زندگی ما همین جوریه.مثل تفاله های چایه که دوباره آب رویش بریزند!
#علی_اشرف_درویشیان
از کتاب:فصل نان
😞😞
@Derakhte_Honar
#علی_اشرف_درویشیان
از کتاب:فصل نان
😞😞
@Derakhte_Honar
درباره علی اشرف درویشیان:
علیاشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در یک خانوادهٔ کارگری در محلهٔ آبشوران شهر کرمانشاه به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال ۱۳۴۵ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و پس از دریافت مدرک کارشناسی، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهٔ روانشناسی تربیتی ادامه داده و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشتهٔ مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت. درویشیان در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای نگارش کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. دستگیری اول وی در کرمانشاه ۸ ماه به طول انجامید، اما درویشیان ۲ ماه بعد در تهران دوباره دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم شد. همچنین به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید. دستگیری بعدی درویشیان در ۱۳۵۳ اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم ۱۱ سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب بهمن در زندان ماند. وی همچنین در اواخر سال ۱۳۵۲ با شهناز دارابیان ازدواج کرد.
درویشیان در داستانهایش به مردم فرودست میپردازد. همچنین بسیاری از داستانهای درویشیان بخشهایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر میکشد. وی آغاز آشنایی خود با قصه و قصه گویی را از سنین کودکی و از طریق داستانهای مادربزرگ و پدرش عنوان میکند و همچنین فضای فرهنگی ابتدای دههٔ سی خورشیدی را در بارور شدن ذهنیت خود مؤثر میداند. درویشیان نخستین داستان خود را که هرگز منتشر نشد در زندان دیزل آباد کرمانشاه نگارش کرد. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزدهٔ شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف آن میپردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیتهای مردم را بیان میکند. وی میگوید پس از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷، کوشیده تا راه او را ادامه بدهد.
در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری، از علیاشرف درویشیان، داستاننویسان پیشکسوت ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران برای «تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهای روستایی به جامعهای شهری به دست داده»، تقدیر بهعمل آمد.
در سال ۱۳۸۶، هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی مهرگان جایزهٔ «یک عمر تلاش در عرصه نوشتن» را برای مجموعه آثار علیاشرف درویشیان با تأکید بر رمان سالهای ابری به وی اهدا کرد.
سازمان دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۷ علی اشرف درویشیان را به عنوان یکی از ۷ نویسندهٔ ایرانی معرفی کرد که جایزهٔ حقوق بشر هلمن-همت به آنها تعلق میگیرد. این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا میشود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفتهاند.
علی اشرف درویشیان ۴ آبان سال ۱۳۹۶ به دلیل بیماری درگذشت.
#علی_اشرف_درویشیان
#نویسنده
#داستان
@Derakhte_Honar
علیاشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در یک خانوادهٔ کارگری در محلهٔ آبشوران شهر کرمانشاه به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال ۱۳۴۵ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و پس از دریافت مدرک کارشناسی، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهٔ روانشناسی تربیتی ادامه داده و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشتهٔ مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت. درویشیان در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای نگارش کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. دستگیری اول وی در کرمانشاه ۸ ماه به طول انجامید، اما درویشیان ۲ ماه بعد در تهران دوباره دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم شد. همچنین به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید. دستگیری بعدی درویشیان در ۱۳۵۳ اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم ۱۱ سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب بهمن در زندان ماند. وی همچنین در اواخر سال ۱۳۵۲ با شهناز دارابیان ازدواج کرد.
درویشیان در داستانهایش به مردم فرودست میپردازد. همچنین بسیاری از داستانهای درویشیان بخشهایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر میکشد. وی آغاز آشنایی خود با قصه و قصه گویی را از سنین کودکی و از طریق داستانهای مادربزرگ و پدرش عنوان میکند و همچنین فضای فرهنگی ابتدای دههٔ سی خورشیدی را در بارور شدن ذهنیت خود مؤثر میداند. درویشیان نخستین داستان خود را که هرگز منتشر نشد در زندان دیزل آباد کرمانشاه نگارش کرد. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزدهٔ شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف آن میپردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیتهای مردم را بیان میکند. وی میگوید پس از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷، کوشیده تا راه او را ادامه بدهد.
در دهمین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری، از علیاشرف درویشیان، داستاننویسان پیشکسوت ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران برای «تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهای روستایی به جامعهای شهری به دست داده»، تقدیر بهعمل آمد.
در سال ۱۳۸۶، هشتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی مهرگان جایزهٔ «یک عمر تلاش در عرصه نوشتن» را برای مجموعه آثار علیاشرف درویشیان با تأکید بر رمان سالهای ابری به وی اهدا کرد.
سازمان دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۷ علی اشرف درویشیان را به عنوان یکی از ۷ نویسندهٔ ایرانی معرفی کرد که جایزهٔ حقوق بشر هلمن-همت به آنها تعلق میگیرد. این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا میشود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفتهاند.
علی اشرف درویشیان ۴ آبان سال ۱۳۹۶ به دلیل بیماری درگذشت.
#علی_اشرف_درویشیان
#نویسنده
#داستان
@Derakhte_Honar
https://www.instagram.com/p/BawHKOAnoDuA0JgaAB2ykySjG9_OjPK4Nthn4o0/
#آرمان_کوچکی_پیرکوهی
#نوشتههای_من
5 آبان 1396
در سوگ #علی_اشرف_درویشیان
#نویسنده
#داستان_فارسی
@Derakhte_Honar
#آرمان_کوچکی_پیرکوهی
#نوشتههای_من
5 آبان 1396
در سوگ #علی_اشرف_درویشیان
#نویسنده
#داستان_فارسی
@Derakhte_Honar
Instagram
arman.koochaki.pirkoohi
😢😞 در سوگ"علی اشرف درویشیان" 📖📚 وقتی نخستین بار یک داستان کوتاه از درویشیان خواندم،زار زار گریه کردم و این شد شروع یک اتفاق بزرگ در زندگی من!داستانهای علی اشرف درویشیان. برای من که فقر و بدبختی و تاریکی زندگی روستایی را بارها دیده و شنیده و لمس کرده ام، داستانهایش…
هنگامی که ننه برای گرفتن خرجی پافشاری می کرد و بابا می نالید:
"عصری ،عصری!"
یعنی که عصری خرجی می دهم. عصر هم که می آمد و می گفت:
"فردا،فردا."
و فردا:
"عصری،عصری."
این ادامه داشت. عصرها و فرداها می آمدند و پدرم همیشه می گفت: "پول ندارم." و خرجی را ناتمام می داد، یا اصلا نمی دادو همیشه بدهکار بود. بعضی از روزها هم کار به کتک کاری می کشید. بابا دیگر آن آدم همیشگی نبود.
گیس ننه را می گرفت و دور کرسی می گرداند و ما از بند دل جیغ می کشیدیم. فریاد می زدیم. به بیرون می دویدیم تا همسایه ها صدای مان را بشنوند و به فریادمان برسند. دوباره برمیگشتیم و روی دست و پای بابا می افتادیم.
*جیغ های دلخراش اصغر همیشه در گوشم خواهد بود. این جیغ ها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آنکه همیشه خرجیش آماده است، آنکه شکمش مثل زالو پر است و کاری نمی کند همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. بر ضد آنکه گوشش کر است و جیغ های اصغر را نمی شنود، ناله های ننه را نمی شنود، و بر ضد آنکه نفهمید و ندانست و نخواست بداند که چرا همیشه زیر چشم ننه ام از درد کبود بود، همیشه گیسویش شانه نزده و آشفته و پر درد و همیشه گرسنه بود، تا ما نیم سیر باشیم.*
#کتابهایی_که_خوانده_ام
#داستان
#آبشوران
#علی_اشرف_درویشیان
@Derakhte_Honar
"عصری ،عصری!"
یعنی که عصری خرجی می دهم. عصر هم که می آمد و می گفت:
"فردا،فردا."
و فردا:
"عصری،عصری."
این ادامه داشت. عصرها و فرداها می آمدند و پدرم همیشه می گفت: "پول ندارم." و خرجی را ناتمام می داد، یا اصلا نمی دادو همیشه بدهکار بود. بعضی از روزها هم کار به کتک کاری می کشید. بابا دیگر آن آدم همیشگی نبود.
گیس ننه را می گرفت و دور کرسی می گرداند و ما از بند دل جیغ می کشیدیم. فریاد می زدیم. به بیرون می دویدیم تا همسایه ها صدای مان را بشنوند و به فریادمان برسند. دوباره برمیگشتیم و روی دست و پای بابا می افتادیم.
*جیغ های دلخراش اصغر همیشه در گوشم خواهد بود. این جیغ ها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آنکه همیشه خرجیش آماده است، آنکه شکمش مثل زالو پر است و کاری نمی کند همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. بر ضد آنکه گوشش کر است و جیغ های اصغر را نمی شنود، ناله های ننه را نمی شنود، و بر ضد آنکه نفهمید و ندانست و نخواست بداند که چرا همیشه زیر چشم ننه ام از درد کبود بود، همیشه گیسویش شانه نزده و آشفته و پر درد و همیشه گرسنه بود، تا ما نیم سیر باشیم.*
#کتابهایی_که_خوانده_ام
#داستان
#آبشوران
#علی_اشرف_درویشیان
@Derakhte_Honar