دوستان عدهای نظر من رو راجع به جنگ پرسیده بودن، خب این سوال خیلی تخصیصه باید بگم که جنگ فقط چشاش.
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد دود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من! چقدر جهان بیوجود بود...
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تاروپود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید...
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟! یا منو تو کم گذاشتیم؟!
با من بگو قرار من اینها نبود، بود!!؟
هر سایهای که دست تکان داد دود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من! چقدر جهان بیوجود بود...
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تاروپود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید...
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟! یا منو تو کم گذاشتیم؟!
با من بگو قرار من اینها نبود، بود!!؟
دختر همسایه:
من از گلدونهای شما خوشم میاد
!
سرپیکو:
گلدونهای منو دوس داری؟
دختر همسایه:
خب، آره گلدوناتو دوس دارم...
سرپیکو:
میدونی در این باره چی میگن؟
دختر همسایه:
نه، چی میگن؟
سرپیکو:
اگه زنی گلدونهای مردی رو دوس داشته باشه، حتما خودشم دوس داره 🥲
:)))
کاش در نیاید مرز آغوشت به اشغال کسی؛
ای امان از دلشورههای این من میهن پرست...
🥺أتمني أن تشفي من
الأشیاء التي لا تتحدث عنها.
«امیدوارم از چیزهایی
که در مورد آن صحبت نمیکنید شِفا پیدا کنید.»
الأشیاء التي لا تتحدث عنها.
«امیدوارم از چیزهایی
که در مورد آن صحبت نمیکنید شِفا پیدا کنید.»
در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید
توقعی داشته باشی!
مگر از خودت.
متوجه میشوی،
بعضی را هرچند نزدیک،
اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی،
هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد،
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمیتوان شناخت،
و این اصلا تلخ نیست، شکست نیست،
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،
این آگاهی دردناک است!
اما تلخ هرگز.
#اشو
‹ دلـبرانـہ ›
نشو محبوب آن یاری که خود یار کسی باشد
نرو بالای آن دیوار، که دیوار کسی باشد...
نرو بالای آن دیوار، که دیوار کسی باشد...