« بِنَگه / benagah »
بنگه واژه ای لکی و اصطلاحی است در جامعه ی عشایری که بر جایی از اسکان بهاره یا زمستانه ی ایل دلالت دارد. این مکان محل نگهداری وسایل و آذوقه است. حمل برخی وسایل سنگین در هنگام کوچ دارای مشکلات فراوانی است که با جا گذاشتن آنها تا زمان بر گشت ایل در مکانی خاص به عنوان « بنگه » لازم و ضروری است. این واژه دارای معانی جانبی دیگری نیز هست. مثلا به خانه ی اقوام برای رفع و رجوع احتیاجات در طول سال نیز بنگه می گویند.همچنین در میان ایلات افرادی هستند که مردم برای برای دسترسی برخی امور از آنها کمک می گیرند و به بنگه مشهورند.
این واژه دو جزء دارد: بِنه + گه. بنه به معنای لوازم خانه و اموال و اثاثیه است که با گه مخفف گاه ترکیب بُنَگه را ساخته است.
در زبان لکی همین واژه با فتح اول به معنای جای بستن چهارپایان است.همچنین محل تربیت و رشد افراد را نیز بَنگه می دانند با قید خوب و بد. در دهخدا با ضم اولبه معنای جا و منزل و بنگاه آمده است.
هر سر موی تو در دست دلی می بینم _ چه فتاده ست مگر بنگه هند و یغماست.(کمال الدین اسماعیل) .در زبان پهلوی به شکل بُنک آمده و معنای رخت و اثاث خانه می دهد.واژه ی «بنا وار »یعنی کینو (کدبانو ) از همین بن است.
منابع : فرهنگهای دهخدا/ فرهنگ معین / فرهنگ پهلوی فره وشی/
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
بنگه واژه ای لکی و اصطلاحی است در جامعه ی عشایری که بر جایی از اسکان بهاره یا زمستانه ی ایل دلالت دارد. این مکان محل نگهداری وسایل و آذوقه است. حمل برخی وسایل سنگین در هنگام کوچ دارای مشکلات فراوانی است که با جا گذاشتن آنها تا زمان بر گشت ایل در مکانی خاص به عنوان « بنگه » لازم و ضروری است. این واژه دارای معانی جانبی دیگری نیز هست. مثلا به خانه ی اقوام برای رفع و رجوع احتیاجات در طول سال نیز بنگه می گویند.همچنین در میان ایلات افرادی هستند که مردم برای برای دسترسی برخی امور از آنها کمک می گیرند و به بنگه مشهورند.
این واژه دو جزء دارد: بِنه + گه. بنه به معنای لوازم خانه و اموال و اثاثیه است که با گه مخفف گاه ترکیب بُنَگه را ساخته است.
در زبان لکی همین واژه با فتح اول به معنای جای بستن چهارپایان است.همچنین محل تربیت و رشد افراد را نیز بَنگه می دانند با قید خوب و بد. در دهخدا با ضم اولبه معنای جا و منزل و بنگاه آمده است.
هر سر موی تو در دست دلی می بینم _ چه فتاده ست مگر بنگه هند و یغماست.(کمال الدین اسماعیل) .در زبان پهلوی به شکل بُنک آمده و معنای رخت و اثاث خانه می دهد.واژه ی «بنا وار »یعنی کینو (کدبانو ) از همین بن است.
منابع : فرهنگهای دهخدا/ فرهنگ معین / فرهنگ پهلوی فره وشی/
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
Telegram
attach 📎
« پاپی سلیمونی / papi seleymoni »
پاپی سلیمونی اسم لکی پرنده ی هد هد است. در فرهنگ لکی برای این پرنده داستان و فولکلور و خاصیت دارویی موجود است.ابتدا به این نمودهای فرهنگی لکها بپردازیم وسپس با مسمای نام این پرنده در زبان لکی آشنا شویم.
در فرهنگ لکی یکی از مواد زینت دهنده ی چشم زنان نوعی سرمه است که از درخت « تویلک» گرفته می شود و شرح آن را در مطلبی جداگانه آورده ام. زنان لک برای اینکه این سرمه خاصیتی خیره کننده داشته باشد آن را با خون پاپی سلیمونی مخلوط می کردند و سپس به چشم می مالیدند و معتقد بودند که برای درمان انواع بیماریهای چشم مفید است. با توجه به چشمان زیبا و مشکی هد هد آن را برای سیاهی چشم مفید می دانند.هر چند کشتن این پرنده به خاطر خون داروییش کاری ناپسند بوده است.
در زبان و فرهنگ لکی ترانه ای به نام پاپی سلیمونی وجود دارد که در تاریخ فرهنگی قوم لک ریشه دارد. این ترانه را خوانندگان زیادی اجرا کرده و هر کدام از زاویه ی دید خود با آن قرین شده اند. لکها همسان دیگر اقوام ایرانی هد هد را فرمانبر سلیمان نبی می دانند که داستانش در کتب تاریخی مثبوت است.
و اما مسمای آن به پاپی سلیمونی : اولا هد هد چون نامه ی سلیمان را به ملکه ی صبا برد حامل عشق است و محبت.هد هد سلیمان مشهور است و مذکور. واما ایل پاپی یکی از ایلات بزرگ لر با فرهنگی دیرینه و ممتاز است.شاهزاده احمد از امامزادگان نسل امام موسی کاظم است که مرقدش در دشت لاله و در میان سرزمین زیبا و خاطره انگیز ایل پاپی است.مردمانی از ایل پاپی که متولی این مرقد بودند با البسه ای مخصوص و رنگی مشهور و برای تبلیغ دین در میان مردمان نقاط مختلف در تردد بودند و خود را پاپی شازاده احمد می خواندند. مردمان لک با توجه به این پیکهای دینی شاهزاده احمد ، هد هد ر ا پاپی سلیمان می خواندن و این پرنده ی زیبا چشم و تاج بر سر به پاپی سلیمانی معروف شد و تقدس گردید.
این نام و ترانه ی مربوطه از لکستان به میان دیگر اقوام همسایه راه یافت که با توجه به سرکوب فرهنگی و قومیتی قاجارها نسبت به قوم لک این ترانه هم مانند دیگر داشته های لکها با نام دیگران بر سر زبانها افتاد.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
پاپی سلیمونی اسم لکی پرنده ی هد هد است. در فرهنگ لکی برای این پرنده داستان و فولکلور و خاصیت دارویی موجود است.ابتدا به این نمودهای فرهنگی لکها بپردازیم وسپس با مسمای نام این پرنده در زبان لکی آشنا شویم.
در فرهنگ لکی یکی از مواد زینت دهنده ی چشم زنان نوعی سرمه است که از درخت « تویلک» گرفته می شود و شرح آن را در مطلبی جداگانه آورده ام. زنان لک برای اینکه این سرمه خاصیتی خیره کننده داشته باشد آن را با خون پاپی سلیمونی مخلوط می کردند و سپس به چشم می مالیدند و معتقد بودند که برای درمان انواع بیماریهای چشم مفید است. با توجه به چشمان زیبا و مشکی هد هد آن را برای سیاهی چشم مفید می دانند.هر چند کشتن این پرنده به خاطر خون داروییش کاری ناپسند بوده است.
در زبان و فرهنگ لکی ترانه ای به نام پاپی سلیمونی وجود دارد که در تاریخ فرهنگی قوم لک ریشه دارد. این ترانه را خوانندگان زیادی اجرا کرده و هر کدام از زاویه ی دید خود با آن قرین شده اند. لکها همسان دیگر اقوام ایرانی هد هد را فرمانبر سلیمان نبی می دانند که داستانش در کتب تاریخی مثبوت است.
و اما مسمای آن به پاپی سلیمونی : اولا هد هد چون نامه ی سلیمان را به ملکه ی صبا برد حامل عشق است و محبت.هد هد سلیمان مشهور است و مذکور. واما ایل پاپی یکی از ایلات بزرگ لر با فرهنگی دیرینه و ممتاز است.شاهزاده احمد از امامزادگان نسل امام موسی کاظم است که مرقدش در دشت لاله و در میان سرزمین زیبا و خاطره انگیز ایل پاپی است.مردمانی از ایل پاپی که متولی این مرقد بودند با البسه ای مخصوص و رنگی مشهور و برای تبلیغ دین در میان مردمان نقاط مختلف در تردد بودند و خود را پاپی شازاده احمد می خواندند. مردمان لک با توجه به این پیکهای دینی شاهزاده احمد ، هد هد ر ا پاپی سلیمان می خواندن و این پرنده ی زیبا چشم و تاج بر سر به پاپی سلیمانی معروف شد و تقدس گردید.
این نام و ترانه ی مربوطه از لکستان به میان دیگر اقوام همسایه راه یافت که با توجه به سرکوب فرهنگی و قومیتی قاجارها نسبت به قوم لک این ترانه هم مانند دیگر داشته های لکها با نام دیگران بر سر زبانها افتاد.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
Telegram
attach 📎
مور لکی
یک یک بردشان اوسای بی منت
خوم بیم و پاپِل خمخانه ی محنت
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
قبل از هر چیز قید لکی برای مور حشو به نظر می رسد. چون مور مخصوص و مختص قوم باستانی لک است.اماذکر لکی برندی امنیتی است تا این نوای اهورایی از دستبرد و سرقت فرهنگی در امان باشد.
دیوان حافظ گنجینه ی از ادب و فزهنگ و عرفان جهانی است. هر شخص بنا بر حال و تمایلات درونی خود آن را باب طبع و میل و خواسته ی خود می داند و داروی دردهای روحی را در آن جسجو کرده و زمزمه می کند.
اگر مور را کنجکاوانه مورد مداقه قرار دهیم در می یابیم که همانند مقایسه ی فال چلسرو و فال حافظ ارتباطی ظریف بین ابیات حافظ و ابیات مور هست. این ارتباط همگانی بودن هر دو است.
همه ی کسانی که زبان لکی را می فهمند از دریای بیکران ابیات هوره و مور دوای دردهای درونی و امیال خود را می جویند و باشنیدن آن به سکینه ی قلبی دست می یابند.
هوره و مور فریاد همه ی انسانهای طول تاریخ است که باعث رهایی روح از خشم و ترس و بغض زمانه می شود.در مورد فروکش خشم توسط هوره در مقاله ای که به آن پرداخته ام که در مجله ی مجازی دانشگاه هنر تهران درج گردیده است.
در این میان افراد میانسال و معمرین کهنسال علاقه و میل وافری به شنیدن و زمزمه ی ٢(لوره لور) این آوای اهورایی و باستانی دارند.هر یک از این افراد بیشتر از دیگران انواعی مختلف از نوای مور خوانان و هوره چرها را در اختیار دارند و با قطره ای اشک از گوشه ی چشم و جاری شدن آن بر پهنه ی پر چین و چروک رخ قلب را جلایی و صفایی می دهند تا مرگ ترسناک را رام این نوای اهورایی کنند.
در اینجا فقط اشاره ی کوتاه به ارج و منزلت مور نزد این قشر شده است. ترنم این آوای حزین نزد مادران و فرزندان شوهر و برادر و عزیز از دست داده حکایتی طویل است و در نوشته ی دیگر به آن پرداخته ام.
شاید سالمندان به افقهای افول عمر نزدیک شده اند و می خواهند مرثیه ی گذر روح را از زمان و مکان به گوش خود بشنوند.
این خواسته نوعی خداحافظی زود هنگام با دنیا و کسانی است که دیگر نخواهد دید.
#مهدی_زینی
یک یک بردشان اوسای بی منت
خوم بیم و پاپِل خمخانه ی محنت
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
قبل از هر چیز قید لکی برای مور حشو به نظر می رسد. چون مور مخصوص و مختص قوم باستانی لک است.اماذکر لکی برندی امنیتی است تا این نوای اهورایی از دستبرد و سرقت فرهنگی در امان باشد.
دیوان حافظ گنجینه ی از ادب و فزهنگ و عرفان جهانی است. هر شخص بنا بر حال و تمایلات درونی خود آن را باب طبع و میل و خواسته ی خود می داند و داروی دردهای روحی را در آن جسجو کرده و زمزمه می کند.
اگر مور را کنجکاوانه مورد مداقه قرار دهیم در می یابیم که همانند مقایسه ی فال چلسرو و فال حافظ ارتباطی ظریف بین ابیات حافظ و ابیات مور هست. این ارتباط همگانی بودن هر دو است.
همه ی کسانی که زبان لکی را می فهمند از دریای بیکران ابیات هوره و مور دوای دردهای درونی و امیال خود را می جویند و باشنیدن آن به سکینه ی قلبی دست می یابند.
هوره و مور فریاد همه ی انسانهای طول تاریخ است که باعث رهایی روح از خشم و ترس و بغض زمانه می شود.در مورد فروکش خشم توسط هوره در مقاله ای که به آن پرداخته ام که در مجله ی مجازی دانشگاه هنر تهران درج گردیده است.
در این میان افراد میانسال و معمرین کهنسال علاقه و میل وافری به شنیدن و زمزمه ی ٢(لوره لور) این آوای اهورایی و باستانی دارند.هر یک از این افراد بیشتر از دیگران انواعی مختلف از نوای مور خوانان و هوره چرها را در اختیار دارند و با قطره ای اشک از گوشه ی چشم و جاری شدن آن بر پهنه ی پر چین و چروک رخ قلب را جلایی و صفایی می دهند تا مرگ ترسناک را رام این نوای اهورایی کنند.
در اینجا فقط اشاره ی کوتاه به ارج و منزلت مور نزد این قشر شده است. ترنم این آوای حزین نزد مادران و فرزندان شوهر و برادر و عزیز از دست داده حکایتی طویل است و در نوشته ی دیگر به آن پرداخته ام.
شاید سالمندان به افقهای افول عمر نزدیک شده اند و می خواهند مرثیه ی گذر روح را از زمان و مکان به گوش خود بشنوند.
این خواسته نوعی خداحافظی زود هنگام با دنیا و کسانی است که دیگر نخواهد دید.
#مهدی_زینی
Telegram
attach 📎
[Forwarded from Mahdi Zeini Aslani]
موسیقی لکی دارای ریشه و بن مایه های ارزشمندیست که آن را از موسیقی کردی و لری متمایز می سازد .موسیقی لکی علاوه بر وسایلی همچون کمانجه و ساز و دهل و تنبک و نی که با زبان لری مشترک است ، خود سازی دارد به نام تنبور که مختص و پرچم مویسقی لکی است.در آهنگ ضبط شده ی بالا که توسط آقای کا کایی تهیه شده ، میرزا نجات شاعر مقامدان و را را وش لکستان گوشه ای از موسیقی کلاسیک لکها را به نمایش می گذارد.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
@aksohonar
@qhazalemastaneh
موسیقی لکی دارای ریشه و بن مایه های ارزشمندیست که آن را از موسیقی کردی و لری متمایز می سازد .موسیقی لکی علاوه بر وسایلی همچون کمانجه و ساز و دهل و تنبک و نی که با زبان لری مشترک است ، خود سازی دارد به نام تنبور که مختص و پرچم مویسقی لکی است.در آهنگ ضبط شده ی بالا که توسط آقای کا کایی تهیه شده ، میرزا نجات شاعر مقامدان و را را وش لکستان گوشه ای از موسیقی کلاسیک لکها را به نمایش می گذارد.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
@aksohonar
@qhazalemastaneh
Telegram
attach 📎
« اشگیاین / تِشگ / eshgyayn / teshg »
« تشگ » در زبان لکی به معنای شدت اشتیاق و میل مفرد به چیزی است. مترادف ان جوخ و بیزه است. چنانچه کسی برای چیزی جوخ داشته باشد یا بیزه کند، در واقع جوفایش فعال است. اگر به میل و خواهش درونی خود برسد ، می گوید: « تشگم اشگیا » یعنی اشباع شدم.گاهی معادل آن جوفا است و آن هنگامی است میلشان بر آورده نشود. در این هنگام می گویند: « و جوفامرا نمچو.» یعنی میل ، جوخ ، بیزه واشتهای مفرطم بر آورده نمی شود.اشگیایین به معنی شکسته شدن و تغیر از حالتی به حالتی دیگر.
در تغییر فصلها در اوایل هر فصل که هوا تغییر می کند می گویند تشگ اشگیا حالا سرما به گرما یا گرما به سرما. مثلا وقتی که تشگ گرمای تابستان رو به سردی می رود و کاهش اوج گرما را تشگ اشگیاین می گویند.
در این رابطه سالفه (مینی مالیستی) لکی نوشته ام که در زیر آورده می شود.
و جوفامرا نمچو+
وخدی قصه مهردیِ دس و سرو بدنه ملرزیاتیِ .تاکِ گلیِ یه دونی ئسره ما ئرنوم چیمل.دورونِ فره دویتیِ هوم دنونلیِ و روی دنیا نوین.موتِ ئج ماشین بدم نمای،ئج سینما،ئج تلوزیون،ئج هر چه گه هومه ئیِ ئایللِ موشینو بدم نمای.ئما یاونه کل چن ویریِگه مایشدمیِ جوم ورشو کار وروگرد ،ئسگه پر سرم دوه مهرد ونون تاوه ای مهواردم ارینم توم نیریِ.سواری نو زین وقی قطار وکوی گیردین و آو سراول سرد هواردن وگرد تموم شیرل و پارکلِ دونیا آلشد نمهم.کریِ سرد و سر،ماسِ چوی کوچک گه بو سمسا اُ مفراح ماتیِ،پنیر پوس وگرد شیره و روین،جیر وض،پیلی کاواو،چورک روین سر دره بِرر، ئج ئیِ جویناته ،چاشد وشوم و ناشدامو بی.یه بیه سخونمو هر نمیژیا.و دنوکشگمه مشگو.سو تا ایواره ایِ کوی بیمو ،هویچ شکت نمویایم. اِسگه ایِ خوراکله گه کول توم نفته مین وجوفامرا نمچو.وه دس ئشاره کردیِ ئو وتیِ روله ئه دنونل باوته بیه تا تیکیِ ئج ئی ترشیِ ناز خاتونه بیرم.
جوفا = میل، اشتها.
#مهدی_زینی
« تشگ » در زبان لکی به معنای شدت اشتیاق و میل مفرد به چیزی است. مترادف ان جوخ و بیزه است. چنانچه کسی برای چیزی جوخ داشته باشد یا بیزه کند، در واقع جوفایش فعال است. اگر به میل و خواهش درونی خود برسد ، می گوید: « تشگم اشگیا » یعنی اشباع شدم.گاهی معادل آن جوفا است و آن هنگامی است میلشان بر آورده نشود. در این هنگام می گویند: « و جوفامرا نمچو.» یعنی میل ، جوخ ، بیزه واشتهای مفرطم بر آورده نمی شود.اشگیایین به معنی شکسته شدن و تغیر از حالتی به حالتی دیگر.
در تغییر فصلها در اوایل هر فصل که هوا تغییر می کند می گویند تشگ اشگیا حالا سرما به گرما یا گرما به سرما. مثلا وقتی که تشگ گرمای تابستان رو به سردی می رود و کاهش اوج گرما را تشگ اشگیاین می گویند.
در این رابطه سالفه (مینی مالیستی) لکی نوشته ام که در زیر آورده می شود.
و جوفامرا نمچو+
وخدی قصه مهردیِ دس و سرو بدنه ملرزیاتیِ .تاکِ گلیِ یه دونی ئسره ما ئرنوم چیمل.دورونِ فره دویتیِ هوم دنونلیِ و روی دنیا نوین.موتِ ئج ماشین بدم نمای،ئج سینما،ئج تلوزیون،ئج هر چه گه هومه ئیِ ئایللِ موشینو بدم نمای.ئما یاونه کل چن ویریِگه مایشدمیِ جوم ورشو کار وروگرد ،ئسگه پر سرم دوه مهرد ونون تاوه ای مهواردم ارینم توم نیریِ.سواری نو زین وقی قطار وکوی گیردین و آو سراول سرد هواردن وگرد تموم شیرل و پارکلِ دونیا آلشد نمهم.کریِ سرد و سر،ماسِ چوی کوچک گه بو سمسا اُ مفراح ماتیِ،پنیر پوس وگرد شیره و روین،جیر وض،پیلی کاواو،چورک روین سر دره بِرر، ئج ئیِ جویناته ،چاشد وشوم و ناشدامو بی.یه بیه سخونمو هر نمیژیا.و دنوکشگمه مشگو.سو تا ایواره ایِ کوی بیمو ،هویچ شکت نمویایم. اِسگه ایِ خوراکله گه کول توم نفته مین وجوفامرا نمچو.وه دس ئشاره کردیِ ئو وتیِ روله ئه دنونل باوته بیه تا تیکیِ ئج ئی ترشیِ ناز خاتونه بیرم.
جوفا = میل، اشتها.
#مهدی_زینی
Telegram
attach 📎
لکم و لک نژادم,لک هَم مَمینِم
لکی تا ابد آیین و دینم
وَ حرفِ کسی وَ هوار گِ نمای
قیمت زر و مرجان و یاقوت
استاد #مهدی_زینی
لکی تا ابد آیین و دینم
وَ حرفِ کسی وَ هوار گِ نمای
قیمت زر و مرجان و یاقوت
استاد #مهدی_زینی
Forwarded from اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
ثبت گلونی در فهرست آثار و میراث فر هنگی ایران زمین بر همه ی لکستانیها مبارک باد .
امیدوارم همیشه پرچم این فر هنگ غنی و گسترده در کنار دیگر اقوام ایرانی در اهتزاز باد
جا دارد از همه ی دست اند کاران این رویداد مهم قدر دانی شود دستتان درد نکند خسته نباشید.
پرچم قوم و تبار لک تونی ای گلونی
سر وه ن سرو و چنار لک تونی ای گلونی
دویره ئه جینت ، ده سه ل بی پشت و پیه لی
ریشه دارِ برقرار لک تونی ای گلونی
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
#مهدی_زینی
@aksohonar
امیدوارم همیشه پرچم این فر هنگ غنی و گسترده در کنار دیگر اقوام ایرانی در اهتزاز باد
جا دارد از همه ی دست اند کاران این رویداد مهم قدر دانی شود دستتان درد نکند خسته نباشید.
پرچم قوم و تبار لک تونی ای گلونی
سر وه ن سرو و چنار لک تونی ای گلونی
دویره ئه جینت ، ده سه ل بی پشت و پیه لی
ریشه دارِ برقرار لک تونی ای گلونی
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
#مهدی_زینی
@aksohonar
«سن ازدواج در فرهنگ لکی»
قبل از هر چیز باید گفته شود که نگارنده نسبت به درست یا غلط بودن مطالب فرهنگ عامه ی لکی که نگاشته می شود نظر خاصی ندارد و تایید یا رد نمی نماید.ذکر فر هنگ عامه برای آگاهی نسلهای مختلف مردمان لک است ، تا در غبار تمدن امروزی گم نشوند.
در مورد انواع ازدواج در میان مردمان لک در نوشته ای مجزا شرح و بسط داده ایم و هر کدام را به طور کامل شرح نموده و تقدیم دوستداران این فرهنگ کرده ایم.
در اینجا صرفا به سن ازدواج در بین این قوم اشاره می کنیم.در هر جامعه برای ازدواج سن مخصوصی را مد نظر دارند و به آن معتقد است و عمل می کنند. این باور مجزای از سن قانونی ازدواج است که توسط حقوقدانان و فقها تعیین می شود.در دین اسلم سن نه سالگی را زمان بلوغ دختران دانسته و آن را برای ازدواج مناسب می داند و در این مور د احادیث فراوان وجود دارد.
خداوند سن ازدواج را تعیین نکرده، اما در آیه ای در سوره نساء می فرماید درباره شرایطی که لازم است انسان در آن ازدواج کند صحبت کرده است و تا حدودی می توان سن ازدواج را تشخیص داد .
خداوند در آیه 6 سوره نساء می فرماید:«یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید». مطابق با این آیه زمان ازدواج پس از بلوغ جنسی و زمانی است که انسان به یک درک نسبی از زندگی می رسد.در واقع خداوند شرایط ازدواج را مشخص نموده است.
در کشورهای مختلف با توجه منطقه ی جغرافیایی و آب و هوایی سن مخصوصی را برای ازدواج دارند. هر چند در سالهای اخیر به خاطر مسایل مختلف سن ازدواج در دنیا بالاتر رفته است. به عنوان مثال اسپانیا از سن شانزده سالگی برای دختران با دو سال افزایش آن را به هیجده سالگی رسانده است.
و اما در میان قوم لک دقیقا به سن اشاره ی مستقیم نشده است اما نشانه های آن را بیان کرده است.شاید این نشانه ها با توجه به سخن قرآن که به شرایط اشاره کرده است در میان قوم لک مرسوم و معمول گردیده است.
در جمله ای که بزرگان و معمرین قوم برای ازدواج دختر بیان می کردند این بود که : اگر با کلاه به پشت پای دختری زدی و بر زمین نخورد ،آن دختر زمان ازدواجش رسیده است. در این جمله نوع کلاه و جنس و نرمی و سفتی آن معلوم نگردیده است ولی می توان گفت اکثر کلاه های محلی قوم لک که از پشم درست می گردید محکم و جاندار بود.
دیگر اینکه شرایطی خاص برای سن ازدواج قایل بودند و آن را در ابیاتی اینگونه بیان می کردند.
ممله ام بیه چنه بِی دالکه والله شویمه مِی
این بیت شرایط جسمی و جنسی و زمان بلوغ را می رساند که در این زمان ازدواج بلا مانع و منع عرفی و عامیانه ندارد.
در یک خواستگاری که دختر حرفهای خواستگار و والدینش را می شنود که : دختر ما هنوز نمیتواند با مشک کوچک (کنیلک) از چشمه آب بیاورد یا نمی تواند سطل جای نان(خونچه) را بردارد بنا بر این هنوز زمان ازدواجش نشده است،دختر با صدای بلند و با آواز می گوید :
خونچه هر گوا پیشی بوشنه زوما بنیشی
تا م بچمی سراوان کنه پر کم ئی آوان
و تن تن هلگه داوان دیه نموسم ئی باوان
در یک گفتگوی دیگر می بینیم که جوانی از دختری می پرسد : آیا زمان آن نرسیده است که با من شریک زندگی شوی؟دختر در جواب می گوید: من هم نان می پزم و هم دوک ریسی را می دانم. قول می دهم ، «و نون تونک و بن باریک بهمت و مال»یعنی با نان تنُک و نخ باریک تورا ثروتمند می کنم. در این گفتگو شرایط به سن تشخیص رسیدن دختر را در موارد صرفه جویی و پیشرفت زندگی و مقتصد بودن را مشاهده می کنیم.
از این دست اشعار و گفته ها در میان قوم لک و در مناطق مختلف لکستان زیاد هست و هر کدام شرایط سن ازدواج را مشخص می کنند.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
قبل از هر چیز باید گفته شود که نگارنده نسبت به درست یا غلط بودن مطالب فرهنگ عامه ی لکی که نگاشته می شود نظر خاصی ندارد و تایید یا رد نمی نماید.ذکر فر هنگ عامه برای آگاهی نسلهای مختلف مردمان لک است ، تا در غبار تمدن امروزی گم نشوند.
در مورد انواع ازدواج در میان مردمان لک در نوشته ای مجزا شرح و بسط داده ایم و هر کدام را به طور کامل شرح نموده و تقدیم دوستداران این فرهنگ کرده ایم.
در اینجا صرفا به سن ازدواج در بین این قوم اشاره می کنیم.در هر جامعه برای ازدواج سن مخصوصی را مد نظر دارند و به آن معتقد است و عمل می کنند. این باور مجزای از سن قانونی ازدواج است که توسط حقوقدانان و فقها تعیین می شود.در دین اسلم سن نه سالگی را زمان بلوغ دختران دانسته و آن را برای ازدواج مناسب می داند و در این مور د احادیث فراوان وجود دارد.
خداوند سن ازدواج را تعیین نکرده، اما در آیه ای در سوره نساء می فرماید درباره شرایطی که لازم است انسان در آن ازدواج کند صحبت کرده است و تا حدودی می توان سن ازدواج را تشخیص داد .
خداوند در آیه 6 سوره نساء می فرماید:«یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید». مطابق با این آیه زمان ازدواج پس از بلوغ جنسی و زمانی است که انسان به یک درک نسبی از زندگی می رسد.در واقع خداوند شرایط ازدواج را مشخص نموده است.
در کشورهای مختلف با توجه منطقه ی جغرافیایی و آب و هوایی سن مخصوصی را برای ازدواج دارند. هر چند در سالهای اخیر به خاطر مسایل مختلف سن ازدواج در دنیا بالاتر رفته است. به عنوان مثال اسپانیا از سن شانزده سالگی برای دختران با دو سال افزایش آن را به هیجده سالگی رسانده است.
و اما در میان قوم لک دقیقا به سن اشاره ی مستقیم نشده است اما نشانه های آن را بیان کرده است.شاید این نشانه ها با توجه به سخن قرآن که به شرایط اشاره کرده است در میان قوم لک مرسوم و معمول گردیده است.
در جمله ای که بزرگان و معمرین قوم برای ازدواج دختر بیان می کردند این بود که : اگر با کلاه به پشت پای دختری زدی و بر زمین نخورد ،آن دختر زمان ازدواجش رسیده است. در این جمله نوع کلاه و جنس و نرمی و سفتی آن معلوم نگردیده است ولی می توان گفت اکثر کلاه های محلی قوم لک که از پشم درست می گردید محکم و جاندار بود.
دیگر اینکه شرایطی خاص برای سن ازدواج قایل بودند و آن را در ابیاتی اینگونه بیان می کردند.
ممله ام بیه چنه بِی دالکه والله شویمه مِی
این بیت شرایط جسمی و جنسی و زمان بلوغ را می رساند که در این زمان ازدواج بلا مانع و منع عرفی و عامیانه ندارد.
در یک خواستگاری که دختر حرفهای خواستگار و والدینش را می شنود که : دختر ما هنوز نمیتواند با مشک کوچک (کنیلک) از چشمه آب بیاورد یا نمی تواند سطل جای نان(خونچه) را بردارد بنا بر این هنوز زمان ازدواجش نشده است،دختر با صدای بلند و با آواز می گوید :
خونچه هر گوا پیشی بوشنه زوما بنیشی
تا م بچمی سراوان کنه پر کم ئی آوان
و تن تن هلگه داوان دیه نموسم ئی باوان
در یک گفتگوی دیگر می بینیم که جوانی از دختری می پرسد : آیا زمان آن نرسیده است که با من شریک زندگی شوی؟دختر در جواب می گوید: من هم نان می پزم و هم دوک ریسی را می دانم. قول می دهم ، «و نون تونک و بن باریک بهمت و مال»یعنی با نان تنُک و نخ باریک تورا ثروتمند می کنم. در این گفتگو شرایط به سن تشخیص رسیدن دختر را در موارد صرفه جویی و پیشرفت زندگی و مقتصد بودن را مشاهده می کنیم.
از این دست اشعار و گفته ها در میان قوم لک و در مناطق مختلف لکستان زیاد هست و هر کدام شرایط سن ازدواج را مشخص می کنند.
#مهدی_زینی
http://telegram.me/farhangelakI
Telegram
attach 📎
اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
«اوقات در زبان لکی » «زمان نسبی است »(آلبرت انیشتین) وقت در همهی کشورها از تعریف یگانهای برخوردار نیست. در خورده فرهنگها هم اینگونه است. حتماً در میان قوم لک و دیگر اقوام غرب کشور مشاهده کردهاید که برای مراسم عروسی و مراسم عزا و ختم مردگان ساعتهایی را…
👆👆👆
اوقات در زبان لکی صفحه دوم
بیون روژ =زمانی که خورشید در حال طلوع است. در مورد این واژه هم در نوشته ای با همین نام توضیح داده ام و در کتاب «چپرا» ثبت شده است.
شفق = زمانی که هنوز آفتاب طلوع نکرده و آسمان مشرق رنگ قرمز به خود می گیرد.این واژه را در فارسی به عنوان قرمزی آسمان در مغرب و بعد از غروب آفتاب حساب می کنند ،هر چند هر دو یک معنا دارد و آن سرخی آسمان است.حالا بعد یا قبل از طلوع و غروب خورشید.
ار کلشیر = هنگام صبح و زمانی که در فارسی به آن خروس خوان می گویند.
ار قویله کلشیر =زمان آوای خروس و آن صبح زود است و هنگام نماز.
در ميان ايلات وعشاير زنان با صلابت و بزرگي وجود داشته است ،كه از آنها با نام كلانتر زن ياد مي شود.در وصف اين زنان اشعار پر معنايي سروده مي شده است كه هنوز هم در اذهان باقي مانده است وزمزمه مي گردد.گاهي ديده مي شود كه زناني را به خاطر جمال وتكبر ستوده اند ودر مورد آنها ترانه هايي وجود دارد.يكي از اين زنان شاپسن لک است كه ايلي را مديريت مي كرده است ودر وصف كوچ ايل او ومقابله با دشمن اشعاري وجود دارد كه در زير به چند بيت آن اشاره مي شود.
قويله كله شير شُري تلميت بار تويشگل بل بل وير كردن اُ نسار
يه تلميت كيه نشق ونگاره تلميت شاپسن تنيا سواره
واته : ار کلشیر ناو روژا نماو؟(اگر خروش نباشه روز نمیشه؟)
سر ایواره = نزدیک به غروب
شوصو گُنی = هنگام صبح و کمی بعد از طلوع آفتاب / در مورد این واژه یک شعر طنز لکی هست که شاعر برای شخم زدن زمین وارد عمل می شود که در حین شخم زدن با موشی روبرو می شود و ماجرایی پیش می آید. شوصو گُنی بی چمه گایاری------- زمین مرن گال ناکاری
نیمرو ئی ور= قبل از ظهر
نیمرو ئی دُما = بعد از ظهر
تیریک دایین = زمانی که هوا رو به تاریکی می رود
ار اذو = هنگام اذان صبح
وری اذو =قبل از ذان
دُما اذو = بعد از اذان
چیم روژ ترکیین = سپیده ی صبح و زمانی که نوید طلوع خورشید می دهد.
ار زل = صبح زود و آن زمانی است که زهل در آسمان مشرق پیدا می شود و مردم سحر خیز برای مسافرت یا انجام کارها بیدار می شوند.
دوبیر شوگار منن = بعد از نیمه شب و آن زمانی است که دو سوم شب مانده است.
گرگ میش = هنگام غروب و زمانی که نور و تاریکی با هم یکی می شود.
ار جیکه کولکولاو = صبح زود ، اول بهر ر ا هم می گویند که پرندگان به آواز خوانی می پردازند. کولکولاو پرنده ای است که آمدن بهار ر ا نوید می دهد.
رویه وهار = بهار، وقتی که بهار در حال تمام شدن است.
آو سرده = آذرماه
هِرازِی = در یک آن. لحظه ای کوتاه.
همچنین اسامی ماههای لکی که عبارتند از:
پنجه - pangah = فروردین
/ میریون - meryon = اردیبهشت / گاکوور- gakoor = خرداد /
آگران -ageran = تیر /
مرداد - mordad = مرداد /
ماله ژیر =malazheyr = شهریور /
ماله ژیر دوماین – malazheyr domayn = مهر
/تویل تکن - toiltaken = آبان /مونگه سیه - mongaseyah = آذر /
نورووژ - nowroozh = دی /
خاکه لیه - khakaleyah = بهمن /
مونگ ئید – monge eyd = اسفند
علاوه بر این واژه ها
واژهایی همسان زبان فارسی در مورد قرن و سال و ماه و هفته داریم.
لازم به ذکر است که هر کدام از این واژه های نشان دهنده ی زمان در مناطق مخلف لکستان به گونه ای خاص بر زبان آورده می شود.هر چند تغییرات اندک است ولی طرز تلفظ را متفاوت می کند.
منبع : کتب چپرا و رد پای پیشینیان : اثر نگارنده/فرهنگ دهخدا /
#مهدی_زینی
@aksohonar
@qhazalemastaneh
http://telegram.me/farhangelakI
اوقات در زبان لکی صفحه دوم
بیون روژ =زمانی که خورشید در حال طلوع است. در مورد این واژه هم در نوشته ای با همین نام توضیح داده ام و در کتاب «چپرا» ثبت شده است.
شفق = زمانی که هنوز آفتاب طلوع نکرده و آسمان مشرق رنگ قرمز به خود می گیرد.این واژه را در فارسی به عنوان قرمزی آسمان در مغرب و بعد از غروب آفتاب حساب می کنند ،هر چند هر دو یک معنا دارد و آن سرخی آسمان است.حالا بعد یا قبل از طلوع و غروب خورشید.
ار کلشیر = هنگام صبح و زمانی که در فارسی به آن خروس خوان می گویند.
ار قویله کلشیر =زمان آوای خروس و آن صبح زود است و هنگام نماز.
در ميان ايلات وعشاير زنان با صلابت و بزرگي وجود داشته است ،كه از آنها با نام كلانتر زن ياد مي شود.در وصف اين زنان اشعار پر معنايي سروده مي شده است كه هنوز هم در اذهان باقي مانده است وزمزمه مي گردد.گاهي ديده مي شود كه زناني را به خاطر جمال وتكبر ستوده اند ودر مورد آنها ترانه هايي وجود دارد.يكي از اين زنان شاپسن لک است كه ايلي را مديريت مي كرده است ودر وصف كوچ ايل او ومقابله با دشمن اشعاري وجود دارد كه در زير به چند بيت آن اشاره مي شود.
قويله كله شير شُري تلميت بار تويشگل بل بل وير كردن اُ نسار
يه تلميت كيه نشق ونگاره تلميت شاپسن تنيا سواره
واته : ار کلشیر ناو روژا نماو؟(اگر خروش نباشه روز نمیشه؟)
سر ایواره = نزدیک به غروب
شوصو گُنی = هنگام صبح و کمی بعد از طلوع آفتاب / در مورد این واژه یک شعر طنز لکی هست که شاعر برای شخم زدن زمین وارد عمل می شود که در حین شخم زدن با موشی روبرو می شود و ماجرایی پیش می آید. شوصو گُنی بی چمه گایاری------- زمین مرن گال ناکاری
نیمرو ئی ور= قبل از ظهر
نیمرو ئی دُما = بعد از ظهر
تیریک دایین = زمانی که هوا رو به تاریکی می رود
ار اذو = هنگام اذان صبح
وری اذو =قبل از ذان
دُما اذو = بعد از اذان
چیم روژ ترکیین = سپیده ی صبح و زمانی که نوید طلوع خورشید می دهد.
ار زل = صبح زود و آن زمانی است که زهل در آسمان مشرق پیدا می شود و مردم سحر خیز برای مسافرت یا انجام کارها بیدار می شوند.
دوبیر شوگار منن = بعد از نیمه شب و آن زمانی است که دو سوم شب مانده است.
گرگ میش = هنگام غروب و زمانی که نور و تاریکی با هم یکی می شود.
ار جیکه کولکولاو = صبح زود ، اول بهر ر ا هم می گویند که پرندگان به آواز خوانی می پردازند. کولکولاو پرنده ای است که آمدن بهار ر ا نوید می دهد.
رویه وهار = بهار، وقتی که بهار در حال تمام شدن است.
آو سرده = آذرماه
هِرازِی = در یک آن. لحظه ای کوتاه.
همچنین اسامی ماههای لکی که عبارتند از:
پنجه - pangah = فروردین
/ میریون - meryon = اردیبهشت / گاکوور- gakoor = خرداد /
آگران -ageran = تیر /
مرداد - mordad = مرداد /
ماله ژیر =malazheyr = شهریور /
ماله ژیر دوماین – malazheyr domayn = مهر
/تویل تکن - toiltaken = آبان /مونگه سیه - mongaseyah = آذر /
نورووژ - nowroozh = دی /
خاکه لیه - khakaleyah = بهمن /
مونگ ئید – monge eyd = اسفند
علاوه بر این واژه ها
واژهایی همسان زبان فارسی در مورد قرن و سال و ماه و هفته داریم.
لازم به ذکر است که هر کدام از این واژه های نشان دهنده ی زمان در مناطق مخلف لکستان به گونه ای خاص بر زبان آورده می شود.هر چند تغییرات اندک است ولی طرز تلفظ را متفاوت می کند.
منبع : کتب چپرا و رد پای پیشینیان : اثر نگارنده/فرهنگ دهخدا /
#مهدی_زینی
@aksohonar
@qhazalemastaneh
http://telegram.me/farhangelakI
شعر: #مهدی_زینی
کمانچه و خواننده: عباس دلاوری
خواننده و نوازندهی خوش ذوق و پنجه طلای قوم لک
از دیار باستانی دره شهر
کمانچه و خواننده: عباس دلاوری
خواننده و نوازندهی خوش ذوق و پنجه طلای قوم لک
از دیار باستانی دره شهر
Telegram
attach 📎