنگ ملي و بومي، سوسياليسم انترناسيونال را نقد ميكند.
🔹🔸لازم به يادآوري است ما همچنان كه در حوزه تفكر سنتي، مدرسين و شارحين داشتيم در زمينه آشنايي با انديشههاي غربي نيز مترجمان و شارحان را داريم. يعني در زمينه ورود انديشه غربي بيشتر مترجم هستيم و الان دانشگاههاي ما در حوزه غربشناسي عمدتا ترجمهها را ملاك قرار داده و آموزش ميدهند. ما متفكر به معناي غربي كلمه در اين چند قرن توليد نكرديم. البته از سيدجمالالدين اسدآبادي به عنوان چهرهاي نمادين نه فقط در زمينه احياگري اسلامي بلكه در زمينه مبارزات ملي ضد استعماري هم بايد ياد كرد. او يك روشنفكر جهان رواست. پس از او اقبال لاهوري است و آن طور كه ماسينيون در مقدمه كتاب «بازسازي انديشه ديني» ميگويد، شاهد به وجود آمدن متفكري در تمدن خودمان هستيم. اما در ايران چهرههايي در اين قد و قامت نداريم. براي نمونه محمدعلي فروغي يك متفكر مستقل نيست و در سير حكمت در اروپا، گزارشگر و مترجم فلسفه غربي است.
#اندیشه
#جسارت
#روشنفکری
#کنفرانس
#روزنامه_اعتماد
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌متن کامل در لینک زیر مطالعه فرمایید
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/142615/خودت-جسارت-كن-و-بينديش
📌منورالفكران ايراني و جهان مدرن در گفتارهايي از احسان شريعتي و حسين مصباحيان
🎙احسان شریعتی
🔸روشنفكران ايراني و غرب
🔹🔸به مقطعي ميپردازم كه غرب در گفتمان روشنفكري ايران مفهومي منفي و مورد انتقاد ميشود. بعد از سقوط صفويه و افول مكتب حكمي و فلسفي اصفهان شاهد جايگزيني مدرسين و شارحين به جاي فيلسوفان و انديشمنداني مثل ميرداماد و ملاصدرا هستيم. از آن زمان ديگر متفكر به معناي جهان رواي كلمه كه توليد مفهوم ميكند، نداريم. در اين 4 قرن از نظر معرفتشناختي در غرب يك جهش يا گسست معرفتشناختي صورت ميگيرد در حالي كه نزد ما اين اتفاق نميافتد و انديشه و فرهنگ ما ادامه بيرمق سنتهاي گذشته باقي ميماند. اما در دوره جديد برخورد با غرب از طريق مواجهه خشونتآميز با جنگ يا در نتيجه سفرنامهها با مدرنيته غربي آشناييهايي صورت ميگيرد و با وجوه مختلف فلسفي، سياسي و اقتصادي آن مواجهاتي پديد ميآيد و اهل فرهنگ ايراني و مسامحتا ميتوان گفت، روشنفكران يا منورالفكران ايراني آشناييهايي با غرب حاصل ميكنند.
🔸روشنفكر كيست؟
🔹🔸البته خود مفاهيم روشنفكر و منورالفكر مناقشهبرانگيز هستند و بايد تعريف شوند. امروز مسامحتا به همه اين اهالي فرهنگ عنوان روشنفكر را اطلاق ميكنيم درحالي كه بسياري از چهرهها چون سيداحمد فرديد يا سيدحسين نصر با اين تعبير مخالف و ضد روشنفكر و ضد منورالفكري هستند. بنابراين بايد تعريفي از روشنفكر به دست داد. اينجا روشنفكر را به معناي رئاليستي و گرامشيايي كلمه تعريف ميكنم بدين معنا كه هر طبقه يا قشري روشنفكر خاص خودش را دارد. به عبارت ديگر فرهنگيكاري كه يا سنتي است يا جلوي صحنه است كه گرامشي او را روشنفكر ارگانيك ميخواند.
🔸نخستين غرب ستيزان
🔹🔸نسل اول روشنفكران ما در برخورد با غرب نسبت به آن شيفتگي دارند و درخشش پيشرفتهاي غرب در آثار و ترجمانشان مشهود است. اما از چه زمان به تدريج يك بدبيني و سوءظن نسبت به غرب پديد ميآيد؟ در درجه اول اين مقاومت در خانواده روحانيت يعني نيروي فرهنگي سنتي ما پديد ميآيد كه نمونه بارزش را در مكتب نجف و شيخ فضلالله نوري شاهديم كه از موضع دفاع از شريعت بينش منفي نسبت به مدرنيته دارند. دومين سنت متعلق به خانواده نيروهاي چپ در آستانه انقلاب اكتبر است. از اولين روشنفكران ايراني مثل سلطانزاده تا اراني شاهد شكلگيري گفتماني انتقادي نسبت به امپرياليسم و سرمايهداري در ميان روشنفكران هستيم. سومين جريان منتقد تجدد سنت ناسيوناليستهاي ايراني مثل كسروي است كه در آثارشان جنبههاي منفي غرب مورد نقد قرار ميگيرد يا در ميان چپها، چهرههاي سوسياليست ملي مثل خليل ملكي پديد ميآيند كه از منظر دفاع از فرهنگ ملي و بومي، سوسياليسم انترناسيونال را نقد ميكند.
🔹🔸لازم به يادآوري است ما همچنان كه در حوزه تفكر سنتي، مدرسين و شارحين داشتيم در زمينه آشنايي با انديشههاي غربي نيز مترجمان و شارحان را داريم. يعني در زمينه ورود انديشه غربي بيشتر مترجم هستيم و الان دانشگاههاي ما در حوزه غربشناسي عمدتا ترجمهها را ملاك قرار داده و آموزش ميدهند. ما متفكر به معناي غربي كلمه در اين چند قرن توليد نكرديم. البته از سيدجمالالدين اسدآبادي به عنوان چهرهاي نمادين نه فقط در زمينه احياگري اسلامي بلكه در زمينه مبارزات ملي ضد استعماري هم بايد ياد كرد. او يك روشنفكر جهان رواست. پس از او اقبال لاهوري است و آن طور كه ماسينيون در مقدمه كتاب «بازسازي انديشه ديني» ميگويد، شاهد به وجود آمدن متفكري در تمدن خودمان هستيم. اما در ايران چهرههايي در اين قد و قامت نداريم. براي نمونه محمدعلي فروغي يك متفكر مستقل نيست و در سير حكمت در اروپا، گزارشگر و مترجم فلسفه غربي است.
#اندیشه
#جسارت
#روشنفکری
#کنفرانس
#روزنامه_اعتماد
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌متن کامل در لینک زیر مطالعه فرمایید
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/142615/خودت-جسارت-كن-و-بينديش
روزنامه اعتماد
خودت جسارت كن و بينديش!
حسين مصباحيان*
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
وب سایت رسمی احسان شریعتی
در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
جنبشِ نوزایی(رنسانس)، بازپیرایی(رفرماسیون)، روشنگری و روشنفکری، در جامعههایی که دینِ اسلام از عناصرِ قوی و قوامبخشِ فرهنگِ غالب بهشمار میآید، هنوز دورانِ...
🔷🔸غیاب روشنفکران کم سعادتی جامعه است
📌صد سال روشنفکری ایرانی در گفتگو احسان شریعتی با روزنامه اعتماد
🔹. روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که از کار سنتی فرهنگی خود خارج می شوند و در جامعه مداخله می کنند و با اینکه بهشکل تخصصی و حرفهای سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در جهتگیری اجتماع و اقتصاد موضع میگیرند. روشنفکران از جمله در تاریخ ایران کسانی هستند که «ایده»های نو و اندیشههای تازه برای جامعه می آورند. اما تفاوت روشنفکر با متفکر و فیلسوف این است که به نقد قدرت («گفتن حقیقت به قدرت») میپردازد یا قدرت به او می پردازد!
🔸. تاریخ روشنفکری در ایران را نیز باید «دورانی» دید: یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار میپردازند و ایده های نو میآورند. پارادایم حاکم شیفتگی نسبت به تجدد است. سرخوردگی ناسیونالیستی نسبت به قدرتهایی خارجی، به علاوه ورود اندیشهی سوسیالیستی و مقاومت فرهنگی مشروعهخواهان، زمینههای دوره یاس و سرخوردگی نسبت به غرب و تجدد، را فراهم آورد. پس از تا به امروز که امیدواریم به نوعی رویکرد نقادانه و تفکیکی و تعادل نسبت هویت ملی و فرهنگی و به تجدد و غرب از دیگر سو رسیده باشیم.
🔹. تجربه های تلخ گذشته باعث غلبه ی نوعی نگرش منفی نسبت به امر تشکل و تحزب شده و موجب گردیده که جامعه ایران از تشکل نایافتگی صنفی و سیاسی رنج ببرد.
🔸. نقادی جنبش روشنفکری به این معنا نیست که روشنفکران تصمیمگیرنده بودند، آنچنان که مخالفین روشنفکران در بین اقشار حاکم میگویند که روشنفکران بودند که جامعه را منحرف کردند و آنچه بر سر ما آمده، تقصیر ایشان بود.
🔹. در شناخت فرهنگ خودی ضعیف بودند. نشانه این ضعف را در ترجمه می توان دید... همچنین روشنفکران در دوره های انسداد سیاسی تمایل داشتند که در خود بخزند و زبانی زرگری (ژارگون) بین روشنفکران در حلقه های بسته فکری رایج شود.
🔸. حتی اگر روشنفکران ناقد سلیقه عام هستند و با عوام گرایی و پوپولیسم و عوام فریبی یا دماگوژی مخالف، وظیفه دارند که با جامعه گفتگو کنند تا برای جامعه امکان مفاهمه را فراهم کنند و افق های جدیدی را برای آن بگشایند.
🔹. در عرصه روشنفکری نیازمند روشنفکرانی هستیم که هم محلی(local) و هم جهانی(global) هستند... پس همچنان به ضرورت روشنفکر به معنای متفکر متعهد باور دارم. زیرا این روشنفکران هستند که بازتولید معنا می کنند و چشم انداز می سازند و هویت تاریخی را حفظ و منتقل می کنند و برای جامعه نوآوری و دگربودگی پدید می آورند. بنابراین ما به روشنفکر به این معنا نیاز داریم.
#سنت
#مدرنیته
#اندیشه
#روشنفکری
#مصاحبه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌مطالعه کامل متن این مصاحبه به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=6140
📌صد سال روشنفکری ایرانی در گفتگو احسان شریعتی با روزنامه اعتماد
🔹. روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که از کار سنتی فرهنگی خود خارج می شوند و در جامعه مداخله می کنند و با اینکه بهشکل تخصصی و حرفهای سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در جهتگیری اجتماع و اقتصاد موضع میگیرند. روشنفکران از جمله در تاریخ ایران کسانی هستند که «ایده»های نو و اندیشههای تازه برای جامعه می آورند. اما تفاوت روشنفکر با متفکر و فیلسوف این است که به نقد قدرت («گفتن حقیقت به قدرت») میپردازد یا قدرت به او می پردازد!
🔸. تاریخ روشنفکری در ایران را نیز باید «دورانی» دید: یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار میپردازند و ایده های نو میآورند. پارادایم حاکم شیفتگی نسبت به تجدد است. سرخوردگی ناسیونالیستی نسبت به قدرتهایی خارجی، به علاوه ورود اندیشهی سوسیالیستی و مقاومت فرهنگی مشروعهخواهان، زمینههای دوره یاس و سرخوردگی نسبت به غرب و تجدد، را فراهم آورد. پس از تا به امروز که امیدواریم به نوعی رویکرد نقادانه و تفکیکی و تعادل نسبت هویت ملی و فرهنگی و به تجدد و غرب از دیگر سو رسیده باشیم.
🔹. تجربه های تلخ گذشته باعث غلبه ی نوعی نگرش منفی نسبت به امر تشکل و تحزب شده و موجب گردیده که جامعه ایران از تشکل نایافتگی صنفی و سیاسی رنج ببرد.
🔸. نقادی جنبش روشنفکری به این معنا نیست که روشنفکران تصمیمگیرنده بودند، آنچنان که مخالفین روشنفکران در بین اقشار حاکم میگویند که روشنفکران بودند که جامعه را منحرف کردند و آنچه بر سر ما آمده، تقصیر ایشان بود.
🔹. در شناخت فرهنگ خودی ضعیف بودند. نشانه این ضعف را در ترجمه می توان دید... همچنین روشنفکران در دوره های انسداد سیاسی تمایل داشتند که در خود بخزند و زبانی زرگری (ژارگون) بین روشنفکران در حلقه های بسته فکری رایج شود.
🔸. حتی اگر روشنفکران ناقد سلیقه عام هستند و با عوام گرایی و پوپولیسم و عوام فریبی یا دماگوژی مخالف، وظیفه دارند که با جامعه گفتگو کنند تا برای جامعه امکان مفاهمه را فراهم کنند و افق های جدیدی را برای آن بگشایند.
🔹. در عرصه روشنفکری نیازمند روشنفکرانی هستیم که هم محلی(local) و هم جهانی(global) هستند... پس همچنان به ضرورت روشنفکر به معنای متفکر متعهد باور دارم. زیرا این روشنفکران هستند که بازتولید معنا می کنند و چشم انداز می سازند و هویت تاریخی را حفظ و منتقل می کنند و برای جامعه نوآوری و دگربودگی پدید می آورند. بنابراین ما به روشنفکر به این معنا نیاز داریم.
#سنت
#مدرنیته
#اندیشه
#روشنفکری
#مصاحبه
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌مطالعه کامل متن این مصاحبه به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=6140
وب سایت رسمی احسان شریعتی
غیاب روشنفکران کم سعادتی جامعه است
احسان شریعتی، فرزند ارشد علی شریعتی، شناخته شده ترین و تاثیرگذارترین روشنفکر ایرانی در تاریخ معاصر ایران، در کنار کار آکادمیک، یک روشنفکر است و همواره در رویداد
🔷🔸زوربای ایرانی
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
Telegraph
زوربای ایرانی
بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱ درباره «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس * چطور با کتاب «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس آشنا شدید؟ گویا دکتر علی شریعتی شما را به خواندن این کتاب توصیه کرده…