زیبایی چیست؟
▪️سعدی میگوید:
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حدّ همین است سخندانی و زیبایی را
اگر کسی از سعدی سوال میکرد که این چیزی که تو حسن مینامی آیا میتوانی تعریف کنی، معلوم نبود بتواند. اینهمه کتاب راجع به عشق (چون عشق در زیبایی است) داریم، هیچکدام از قدمای ما به این فکر نیفتاده بودند که به این مسأله پاسخ بدهند، در صورتی که در مورد انواع علوم عجیب و غریب کتابها نوشتهاند، ولی هیچکدام از متفکّرینِ اسلامی به این فکر نیفتاده که به این مسأله پاسخ بدهند، که دقیقا حُسن چیست. گویا فکر میکردهاند که زیبایی یک امر ازلی و ابدی است؛ یعنی آن طور که جامعهشناسی و استتیک مارکسیستی امروز (و حتی استتیک بورژوازی، مثل بندِتو کروچه) معنی میکند که نسبیّت را در مبادیِ جمالشناسی تعقیب کند، قدمای ما این طور فکر نمیکردهاند. آنها فکر میکردهاند چیزی هست که زیباست برای همه و در همهٔ شرایط یکسان است. به بداهت عشق و زیبایی معتقد بودهاند.
تنها یک نفر را من با تمام تجسّسی که کردم پیدا کردم از فلاسفه یا باید گفت از اُدبا، چون به او میگویند «فیلسوف الادبان» و «ادیب الفلاسفه» یعنی ابوحیّان توحیدی که اهل فارس بوده و یکی از زنادقه معروف اسلام است میگویند در اسلام سه زندیق معروفند ابوالعلاء معری ابن راوندی و سومی ابوحیان توحیدی است او تنها کسی است که به این نکته توجه کرده در تمام تمدن اسلامی و این مسأله را مطرح کرده که زیبایی چیست. البته نتوانسته به آن پاسخ بدهد آیا عاطفی است یعنی برمیگردد به حوزهٔ عواطف یا برمیگردد به حوزهٔ استدلال و تعقل؟
به هر صورت قدما سعی میکردهاند جمال را تجرید کنند و برگردانند آن را به زیبایی الهی و ببرند به طرف زیباییهای مطلق و ازلی، یعنی کمال مطلق. یعنی هر چیز زیبا پرتوی از زیبایی ازلی دارد. به همین دلیل بعضی از صوفیه به طرف زیباییهای ظاهری رفتهاند مثل اوحدالدین کرمانی (حتی به صورت منحرف آن)
مثلا حافظ میگوید:
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد
اما خود کلمهٔ لطیفه هم واژهای عاطفی و emotive است و مشکلی را حل نمیکند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۱۷۷_۱۷۳
#سعدی
#ابوحیان_توحیدی
#شفیعی_کدکنی
@derakhte_honar
▪️سعدی میگوید:
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حدّ همین است سخندانی و زیبایی را
اگر کسی از سعدی سوال میکرد که این چیزی که تو حسن مینامی آیا میتوانی تعریف کنی، معلوم نبود بتواند. اینهمه کتاب راجع به عشق (چون عشق در زیبایی است) داریم، هیچکدام از قدمای ما به این فکر نیفتاده بودند که به این مسأله پاسخ بدهند، در صورتی که در مورد انواع علوم عجیب و غریب کتابها نوشتهاند، ولی هیچکدام از متفکّرینِ اسلامی به این فکر نیفتاده که به این مسأله پاسخ بدهند، که دقیقا حُسن چیست. گویا فکر میکردهاند که زیبایی یک امر ازلی و ابدی است؛ یعنی آن طور که جامعهشناسی و استتیک مارکسیستی امروز (و حتی استتیک بورژوازی، مثل بندِتو کروچه) معنی میکند که نسبیّت را در مبادیِ جمالشناسی تعقیب کند، قدمای ما این طور فکر نمیکردهاند. آنها فکر میکردهاند چیزی هست که زیباست برای همه و در همهٔ شرایط یکسان است. به بداهت عشق و زیبایی معتقد بودهاند.
تنها یک نفر را من با تمام تجسّسی که کردم پیدا کردم از فلاسفه یا باید گفت از اُدبا، چون به او میگویند «فیلسوف الادبان» و «ادیب الفلاسفه» یعنی ابوحیّان توحیدی که اهل فارس بوده و یکی از زنادقه معروف اسلام است میگویند در اسلام سه زندیق معروفند ابوالعلاء معری ابن راوندی و سومی ابوحیان توحیدی است او تنها کسی است که به این نکته توجه کرده در تمام تمدن اسلامی و این مسأله را مطرح کرده که زیبایی چیست. البته نتوانسته به آن پاسخ بدهد آیا عاطفی است یعنی برمیگردد به حوزهٔ عواطف یا برمیگردد به حوزهٔ استدلال و تعقل؟
به هر صورت قدما سعی میکردهاند جمال را تجرید کنند و برگردانند آن را به زیبایی الهی و ببرند به طرف زیباییهای مطلق و ازلی، یعنی کمال مطلق. یعنی هر چیز زیبا پرتوی از زیبایی ازلی دارد. به همین دلیل بعضی از صوفیه به طرف زیباییهای ظاهری رفتهاند مثل اوحدالدین کرمانی (حتی به صورت منحرف آن)
مثلا حافظ میگوید:
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد
اما خود کلمهٔ لطیفه هم واژهای عاطفی و emotive است و مشکلی را حل نمیکند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۱۷۷_۱۷۳
#سعدی
#ابوحیان_توحیدی
#شفیعی_کدکنی
@derakhte_honar