کوههای حوزمانن
" هَمرو کُویله(اَمرو) " ( گلابی کوهی)
میوهای دیمی که در جای جای لکستان به ندرت جای دیگر یافت میشود
عکس: #شهــرامفتـاحـے(خادملکستان)
@Doroodfaraman
" هَمرو کُویله(اَمرو) " ( گلابی کوهی)
میوهای دیمی که در جای جای لکستان به ندرت جای دیگر یافت میشود
عکس: #شهــرامفتـاحـے(خادملکستان)
@Doroodfaraman
خاطرهی یک روز در کنار گروه مستندساز #اقلیم با تهیه کنندگی و اجرای دکتر موسی جابری در کنار مردم خونگرم حوزمانن
👇👇👇
به قلم #شهــرامفتـاحـے (خادملکستان)
شب پنج شنبه ۱۹ مهر بود، یکی از دوستان عزیزم (آقای گودرز جیحونیپور #فعال_فرهنگی_قوم_لک )خبر داد که فردا صبح گروه مستند سازان #اقلیم به سمت منطقه شما یعنی #حوزمانن (عثمانوند) و #جلالوند در حرکت میباشند لذا به همین خاطر یک نفر جهت کمک و شناسایی منطقه لازم است این گروه را همراهی کند.
اول از هر چیزی که مرا بسیار خوشحال میکرد به تصویر کشیده شدن طبیعت بکر و زیبای #لکستان توسط یکی از بهترین گروههای مستند سازی از شبکه سه سیما بنام #اقلیم با سرپرستی دکتر #موسےجابرے بود و بعد بسیار خشنودتر از آن این بود که اینبار افتخار میزبانی از دکتر جابری و همکاران ایشان با مردم #لکزبان بخش #سرفیروزآباد بود
هرچند هیچگونه فرصتی برای کوچکترین عکسالعمل جهت برنامهریزی نداشتم چرا که آخرای شب از این موضوع مطلع و باید صبح روز بعد برای انجام وظیفه آماده میبودم. اما با افتخار قبول به انجام این وظیفه کردم چراکه هر #لک زبانی هم جای من بود قبول میکرد که در راه معرفی #لکستان عزیزمان با دکتر موسی جابری عزیز همراه شود که به لطف خدا این سعادت نصیب من شده بود پس همان شب از دوست بسیار صمیمیم جناب آقای #مصطفےجامشیر یکی از شاعران توانای #لکستان تقاضای کمک نمودم و ایشان هم منت گذاشته و قبول زحمت فرمودند و اما صبح ...
ساعت ۸ صبح با جناب مصطفی جامشیر به سمت محل اسکان گروه حرکت و کمی زودتر نیز رسیدیم. قبل از همه دکتر جابری را خارج از محل اسکان حاضر و آماده ملاقات نمودیم.
عجب نجابت و اصالتی ....!!! واقعا حیرت زده شدم، با هم رو بوسی و سلام و احوالپرسی کردیم گویی سالها بود همدیگر را میشناختیم، متانت همراه با خونگرمی و شوخطبعی که خصلت و منش هر #لک زبانیست در او که سالهاست با زندگی شهرنشینی خو گرفته پیدا بود. #گلونی به دور گردنش بود هرچند هنوز ساعتها مانده که به مکان فیلمبرداری برسیم .... بگذریم....
به وسیله دو ماشین راه افتادیم با توقفاتی و ایستادنها در مسیر حدود دو ساعت بود که به گور دخمه تاریخی #سنگرستم یا به #زبان_لکی_شیرین #سانروسم رسیدیم همه از دیدن این مکان تاریخی به وجد آمده و شور و شوقی خاص به همه دست داد.
اما متاسفانه این مکان تاریخی بسیار بسیار ارزشمند بیلبورد #تبلیغاتی عدهای بیفرهنگ و از خدا بیخبر شده که با اسپریهای رنگی چهره زشتی از آن بجا گذاشتند( از نام نامزدهای انتخابی گرفته تا تبلیغات داربست و یادگاریهای و...)
در نهایت دسته جمعی حدود چند ساعت مجبور پاک کردن این تبلیغات شدیم آنهم فقط پوشاندن آن بصورت موقت تا پایان تصویر برداری از آن.
پوشاندن نوشتههای رو سنگ رستم زمان زیادی را از ما تلف کرده و آرام آرام به غروب و نداشتن نور کافی میرسیدیم، به همین خاطر نزدیکترین جای ممکن سراب شینه واقع در روستایی به همین نام در منطقه آهوران حوزمانوند بود که بنظرم رسید خلاصه بعد از حدود ۲۰دقیقه راه که نصفی از جاده هم خاکی بود به روستای شینه رسیدیم و از جاده شیب داری که وسط روستا عبور میکرد به سمت سراب به حرکت ادامه دادیم.
@Doroodfaraman
آب... این مایع حیات .... آنهم چه آبی ... آب سراب شینه... آبی بسیار سرد با دیدن سراب شینه اول همه برای لحظاتی در جای خود خشک شدن منظره کم نظیر سراب باعث شد که همه اعتراف کنند خستگی به تنشان نمانده است سراب شینه، سرابی بسیار زیبا که هر طرف آن با چندین سنگ مکعب مستطیلی که طول آنها بعضاً به یک تا دو متر و با عرض و قطری پنجاه سانتیمتری و حتی بیشتر و علاوه بر آین سنگهای تراش خورده که زیبایی خاصی به آن داده است سنگهای ریز و رنگی کف آن را هم نمیشود نادیده گرفت
از آب بسیار زلال و سرد سرد سرد آن بگذریم دو درخت بسیار تنومند و کهن سال بلوط چشم هر بینندهای را به خود خیره میکنند. درختان تنومندی که دقیقا پشت سر سراب قرنهاست به وسیله ریشه خود از این آب گوارا مینوشند تا جایی که شاید بیش از ده نفر هم دستان خود را حلقه کنند به دورآنها نرسد و این یعنی بسیار رازها و خاطرات در خود نهفته دارند چهره بشاش دکتر جابری نشان از رضایت کار امروز بود هرچند دل کندن از سراب شینه سخت بود اما چیزی به غروب آفتاب و تاریک شدن هوا نداشتیم، بچههای گروه نیز خسته از کار اما بسیار خشنود از ثبت لحظاتی زیبا با این حال باید به کرمانشاه و محل اسکان گروه بر میگشتیم، پس از خداحافظی با عده ای از مردم روستا که به کنار ما آمده بودند بطرف کرمانشاه به راه افتادیم.
@Doroodfaraman
👇👇👇
👇👇👇
به قلم #شهــرامفتـاحـے (خادملکستان)
شب پنج شنبه ۱۹ مهر بود، یکی از دوستان عزیزم (آقای گودرز جیحونیپور #فعال_فرهنگی_قوم_لک )خبر داد که فردا صبح گروه مستند سازان #اقلیم به سمت منطقه شما یعنی #حوزمانن (عثمانوند) و #جلالوند در حرکت میباشند لذا به همین خاطر یک نفر جهت کمک و شناسایی منطقه لازم است این گروه را همراهی کند.
اول از هر چیزی که مرا بسیار خوشحال میکرد به تصویر کشیده شدن طبیعت بکر و زیبای #لکستان توسط یکی از بهترین گروههای مستند سازی از شبکه سه سیما بنام #اقلیم با سرپرستی دکتر #موسےجابرے بود و بعد بسیار خشنودتر از آن این بود که اینبار افتخار میزبانی از دکتر جابری و همکاران ایشان با مردم #لکزبان بخش #سرفیروزآباد بود
هرچند هیچگونه فرصتی برای کوچکترین عکسالعمل جهت برنامهریزی نداشتم چرا که آخرای شب از این موضوع مطلع و باید صبح روز بعد برای انجام وظیفه آماده میبودم. اما با افتخار قبول به انجام این وظیفه کردم چراکه هر #لک زبانی هم جای من بود قبول میکرد که در راه معرفی #لکستان عزیزمان با دکتر موسی جابری عزیز همراه شود که به لطف خدا این سعادت نصیب من شده بود پس همان شب از دوست بسیار صمیمیم جناب آقای #مصطفےجامشیر یکی از شاعران توانای #لکستان تقاضای کمک نمودم و ایشان هم منت گذاشته و قبول زحمت فرمودند و اما صبح ...
ساعت ۸ صبح با جناب مصطفی جامشیر به سمت محل اسکان گروه حرکت و کمی زودتر نیز رسیدیم. قبل از همه دکتر جابری را خارج از محل اسکان حاضر و آماده ملاقات نمودیم.
عجب نجابت و اصالتی ....!!! واقعا حیرت زده شدم، با هم رو بوسی و سلام و احوالپرسی کردیم گویی سالها بود همدیگر را میشناختیم، متانت همراه با خونگرمی و شوخطبعی که خصلت و منش هر #لک زبانیست در او که سالهاست با زندگی شهرنشینی خو گرفته پیدا بود. #گلونی به دور گردنش بود هرچند هنوز ساعتها مانده که به مکان فیلمبرداری برسیم .... بگذریم....
به وسیله دو ماشین راه افتادیم با توقفاتی و ایستادنها در مسیر حدود دو ساعت بود که به گور دخمه تاریخی #سنگرستم یا به #زبان_لکی_شیرین #سانروسم رسیدیم همه از دیدن این مکان تاریخی به وجد آمده و شور و شوقی خاص به همه دست داد.
اما متاسفانه این مکان تاریخی بسیار بسیار ارزشمند بیلبورد #تبلیغاتی عدهای بیفرهنگ و از خدا بیخبر شده که با اسپریهای رنگی چهره زشتی از آن بجا گذاشتند( از نام نامزدهای انتخابی گرفته تا تبلیغات داربست و یادگاریهای و...)
در نهایت دسته جمعی حدود چند ساعت مجبور پاک کردن این تبلیغات شدیم آنهم فقط پوشاندن آن بصورت موقت تا پایان تصویر برداری از آن.
پوشاندن نوشتههای رو سنگ رستم زمان زیادی را از ما تلف کرده و آرام آرام به غروب و نداشتن نور کافی میرسیدیم، به همین خاطر نزدیکترین جای ممکن سراب شینه واقع در روستایی به همین نام در منطقه آهوران حوزمانوند بود که بنظرم رسید خلاصه بعد از حدود ۲۰دقیقه راه که نصفی از جاده هم خاکی بود به روستای شینه رسیدیم و از جاده شیب داری که وسط روستا عبور میکرد به سمت سراب به حرکت ادامه دادیم.
@Doroodfaraman
آب... این مایع حیات .... آنهم چه آبی ... آب سراب شینه... آبی بسیار سرد با دیدن سراب شینه اول همه برای لحظاتی در جای خود خشک شدن منظره کم نظیر سراب باعث شد که همه اعتراف کنند خستگی به تنشان نمانده است سراب شینه، سرابی بسیار زیبا که هر طرف آن با چندین سنگ مکعب مستطیلی که طول آنها بعضاً به یک تا دو متر و با عرض و قطری پنجاه سانتیمتری و حتی بیشتر و علاوه بر آین سنگهای تراش خورده که زیبایی خاصی به آن داده است سنگهای ریز و رنگی کف آن را هم نمیشود نادیده گرفت
از آب بسیار زلال و سرد سرد سرد آن بگذریم دو درخت بسیار تنومند و کهن سال بلوط چشم هر بینندهای را به خود خیره میکنند. درختان تنومندی که دقیقا پشت سر سراب قرنهاست به وسیله ریشه خود از این آب گوارا مینوشند تا جایی که شاید بیش از ده نفر هم دستان خود را حلقه کنند به دورآنها نرسد و این یعنی بسیار رازها و خاطرات در خود نهفته دارند چهره بشاش دکتر جابری نشان از رضایت کار امروز بود هرچند دل کندن از سراب شینه سخت بود اما چیزی به غروب آفتاب و تاریک شدن هوا نداشتیم، بچههای گروه نیز خسته از کار اما بسیار خشنود از ثبت لحظاتی زیبا با این حال باید به کرمانشاه و محل اسکان گروه بر میگشتیم، پس از خداحافظی با عده ای از مردم روستا که به کنار ما آمده بودند بطرف کرمانشاه به راه افتادیم.
@Doroodfaraman
👇👇👇
👆👆👆
راه خاکی رفته به سمت سراب شینه راه پشت سر گذاشته و چند دقیقهای بود که جادهای آسفالت را طی میکردیم که به صحنهای دلخراش بر خورد نمودیم
🔥🔥🔥🔥 حریق 🔥🔥🔥🔥
صحنهای رنج آور .... جان دادن درختان بلوط در آتش .... بعلت سرعت جلوتر ترمز کرده و بعد به عقب برگشتم همه با سرعت از ماشینها پیاده و به سمت آتش سوزی شتافتیم. فریاد زنان و بالجبار به دوستان گفتم از درختان اطراف هر کدام شاخهای بشکنند و به سمت آتش بدوید که آن را خاموش کنید.
خوشبختانه به موقع رسیده بودیم پس بعد از حدود نیم ساعت تلاش سرسختانه و دسته جمعی موفق به اطفای حریق شدیم همه خسته و کوفته و بعضا آسیب دیده اما جزیی رو زمین نشستیم ... به یکباره چشمم به دکتر جابری افتاد بغض در گلویش را میشد حس کرد ..... دکتر جابری #گریه میکرد هرچند اشک نمیریخت ..... اما مطمئنم در درون گریه میکرد ... همه داشتیم گریه میکردیم.
همه از جان دادن درختان در حریق در درون گریه میکردیم و بغض مجال صحبت نمیداد
آخر مگر این انصاف است؟
چرا به طبیعت اهمیت نمیدهیم؟
چرا مواظب نیستیم .. چرا؟؟
خوشبختانه به موقع رسیده بودیم و از ادامه آتش سوزی جلوگیری کردیم
مردانگی، شجاعت، دلسوزی، مهربانی، شجاعت
درایت، فرهیختگی و... را در وجود #دکترموسےجابرے میشد به وضوح دید
و آخـــــــــــــر....
سوار بر ماشین شدیم و اعضای از گروه که با من بودن را تا محل اسکان رسانده و بعد از خداحافظی از هم جدا شدیم ... اما از آن روز باهم دوستانی صمیمی شدیم و با یکدیگر در ارتباطیم
درخواستم از #لکزبان عزیز....
"" بیائیم از فعالان عزیزی چون دکتر جابری که برای معرفی #لکستان عزیزمان تلاش میکنند حمایت کنیم ""
زنده باد #ایران زنده باد #لڪستـــــان و دوستدارنش
ارادتمند تک تک شما: #شهــرامفتـاحـے (خادملکستان)
@Doroodfaraman
راه خاکی رفته به سمت سراب شینه راه پشت سر گذاشته و چند دقیقهای بود که جادهای آسفالت را طی میکردیم که به صحنهای دلخراش بر خورد نمودیم
🔥🔥🔥🔥 حریق 🔥🔥🔥🔥
صحنهای رنج آور .... جان دادن درختان بلوط در آتش .... بعلت سرعت جلوتر ترمز کرده و بعد به عقب برگشتم همه با سرعت از ماشینها پیاده و به سمت آتش سوزی شتافتیم. فریاد زنان و بالجبار به دوستان گفتم از درختان اطراف هر کدام شاخهای بشکنند و به سمت آتش بدوید که آن را خاموش کنید.
خوشبختانه به موقع رسیده بودیم پس بعد از حدود نیم ساعت تلاش سرسختانه و دسته جمعی موفق به اطفای حریق شدیم همه خسته و کوفته و بعضا آسیب دیده اما جزیی رو زمین نشستیم ... به یکباره چشمم به دکتر جابری افتاد بغض در گلویش را میشد حس کرد ..... دکتر جابری #گریه میکرد هرچند اشک نمیریخت ..... اما مطمئنم در درون گریه میکرد ... همه داشتیم گریه میکردیم.
همه از جان دادن درختان در حریق در درون گریه میکردیم و بغض مجال صحبت نمیداد
آخر مگر این انصاف است؟
چرا به طبیعت اهمیت نمیدهیم؟
چرا مواظب نیستیم .. چرا؟؟
خوشبختانه به موقع رسیده بودیم و از ادامه آتش سوزی جلوگیری کردیم
مردانگی، شجاعت، دلسوزی، مهربانی، شجاعت
درایت، فرهیختگی و... را در وجود #دکترموسےجابرے میشد به وضوح دید
و آخـــــــــــــر....
سوار بر ماشین شدیم و اعضای از گروه که با من بودن را تا محل اسکان رسانده و بعد از خداحافظی از هم جدا شدیم ... اما از آن روز باهم دوستانی صمیمی شدیم و با یکدیگر در ارتباطیم
درخواستم از #لکزبان عزیز....
"" بیائیم از فعالان عزیزی چون دکتر جابری که برای معرفی #لکستان عزیزمان تلاش میکنند حمایت کنیم ""
زنده باد #ایران زنده باد #لڪستـــــان و دوستدارنش
ارادتمند تک تک شما: #شهــرامفتـاحـے (خادملکستان)
@Doroodfaraman