معیار تشخص و فرهنگ چیست؟
رعایت چه هنجارهایی از سوی شخص و گروهی، باعث میگردد که ایشان را با فرهنگ یا سوای آن قلمداد کرد. مسلم است که موضوع فرهنگ صرفاً جنبه فردی نداشته و موضوعی اجتماعی و بشری است چنانکه #قومی یا #کشوری را با فرهنگ یا غیر آن میتوان یاد کرد. این مبحث، بسیار گسترده است چنانکه ذکر تمام ابعاد آن در این مقال نمیگنجد لذا اختیار قلم را بر جزئی از کل محدود میسازیم.
فلسفه وجودی انسان به گونه ای است که نیازمند آموزش و پرورش یا همان تعلیم و تربیت است. انسان از بدو تولد میآموزد و پرورش مییابد و دادههای فرهنگی را از محیط پیرامونی همچون خانواده و اجتماع فرا میگیرد. در این مورد چند نکته قابل ذکر است. نخست آنکه داشتههای فرهنگی خانواده و اجتماعی که فرد از ایشان میآموزد و پرورش مییابد در چه سطح از دانایی بشری است. دو دیگر اینکه، خانواده و اجتماع در چه سطحی از شکیبایی و خواستن قرار دارد که این داشتههای فرهنگی را در اختیار فرد و یا اجتماع قرار دهد و نکته آخر آنکه، خانواده و اجتماع در این مسیر تا چه میزان هزینه خواهد کرد که نسلی با فرهنگ بسازد.
سخن که به اینجا رسید بهتر است جهت تنویر ذهن، موضوع را در بستری دیگر پی بگیریم و آن اینکه فلسفه وجودی وازرتخانههایی چون آموزش و پرورش و وزارت علوم و یا وزارت فرهنگ و نیز سازمانهای چون صدا و سیما و میراث فرهنگی چه میتواند باشد؟
چرا کشور نیازمند وزارت فرهنگ هست؟
به چه دلیل پول کشور هزینه میگردد که امکاناتی جهت داشتن صنعت رسانه و نشر و کتاب و روزنامه و.... ایجاد گردد؟
چرا این همه دانشگاه و کتابخانه و مراکز علمی و ادبی و فرهنگی ایجاد شده است؟
این همه بنیاد فرهنگی و آموزشی و فرهنگستان و فرهنگسرا و نیز مراکز دینی و تبلیغی در چه راستایی تلاش میکنند؟
این گستردگی امکانات و نیروی انسانی و هزینه کرد بودجه کشور با این حجم بالا، چه هدفی را دنبال میکند؟
پر واضح است که تمام سعی و تلاش این حجم گسترده از فعالیت اجتماعی و انسانی در راستای خط دهی به بعد فراحیوانی انسان معطوف میگردد که همان توسعه علوم انسانی مرتبط بر زندگی نوع بشر است که فرهنگ، نمود میزان پذیرش این علوم در زندگی آن عضو هدف خانواده و یا اجتماع است.
به عبارت دیگر، دانش علمی هر شخص تحت تأثیر مراکز علمی بر آن شخص است و همینطور میزان فرهیختگی انسان و اجتماع در ارتباط با میزان تأثیرگذاری مراکز فرهنگی بر انسان و اجتماع است.
پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف، روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.
ساده تر بیان داریم اینکه به فرض مثال اگر در یک خانواده، داده فرهنگی را با این مضمون به یک کودک به صورت مستمر ارائه دهیم که او ضعیف و ناتوان است، نهایتاً ضعف و ناتوانی را در ضمیر ناخودآگاه آن کودک نهادینه خواهیم کرد. مثال دیگر آنکه اگر #قوم و اجتماعی را برای سالیان دراز تحت تخریب فرهنگی قرار دهیم و نقاط ضعف آن را برجسته کنیم و همواره بر فرزندان آن اجتماع و قوم، دادههای فرهنگی مخرب را وارد سازیم، دیگر چه انتظار مثبتی میتوان از وجهه آن قوم و اجتماع داشت. البته مقاومت شخص و جامعه در برابر تأثیر دادههای فرهنگی نکتهای است که میبایست مد نظر قرار داشت و مقاومت در برابر تأثیر یعنی اینکه آن شخص و اجتماع و قوم داشتههای فرهنگی ارزندهای دارد که دلبسته آن است و این جنبه را در معنایی دیگر به ریشه و اصالت تعبیر کردهاند.
و اما فرهنگ #مردمان_لک....
مردمانی که خود را ریشه #ایران میدانند. زبانشان یادآور اوستا و زند است. کسانی که شاهنامه میخوانند و خود را #فدایی_ایران میدانند. مردمانی که بزرگی چون #کریمخانزند دارند که تنها #شاهی است که در نظام #اسلامی نیز #تندیس او را میسازند و یادمان و بزرگراه به نامش مینامند.
و اما درد....
مردمان #لک، #سالیان_سال است زخم #قجری بر پیکره قوم خود را #میبینند و دم #نمیزنند. هجمه ویرانگر ضد فرهنگ را تجربه کردهاند. داشتههای فرهنگی او را به #نام_دیگران مصادره میکنند و ضعفهایش را صدچندان در بوق و کرنا میکنند. به عنوان نمونه، #باباطاهر_لک را #لر مینامند لیکن هیچ #لری را ندیدهایم که بگوید «بوره». (بوره به معنی بیا)
( بوره بلبل بنالیم اژ سر سوز/بوره آه سحر اژ مه بیاموز)
مثال زیاد است و کوتاه میگویم که کدام مرکز #فرهنگی از سرمایه این سرزمین #بودجهای در راستای #فرهنگ_لکی اختصاص داده است؟
@Doroodfaraman
صفحه اول روزنامه باختر شماره ۲۹۲۷ دوشنبه سی و یکم تیر ماه ۹۸
@bakhtar_daily
#مسعودپیری
رعایت چه هنجارهایی از سوی شخص و گروهی، باعث میگردد که ایشان را با فرهنگ یا سوای آن قلمداد کرد. مسلم است که موضوع فرهنگ صرفاً جنبه فردی نداشته و موضوعی اجتماعی و بشری است چنانکه #قومی یا #کشوری را با فرهنگ یا غیر آن میتوان یاد کرد. این مبحث، بسیار گسترده است چنانکه ذکر تمام ابعاد آن در این مقال نمیگنجد لذا اختیار قلم را بر جزئی از کل محدود میسازیم.
فلسفه وجودی انسان به گونه ای است که نیازمند آموزش و پرورش یا همان تعلیم و تربیت است. انسان از بدو تولد میآموزد و پرورش مییابد و دادههای فرهنگی را از محیط پیرامونی همچون خانواده و اجتماع فرا میگیرد. در این مورد چند نکته قابل ذکر است. نخست آنکه داشتههای فرهنگی خانواده و اجتماعی که فرد از ایشان میآموزد و پرورش مییابد در چه سطح از دانایی بشری است. دو دیگر اینکه، خانواده و اجتماع در چه سطحی از شکیبایی و خواستن قرار دارد که این داشتههای فرهنگی را در اختیار فرد و یا اجتماع قرار دهد و نکته آخر آنکه، خانواده و اجتماع در این مسیر تا چه میزان هزینه خواهد کرد که نسلی با فرهنگ بسازد.
سخن که به اینجا رسید بهتر است جهت تنویر ذهن، موضوع را در بستری دیگر پی بگیریم و آن اینکه فلسفه وجودی وازرتخانههایی چون آموزش و پرورش و وزارت علوم و یا وزارت فرهنگ و نیز سازمانهای چون صدا و سیما و میراث فرهنگی چه میتواند باشد؟
چرا کشور نیازمند وزارت فرهنگ هست؟
به چه دلیل پول کشور هزینه میگردد که امکاناتی جهت داشتن صنعت رسانه و نشر و کتاب و روزنامه و.... ایجاد گردد؟
چرا این همه دانشگاه و کتابخانه و مراکز علمی و ادبی و فرهنگی ایجاد شده است؟
این همه بنیاد فرهنگی و آموزشی و فرهنگستان و فرهنگسرا و نیز مراکز دینی و تبلیغی در چه راستایی تلاش میکنند؟
این گستردگی امکانات و نیروی انسانی و هزینه کرد بودجه کشور با این حجم بالا، چه هدفی را دنبال میکند؟
پر واضح است که تمام سعی و تلاش این حجم گسترده از فعالیت اجتماعی و انسانی در راستای خط دهی به بعد فراحیوانی انسان معطوف میگردد که همان توسعه علوم انسانی مرتبط بر زندگی نوع بشر است که فرهنگ، نمود میزان پذیرش این علوم در زندگی آن عضو هدف خانواده و یا اجتماع است.
به عبارت دیگر، دانش علمی هر شخص تحت تأثیر مراکز علمی بر آن شخص است و همینطور میزان فرهیختگی انسان و اجتماع در ارتباط با میزان تأثیرگذاری مراکز فرهنگی بر انسان و اجتماع است.
پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف، روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.
ساده تر بیان داریم اینکه به فرض مثال اگر در یک خانواده، داده فرهنگی را با این مضمون به یک کودک به صورت مستمر ارائه دهیم که او ضعیف و ناتوان است، نهایتاً ضعف و ناتوانی را در ضمیر ناخودآگاه آن کودک نهادینه خواهیم کرد. مثال دیگر آنکه اگر #قوم و اجتماعی را برای سالیان دراز تحت تخریب فرهنگی قرار دهیم و نقاط ضعف آن را برجسته کنیم و همواره بر فرزندان آن اجتماع و قوم، دادههای فرهنگی مخرب را وارد سازیم، دیگر چه انتظار مثبتی میتوان از وجهه آن قوم و اجتماع داشت. البته مقاومت شخص و جامعه در برابر تأثیر دادههای فرهنگی نکتهای است که میبایست مد نظر قرار داشت و مقاومت در برابر تأثیر یعنی اینکه آن شخص و اجتماع و قوم داشتههای فرهنگی ارزندهای دارد که دلبسته آن است و این جنبه را در معنایی دیگر به ریشه و اصالت تعبیر کردهاند.
و اما فرهنگ #مردمان_لک....
مردمانی که خود را ریشه #ایران میدانند. زبانشان یادآور اوستا و زند است. کسانی که شاهنامه میخوانند و خود را #فدایی_ایران میدانند. مردمانی که بزرگی چون #کریمخانزند دارند که تنها #شاهی است که در نظام #اسلامی نیز #تندیس او را میسازند و یادمان و بزرگراه به نامش مینامند.
و اما درد....
مردمان #لک، #سالیان_سال است زخم #قجری بر پیکره قوم خود را #میبینند و دم #نمیزنند. هجمه ویرانگر ضد فرهنگ را تجربه کردهاند. داشتههای فرهنگی او را به #نام_دیگران مصادره میکنند و ضعفهایش را صدچندان در بوق و کرنا میکنند. به عنوان نمونه، #باباطاهر_لک را #لر مینامند لیکن هیچ #لری را ندیدهایم که بگوید «بوره». (بوره به معنی بیا)
( بوره بلبل بنالیم اژ سر سوز/بوره آه سحر اژ مه بیاموز)
مثال زیاد است و کوتاه میگویم که کدام مرکز #فرهنگی از سرمایه این سرزمین #بودجهای در راستای #فرهنگ_لکی اختصاص داده است؟
@Doroodfaraman
صفحه اول روزنامه باختر شماره ۲۹۲۷ دوشنبه سی و یکم تیر ماه ۹۸
@bakhtar_daily
#مسعودپیری