چرا درخت انقلاب در جمهوری اسلامی با خون آبیاری میشود؟
پیام همراهان
در روایت رسمی جمهوری اسلامی بارها گفته شده است که «درخت انقلاب با خون شهدا آبیاری میشود».
این تنها یک شعار سیاسی نیست؛ ریشه در الگویی اسطورهای دارد که اعماق حافظهی جمعی ما را شکل داده است.
در شاهنامه، ضحاک با دو ماری که بر شانه داشت، هر روز برای بقا به مغز جوانان نیازمند بود؛ نه از سر میل شخصی، بلکه بهعنوان سازوکاری که بقای حکومت او را تضمین میکرد.
در جمهوری اسلامی نیز، شهادتطلبی وفاداران نقشی مشابه دارد:
مرگِ پایگاه وفادار، سوختی است که انسجام ایدئولوژیک را حفظ میکند و هر راهی را بهسوی اصلاح میبندد.
۱. دعوت دائمی تودههای وفادار به شهادت
در جنگ هشتساله، در پروندهی مدافعان حرم، و حتی در برخورد با اعتراضات داخلی، «شهید» تقریباً همیشه از میان کسانی بوده که یا به نظام باور داشتهاند یا در زندگی اجتماعی و ایدئولوژیک آن رشد کردهاند.
این پایگاه بسیجپذیر، همان منبع انرژی نمادینی است که نظام برای بازتولید روایت انقلابیاش به آن تکیه دارد.
شهادت در این ساختار یک حادثه نیست؛ بخشی از مکانیسم حکمرانی است:
تولید مستمر عاطفه، وفاداری و مشروعیت.
۲. هر شهید، قفلی تازه بر امکان اصلاح نظام
در جامعهشناسی انقلابها، خون «سرمایهی نمادین» تولید میکند؛ سرمایهای که عقبنشینی را پرهزینه و اصلاح را دشوار میسازد.
در جمهوری اسلامی، هر شهادت سه کارکرد دارد:
🔹خانوادهها و طبقات اجتماعی حامی نظام را در موقعیتی قرار میدهد که اعتراف به اشتباه، معادل بیحرمتی به جان ازدسترفته شود.
🔹نقدهای اجتماعی را بهسادگی با برچسب «بیاحترامی به خون شهدا» بیاعتبار میکند.
🔹هر اصلاح یا عقبنشینی حکومتی معنایی تلویحی پیدا میکند: برخی از این خونها بیثمر بودهاند.
۳. خون همیشه از یک طبقه گرفته میشود
چه در جنگ، چه در سالهای پس از آن، الگو تغییر نکرده است:
اکثریت شهدا و کشتهشدگان از طبقات کمبرخوردار، نوجوانان، و اقشاری بودهاند که دسترسی اندکی به ساختار قدرت داشتهاند.
قدرت از بالا بازتولید میشود؛
اما خون از پایین گرفته میشود.
در چنین ساختاری مرگ کارکرد سیاسی پیدا میکند:
مرگِ وفاداران، به سپری نمادین بدل میشود که بازنگری و اصلاح را برای صاحبان قدرت غیرممکن میسازد.
۴. نظام برای حذف مخالفان به خون نیاز دارد؛ اما خونِ وفاداران نقش مهمتری دارد
تجربهی ۴۶ سال گذشته نشان میدهد که جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان، بارها به خشونت مستقیم و خونریزی متوسل شده است:
از اعدامهای دههی شصت، تا قتلهای زنجیرهای، تا سرکوبهای خونین خیابانی، تا بازداشت و شکنجه و ناپدیدسازی.
اما کارکرد اصلی خون در این نظام فقط حذف مخالفان نیست.
برای مهار مخالفان ابزارهای دیگری هم وجود دارد: زندان، تهدید، تبعید، محرومیت و کنترل امنیتی.
آنچه خون را به عنصرِ مرکزی بقا تبدیل میکند، نقش آن در کنترل وفاداران است:
شهادت، احساسی تولید میکند که هر مطالبهی اصلاحی را نوعی ناسپاسی جلوه میدهد.
خون، وفاداران را در موقعیتی اخلاقی قرار میدهد که فاصله گرفتن از نظام دشوار شود.
در اینجا، خون نه ابزار حذف دشمنان، بلکه سدّی در برابر اصلاح است.
جمعبندی
در جمهوری اسلامی، خونریزی فقط ابزاری برای حذف دشمنان نیست؛
ابزاری برای مهار کسانی است که بقای نظام بر دوش آنهاست.
شهادت وفاداران، نهتنها هزینهای برای نظام ایجاد نمیکند، بلکه پشتوانهای نمادین فراهم میآورد که مسیر تغییر را میبندد.
#شهادت #ایدئولوژی #انقلاب۵۷ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پیام همراهان
در روایت رسمی جمهوری اسلامی بارها گفته شده است که «درخت انقلاب با خون شهدا آبیاری میشود».
این تنها یک شعار سیاسی نیست؛ ریشه در الگویی اسطورهای دارد که اعماق حافظهی جمعی ما را شکل داده است.
در شاهنامه، ضحاک با دو ماری که بر شانه داشت، هر روز برای بقا به مغز جوانان نیازمند بود؛ نه از سر میل شخصی، بلکه بهعنوان سازوکاری که بقای حکومت او را تضمین میکرد.
در جمهوری اسلامی نیز، شهادتطلبی وفاداران نقشی مشابه دارد:
مرگِ پایگاه وفادار، سوختی است که انسجام ایدئولوژیک را حفظ میکند و هر راهی را بهسوی اصلاح میبندد.
۱. دعوت دائمی تودههای وفادار به شهادت
در جنگ هشتساله، در پروندهی مدافعان حرم، و حتی در برخورد با اعتراضات داخلی، «شهید» تقریباً همیشه از میان کسانی بوده که یا به نظام باور داشتهاند یا در زندگی اجتماعی و ایدئولوژیک آن رشد کردهاند.
این پایگاه بسیجپذیر، همان منبع انرژی نمادینی است که نظام برای بازتولید روایت انقلابیاش به آن تکیه دارد.
شهادت در این ساختار یک حادثه نیست؛ بخشی از مکانیسم حکمرانی است:
تولید مستمر عاطفه، وفاداری و مشروعیت.
۲. هر شهید، قفلی تازه بر امکان اصلاح نظام
در جامعهشناسی انقلابها، خون «سرمایهی نمادین» تولید میکند؛ سرمایهای که عقبنشینی را پرهزینه و اصلاح را دشوار میسازد.
در جمهوری اسلامی، هر شهادت سه کارکرد دارد:
🔹خانوادهها و طبقات اجتماعی حامی نظام را در موقعیتی قرار میدهد که اعتراف به اشتباه، معادل بیحرمتی به جان ازدسترفته شود.
🔹نقدهای اجتماعی را بهسادگی با برچسب «بیاحترامی به خون شهدا» بیاعتبار میکند.
🔹هر اصلاح یا عقبنشینی حکومتی معنایی تلویحی پیدا میکند: برخی از این خونها بیثمر بودهاند.
۳. خون همیشه از یک طبقه گرفته میشود
چه در جنگ، چه در سالهای پس از آن، الگو تغییر نکرده است:
اکثریت شهدا و کشتهشدگان از طبقات کمبرخوردار، نوجوانان، و اقشاری بودهاند که دسترسی اندکی به ساختار قدرت داشتهاند.
قدرت از بالا بازتولید میشود؛
اما خون از پایین گرفته میشود.
در چنین ساختاری مرگ کارکرد سیاسی پیدا میکند:
مرگِ وفاداران، به سپری نمادین بدل میشود که بازنگری و اصلاح را برای صاحبان قدرت غیرممکن میسازد.
۴. نظام برای حذف مخالفان به خون نیاز دارد؛ اما خونِ وفاداران نقش مهمتری دارد
تجربهی ۴۶ سال گذشته نشان میدهد که جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان، بارها به خشونت مستقیم و خونریزی متوسل شده است:
از اعدامهای دههی شصت، تا قتلهای زنجیرهای، تا سرکوبهای خونین خیابانی، تا بازداشت و شکنجه و ناپدیدسازی.
اما کارکرد اصلی خون در این نظام فقط حذف مخالفان نیست.
برای مهار مخالفان ابزارهای دیگری هم وجود دارد: زندان، تهدید، تبعید، محرومیت و کنترل امنیتی.
آنچه خون را به عنصرِ مرکزی بقا تبدیل میکند، نقش آن در کنترل وفاداران است:
شهادت، احساسی تولید میکند که هر مطالبهی اصلاحی را نوعی ناسپاسی جلوه میدهد.
خون، وفاداران را در موقعیتی اخلاقی قرار میدهد که فاصله گرفتن از نظام دشوار شود.
در اینجا، خون نه ابزار حذف دشمنان، بلکه سدّی در برابر اصلاح است.
جمعبندی
در جمهوری اسلامی، خونریزی فقط ابزاری برای حذف دشمنان نیست؛
ابزاری برای مهار کسانی است که بقای نظام بر دوش آنهاست.
شهادت وفاداران، نهتنها هزینهای برای نظام ایجاد نمیکند، بلکه پشتوانهای نمادین فراهم میآورد که مسیر تغییر را میبندد.
#شهادت #ایدئولوژی #انقلاب۵۷ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍15😡1
Forwarded from آموزشکده توانا
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا:
تصویب طرح صلح غزه در شورای امنیت سازمان ملل، به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از حمایت شورای امنيت سازمان ملل از طرح صلحش برای غزه استقبال کرد و گفت این اقدام به صلح بيشتر در سراسر جهان منجر میشود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، در پیامی در شبکه اجتماعی تروثسوشال اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل «لحظاتی پیش» تشکیل نهادی با عنوان هیئت صلح (Board of Peace) را تأیید کرده است؛ نهادی که به گفته او قرار است به ریاست خودش اداره شود و «قدرتمندترین و محترمترین رهبران جهان» در آن حضور داشته باشند.
ترامپ این تصمیم را «یکی از بزرگترین تأییدها در تاریخ سازمان ملل» توصیف کرد و مدعی شد که این رأیگیری «به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد» و «لحظهای با اهمیت تاریخی» است.
او در پیام خود از سازمان ملل و تمام کشورهای عضو شورای امنیت — چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا، الجزایر، دانمارک، یونان، گویان، کره جنوبی، پاکستان، پاناما، سیرالئون، اسلوونی و سومالی — قدردانی کرد. ترامپ همچنین از کشورهایی که عضو شورا نیستند اما به گفته او «بهشدت از این اقدام حمایت کردهاند»، از جمله قطر، مصر، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اندونزی، ترکیه و اردن، تشکر کرد.
ترامپ در پایان پیامش نوشت که اعضای این هیئت و «بسیاری اعلامیههای هیجانانگیز دیگر» در هفتههای آینده معرفی خواهند شد.
.
ـ غزه در حالی به سوی صلح میرود، که جمهوری اسلامی همچنان با فعالیتها و سخنان تنشآفرین، از همکاریها و مشارکتهای منطقهای برای صلح فاصله میگیرد و همچنان بر طبل جنگ میکوبد.
میلیاردها دلار سرمایه مردم ایران، در پی سیاستهای خصمانه حاکمان، از بین رفت، سرمایهای که میتوانست صرف رفاه شهروندان شود.
#صلح_خاورمبانه #دونالد_ترامپ #غزه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تصویب طرح صلح غزه در شورای امنیت سازمان ملل، به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از حمایت شورای امنيت سازمان ملل از طرح صلحش برای غزه استقبال کرد و گفت این اقدام به صلح بيشتر در سراسر جهان منجر میشود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، در پیامی در شبکه اجتماعی تروثسوشال اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل «لحظاتی پیش» تشکیل نهادی با عنوان هیئت صلح (Board of Peace) را تأیید کرده است؛ نهادی که به گفته او قرار است به ریاست خودش اداره شود و «قدرتمندترین و محترمترین رهبران جهان» در آن حضور داشته باشند.
ترامپ این تصمیم را «یکی از بزرگترین تأییدها در تاریخ سازمان ملل» توصیف کرد و مدعی شد که این رأیگیری «به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد» و «لحظهای با اهمیت تاریخی» است.
او در پیام خود از سازمان ملل و تمام کشورهای عضو شورای امنیت — چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا، الجزایر، دانمارک، یونان، گویان، کره جنوبی، پاکستان، پاناما، سیرالئون، اسلوونی و سومالی — قدردانی کرد. ترامپ همچنین از کشورهایی که عضو شورا نیستند اما به گفته او «بهشدت از این اقدام حمایت کردهاند»، از جمله قطر، مصر، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اندونزی، ترکیه و اردن، تشکر کرد.
ترامپ در پایان پیامش نوشت که اعضای این هیئت و «بسیاری اعلامیههای هیجانانگیز دیگر» در هفتههای آینده معرفی خواهند شد.
.
ـ غزه در حالی به سوی صلح میرود، که جمهوری اسلامی همچنان با فعالیتها و سخنان تنشآفرین، از همکاریها و مشارکتهای منطقهای برای صلح فاصله میگیرد و همچنان بر طبل جنگ میکوبد.
میلیاردها دلار سرمایه مردم ایران، در پی سیاستهای خصمانه حاکمان، از بین رفت، سرمایهای که میتوانست صرف رفاه شهروندان شود.
#صلح_خاورمبانه #دونالد_ترامپ #غزه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🏆9👍4❤1
صفحه فارسی وزارت امور خارجه آمریکا با انتشار بیانیهای تازه، نسبت به تداوم سرکوب گسترده اقلیتهای مذهبی در ایران، بهویژه جامعه بهایی، ابراز نگرانی کرده است.
در این بیانیه آمده است:
«بازداشت اخیر هشت بهایی در ایران بار دیگر نشان میدهد که سرکوب اقلیتهای مذهبی همچنان ادامه دارد. تنها بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵، حدود ۳۰۰ بهایی در سراسر کشور بازداشت شدهاند. این فقط بخشی از فشارهایی است که آنها هر روز با آن روبهرو هستند؛ از یورش به خانهها و مصادره اموال گرفته تا محرومیت از حضور در دانشگاه، محدودیتهای اقتصادی و تخریب گورستانها، همه با هدف حذف بهاییان از جامعه ایران.
در حالی که بهاییان با هدفمندترین سرکوبهای حکومتی مواجهاند، دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، اهل سنت و گروههای دینی دیگر هم با تبعیض گسترده، آزار و اذیت، بازداشت و نقض شدید آزادیهای مدنی و دینی روبهرو هستند.
آزادی مذهبی پایهایترین بخش کرامت انسانی است و جامعه جهانی باید ایران را بابت این نقضهای آشکار پاسخگو کند.»
وزارت امور خارجه آمریکا در این متن با اشاره به دههها فشار سازمانیافته بر بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی، خواستار توجه و اقدام جامعه جهانی در قبال نقض آزادیهای بنیادین در ایران شده است.
@usabehfarsi
#آزادی_دینی #آزادی_بیان #آزادی_عقیده #بهائیان #داستان_ما_یکیست #رواداری #تبعیض #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در این بیانیه آمده است:
«بازداشت اخیر هشت بهایی در ایران بار دیگر نشان میدهد که سرکوب اقلیتهای مذهبی همچنان ادامه دارد. تنها بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵، حدود ۳۰۰ بهایی در سراسر کشور بازداشت شدهاند. این فقط بخشی از فشارهایی است که آنها هر روز با آن روبهرو هستند؛ از یورش به خانهها و مصادره اموال گرفته تا محرومیت از حضور در دانشگاه، محدودیتهای اقتصادی و تخریب گورستانها، همه با هدف حذف بهاییان از جامعه ایران.
در حالی که بهاییان با هدفمندترین سرکوبهای حکومتی مواجهاند، دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، اهل سنت و گروههای دینی دیگر هم با تبعیض گسترده، آزار و اذیت، بازداشت و نقض شدید آزادیهای مدنی و دینی روبهرو هستند.
آزادی مذهبی پایهایترین بخش کرامت انسانی است و جامعه جهانی باید ایران را بابت این نقضهای آشکار پاسخگو کند.»
وزارت امور خارجه آمریکا در این متن با اشاره به دههها فشار سازمانیافته بر بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی، خواستار توجه و اقدام جامعه جهانی در قبال نقض آزادیهای بنیادین در ایران شده است.
@usabehfarsi
#آزادی_دینی #آزادی_بیان #آزادی_عقیده #بهائیان #داستان_ما_یکیست #رواداری #تبعیض #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤8🏆2
Forwarded from آموزشکده توانا
خمینی:
شما برای نظام و انقلاب چه کردهاید؟
چرا زبان حاکمان جمهوری اسلامی «تکلیفمحور» است؟
پیام همراهان
روح اله خمینی در سالهای نخست انقلاب جملهای مشهور گفت که هنوز هم سنگ بنای ایدئولوژی نظام بهشمار میرود:
«نگویید برای شما چه کردیم، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟»
این جمله ساده به نظر میرسد، اما کلید فهم رابطهی مردم و قدرت در جمهوری اسلامی است. چرا زبان مسئولان، از رهبر تا کوچکترین مقام، غالباً «تکلیفمحور» است و نه «حقمحور»؟
ریشهی این نگاه را میتوان در فقه خاص و دیدگاه انقلابی خمینی و شاگردانش یافت. در این دیدگاه، انسان پیش از حق داشتن، تکلیف دارد. به بیان دیگر، حقها مشروط به انجام تکالیفاند؛ اگر کسی تکلیف خود را انجام ندهد، حتی در صورت تضییع حقوقش، حق اعتراض رسمی نیز ندارد. این منطق بهنوعی از رابطه عبد و مولا در فقه سنتی شیعه گرفته شده و به رابطهی «مردم و نظام» منتقل شده است.
در جمهوری اسلامی، مفاهیمی مانند «انقلاب اسلامی»، «نظام» و «ولایت فقیه» جایگاهی نزدیک به تقدس پیدا کردهاند؛ مشابه جایگاه امام معصوم در دوران غیبت. در نتیجه:
مردم در برابر انقلاب و نظام تکلیف دارند: اطاعت، فداکاری، تحمل سختی و مقاومت در برابر دشمن.
نظام در برابر مردم، تکلیف پاسخگویی جدی ندارد؛ زیرا خود را نماینده خدا و امام زمان میداند.
این زبان تکلیفمحور دو کارکرد اصلی دارد:
1. توجیه کاستیها و سرکوب: هرگاه فساد، کمکاری یا سختی پیش میآید، پیام این است: «انقلاب هزینه دارد»، «تکلیف ایجاب میکند تحمل کنید»، یا «شما کم گذاشتید».
2. بسیج دائمی جامعه: زمانی که مردم خسته میشوند، همان جملهی قدیمی تکرار میشود: «شما برای انقلاب چه کردید؟»
در کشورهای دموکراتیک، زبان قدرت عمدتاً حقمحور است: دولت موظف است حقوق شهروندان را رعایت، رفاه ایجاد و پاسخگو باشد. البته حتی در این نظامها، گاهی مسئولان به زبان تکلیفمحور متوسل میشوند، اما نسبت آن با حقوق شهروندی بسیار کمتر است.
در جمهوری اسلامی، تا زمانی که نظام خود را نماینده خدا و امام زمان میداند، مردم جایگاه شهروندی کامل ندارند و عمدتاً «مکلّف» محسوب میشوند. این جهانبینی باعث میشود زبان قدرت همچنان غالباً تکلیفمحور باقی بماند.
با یک جمله، خمینی نزدیک به پنجاه سال رابطهی مردم و قدرت را بهصورت فشرده توصیف کرده است. امروز، همان نگاه حاکم است و زبان تکلیفمحور همچنان در مناسبتهای ایدئولوژیک و رسمی غالب است.
#خمینی #نظام_ایدئولوژیک #حق_محوری #تکلیف_محوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شما برای نظام و انقلاب چه کردهاید؟
چرا زبان حاکمان جمهوری اسلامی «تکلیفمحور» است؟
پیام همراهان
روح اله خمینی در سالهای نخست انقلاب جملهای مشهور گفت که هنوز هم سنگ بنای ایدئولوژی نظام بهشمار میرود:
«نگویید برای شما چه کردیم، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟»
این جمله ساده به نظر میرسد، اما کلید فهم رابطهی مردم و قدرت در جمهوری اسلامی است. چرا زبان مسئولان، از رهبر تا کوچکترین مقام، غالباً «تکلیفمحور» است و نه «حقمحور»؟
ریشهی این نگاه را میتوان در فقه خاص و دیدگاه انقلابی خمینی و شاگردانش یافت. در این دیدگاه، انسان پیش از حق داشتن، تکلیف دارد. به بیان دیگر، حقها مشروط به انجام تکالیفاند؛ اگر کسی تکلیف خود را انجام ندهد، حتی در صورت تضییع حقوقش، حق اعتراض رسمی نیز ندارد. این منطق بهنوعی از رابطه عبد و مولا در فقه سنتی شیعه گرفته شده و به رابطهی «مردم و نظام» منتقل شده است.
در جمهوری اسلامی، مفاهیمی مانند «انقلاب اسلامی»، «نظام» و «ولایت فقیه» جایگاهی نزدیک به تقدس پیدا کردهاند؛ مشابه جایگاه امام معصوم در دوران غیبت. در نتیجه:
مردم در برابر انقلاب و نظام تکلیف دارند: اطاعت، فداکاری، تحمل سختی و مقاومت در برابر دشمن.
نظام در برابر مردم، تکلیف پاسخگویی جدی ندارد؛ زیرا خود را نماینده خدا و امام زمان میداند.
این زبان تکلیفمحور دو کارکرد اصلی دارد:
1. توجیه کاستیها و سرکوب: هرگاه فساد، کمکاری یا سختی پیش میآید، پیام این است: «انقلاب هزینه دارد»، «تکلیف ایجاب میکند تحمل کنید»، یا «شما کم گذاشتید».
2. بسیج دائمی جامعه: زمانی که مردم خسته میشوند، همان جملهی قدیمی تکرار میشود: «شما برای انقلاب چه کردید؟»
در کشورهای دموکراتیک، زبان قدرت عمدتاً حقمحور است: دولت موظف است حقوق شهروندان را رعایت، رفاه ایجاد و پاسخگو باشد. البته حتی در این نظامها، گاهی مسئولان به زبان تکلیفمحور متوسل میشوند، اما نسبت آن با حقوق شهروندی بسیار کمتر است.
در جمهوری اسلامی، تا زمانی که نظام خود را نماینده خدا و امام زمان میداند، مردم جایگاه شهروندی کامل ندارند و عمدتاً «مکلّف» محسوب میشوند. این جهانبینی باعث میشود زبان قدرت همچنان غالباً تکلیفمحور باقی بماند.
با یک جمله، خمینی نزدیک به پنجاه سال رابطهی مردم و قدرت را بهصورت فشرده توصیف کرده است. امروز، همان نگاه حاکم است و زبان تکلیفمحور همچنان در مناسبتهای ایدئولوژیک و رسمی غالب است.
#خمینی #نظام_ایدئولوژیک #حق_محوری #تکلیف_محوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍9
دیکتاتوری واژگان؛
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ناتوانی مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در خواندن آیه مشهور «وَإِن يَكَادُ» ــ آن هم از روی تابلو و در یک برنامه زنده ــ بار دیگر پرده از ریاکاری دینی نهادینهشده در ساختار رسمی این نظام برمیدارد؛ ساختاری که مدعی «اسلام ولایی» است و برای کوچکترین جایگاه رسانهای، فیلترهای سختگیرانه عقیدتی و سیاسی میگذارد، اما در عمل حتی ابتداییترین آشنایی با قرآن و آموزههای دینی در بدنهاش وجود ندارد.
این صحنه نه یک اشتباه ساده، بلکه نمادی روشن از فاصله عمیق میان شعارهای ایدئولوژیک حکومت و واقعیت تهیشدهای است که در آن تظاهر جای ایمان، و نمایش جای دانش دینی را گرفته است.
#دین_حکومتی #تظاهر #ریا #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ناتوانی مجریان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در خواندن آیه مشهور «وَإِن يَكَادُ» ــ آن هم از روی تابلو و در یک برنامه زنده ــ بار دیگر پرده از ریاکاری دینی نهادینهشده در ساختار رسمی این نظام برمیدارد؛ ساختاری که مدعی «اسلام ولایی» است و برای کوچکترین جایگاه رسانهای، فیلترهای سختگیرانه عقیدتی و سیاسی میگذارد، اما در عمل حتی ابتداییترین آشنایی با قرآن و آموزههای دینی در بدنهاش وجود ندارد.
این صحنه نه یک اشتباه ساده، بلکه نمادی روشن از فاصله عمیق میان شعارهای ایدئولوژیک حکومت و واقعیت تهیشدهای است که در آن تظاهر جای ایمان، و نمایش جای دانش دینی را گرفته است.
#دین_حکومتی #تظاهر #ریا #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🤣20❤2😁1
رسانههای ایران از مرگ محمدمهدی صدیقی، فرزند کاظم صدیقی، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر و امام جمعهٔ سابق تهران که فساد مالی او و خانوادهاش خبرساز شده بود، خبر دادند.
کانال رسمی اطلاعرسانی امام جمعهٔ سابق تهران روز چهارشنبه با صدور اطلاعیهای، این خبر را تأیید کرد.
خانواده او گفتهاند که محمدمهدی صدیقی بهدلیل «ابتلا به عارضهٔ شدید کبدی و مبارزه با این بیماری» دچار ایست قلبی شده و درگذشته است.
پسر و عروس کاظم صدیقی امسال به اتهام «فساد مالی» از سوی مراجع قضایی بازداشت شده بودند. خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران دلیل بازداشت این دو نفر را «تخلفات مالی» و «زدوبندهای مختلف» عنوان کرد.
نام محمدمهدی صدیقی، نخستین بار با انتشار اسناد «انتقال غیرقانونی» باغ هزار میلیارد تومانی «ازگل» به نام وی، پدر و برادرش بر سر زبانها افتاد. او مالک ۲۵ درصد این باغ شده بود، اما پدرش بعد از افشاگری رسانهها ادعا کرد که از این موضوع خبر نداشته و امضایش را جعل کرده و باغ را به اسمش زدهاند. اما حوزه علمیه تهران بعداً تأیید کرد که آقای صدیقی خود با حضور در دفترخانه، سند انتقال ملک را امضا کرده است.
سخنگوی قوه قضائیه ۲۲ مهر امسال دربارهٔ آخرین وضعیت پروندهٔ فرزند و عروس کاظم صدیقی و دیگر متهمان این پرونده، گفته بود: «برای متهمین پرونده به اتهام مشارکت در کلاهبرداری و ادعای نفوذ در قوه قضائیه، در ۱۷ شهریور کیفرخواست صادر و پرونده هفتم مهر به دادگاه صالحه ارسال شد و در هفتهٔ آینده شعبه ۱۰۶۵ دادگاه عمومی مقید به رسیدگی شده است».
هنوز مشخص نیست که آیا پسر صدیقی محاکمه شده بود یا نه.
کاظم صدیقی سالها به نمایندگی از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، امام جمعه تهران بود.
#صدیقی #فساد #امام_جمعه #امربه_معروف_ونهی_از_منکر
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
رسانههای ایران از مرگ محمدمهدی صدیقی، فرزند کاظم صدیقی، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر و امام جمعهٔ سابق تهران که فساد مالی او و خانوادهاش خبرساز شده بود، خبر دادند.
کانال رسمی اطلاعرسانی امام جمعهٔ سابق تهران روز چهارشنبه با صدور اطلاعیهای، این خبر را تأیید کرد.
خانواده او گفتهاند که محمدمهدی صدیقی بهدلیل «ابتلا به عارضهٔ شدید کبدی و مبارزه با این بیماری» دچار ایست قلبی شده و درگذشته است.
پسر و عروس کاظم صدیقی امسال به اتهام «فساد مالی» از سوی مراجع قضایی بازداشت شده بودند. خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران دلیل بازداشت این دو نفر را «تخلفات مالی» و «زدوبندهای مختلف» عنوان کرد.
نام محمدمهدی صدیقی، نخستین بار با انتشار اسناد «انتقال غیرقانونی» باغ هزار میلیارد تومانی «ازگل» به نام وی، پدر و برادرش بر سر زبانها افتاد. او مالک ۲۵ درصد این باغ شده بود، اما پدرش بعد از افشاگری رسانهها ادعا کرد که از این موضوع خبر نداشته و امضایش را جعل کرده و باغ را به اسمش زدهاند. اما حوزه علمیه تهران بعداً تأیید کرد که آقای صدیقی خود با حضور در دفترخانه، سند انتقال ملک را امضا کرده است.
سخنگوی قوه قضائیه ۲۲ مهر امسال دربارهٔ آخرین وضعیت پروندهٔ فرزند و عروس کاظم صدیقی و دیگر متهمان این پرونده، گفته بود: «برای متهمین پرونده به اتهام مشارکت در کلاهبرداری و ادعای نفوذ در قوه قضائیه، در ۱۷ شهریور کیفرخواست صادر و پرونده هفتم مهر به دادگاه صالحه ارسال شد و در هفتهٔ آینده شعبه ۱۰۶۵ دادگاه عمومی مقید به رسیدگی شده است».
هنوز مشخص نیست که آیا پسر صدیقی محاکمه شده بود یا نه.
کاظم صدیقی سالها به نمایندگی از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، امام جمعه تهران بود.
#صدیقی #فساد #امام_جمعه #امربه_معروف_ونهی_از_منکر
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🎉5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ولی من وجودش را دارم و تا ابدالدهر پای اعتقاداتم هستم!»
آیا یک انسان دانا اعتقاداتش را بازبینی و ارزیابی نمیکند؟
وحید شمسایی، مربی فوتسال، پس از مسابقاتی که با عنوان همبستگی میان فرقههای اسلامی برگزار شده بود، حرکتی انجام داده که دقیقا مصداق پاشیدن نمک بر زخم دیرینه و اصلی تفرقه در اسلام است؛ صحنهای که ادعای برتریجویانه شیعه بر سنی را بازنمایی میکند و بار دیگر نشان میدهد چگونه رفتارهای کوچک میتوانند شکافهای بزرگ را بازتولید کنند.
در پاسخ به نقد این رفتار، او سخنانی به زبان آورده که قابل تامل است: از عادل فردوسیپور خواسته «اگر مرد است» با او رودررو صحبت کند؛ و در ضمن افزوده که «من وجودش را دارم و تا ابدالدهر پای اعتقاداتم هستم».
اما پرسش اصلی همینجاست:
آیا یک انسان دانا، بلوغ و توان فکری خود را با تغییرناپذیری میسنجد؟ یا با تواناییِ به پرسشکشیدن باورهایش؟
جزماندیشی درست از همینجا آغاز میشود: از اعتقادی که از نقد میترسد و خود را «مقدس» و غیرقابل لمس جا میزند. تکبّر اعتقادی نیز زمانی شکل میگیرد که فرد از باورهایش نه بهعنوان چراغ فهم، بل بهعنوان ابزار تحقیر و خودبرتربینی استفاده میکند. کسی که تغییر را ضعف میپندارد، عملا اعتقاداتش را به دیواری بتنی تبدیل میکند؛ دیواری که پشت آن هیچ رشدی رخ نمیدهد.
در مقابل، انسان بالغ میداند که اعتقاد بخشی از هویت سیال و در حال تحول اوست. او بهجای اینکه به تعصبش افتخار کند، میپرسد: آیا میتوان فهم و تفسیر امروز را از تفسیر کودکی یا جوانی بهتر نکرد؟ آیا میتوان بدون حمله به دیگران، در باورهای خود بازاندیشی کرد؟
لجاجت بر عقائد «شهامت» نیست، بلکه نشان هراس فکری است: اینکه گفتوگو، نقد و تغییر نشانه ضعفاند. حال آنکه بلوغ فکری یعنی آمادگی برای سنجش دوباره باورها، نه پافشاری لجوجانه بر آنها.
#تفرقه #شیعه #سنی #اعتقاد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«ولی من وجودش را دارم و تا ابدالدهر پای اعتقاداتم هستم!»
آیا یک انسان دانا اعتقاداتش را بازبینی و ارزیابی نمیکند؟
وحید شمسایی، مربی فوتسال، پس از مسابقاتی که با عنوان همبستگی میان فرقههای اسلامی برگزار شده بود، حرکتی انجام داده که دقیقا مصداق پاشیدن نمک بر زخم دیرینه و اصلی تفرقه در اسلام است؛ صحنهای که ادعای برتریجویانه شیعه بر سنی را بازنمایی میکند و بار دیگر نشان میدهد چگونه رفتارهای کوچک میتوانند شکافهای بزرگ را بازتولید کنند.
در پاسخ به نقد این رفتار، او سخنانی به زبان آورده که قابل تامل است: از عادل فردوسیپور خواسته «اگر مرد است» با او رودررو صحبت کند؛ و در ضمن افزوده که «من وجودش را دارم و تا ابدالدهر پای اعتقاداتم هستم».
اما پرسش اصلی همینجاست:
آیا یک انسان دانا، بلوغ و توان فکری خود را با تغییرناپذیری میسنجد؟ یا با تواناییِ به پرسشکشیدن باورهایش؟
جزماندیشی درست از همینجا آغاز میشود: از اعتقادی که از نقد میترسد و خود را «مقدس» و غیرقابل لمس جا میزند. تکبّر اعتقادی نیز زمانی شکل میگیرد که فرد از باورهایش نه بهعنوان چراغ فهم، بل بهعنوان ابزار تحقیر و خودبرتربینی استفاده میکند. کسی که تغییر را ضعف میپندارد، عملا اعتقاداتش را به دیواری بتنی تبدیل میکند؛ دیواری که پشت آن هیچ رشدی رخ نمیدهد.
در مقابل، انسان بالغ میداند که اعتقاد بخشی از هویت سیال و در حال تحول اوست. او بهجای اینکه به تعصبش افتخار کند، میپرسد: آیا میتوان فهم و تفسیر امروز را از تفسیر کودکی یا جوانی بهتر نکرد؟ آیا میتوان بدون حمله به دیگران، در باورهای خود بازاندیشی کرد؟
لجاجت بر عقائد «شهامت» نیست، بلکه نشان هراس فکری است: اینکه گفتوگو، نقد و تغییر نشانه ضعفاند. حال آنکه بلوغ فکری یعنی آمادگی برای سنجش دوباره باورها، نه پافشاری لجوجانه بر آنها.
#تفرقه #شیعه #سنی #اعتقاد #باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍8❤2🤮2
🔹️محمد خاتمی، رییس سابق دولت در جمهوری اسلامی، با نادیده گرفتن نقش علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در وضعیت اقتصادی کنونی و بحرانها در ایران، گفت برای ۸۰ درصد مردم ایران چندان مهم نیست که «حاکم کیست و چگونه است».
خاتمی چهارشنبه ۲۸ آبان در نشستی با اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات، گفت در طی سالهای پس از انقلاب تاکنون، بحرانی که اینک کشور با آن روبهروست و «تهدیدهایی که وجود دارد» سابقه نداشته است.
او درباره خطر از بین رفتن «سامان حکمرانی» هشدار داد و با تشبیه جمهوری اسلامی به درختی تناور، گفت: «این درخت تناور گرچه سالها میتواند در خشکسالی و طوفان دوام بیاورد ولی امروز تهدیدهای داخلی و خارجی و مشکلات چنان انبوه و بزرگ است که بیم آن میرود یکباره پژمرده شود و از پا بیفتد؛ که آن روز مباد.»
خاتمی «تنها و کم هزینهترین راه ممکن» در شرایط فعلی را تغییر رویکرد حاکمیت و «تجدیدنظر در خط قرمزها، بدون تسلیم در برابر فزونخواهی بیگانه» خواند.
تاکید خاتمی بر «اصلاحپذیر» بودن جمهوری اسلامی در شرایطی است که شماری از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان در سالهای گذشته بر تغییر ساختاری حکومت فعلی تاکید کردهاند.
✍️مخاطبی برای ما نوشته:
از نگاه بسیاری از مردم، سخنان محمد خاتمی دیگر کمترین نسبتی با واقعیت جامعه ندارد؛ مردمی که سالهاست در خیابانها با شعار روشن «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» مرزبندی خود را با هر دو جناح رسمی اعلام کردهاند.
در حالی که خاتمی همچنان از «اصلاحپذیری» یک حکومت ایدئولوژیک دینی سخن میگوید، جامعه معترض تاکید میکنند که مردم از این شکل حکمرانی عبور کردهاند: حکومتی که تمام ساختارهایش بر اساس وفاداری به یک ایدئولوژی دینی بنا شده، در برابر تغییر واقعی مقاومت میکند و مسئولیتپذیر نیست.
در چنین وضعیتی، سخن گفتن از تغییر رویکرد یا تجدیدنظر در «خط قرمزها» نه تنها پاسخی به بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه تکرار همان نسخههایی است که سالهاست کارآیی خود را از دست دادهاند؛ جامعه دیگر به وعده اصلاح در چهارچوب یک نظام دینی باور ندارد، زیرا خود را بیرون از این چهارچوب تعریف کرده است.
بله مردم سالهاست که از حکومت دینی به هر شکل گذر کردهاند.
#حکومت_دینی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🔹️محمد خاتمی، رییس سابق دولت در جمهوری اسلامی، با نادیده گرفتن نقش علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در وضعیت اقتصادی کنونی و بحرانها در ایران، گفت برای ۸۰ درصد مردم ایران چندان مهم نیست که «حاکم کیست و چگونه است».
خاتمی چهارشنبه ۲۸ آبان در نشستی با اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات، گفت در طی سالهای پس از انقلاب تاکنون، بحرانی که اینک کشور با آن روبهروست و «تهدیدهایی که وجود دارد» سابقه نداشته است.
او درباره خطر از بین رفتن «سامان حکمرانی» هشدار داد و با تشبیه جمهوری اسلامی به درختی تناور، گفت: «این درخت تناور گرچه سالها میتواند در خشکسالی و طوفان دوام بیاورد ولی امروز تهدیدهای داخلی و خارجی و مشکلات چنان انبوه و بزرگ است که بیم آن میرود یکباره پژمرده شود و از پا بیفتد؛ که آن روز مباد.»
خاتمی «تنها و کم هزینهترین راه ممکن» در شرایط فعلی را تغییر رویکرد حاکمیت و «تجدیدنظر در خط قرمزها، بدون تسلیم در برابر فزونخواهی بیگانه» خواند.
تاکید خاتمی بر «اصلاحپذیر» بودن جمهوری اسلامی در شرایطی است که شماری از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان در سالهای گذشته بر تغییر ساختاری حکومت فعلی تاکید کردهاند.
✍️مخاطبی برای ما نوشته:
از نگاه بسیاری از مردم، سخنان محمد خاتمی دیگر کمترین نسبتی با واقعیت جامعه ندارد؛ مردمی که سالهاست در خیابانها با شعار روشن «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» مرزبندی خود را با هر دو جناح رسمی اعلام کردهاند.
در حالی که خاتمی همچنان از «اصلاحپذیری» یک حکومت ایدئولوژیک دینی سخن میگوید، جامعه معترض تاکید میکنند که مردم از این شکل حکمرانی عبور کردهاند: حکومتی که تمام ساختارهایش بر اساس وفاداری به یک ایدئولوژی دینی بنا شده، در برابر تغییر واقعی مقاومت میکند و مسئولیتپذیر نیست.
در چنین وضعیتی، سخن گفتن از تغییر رویکرد یا تجدیدنظر در «خط قرمزها» نه تنها پاسخی به بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه تکرار همان نسخههایی است که سالهاست کارآیی خود را از دست دادهاند؛ جامعه دیگر به وعده اصلاح در چهارچوب یک نظام دینی باور ندارد، زیرا خود را بیرون از این چهارچوب تعریف کرده است.
بله مردم سالهاست که از حکومت دینی به هر شکل گذر کردهاند.
#حکومت_دینی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍6💩2🖕1
دو نوکیش مسیحی، حسین (دانیال) محمدی و زهرا (هانا) غلامی، روز یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ پس از دریافت احضاریه برای اجرای حکم، خود را به شعبه دوم اجرای احکام کیفری دادسرای عمومی و انقلاب ملارد معرفی کردند.
این دو، از جمله نوکیشانی بودند که در ۲۰ آذر ۱۴۰۲ در جریان یورش مأموران امنیتی بازداشت شدند. در آن روز، حدود ۳۰ مأمور وزارت اطلاعات به یک مهمانی خانوادگی مسیحیان که برای برنامهریزی جشن کریسمس در منزلی حوالی شهریار برگزار شده بود، حمله کردند. در این گردهمایی حدود ۲۵ نوکیش مسیحی حضور داشتند. مأموران تلفنهای همراه و وسیلههای ارتباطی همه حاضران را ضبط کرده و هر یک را بهطور جداگانه حدود نیم ساعت بازجویی کردند. طی هفتههای بعد نیز این افراد تکتک احضار و دوباره بازجویی شدند.
در سالهای گذشته نیز مأموران امنیتی بارها در ایام نزدیک به کریسمس به منازل و کلیساهای خانگی مسیحیان یورش برده و آنان را تحت فشار قرار دادهاند.
#نوکیش #مسیحیان_ایران #آزادی_باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دو نوکیش مسیحی، حسین (دانیال) محمدی و زهرا (هانا) غلامی، روز یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ پس از دریافت احضاریه برای اجرای حکم، خود را به شعبه دوم اجرای احکام کیفری دادسرای عمومی و انقلاب ملارد معرفی کردند.
این دو، از جمله نوکیشانی بودند که در ۲۰ آذر ۱۴۰۲ در جریان یورش مأموران امنیتی بازداشت شدند. در آن روز، حدود ۳۰ مأمور وزارت اطلاعات به یک مهمانی خانوادگی مسیحیان که برای برنامهریزی جشن کریسمس در منزلی حوالی شهریار برگزار شده بود، حمله کردند. در این گردهمایی حدود ۲۵ نوکیش مسیحی حضور داشتند. مأموران تلفنهای همراه و وسیلههای ارتباطی همه حاضران را ضبط کرده و هر یک را بهطور جداگانه حدود نیم ساعت بازجویی کردند. طی هفتههای بعد نیز این افراد تکتک احضار و دوباره بازجویی شدند.
در سالهای گذشته نیز مأموران امنیتی بارها در ایام نزدیک به کریسمس به منازل و کلیساهای خانگی مسیحیان یورش برده و آنان را تحت فشار قرار دادهاند.
#نوکیش #مسیحیان_ایران #آزادی_باور #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💔10🔥1😡1
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ارتباطی میان دین و اخلاق نباید جستجو کرد. گناه بزرگ از نظر دینداران این است که “شما مثل ما فکر نمیکنید” دینداران با توسل به همین نکته، غیر دینداران را از امتیازات و حقوق بدیهی انسانی محروم میکنند. این فرآیند محدود به دین خاص یا جغرافیای خاصی نبوده؛ اما در گذر زمان انسان توانست شیوههای بهتری برای زیستن، متفاوت از آموزههای ادیان بیابد.»
گزیدهای از برنامه بگو-بشنو ۴۵ را میشنوید.
در این برنامه پرسش «آیا خداناباوران به اخلاق پایبندند؟» مطرح شد.
نظر جمشید برزگر، روزنامهنگار را در این بخش میشنویم. ایشان معتقد است: «منشا اخلاق، دین نیست.»
شنیدن این برنامه را از دست ندهید.
این برنامه ۲ اسفند ۱۴۰۲ با حضور محسن بنائی، پژوهشگر تاریخ اسلام و ایران، جمشید برزگر، شاعر و نویسنده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران و برخی ازصاحبنظران در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
گرداننده: ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/ethics-and-religion/
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=1TlG2EIjSVs
#آزادی_ادیان #استبداد_مذهبی
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«ارتباطی میان دین و اخلاق نباید جستجو کرد. گناه بزرگ از نظر دینداران این است که “شما مثل ما فکر نمیکنید” دینداران با توسل به همین نکته، غیر دینداران را از امتیازات و حقوق بدیهی انسانی محروم میکنند. این فرآیند محدود به دین خاص یا جغرافیای خاصی نبوده؛ اما در گذر زمان انسان توانست شیوههای بهتری برای زیستن، متفاوت از آموزههای ادیان بیابد.»
گزیدهای از برنامه بگو-بشنو ۴۵ را میشنوید.
در این برنامه پرسش «آیا خداناباوران به اخلاق پایبندند؟» مطرح شد.
نظر جمشید برزگر، روزنامهنگار را در این بخش میشنویم. ایشان معتقد است: «منشا اخلاق، دین نیست.»
شنیدن این برنامه را از دست ندهید.
این برنامه ۲ اسفند ۱۴۰۲ با حضور محسن بنائی، پژوهشگر تاریخ اسلام و ایران، جمشید برزگر، شاعر و نویسنده، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران و برخی ازصاحبنظران در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
گرداننده: ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/ethics-and-religion/
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=1TlG2EIjSVs
#آزادی_ادیان #استبداد_مذهبی
#گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍8❤1👎1
رقص؛ بدنِ نافرمان در برابر قدرت
چرا جمهوری اسلامی از رقص و شادی شهروندان میترسد؟
پیام همراهان
رقص، از قدیمیترین شکلهای تجربهٔ آزادی و حضور انسان در جهان بوده است؛ زبانی غیرکلامی که بدن را به ابزار بیان و خلاقیت تبدیل میکند. با این حال، در جمهوری اسلامی، رقص نه یک هنر یا تفریح، بلکه تهدیدی سیاسی تلقی شده است. «بدنِ نافرمان» در برابر قدرت، نماد بیقید و شرط زندگی و شادی است؛ حرکتی که نظم کنترلشده و سلسلهمراتبی جامعه را به چالش میکشد.
کنترل بدن، یکی از بنیادیترین ابزارهای حکومت است. رقص، برخلاف بسیاری از رفتارهای روزمره، غیرقابل پیشبینی و مستقل است؛ به همین دلیل برای ساختار قدرت تهدید محسوب میشود. شادی جمعی و رقص، پیوند اجتماعی و همبستگی ایجاد میکنند؛ این نوع تجمعها میتوانند حس قدرت و تعلق مردم را تقویت کنند، چیزی که برای حکومتهای اقتدارگرا تهدید است.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایدئولوژی غممحوری ایجاد کرده که ارزشگذاری به سوگواری، فروتنی اجباری و پرهیز از لذت را مشروع میسازد. رقص و شادی، دقیقاً نقطهٔ مقابل این ایدئولوژی هستند: نماد حیات، حضور و آزادی فردی. سرکوب رقص و شادی، نه هدف، بلکه ابزاری برای تثبیت قدرت و کنترل فضای عمومی است.
با این حال، نتیجهٔ ناخواسته این سیاست طولانیمدت، تبدیل رقص به نماد مقاومت فرهنگی و فردی است. مردم در خانهها، جمعهای خصوصی و فضای دیجیتال رقصیده و میرقصند. هر حرکت بدن آزادانه، نوعی اعتراض و بازپسگیری آزادی است.
رقص تنها حرکت فیزیکی نیست؛ فلسفهای عمیق دارد. بدن در رقص از ابزار بودن به سوژه بودن میرسد، ذهن کنترلکننده کنار میرود و انسان به «خود اصیل» و «لحظهٔ اکنون» دست مییابد. از نگاه عرفان و فلسفه، رقص مراقبه در حرکت و تجربهٔ آزادی و یگانگی با جهان است.
در نهایت، ممنوعیت رقص و شادی در ایران، ۴۷ سال است که فرهنگ و زندگی مردم را محدود کرده، اما ارادهٔ طبیعی انسان برای شادی و حرکت، شکستناپذیر است. هر بار که بدن رقصان آزاد میشود، زندگی و امید، حتی در برابر قدرت مطلق، پیروز میشوند.
#رقص #شادی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
رقص؛ بدنِ نافرمان در برابر قدرت
چرا جمهوری اسلامی از رقص و شادی شهروندان میترسد؟
پیام همراهان
رقص، از قدیمیترین شکلهای تجربهٔ آزادی و حضور انسان در جهان بوده است؛ زبانی غیرکلامی که بدن را به ابزار بیان و خلاقیت تبدیل میکند. با این حال، در جمهوری اسلامی، رقص نه یک هنر یا تفریح، بلکه تهدیدی سیاسی تلقی شده است. «بدنِ نافرمان» در برابر قدرت، نماد بیقید و شرط زندگی و شادی است؛ حرکتی که نظم کنترلشده و سلسلهمراتبی جامعه را به چالش میکشد.
کنترل بدن، یکی از بنیادیترین ابزارهای حکومت است. رقص، برخلاف بسیاری از رفتارهای روزمره، غیرقابل پیشبینی و مستقل است؛ به همین دلیل برای ساختار قدرت تهدید محسوب میشود. شادی جمعی و رقص، پیوند اجتماعی و همبستگی ایجاد میکنند؛ این نوع تجمعها میتوانند حس قدرت و تعلق مردم را تقویت کنند، چیزی که برای حکومتهای اقتدارگرا تهدید است.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایدئولوژی غممحوری ایجاد کرده که ارزشگذاری به سوگواری، فروتنی اجباری و پرهیز از لذت را مشروع میسازد. رقص و شادی، دقیقاً نقطهٔ مقابل این ایدئولوژی هستند: نماد حیات، حضور و آزادی فردی. سرکوب رقص و شادی، نه هدف، بلکه ابزاری برای تثبیت قدرت و کنترل فضای عمومی است.
با این حال، نتیجهٔ ناخواسته این سیاست طولانیمدت، تبدیل رقص به نماد مقاومت فرهنگی و فردی است. مردم در خانهها، جمعهای خصوصی و فضای دیجیتال رقصیده و میرقصند. هر حرکت بدن آزادانه، نوعی اعتراض و بازپسگیری آزادی است.
رقص تنها حرکت فیزیکی نیست؛ فلسفهای عمیق دارد. بدن در رقص از ابزار بودن به سوژه بودن میرسد، ذهن کنترلکننده کنار میرود و انسان به «خود اصیل» و «لحظهٔ اکنون» دست مییابد. از نگاه عرفان و فلسفه، رقص مراقبه در حرکت و تجربهٔ آزادی و یگانگی با جهان است.
در نهایت، ممنوعیت رقص و شادی در ایران، ۴۷ سال است که فرهنگ و زندگی مردم را محدود کرده، اما ارادهٔ طبیعی انسان برای شادی و حرکت، شکستناپذیر است. هر بار که بدن رقصان آزاد میشود، زندگی و امید، حتی در برابر قدرت مطلق، پیروز میشوند.
#رقص #شادی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍9