فضا و دیالکتیک
1.38K subscribers
55 photos
1 video
12 files
220 links
نشریه‌ی انتقادیِ آنلاین در حوزه‌ی مطالعات شهری، نظریه‌ی معماری، جغرافیای انسانی، و جغرافیای سیاسی
راه ارتباطی:
info@dialecticalspace.com
فیسبوک:
https://www.facebook.com/dialecticalspace/
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/spaceanddialectics/
Download Telegram
تاریخ شهر پر است از فضاهای جمعی‌ای که حالا دیگر چیزی جز خاطره از آن بر جای نمانده؛ زمین بازی‌ کودکی‌مان که محو و به‌جایش پاساژی درندشت سر به آسمان کشیده، پارک محله‌مان که دورتادورش فنس کشیده شده، شهربازی‌ای که دیگر خبری ازش نیست، کتابفروشی‌ای که مصادره و به سازمانی دولتی واگذار شده، بلواری که روزگاری محل قدم‌زدن‌های عاشقانه‌مان بوده و حالا با داربست‌های موقت و «یه کاسه آش» عرصه خودنمایی خودی‌ها شده.

کارگاه«در جست‌وجوی فضای ازدست‌رفته» می‌خواهد به سراغ چنین دارایی‌های اشتراکی‌‌ای برود که به اشکال مختلف امروز دیگر از دسترس عموم خارج شده است.

زمان شروع دوره: 
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
۴جلسه؛ جمعه‌ها ساعت ۱۴ تا ۱۷

هزینه‌ی ثبت‌نام: ۷۵۰ تومان
برای دانشجویان: ۶۵۰ تومان

مهلت ثبت‌نام:
 تا پایان چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه
(ظرفیت محدود)

📍محل برگزاری:
 حضوری، حوالی متروی قدوسی
جزییات محل برگزاری پس از ثبت‌نام برای شرکت‌کنندگان ارسال خواهد شد.


[دریافت فرم ثبت‌نام]

[فایل تکمیلی و دفترچه‌ی شرح دوره]

| اِتــنـو |
6👎1🤔1
برهم‌زدن منطق تماشا
بررسی امکان رهایی‌بخشی تئاتر در عصر فضازدایی دیجیتال و دیکتاتوری تصویر
نویسنده: انوشیروان مسعودی

«تئاتر به‌علت زنده‌بودن، وابستگی به فضا و در نهایت به مخاطب، امکانی است برای تخیل دست‌جمعی، تخیل برای جهانی دیگر که قابل بازی‌کردن و به مفهومی دیگر، زندگی‌کردن است. به نوعی تمرینی برای واقعیتی که می تواند اتفاق بیافتد. آنچه روی صحنه رخ می‌دهد، چه یک متن کلاسیک یا یک متن معاصر، چه اجرایی پست دراماتیک و چه یک پرفورمنس، نوعی بازآفرینی جهان در قالب صحنه نمایش است، این بازآفرینی اگر بتواند مخاطب خود را در فضایی یگانه همراه کند، امکان تخیل جمعی و در نتیجه یک «بازی» جمعی را فراهم می‌آورد، ارتباطی میان نمایشگر و تماشاگر، و تبدیل تماشاگر و نمایشگر به یک گروه متکثر اما همبسته، جهت تخیل جهانی دیگر، و سنجیدن امکان تعین‌بخشیدن به این جهان تخیلی بر روی صحنه نمایش، صحنه‌ای که اتفاقاً می‌تواند در فضایی عینی و کالبدی رخ دهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-emancipated-spectator/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace
👏63👍1
کارگاه «تاثیر اندیشه‌های لوفور بر معماری و شهرسازی»

برگزارکننده: آکادمی ایرا
مدرسان: آیدین ترکمه و شادی عزیزی
👍7
«ما در یک چهارراهِ بحران قرار گرفته‌ایم»: غرب، اسرائیل، ایران، و سازمان ملل متحد
نویسنده: مصطفی وزیری

«یک دوراهی (‏dilemma‏) موقعیتی است که نیاز به انتخاب میان دو فرض دشوار و مرتبط دارد. اما یک چهارراهیِ فکری ‌‏(‏tetralemma‏)، موقعیتی است که مستلزم قضاوتی مناسب در میان چهار روایت مشکل‌زا و به‌هم‌پیوسته است. در این مورد، ‏چهار روایتی که بررسی خواهیم کرد به‌طور درونی به یکدیگر مرتبط‎ ‌‏‌اند، و همانند زنجیره غذایی در یک اکوسیستم، به هم ‏خوراک می‌دهند؛ جایی که رابطه شکارچی و شکار بر چشم‌انداز غالب است. روابط شکارچی-‏شکار برای توصیف دنیای حیوانات استفاده می‌شود و معمولاً انسان‌ها یا کشورها را شامل نمی‌شود. ‏اما دنیای ما آن‌قدر شکننده و نوسان‌پذیر شده است که امروزه مردم بی‌دفاع ‏احساس می‌کنند که در یک جنگل تاریک به‌عنوان شکار حرکت می‌کنند، در حالی که شکارچیان سیاسی خودشیفته‌ی از ‏ملیّت‌های متفاوت آن‌ها را زیر کمین خود دارند. چه اتفاقی ممکن است در هر لحظه بیفتد…؟»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/thewestisraeliranandtheun/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace
👍4👎2
جنگ، ملی‌گرایی، و نژادپرستی: از اسرائیل تا ایران

مردم «ایران» - متاسفانه - با جنگ بیگانه نیستند. تجربه‌هایی همچون اشغال در جنگ‌های جهانی اول و دوم، سرکوب حکومت‌های خودمختار آذربایجان و مهاباد، جنگ با عراق، جنگ‌های داخلی در مناطق غیرفارس مانند بلوچستان، و همچنین جنگ‌های شهریِ رژیم اسلامی علیه مردم در جریان جنبش‌های اعتراضی، اشکال گوناگون جنگ را به زندگی بسیاری تحمیل کرده‌اند. «ایرانیان» – به درجات متفاوت – این جنگ‌ها را زیسته‌اند و همچنان می‌زیند.

با این حال، جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل ماهیتی متفاوت داشته و پیامدهای آن نیز گسترده و چندلایه است. نوشتن درباره‌ی جنگِ‌ بین دو رژیم خونخوار، مرتجع، و استعمارگر – یکی فاشیسمِ ‌شیعیِ جمهوری اسلامی، و دیگری فاشیسم صهیونیستیِ اسرائیل – آن هم از جغرافیای دیگری، شاید از دقتی که تجربه‌ی زیسته فراهم می‌کند، بی‌بهره باشد. خوشبختانه بسیاری از ساکنان ایران به روایت‌گری این روزهای پرآشوب پرداخته‌اند. بی‌تردید، بی‌واسطه‌ترین صداها را می‌توان در برداشت‌های کسانی یافت که ترس، خفقان و دیگر احساسات این روزها را مستقیماً در دوازده روز جنگ و پس از آن تجربه کرده‌اند.

با این‌حال، تحلیل‌هایی که از فاصله‌های جغرافیایی و سیاسی نوشته می‌شوند نیز می‌توانند سهم خود را ایفا کنند؛ به‌ویژه زمانی که تمرکز آن‌ها بر تاریخ طولانی‌تر و جغرافیای وسیع‌تری باشد که جنگ ایران و اسرائیل در دل آن شکل گرفته است.

در این روزهای ملتهب پس از جنگ ایران و اسرائیل، که عمقِ ناتوانی رژیم اسلامی را در دفاع از خود و مردم بیش از پیش آشکار کرد، با اوج‌گیری نگران‌کننده‌ای از نژادپرستیِ افغانستانی‌ستیز مواجه شده‌ایم. این تنش‌های نژادی، که در خشونت ساختاریِ ملی‌گرایی ریشه دارند، نشان می‌دهند که جنگ‌ها تنها در مرزهای نظامی رخ نمی‌دهند، بلکه مرزهای اجتماعی را نیز درمی‌نوردند.

از همین رو، بازنشر مطلب زیر که درهم‌تنیدگی جنگ، ملی‌گرایی و نژادپرستی را برجسته می‌سازد مفید می‌دانم. شاید خواندنش کمک کند جنگ ایران و اسرائیل را نیز نه به‌عنوان رویدادی مجزا، بلکه در پیوند با نیروهای ساختاری تاریخی و سیاسی درک کنیم.


برش‌هایی از متن:

📌ناسیونالیسم که محرکش اسطوره‌ی دولت‌-ملتِ خالص/سره است به لحاظ تاریخی دربرگیرنده‌ی امکانِ پاکسازی نژادی است. مصادره‌ی حاکمیت بر فضایی که محل منازعه است با انکار ادعاهای دیگر نسبت به همان فضا همبسته است. پس از جنگ ۱۹۴۸ بود که اسرائیل همچون یک دولت یهودی تاسیس و به موازات مصادره‌ی گسترده‌ی زمین عرب‌ها، تولید فضای یهودی به شکل سیستماتیک آغاز شد و بیش از ۴۰۰ مستعمره‌نشین ظرف دهه‌ی ۱۹۵۰ ساخته شد.

📌پس از این دوره، اسطوره‌ی دولت‌-ملت صهیونیستی تثبیت شد. به این ترتیب یک فرهنگ اتنیکی‌-ملی انحصاری پرورانده شد و دولت تازه‌تاسیس آن را نهادینه و نظامی‌ کرد تا بتواند به سرعت مهاجران یهودی را همچون بومیان این سرزمین بازنمایی کند و گذشته‌ی فلسطینیِ سرزمین را پنهان کند. تکوین «یهودی صهیونیست» بر ایجاد یک هویت استعماریِ ملی استوار بود. دولت اسرائیل که به این حد راضی نبود استراتژی جدیدی را در دهه‌ی ۱۹۸۰ آغاز کرد و کوشید با عرضه‌ی مسکن دولتیِ یارانه‌ای حومه‌نشینان طبقه‌ی متوسط را به سکونت در محلات ساخته‌شده روی زمین‌های مصادره‌شده‌ی فلسطینی جذب کند. این روند‌ در دهه‌های گذشته به هسته‌ی تقویت دولت اسرائیل تبدیل شده است.

📌روی دیگر سکه این بود که به موازات ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین، از توسعه‌ی شهرک‌های فلسطینی جلوگیری شد. سالانه صدها خانه‌ی بناشده بر زمین‌های خصوصی به بهانه‌ی غیرقانونی‌بودن یا تلقی‌شان همچون تهدیدی برای ساکنان یهودی، تخریب شده‌اند.هدف و نتیجه‌ی این سیاست‌های شهری استعماری این بوده که محلات فلسطینی‌نشین به شکل گِتوهایی مجزا و کنترل‌شده با کاربری عمدتاً مسکونی حفظ شوند تا به لحاظ اقتصادی به بازارهای یهودی وابسته بمانند.

📌رهبران سازمان‌های اسلامی‌-‌فلسطینی هم مانند دولت اسرائیل عمل کرده‌اند. آن‌ها اغلب ایده‌ی دولت یهودی در فلسطین تاریخی را به کلی رد می‌کنند و در نتیجه مخالف ایده‌ی تفکیک/تجزیه (partition) هستند. رهبر حماس در آوریل ۲۰۰۲ گفته بود که یهودیان می‌توانند همچون یک اقلیت درون دولت اسلامی ما باقی بمانند و تحت قوانین اسلام زندگی کنند. این رویکردهای طردکننده و بیرون‌گذار را که در هر دو سوی منازعه‌ی اسرائیل‌-فلسطین وجود دارد باید در پیوند با ناسیونالیسم و قلمروی ملی فهمید. این رویکردهای طردکننده بر برداشت خاصی از فضا یعنی قلمروی ملی مبتنی‌اند که طبق آن زمین را نمی‌توان تقسیم کرد. سرزمین در این دیدگاه تماماً و فقط به «ما» تعلق دارد و «دیگری» فقط در صورت نفی دیگربودگی‌اش می‌تواند بخشی از این «ما» بشود.

متن کامل را اینجا بخوانید:
http://dialecticalspace.com/a-geographical-history-of-palestine-israel/
👍5👎3
امضاکردن فضا با دیزاین
نویسنده: علیرضا فریدون گودرزی

«پزشک‌­نیا ابژه­‌ها، جان­‌های تفته در آفتاب جنوب را از خلال نمایش طبیعت صرف یا خانه­‌ها و ارتباط روستایی-شهری نمایان نمی­‌کند. او با شیوه‌­ی نگاه­‌کردنش و آوردن دکل‌­های غول‌پیکر نفتی(نقاشی دکل نفتی، ۱۳۵۰) در نزدیکی پیکرهای ترسیمی­‌اش، چاه­ نفت و مناسبات شرکت نفت را به پس‌زمینه­ی اصلی برای نمایش انسانی بوم­ و بر بدل می­‌کند. کنار هم گذاشتن یا جدا‌کردن پیکرها از محیطی و ترجیح دادن محیطی دیگر برای نمایشِ روابط، برآیند نیروگذاری ذهن هنرمند است تا آنچه را که حذف شده یا جورِ دیگری به نمایش گذاشته می­‌شود، افشا کند. یعنی شرکت نفت در همان خانه­‌های کارمندی و امکانات شرکت نفتیِ مخابره شده در بولتن­‌های سازمانی نیست. این نبودن و نیستن را باید با هست‌مند کردنِ روابط دیگری آشکار ساخت. بله! پزشک‌نیا با به میان کشیدن عناصر میدان­‌های نفتی و با به­‌کارگیری رنگ‌­هایی برآمده از عناصر سازمانی ­شرکت نفت و زیست‌­بوم جنوب، زمینه را از هر­ مختصاتی که کار را به نفع برداشتی توریستی از جنوب نزدیک کند، پیشاپیش تهی کرده­ است. او برنامه­‌ریزی برای مدیریت فضا را - علیرغم آنکه خود نماینده شرکت نفت برای امور بصری بوده - به‌­هم می‌­ریزد و گسستی میان بازنمایی فضا و امر روزمره را نشانه می‌رود، آن ­را انگشت‌­کش می‌­کند و این مسیر را تا دهه­‌ی پنجاه با وقفه­‌هایی پیش می­برد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:

http://dialecticalspace.com/marking-space-with-design/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace
1👍1
مقاله‌ی زیر به تازگی در نشریه‌ی Interventions منتشر شد.
چکیده‌ی آن را به فارسی اینجا می‌گذارم.

غیاب گرامشیِ دیالکتیکی در ایران: تحلیلی انتقادی بر مواجهات روشنفکران ایرانی با گرامشی
نویسندگان: آیدین ترکمه و آرش ترکمه

چکیده:
«در اواخر قرن نوزدهم، ادغام اجباری ایران در اقتصاد سیاسی سرمایه‌دارانه‌ی بین‌المللی‌شده، زمینه‌ساز شکل‌گیری موج‌های متعدد جنبش‌های اجتماعی و انقلاب‌ها شد. در این بستر، آنتونیو گرامشی به یکی از منابع پرتکرار در تحلیل‌های اجتماعی ایران تبدیل شده است. این مقاله اما استدلال می‌کند که بسیاری از مواجهات ایرانی با گرامشی، غیردیالکتیکی هستند. این خوانش‌ها، که اغلب بدون مواجهه مستقیم با نوشته‌های خود گرامشی شکل گرفته‌اند، عمدتاً به چارچوب‌های پسا‌مارکسیستی، نئوگرامشیایی و پسااستعماری متوسل می‌شوند. گرچه برخی از این رویکردها خود منتقدِ عقلانیت دیالکتیکی هستند، استدلال ما این است که این خوانش‌های غیردیالکتیکی، با کمرنگ‌کردنِ نیروی انقلابی اندیشه گرامشی، به تفاسیر ناقص یا تحریف‌شده‌ای از تحول اجتماعی در ایران منتهی شده‌اند.

در این راستا، از خلال بررسی انتقادی ادبیات موجود به زبان‌های فارسی و انگلیسی، به تحلیل چگونگی و چراییِ شکل‌گیریِ این دریافت‌های متفاوت از گرامشی در ایران می‌پردازیم. نشان می‌دهیم که این خوانش‌های غیردیالکتیکی به تحکیم یک روش‌شناسی دوگانه‌انگار در تحلیل جامعه و انقلاب‌های ایرانی منجر شده‌اند. به‌ویژه، نشان می‌دهیم که چگونه برداشت‌های غیرتاریخی، و متعاقبا دوگانه‌انگار از فضا، و فهمی خطی از زمان، دامنه تحلیلی این تفسیرها را محدود کرده‌اند. چنین تفاسیری می‌توانند روش‌شناسی‌های دولت‌ملت‌محور را تقویت و طبیعی جلوه دهند و به این ترتیب ظرفیت دگرگون‌ساز روش دیالکتیکی گرامشی را تضعیف کنند.»

واژگان کلیدی:
دیالکتیک، فارسیسم، استعمار داخلی، روشنفکران، دولت ملی

لینک اصل مقاله اینجا در دسترس است:
https://www.tandfonline.com/eprint/VGD7ZU7HHBN6DPEM2UE5/full?target=10.1080/1369801X.2025.2504933

اگر علاقه‌مند بودید برای دریافت یک نسخه‌ی دیجیتال از مقاله به من پیام بدهید.
👍4👏1
حصارکشی، حق عامه و دارایی فقرا
نویسنده: نیکلاس بلاملی
مترجم: کالکتیو شهر رادیکال

«اگرچه تحقیقات قابل توجهی در مورد دینامیک امور اشتراکی در محیط‌های روستایی انجام شده است، اما ما هنوز اطلاعات بسیار کمی در مورد این امور اشتراکی در شهرها داریم. با توجه به هژمونیک‌شدنِ فهم خاصی از مالکیت، امور مشترک شهری نادیده گرفته شده‌اند. امور مشترک شهری در چشم ما هیچ قرابتی با مفهوم مالکیت ندارند. من معتقدم که این می‌تواند در عمل به بی‌عدالتی منجر شود. بر اساس تحقیقات تجربی در ونکوور، سعی می‌کنم امور مشترک فقرا را به ویژه در نسبت با جریان اعیان‌سازیِ درونِ شهر واکاوی کنم. این امور اشتراکی، که نتیجه‌ی استفاده مستمر و سکونت جمعی گروهی از ساکنان است، ریشه در اصولی کاملاً اخلاقی دارد که با اتکاء بر دادخواهی‌ای سیاسی هر شکلی از منافع شخصی را که سودای خصوصی‌سازی و حصارکشی دارد رد می‌کند. برای فعالان شهری که به بلند‌کردن ساکنان اعتراض دارند، دارایی‌های مشترک شهری چیزی کاملاً عینی است. به این ترتیب، اعیان‌سازی و دینامیک‌های مرتبط با آن را می‌توان شکلی از حصارکشی یا آنچه دیوید هاروی «سلب مالکیت از طریق انباشت» می‌نامد، در نظر گرفت. بحث خودم را با این سؤال به پایان می‌رسانم که اگر سیاستگذاری شهری، اقدامات سیاسی و نظریه‌ی مالکیت به موضوع مالکیت جمعی فقرا در فضاهای مشترک شهری رسمیت می‌بخشیدند، آنگاه ما چه سیاستگذاری شهری، چه اقدامات سیاسی و چه نظریه‌ی مالکیتی می‌داشتیم؟»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/enclosure-common-right-and-the-property-of-the-poor/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace
7
تاریخ جدید برگزاری کارگاه: ۲۱ و ۲۸ مرداد

برای اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام، با شماره و یا ایمیل مندرج در تصویر تماس بگیرید.
👍4
یادداشت‌هایی پیرامون اثر داپلر و دیگر حالات مدرنیسم
نویسندگان: رابرت سومول و سارا وایتینگ
مترجمان: رضا عسگری و کورش رفیعی

«در سال ۱۹۸۴، ویراستاران مجله‌ی پرسپکتا، کارول برنز و رابرت تیلور، دستور‌کار بلندپروازانه‌ای را برای شماره‌‌ی ۲۱ این مجله تنظیم کردند: «معماری یک رسانه‌ی منزوی یا خودآیین نیست، بلکه به‌طور فعال با فرهنگ اجتماعی، فکری و دیداری‌ای درگیر است که خارج از دیسیپلین قرار دارد و آن را در بر می‌گیرد … این مسأله بر این پیش‌فرض استوار است که معماری به‌ناچار با سؤالاتی دشوارتر از فرم یا سبک درگیر است.» درحالی‌که این جهت‌گیری پیوند عجیبی با سنت «رئالیستی» یا «خاکستری» نسل قبلی دانشگاه ییل دارد، به‌عنوان نشانه‌ای از ترکیب نوظهور نئومارکسیسم انتقادی با تجلیل از امر بومی یا روزمره عمل می‌کند که ییل به زودی با آن شناخته می‌شود. مقاله‌ی کلیدی مایکل هیز با عنوان «معماری انتقادی: در میانه‌ی فرهنگ و فرم» که در همان شماره منتشر شد، با بیان ضمنی این نکته که ویراستاران در درک خود از تعهد و خودآیینی به اندازه‌ی کافی دیالکتیکی نبوده‌اند، به ارائه‌ی اصلاحاتی سودمند در خصوص مواضع ویراستاران این مجله پرداخت. باریک‌بینیِ هیز همیشه در درک این نکته بوده است که خودآیینی پیش‌شرطی برای تعهد است. دوازده شماره و هفده سال بعد، سردبیران شماره‌ی ۳۳ به موضوع میان‌رشته‌ای‌بودن بازگشته‌اند. اما این بار، موضوع مجله به صراحت متضمن تعابیری است که در مقاله‌ی هیز در سال ۱۹۸۴ پایه‌ریزی شده بودند: «پرسپکتای شماره‌ی ۳۳ حول این باور شکل گرفته که معماری در موضعی انتقادی در میانه‌ی یک محصول فرهنگی و یک دیسیپلینِ خودآیین و مجزا قرار دارد.» با‌این‌حال، درحالی‌که هیز پیشنهاد می‌کرد که فقط معماری انتقادی در این موقعیت «بینابینی» و به زعم او ممتاز عمل می‌کند، ویراستاران شماره‌ی 33 مجله‌ی پرسپکتا تأکید می‌کنند که اکنون کل معماری به‌طور خودکار در یک وضعیت انتقادیِ بالفعل قرار دارد. »

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/doppler-effect-and-other-moods-of-modernism/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace
1👍1
🔎 مروری بر نظریه‌های انتقادی فضای اجتماعی
✍️ آیدین ترکمه

فضا در علوم اجتماعی چه معنایی دارد؟ آیا تنها ظرفی خنثی برای رویدادهاست یا خود محصول روابط قدرت، تاریخ و مناسبات اجتماعی است؟

چند سال پیش، برای یکی از امتحان‌های جامع دکتری‌ام در دانشگاه یورک، مروری نوشتم بر مهم‌ترین نظریه‌های انتقادی درباره‌ی فضا. هدفم این بود که بفهمم رویکردهای نظری مختلف ــ از لوفور و دیگر مارکسیست‌ها تا فوکو، بوردیو، ورلن، رئالیسم نظری (انتقادی)، رویکردهای پدیدارشناسانه، فمینیستی، و پسامارکسیستی ــ هر یک فضا را چگونه می‌فهمند و نظریه‌پردازی می‌کنند.

نسخه‌ی اولیه بلندتر بود و به چهره‌هایی مثل مانفردو تافوری، جان اگنیو، مانوئل کستلز و آنتونیو نگری هم پرداخته بود، اما در این نسخه‌ تلاش کردم روایت متمرکزتری ارائه کنم.

این متن به‌ویژه می‌تواند برای دانشجویان مقطع ارشد و دکتری سودمند باشد، زیرا از یک‌سو تصویری کلی از مفهوم فضا در برخی از مهم‌ترین نحله‌های نظری ارائه می‌دهد و از سوی دیگر، برخی از مشخصه‌های کلیدی هر یک از این رویکردها را نیز با حدی از جزئیات در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

📄 متن به انگلیسی است و از لینک زیر می‌توانید آن را دریافت کنید:

Critical Theories of Space: A Selective Review
Aidin Torkameh

👉 https://www.academia.edu/45170516/Critical_Theories_of_Space_A_Selective_Review
3👍1
چرا در اینترنت مرده همچنان زنده‌ایم؟
نویسنده: اسلاوی ژیژک
مترجم: نریمان جهانزاد

وقتی می‌شنویم یا می‌خوانیم که هوش مصنوعی زندگی‌مان را تحت کنترل گرفته و آن را تنظیم می‌کند اولین واکنش‌مان معمولاً این است: خوف نکن، هنوز خیلی مانده که کاملاً تحت سلطه‌اش درآییم؛ هنوز فرصت داریم با طیب خاطر درباره‌ی وضعیت فکر کنیم و برایش آماده شویم. وضعیت را اینگونه تجربه می‌کنیم اما واقعیت کاملاً برعکس است: سرعت رخدادها بسیار بیشتر از تصور ماست. معمولاً می‌دانیم که الگوریتم‌های دیجیتال تا چه حد زندگی روزمره‌مان را دست‌کاری و کنترل می‌کنند؛ الگوریتم‌هایی که ای بسا ما را بهتر از خودمان می‌شناسند و انتخاب‌های «آزاد»مان را بر ما تحمیل می‌کنند. به عبارت دیگر، وضعیت‌مان شبیه به صحنه‌ی معروف کارتونی‌ست که در آن گربه‌ای بر فراز پرتگاهی راه می‌رود و فقط وقتی به پایین نگاه می‌اندازد و می‌بیند زیر پایش چیزی نیست سقوط می‌کند. ما همان گربه‌ایم که از نگاه کردن به پایین می‌پرهیزیم.

تفاوت ماجرا در این‌جا همان تفاوت هگلی میان فی‌نفسه و لنفسه است: فی‌نفسه همین حالا هم به زیر خم هوش مصنوعی درآمده‌ایم، اما این کنترل هنوز لنفسه - آنچه به شکل سوبژکتیو و کامل می‌پذیریم - نشده است. زمانمندی تاریخی همیشه میان این دو موقف گرفتار است: در فرایند تاریخی، امور هیچ‌وقت دقیقاً در زمان مناسب خود رخ نمی‌دهند بلکه همیشه زودتر (نسبت به تجربه‌ی ما) اتفاق می‌افتند و دیر تجربه می‌شوند (وقتی که دیگر رقم خورده‌اند). چیزی که در مورد هوش مصنوعی باید مدنظر داشت نظمِ زمانی دقیق ترس ماست: ما اوایل می‌ترسیدیم که با استفاده از الگوریتم‌های هوش مصنوعی مانند چت‌جی‌پی‌تی، خودمان هم مثل آن‌ها حرف بزنیم؛ حالا، با ظهور چت‌جی‌پی‌تی ۴ و ۵، از این می‌ترسیم که هوش مصنوعی خودش شبیه انسان صحبت ‌کند، به‌نحوی که غالباً نتوانیم تشخیص دهیم با چه کسی در حال گفت‌وگوییم - انسانی دیگر یا یک هوش مصنوعی.

در جهان - انسانی - ما، موجودات ماشینی‌ای که قادر به تعامل با ما و صحبت کردن مثل ما باشند جایی ندارند. بنابراین ما از غیریت آن‌ها نمی‌ترسیم؛ آنچه ما را می‌ترساند این است که در مقام موجوداتی غیرانسانی بتوانند مانند ما رفتار کنند. این ترس به‌روشنی نشان می‌دهد که مشکلِ رابطه‌ی ما با ماشین‌های هوش مصنوعی چیست: اینکه هنوز آنها را با معیارهای انسانی خود می‌سنجیم و از شباهت تصنعی آن‌ها با خودمان هراس داریم. به همین دلیل، نخستین گام باید این باشد که بپذیریم اگر ماشین‌های هوش مصنوعی نوعی هوش خلاقه ایجاد کنند، این هوش با هوش انسانی ما ناسازگار خواهد بود، چه، ذهن ما مبتنی بر احساسات، خواسته‌ها و ترس‌هاست.

باری، این تمایز خیلی ساده است. بسیاری از دوستان فرهیخته‌ام (چه بسا اکثر کاربران چت‌جی‌پی‌تی) از آن به شکل انکار فتییشیستی استفاده می‌کنند. یعنی همه نیک می‌دانند که در واقع دارند با یک ماشین دیجیتالِ مبتنی بر الگوریتم صحبت می‌کنند، اما همین آگاهی اتفاقاً باعث می‌شود راحت‌تر بتوانند بدون هیچ محدودیتی با او گفت‌وگو کنند. یکی از دوستان نزدیکم که تحلیل لکانی روشنگری هم از تعامل با چت‌جی‌پی‌تی نوشته می‌گفت مهربانی و توجهِ ساده و مودبانه‌ی ماشین به حرف‌های او باعث می‌شود این تعامل بسیار مطلوب‌تر از گفت‌وگو با یک شریک انسانی واقعی که غالباً بی‌اعتنا یا تندخوست باشد.

باری، مرحله‌ی واضح بعدی فراتر رفتن از تعامل مستقیم انسان و ماشین دیجیتال است: تعامل مستقیم میان ربات‌ها، که رفته‌رفته دارد به شکل غالب تعاملات تبدیل می‌شود. من معمولاً جوکی را همیشه تکرار می‌کنم درباره‌ی اینکه امروز، در عصر دیجیتالی‌شدن و وفور ابزارهای کمکی جنسی، رفتارِ جنسی ایدئال چه شکل و شمایلی دارد: من و معشوقم، یک دیلدو و واژن برقی که وقتی به برق می‌زنیم‌شان می‌لرزند با خودمان سر قرار می‌آوریم. دیلدو را در وارد واژن پلاستیکی می‌کنیم و دکمه‌ها را فشار می‌دهیم تا وزوز کنند و عمل جنسی را برای ما انجام دهند. خودمان حالا می‌توانیم با نوشیدن یک فنجان چای با هم گپ و گفت کنیم و مطمئن باشیم که ماشین‌ها وظیفه‌ی سوپراگوی‌مان را برای لذت بردن انجام می‌دهند. آیا چیزی شبیه به همین در نشریات دانشگاهی رخ نمی‌دهد؟ نویسنده‌ای با استفاده از چت‌جی‌پی‌تی مقاله‌ای علمی می‌نویسد و آن را روانه‌ی نشریه می‌کند. خود آن نشریه هم برای داوری مقاله از چت‌جی‌پی‌تی استفاده می‌کند. وقتی مقاله در ژورنال با «دسترسی آزاد» منتشر می‌شود، خواننده هم از چت‌جی‌پی‌تی استفاده می‌کند تا مقاله را برایش بخواند و خلاصه‌ای کوتاه ازش ارائه دهد - درحالیکه همه‌ی این‌‌ها در فضای دیجیتال رخ می‌دهد، ما (نویسندگان، خوانندگان، داوران) می‌توانیم کاری لذت‌بخش‌تر انجام دهیم! مثلاً موسیقی گوش دهیم، مدیتیشن کنیم و جز آن.

منبع یادداشت:
https://substack.com/home/post/p-171364524?source=queue
6👍1