#حسین_میرمحمدی
#زبانشناسی_گویشها
#دیو
ریشهیابی واژهٔ «دیو» (dēv) در زبان لکی:
در زبان لکی به درخشندگی و افزایش نور یا آتش که خود موجب درخشش بیشتر میشود «دیو» میگویند؛ مثلا در جملهٔ «روله پا ا چراخهَ دیو که»
Rula pā a čərāxa dēv ka
فرزندم شعلهٔ آن چراغ را زیاد کن
در سنسکریت این واژه به شکل «دیو» (div) و «دیپ» (dip) آمده و به معنی درخشنده است. این واژه در اوستا نیز به شکل «div» است.
واژهٔ «deva» در سنسکریت نیز ریشه در این واژه دارد و به معنی درخشیدن، موجود ملکوتی، موجود آسمانی، الوهیت و خدا است. در ادیان ایرانی و آریایی باستان موجودات آسمانی و ایزدان را دارای صفت درخشندگی میدانستند.
@Doroodfaraman
برای نمونه در نقش تاق بستان میبینیم شعاعهای نور دور سر ایزدمهر (میترا) را احاطه کرده است و این نشان بر مقام الوهیت است. در باورها و اندیشههای ودایی، خدایان سه دستهاند:
👇👇👇
دستهٔ اول: اسوراها که نشاندهندهٔ پایگاه خسروی هستند.
دستهٔ دوم: دیوها که خدایانی در مقام ارتشتاری و جنگجویی هستند.
دستهٔ سوم: خدایانی پایینتر هستند که پدیدههای طبیعی را جلوه میبخشند، مانند اوشاس خدای سپیدهدم.
درگذر این اندیشهها از ادیان باستانیتر به سرزمین ایران لقب گروه اسوراها به صورت «اهورا» درمیآید که از بزرگترین لقبهای خدایی در اعتقادات ایرانیان است، ولی دیوها به مقام ضدخدایی و اهریمنی سوق داده میشوند و زرتشت نیز به نبرد با دیوان برمیخیزد.
آری دیو در باورهای ایرانی همان دیو در باورهای ودائی است که از مقام خدایی به مقام ضدخدایی رسیده است، همانگونه که گفته شد نام «دیو» که برای این موجود به کار میرود به معنی درخشنده است و ریشه در واژهٔ div به معنی درخشندگی در سنسکریت دارد.
در زبان لکی هنوز هم واژهٔ آریایی باستانی «دیو» به معنی درخشندگی و شعلهور شدن به شکل «dēv» کاربرد دارد. در زبانهای مرهتی، هندی و پشتو نیز به چراغ «دیوه» (diva) گفته میشود. به نظر میرسد واژهٔ «دی» (day) در انگلیسی به معنی روز نیز ریشه در این واژه دارد.
منابع:
- فرهنگ سنسکریت، آقای نائینی جلد ۱، ص ۲۹۲
- فرهنگ واژگان اوستا، بهرامی و جنیدی، ص ۷۳۷
- پنج رساله در زبانشناسی، محیالدین مهدی، ص ۱۴
- مقاله دیوها از آغاز دیو نبودند، ژاله آموزگار
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
@Doroodfaraman
#زبانشناسی_گویشها
#دیو
ریشهیابی واژهٔ «دیو» (dēv) در زبان لکی:
در زبان لکی به درخشندگی و افزایش نور یا آتش که خود موجب درخشش بیشتر میشود «دیو» میگویند؛ مثلا در جملهٔ «روله پا ا چراخهَ دیو که»
Rula pā a čərāxa dēv ka
فرزندم شعلهٔ آن چراغ را زیاد کن
در سنسکریت این واژه به شکل «دیو» (div) و «دیپ» (dip) آمده و به معنی درخشنده است. این واژه در اوستا نیز به شکل «div» است.
واژهٔ «deva» در سنسکریت نیز ریشه در این واژه دارد و به معنی درخشیدن، موجود ملکوتی، موجود آسمانی، الوهیت و خدا است. در ادیان ایرانی و آریایی باستان موجودات آسمانی و ایزدان را دارای صفت درخشندگی میدانستند.
@Doroodfaraman
برای نمونه در نقش تاق بستان میبینیم شعاعهای نور دور سر ایزدمهر (میترا) را احاطه کرده است و این نشان بر مقام الوهیت است. در باورها و اندیشههای ودایی، خدایان سه دستهاند:
👇👇👇
دستهٔ اول: اسوراها که نشاندهندهٔ پایگاه خسروی هستند.
دستهٔ دوم: دیوها که خدایانی در مقام ارتشتاری و جنگجویی هستند.
دستهٔ سوم: خدایانی پایینتر هستند که پدیدههای طبیعی را جلوه میبخشند، مانند اوشاس خدای سپیدهدم.
درگذر این اندیشهها از ادیان باستانیتر به سرزمین ایران لقب گروه اسوراها به صورت «اهورا» درمیآید که از بزرگترین لقبهای خدایی در اعتقادات ایرانیان است، ولی دیوها به مقام ضدخدایی و اهریمنی سوق داده میشوند و زرتشت نیز به نبرد با دیوان برمیخیزد.
آری دیو در باورهای ایرانی همان دیو در باورهای ودائی است که از مقام خدایی به مقام ضدخدایی رسیده است، همانگونه که گفته شد نام «دیو» که برای این موجود به کار میرود به معنی درخشنده است و ریشه در واژهٔ div به معنی درخشندگی در سنسکریت دارد.
در زبان لکی هنوز هم واژهٔ آریایی باستانی «دیو» به معنی درخشندگی و شعلهور شدن به شکل «dēv» کاربرد دارد. در زبانهای مرهتی، هندی و پشتو نیز به چراغ «دیوه» (diva) گفته میشود. به نظر میرسد واژهٔ «دی» (day) در انگلیسی به معنی روز نیز ریشه در این واژه دارد.
منابع:
- فرهنگ سنسکریت، آقای نائینی جلد ۱، ص ۲۹۲
- فرهنگ واژگان اوستا، بهرامی و جنیدی، ص ۷۳۷
- پنج رساله در زبانشناسی، محیالدین مهدی، ص ۱۴
- مقاله دیوها از آغاز دیو نبودند، ژاله آموزگار
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
@Doroodfaraman
دیدار و نشست علمی مهندس #مسعود_پیری با دکتر میرکمال الدین #کزازی از اساتید برحسته #زبانشناسی دانشگاههای #آلمان پیرامون ارتباط زبان اوستا و دبیره میخی با #زبان_لکی.
ایشان برادر دکتر میرجلال الدین کزازی هستند که در آلمان زندگی میکنند.
@Doroodfaraman
ایشان برادر دکتر میرجلال الدین کزازی هستند که در آلمان زندگی میکنند.
@Doroodfaraman
زبان شناسی لکی در تطابق با متون تاریخی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
واژه لکی لَلَ و یادی از میرزاحسین متخلص به وفا
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
در گذشته چنین مرسوم بوده که خوانین و حاکمان برای جذب خاندان های ذینفوذ و همچنین به دلیل مشغله، فرزندان خود را به زن و شوهری صاحب منزلت سپرده تا کودک در دامن آن خانواده پرورش یابد. در زبان لکی آن زن را تایَه و مرد را لَلَ گویند. واژه تایه همان است که در فارسی دایه گفته می شود، و واژه لَلَ در فرهنگ های دهخدا و معین با کسر لام دوم ذکر شده است. در کتاب سرهارفورد جونز با نام سلسله قاجار که از روی یک نسخه فارسی تقدیمی توسط فتحعلی شاه به انگلیسی ترجمه شده است و بخشی از خاطرات شخصی جونز نیز در ان گنجانده شده، به میرزا حسین از فرهیختگان دوره زند اشاره گردیده که لطفعلی خان فرزند خویش با نام خسرو را برای آموزش و پرورش به وی سپرده بود. طبق اشارات و خاطرات جونز که دو بار مهمان لطفعلی خان دلیر آخرین پادشاه زند بوده و به طور مستقیم با لکهای زندیه ارتباط داشته است، میرزا حسین را لَلَ می گفته اند. به گفته جونز در منزل میرزاحسین حدود ۶۰۰ جلد کتاب نفیس و از جمله شاهنامه ای مربوط به سلطان محمود غزنوی وجود داشته که احتمال داده از زبان فردوسی بزرگ نقل شده باشد. همچنین میرزاحسین لَلَ یکی از شاعران و شاهنامه خوانان بنام عصر خویش بوده که تخلص وفا داشته است. لطفعلی خان در درد دلهایش با جونز از پشیمانی خود مبنی بر عدم توجه به اندرزهای خردمندانه میرزاحسین گفته است و سرگردانی خود در بیابانهای خشت را کار تقدیر دانسته است.
د.داودی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
تصاویر:
سرها فوردجونز
کتاب پرشیا سرهارفورد جونز
لطفعلی خان زند لک
صفحه clxv کتاب سلسله قاجار
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#تاریخ_ایران #تاریخ_زند #لطفعلی_خان_زند #سرهارفورد_جونز #زبانشناسی #زبان_لکی
https://www.instagram.com/p/CC1Z3VjJq-t/?igshid=1o04ahtbjpj9n
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
واژه لکی لَلَ و یادی از میرزاحسین متخلص به وفا
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
در گذشته چنین مرسوم بوده که خوانین و حاکمان برای جذب خاندان های ذینفوذ و همچنین به دلیل مشغله، فرزندان خود را به زن و شوهری صاحب منزلت سپرده تا کودک در دامن آن خانواده پرورش یابد. در زبان لکی آن زن را تایَه و مرد را لَلَ گویند. واژه تایه همان است که در فارسی دایه گفته می شود، و واژه لَلَ در فرهنگ های دهخدا و معین با کسر لام دوم ذکر شده است. در کتاب سرهارفورد جونز با نام سلسله قاجار که از روی یک نسخه فارسی تقدیمی توسط فتحعلی شاه به انگلیسی ترجمه شده است و بخشی از خاطرات شخصی جونز نیز در ان گنجانده شده، به میرزا حسین از فرهیختگان دوره زند اشاره گردیده که لطفعلی خان فرزند خویش با نام خسرو را برای آموزش و پرورش به وی سپرده بود. طبق اشارات و خاطرات جونز که دو بار مهمان لطفعلی خان دلیر آخرین پادشاه زند بوده و به طور مستقیم با لکهای زندیه ارتباط داشته است، میرزا حسین را لَلَ می گفته اند. به گفته جونز در منزل میرزاحسین حدود ۶۰۰ جلد کتاب نفیس و از جمله شاهنامه ای مربوط به سلطان محمود غزنوی وجود داشته که احتمال داده از زبان فردوسی بزرگ نقل شده باشد. همچنین میرزاحسین لَلَ یکی از شاعران و شاهنامه خوانان بنام عصر خویش بوده که تخلص وفا داشته است. لطفعلی خان در درد دلهایش با جونز از پشیمانی خود مبنی بر عدم توجه به اندرزهای خردمندانه میرزاحسین گفته است و سرگردانی خود در بیابانهای خشت را کار تقدیر دانسته است.
د.داودی
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
تصاویر:
سرها فوردجونز
کتاب پرشیا سرهارفورد جونز
لطفعلی خان زند لک
صفحه clxv کتاب سلسله قاجار
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#تاریخ_ایران #تاریخ_زند #لطفعلی_خان_زند #سرهارفورد_جونز #زبانشناسی #زبان_لکی
https://www.instagram.com/p/CC1Z3VjJq-t/?igshid=1o04ahtbjpj9n
Instagram
Davoud Davoudi
زبان شناسی لکی در تطابق با متون تاریخی 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 واژه لکی لَلَ و یادی از میرزاحسین متخلص به وفا 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 در گذشته چنین مرسوم بوده که خوانین و حاکمان برای جذب خاندان های ذینفوذ و همچنین به دلیل مشغله، فرزندان خود را به زن و شوهری صاحب منزلت سپرده…