دینداری و اسارت جاودانگی
چگونه میل به ماندن و جاودانگی میتواند آزادی انسان را محدود کند.
پیام همراهان
میل به جاودانگی، نیرویی بنیادین در انسان است که ریشه در اضطراب از مرگ دارد. وقتی انسان از محدودیت و فناپذیری خود آگاه میشود، به دنبال راههایی برای «ماندن» میگردد. این میل طبیعی است، اما اگر غیرفعال یا غیرآگاهانه دنبال شود، میتواند آزادی واقعی را محدود کند. افراد گاهی در دینداری، گاهی در شهرت، ثروت، علم یا حتی فرزندآوری تلاش میکنند که نام و اثر خود را باقی بگذارند.
راه دیگری نیز وجود دارد: به جای اصرار بر جاودانگی، میتوان تمرکز را روی مفید بودن و اثربخش بودن گذاشت. زندگی اصیل یعنی حضور کامل در لحظه، انجام کارهای ارزشمند و وفاداری به خود، بدون اینکه اضطراب ماندن در یادها زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی ما مردهایم، تفاوتی ندارد که از ما یادی شود یا نه؛ آنچه مهم است، کیفیت و اصالت زندگی ماست.
پروژهٔ جاودانگی میتواند در مسیرهایی غیر از دینداری نیز تحقق یابد. علم، فلسفه، هنر، خدمات اجتماعی و کارهای رایگانبخشانه همه راههایی هستند که انسان میتواند تأثیر واقعی بگذارد، بدون گرفتار شدن در ایدئولوژی، خرافه یا شستشوی مغزی. اخلاقی زیستن، به ویژه یک اخلاق معنوی و سکولار، آزادی و معنا را همزمان با اثرگذاری فراهم میکند.
کسی که مرگ را پذیرفته و با اضطراب فناپذیری خود کنار آمده، دیگر نیازی به اصرار بر جاودانگی ندارد. او میتواند آزادانه، اصیل و اثرگذار زندگی کند. در پایان، یک پرسش تأملبرانگیز باقی میماند:
اگر کسی با اضطراب مرگ کنار آمده و زندگی اصیل و آزادانهای دارد، آیا هنوز به دین نیاز دارد؟
«فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم»
#جاودانگی #دین #ایدئولوژی #آزادی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چگونه میل به ماندن و جاودانگی میتواند آزادی انسان را محدود کند.
پیام همراهان
میل به جاودانگی، نیرویی بنیادین در انسان است که ریشه در اضطراب از مرگ دارد. وقتی انسان از محدودیت و فناپذیری خود آگاه میشود، به دنبال راههایی برای «ماندن» میگردد. این میل طبیعی است، اما اگر غیرفعال یا غیرآگاهانه دنبال شود، میتواند آزادی واقعی را محدود کند. افراد گاهی در دینداری، گاهی در شهرت، ثروت، علم یا حتی فرزندآوری تلاش میکنند که نام و اثر خود را باقی بگذارند.
راه دیگری نیز وجود دارد: به جای اصرار بر جاودانگی، میتوان تمرکز را روی مفید بودن و اثربخش بودن گذاشت. زندگی اصیل یعنی حضور کامل در لحظه، انجام کارهای ارزشمند و وفاداری به خود، بدون اینکه اضطراب ماندن در یادها زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. وقتی ما مردهایم، تفاوتی ندارد که از ما یادی شود یا نه؛ آنچه مهم است، کیفیت و اصالت زندگی ماست.
پروژهٔ جاودانگی میتواند در مسیرهایی غیر از دینداری نیز تحقق یابد. علم، فلسفه، هنر، خدمات اجتماعی و کارهای رایگانبخشانه همه راههایی هستند که انسان میتواند تأثیر واقعی بگذارد، بدون گرفتار شدن در ایدئولوژی، خرافه یا شستشوی مغزی. اخلاقی زیستن، به ویژه یک اخلاق معنوی و سکولار، آزادی و معنا را همزمان با اثرگذاری فراهم میکند.
کسی که مرگ را پذیرفته و با اضطراب فناپذیری خود کنار آمده، دیگر نیازی به اصرار بر جاودانگی ندارد. او میتواند آزادانه، اصیل و اثرگذار زندگی کند. در پایان، یک پرسش تأملبرانگیز باقی میماند:
اگر کسی با اضطراب مرگ کنار آمده و زندگی اصیل و آزادانهای دارد، آیا هنوز به دین نیاز دارد؟
«فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم»
#جاودانگی #دین #ایدئولوژی #آزادی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍8
بازداشت امینالله کوشکباغی، شهروند بهائی در گنبدکاووس؛ بیخبری کامل پس از پنج روز
بهگزارش منابع حقوق بشری، امینالله کوشکباغی، شهروند ۶۹ ساله بهائی ساکن گنبدکاووس، روز چهارشنبه ۲۱ آبانماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
بر اساس این گزارشها، مأموران امنیتی بدون ارائه حکم قضایی روشن، این شهروند بهائی را در محل سکونتش بازداشت کردهاند. پس از گذشت پنج روز از زمان بازداشت، پیگیریهای مستمر خانواده و نزدیکان کوشکباغی برای اطلاع از وضعیت، محل نگهداری و نهاد بازداشتکننده او، همچنان بینتیجه مانده است.
منابع مطلع میگویند تاکنون هیچ اطلاعات رسمی درباره دلایل بازداشت، اتهامات احتمالی، یا وضعیت حقوقی این شهروند ارائه نشده و مقامات امنیتی از پاسخگویی به خانواده خودداری کردهاند.
همزمان با این بازداشت، آروین عوضپور، دیگر شهروند بهائی ساکن گنبدکاووس نیز در همین روز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است؛ موضوعی که موجب نگرانی خانوادههای این دو شهروند و فعالان حقوق بشر نسبت به فشارهای سیستماتیک بر جامعه بهائی در این منطقه شده است.
گفتنی است امینالله کوشکباغی ۶۹ ساله از شهروندان شناختهشده بهائی در گنبدکاووس است و طی سالهای گذشته بارها با محدودیتهای مذهبی و مدنی مواجه بوده است.
چرا بابت یک باور دینی که امری شخصی محسوب میشود، کسی باید بازداشت و زندانی شود و از حقوق اجتماعی محروم گردد؟
تا کی جامعه ایران باید شاهد سرکوب شهروندان به خاطر اعتقاداتشان باشد؟
#امین_الله_کوشکباغی #داستان_ما_یکیست #رواداری #آزادی_دینی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
بهگزارش منابع حقوق بشری، امینالله کوشکباغی، شهروند ۶۹ ساله بهائی ساکن گنبدکاووس، روز چهارشنبه ۲۱ آبانماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
بر اساس این گزارشها، مأموران امنیتی بدون ارائه حکم قضایی روشن، این شهروند بهائی را در محل سکونتش بازداشت کردهاند. پس از گذشت پنج روز از زمان بازداشت، پیگیریهای مستمر خانواده و نزدیکان کوشکباغی برای اطلاع از وضعیت، محل نگهداری و نهاد بازداشتکننده او، همچنان بینتیجه مانده است.
منابع مطلع میگویند تاکنون هیچ اطلاعات رسمی درباره دلایل بازداشت، اتهامات احتمالی، یا وضعیت حقوقی این شهروند ارائه نشده و مقامات امنیتی از پاسخگویی به خانواده خودداری کردهاند.
همزمان با این بازداشت، آروین عوضپور، دیگر شهروند بهائی ساکن گنبدکاووس نیز در همین روز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است؛ موضوعی که موجب نگرانی خانوادههای این دو شهروند و فعالان حقوق بشر نسبت به فشارهای سیستماتیک بر جامعه بهائی در این منطقه شده است.
گفتنی است امینالله کوشکباغی ۶۹ ساله از شهروندان شناختهشده بهائی در گنبدکاووس است و طی سالهای گذشته بارها با محدودیتهای مذهبی و مدنی مواجه بوده است.
چرا بابت یک باور دینی که امری شخصی محسوب میشود، کسی باید بازداشت و زندانی شود و از حقوق اجتماعی محروم گردد؟
تا کی جامعه ایران باید شاهد سرکوب شهروندان به خاطر اعتقاداتشان باشد؟
#امین_الله_کوشکباغی #داستان_ما_یکیست #رواداری #آزادی_دینی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
😡8
کی خدا ازش راضی میشه؟
روایتی از یک جامعه خسته!
پیامی از همراهان
در اجتماع محلی ما در خراسان، تعبیری هست برای وقتی که فردی سالخورده در بستر بیماری، در رفتوآمد میان مرگ و زندگی مانده اما نمیمیرد. اطرافیان امیدی به بهبود او ندارند؛ زمان بهبودش گذشته و نشانهها از برگشتناپذیری حکایت میکنند. مراقبتهای طولانی، خانواده را خسته و فرسوده کرده و زندهماندنِ بیمار، یا بهتر بگوییم نمردنش، جز تحلیلرفتن رمق زندگان و فرسایش زندگی نتیجهای ندارد. در چنین وضعی، آرامآرام این عبارت میان اطرافیان زمزمه میشود: «انشاءالله خدا ازش زودتر راضی بشه». و بعد، شکوهآمیزتر و با آهی سنگینتر میگویند: «کی خدا ازش راضی میشه؟!».
در فرهنگی که این عبارت در آن به کار میرود، چند معنا نهفته است:
نخست اینکه مرگ و زندگی در دستان خداست و تا او اراده نکند، بیمار از دنیا نمیرود؛
دیگر اینکه انسانها—سالخوردگان و بیماران—عزیز و محترمند و حرمتشان باید پاس داشته شود؛
سوم اینکه وظیفه داریم در بیماری و ناتوانی کنارشان بمانیم، و محبت گاه اقتضا میکند از خود نیز بگذریم؛
و چهارم، هرچند نباید سادهدلانه آرزوی مرگ کسی را کرد، اما اگر بودنِ او اساس زندگی دیگران را مختل کند، چنین آرزویی گریزناپذیر میشود.
در یکی از مراسم تعزیه، طنازی با اشارهای تلخ گفت: «راستی کی خدا از مسؤولان جمهوری اسلامی راضی میشه؟». این جمله، بازتاب همان زمزمهای است که مدتیست از زبان مردم شنیده میشود؛ اما این روزها که فشارهای زندگی و تنگنای معیشت جان مردم را به لب رسانده، بسیار بلندتر شنیده میشود. مردم ایران مردمانی نجیب و خوددارند؛ از مال و جان و آبرو برای کشورشان دریغ نکردهاند، اما دیگر نمیخواهند زندگی را قربانی توهمات کنند.
امیل دورکیم، جامعهشناس بزرگ فرانسوی، در پژوهش «صور بنیادین حیات دینی» به این نتیجه رسیده بود که «خدا»، صورتِ متعالیِ «جامعه» است؛ نیرویی که در لحظات جوشش احساسات جمعی و خروش مناسکی، رنگ تقدس میگیرد و در تعالیم دینی تجلی مییابد. از نگاه او، انقلاب کبیر فرانسه نمونه روشنِ ظهور خدایِ جامعه در روزگار جدید بود.
بهراستی صدای پای خدا را نمیشنوید؟
آبان ۱۴۰۴
#کی_خدا_ازش_راضی_میشه #جامعه_خسته #ایران_خسته #صدای_مردم #بحران_معیشتی #فقر #گرانی #فساد #تقدس #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
روایتی از یک جامعه خسته!
پیامی از همراهان
در اجتماع محلی ما در خراسان، تعبیری هست برای وقتی که فردی سالخورده در بستر بیماری، در رفتوآمد میان مرگ و زندگی مانده اما نمیمیرد. اطرافیان امیدی به بهبود او ندارند؛ زمان بهبودش گذشته و نشانهها از برگشتناپذیری حکایت میکنند. مراقبتهای طولانی، خانواده را خسته و فرسوده کرده و زندهماندنِ بیمار، یا بهتر بگوییم نمردنش، جز تحلیلرفتن رمق زندگان و فرسایش زندگی نتیجهای ندارد. در چنین وضعی، آرامآرام این عبارت میان اطرافیان زمزمه میشود: «انشاءالله خدا ازش زودتر راضی بشه». و بعد، شکوهآمیزتر و با آهی سنگینتر میگویند: «کی خدا ازش راضی میشه؟!».
در فرهنگی که این عبارت در آن به کار میرود، چند معنا نهفته است:
نخست اینکه مرگ و زندگی در دستان خداست و تا او اراده نکند، بیمار از دنیا نمیرود؛
دیگر اینکه انسانها—سالخوردگان و بیماران—عزیز و محترمند و حرمتشان باید پاس داشته شود؛
سوم اینکه وظیفه داریم در بیماری و ناتوانی کنارشان بمانیم، و محبت گاه اقتضا میکند از خود نیز بگذریم؛
و چهارم، هرچند نباید سادهدلانه آرزوی مرگ کسی را کرد، اما اگر بودنِ او اساس زندگی دیگران را مختل کند، چنین آرزویی گریزناپذیر میشود.
در یکی از مراسم تعزیه، طنازی با اشارهای تلخ گفت: «راستی کی خدا از مسؤولان جمهوری اسلامی راضی میشه؟». این جمله، بازتاب همان زمزمهای است که مدتیست از زبان مردم شنیده میشود؛ اما این روزها که فشارهای زندگی و تنگنای معیشت جان مردم را به لب رسانده، بسیار بلندتر شنیده میشود. مردم ایران مردمانی نجیب و خوددارند؛ از مال و جان و آبرو برای کشورشان دریغ نکردهاند، اما دیگر نمیخواهند زندگی را قربانی توهمات کنند.
امیل دورکیم، جامعهشناس بزرگ فرانسوی، در پژوهش «صور بنیادین حیات دینی» به این نتیجه رسیده بود که «خدا»، صورتِ متعالیِ «جامعه» است؛ نیرویی که در لحظات جوشش احساسات جمعی و خروش مناسکی، رنگ تقدس میگیرد و در تعالیم دینی تجلی مییابد. از نگاه او، انقلاب کبیر فرانسه نمونه روشنِ ظهور خدایِ جامعه در روزگار جدید بود.
بهراستی صدای پای خدا را نمیشنوید؟
آبان ۱۴۰۴
#کی_خدا_ازش_راضی_میشه #جامعه_خسته #ایران_خسته #صدای_مردم #بحران_معیشتی #فقر #گرانی #فساد #تقدس #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤10
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد قتل خلیل عالینژاد، نوازنده، خواننده و آهنگساز
دیروز سالگرد به قتل رسیدن خلیل عالینژاد بود.
سید خلیل عالینژاد، نوازنده، خواننده و آهنگساز و از رهبران مذهبی یارسان در سال ۱۳۳۶ در شهر صحنه استان کرمانشاه به دنیا آمد.
عالینژاد یکی از سرشناسترین نوازندگان تنبور است. پدرش سید شاهمراد عالینژاد، نیز نوازنده تنبور بود.
در اوایل دهه ۶۰ گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
عالینژاد ۲۷ آبان ۱۳۸۰ در شهر گوتنبرگ سوئد، به دست افراد ناشناس به قتل رسید. قاتل یا قاتلان خانه و جسد او را آتش زدند.
مطالب مرتبط:
نقض حقوق اقلیتهای دینی در جمهوری اسلامی ایران
https://tavaana.org/violation_of_the_rights_of_religious_minorities/
#اهلحق
#اهل_حق
#یارسان #سیدخلیل_عالی_نژاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دیروز سالگرد به قتل رسیدن خلیل عالینژاد بود.
سید خلیل عالینژاد، نوازنده، خواننده و آهنگساز و از رهبران مذهبی یارسان در سال ۱۳۳۶ در شهر صحنه استان کرمانشاه به دنیا آمد.
عالینژاد یکی از سرشناسترین نوازندگان تنبور است. پدرش سید شاهمراد عالینژاد، نیز نوازنده تنبور بود.
در اوایل دهه ۶۰ گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
عالینژاد ۲۷ آبان ۱۳۸۰ در شهر گوتنبرگ سوئد، به دست افراد ناشناس به قتل رسید. قاتل یا قاتلان خانه و جسد او را آتش زدند.
مطالب مرتبط:
نقض حقوق اقلیتهای دینی در جمهوری اسلامی ایران
https://tavaana.org/violation_of_the_rights_of_religious_minorities/
#اهلحق
#اهل_حق
#یارسان #سیدخلیل_عالی_نژاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
😢9👍2🔥1
چرا درخت انقلاب در جمهوری اسلامی با خون آبیاری میشود؟
پیام همراهان
در روایت رسمی جمهوری اسلامی بارها گفته شده است که «درخت انقلاب با خون شهدا آبیاری میشود».
این تنها یک شعار سیاسی نیست؛ ریشه در الگویی اسطورهای دارد که اعماق حافظهی جمعی ما را شکل داده است.
در شاهنامه، ضحاک با دو ماری که بر شانه داشت، هر روز برای بقا به مغز جوانان نیازمند بود؛ نه از سر میل شخصی، بلکه بهعنوان سازوکاری که بقای حکومت او را تضمین میکرد.
در جمهوری اسلامی نیز، شهادتطلبی وفاداران نقشی مشابه دارد:
مرگِ پایگاه وفادار، سوختی است که انسجام ایدئولوژیک را حفظ میکند و هر راهی را بهسوی اصلاح میبندد.
۱. دعوت دائمی تودههای وفادار به شهادت
در جنگ هشتساله، در پروندهی مدافعان حرم، و حتی در برخورد با اعتراضات داخلی، «شهید» تقریباً همیشه از میان کسانی بوده که یا به نظام باور داشتهاند یا در زندگی اجتماعی و ایدئولوژیک آن رشد کردهاند.
این پایگاه بسیجپذیر، همان منبع انرژی نمادینی است که نظام برای بازتولید روایت انقلابیاش به آن تکیه دارد.
شهادت در این ساختار یک حادثه نیست؛ بخشی از مکانیسم حکمرانی است:
تولید مستمر عاطفه، وفاداری و مشروعیت.
۲. هر شهید، قفلی تازه بر امکان اصلاح نظام
در جامعهشناسی انقلابها، خون «سرمایهی نمادین» تولید میکند؛ سرمایهای که عقبنشینی را پرهزینه و اصلاح را دشوار میسازد.
در جمهوری اسلامی، هر شهادت سه کارکرد دارد:
🔹خانوادهها و طبقات اجتماعی حامی نظام را در موقعیتی قرار میدهد که اعتراف به اشتباه، معادل بیحرمتی به جان ازدسترفته شود.
🔹نقدهای اجتماعی را بهسادگی با برچسب «بیاحترامی به خون شهدا» بیاعتبار میکند.
🔹هر اصلاح یا عقبنشینی حکومتی معنایی تلویحی پیدا میکند: برخی از این خونها بیثمر بودهاند.
۳. خون همیشه از یک طبقه گرفته میشود
چه در جنگ، چه در سالهای پس از آن، الگو تغییر نکرده است:
اکثریت شهدا و کشتهشدگان از طبقات کمبرخوردار، نوجوانان، و اقشاری بودهاند که دسترسی اندکی به ساختار قدرت داشتهاند.
قدرت از بالا بازتولید میشود؛
اما خون از پایین گرفته میشود.
در چنین ساختاری مرگ کارکرد سیاسی پیدا میکند:
مرگِ وفاداران، به سپری نمادین بدل میشود که بازنگری و اصلاح را برای صاحبان قدرت غیرممکن میسازد.
۴. نظام برای حذف مخالفان به خون نیاز دارد؛ اما خونِ وفاداران نقش مهمتری دارد
تجربهی ۴۶ سال گذشته نشان میدهد که جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان، بارها به خشونت مستقیم و خونریزی متوسل شده است:
از اعدامهای دههی شصت، تا قتلهای زنجیرهای، تا سرکوبهای خونین خیابانی، تا بازداشت و شکنجه و ناپدیدسازی.
اما کارکرد اصلی خون در این نظام فقط حذف مخالفان نیست.
برای مهار مخالفان ابزارهای دیگری هم وجود دارد: زندان، تهدید، تبعید، محرومیت و کنترل امنیتی.
آنچه خون را به عنصرِ مرکزی بقا تبدیل میکند، نقش آن در کنترل وفاداران است:
شهادت، احساسی تولید میکند که هر مطالبهی اصلاحی را نوعی ناسپاسی جلوه میدهد.
خون، وفاداران را در موقعیتی اخلاقی قرار میدهد که فاصله گرفتن از نظام دشوار شود.
در اینجا، خون نه ابزار حذف دشمنان، بلکه سدّی در برابر اصلاح است.
جمعبندی
در جمهوری اسلامی، خونریزی فقط ابزاری برای حذف دشمنان نیست؛
ابزاری برای مهار کسانی است که بقای نظام بر دوش آنهاست.
شهادت وفاداران، نهتنها هزینهای برای نظام ایجاد نمیکند، بلکه پشتوانهای نمادین فراهم میآورد که مسیر تغییر را میبندد.
#شهادت #ایدئولوژی #انقلاب۵۷ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پیام همراهان
در روایت رسمی جمهوری اسلامی بارها گفته شده است که «درخت انقلاب با خون شهدا آبیاری میشود».
این تنها یک شعار سیاسی نیست؛ ریشه در الگویی اسطورهای دارد که اعماق حافظهی جمعی ما را شکل داده است.
در شاهنامه، ضحاک با دو ماری که بر شانه داشت، هر روز برای بقا به مغز جوانان نیازمند بود؛ نه از سر میل شخصی، بلکه بهعنوان سازوکاری که بقای حکومت او را تضمین میکرد.
در جمهوری اسلامی نیز، شهادتطلبی وفاداران نقشی مشابه دارد:
مرگِ پایگاه وفادار، سوختی است که انسجام ایدئولوژیک را حفظ میکند و هر راهی را بهسوی اصلاح میبندد.
۱. دعوت دائمی تودههای وفادار به شهادت
در جنگ هشتساله، در پروندهی مدافعان حرم، و حتی در برخورد با اعتراضات داخلی، «شهید» تقریباً همیشه از میان کسانی بوده که یا به نظام باور داشتهاند یا در زندگی اجتماعی و ایدئولوژیک آن رشد کردهاند.
این پایگاه بسیجپذیر، همان منبع انرژی نمادینی است که نظام برای بازتولید روایت انقلابیاش به آن تکیه دارد.
شهادت در این ساختار یک حادثه نیست؛ بخشی از مکانیسم حکمرانی است:
تولید مستمر عاطفه، وفاداری و مشروعیت.
۲. هر شهید، قفلی تازه بر امکان اصلاح نظام
در جامعهشناسی انقلابها، خون «سرمایهی نمادین» تولید میکند؛ سرمایهای که عقبنشینی را پرهزینه و اصلاح را دشوار میسازد.
در جمهوری اسلامی، هر شهادت سه کارکرد دارد:
🔹خانوادهها و طبقات اجتماعی حامی نظام را در موقعیتی قرار میدهد که اعتراف به اشتباه، معادل بیحرمتی به جان ازدسترفته شود.
🔹نقدهای اجتماعی را بهسادگی با برچسب «بیاحترامی به خون شهدا» بیاعتبار میکند.
🔹هر اصلاح یا عقبنشینی حکومتی معنایی تلویحی پیدا میکند: برخی از این خونها بیثمر بودهاند.
۳. خون همیشه از یک طبقه گرفته میشود
چه در جنگ، چه در سالهای پس از آن، الگو تغییر نکرده است:
اکثریت شهدا و کشتهشدگان از طبقات کمبرخوردار، نوجوانان، و اقشاری بودهاند که دسترسی اندکی به ساختار قدرت داشتهاند.
قدرت از بالا بازتولید میشود؛
اما خون از پایین گرفته میشود.
در چنین ساختاری مرگ کارکرد سیاسی پیدا میکند:
مرگِ وفاداران، به سپری نمادین بدل میشود که بازنگری و اصلاح را برای صاحبان قدرت غیرممکن میسازد.
۴. نظام برای حذف مخالفان به خون نیاز دارد؛ اما خونِ وفاداران نقش مهمتری دارد
تجربهی ۴۶ سال گذشته نشان میدهد که جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان، بارها به خشونت مستقیم و خونریزی متوسل شده است:
از اعدامهای دههی شصت، تا قتلهای زنجیرهای، تا سرکوبهای خونین خیابانی، تا بازداشت و شکنجه و ناپدیدسازی.
اما کارکرد اصلی خون در این نظام فقط حذف مخالفان نیست.
برای مهار مخالفان ابزارهای دیگری هم وجود دارد: زندان، تهدید، تبعید، محرومیت و کنترل امنیتی.
آنچه خون را به عنصرِ مرکزی بقا تبدیل میکند، نقش آن در کنترل وفاداران است:
شهادت، احساسی تولید میکند که هر مطالبهی اصلاحی را نوعی ناسپاسی جلوه میدهد.
خون، وفاداران را در موقعیتی اخلاقی قرار میدهد که فاصله گرفتن از نظام دشوار شود.
در اینجا، خون نه ابزار حذف دشمنان، بلکه سدّی در برابر اصلاح است.
جمعبندی
در جمهوری اسلامی، خونریزی فقط ابزاری برای حذف دشمنان نیست؛
ابزاری برای مهار کسانی است که بقای نظام بر دوش آنهاست.
شهادت وفاداران، نهتنها هزینهای برای نظام ایجاد نمیکند، بلکه پشتوانهای نمادین فراهم میآورد که مسیر تغییر را میبندد.
#شهادت #ایدئولوژی #انقلاب۵۷ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍15😡1
Forwarded from آموزشکده توانا
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا:
تصویب طرح صلح غزه در شورای امنیت سازمان ملل، به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از حمایت شورای امنيت سازمان ملل از طرح صلحش برای غزه استقبال کرد و گفت این اقدام به صلح بيشتر در سراسر جهان منجر میشود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، در پیامی در شبکه اجتماعی تروثسوشال اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل «لحظاتی پیش» تشکیل نهادی با عنوان هیئت صلح (Board of Peace) را تأیید کرده است؛ نهادی که به گفته او قرار است به ریاست خودش اداره شود و «قدرتمندترین و محترمترین رهبران جهان» در آن حضور داشته باشند.
ترامپ این تصمیم را «یکی از بزرگترین تأییدها در تاریخ سازمان ملل» توصیف کرد و مدعی شد که این رأیگیری «به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد» و «لحظهای با اهمیت تاریخی» است.
او در پیام خود از سازمان ملل و تمام کشورهای عضو شورای امنیت — چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا، الجزایر، دانمارک، یونان، گویان، کره جنوبی، پاکستان، پاناما، سیرالئون، اسلوونی و سومالی — قدردانی کرد. ترامپ همچنین از کشورهایی که عضو شورا نیستند اما به گفته او «بهشدت از این اقدام حمایت کردهاند»، از جمله قطر، مصر، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اندونزی، ترکیه و اردن، تشکر کرد.
ترامپ در پایان پیامش نوشت که اعضای این هیئت و «بسیاری اعلامیههای هیجانانگیز دیگر» در هفتههای آینده معرفی خواهند شد.
.
ـ غزه در حالی به سوی صلح میرود، که جمهوری اسلامی همچنان با فعالیتها و سخنان تنشآفرین، از همکاریها و مشارکتهای منطقهای برای صلح فاصله میگیرد و همچنان بر طبل جنگ میکوبد.
میلیاردها دلار سرمایه مردم ایران، در پی سیاستهای خصمانه حاکمان، از بین رفت، سرمایهای که میتوانست صرف رفاه شهروندان شود.
#صلح_خاورمبانه #دونالد_ترامپ #غزه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تصویب طرح صلح غزه در شورای امنیت سازمان ملل، به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از حمایت شورای امنيت سازمان ملل از طرح صلحش برای غزه استقبال کرد و گفت این اقدام به صلح بيشتر در سراسر جهان منجر میشود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، در پیامی در شبکه اجتماعی تروثسوشال اعلام کرد که شورای امنیت سازمان ملل «لحظاتی پیش» تشکیل نهادی با عنوان هیئت صلح (Board of Peace) را تأیید کرده است؛ نهادی که به گفته او قرار است به ریاست خودش اداره شود و «قدرتمندترین و محترمترین رهبران جهان» در آن حضور داشته باشند.
ترامپ این تصمیم را «یکی از بزرگترین تأییدها در تاریخ سازمان ملل» توصیف کرد و مدعی شد که این رأیگیری «به صلح بیشتر در سراسر جهان منجر خواهد شد» و «لحظهای با اهمیت تاریخی» است.
او در پیام خود از سازمان ملل و تمام کشورهای عضو شورای امنیت — چین، روسیه، فرانسه، بریتانیا، الجزایر، دانمارک، یونان، گویان، کره جنوبی، پاکستان، پاناما، سیرالئون، اسلوونی و سومالی — قدردانی کرد. ترامپ همچنین از کشورهایی که عضو شورا نیستند اما به گفته او «بهشدت از این اقدام حمایت کردهاند»، از جمله قطر، مصر، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، اندونزی، ترکیه و اردن، تشکر کرد.
ترامپ در پایان پیامش نوشت که اعضای این هیئت و «بسیاری اعلامیههای هیجانانگیز دیگر» در هفتههای آینده معرفی خواهند شد.
.
ـ غزه در حالی به سوی صلح میرود، که جمهوری اسلامی همچنان با فعالیتها و سخنان تنشآفرین، از همکاریها و مشارکتهای منطقهای برای صلح فاصله میگیرد و همچنان بر طبل جنگ میکوبد.
میلیاردها دلار سرمایه مردم ایران، در پی سیاستهای خصمانه حاکمان، از بین رفت، سرمایهای که میتوانست صرف رفاه شهروندان شود.
#صلح_خاورمبانه #دونالد_ترامپ #غزه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🏆9👍4❤1
صفحه فارسی وزارت امور خارجه آمریکا با انتشار بیانیهای تازه، نسبت به تداوم سرکوب گسترده اقلیتهای مذهبی در ایران، بهویژه جامعه بهایی، ابراز نگرانی کرده است.
در این بیانیه آمده است:
«بازداشت اخیر هشت بهایی در ایران بار دیگر نشان میدهد که سرکوب اقلیتهای مذهبی همچنان ادامه دارد. تنها بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵، حدود ۳۰۰ بهایی در سراسر کشور بازداشت شدهاند. این فقط بخشی از فشارهایی است که آنها هر روز با آن روبهرو هستند؛ از یورش به خانهها و مصادره اموال گرفته تا محرومیت از حضور در دانشگاه، محدودیتهای اقتصادی و تخریب گورستانها، همه با هدف حذف بهاییان از جامعه ایران.
در حالی که بهاییان با هدفمندترین سرکوبهای حکومتی مواجهاند، دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، اهل سنت و گروههای دینی دیگر هم با تبعیض گسترده، آزار و اذیت، بازداشت و نقض شدید آزادیهای مدنی و دینی روبهرو هستند.
آزادی مذهبی پایهایترین بخش کرامت انسانی است و جامعه جهانی باید ایران را بابت این نقضهای آشکار پاسخگو کند.»
وزارت امور خارجه آمریکا در این متن با اشاره به دههها فشار سازمانیافته بر بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی، خواستار توجه و اقدام جامعه جهانی در قبال نقض آزادیهای بنیادین در ایران شده است.
@usabehfarsi
#آزادی_دینی #آزادی_بیان #آزادی_عقیده #بهائیان #داستان_ما_یکیست #رواداری #تبعیض #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در این بیانیه آمده است:
«بازداشت اخیر هشت بهایی در ایران بار دیگر نشان میدهد که سرکوب اقلیتهای مذهبی همچنان ادامه دارد. تنها بین سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵، حدود ۳۰۰ بهایی در سراسر کشور بازداشت شدهاند. این فقط بخشی از فشارهایی است که آنها هر روز با آن روبهرو هستند؛ از یورش به خانهها و مصادره اموال گرفته تا محرومیت از حضور در دانشگاه، محدودیتهای اقتصادی و تخریب گورستانها، همه با هدف حذف بهاییان از جامعه ایران.
در حالی که بهاییان با هدفمندترین سرکوبهای حکومتی مواجهاند، دیگر اقلیتهای مذهبی از جمله مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، اهل سنت و گروههای دینی دیگر هم با تبعیض گسترده، آزار و اذیت، بازداشت و نقض شدید آزادیهای مدنی و دینی روبهرو هستند.
آزادی مذهبی پایهایترین بخش کرامت انسانی است و جامعه جهانی باید ایران را بابت این نقضهای آشکار پاسخگو کند.»
وزارت امور خارجه آمریکا در این متن با اشاره به دههها فشار سازمانیافته بر بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی، خواستار توجه و اقدام جامعه جهانی در قبال نقض آزادیهای بنیادین در ایران شده است.
@usabehfarsi
#آزادی_دینی #آزادی_بیان #آزادی_عقیده #بهائیان #داستان_ما_یکیست #رواداری #تبعیض #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤8🏆2
Forwarded from آموزشکده توانا
خمینی:
شما برای نظام و انقلاب چه کردهاید؟
چرا زبان حاکمان جمهوری اسلامی «تکلیفمحور» است؟
پیام همراهان
روح اله خمینی در سالهای نخست انقلاب جملهای مشهور گفت که هنوز هم سنگ بنای ایدئولوژی نظام بهشمار میرود:
«نگویید برای شما چه کردیم، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟»
این جمله ساده به نظر میرسد، اما کلید فهم رابطهی مردم و قدرت در جمهوری اسلامی است. چرا زبان مسئولان، از رهبر تا کوچکترین مقام، غالباً «تکلیفمحور» است و نه «حقمحور»؟
ریشهی این نگاه را میتوان در فقه خاص و دیدگاه انقلابی خمینی و شاگردانش یافت. در این دیدگاه، انسان پیش از حق داشتن، تکلیف دارد. به بیان دیگر، حقها مشروط به انجام تکالیفاند؛ اگر کسی تکلیف خود را انجام ندهد، حتی در صورت تضییع حقوقش، حق اعتراض رسمی نیز ندارد. این منطق بهنوعی از رابطه عبد و مولا در فقه سنتی شیعه گرفته شده و به رابطهی «مردم و نظام» منتقل شده است.
در جمهوری اسلامی، مفاهیمی مانند «انقلاب اسلامی»، «نظام» و «ولایت فقیه» جایگاهی نزدیک به تقدس پیدا کردهاند؛ مشابه جایگاه امام معصوم در دوران غیبت. در نتیجه:
مردم در برابر انقلاب و نظام تکلیف دارند: اطاعت، فداکاری، تحمل سختی و مقاومت در برابر دشمن.
نظام در برابر مردم، تکلیف پاسخگویی جدی ندارد؛ زیرا خود را نماینده خدا و امام زمان میداند.
این زبان تکلیفمحور دو کارکرد اصلی دارد:
1. توجیه کاستیها و سرکوب: هرگاه فساد، کمکاری یا سختی پیش میآید، پیام این است: «انقلاب هزینه دارد»، «تکلیف ایجاب میکند تحمل کنید»، یا «شما کم گذاشتید».
2. بسیج دائمی جامعه: زمانی که مردم خسته میشوند، همان جملهی قدیمی تکرار میشود: «شما برای انقلاب چه کردید؟»
در کشورهای دموکراتیک، زبان قدرت عمدتاً حقمحور است: دولت موظف است حقوق شهروندان را رعایت، رفاه ایجاد و پاسخگو باشد. البته حتی در این نظامها، گاهی مسئولان به زبان تکلیفمحور متوسل میشوند، اما نسبت آن با حقوق شهروندی بسیار کمتر است.
در جمهوری اسلامی، تا زمانی که نظام خود را نماینده خدا و امام زمان میداند، مردم جایگاه شهروندی کامل ندارند و عمدتاً «مکلّف» محسوب میشوند. این جهانبینی باعث میشود زبان قدرت همچنان غالباً تکلیفمحور باقی بماند.
با یک جمله، خمینی نزدیک به پنجاه سال رابطهی مردم و قدرت را بهصورت فشرده توصیف کرده است. امروز، همان نگاه حاکم است و زبان تکلیفمحور همچنان در مناسبتهای ایدئولوژیک و رسمی غالب است.
#خمینی #نظام_ایدئولوژیک #حق_محوری #تکلیف_محوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شما برای نظام و انقلاب چه کردهاید؟
چرا زبان حاکمان جمهوری اسلامی «تکلیفمحور» است؟
پیام همراهان
روح اله خمینی در سالهای نخست انقلاب جملهای مشهور گفت که هنوز هم سنگ بنای ایدئولوژی نظام بهشمار میرود:
«نگویید برای شما چه کردیم، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟»
این جمله ساده به نظر میرسد، اما کلید فهم رابطهی مردم و قدرت در جمهوری اسلامی است. چرا زبان مسئولان، از رهبر تا کوچکترین مقام، غالباً «تکلیفمحور» است و نه «حقمحور»؟
ریشهی این نگاه را میتوان در فقه خاص و دیدگاه انقلابی خمینی و شاگردانش یافت. در این دیدگاه، انسان پیش از حق داشتن، تکلیف دارد. به بیان دیگر، حقها مشروط به انجام تکالیفاند؛ اگر کسی تکلیف خود را انجام ندهد، حتی در صورت تضییع حقوقش، حق اعتراض رسمی نیز ندارد. این منطق بهنوعی از رابطه عبد و مولا در فقه سنتی شیعه گرفته شده و به رابطهی «مردم و نظام» منتقل شده است.
در جمهوری اسلامی، مفاهیمی مانند «انقلاب اسلامی»، «نظام» و «ولایت فقیه» جایگاهی نزدیک به تقدس پیدا کردهاند؛ مشابه جایگاه امام معصوم در دوران غیبت. در نتیجه:
مردم در برابر انقلاب و نظام تکلیف دارند: اطاعت، فداکاری، تحمل سختی و مقاومت در برابر دشمن.
نظام در برابر مردم، تکلیف پاسخگویی جدی ندارد؛ زیرا خود را نماینده خدا و امام زمان میداند.
این زبان تکلیفمحور دو کارکرد اصلی دارد:
1. توجیه کاستیها و سرکوب: هرگاه فساد، کمکاری یا سختی پیش میآید، پیام این است: «انقلاب هزینه دارد»، «تکلیف ایجاب میکند تحمل کنید»، یا «شما کم گذاشتید».
2. بسیج دائمی جامعه: زمانی که مردم خسته میشوند، همان جملهی قدیمی تکرار میشود: «شما برای انقلاب چه کردید؟»
در کشورهای دموکراتیک، زبان قدرت عمدتاً حقمحور است: دولت موظف است حقوق شهروندان را رعایت، رفاه ایجاد و پاسخگو باشد. البته حتی در این نظامها، گاهی مسئولان به زبان تکلیفمحور متوسل میشوند، اما نسبت آن با حقوق شهروندی بسیار کمتر است.
در جمهوری اسلامی، تا زمانی که نظام خود را نماینده خدا و امام زمان میداند، مردم جایگاه شهروندی کامل ندارند و عمدتاً «مکلّف» محسوب میشوند. این جهانبینی باعث میشود زبان قدرت همچنان غالباً تکلیفمحور باقی بماند.
با یک جمله، خمینی نزدیک به پنجاه سال رابطهی مردم و قدرت را بهصورت فشرده توصیف کرده است. امروز، همان نگاه حاکم است و زبان تکلیفمحور همچنان در مناسبتهای ایدئولوژیک و رسمی غالب است.
#خمینی #نظام_ایدئولوژیک #حق_محوری #تکلیف_محوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍9
دیکتاتوری واژگان؛
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چهار سازوکار زبانی جمهوری اسلامی:
قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری
پیام همراهان
بر مبنای پژوهشهای «موریتس میرلو» در کتاب «تجاوز به ذهن» میتوان گفت در جمهوری اسلامی، زبان نه صرفاً ابزاری برای ارتباط، بلکه یکی از اصلیترین سازوکارهای اعمال قدرت و مهندسی ادراک عمومی بوده است. از نخستین سالهای پس از انقلاب، حاکمیت کوشیده است با تولید و تثبیت واژگان خاص، جهان معنا را به گونهای قالبگیری کند که هر امر سیاسی در چهارچوبی از پیش تعریفشده فهم شود. این سلطه زبانی در عمل چهار کارکرد محوری پیدا کرده است: قطبیسازی، قدسیسازی، بحرانسازی و برچسبگذاری.
نخست، قطبیسازی یکی از پایدارترین تکنیکهای زبانی بوده است. واژگانی چون خودی/غیرخودی، مؤمن/کافر، انقلابی/ضدانقلاب بهگونهای طراحی شدهاند که جامعه را به دو میدان متقابل تقسیم کنند. در این میدان، هر انتقاد بهطور خودکار در جبهه «غیرخودی» قرار میگیرد و امکان گفتوگو از میان میرود. قطبیسازی زبانی، موفق شده فضای عمومی را به بستری از سوءظن دائمی تبدیل کند.
دوم، قدسیسازی در این نظام نقشی اساسی در غیرقابلمسئولیت کردن قدرت داشته است. اصطلاحاتی مانند خط امام، ارزشهای اسلامی، خون شهدا، ولایتفقیه در سطحی قدسی قرار داده شدهاند تا نقد آنها معادل بیاخلاقی یا بیدینی تلقی شود. این قدسیسازی، زبان سیاست را از عرصه عقلانی به عرصه تابوها منتقل کرده است؛ جایی که پرسشگری نه خطای سیاسی، که خطای اخلاقی شمرده میشود.
سوم، بحرانسازی ابزاری است که از خلال زبان، حسِ دائمیِ خطر و فوریت را بازتولید میکند. اصطلاحاتی چون نفوذ، جنگ نرم، فتنه، شبیخون فرهنگی با این هدف بهکار میروند که جامعه در وضعیت اضطراری نگه داشته شود؛ وضعیتی که در آن کنترل، توجیهپذیر و سرکوب، ضروری جلوه میکند.
و نهایتاً، برچسبگذاری مکانیسمی برای حذف نمادین مخالفان است. با واژههایی مثل اغتشاشگر، مزدور، عامل بیگانه، فاسد، محارب فرد پیش از آنکه سخنش شنیده شود بیاعتبار میگردد. برچسبگذاری، راه میانبری برای حذف گفتوگویی است که شاید به تغییر منجر شود.
البته این سلطه زبانی یکسویه نمانده است. در دهه اخیر، شبکههای اجتماعی امکان کمنظیری فراهم کردهاند تا بسیاری از شهروندان با طنز، هجو و بازیهای زبانی، این دستگاه واژگانی را به تمسخر بگیرند و نقدهای گزندهای متوجه آن کنند. طنز سیاسی و کنایههای عامیانه، بخشی از قدرت نمادین حاکمیت را فرسوده و واژگان رسمی را از شکوه ساختگی تهی کرده است. امروز آگاهی عمومی نسبت به سازوکارهای زبانی قدرت بسیار افزایش یافته و همین آگاهی، مانع از آن است که زبان رسمی بتواند همچون گذشته ذهنها را بهسادگی شکل دهد. شاید مهمترین نشانه امید آن باشد که سلطهای که بر پایه واژهها بنا شده، با همین آگاهی زبانی مردم، به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست میدهد.
#زبان_سلطه #استبداد #قدسی_سازی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍7