آن را که نکرد ز هر سود ای ساقی
آن زهر نبود می نمود ای ساقی
چون بود رونده شد نبود ای ساقی
میها نوشد ز بحر جود ای ساقی
#رباعی_مولانا
آن زهر نبود می نمود ای ساقی
چون بود رونده شد نبود ای ساقی
میها نوشد ز بحر جود ای ساقی
#رباعی_مولانا
آن خوش باشد که صاحب تمییزی
بیآنکه بگویند و بگوید چیزی
بیگفت و تقاضا برسد مهمانرا
تروندهٔ خوش ز صاحب پالیزی
#رباعی_مولانا
بیآنکه بگویند و بگوید چیزی
بیگفت و تقاضا برسد مهمانرا
تروندهٔ خوش ز صاحب پالیزی
#رباعی_مولانا
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
ور درگذری از این ببینی بعیان
کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
#رباعی_مولانا
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
ور درگذری از این ببینی بعیان
کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
#رباعی_مولانا
آن دل که به یاد خود صبورش کردی
نزدیکتر تو شد چو دورش کردی
در ساغر ما زهر تغافل تا چند
تلخیش نماند بس که شورش کرد
#رباعی_مولانا
نزدیکتر تو شد چو دورش کردی
در ساغر ما زهر تغافل تا چند
تلخیش نماند بس که شورش کرد
#رباعی_مولانا
آن ظلم رسیدهای که دادش دادی
وانغمزدهای که جام شادش دادی
آن بادهٔ اولین فراموشش شد
گر باز نمیدهی چه یادش دادی
#رباعی_مولانا
وانغمزدهای که جام شادش دادی
آن بادهٔ اولین فراموشش شد
گر باز نمیدهی چه یادش دادی
#رباعی_مولانا
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
آن روز که دیوانه سر و سودائی
در سلسلهٔ دولتیان میآئی
امروز از آن سلسله زان محرومی
کامروز تو عاقلی و کارافزائی
#رباعی_مولانا
در سلسلهٔ دولتیان میآئی
امروز از آن سلسله زان محرومی
کامروز تو عاقلی و کارافزائی
#رباعی_مولانا
آن روی ترش نگر چو قندستانی
وان چشم خوشش نگر چو هندوستانی
پیش قد او صف زده سروستانی
پیش کف او شکسته هر دستانی
#رباعی_مولانا
وان چشم خوشش نگر چو هندوستانی
پیش قد او صف زده سروستانی
پیش کف او شکسته هر دستانی
#رباعی_مولانا
یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
#رباعی_مولانا
تا که رسیدم بر تو از همه بیزار شدم
گفت مرا چرخ فلک عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
#رباعی_مولانا
عشقي دارم پاکتر از آب زلال
اين باختن عشق مرا هست حلال
عشق دگران بگردد از حال به حال
عشق من و معشوق مرا نيست زوال
#رباعی_مولانا
اين باختن عشق مرا هست حلال
عشق دگران بگردد از حال به حال
عشق من و معشوق مرا نيست زوال
#رباعی_مولانا
از آب و گلی نیست بنای چو توی
یارب که چه هاست از برای چو توی
گر نعره زنانی تو برای چو ویی
لبیک کنانست برای چو توی
#رباعی_مولانا
یارب که چه هاست از برای چو توی
گر نعره زنانی تو برای چو ویی
لبیک کنانست برای چو توی
#رباعی_مولانا
آنی که بر دلشدگان دیر آئی
وانگاه چو آئی نفسی سیر آئی
گاه آهو و گه به صورت شیر آئی
هم نرم و درشت همچو شمشیر آئی
#رباعی_مولانا
وانگاه چو آئی نفسی سیر آئی
گاه آهو و گه به صورت شیر آئی
هم نرم و درشت همچو شمشیر آئی
#رباعی_مولانا
روزی که تو را ببینم آدینهی ماست
هر روز به دولتت به از دینهی ماست
گر چرخ و هزار چرخ در کینهی ماست
غم نیست چو مهر یار در سینهی ماست
#رباعی_مولانا
هر روز به دولتت به از دینهی ماست
گر چرخ و هزار چرخ در کینهی ماست
غم نیست چو مهر یار در سینهی ماست
#رباعی_مولانا
روان شد اشک یاقوتی ز راهِ دیدگان اینک
ز عشق بینشان آمد نشان بینشان اینک
ببین در رنگ معشوقان نگر در رنگ مشتاقان
که آمد این دو رنگ خوش از آن بیرنگ جان اینک
#رباعی_مولانا
ز عشق بینشان آمد نشان بینشان اینک
ببین در رنگ معشوقان نگر در رنگ مشتاقان
که آمد این دو رنگ خوش از آن بیرنگ جان اینک
#رباعی_مولانا
هین نوبت صبر آمد و ماه روزه
روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه
بر خوان فلک گردد پی دریوزه
تا پنبهٔ جان باز رهد از غوزه
#رباعی_مولانا
روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه
بر خوان فلک گردد پی دریوزه
تا پنبهٔ جان باز رهد از غوزه
#رباعی_مولانا
هر چند در این پرده اسیرید همه
زین پرده برون روید امیرید همه
آن آب حیات خلق را میگوید
بر ساحل جوی ما بمیرید همه
#رباعی_مولانا
زین پرده برون روید امیرید همه
آن آب حیات خلق را میگوید
بر ساحل جوی ما بمیرید همه
#رباعی_مولانا
یارب تو یکی یار جفا کارش ده
یک دلبر بدخوی جگر خوارش ده
تا بشناسد که عاشقان درچه غمند
عشقش ده شوقش ده و بسیارش ده
#رباعی_مولانا
یک دلبر بدخوی جگر خوارش ده
تا بشناسد که عاشقان درچه غمند
عشقش ده شوقش ده و بسیارش ده
#رباعی_مولانا
آنی که به صد شفاعت و صد زاری
بر پات یکی بوسه دهم نگذاری
گر آب دهی مرا اگر آتش باری
سلطان ولایتی و فرمانداری
#رباعی_مولانا
بر پات یکی بوسه دهم نگذاری
گر آب دهی مرا اگر آتش باری
سلطان ولایتی و فرمانداری
#رباعی_مولانا
گلزار جان فزایت بر باغ جان بخندد
گلها به عقل باشد یا خار خار ماند
جاسوس شاه عشقت چون در دلی درآید
جز عشق هیچ کس را در سینه یار ماند
#رباعی_مولانا
گلها به عقل باشد یا خار خار ماند
جاسوس شاه عشقت چون در دلی درآید
جز عشق هیچ کس را در سینه یار ماند
#رباعی_مولانا